• ویداآزاکاوسیوت، والتاکا ویتیس، ترجمه: علی شاکر
  • 1401-12-06 10:13:00
  • کد مطلب : 4102
ارتباط اگزیستانسیال به مثابه مبنایی برای شکوفایی وجود اصیل انسان

این مقاله از جنبه‌های مختلف مفهوم ارتباط اگزیستانسیال و اهمیت آن را از منظر فلسفه‌ی کارل یاسپرس تحلیل می‌کند. تلاش بر این است که ثابت شود نیاز به ارتباط اگزیستانسیال، ازلی و به طور طبیعی با وجود اصیل انسان پیوند خورده است. بر این اساس تعریف ارتباط اگزیستانسیال به عنوان ضرورت ارتباط در زندگی شکل گرفته و تحلیل می‌شود. پیوندهای بین ارتباط اگزیستانسیال و حقیقت اصیل وجود در این مقاله مشخص شده است.

این مقاله از جنبه‌های مختلف مفهوم ارتباط اگزیستانسیال و اهمیت آن را از منظر فلسفه‌ی کارل یاسپرس تحلیل می‌کند. تلاش بر این است که ثابت شود نیاز به ارتباط اگزیستانسیال، ازلی و به طور طبیعی با وجود اصیل انسان پیوند خورده است. بر این اساس تعریف ارتباط اگزیستانسیال به عنوان ضرورت ارتباط در زندگی شکل گرفته و تحلیل می‌شود. پیوندهای بین ارتباط اگزیستانسیال و حقیقت اصیل وجود در این مقاله مشخص شده است.

واژگان کلیدی: یاسپرس، وجود، ارتباط وجودی، تعالی

درآمد:
در نگاه اول مفهوم ارتباط امری بدیهی و طبیعی به نظر می‌رسد. با این حال، تحلیل و تعریف مفهوم ارتباط کار آسانی نیست.
 مفهوم ارتباط بسیار گسترده و چندگانه و تحقیقات علمی درباره‌ی آن همیشه در حال گسترش است؛ افزایش سریع علم انواع مختلفی از ارتباطات را متمایز و در مورد آنها بحث می‌کند.
اینجاست که مفاهیمی به وجود می‌آید همچون ارتباطات بین‌فردی، ارتباطات گروهی، ارتباطات جمعی، ارتباطات بین‌فرهنگی، ارتباطات بینالملل و بسیاری موارد دیگر.
پدیده ارتباط در آثار بسیاری از فیلسوفان نیز مورد بررسی قرار گرفته است. اگزیستانسیالیست‌های برجسته‌ای مانند کارل یاسپرس، مارتین بوبر، مارتین هایدگر و دیگران در رابطه‌ با نظریهی ارتباط اگزیستانسیال نوشته‌ها و آثاری دارند.
در اینجا ارتباط در سطح «پیشا علمی» و به عنوان یکی از ویژگی وجودی انسان در نظر گرفته می‌شود. از نظر هواداران این تفکر، ارتباط اگزیستانسیال مبتنی بر گفت‌و‌گوی مستقیم و یکی از شروط اساسی زندگی اصیل انسان است.
 بنابراین، درک و بررسی آن بینش تازه‌ای از ارتباطات انسانی و ماهیت آن ارائه می‌کند و همچنین راه درستی را برای ارتباط اصیل بین افراد فراهم می‌آورد.
از این رو، این مقاله سعی دارد راز ارتباط وجودی را از منظر فلسفه‌ی اگزیستانسیال یاسپرس آشکار کند. یاسپرس یکی از آن متفکرانی بود که دغدغه‌ی اصلی‌ در فلسفه‌اش ارتباط اگزیستانسیال بود. او در پی آن است که ارتباط و منشأ آن را از منظر روابط انسانی و وجود انسانی به طور کامل آشکار کند.
رونالد گوردون می‌نویسد: یاسپرس در شناخت اهمیت معرفت‌شناختی و هستی‌شناختی ارتباطات انسانی از زمان خود جلوتر بود.
یاسپرس در آثار خود به وضعیت بحرانی روحی فرد در دنیای مدرن توجه می‌کند و حرفش این است که در عصر فناوری و عقل‌گرایی، به دلیل ماتریالیسم غالب و شخصیت توده‌ای جامعه، فرد به دلیل نبود ارتباط وجودی دچار تنهایی، بیگانگی و عذاب می‌شود.
بدیهی است که بینشها و تحقیقات یاسپرس در مورد ارتباط وجودی، مرتبط با فردی است که در عصر ارتباطات و اطلاعات کنونی زندگی می‌کند.

