روزنامه‌‌نگاری شهروندی

روزنامه‌‌نگاری شهروندی

زینب کوهیار- روزنامه‏‌نگاری شهروندی، لذت مشارکت در فرایند اطلاع‏رسانی و تولید محتوای رسانه‌‏ای برای شهروندانی است که به مدد فناوری‌‏های تازه، کنشگران فعال فضای مجازی‏‌اند. آنچه شهروند روزنامه‏‌نگارها تولید کرده و دیگران را در دیدن و خواندن آن شریک می‏کنند، بازگو کننده عواملی چون تفاوت‏های فرهنگی و سواد مردم در استفاده از فناوری است. بخش اول گفت‌وگو با دکتر هادی خانیکی در مورد روزنامه‌نگاری شهروندی بیش از این با عنوان 'روزنامه‌نگاری شهروندی، محصول فناوری اطلاعات' از نظرتان گذشت. اکنون در بخش دوم از این گفت‏‌وگو درباره چگونگی تغییر تحول این پدیده تازه پرسیدیم و این‌که با پیوستن شهروند روزنامه‏‌نگارها به رسانه‌‏های جریان اصلی، چه سرنوشتی در انتظار روزنامه‏‌نگاری شهروندی است. با هم می‌خوانیم.

***

-  اشاره کردید که روزنامه‌‏نگاری شهروندی دشمن روزنامه‌‏نگاری جریان اصلی نیست و مکمل آن است. سلام الجنابی، یک وبلاگ‌‏نویس عراقی است که در جریان حمله نیروهای ناتو به عراق، اخبار وتصاویری را  در وبلاگ سلام پکس منتشر ‏می‌‏کرد. نقش تکمیلی روزنامه‌‏نگاری شهروندی را در این مثال به خوبی درک می‏کنم. مردم دنیا، واقعیت عراق را از دریچه وبلاگ سلام الجنابی می‏‌دیدند و این همان نقش مکمل است. مدتی بعد سلام الجنابی به عنوان ستون نویس وارد روزنامه گاردین می‌‏شود. درچنین شرایطی، چه بر سر روزنامه‏‌نگاری شهروندی خواهد آمد؟

سلام الجنابی، پس از پیوستن به گاردین، دیگر شهروند روزنامه‏‌نگار نیست. او روزنامه‌‏نگاری شهروندی را با این کارش، در روزنامه‏‌نگاری جریان اصلی ادغام نکرده، که ما بگوییم آن را از بین برده است. نتیجه کار سلام الجنابی، سلام پکس بود که در شرایط جنگی عراق ایجاد شد. زمانی که حتی بزرگترین رسانه‏‌ها، نمی‌‏توانستند اخبار عراق را مخابره کنند یا خبرهاشان را سانسور می‏‌کردند، این وبلاگ خبر و تصاویری از آن شرایط را منتشر می‏‌کرد. بعد از مستقر شدن اوضاع، رسانه‌‏های دیگر هم وارد عراق شدند و نماینده فرستادند. به اعتبار جریان جدیدی که ایجاد شد، سلام الجنابی هم توانست وارد کار روزنامه شود. او کار مهمش را در شرایط سخت و سانسور حاکم انجام داد. اگر بخواهیم دلایل اجتماعی وسیاسی روزنامه‌‏نگاری شهروندی را مرور کنیم،  باید به محدودیت، ضعف امکانات و حتی سانسور هم اشاره کنیم که به روزنامه‏‌نگاری شهروندی زمینه می‏دهد. در یک جامعه خبری، روزنامه‏‌نگاران حرفه‏‌ای، رسالتشان را انجام می‏‌دهند، اما وقتی محدودیت‏‌ها فضا را بیش از گذشته تنگ می‏‌کند، این رسالت به شهروند روزنامه‏‌نگارها، محول خواهد شد. در طرح صلح آقای کوفی عنان برای سوریه، یکی از بندهای مورد تاکید، این است که روزنامه‏‌نگاران بتوانند آزادانه عکس و گزارش تهیه بکند. این‌که چنین مسئله‏‌ای مصوبه سازمان ملل متحد است و این‌که سازمان ملل به تعبیر مل‌ی‏اش، تصویب می‏ کند که برای برقراری جریان آزاد اطلاعات مداخله کند، پدیده تازه‏ای است. سی سال پیش، در حقوق بین‌‏الملل، هیچ معنی نداشت که یک نهاد بین‌‏المللی حریم یک دولت را به این منظور بشکند. آن کشور هم این را نمی‌‏پذیرفت و دخالت تلقی می‏‌کرد. در حالی که امروز، می‏بینیم که دولت سوریه این بند را هم در کنار بقیه می‌‏پذیرد. چرا؟ برای این‌که اصل بر انعکاس خبر است. جامعه اطلاعاتی شده و هیچ ملتی نباید و نمی‏‌تواند بی‏خبر باشد. درحال حاضر اخبار توسط شهروند روزنامه‏‌نگارها منتشر می‏شود و روزنامه‌‏نگاران حرف‌ه‏ای هم به دنبال این‏‌ها، پس از استقرار اوضاع خواهند آمد. کلید فهم رابطه روزنامه‌‏نگاران حرفه‏ای و روزنامه‏‌نگاری شهروندی، این است که بدانیم روزنامه‏‌نگاری شهروندی چیزی دربرابر روزنامه‏‌نگاری کلاسیک نیست، بلکه یک حلقه و یک امکان است. یک ژانر متفاوت نیست ولی عناصر تشکیل‏‌دهنده متفاوتی دارد.

