رادیو و زندگی روزمره

رادیو و زندگی روزمره

 

در دنیای امروز رسانه ها به تنهایی نقش اطلاع رسانی ایفا نمی کنند. بلکه رسانه ها جزوی از ساحت زندگی روزمره انسانها شده و کسی را نمی توان سراغ گرفت که به گونه ای، ارتباطی با یکی از رسانه ها نداشته باشد. به عبارتی دیگر رسانه به عنوان محصولی در دنیای مدرن، کالایی واقعی است که هویت انسانی را شکل داده و انسانها به نوعی در همسانی با رسانه ها به عملکرد روزانه خود نقش می‌دهند و فرایند روابط اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و حتی نظام‌های اخلاقی و دینی را تعیین می‌کنند. رسانه های مختلفی نیز در این شکل گیری سهیم هستند و هر کدام نقش خاص خود را ایفا می‌کنند. رادیو، تلویزیون، مطبوعات، ماهواره، اینترنت هر کدام کارکرد ویژه خود را دارند، لذا بر مخاطبان خود نیز تاثیر منحصرو ویژه ای دارند.

بعد از شکل گیری مطبوعات دومین رسانه‌ای که در دنیای مدرن متولد شد، رادیو است. رادیو از تاریخچه ای در حدود یکی قرنی برخوردار است و در طول مدت حیات خود فراز و نشیبها و کارکردهای گوناگونی داشته است. اگر بپذیریم که رادیو یک کالای فرهنگی است و در زندگی روزمره نیز نقش جدی و جدانشدنی دارد می‌توان رادیو را از منظر مطالعات فرهنگی بررسی کرد تا معنای آن از بطن مطالعات فرهنگی که رهنمون به زندگی روزمره است استیفاد گردد. از اواخر دهه 50 و اوایل دهه 60 میلادی مصرف کالا در مباحث مربوط به تکوین جامعه مصرفی به یک موضوع فرهنگی تبدیل شد. سپس در پژوهش های دهه 70 در خصوص این‌که پاره فرهنگ ها چگونه از کالا برای تولید معانی بدیل و متخالف استفاده می‌کنند، موضوع مصرف در مطالعات فرهنگی به نحو کاملا بارزی مورد توجه قرار گرفت.

در سالهای اخیر، در مطالعات انجام شده درباره فرهنگ روزمره و نیز تحقیقاتی که در خصوص خرید به شکلی از  کنش‌های فرهنگ روزمره صورت گرفته مصرف رسانه ها مورد بررسی قرار گرفته است. در اینجا لازم است نگاهی به چیستی 'مطالعات فرهنگی' داشته باشیم تا بتوانیم تحلیل فرهنگی مصرف رسانه در زندگی روزمره را دریابیم.  مطالعات فرهنگی مجموعه آثار گوناگونی با جهت گیری های متفاوت و معطوف به تحلیل انتقادی اشکال و فرایندهای فرهنگی در جوامع معاصر و نزدیک به معاصر است. مطالعات فرهنگی، جامعه شناسی، نظریه اجتماعی، نظریه ادبی، مطالعات فیلم / ویدئو، انسان شناسی فرهنگی و تاریخ/نقد هنر را برای مطالعه پدیده های فرهنگی در جوامع صنعتی ترکیب می‌کند. پژوهشگران مطالعات فرهنگی اغلب بر این موضوع متمرکزاند که چطور پدیده‌ای خاص به ایدئولوژی، نژاد، طبقه اجتماعی یا جنسیت مرتبط می‌شود. مطالعات فرهنگی در مطالعه معانی و رویه های زندگی روزمره به کار می‌رود. رویه های فرهنگی شامل روشهای مردم برای انجام کارهای خاص مثل رادیو گوش کردن و یا تلویزیون تماشا کردن در فرهنگی معین است. معانی خاص به روش‌هایی که مردم در فرهنگ های معین کارهایی را انجام می‌دهند، پیوسته است. بسیاری از چهره‌های شناخته شده و مطرح در مطالعات فرهنگی جهت گیری های متنوع و تا اندازه ای متفاوت نسبت به موضوعات مورد نظر خود دارند و طیف گسترده ای از نویسندگان و متفکران را شامل می‌شوند. همه اینها در پی نابسندگی رشته های آکادمیک موجود، به بعضی تفاوتهای طبقاتی و منطقه ای و بعضی اشکال نوین فرهنگ روزمره، فرهنگ جوانان و ضد فرهنگها و نیز اشکال فراگیر رسانه، تبلیغات، موسیقی و ... علاقمند شدند.

