- رابین منسل (ROBIN MANSELL)، ترجمه: محمد سروی زرگر
- 1400-12-11 13:18:00
- کد مطلب : 4031
این مقاله درصدد بیان این مطلب است که علیرغم بصیرتها و بینشهای بدست آمده از تحقیقات انجام شده درباره رسانههای جدید، آنچه در این حوزه مشاهده میشود تصویری تکه تکه و نامنسجم است که چگونگی تولید و بازتولید تجربه ما از خلالِ واسطهها و میانجیهای تکنولوژیک را به تصویر میکشد.
مقدمه
این مقاله درصدد بیان این مطلب است که علیرغم بصیرتها و بینشهای بدست آمده از تحقیقات انجام شده درباره رسانههای جدید (که اکثراً از منظر ابعاد اجتماعی انجام شده است)، آنچه در این حوزه مشاهده میشود تصویری تکه تکه و نامنسجم است که چگونگی تولید و بازتولید تجربه ما از خلالِ واسطهها و میانجیهای تکنولوژیک را به تصویر میکشد. غفلت و مسامحهای نسبی از [ارائه] تحلیلهای مبتنی بر اقتصاد سیاسی در تحقیقات حوزه رسانههای جدید، باعث شده است که بررسی پویاییهای کلی عناصر اجتماعی و اقتصادی تولید و مصرف رسانههای جدید (به مثابه موضوعات و ابژههای تفکر و تعمق)، در این عرصه به فراموشی سپرده شود. افزایش تعداد کمی مطالعاتی که درصدد بررسی سودمندی کاربردها و محتوای رسانههای جدید هستند به موازات تاکیدِ موکد بر مطالعات کیفی فرایندهای سطح بالایی که رسانههای جدید را هم در بر میگیرد، سبب شده است که شاهد رشد مطالعات جامعهشناختی غنی و پرباری در حوزههای رسانههای جدید باشیم. در سالهای اخیر، این مطالعات، با [تلاش برای] درک و فهم رسانههای جدید از طریق دیدگاههای اقتصاد سیاسی تحت الشعاع قرار گرفته است.
در سالهای اخیر، شاهد افزایش فراز و فرود هیجانات عظیم اینترنتی[1] در بازارهای رسانههای جدید بودهایم (Coyle and Quah, 2002). میزان مدخلها و کلیدواژههایی که دات کام های جدید[2]، بواسطه نارضایتی سرمایه گذاران و نزول کلی نرخ سرمایهگذاری در حوزه تکنولوژیهای دیجیتال، تعدیل شده است (Javary and Mansell, 2002). این موارد، نشانههایی هستند از میل به تجدیدنظر در بسیاری از علل و دلایل ارائه شده در باب گسترش رسانههای جدید. شکست در تجربه مزیتهای تماماً اقتصادی که به شکل افسارگسیختهای بر منابع دیجیتال اطلاعات تکیه کرده بودند (مانند مشکلات موجود در بسط و گسترش جوامع اطلاعاتی برای برگزاری جلسات ملاقات دیجیتال) سبب شده است که امروزه مطالعات در حوزه رسانههای جدید این واقعیت را بپذیرد که چنین مطالعاتی مستلزم استفاده از هر دو رویکرد جامعهشناختی و اقتصادی- سیاسی است.
در بحث از تجدید حیات[3] تحقیق در سنت اقتصاد سیاسی رسانههای جدید، مدیون ملاحظات نظری پیتر گلدینگ و گراهام مورداک[4] در باب نظریهها و تحقیقات تجربی رسانهها و ارتباطات هستیم. آنها از حالت و کیفیت جریان اصلی تحقیقات رسانهای ابراز تاسف میکنند که بر فردیت، کارکردگرایی و کثرتگرایی استوار است. آنها اهمیت تحلیل روندهایی اجتماعی را پررنگتر میکنند؛ که این روندهای اجتماعی برساخته میشوند، تفسیر میشوند و زمینهها[5] و اعمال فشارهایی را دربر دارند که ساختارها را محدود میکنند و بدان شکل میدهند (Golding and Murdock, 1978: 72).