ارتباط وجودی به عنوان ارتباط زندگی
ارتباط و هستی یکی از مفاهیم کلیدی در فلسفه یاسپرس است. یاسپرس در آثاری چون «راهی به سوی حکمت» (1973) و کتاب سه جلدی معروف فلسفه (1970)، نظریهی فلسفه‌ی اگزیستانسیالی را توسعه داد که بر ارزش عملی ارتباط و پیوندهای نزدیک با زندگی فردی انسان تاکید دارد.
حرف کریستینا گورنیاک-کوچیکووسکا این است که «ارتباط اگزیستانسیالیستی در فلسفه‌ی یاسپرس مفهومی کانونی است.»
بشر در فلسفه یاسپرس به عنوان وجودی اصیل و انسانی در نظر گرفته می‌شود که در جست‌وجوی معنای زندگی خود است.

او شک می‌کند، می‌پرسد و موقعیت‌های مرزی و متعارض را تجربه می‌کند. انسان به مثابه وجودی اصیل یک شی تجربه‌پذیر نیست که بتوان آن را با روش‌های علمی تشریح یا بررسی کرد؛ زیرا عمق وجود انسان منحصر به فرد و غیر مادی است.
یاسپرس با تکیه بر آرای کی‌یرکگور به این نکته اشاره می‌کند که وجود فرد امری مشخص نیست، بلکه بر مبنای هدفی که انسان برای خودش تعیین می‌کند، می‌توان درباره‌ی وجود اصیل او صحبت کرد.
به عبارت دیگر، خود فرد باید جوهره‌ی خویش را بسازد، یعنی خودش باشد و اصیل زندگی کند. این همان نکته‌ای است اهمیت ارتباط را مشخص می‌کند.
از نظر یاسپرس، انسان نمی‌تواند خود را بشناسد و وجود خود را به تنهایی به پایان برساند و در این راه حضور دیگر افراد و نظر آنان اهمیت بسزایی دارد.
او می‌نویسد: «انسان تنها و جدا از دیگران، بی‌معناست». اینجاست که ارتباط در زندگی فرد اهمیت زیادی پیدا می‌کند، یعنی ارتباط اگزیستانسیال بر گفت‌وگوی بی‌واسطه و میان‌فردی تاکید دارد.
در واقع یاسپرس پیش از هر چیز وجود انسانی را -به عنوان موجود واقعی و اصیل- به خودی خود تنها در فرآیند ارتباط با سایر انسان‌ها واقعی می‌داند.
بررسی اجمالی آثار فلسفی یاسپرس نشان می‌دهد که این فیلسوف از اشکال مختلف ارتباطی سخن به میان می‌آورد و برای تحلیل ارتباط اگزیستانسیال اهمیت زیادی قائل است.
چون این فیلسوف نگران وضعیت روحی انسان در دنیای مدرن بود. از او آثار زیادی به جا مانده است که در آنها به تحلیل اوضاع معنوی و سیاسی اروپای غربی پرداخته است.
برای همین گفته می‌شود که یکی از رهبران معنوی در آلمان در سال‌های پس از جنگ، یاسپرس به حساب می‌آمد.