اگر بتوان رسانه را کالایی مصرفی برشمرد که نقشی جدی در زندگی روزمره مردم دارد به نظر می‌رسد نقش مطالعات فرهنگی درباره مصرف کالا را از دو جهت می‌توان مورد بحث و بررسی قرار داد. دلیل نخست، جنبه نظری دارد. فهم این موضوع که متون چگونه درست می‌شوند تا افاده معنا کنند، مستلزم بررسی مصرف کالاست. این بررسی باعث می‌شود تا دیگر فقط به معنای متن نظر نداشته باشیم. منظور از معنا، جزئی ضروری از متن است که در آن مستتر شده و متن متضمن آن است؛ بلکه توجه خود را به طیفی از معانی معطوف کنیم که متن افاده آنها را امکانپذیر می‌سازد یعنی توجه می‌کنیم به معانی اجتماعی متن و نیز به این‌که آحاد جامعه چگونه از طریق رفتارهای مصرفی شان در زندگی روزمره، متن را مورد دخل و تصرف و استفاده قرار می‌دهند. در برخی از نقدها این‌گونه تعبیر شده که مصرف کالا موضوعی مربوط به زندگی متاخر است. اما یکی از جنبه های در خور توجه در مصرف انبوه از قرن هفدهم به این سو، و شاید بتوان گفت وجه تمایز دوره مدرن از دوره پیش از آن، این است که آحاد جامعه عمدتا از راه مصرف کالا در فرهنگ مشارکت کرده و آن را دگرگون ساخته اند. این دگرگونی جنبه ای روانکاوانه نیز داشته است. تحقیقات روانکاوانه درباره زندگی روزمره، معمولا در حوزه بهزیستی و خدمات بهداشتی صورت می‌گیرد، زیرا روانکاوی عمدتا به صورت رشته ای گسترش یافته که ضمن درمان، کاربردها گسترده ای نیز دارد که اغلب مربوط به همان حوزه محسوب می‌شود. اما وقتی که بخواهیم از جنبه، رادیو به مثابه مصرف کالا به آن نگاه کنیم می‌بینیم که مردم عادی در زندگی روزمره خود به این دلیل کالای رادیویی اعم از گزارش، خبر و گفت‌وگو را مصرف می‌کنند که نیازهای کاذبی به آنها سرایت داده شده است که کارتل‌های رادیویی و حتی شبکه‌های دون پایه با فرکانس‌های ضعیف از خودشان خلق کرده اند. البته این کفایت نمی کند که این مقوله را اصطلاحی ارتجاعی تلقی کنیم و مدعی شویم وقتی مردم از کارهایی مانند سیاست ورزی و مشارکت اقتصادی عمومی و یا تعابیر خسته کننده انسان دوستی و مهرورزی بازداشته شوند به مصرف کالای پیامی روی می‌آورند. در مخالفت این تعبیر برخی رادیو را به مثابه مصرف کالایی می‌دانند که نقش مثبتی در ایجاد فرهنگ و معنا ایفا می‌کند. البته مصرف کالای رسانه ای و حتی رادیویی ماهیتی سیاسی دارد تا فرهنگی اگرچه در گستره مطالعات فرهنگی مورد بررسی قرار می‌گیرد. به عبارتی دیگر دست اندرکاران کالای سیاسی در مطالعات فرهنگی واقف هستند که صنایع فرهنگ سازی سرمایه داری نقش عمده ای در تولید ایدئولوژیک ایفا می‌کنند و ایماژها و توصیف‌ها و تعریف‌ها و ملاک‌های بسیار تاثیرگذار برای فهم جهان بر می‌سازند. با این حال مطالعات فرهنگی این دیدگاه را نمی پذیرد که با مصرف کردن این تولیدات ایدئولوژیک ما به قربانیان مستاصل ذهنیت کاذب تبدیل می‌شویم. اگرچه هرگز نباید از قدرت تاثیرگذارنده سرمایه و ساختارهای مستبدانه و برنگارنده تولید غافل بود، لیکن لازم است که بر پیچیدگی فعالانه و کنش گری موقعیت مند مصرف تاکید گذاریم.