امروزه همانگونه که دیده میشود، گرچه روابط اجتماعی و اقتصادی درون اجتماع مساوات طلبانه نیست اما این روابط ابزارهایی مهم برای بسط و گسترش بصیرتهایی در حوزه اقتصاد سیاسی رسانههای جدید است. این مقاله در راستای احیای مجدد اقتصاد سیاسی رسانهها و ارتباطات و با هدف دستیابی به علتی کل گرایانه[6] نگاشته شده است که قادر به تشریح پویاییهای تولید و مصرف رسانههای جدید است. هدف غایی مقاله این است که چارچوبی تحقیقی فراهم آورد که تحقیقات جدیدی را در حوزه رسانههای جدید برانگیزد و بصیرتهایی برای تحلیل های ساختاری قدرت فراهم آورد که دارای ویژگی 'فرایندی[7]' است. این هدف با گردهم آوردن لایه های مختلف تحقیقات امروزین رسانههای جدید فراهم میشود؛ به شکلی که نشان میدهد که چگونه میتوان حیات جدیدی برای اقتصاد سیاسی رسانههای جدید فراهم آورد که دارای ویژگی مکملی (تکمیل کننده) باشد و فهمی عمیق تر از راه و روش ترکیببندی های[8] قدرت فراهم میآورد و دورنما و چشم انداز رسانههای جدید را شکل میدهد.
احیای مجدد اقتصاد سیاسی رسانههای جدید
برای احیای مجدد مطالعات در باب رسانههای جدید در سنت مطالعاتی اقتصاد سیاسی، کوشش قابل توجه و موثر این است که ما این مطالعات را بر روی سنت مطالعاتی اقتصاد سیاسی رسانههای قدیم استوار کنیم. بخش بعدی، برخی فروض اصلی این سنت را برجسته میکند. در بخشهای متاخرتر مقاله، سایر حوزههای مطالعاتی در رسانههای جدید مدنظر قرار میگیرند. این مسایل برای ایجاد بنیانهایی همگرا ارائه میشود تا چارچوبی کل گرا برای مطالعات آتی فراهم شود.
اقتصاد سیاسی رسانهها و ارتباطات
گرایشی بسیار قدرتمند در مطالعات رسانههای جدید وجود دارد که تاکید خود را بر وفور و تنوع تولیدات و خدمات رسانههای جدید قرار داده است و بر ترویج و افزایش دسترسی افراد به رسانههای جدید متمرکز شده است. این در حالی است که ساختارها و فرایندهای مرتبط با قدرت را که در درون رسانههای جدید قرار گرفته اند نادیده انگاشته است؛ تغییرات عمده و بی چون و چرایی در مقیاس و قلمرو عرضه رسانههای جدید دیده میشود و این نکته امری بدیهی است که زندگی ما بواسطه خدمات و تکنولوژی های دیجیتال تحت تاثیر قرار میگیرند. با این حال، نمونه های فراوان و مکرری از کمبودها و کاستی ها در تولید و مصرف رسانههای جدید دیده میشود. این شرایط به عنوان برآیند و نتیجه برخی ترکیببندیهای قدرت بازتولید میشود. این نتایج پیامدهایی ناچیز و
بیاهمیت نیستند. آنها کمک میکنند تا نابرابری های بسیار عمیق جامعه آشکار شود؛ جامعهای که مکرراً با عنوان جوامع 'دانش' یا جوامع 'اطلاعات'[9] نامیده میشوند(Mansell, 1999, 2003).
ترکیب و اختلاط اقتصاد سیاسی رسانهها و ارتباطات در [زمانهای] گذشته و حال را میتوان در آثار بسیاری از مولفان مشاهده کرد که با توجه به گزینش معیارها و ضوابط مختلف، موضوعات متفاوتی در آنها برجسته شده است. به هر حال، در مرکز و هسته این موضوعات، علاقه خاصی به تحلیل رویدادها و حوادث خاصی دیده میشود که از طریق آنها خدمات و تولیدات رسانههای جدید تحت لوای نظام سرمایه داری تولید شده اند و از این طریق بر مصرف کنندگان تاثیرگذار بوده اند.
دالاس اسمیت[10] که یار و یاور اصلی مطالعاتِ اولیه در این سنت بوده است به مطالعه تمام سویهها و جنبه های 'فرایندهای قدرت در جامعه[11]' پرداخته است. او بر تولید، کیفیت و نحوه تخصیص[12] سرمایه، سازماندهی و کنترل در صنایع رسانهای و ارتباطاتی متمرکز شده است. با این حال، این سنت اغلب بواسطه توجه بیش از حد به ساختار تولید (در مقابل محتوا، معنا و نمادها) مورد نقد قرار گرفته است. اما اثر اسمیت (1981) احتمال امکان مقاومت با روندهای مسلط در رسانهها و تولیدات ارتباطی از خلال استراتژی های مصرفِ بدیل را مورد غفلت قرار نمیدهد. چهره مرکزی دیگر در سنت اقتصاد سیاسی رسانهها و ارتباطات نیکلاس گرانهام[13] است که تمرکز خود را بر هر دو بخش ساختار تولید و خدمات تکنولوژیها و مصرف محتوای نمادین آنها قرار داده است. علاقه گراهام به رسانههای 'قدیم' و 'جدید' در بیرون کشیدن ساختارهای اجتماعی، سلسله مراتب قدرت و مشروعیت آنها متجلی شده است.