این فیلسوف آلمانی در کتابی با عنوان «انسان در عصر مدرن»  تسلط فناورانه در جامعه توده‌ای را نقد می‌کند و می‌نویسد: «بارزترین نشانه‌ی آشفتگی و بحران کنونی این است که مردم کمتر و کمتر همدیگر را درک می‌کنند، بی‌حس و حال همدیگر را ملاقات می‌کنند و با همان بی‌حسی از هم جدا می‌شوند و دیگر هیچ وفاداری یا همراهی همیشگی در این میان وجود ندارد.
 این نشان می‌دهد که یاسپرس ضرورت ارتباط وجودی را درک کرده است. در واقع یاسپرس ارتباطات اگزیستانسیال را پیش‌نیاز اصلی برای حل بحران فرهنگی و معنوی انسان می‌دانست.
به طبع این رویکرد اگزیستانسیالیستی یاسپرس به طور خاص به جامعه معاصر ما که جامعه ارتباطی نامیده می‌شود مربوط است.
می‌توان از «عصر دیجیتال» و «جامعه وب» صحبت کرد که در آن روابط بین مردم و شیوهی زندگی آنها عملاً در حال تغییر است.
بسیاری از پژوهشگران پیامدهای مثبت و منفی ادغام فناوری‌های مدرن را تحلیل کرده‌اند. استاسولیس تاکید دارد که فناوری‌ها تغییرات مخربی در هستی‌شناسی انسان ایجاد کرده‌اند که رابطه‌ی انسان با دیگری و واقعیت را مخدوش می‌کند.
ارتباطات میان‌فردی به طور فزاینده‌ای به ارتباطات جمعی تبدیل می‌شود، تلفن‌های همراه گسترده و همچنین سایر اشکال یکپارچهی ارتباطات مجازی، جای ارتباطات بین فردی و گفت‌وگو را گرفته است. به گفته فیلیز هلو، «به نظر می‌رسد در سطح فردی مهارت ارتباط چهره به چهره با دیگران رو به زوال است. ما مهارت برقراری ارتباط با دیگران را در عصر فناوری و رایانه از دست داده‌ایم.»
 در عصر فناوری، روابط افراد شفافیت ندارد، بی‌واسطه نیست و پیوندهای معنوی ایجاد نمی‌کند. ارتباط با دیگری نه بر اساس با هم بودن و کمک متقابل، بلکه بر اساس اصل منفعت و محاسبه، به دنبال تسلط و کنترل بر دیگری است.
با این حال، همان‌طور که یاسپرس ادعا می‌کند، برای اینکه یک مرد بتواند شخصیت خود را شکوفا کند و بهبود بخشد، به گفت‌وگویی همدلانه و صمیمانه با دیگری نیاز دارد.
 بنابراین، منحصر به فرد بودن متون فلسفی یاسپرس در تلاش وی برای صحبت با دل و جان مردم است. اینکه آنان را به برقراری ارتباط بین فردی و قابل اعتماد تشویق می‌کند.