-با توجه به این، می‏‌توانیم تنها هدف روزنامه‏‌نگاری شهروندی را غلبه بر محدودیت‌‏ها بدانیم؟

هدف کلی روزنامه‌‏نگاری شهروندی، غلبه بر زمان و مکان است که در بحث‏‌های ارتباطاتی هم مطرح است و البته شکستن محدودیت‌‏ها. حدومرز زدایی و غلبه بر محدودیت‏‌های زمانی و مکانی از جمله نتایجی است که از روزنامه‏‌نگاری شهروندی بر می‏آید . اما هدف اصلی برپایه همین بی‏زمانی و مکانی، همان شفافیت اطلاعات و دامن زدن به جریان آزاد اطلاعات است. این  روزنامه‏‌نگاری  قدرت بیشتری در انتقال و انعکاس وقایع دارد.

- روزنامه‌‏نگاری شهروندی، در جهان اول و سوم، چه تفاوت‏‌ها و شباهت‏‌هایی دارد؟

 تعریف روزنامه‏‌نگاری شهروندی که در دانشنامه بین‏‌المللی ارتباطات ارائه شده، مبنای خوبی برای بررسی این پدیده در جهان اول و سوم است.  اصطلاح روزنامه‏‌نگاری شهروندی اولین بار در سال 2000 میلادی به کار رفته است. تعریف آکادمیک‌اش هم این است که روزنامه‌‏نگاری شهروندی نوعی روزنامه‏‌نگاری است که محتوایش توسط حرفه‌‏ای‏‌ها تولید نمی‏شود و کسانی آن را تولید می‏‌کنند که بیرون از سازمان‌‏های رسانه‌‏ای جریان اصلی، یعنی بیرون از وسایل ارتباط جمعی بطور عمده هستند.

