زخم‌های زیر غبار

زخم‌های زیر غبار

 

 

 

 راحله موحدی / محمد امین خرمی - کابوس «آدم‌هایی که ناخواسته حتی در بستر خواب، ناگهان همه رویاهایشان بر سرشان ویران شده یا در یک چشم برهم زدن بر زمین افتادند و دیگر هرگز نتوانستند روی پای خود بایستند» سال‌ها همراه مهدی منعم بود تا انگیزه‌ای شود که تمام صحنه‌های تلخ زمان جنگ را با هنر عکاسی‌ مستند کند. به نظر منعم عکس‌هایش حاصل احساس ناخوشایندی است که از کابوسی به نام «جنگ» در ذهنش جا خوش کرده است.

مهدی منعم، متولد سال 1339 خورشیدی شهر رشت، عکاسی را از سال 1357 آغاز کرد. در سال 1361 به گروه عکاسان خبرگزاری جمهوری اسلامی ملحق شد و از چندین عملیات بزرگ در دوران دفاع مقدس عکاسی کرد. او از همان زمان با مناظر تلخ و تکان‌دهنده جنگ، مجروحان جنگی و انفجار مین مواجه شد. این صحنه‌ها دغدغه روزها و شب‌های او در زمان جنگ و پس از آن شد.

منعم مدت‌ها پس از جنگ، درسال 81 عزم سفر به مصبیت‌زده‌ترین خاک ایران می‌کند تا شاید بتواند زخم‌های نه چندان کهنه شده جنگ را به تصویر بکشد. زخم‌هایی که شاید زیر غبار عبور بی‌رحم زمان رو به فراموشی بودند، نسیانی که در ذات بی‌رحم همه جنگ‌ها نهفته است. او با دوربینش به سوی قربانیان و رنج‌دیدگان جنگ نشانه رفته است تا عکس‌هایش جای هزاران واژه سخن بگوید و به این وسیله راه را بر فراموشی خود خواسته و ناخواسته امروز و فردای انسان‌ها ببندد و شاید در این گذار بتواند پیام صلح و آرامش را در جهانی بدور از جنگ ابراز کند.

کارنامه 25 ساله این عکاس شامل عکس‌هایی از جانبازان و مجروحان جنگ تحمیلی، که در کتابی با عنوان «معجزه امید» منتشر شده، و عکس‌هایی از قربانیان غیرنظامی است؛ آسیب‌دیدگان بمباران‌های مناطق مسکونی، مصدومان حملات شیمیایی و مجروحان انفجار مین که اغلب، زنان و کودکان مناطق مرزی هستند.

مهدی منعم دومین کتاب عکسش را مردادماه امسال، با نام «قربانیان جنگ» منتشر کرده است.

***

 

در ادامه متن کامل دیدگاه‌های مهدی منعم درباره عکاسی جنگ از نظرتان می‌گذرد:

عکاسی در جنگ و حوادث خبری با عکاسی مستند اجتماعی تفاوت‌های زیادی با هم دارند. در عکاسی از جنگ وخبری عکاس باید از آمادگی ذهنی بالایی برخوردار باشد. در فاصله‌ای کوتاه که به ثانیه‌ها ختم می‌شوند اتفاقات را پیش‌بینی و تجزیه و تحلیل کند و سرانجام در آن فاصله کوتاه اقدام به عکاسی کند.

او در همین زمان کوتاه باید همه عواملی که برای دستیابی به یک عکس خوب لازم است را در اختیار بگیرد که البته کار بسیار سختی است. اما در عکاسی مستند اجتماعی شرایط بسیار متفاوت است. برعکس عکاسی خبری که زمان خیلی     کوتاه است در این ژانر عکاس به اندازه کافی فرصت در اختیار داردکه بتواند مدت‌های طولانی در کنار موضوع‌اش بماند، زوایا، نور، نوع لنز و همه عواملی هستند که برای رسیدن به یک عکس خوب لازم است عکاس  آنهارا در اختیار بگیرد.

در عکاسی مستند اجتماعی گاهی لازم است که عکاس وارد محیط زندگی آدم‌ها بشود. زیرا شما با زندگی آدم‌ها سروکار دارید پس باید وارد حریم خصوصی آنها بشوید. برای وارد شدن به این حریم لازم است ابتدا اعتمادشان را جلب کنید.

جهت کسب اعتماد مردم برای اینکه در مقابل دوربین عکاسی بیاستند باید نکاتی رعایت شود. ابتدا باید با آدم‌ها به تفاهمی رسید که من آن را تفاهم اخلاقی می‌نامم. این تفاهم اخلاقی از نظر من این است که عکاس با آدم‌هایی که در مقابل دوربین او می‌ایستند همدل و همدرد باشد. آدم‌ها باور کنند که شما عکس‌ها را برای حل مشکلات آنها تهیه می‌کنید.

برای دستیابی به این مقصود، یعنی اینکه  عکس‌ها بتوانند فضا و شرایط موجود را عمیقاً نشان بدهند، لازم است عکاس ارتباط طولانی مدتی با موضوع‌اش داشته باشد.