ارتباط اگزیستانسیال چیست؟
به گفته‌ی سالامون ارتباط اگزیستانسیال عالی‌ترین و با ارزش‌ترین شکل ارتباط است. این شکل از ارتباط را الزاماً به کمک علوم تجربی نمی‌توان بررسی کرد و زبانی عینی و علمی برای آن پدید آورد، بلکه فقط می‌توان وجوه آن را به کمک فلسفه روشن کرد و اصول آن را در تجربه‌ی زیسته خود به کار گرفت.
 یعنی این ارتباط به تجربه‌ی ذهنی و انسانی وابسته است تا بتواند خودش را بروز دهد؛ پس نمی‌توان آن را به طور دقیق تعریف و تفسیر کرد.
 اینجاست که به ارتباط اگزیستانسیال، ارتباط سطح بالا، معتبر، مطلق و در جست‌وجوی حقیقت هم اطلاق می‌شود.
یاسپرس می‌گوید اشتیاق و تمایل به ارتباط اگزیستانسیال در دل هر انسانی نهفته است. بنابراین، از منظر فلسفی یاسپرس، این ارتباط نیاز اولیهی فرد و بخشی جدایی‌ناپذیر از وجود اوست.
یاسپرس دریافت «دل و جان» انسان برای ارتباط فراخوانده می‌شود و شخصیت او از طریق ارتباط اگزیستانسیال شکل می‌گیرد.
بنابراین، در فلسفه یاسپرس، بین ارتباطات و زندگی انسان پیوندی جدایی‌ناپذیر وجود دارد. یاسپرس آشکارا این نگرش اساسی را از فلسفه کی‌یرکگارد برداشت کرده است.
وی در کتاب «برهان و وجود اصیل انسانی» در مورد سه حالت وجود صحبت می‌کند. در این زمینه می‌توان شباهت‌های آشکاری را با مراحل سه‌گانه زندگی کی‌یرکگور تشخیص داد.
به گفته سلامون هریک از این حالت‌ها، مستلزم نوع متفاوتی از رابطه و ارتباط است. اولین حالت، شیوهی وجود تجربی یا بیولوژیکی است.
 این بُعد از بودن، مربوط به زندگی بدوی فرد است که در آن ما آدم‌ها تحت کنترل غرایز و احساسات رفتارهای ناپایداری داریم.
کی‌یرکگور آن را پایین‌ترین مرحله می‌دهد. جایی که ارتباط با دیگران مبتنی بر انگیزه‌های خودخواهانه است.
حالت دوم آگاهی است؛ یعنی «دنیای تفکر و عقلانیت». یاسپرس نیز مانند کی‌یرکگارد یادآوری می‌کند که در این مرحله، ارتباطات بر اساس تفکر منطقی و قوانین استوار است. افراد برای دستیابی به نتایج ملموس و اهداف مشترک با یکدیگر ارتباط برقرار می‌کنند.
حالت سوم «جان[1]» (روح) است. این حالت وجودی، دنیای معنوی درونی انسان را آشکار می‌کند و با هنجارهای اخلاقی و ایمان دینی مرتبط است.
بنابراین، ارتباطات مبتنی بر باورهای ذهنی انسان، جهان‌بینی او و مجموعه‌ی ارزش‌هاست. در مقابل کی‌یرکگور، یاسپرس به چهارمین یا بهتر بگوییم عالی‌ترین حالت وجودی اشاره می‌کند که ارتباط تنگاتنگی با آزادی مذهبی دارد.
 وجود انسان فراتر از نیازهای ابتدایی، محدودیت‌های ذهنی و جزمیات مذهبی است. در این مرحله از وجود، ارتباط بر نوعی رابطه‌ی بین فردی اصیل و صمیمی مبتنی است.

