جایگاه معلق رسانه‌ها در محاکم

جایگاه معلق رسانه‌ها در محاکم

مقدمه: سمیرا سلطانی- گفت‌وگوی مدرسه همشهری  با آرش خاموشی عکاس خبری به بررسی شرایط عکاسی خبری در دادگاه‌ها و محدودیت‌های آن می‌پردازد. آنچه ممکن است باز شدن روزنه‌ نوری در فضای مبهم کار برای عکاسان خبری تازه کار باشد.

***

شرایط عکاسی در دادگاه‌ها چگونه است و آیا قبل از عکاسی به شما درباره‌ی عکس‌ها تذکری داده می‌شود؟

در ایران وقتی از دادگاه عکاسی می‌کنید، شرط‌هایی برای شما می‌گذارند. شرط‌هایی که گاهی حتی از آن‌ها اطلاع ندارید. مثلاً ما را به دادگاهی دعوت می‌کنند بعد یکدفعه می‌گویند نمی‌توانید عکاسی کنید.

یعنی شما را به جلسه‌ دادگاه دعوت می‌کنند ولی اجازه‌ی عکاسی نمی‌دهند؟

 بله، وقتی هم عکس می‌گیریم به ما می‌گویند صورت متهم را بپوشان یا از فلان فرد عکس نگیر. یعنی ما از قبل آگاهی نداریم که اجازه‌ی عکاسی از چه بخشی از دادگاه‌ را داریم. در خیلی از کشورهای دنیا چارچوبی برای این قبیل عکاسی‌‌ها وجود دارد. در یکی از محدودترین این چارچوب‌ها در یک سری از دادگاه‌ها عکاسان فقط می‌توانند جلوی در دادگاه عکاسی کنند و کسی هم به آن‌ها ایراد نمی‌گیرد. ولی ما در اینجا دادگاه‌هایی داشته‌ایم که جلوی در دادگاه عکس گرفته‌ایم بعد یک آقایی آمده و می‌‌خواهد عکس را پاک کنم. می‌‌گوید شما اصلاً اجازه ندارید از اینجا عکس بگیرید. در امریکا یک سری از ایالت‌ها اصلاً اجازه‌ی عکاسی در دادگاه نمی‌‌دهند. فقط می‌توانید یک نقاشی یا یک تصویرسازی داشته باشید. ولی در ایران این طوری نیست. به تو اجازۀ نقاشی و تصویرسازی هم نمی‌دهند. یعنی در آنجا دادگاه‌هایی هست که خبرنگار می‌تواند باشد ولی عکاس نمی‌تواند. در ایران این طوری نیست. فکر می‌کنند این دو تا با هم هستند. به عکاس هم بیشتر سخت می‌گیرند. من فکر می‌کنم این که ما به عنوان عکاس از چه چیزی می توانیم عکاسی کنیم، به آن اتفاقی ربط دارد که چه قدر مردم درگیر آن هستند.

من فکر می‌کنم قبل از دادگاه، در زمان دادگاه و اجرای حکم یک مجموعه است. نمی‌توان این‌ها را از هم جدا کرد. مثلاً دادگاه کهریزک اتفاق می‌افتد که دادگاه خیلی مهمی است و مردم هم به آن خیلی توجه می‌کنند. ولی چرا دادگاه کهریزک نباید علنی باشد؟ چرا منِ خبرنگار نباید در روند دادگاه قرار بگیرم. من برای کار خودم می‌گویم که من اطلاعاتی ندارم. اگر من در جریان دادگاه باشم مسلماً عکس‌های بهتری می‌گیرم. مطمئناً لحظات خوبی می‌توانم شکار کنم. چون یک جایی شانس است اما یک جایی آگاهی عکاس از آن سوژه یا اتفاق است که منشأ عکس خوب می شود. ما در دادگاه‌های علنی مثلاً دادگاه فساد مالی صورت افراد را می‌پوشانیم که این کار لطمه‌ی خیلی بزرگی به عکس می‌زند. حس آن آدم در آن زمان و چهره‌‌ی او به بیننده ای که عکس را می‌بیند خیلی کمک می‌کند. ولی ما تمام آن را می‌پوشانیم و فقط فضایی را نشان می‌دهیم که همه آن را دیده‌‌اند. سالنی که قاضی بالاست و یک عده هم روی صندلی‌ها نشسته‌اند.