به پبروی از این سنت مطالعاتی، هر گونه بررسی مبتنی بر اقتصاد سیاسی رسانههای جدیدی لازم است که با اشکال نمادین، معنا و کنش درگیر شود (همانگونه که لازم است با ساختارهای قدرت و نهادها سروکار داشته باشد). اگر منابع کمیاباند و اگر قدرت به شکل نامتقارن در جامعه توزیع شده است پس موضوع کلیدی این است که چگونه این منابع کمیاب تخصیص و توزیع میشوند و پیامدهای آن برای کنش های انسانی چیست؟
تمایر میان رسانههای جدیدتر و قدیم تر با این مسئله مرتبط است که چرا و چگونه شرایط کمیابی منابع پدیدار میشود، بسط مییابد و تا حدی ادامه مییابد که منجر به مشارکت در بازتولید شرایط اجتماعی نابرابر میشود. بدون مطالعه ای که جایگاه مرکزی به قدرت به مثابه موضوع اصلی و 'سرتیتر[14]' مطالعات رسانههای جدید قایل نباشد ما صرفاً در مطالعات خود در باب چگونگی بازتولید قدرت میاندیشیم و سپس آن را به عنوان برآیند و نتیجه طبیعی[15] منتج از تکنولوژی رسانههای جدید میپنداریم.
تولید و مصرف رسانههای جدیدی در شکل کالایی آن نشان میدهد که 'کمیابی' با استفاده از ابزارهایی شکل میگیرد؛ مثلاً استفاده از حق کپی رایت، کنترل میزان دسترسی، ترویج کهنه شدن و از رده خارج شدن، ایجاد و فروش مخاطب و طرفداری از برخی انواع رسانههای جدید در مقابل سایر انواع رسانههای جدید. در مورد اینترنت، با دسته بندی کردن و طبقه بندی خدمات و دیوار کشیدن در مقابل فضاهای الکترونیکی که استفاده از آنها از طریق پرداخت پول امکان پذیر است و همچنین با ممانعت از دسترسی گروه بزرگی از افراد در دسترسی به اطلاعات، پویایی و تحرک رسانههای جدید تحت تاثیر روابط قدرت قرار میگیرد که به ندرت در اکثر مطالعات انجام شده به این امر توجه شده است. در عین حال، مقاومت قابل توجهی علیه روندهای حاکم مسلط بر عرضه و مصرف رسانهها دیده میشود. این مقاومت ها واضح و آشکار اند. به عنوان مثال در برخی از جنبش های نشات گرفته از رسانههای بدیل و در جنبش نرم افزاری منابع باز[16] میتوان این مقاومت ها را مشاهده کرد.
در مقابل تحلیلهای کثرتگرای رسانههای جدید، تحلیلی مبتنی بر اقتصاد سیاسی رسانه ارائه
میکند که درصدد جستجوی فهم راه و روشی است که قدرت از طریق آن ساختمند میشود و اشتقاق مییابد و این مسئله را روشن میکند که این قدرت از کجا نشات میگیرد و چگونه لباس تازه ای بر تن میکند (Garnham, 2000). چنین الگویی، روشی برای مطالعه رسانههای جدید فراهم میکند تا نشان دهد که شبکه های جهانی چگونه ساختار مییابند و اطلاعات دیجیتال به چه نحوی جریان مییابد و در نهایت نشان داده میشود که چگونه مصرف محتوای این رسانهها بوسیله اصول مسلط بدیل های ارزشی و روابط قدرت تعین مییابد. با این حال، برای برخی از تحلیل گران رسانههای جدید، توزیع قدرت امری حاضر و آماده و از پیش معین شده انگاشته میشود. در مقابل، اقتصاد سیاسی رسانههای جدید بر برسی و تحلیل شرایط و موقعیت هایی تاکید میکند که در توزیع هر نوع قدرتی سر بر میآورند و در نهایت نتایج و برآیندهای توزیع قدرت برای مصرف کنندگان و شهروندان، مدنظر تحلیل های مبتنی بر اقتصاد سیاسی قرار میگیرد((Mansell et al., 2002; Melody, 1994).