یاسپرس در متون خود تأکید می‌کند که بدون هیچ قید و شرطی وجود انسان وابسته به ارتباط است و حرفش این است که بزرگترین دستاورد بشر در این جهان توانایی ارتباط یک فرد با کسِ دیگر است.
در اینجا یاسپرس به معنای ارتباط اگزیستانسیالیستی اشاره دارد و آن را هدف اصلی یک انسان می‌داند. فلسفه‌ی یاسپرس مملو از گزاره‌هایی است که بر اهمیت ویژهی ارتباط اگزیستانسیالیستی در زندگی انسان تأکید می‌کند.
می‌توان گفت که یاسپرس در فلسفه‌اش تلاش می‌کند این مفهوم را جا بیندازد که قدم اول برای انسان شدن، ارتباط است.
از نظر این فیلسوف نخستین عمل هر بشری، ارتباط برقرار کردن است. بنابراین، ارتباط اگزیستانسیال، تعیین‌کننده‌ی شخصیت انسانی و وجودی اوست.
علاوه بر این، یاسپرس، مانند کی‌یرکگور، بر حضور دائمی فرد در ارتباط تاکید می‌کند. اول از همه، «انسانی به عنوان یک جنبنده‌ی هستی با خودش رابطه دارد. دوم اینکه، انسان به عنوان یک موجود زنده با دیگر مردمان (که آنان هم زنده‌اند) در ارتباط است.
این نشان می‌دهد که یاسپرس انسان‌ها را موجوداتی ذاتاً ارتباط‌گر می‌داند که وجود و هویت اصیل آنان ناشی از ارتباط اگزیستانسیالیستی است. بنابراین می‌توان ادعا کرد که ارتباط اگزیستانسیالیستی جزو جدایی‌ناپذیر و راز وجودی انسان است.
در واقع یاسپرس ارتباطات را «موقعیتی همه‌جایی» برای انسان می‌بیند. به طوری که جوهره‌ی بسیط وجودی انسان، آنچه هستیم و آنچه به ما تعلق دارد به «ارتباطات» ربط دارد.
در جمع‌بندی اجمالی دیدگاه‌های ارائه شده، ابتدا باید توجه داشت که راز زندگی انسان و نیاز وجودی او به ارتباط اگزیستانسیالیستی مربوط است.
این ارتباط شالوده‌ی وجود اصیل و هدف اصلی آن است؛ زیرا تنها از طریق این عالی‌ترین شکل ارتباط است که انسان می‌تواند هدف وجود خود را درک کند و به خود اصیل خویش تبدیل شود.
می‌توان استدلال کرد که این نوع ارتباط «افق‌های وجودی خلقتِ» منحصر به فردِ انسان‌ را آشکار کند. بنابراین، از نظر یاسپرس، ارتباط اگزیستانسیالیستی کامل‌ترین، اساسی‌ترین و مؤثرترین شکل روابط است.
از طرف دیگر، ارتباط اگزیستانسیالیستی فرآیند مبادله‌ی صرف کلمات نیست، بلکه ارتباطی است که در آن دنیای دو نفر و با تمام درونیاتی که دارند با هم تلاقی می‌کند.
 این همان زمانی است که «وجود با هستی، ارتباط برقرار می‌کند». بنابراین، به طور منطقی می‌توان ارتباط اگزیستانسیالیستی را ارتباط زیستی یا ارتباطی مرتبط با تمامی شئون زندگی‌ نامید.

ارتباط اگزیستانسیال، مبارزه‌ای حقیقت‌جویانه
وجه دیگری که در بحث ارتباط اگزیستانسیال آشکار می‌شود، حقیقت است. یاسپرس در کتاب «کوره‌راه خرد» می‌نویسد: «حقیقت با وجه دوم [یعنی توان ارتباطی انسان] شروع می شود» در جای دیگر می‌گوید ارتباط اگزیستانسیال «مبارزه‌ای حقیقت‌جویانه» است.
 این گزاره به چه معناست؟ یاسپرس، با اشاره به ارتباط اگزیستانسیال به مثابه مبارزه‌ای حقیقت‌جویانه، تلاش کرد تمایز بین حقیقت اگزیستانسیال و حقیقت شناختی و منطقی را برجسته کند.
 اگر حقیقت، معرفتی علمی عینی و جهانی باشد، پس حقیقت اگزیستانسیال برای یاسپرس اساساً تکرارناپذیر، ذهنی و مرتبط با حق تعیین سرنوشت انسان است.
هایدگر می‌گفت که جوهر حقیقت آزادی است. این موضع یاسپرس هم هست که می‌گوید آزادی لازمه‌ی حقیقت است. به طبع حقیقت، شناختی منطقی است و با حالت دوم وجود انسان مرتبط است؛ در حالی که حقیقت اگزیستانسیال، بر وجه اگزیستانسیالِ بودن دلالت دارد.
یعنی از منظر تطبیقی، اگر حقیقت منطقی بر فکت‌های قابل اعتماد استوار است که اطلاعات آن به ذهن منتقل می‌شود، حقیقت اگزیستانسیال همان چیزی است که ما باید باشیم، یعنی رسالت انسانی ما.
 بنابراین بدیهی است که حقیقت اگزیستانسیال ارتباط تنگاتنگی با زندگی انسان دارد، زیرا امکانات انسان و معنای هستی را روشن می‌کند.
با این حساب، ارتباط اگزیستانسیال «ارتباط با حقیقتی است که فرد را به سوی تحقق حقیقت اصیل انسانی یا همان اگزیستانز می‌کشاند». به این ترتیب، ارتباط اگزیستانسیال انسان را در جست‌وجوی حقیقت و رشد شخصیت آزاد می‌کند.