شهروند روزنامه‌‏نگارها معمولا آموزش کمی دیده‏اند یا فاقد مهارت‏‌های حرف‌ه‏ای روزنامه‌‏نگاری هستند. به عنوان یک شهروند، فعال اجتماعی یا هوادار می‏‌نویسند و گزارش می‏‌دهند. آن‏ها تولیدکنندگان آماتور رسانه‌‏ها هستند. در یک شبکه اجتماعی عضو می‌‏شوند، درآن شبکه مجازی حضور دارند و به همین دلیل هم کنشگر محسوب می‏‌شوند. بواسطه حضور در شبکه‏‌های اجتماعی مجازی، بیشتر مسائلی را که می‏‌بینند و می‏‌شنوند، می‏‌نویسند. این‏ها به طور قطع، در یک جامعه پیشرفته و یک جامعه درحال گذار متاثر از مسائل فرهنگی که رخ می‌‏دهد خواهند بود. درنتیجه حتما نوع خبری که یک شهروند روزنامه‏‌نگار در استرالیا و نیوزلند منتشر می‏‌کند، با نوع گزارش یا خبری که در یک کشور پرتنش و پرحادثه خاورمیانه‏‌ای منتشر می‏‌شود، متفاوت است. در استرالیا عبور یک کانگورو از بزرگراه خبر می‏‌شود و واقعه را جزء به جزء گزارش می‏‌دهند، وبعد سازمان‏ه‌ای محیط زیستی براساس این گزارش‌‏ها بحث می‏‌کنند. ممکن است این خبر برای کسی که در کشور دیگری زندگی می‏‌کند، مسخره به نظر برسد. ممکن است کشته شدن پانصد نفر در کشوری، به نظر ملتی خبر نباشد. هرچند که تکنولوژی عنصر مهم روزنامه‏‌نگاری شهروندی است، اما عامل انسانی یا قدرت انسانی که پشت تکنولوژی است، مشخص می‌‏کند که یک مسئله چقدر حساس است و چقدر حساس نیست. اگر خاطرتان باشد، یک نقد اجتماعی درست در مورد روزنامه‏‌نگاری شهروندی مطرح شد که می‏‌گفت؛ این مسئله خبررسانی در جامعه ما، انسانیت و اخلاق را تحت شعاع قرار می‏‌دهد. این نقد زمانی مطرح شد که یک دختر دانشجو، نزدیک پل مدیریت تهران،  آماج ضربه‏‌های چاقوی همکلاسی پسرش بود و مردم به جای کمک و رساندن او به پزشک، مرتب با تلفن‏‌های همراهشان، عکس و فیلم می‏‌گرفتند و کمتر متوجه این مسئله بودند که یک دختر جوان جانش را دارد از دست می‏‌دهد. همه به این دلیل است که هر رسانه‏ای از شرایط محیطی خودش تاثیر می‏پذیرد. برای مثال، کاربرد تلفن همراه در جامعه ما با یک جامعه غربی یکسان نیست. کارکرد پیام کوتاه در جوامع مختلف متفاوت است و من بعید می‏دانم، در یک جامعه صنعتی این حجم از پیام‏های طنزگونه که ما از طریق موبایل ردوبدل می‏کنیم، فرستاده شود. این پدیده به جایگاه طنز در جامعه ما برمی‏‌گردد و این‌که نگاه ما به این مسئله چقدر با نگاه یک جامعه دیگر، متفاوت است. این‌که آن محتوایی که تولید می‌‏شود، خبر باشد یا عکس، این‌که تمام افراد وبلاگ داشته باشند یا موبلاگ‏‌نگار باشند، همه این‏‌ها به مهارت‏‌ها، فرهنگ و ... وابسته است. گذشته از این، حادثه هم مهم می‏‌شود. یعنی این‌که چه چیزی خبر است؟ وکدام یکی از ویژگی‏‌های خبر مطرح است.  در جوامعی نظیر ما، به دلیل محدودیت‏‌های خبری که وجود دارد، روزنامه‏‌نگاری شهروندی به صرف ثبت و ضبط اطلاعات و مستندشدن وقایع هم اهمیت می‏یابد و این کار روزنامه‌‏نگاری شهروندی را مهم تر می‏‌کند.