تولید رسانههای های جدید در اوایل سال 2003 گسترش یافت. با این حال، دارایی 10 شرکت بریتانیایی رده بالای آن لاین در شبکه جهانی در اختیار و مالکیت گروههای کوچکی از رسانههای اصلی، عرضه کنندگان ابزارهای ارتباطی و ارتباطات راه دور، خرده فروشان آن لاین و تامین کنندگان نرم افزارها بود (Van Couvering, 2003). این امر نشان میدهد که تا زمانی که اشکال جدید رسانههای جدید، توان و قابلیت از هم گسیختن ساختار رسانههای قدیم و بازارهای ارتباطی را نداشته باشد با نشانههایی از تمرکز در سمت عرضه این صنعت مواجه خواهیم بود. با قبول لزوم احترام به مصرف رسانههای جدید و کارکرد نمادین این رسانهها (مانند دلالت های اقتصادی دسترسی به طیف گسترده مخاطبان از طریق وب سایت ها)، یک تحلیل مبتنی بر اقتصاد سیاسی رسانههای جدید لازم است به برآیندهای جدید و متاخر ساختارهای قدرت توجه کند. این تحلیل در باب برآیندها و پیامدهایی سوال مطرح میکند که ناشی از ظرفیت رسانههای جدید برای واسطه قرار گرفتن در زندگی افراد (در مسیر بازتولید نابرابری های اقتصادی و سیاسی) است.
دیدگاه اقتصاد سیاسی به رسانههای جدید که امروزه حیات مجددی پیدا کرده است همچنین نیازمند امتزاج و پیوستگی با عناصری از تحقیق است که عهده دار بررسی مرزها و حوزه هایی خارج از قلمرو متداول رسانهای و ارتباطاتی است. برخی از این موارد در اینجا مورد بررسی قرار میگیرد تا ارزش امتزاج متقاطع [17]بصیرت های حاصل از یک مطالعه اقتصاد سیاسی محور رسانههای جدید با لایه های مکمل آن را آشکار سازد.
امتزاج با مطالعات مربوط به مطالعات نوآوری[18]
فهم چگونگی جایگزین شدن ارزشهای اجتماعی و رژیمهای کنترلی در رسانههای جدید و پیامدهای آن برای جامعه امری ضروری و اساسی است. مطالعه اقتصادی تغییر تکنیکی و نوآوری، برخی مساعدت ها و امکانات تکمیلی را برای سنت مطالعات اقتصاد سیاسی رسانهها و ارتباطات فراهم میکند. به عنوان مثال، کریستوفر فریمن و فرانسیسکو لوکا[19](2001)، تحلیل خود از پارادایم تکنولوژی ارتباطات و اطلاعات (ICT) را بر فهم از علل و پیامدهای تغییر تکنولوژیکی استوار کردهاند. اساسیترین نکتهای که آنها مورد تاکید قرار دادهاند این است که زمانی که یک قدرت تکنولوژیکی جدید پدیدار میشود گسترش همه جانبه آن با چالش و کشمکش بر سر هژمونی مدلهای سازمان اقتصادی و اجتماعی قبلی (پیشین) آغاز میشود. پاردایمهای جدیدی که پدیدار میشوند دارای اصول و رویه های مشترکی هستند. مطالعه این عوامل لازم است که در دل هر گونه ارزیابی از برآیندهای تعیین کننده رسانههای جدید قرار گیرد (البته اگر ما بخواهیم تاثیر آنها بر جامعه را درک کنیم). برای نیل به این هدف، ما نیازمند مطالعات تجربی تطبیقی هستیم که در زمینههای مختلف رسانههای جدید انجام شده اند؛ زمینههایی که این رسانهها در آنها بسط و گسترش یافتهاند.
مطالعات موردی رسانههای جدید که از روششناسیهای بسیار متنوعی استفاده میکنند عهدهدار مطالعات در حوزه نوآوری شدهاند. با این وجود، این تحقیقات به ندرت بصیرتهایی از ترکیببندیهای قدرت یا اصول چگونگی جای گیری قدرت در رسانههای جدید فراهم کردهاند. این بدان معناست که در چنین مطالعاتی، سوال از قدرت و اقتدار به ندرت مطرح میشود. تعداد قابل توجهی از مطالعات به راحتی در ارائه توضیحی از مفرضات منجر به 'نظریه اجتماعی[20]' شکست خوردهاند که این مسئله سوالات تحقیق را شکل میدهد، میپرسد و نتایج را تفسیر میکند.