ارتباط، عشق و اخلاق اگزیستانسیال
سومین جنبه‌ای که در تحلیل ارتباط اگزیستانسیال یاسپرس برجسته می‌شود، اخلاق اگزیستانسیال است که می تواند با اخلاق ارتباطی در تعامل باشد.
یاسپرس در مورد ارتباط اگزیستانسیال معتقد است زمانی که می‌خواهیم ارتباطی اصیل برقرار کنیم، این موقعیت اخلاقی و ارزش‌های فردی ماست که در مواجهه‌ با دیگری اهمیت پیدا می‌کند.
 یاسپرس یک اگزیستانسیالیست اخلاق‌گراست که برای فضایل و نگرش‌های اخلاقی مانند «شجاعت، صبر، وقار، صداقت، وفاداری، همبستگی و به ویژه مسئولیتپذیری» ارزش بالایی قائل است.
 برای یاسپرس، یکی از اصول اخلاقی اصلی اگزیستانسیال عشق است. عشق به عنوان اصل اساسی ارتباط نشان می‌دهد که گفت‌وگوی اصیل بین دو نفر باید متقابل، دوسویه و بی‌غرض باشد.
ارتباط اگزیستانسیال جدال بین دو شخصیت نیست که منجر به انقیاد دیگری یا نابودی حقیقت شود، این ارتباط تنها به صورت «مبارزه‌ای عاشقانه» امکان‌پذیر است.
جایی که انواع احساس قدرت و برتری، تعصب و حساب کتاب‌های احساسی حذف می‌شوند. شبیه به مفاهیم بوبر درباره‌ی رابطه‌ی من-تو، یاسپرس هم تاکید می‌کند که اگر انسانی بخواهد گفت‌وگوی عمیق‌تری ترتیب دهد، این ارتباط می‌بایست بی‌پرده، رک و صمیمانه باشد.
 اینجاست که از نظر یاسپرس آنچه که یک ارتباط اگزیستاسیال را تسهیل می‌کند، رابطه‌ای شخصی، قابل اعتماد و عمیق است.
یاسپرس همچنین در پی آن بود که اصل برابری اگزیستانسیال را بر اصل عشق استوار کند. برابری اگزیستانسیال دلالت بر این دارد که یک فرد باید بدون توجه به جنسیت، موقعیت اجتماعی و تفاوت‌های فرهنگی، به شخصیت، آزادی و حقیقت انسانی دیگر احترام بگذارد.
چنین موضع بی‌طرفانه‌ای در ارتباط نشان‌دهنده‌ی آمادگی فرد برای شنیدن دیگری است. بنابراین ارتباط اگزیستانسیال می‌تواند خود را تنها به عنوان یک گفت‌و‌گوی آزاد و گشوده بین دو شخصیت نشان دهد.
در این رابطه، ما وجود «دیگری» را می‌پذیریم و خود را در آینه‌ی دیگری یا همان فرد مقابل می‌بینیم. این نشان می‌دهد که یاسپرس نه به نتیجه نهایی ارتباط اگزیستانسیال، بلکه به خود فرآیند ارتباط و کیفیت وجودی آن (که از دل و جان فرد می‌آید) بیشترین اهمیت را می‌دهد.
 به عبارت دیگر، معنا و ارزش ارتباط اگزیستانسیال در فرآیند مستمر آن نهفته است، نه در یک نتیجه عینی آن. انسان در جریان این ارتباط، خود را از نو ارزیابی می‌کند، رشد می‌دهد و به حقیقت وجودی خود آگاه می‌شود.
البته هدف غایی، «حقیقت اگزیستانسیال» نیست، بلکه بالاترین حقیقت، «حقیقت استعلایی» است. این حقیقت متعالی که با خدا مرتبط است، انسان را از وجود عینی فراتر می‌برد و دری به سوی وجودی اصیل و ازلی باز می‌کند.
یاسپرس که تحت تأثیر آثار کی‌یرکگور قرار گرفته بود، بر اهمیت تعالی در ارتباطات تأکید می‌کرد و می‌گفت که تعالی به تنهایی عمیق‌ترین ارتباط وجودی را اثبات می‌کند.
از نظر یاسپرس هر وجود اصیل انسانی ریشه در تعالی دارد. این ارتباط به چه معناست؟ این نشان می‌دهد که وجود اصیل و البته محدود انسان هرگز نمی‌تواند به اعتبار و امنیت کامل خود دست یابد، زیرا اساس و تکیه‌گاه آن در وجودی برتر و متعالی است.
 از این رو، انسان با خدا پیوند دارد. اینجاست که «اگر تعالی نبود، وجود هم نبود». یاسپرس انسان را ترغیب می‌کند که خدا را نه به عنوان هدف معرفت، بلکه از طریق تماس و ارتباط با او جست‌وجو کند و او را به طور وجودی در دل و جان خود تجربه کند.
تحقق این امر، به تفکر آزاد فلسفی وابسته است. از نظر او ارتباط اگزیستانسیال بدون در نظر گرفتن وجودی متعالی قابل تصور نیست؛ زیرا خداوند به عنوان وجود مطلق و حقیقت ازلی، منبع پایان‌ناپذیر و لایزال حقیقت اصیل انسانی است و تضمین تداوم ارتباط آدم‌ها با هم است.
بنابراین، وجود فرد، ارتباط اگزیستانسیال و حقیقت وجودی او، در امری متعالی ریشه دارد و بر آن صحه می‌گذارد. همین ارتباط است که اصیل و معنادار، آزاد و اخلاقی محسوب می‌شود.