یعنی با پوشاندن چشم این افراد یا صورت آن‌ها موافق نیستید؟

من می‌گویم خبرنگار می‌نویسد و نهایتاً به این شخص هم «م. الف.» می‌گوید، ولی منِ عکاس به صورت مستقیم با تصویر سر و کار دارم، پس اگر دادگاه علنی است باید برای من جذابیت تصویری داشته باشد. اگر می‌خواهند جلوی عکاسی را بگیرند، دادگاه را علنی اعلام نکنند. البته در بعضی دادگاه‌ها آدم‌هایی هستند که هیچ جرمی متوجه آن‌ها نیست، بعد تبرئه می‌شوند و زندگی می‌کنند. اگر من آنجا تصویر را نپوشانم با آبروی یک آدم بی‌‌گناه بازی کرده‌‌ام زیرا ذهن مردم متمرکز بر آن اتفاق می شود، او را به چشم مجرم می‌‌بینند. بنابراین من نمی‌توانم با آبروی آدم‌ها بازی کنم و من مسئولم. ولی در بعضی دادگاه‌ها یک چیزهایی واقعاً مشخص است. مثلاً دادگاه شخصی که مرتکب ده تجاوز شده، جیب زنی و زورگیری کرده و این‌ها اثبات شده است. دو جلسه دادگاه تشکیل می‌شود تا به او جرم را تفهیم کنند و او هم جرم را قبول کرده است. اینجا دیگر نیازی نیست من چیزی روی صورت او بیندازم. ولی من دادگاهی می‌روم که سه ردیف متهم نشسته است، پنجاه نفر کنار هم. در این دادگاه آدم نمی‌داند از چه کسی عکس بگیرد؟ آیا این افراد متهم هستند؟ من فکر می‌کنم اینها به سیستم قضایی ما ربط دارد. اگر سیستم قضایی موفق باشد خبر و تصویرش هم موفق است. اگر خبر و تصویر ما در آن اتفاق موفق نیست این به عدم توجه دستگاه قضایی به اهمیت خبر و رسانه برمی‌‌گردد. در حالی که می‌‌توان بیشتر توجه کرد، با فکر قدم برداشت و به عکاس در چارچوبی که معیارهای قضایی اجازه می‌‌دهد، آزادی داد.

به نظر شما به عنوان کسی که سال‌ها عکاسی خبری انجام داده‌اید آزادی مطلوب برای کار در دادگاه چگونه است؟

اگر دادگاهی علنی است لزومی ندارد 50 عکاس به دادگاه بیایند. هیچ کجای دنیا هم 50 عکاس در دادگاه شرکت نمی‌کنند. یک عکاس می‌رود عکس می‌گیرد بعد پول (pool) می‌کند. مثلاً دادگاه شخصیت‌ها مثل دادگاه صدام حسین یک عکاس به دادگاه می‌رود و عکس را به بقیه می‌دهد. انتخاب این یک نفر به شانس عکاس بستگی دارد. یعنی روابط عمومی قوۀ قضائیه با اولویت‌‌بندی برای حضور رسانه‌ها در دادگاه برنامه ریزی کند. منظورم این نیست انحصاری باشد ولی طوری برنامه ریزی شود که تعداد عکاسان حاضر در یک جلسه دادگاه زیاد به نظر نیاید. این طوری نباشد که وقتی می‌گویند دادگاه فلان، علنی است عکاس فلان هفته نامه‌‌ای که عکاس او در دوازده ماه سال تولیدی ندارد هم آنجا باشد، در حالی که ما می‌بینیم همیشه عکس‌ها را از سایتها و از خبرگزاری‌ها برمی‌‌دارد ولی عکاس او در زمان دادگاه علنی هم می‌آید. اینجا این حق را برای او قائل نیستم چون به اندازۀ عکاس‌های دیگر حضور مداوم ندارد و این به روابط عمومی قوۀ قضائیه برمی گردد که چه طوری برنامه آمدن عکاسان به دادگاه را مشخص کند.   

در برخی موارد تعداد افرادی که از رسانه‌ها به دادگاهها می‌آیند زیاد به نظر می‌رسد و دادگاه را بیش از اندازه شلوغ نشان می‌دهد. مثل دادگاه شهلا جاهد که این شلوغی در فیلم‌های دادگاه به چشم می‌آید. 

