این یک تبلیغ است

این یک تبلیغ است

در  یک تعریف از « پروپاگاندا1» گفته می‌شود، پروپاگاندا کوشش می‌کند به پاسخی برسد که تمایلات مورد نظر پروپاگاندیست را اجرا کند و یا اینکه پروپاگاندا ارائه عقاید و رفتارها به گونه ای است که بر افکار و عقاید دیگران نفوذ کند.

در این مطلب به برخی روش‌هایی که «پروپاگاندیست ها» برای نفوذ بر مخاطبان از آن بهره می‌گیرند، اشاره می شود. این روش‌ها به مخاطبان کمک می‌کند درک روشنی از پیام های اطراف خود داشته باشند و بتوانند آن‌ها را از پیام‌های عادی متمایز  و تحلیل کنند و ارزیابی درستی از آن‌ها داشته باشند .

* یکی از رایج ترین شکل‌های پروپاگاندا برچسب زدن و هجوگوئی2 است . در این روش با برچسب هایی مانند «لیبرال» ، «محافظه کار» ، «افراطی»  و غیره سعی می‌شود رقیب را بی اهمیّت و یا ضعیف جلوه دهند. برای مثال در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، واژه «بی اطلاع»3  یا  «بی خبر» برچسبی بود که طرفداران اوباما برای مک کین به کار بردند و در عوض رقبای جمهوری خواه هم با بکار بردن صفت « آدم مشهور»4 و یا «عقده خواننده راک شدن »5 بر این نکته که اوباما وجهه سنگین سیاسی ندارد و فرد کم تجربه‌ای در عرصه سیاسی است، پافشاری می‌کردند.

* یکی دیگر از ترفندهای پروپاگاندا به کارگیری واژه‌هایی مثبت با مضامین اخلاقی و هنری6 است. در این روش بر خصوصیات مثبتی که هرگز به چالش کشیده نمی شوند، تاکید می شود.  برای مثال در مبارزات انتخابات ریاست جمهوری آمریکا اوباما درباره همسرش میشل، کلماتی با بار معنایی مثبت همچون «مادرانه»7 به کار برد. در حقیقت هدف او تاکید بر پذیرش خود به عنوان یک رئیس جمهور معقول و خانواده دوست در ذهن مخاطب بود.

* نوعی که جرج بوش در دوران ریاست جمهوری‌اش از آن بهره گرفت توجیهات متعددی8 بود که برای حمله به عراق مدام تکرار می کرد؛ برای مثال عباراتی مانند «سلاح کشتار جمعی» ،«نابود کردن دیکتاتوری» ،«تغییر رژیم» ، «ایجاد دموکراسی»، «جنگ علیه تروریسم» ، «حفظ نفت خاورمیانه». او در حقیقت از این روش برای مقابله با کسانی که جنگ در عراق را به چالش می کشیدند، استفاده می کرد.

  * روشی که می‌توان از آن به عنوان استراتژی انتقال9  یاد کرد هم از سوی موافقان و هم از سوی مخالفان به کار گرفته می‌شود. به عبارت دیگر در این روش تلاش می‌شود با انتقال «اقتدار» و یا «موقعیت ویژه»  فرد و یا سازمان خاص دیگر  به خود، بر افکار مخاطبان تاثیر بگذارند و همان خصوصیات را تداعی کنند. برای مثال، زمانی که اوباما در سخنرانی‌هایش از اسامی افرادی همچون «ابراهام لینکن» ، «جان اف کندی» و «مارتین لوترکینگ» یاد می کرد، تلاش داشت به نحوی اقتدار، بزرگی و ویژگی‌های  مثبت آن‌ها را به خودش نسبت دهد.

* حمایت و یا پشتیبانی10 افراد معروف و محبوب نظیر هنرپیشگان، ورزشکاران و غیره از کاندیداها، یکی دیگر از این راه‌هاست. برای مثال اُپرا وینفری مجری پرطرفدار سیاهپوست با حمایت از اوباما و حتی مصاحبه با او و خانواده‌اش در یک برنامه تلویزیونی آرای بسیاری را برای او جمع کرد .

* تکنیک دیگری که معمولاً همه آن را به کار می‌گیرند تا همراهان زیادی11 برای خود جلب کنند، سخنرانی یک کاندیدا در استادیوم با بیان واژه هایی نظیر «جنبش»، «نبرد» و غیره است که نشانگر تغییر محسوب  می‌شوند. عموماً دیکتاتورها از این روش استفاده زیادی می کنند. برای مثال هیتلر از سینما برای تسخیر افکار عمومی و گردهمایی عظیم در حمایت از رایش سوم بهره می گرفت.  

 

 


1-propaganda

2-name calling

3-out of touch

4-celebrity

5-rock star complex

6-glittering generalities

7-motherhood

8-card stacking

9-the transfer

10- the testimonial

11-the band wagon