 این یک کنشگری خاص است. گروهی از افراد عادی هستند که با یک دوربین فیلمبرداری دستی ساده، با شخصیت‏‌های برجسته و مفاخر علمی گفت‏‌وگو می‏کند، و چون به لحاظ فرهنگی قدر افراد بعد از مرگشان دانسته می‏‌شود، و وقتی آن فرد بزرگ می‏‌میرد، رسانه‌‏های جریان اصلی تازه به دنبال همان کنشگر با امکانات محدود  می‌‏آیند تا مستنداتش را بگیرند. چون هیچ منبعی وجود ندارد و محصول آن شهروند روزنامه‏‌نگار، تنها منبع موجود است. او ممکن است ظرف چندسال این کار را انجام دهد و وقتی این چندسال به چند دقیقه می‏رسد، روزنامه‏‌نگاری شهروندی قدرت بیشتری پیدا می‏کند.

- روزنامه‌‏نگاری شهروندی چگونه و تحت تاثیر چه عواملی تغییر می‏‌کند؟

من این سوال را  از منظر فرهنگی پاسخ می‏‌دهم. این‌که چه چیزی خبر است یک مقوله فرهنگی است و از تفاوت‏‌های فرهنگی تاثیر می‏پذیرد.  خیلی از چیزهایی که امروز خبر هست در گذشته خبر نبود. خیلی چیزها  از حوزه خصوصی وارد عمومی شده و شما می‏‌توانید سیر تحولش را در جامعه ببینید. سی سال پیش کِی شهروندان از تولد یکدیگر مطلع بودند؟ تولد اختصاص داشت به کودکان و خیلی پسندیده نمی‏‌دانستند که برای آدم بزرگ‏ها جشن تولد بگیرند. ولی می‏بینید که امروز، ولادت در نگاه به گذشتگان هم مهم شده است. مثل تولد مصدق، تولد طالقانی. این افراد حتی خودشان شاهد مراسم‏‌های تولدشان نیستند. این‏‌ها نشان می‏‌دهد که در واقع خبر، تاثیر می‏‌پذیرد از تحولات اجتماعی و قطعا تفاوت در جوامع مختلف را می‏‌توان در این مسئله هم دید. از طرف دیگر خود استفاده از تکنولوژی، یعنی چگونگی استفاده از تکنولوژی هم تحت تاثیر عوامل محیطی  و فرهنگی قرار  دارد و به تبع، روزنامه‏‌نگاری شهروندی را هم تغییر می‏‌دهد. در خیلی از مواقع  تلویزیون روشن است ولی از تصویرش استفاده نمی‏‌کنیم و تنها آن را می‏‌شنویم. به این اعتبار هم می‏‌توان گفت، این‌که برای ما تصویر مهم‏‌تر باشد یاصدا اهمیت داشته باشد، این‌که بتوانیم مستقیم حرف بزنیم و در زمینه ارتباطات تعاملی و دوسویه خودمان این خبر را بدهیم یا این‌که این‌قدر زمینه‏‌های عدم گفت‌وگو وجود داشته باشد که نتوانیم مستقیم خبر را بگوییم، مثل زن و شوهری که دعواهایشان را هم از طریق پیام کوتاه انجام می‏دهند، نشان می‏‌دهد که عامل فرهنگی در استفاده از تکنولوژی دخالت می‏کند. به نظر من، وقتی در جامع‌ه‏ای تصویر سندیت بیشتری نسبت به صدا دارد، روزنامه‏‌نگاری شهروندی اساس کارش را بر تصویر می‏‌گذارد و بعد صدا، و اگر زمانی این مسئله تغییر کند، روزنامه‌‏نگاری شهروندی هم تغییر می‏‌کند. علاوه بر این، مسئله سوم، بعد از فرهنگ و تکنولوژی، مسئله آموزش است. به میزانی که شهروندان قدرت استفاده از فناوری‏‌ها را داشته باشند، به روزنامه‏‌نگاری حرفه‏ای نزدیک‏تر می‏شوند. حتی ممکن است در کنار تصویر یا صدا، یک توضیح خبری هم ارائه کنند، یا روی یک ویژگی خاص از پدیده متمرکز باشند که این باعث تفاوت‏‌هایی در روزنامه‏‌نگاری شهروندی می‏‌شود.