بسیاری از عکاسان نمی‌توانند وارد این حریم‌ها بشوند و اگر هم شدند نمی‌توانند زمان طولانی را در کنار موضوعاتشان بمانند. به نظر من هروقت عکاس منافع رسانه‌ای کوتاه مدت برای عکس‌هایش قایل شود نمی‌تواند به این تفاهم‌ها دست پیدا کند. این شرایط سبب می‌شود که عکاس بخواهد در کمترین زمان ممکن از موضوع مورد نظرش عکاسی کند و نهایتاً عکس‌ها را به نشریه و یا هر رسانه‌ای که از طرف آن ماموریت دارد تحویل بدهد.

عکس‌های این گروه از عکاسان گزارش‌هایی فاقد روح حاکم بر فضای زندگی انسان‌هاست. اما عکاسان مستقل و آزاد از جمله من این دغدغه‌ها را نداریم. من ممکن است ساعت‌ها با آدم‌های موضوعاتم بنشینم و از اتفاق یک لحظه حسی که در این گفتمان بروز می‌کند عکس بگیرم.حتی بعضی مواقع هم پیش آمده که هرگز این اتفاق نمی‌افتد و عکس هم تهیه نمی‌شود. در عکاسی اجتماعی مساله مهم اطلاعاتی است که باید نسبت به شخصیت، موقعیت و شرایط روحی و روانی آدمی داشته باشیم.

 عکاس باید شناخت کافی از فرهنگ‌ها، آداب و سنن و باورهای مردم منطقه‌ای که به آنجا سفر می‌کند داشته باشد. و مهمتر از همه باید به آنها احترام بگذارد. من به تجربه دریافتم که حتی پوشش عکاس هم می‌تواند به او کمک کند تا عکس‌هایش به واقعیت نزدیک‌تر شود. باید توجه داشته باشیم در منطقه‌ای که مردم آن به لحاظ مالی شرایط مناسبی ندارند باید پوشش عکاس با زندگی مردم آن منطقه تناسب داشته باشد. تا وقتی آدمها در مقابل دوربین شما قرار می‌گیرند احساس راحتی بکنند. در واقع با این کار شما هم می‌شوید جزیی از همان اجتماع.

شیوه عکاسی من به گونه‌ای است که خیلی با آدم‌ها قاطی می‌شوم و کاملاً در جریان زندگی آن‌ها وارد می‌شوم. برای اینکه این حس نزدیکی با آدم‌ها را به خوبی انتقال دهم با لنز زاویه باز معمولاً 35 تا 50 میلی‌متر عکاسی می‌کنم.

لنزهایی با این مشخصات به من امکان می‌دهند تا جریان واقعی زندگی را در عکس‌ها نشان دهم.

من زمانی که پروژه قربانیان جنگ را شروع کردم به این فکر بودم که از این عکس‌ها کتابی چاپ کنم. بعد از مدتی عکاسی کم‌کم برای صفحات کتابم لی‌آوتی را طراحی کردم. من وقتی از یک دختر سردشتی که یک دست نداشت عکس می‌گرفتم به این فکر می‌کردم که اگر این عکس مثلاً در صفحه 50 کتاب قرار بگیرد در صفحه مقابل آن باید چه عکسی داشته باشیم تا آنرا تکمیل کند. من حتی در زمان عکاسی به لی‌آوت کتاب هم فکر می‌کردم. این کار به مدیر هنر ی کمک می‌کند تا دستش در طراحی صفحات کتاب باز باشد.

تلاش کردم زندگی این آدم‌ها را که متعلق به یک دوره تاریخی از کشورم هستند بدون اینکه قضاوت کرده باشم و حکم صادر کنم را با یک نگاه بی‌طرفانه به تصویر بکشم.

من این عکس‌ها را برای افکار عمومی و فکرهایی که جوامع را سروسامان می‌دهند تهیه کردم. من می‌خواهم این عکس‌ها کتاب شود و به مجامع بین‌المللی برود. به جاهایی که اتاق‌های جنگ را هدایت و جنگ‌ها را برنامه‌ریزی می‌کنند. من می‌خواهم عکس‌ها روی این فکرها تاثیر بگذارند برای همین منظور تلاش کردم به زندگی آدم‌هایی نگاه کنم که هیچ تاثیری در شروع جنگ نداشتند.

یک کودک هشت ماهه چه تاثیری می‌توانسته در شروع جنگ داشته باشد؟ اما امروز بعد از گذشت بیست و پنج سال از پایان جنگ با آثار به جا مانده از جنگ در آرزوی ساعاتی زندگی بدون کپسول است. شاید این عکس‌ها باعث شود یک گلوله کمتر به مناطق غیرنظامی در جنگ‌ها شلیک شود. من در طول سالیان کار با غیر نظامیان مجروح و مصدوم و زندگی با آنها به این نتیجه رسیدم که فقط  لحظه‌ها واقعیت دارند و می‌توانی آنهارا حس کنی. این حس‌ها را هیچ هنر و رسانه‌ای نمی‌تواندبه تصویر بکشد.