در حوزه مطالعاتی رو به رشد 'مطالعات اینترنت[21]' نیز توضیحات اندکی از نحوه سازوکار قدرت دیده میشود. در این حوزه مطالعاتی، ادعاهای زیادی وجود دارد که بوضوح فرض را بر این قرار داده است که ساختار و استفاده از اینترنت به شکل خودکار باعث تغییرات عمدهای در روابط اقتصادی و اجتماعی شده است. اینترنت برخی مواقع رسانهای پست مدرن، کنایه آمیز[22]، جهانشمول[23] و دورگه[24] در نظر گرفته میشود یا اینکه به مثابه رسانهای پیشرو و با قدرت تکنولوژیک تلقی میشود (Van Couvering, 2003). برخی مواقع اینترنت به مثابه یک فضای عمومی جدید تصویر میشود که امکانی برای افراد و گروهها فراهم آورده است و از سوی دیگر، برای سایر افراد به مثابه فضایی تجاری در نظر گرفته میشود که برای تبلیغ و تجارت در رسانههای بکار میرود. اینترنت به شکل بدیلی، شورشی و تحول طلب است و به مثابه رسانهای در نظر گرفته میشود که به شکل اجتماعی برساخته شده است. نهایتاً اینکه، اینترنت به مثابه یک رسانه: جایی است که معمار تکنولوژیک، برآیند اجتماعی خاصی برای آن به ارمغان آورده است (Castells, 2001).
اینکه اینترنت چه معنایی دارد (و اینکه برای چه کسی معنی دار است) بحثی است که به گونهای مطرح میشود که مجزا از روشی است که قدرت در آن جایگزین میشود و بوسیله آن تجربه میشود. البته سنت مطالعاتی 'مطالعات اینترنتی' (هر دو شکل دانشگاهی و بازاریابی تجاری) بر رشد اینترنت و ترکیب مخاطبان آن نظارت میکنند (Batty and Barr, 1994; Pew Internet & American Life Project, 2003). شرکت هایی مانند Nielsen/ NetRatings و Forrester در نهایت اعداد و ارقام قابل توجهی را در برخی از بخش ها ارائه کردهاند (Van Couvering, 2003). اما نوعاً در تحلیل و بررسی برآیندها و پیامدهایی تحت نظارت توسعه اینترنت، تلاش و کوشش اندکی برای پاسخگویی به سوالات انتقادی درباره آنچه که باعث توسعه اینترنت شده است انجام شده است. بررسی تعداد قابل توجهی از مقالات ژورنالهای دانشگاهی که به شکل گسترده ای تحقیقات رسانهای و ارتباطاتی را پوشش میدهند و بر روی اینترنت متمرکز شدهاند توسط کیم و ویور[25] (2002) نشان میدهد که تعداد بسیار کمی از این تحقیقات دارای بصیرت های نظری هستند. این مقالات بحثهای اندکی درباره ادراکات مردم از روابط متغیر قدرت در سطح جهان به شدت رسانهای – تکنولوژیکی به میان میآورند.
همانگونه که در سنت مطالعات اجرایی[26] در تحلیل رسانههای قدیم (Melody and Mansell, 1983) مرسوم بوده است تمرکز این مطالعات بر ذکر دلیلی غیرمسئله مند[27] از رشد انترنت است. این مطالعات درباره فرایند نوآوری در رسانههای جدید (که القا کننده روابط جدیدی از قدرت هستند) توضیحی نمیدهند. با این حال، مطالعات درباره تجربه استفاده از رسانهها و راههایی که رسانههای جدید از طریق آن به ساخت دهی دوباره زمان و مکان دست میزنند و تغییر آیینهای درونی و توانایی یا عدم توانایی رسانه در اشکال مختلف جامعه پذیر را دربر دارند، همه و همه نشان میدهند که که روابط قدرت بسیار نامعلوم، غیرشفاف و مستلزم بررسی اند(Livingstone, 2002; Meyrowitz, 1985; Silverstone, 1999; Silverstone and Hirsch, 1992). این نوشته معتقد است آزادی عمل قابل توجهی برای کنشگران اجتماعی وجود دارد که از بین الزامات موجود در رسانههای جدید به انتخاب دست زنند. رسانههای جدید ممکن است با توجه به فرهنگ های متکثر و ارزشهای اجتماعی و فرهنگی تعدیل شده، دگرگون شده، رهاشده به حال خود و یا زیردست و فرودست باشند. همانگونه که سیلورستون[28] (آماده ارائه، 2004) مدعی است 'وساطت اساساً مفهومی دیالکتیکی است که مار را ملزم میکند که فرایندهای ارتباطی را به مثابه امر مشتق شده و جا گرفته نهادی و تکنولوژیک در نظر بگیریم'. لازم است درک بهتری از این مقوله داشته باشیم که قدرت چگونه در بافتی سطح بالا ترکیببندی میشود و همچنین اینکه چگونه در اشکال گسترده درون جامعه ترکیب میشود.