سخن نهایی
به طور خلاصه، می‌توان گفت که فلسفه یاسپرس اهمیت زیادی به مسئله ارتباط اگزیستانسیال می‌دهد. از منظر فلسفه وجودی یاسپرس، این ارتباط به یکی از عالی‌ترین اشکال ارتباطی تبدیل می‌شود که در زندگی انسان اهمیت بسزایی دارد.
تنها از طریق این ارتباط مستقیم بین فردی است که انسان می‌تواند خود را بشناسد و درک کند؛ یعنی از این راه است که می‌تواند خودش شود و یک زندگی با ارزش و کامل داشته باشد.
 از نظر یاسپرس این ارتباط به دنبال هیچ سود مادی یا نتایج نهایی نیست. هدف از این ارتباط صرفاً داشتن یک رابطه گشوده و صمیمانه با دیگری است.
ارتباط اگزیستانسیال زمانی خود را به عنوان یک گفت‌و‌گوی مستقیم نشان می‌دهد که دنیای درونی دو نفر و درونی‌ترین احساس‌ها و تفکرات آنان به هم می رسد؛ یعنی زمانی که وجود اصیل انسانی یکی با وجود اصیل دیگری ارتباط برقرار می‌کند.
بنابراین می‌توان این ارتباط را به درستی ارتباط زندگی نامید. این امر بسیار منحصر به فرد و ذهنی است. بنابراین، نمی‌تواند هیچ مدل معینی درباره‌ی نحو‌ه‌ی عملکرد خود داشته باشد.
یاسپرس مدعی است که آغاز آن در آزادی دینی است و پیش‌شرط آن صراحت، برابری و عشق متقابل. هدف از آن هم جست‌وجوی حقیقت اصیل انسانی است.
نکته قابل توجه این است که این ارتباط نه تنها مستلزم روابط انسانی است، بلکه انسان را به سوی خداوند به عنوان وجود مطلق و متعالی هدایت می‌کند.
بنابراین، می‌توان نتیجه گرفت که این ارتباط وجودی بین فردی، رمز و راز زندگی انسان و شالوده‌ی وجود اصیل انسانی است که رشد فرد، شناخت واقعیت و تجربه معنای وجود انسان را تسهیل می‌کند.

منبع:
Asakaviciute, Vaida, Valatka Vytis (2019) 'Existential communication as the basis for authentic human existence in Karl Jaspers's philosophy', Вестник Томского государственного университета. Философия. Социология. Политология.
 
[1] Geist