من به دادگاه شهلا نرفته‌‌ام ولی عکس‌ها و فیلم‌های آنجا را دیده‌‌ام. بله، آنجا شلوغ و به هم ریخته بود و فضای خیلی کوچکی داشت. دادگاه یک سری جرم‌ها نباید در سالن دادگاه انقلاب برگزار شود و ربطی به آنجا ندارد ولی آنجاست و ما عکاسان به خاطر فضای بازتر آنجا راحت هستیم. چون در دادگاه‌ها جایگاهی وجود ندارد تا عکاسان و فعالان مطبوعات در آن راحت باشند. این جایگاه در دادگاه‌ها حتی دیده و تعبیه نشده است و دادگاهها معمولاً یک اتاق ده متر در ده متر است که قرار است غیر از شاکی، متهم، قاضی و بقیه‌ی دست اندرکاران دادگاه 50 نفر دیگر هم در آن باشند. اصلاً برای نفس کشیدن هم جا نیست. این مسئله باید در نظر گرفته شود. نمی‌توان گفت در ایران جرمی اتفاق نمی‌افتد و همه چیز خوب است. در کشورهای اسکاندیناوی مثل سوئد، نروژ، دانمارک و ... آمار جرم بسیار پایین است. در 25 سال گذشته یک اتفاق خیلی مهم در نروژ افتاد که بازتاب جهانی هم داشت. زمانی که یک نفر به جزیره رفته بود و تعداد زیادی را کشته بود. همه برای گرفتن عکس او آزاد بودند. شما می‌بینید با این که این کشور چندان جرم خیز نیست ولی در دادگاه همه چیز منظم است. یعنی معلوم است متهم از کجا آورده می‌شود، قاضی کجا نشسته است و ... . در حالی که در ایران در دادگاه می‌بینیم یکدفعه متهم از یک در دیگر وارد می‌شود و همه می‌چرخند به طرف او. این کار باعث بی نظمی می‌شود. روتین نیست. در هیچ کدام از برنامه‌ها حتی در برنامه‌های رسمی ریاست جمهوری این ورود و خروج مشخص نیست.

پس به نظر شما جایگاه نداشتن عکاسان ممکن است در روند دادگاه تأثیر بگذارد؟

عکاسان در دادگاه جایگاه ندارند و جایگاه آن‌ها مشخص نیست. یعنی محوطه ای در دادگاه وجود ندارد که عکاس بتواند در آنجا کار کند به طوری که پشت او به قاضی، متهم و ... نباشد. هیچ کدام از این‌ها در نظر گرفته نشده است. این‌ها باعث بی نظمی می‌شود و می‌تواند در روند دادگاه‌ها اختلال ایجاد کند.

به نظر شما آیا انعکاس رسانه ای اخبار یک دادگاه می‌تواند بر افکار عمومی یا روند دادگاه تأثیرگذار باشد؟

 فکر نمی‌کنم حضور رسانه و بود و نبود عکاس در یک دادگاه بتواند چنین تأثیری را داشته باشد که مد نظر شماست. روند دادگاه از قبل مشخص است و منِ عکاس بدون هیچ پیش زمینه ای وارد دادگاه می‌شوم. پیشینه ای از افراد در ذهنم ندارم که فکر کنم متهم کی بوده، چه کاره بوده و روند چه طور بوده است. هیچی از او نمی‌دانم. من با این وضعیت وارد ماجرا می‌شوم، عکس می‌گیرم و برمی‌‌گردم. اما اگر شما بگویید این عکسها می‌تواند بر افکار عمومی تأثیر بگذارد؟ بله، می‌‌تواند بعد از انتشار بر افکار عمومی تأثیر بگذارد اما بر روند دادگاه فکر نمی کنم.