رسانه های عامه پسند یعنی وسایل ارتباطی از وجوه اصلی زندگی روزمره در مدرنیته اخیر به شمار می‌آیند. به مدت بیش از نیم قرن، رسانه های عامه پسند نه فقط منبع اصلی اطلاعات بوده اند بلکه نقش خطیری در شکل دادن به پندارهای افراد درباره جهان پیرامونی شان داشته اند.

با توجه به نکاتی که ارائه شد در اینجا به ارائه معنای رادیو از منظر فهم ما از زندگی روزمره به نتیجه گیری خود دراین باب می‌رسیم. رادیو کانونی است که حوادث و رویدادهای معنی دار هستی روزمره خود را در آنها تجربه می کنیم و در عین حال نقطه عزیمتی است که از طریق آن به جهت یابی در محیط نایل می شویم و در آن دخل و تصرف می کنیم. رادیو یک عرصه درونی است که با عرصه بیرونی احاطه کننده در تقابل است. این واقعیت که مفهوم رادیو به عرصه داخلی و عرصه خارجی وابسته است، این نکته را روشن می سازد که رادیو خود در یک زمینه وسیع تر قرار دارد و نمی توان آن را در شرایط ایزوله فهمید.

لازم است یادآوری شود که معمولا رادیو تاویل و تفسیر معینی ندارد؛ از یک طرف، مقیاس آن از یک موقعیت تا فضای واحد انعکاس متنوع است و از طرف دیگر معنی و هدف آن برای همه مردم یکسان نیست. برخی از مردم، آن را واجد ارزش مهم احساسی، فرهنگی یا تاریخی می دانند که در هویت محلی، ناحیه ای و یا ملی تبلور یافته است. بعضی دیگر آن را محلی برای مبادلات خبری تلقی می کنند. در عین حال مفهوم رادیو به خصوص در طی سده گذشته از تلقی رایج از آن به عنوان جایی که دارای مرزهای محدود و مشخص و استقرار یافته و واجد ارتباط است به چیزی گسترده از هر سو، سیال و فضای جریانها و اطلاعات تغییر یافته است. از این دیدگاه، رادیو بدون مرز است؛ و در این بدون مرزی است که زندگی روزمره را تحت تاثیر خود قرار می‌دهد. خواه با پخش آگهی در رادیوی اتومبیلی که در بزرگراه است؛ خواه گفت‌وگویی اندیشمندانه درباره صلح جهانی و یا حتی روی کار آمدن رئیس جمهوری سیاه پوست در آمریکا. از این دیدگاه رادیو چیزی بیش از یک محل انتزاعی است. کلیتی است که از اشیاء و چیزهای واقعی ساخته شده و دارای عناصری مانند صدا، موسیقی و تخیل است. مجموعه این عناصر با هم کاراکتر رادیو را تعریف می کنند؛ چیزی که در واقع ماهیت رادیو محسوب می شود.

رادیو پک پدیده کلی و کیفی است که نمی توان آن را به هیچ یک از خصوصیات آن مثلا ارتباطات فضایی بدون از دست دادن طبیعت واقعی آن کاهش داد. رادیو نه تنها به یک محل جغرافیایی اشاره دارد بلکه موید و کاراکتر اصلی یکجا، که موجب تمایز آن از سایر جاها می شود، نیز هست. بدین ترتیب در رادیو ابعاد گوناگون چشم انداز زندگی روزمره جمع می آیند تا محیطی متمایز و حس خاص شنیداری را ایجاد کنند. در روان شناسی محیطی مرسوم، رادیو برآیندی از نیروهای متنوع سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و روان شناختی تلقی می شود که در لحظه خاصی از زمان در آن تاثیر می گذارند. در نهایت رادیو کالایی برای زندگی روزمره است. زندگی که استمرار، ابهام و تخیل کاذب در آن نقش جدی ایفا می‌کنند. ازسوی دیگر رادیو زمینه ای از فعالیتهای روزمره ماست که و عموما دارای یک هویت شناختی است که دیالکتیک درون - بیرون زندگی روزمره را تحت نفوذ خود در قالب شنیدن و تخیل درآورده است.