مسیر تحقیقی مکمل در احیای مجدد اقتصاد سیاسی رسانه از سنت تحلیلی سیستم های اطلاعاتی مشتق میشود. در تحلیل و بررسی روندهای حاکنم بر اجتماعات، بویژه مطالعاتی که بر فرایندهای توسعه نرم افزاری تکیه کرده اند، موضوع 'قدرت' (باستثنای مطالعات اندکی(Fox, 2000)) به شکل غیرمستقیم و در مقیاس اندک مورد توجه قرار گرفته است (Berdou, 2003). به عنوان مثال لیو و وینگر[29] (1994:42) نشان دادهاند که 'روابط قدرت باید مشتمل بر تحلیل نظام مندتر رویههای موجود در اجتماعات باشد'. جنبش نرم افزاری منابع باز پدیده است که نوآوری را در درون رسانهها ممکن میسازد و به جای نشان دادن موضوعات مرتبط با مشارکت و قدرت نابرابر در رویه اجتماعات منابع باز، در بسیاری از بخش ها حضوری همهگیر هدیه دادن منبع، تعامل و فرهنگ و اقتصاد غیر سلسله مراتبی مورد توجه قرار گرفته است. جنبش نرم افزاری منابع باز از یک منظر به مثابه نقطه مقابل هژمونی قدرت تولیدکنندگان کالاهای رسانهای جدید در نظر گرفته میشود که اغلب به شکلی صورتبندی میشوند که روابط قدرت را صریح و شفاف نکنند. این جنبش گاهی اوقات به مثابه روشی انقلابی مورد آزمون قرار میگیرد که نوانسته است بحران ناکافی بودن توسعه دهندگان نرم افزاری و سلسله مراتبی این حوزه را آرام کند. در برخی موارد، این جنبش به مثابه سکوی پرش نوآوری کابرمحور مورد بررسی قرار گرفته است یا به مثابه بنیانی برای الگوی تجاری جدید (Bergquist and Ljungberg, 2001: 315).
در میان تعداد کثیری از مطالعات انجام شده در این جنبش، صرفاً مطالعات کمی مانند مطالعه وبر[30] (2000) یا مطالعه هلی و شاسمن[31] (2003) به روشنی روابط قدرت را مدنظر خود قرار دادهاند. تحقیقات باید حول محور اصول و رویه های موجود در سازمان دهی اجتماع منابع باز متممرکز شود تا ساختار و فرایند قدرت حاکم بر این جنبش نرم افزاری تشخیص داده شود. تحقیقات در این زمینه میتواند برای مطالعات غیرسازمانی اقتصاد سیاسی رسانههای جدید در حوزه زسانه و ارتباطات مورد استفاده قرار گیرد.
نتیجهگیری
در سالهای اواخر دهه 1990 نشانههایی از شکل گیری شکاکیت درباره پتانسیلهای رسانههای جدید شکل گرفت. بوضوح، گسترش اشکال جدید جوامع اطلاعاتی (بویژه اینترنت) به معنی انحلال اشکال مرسوم نیروهای قدرت نبود. توجه بیشتری به فعل و انفعالات و دیالکتیک میان نهادهای آن لاین و آف لاین کنشها و پیامدهای آن معطوف شد. در چرخه سیاست حاکم در اروپای غربی و برخی جاهای دیگر، تاکید عظیمی بر تشویق شکلگیری 'جامعه اطلاعاتی کاربرمحور[32]' شده بود. تغییر جهتی در برسی طرف عرضه به طرف تقاضا در رسانههای جدید دیده میشد. با این حال، بررسی رسانههای جدید از منظر ترکیببندی روابط قدرت هنوز مبهم مانده است.
این مقاله نه تنها لزوم شکل گیری تحقیقی بین رشته ای[33] در مطالعه رسانههای جدید، بلکه لزوم ایجاد دستور کار تحقیق انتقادی صریح (در مقابل جریان اصلی حاکم بر تحقیقات این حوزه) را مورد تاکید قرار میدهد. چنین دستور کاری برای بررسی رسانههای جدید از منظر کلی (از بالا دیدن) لازم است که مسائل مرتبط با قدرت در راستای تحلیل تجربه رسانهای شده واضح تر و روشنتر شود. بصیرتهای منتج از اقتصاد سیاسی رسانههای جدید میتواند به شکل گیری مثمرثمر و مفیدی با سایر روندهای تحقیقی همراه شود (همانگونه در بخش های قبلی نشان دهده شد).
از یک سو، ما لازم داریم که فهمی از فشارهای وارد بر کالایی کردن رسانههای جدید داشته باشیم و پیامدهای آن برای مسیری که قدرت در شرایط مادی نظام سرمایه داری توزیع میشود مورد بررسی قرار میگیرد. این مقاله پیشنهاد میکند که احیای مجدد یک اقتصاد سیاسی برای رسانههای جدید دستورالعملی است که مواردی مانند شهروندی، دموکراسی، حکومت و جهانی شدن را برجسته میسازد. از سوی دیگر نیاز داریم بصیرتهایی بدست بیاوریم که برای درک روشی که قدرت در رویههای حاکم بر رسانههای جدید جایگزین میشوند لازم است و نهایتاً اینکه نحوه جایگزینی قدرت در زندگی رسانهای شده مردم از خلال رسانههای جدید مورد بررسی قرار میگیرد.