چه طور می‌تواند تأثیر بگذارد؟

وقتی عکاس برای عکاسی از اجرای حکم می‌رود با عکس‌هایی که از حاشیۀ این اتفاق می‌‌گیرد می‌تواند بر افکار عمومی تأثیر بگذارد. اما حکم نباید در ملاء عام اجرا شود. مردم این‌ها را نباید ببینند. این‌ها ترویج خشونت است. اگر می‌خواهند درس عبرت از این اتفاقات گرفته شود باید از کارشناسان استفاده کنند و این کاری که الآن انجام می‌شود کار غیرکارشناسی است. من عکاس با حاشیه نگاری از این مراسم باید نشان بدهم که چه قشرهایی برای دیدن این مراسم می‌آیند؟ از بچه‌ی چهار ساله تا جوانی که با دوست یا نامزدش برای دیدن اعدام می‌آید در این محل دیده می‌شوند. چرا مردم از این اتفاق استقبال می‌کنند؟ چرا ساعت 4 صبح برای دیدن اعدام به محل می‌آیند؟ در اعدام پل مدیریت آن محل به نمایشگاه ماشین تبدیل شده بود و عجیب است که چرا 4 صبح این افراد با تیپ مهمانی به این محل می‌آیند؟ خاطره‌ی این اعدام‌ها همیشه در ذهن من می‌ماند و من هر زمانی به آن محل می‌روم یادم می‌آید که یک نفر اینجا اعدام شده است. در شهرستان‌ها هم به همین صورت است. در سبزه وار وسط استادیوم ورزشی شهر یک نفر را اعدام کردند. اگر عکسی از زمان بازی فوتبال و عکسی از زمان اعدام را کنار هم بگذارید می‌بینید چه اتفاقی افتاده است و یک محل ورزشی به محل یادآوری کشته شدن یک فرد تبدیل شده است.

آیا تا به حال در دادگاه احساس کرده‌‌اید متهم، وکیل و ... بخواهند مظلوم نمایی کنند؟

بله

می‌توانید مثال بزنید؟

ببینید در دادگاه‌هایی که جرم حقوقی نبوده است مثل دادگاه‌های فساد مالی و ... معمولاً این موضوع کمتر است و این اتفاق نمی‌افتد. در دادگاه‌هایی این مظلوم نمایی اتفاق می‌افتد که قتل یا تجاوز بوده است. چون من دو سه مورد از این دادگاه‌ها را رفته‌ام. در این دادگاه‌ها مظلوم نمایی هست البته وکیل این کار را انجام نمی‌دهد و بیشتر مجرم است که می گوید: اشتباه کردم، من را بخشید، پدرم این جور بود، مادرم اون جور بود. ولی در دادگاه‌های حقوقی کمتر این اتفاق می‌افتد چون اثبات جرم خیلی سخت است.

شرایط ایده آل شما به عنوان عکاس برای پوشش خبری دادگاه چیست؟

به نظرم همه چیز به روابط عمومی قوۀ قضائیه برمی‌‌گردد. وقتی یک دادگاهی علنی است و می‌دانند امکان دارد این دادگاه چند جلسه طول بکشد اهم و غیر اهم کنند. دو جلسه، سه جلسه هر چند جلسه فرق نمی‌کند. مثلاً بگویند خبرگزاری‌ها یک روز بیایند. روزنامه‌ها یک روز دیگر بیایند. این دیگر به شانس من بستگی دارد که متهم اصلی جلسۀ اول بیاید یا جلسۀ دوم. روابط عمومی می‌تواند خبرگزاری‌ها، روزنامه‌ها و هفته نامه‌ها را ملزم کند که n تعداد عکس را برای بقیه ایمیل کند. برای من که عکاس خبرگزاری هستم این کار راحت است. بهترین عکس‌ها را روی سایت می‌گذارم تا بقیه از آن استفاده کنند. می‌توانند مثلاً خبرگزاری‌ها را پای ثابت دادگاه در نظر بگیرند و روزنامه‌ها را تک تک اضافه کنند چون آن‌ها خواه ناخواه به عکس خبرگزاری دسترسی دارند و مجانی هم هست مگر این که عکس را در سایز غیرمتعارفی بخواهند، مثلاً برای عکس روی جلد باشد که مجبور می‌شوند پول بدهند و پول آن هم چیزی نیست و این در سیستم ما تعیین شده است. روابط عمومی قوۀ قضائیه می‌‌تواند عکاس خبرگزاری‌ها را دعوت کند و بگوید اگر فلان دادگاه اتفاق می‌افتد روزنامه‌ها باید درخواست بدهند و خبرنگار روزنامه با عکاس نیاید، یا اعلام کنند وقتی دادگاه در فلان روز تشکیل می‌شود، چهار یا پنج روز قبل از آن هر روزنامه یا خبرگزاری که می‌خواهد به دادگاه بیاید باید به فلان سایت مراجعه کند، درخواست بدهد، ما بررسی و اعلام می‌کنیم چه کسانی بیایند. اگر منصفانه این اتفاق بیفتد راه حل مناسبی است. اگر دادگاه علنی است بگویند فلان ساعت می‌توانی به دادگاه بروی عکاسی کنی و وقت تمام شد بیرون بیایی؛ اول و آخر آن را می‌توانی بیایی؛ مثلاً نیم ساعت آخر می‌توانی باشی؛ یک ساعت آخر می‌توانی باشی؛ ورود و خروج را داری و روند بررسی را هم داری. لزومی ندارد من عکاس از 8 صبح تا 2 بعدازظهر در دادگاه باشم، چون غیرحرفه‌ای است.

ضمن این که باید برای عکاسان جایگاه در دادگاه در نظر بگیرند. درست است که ما هیئت منصفه نداریم و در دادگاه ما تعریف نشده است ولی می‌توانند یک جایگاه برای عکاسان بگذارند و این دکور را تغییر بدهند. دادگاه که سینما نیست، تعدادی آدم روی صندلی‌ها نشسته‌اند. متهم آن جلو است. قاضی هم آن بالاست. همین دکور است. خب این را تغییر بدهید. جایگاهی مایل برای عکاس در نظر بگیرید که عکاس هم قاضی هم متهم و هم جمعیت را داشته باشد. در آنجا سکویی باشد تا عکاس بتواند آنجا برود. بعد بگو در این زمانها می‌توانی آنجا بروی، از این جلوتر هم نمی‌توانی بروی. دادگاه این طوری به نمی‌‌ریزد و همه چیز سر جای خود است.

چه پیشنهادی برای عکاسان تازه کار دارید که برای بار اول به دادگاه می‌رود؟

عکاس‌های تازه کار این روند را طی نکرده‌اند که طی چند سال تجربه بدانند کجا باید چه رفتاری داشته باشند و خیلی عجول هستند. معمولاً هم بعضی از آنها باعث اختلال در کار دادگاهها می‌شوند. این عکاسان می‌توانند عکس‌ها را ببینند، وقتی به دادگاه رسیدند از چهار عکاس با تجربه در آنجا بپرسند: ما باید چه کار کنیم؟ به نظرتان جلسه چه طور پیش می‌رود؟ جلسۀ قبلی چه طور بود؟ عکس‌های دادگاه‌های قبلی را ببینند یا اگر اولین جلسه است با عکاسان حاضر در آنجا حرف بزنند و به هماهنگی برسند. این طوری می‌توانند خیلی خوب عکاسی کنند.

آیا پرسیدن از عکاسان با تجربه کافی است؟

با دیدن عکس‌ها و با آگاهی از دادگاه می‌توانند عکس خوب بگیرند. همان آگاهی خیلی کمی که همۀ ما داریم. مگر این که من کمی خرده شیشه داشته باشم که نگویم مثلاً متهم از کجا می‌خواهد بیاید. یکدفعه جیم بزنم تا خودم عکس او را بگیرم. این‌ها را خبرنگار و خیلی‌های دیگر می‌دانند. مگر این که شانس باشد. مثلاً من دادگاه را ترک می‌کنم، از در پشتی به سمت خیابان می‌روم و یکدفعه از در وسط متهم یا یک فرد مهم از دادگاه بیرون بیاید. این شانس من است و یک در هزار اتفاق می‌افتد. از خبرنگار باید بپرسند این آدم کیه؟ چه کسی قرار است بیاید؟ چه کسی قرار است نیاید؟ چه کار می‌کنیم؟ وکیل کیست؟ بنابراین پوزیشن و موقعیت آدم‌ها مشخص است و اگر کسی تا به حال به دادگاه نیامده است از عکاسان دیگری که به دادگاه آمده‌اند بپرسد. قبل از این که به دادگاه بیاید روی سایتهای مختلف عکس‌های ایرنا، ایسنا، مهر، فارس و.. را سرچ کنند و ببینند از کجا عکس گرفته‌اند، فضا چه طوری بوده است، این‌ها یک دید کلی به عکاس تازه کار می‌دهد. ضمن این که بدون استرس هم باید به دادگاه بروند.

یعنی عکاسان تازه کار در این زمینه استرس دارند؟

خیلی زیاد. مثلاً یکی از همین بچه‌ها یک بار ساعت 2 شب گفت من خیلی استرس دارم و خوابم نمی‌برد. بعد من همان مواردی را که به آن‌ها دقت می‌کنم به او گفتم. مثلاً شاکی از کدام در دادگاه وارد می‌شود؛ متهم از کدام در وارد می‌شود؛ در جلسه‌های قبلی شرایط چه طور بوده است و باید به چه نکاتی دقت کند تا بتواند عکس‌های خوبی بگیرد.