تنها درصد بسیار اندکی از تحقیقات در حوزه های رسانههای جدید، درک محققان از روش و نحوه ترکیببندی قدرت در جامعه و پیامدهای آن را روشن میکند. اگر بخواهیم سوالاتی درباره نقش تکنولوژی در رسانهها، ساختارهای رسانهای، فرایندها و پیامدهای منتج از رسانههای جدید را مطرح کنیم شاید مهمترین سوالاتی لازم است مطرح شوند این موارد باشند که:
- چه اصول، ارزش ها و ادراکاتی از قدرت در تعاملات تکنولوژیک-رسانهای ما جایگزین شده است؟
- بدیل های ممکن برای سوال اول کدام است؟
- نوآوری های تکنولوژیکی در حوزه رسانههای جدید چگونه ساختمند میشوند و توسط چه کسانی و برای چه کسانی باید مورد بررسی قرار گیرد؟
- بدیل های ممکن برای سوال سه کدام است؟
سنت های تحقیقی که در این مقاله به آنها اشاره شد (به شکل کلی اشاره شده است) میتوانند بصیرتهایی جدید برای ارائه راه حل های بدیل ارائه کنند. در نهایت این مقاله گروههای دانشگاهی را برای شرکت هرچه موثرتر در اثبات این نکته دعوت میکند که رسانههای جدید حوزهای سازگار با توانمندی های مردم و منتفع کننده آنها در تجربه رسانهای شان را به تصویر میکشد.
References
- Batty, M. and B. Barr (1994) ‘The Electronic Frontier: Exploring and Mapping Cyberspace’, Futures 26(7): 699–712.
- Berdou, E. (2003) ‘Open Source: Community, Creativity, Participation and Evolving Patterns of Work and Power at the Intersection of Online and Offline Worlds’, paper presented at the Research Seminar for Media Communication and Culture, London School of Economics, 25 April, London.
- Bergquist, M. and J. Ljungberg (2001) ‘The Power of Gifts: Organizing Social Relationships in Open-Source Communities’, Information Systems Journal 11: 305–20.
- Castells, M. (2001) The Internet Galaxy: Reflections on the Internet, Business, and Society. Oxford: Oxford University Press.
- Coyle, D. and D. Quah (2002) ‘Getting the Measure of the New Economy’, iSociety/ Work Foundation, May, URL (consulted 23 August 2003): http://
theworkfoundation.co.uk/research/isociety/new_economy.jsp.
- Fox, S. (2000) ‘Communities of Practice, Foucault and Actor-Network Theory’, Journal of Management Studies 37(6): 853–67.
- Freeman, C. and F. Louç˜a (2001) As Time Goes By: From the Industrial Revolutions to the Information Revolution. Oxford: Oxford University Press.
- Garnham, N. (1990) ‘Media Theory and the Political Future of Mass Communication’, in F. Inglis (ed.) Capitalism and Communication: Global Culture and the Economics of Information, pp. 1–19. London: Sage.
- Garnham, N. (2000) Emancipation, the Media, and Modernity: Arguments about the Media and Social Theory. Oxford: Oxford University Press.
- Golding, P. and G. Murdock (1978). ‘Theories of Communication and Theories of Society’, Communication Research 5(3): 339–56.
- Healy, K. and A. Schussman (2003) ‘The Ecology of Open-Source Software Development (Draft)’, unpublished working paper, Department of Sociology, University of Arizona, URL (consulted 23 August 2003): http://opensource.mit.edu/ papers/healyschussman.pdf.
- Jakubowicz, A. (2001) ‘Cyberiad: the Politics of Race in Cyberspace’, URL (consulted 23 August 2003): http://www.cts01.hss.uts.edu.au/AJ/JakRaceCyberspace.doc.
- Javary, M. and R. Mansell (2002) ‘Emerging Internet Oligopolies: a Political Economy Analysis’, in E. Miller and W.J. Samuels (eds) An Institutionalist Approach to Public Utilities Regulation, pp. 162–201. East Lansing, MI: Michigan State University Press.
- Kim, S.T. and D. Weaver (2002) ‘Communication Research About the Internet: a Thematic Meta-analysis’, New Media & Society 4(4): 518–38.
Lave, J. and E. Wenger (1991) Situated Learning: Legitimate Peripheral Participation. Cambridge: Cambridge University Press.
- Lievrouw, L.A. and S. Livingstone (2002) ‘Introduction: the Social Shaping and Consequences of ICTs’, in L.A. Lievrouw and S. Livingstone (eds) The Handbook of New Media, pp. 1–15. London: Sage.
- Livingstone, S.M. (2002) Young People and New Media: Childhood and the Changing Media Environment. London: Sage.
- Mansell, R. (1999) ‘New Media Competition and Access: the Scarcity–Abundance Dialectic’, New Media & Society 1(2): 155–82.
- Mansell, R. (2003) ‘The Nature of the Information Society: an Industrialized Country Perspective’, paper presented at the ‘Visions of the Information Society’ ITU Conference, 18–25 February, Geneva, URL (consulted 23 August 2003): http://
www.itu.int/osg/spu/visions/developed/paper2.html.
- Mansell, R. and W.E. Steinmueller (2000) Mobilizing the Information Society: Strategies for Growth and Opportunity. Oxford: Oxford University Press.
- Mansell, R., R. Samarajiva and A. Mahan (2002) ‘About’, in R. Mansell, R. Samarajiva and A. Mahan (eds) Networking Knowledge for Information Societies: Institutions and Intervention, pp. 3–13. Delft: Delft University Press.
- Martin-Barbero, J. (1993) Communication, Culture and Hegemony: from the Media to Mediations. London: Sage.
- Melody, W.H. (1994) ‘The Information Society: Implications for Economic Institutions and Market Theory’, in E. Comor (ed.) The Global Political Economy of Communication, pp. 21–36. London: St Martin’s Press.
- Melody, W.H. and R. Mansell (1983) ‘The Debate over Critical versus Administrative Research: Circularity or Challenge?’, Journal of Communication 33(3): 103–17.
- Meyrowitz, J. (1985) No Sense of Place: the Impact of Electronic Media on Social Behavior. Oxford: Oxford University Press.
- Mosco, V. (1996) The Political Economy of Communication. London: Sage.
- Pew Internet & American Life Project (2003) ‘Daily Internet Activities’, URL (consulted 23 August 2003): http://www.pewInternet.org/reports/index.asp.
- Robins, K. and F. Webster (1999) Times of the Technoculture: from the Information Society to the Virtual Life. London: Routledge.
- Silverstone, R. (1999) Why Study the Media? London: Sage.
Silverstone, R. (forthcoming, 2004) ‘Mediation and Communication’, in C. Calhoun, C. Rojek and B.S. Turner (eds) The International Handbook of Sociology. London: Sage.
- Silverstone, R. and E. Hirsch (eds) (1992) Consuming Technologies: Media and Information in Domestic Spaces. London: Routledge.
- Smythe, D.W. (1960) ‘On the Political Economy of Communications’, Journalism Quarterly (Fall): 461–75.
- Smythe, D.W. (1981) Dependency Road: Communications, Capitalism, Consciousness and Canada. Norwood, NJ: Ablex.
- Thompson, J.B. (1995) The Media and Modernity: a Social Theory of the Media. Cambridge: Polity Press.
- Van Couvering, E. (2003) ‘Media Power on the Internet: Towards a Theoretical Framework’, paper presented at the Research Seminar for Media Communication
and Culture, London School of Economics, 25 April, London.
- Weber, S. (2000) ‘The Political Economy of Open Source’, BRIE Working Paper 140, e-economy Project Working Paper, URL (consulted 23 August 2003): http://economy. berkeley.edu/publications/wp/wp140.pdf.
این متن ترجمه مقاله زیر است:
Mansell, Robin (2004). Political economy, power and new media, New Media Society 2004; 6; 96, SAGE Publications
[1] . Internet Hysteria.
[2] . New dot coms.
[3] . Revitalization.
[4] . Peter Golding and Graham Murdock.
[5] . contexts.
[6] . More Holistic.
[7] . processual.
[8] . Articulations.
[9] . ‘Information’ or ‘Knowledge’ Societies.
[10]. Dallas Smythe.
[11]. The Power Processes within Society.
[12]. Allocation.
[13]. Nicholas Garnham.
[14]. Headline.
[15]. Natural.
[16]. Open Source Software Movement.
[17]. Cross-Fertilization.
[18]. Innovation Studies.
[19]. Christopher Freeman and Francisco Louç˜a.
[20]. Theory of Society.
[21]. internet studies.
[22]. Ironic.
[23]. Cosmopolitan.
[24]. Hybrid.
[25]. Kim and Weaver.
[26]. Administrative Tradition.
[27]. Unproblematic.
[28]. Silverstone.
[29]. Lave and Wenger.
[30]. Weber.
[31]. Healy and Schussman.
[32]. user-friendly information societies.
[33]. Interdisciplinary.