رسانه‌ها و تولید رضایت

رسانه‌ها و تولید رضایت

در این مقاله  کوشیده‌ایم طرحی ترسیم کنیم که نشان دهد طی چه فرایندی مجتمع‌های بزرگ رسانه‌ای مثل بختک روی بیشتر آن چیزهایی که مخاطبان رسانه‌ها مصرف می‌کنند، افتاده‌اند. گرچه تأکید اصلی ما بر صنعت فیلم‌سازی است، اما این موضوع در بسیاری از دیگر صنایع رسانه‌ای هم مصداق دارد.

در این عرصه است که آثار «نوام چامسکی» بخصوص بجاست. نوام چامسکی بطور خاص به معضلات سیاسی و اجتماعی ناشی از رسانه‌های جمعی و مالکیت آنها علاقه‌مند است. مبنای اصلی اکثر نوشته‌های وی در خصوص رسانه‌ها از این قرار است:

 

  • جامعه از دو طبقه متفاوت مردم ساخته می‌شود
  • 20 درصد بالایی جامعه نماینده طبقه متخصص هستند، آنهایی که احساس می‌کنند در فرایند‌های تصمیم‌گیری جامعه سهمی دارند؛ متخصصانی همچون قاضی‌ها، وکلا، آموزگاران و روشنفکران. بسیاری از این افراد در سیاست و در الفبای قدرت که به مناصبشان مرتبط است، منافعی واقعی دارند. آنها دوست دارند فکر کنند که تا حدودی بر نوع گردش امور و نحوه‌ حکومت تأثیر دارند. همچنین این هم هست که این گروه (بطور عام) گروهی است که بیشترین تاثیرگذاری مالی را در جامعه دارد. این گروه نماینده ایدئولوژی حاکم در جامعه آمریکایی هستند.
  • و اما 80 درصد بقیه جامعه که وظیفه اصلی‌شان کار کردن و فرمان بردن است، معمولاً هم به درخواست آن 20 درصد دیگر. علاقه ایشان به سیاست معمولاً در حداقل ممکن است،‌البته تا وقتی که سرپناهی داشته باشند، غذایی بخورند و پول کافی برای اوقات فراغتشان داشته باشند.
  • 20 درصد بالایی جامعه، گروهی که پول و قدرت در اختیار دارد، معمولاً شامل آن افرادی هم هست که دست‌اندرکار رسانه‌ها یا عملاً مالک رسانه‌ها هستند و یا اینکه نفوذی قوی بر محصولات و محتوای رسانه‌ها دارند. در واقع این یکی از راه‌هایی است که می‌توان دید چطور «هژمونی» کارساز می‌شود.

 

چامسکی معتقد است که رسانه‌ها، بخصوص شرکت‌های چندرسانه‌ای عظیم، جدا از انگیزه‌ی سودجویی، یک انگیزه‌ی غالب دارند و آن چیزی است که وی آن را «تولید رضایت» می‌نامد. «چامسکی» می‌گوید، رسانه‌ها امروز اساساً در یک جریان دو جهتی مداخله دارند.

نخستین جریان این است که اطمینان حاصل شود که 20 درصد بالایی جامعه خشنود هستند و این از طریق حفظ موقعیت آنها به عنوان تصمیم‌گیر و داشتن کنترل بر برخی مبادی قدرت، به دست می‌آید. مسأله این است که رسانه‌ها به دولت کمک می‌کنند تا در مسیری بماند که رضایت نخبگان و احساس اینکه موقعیت‌شان در جامعه ارزشمند است را حفظ کند و در عین حال تداوم نحوه زندگی و علائق سیاسی این نخبگان را تضمین کند. بنابراین، اکثر رسانه‌ها به ناگزیر منافعشان در حفظ وضعیت موجود است؛ یعنی حفظ قدرت نخبگان. معمولاً نخبگان حاکم و نخبگان رسانه‌ها از یک گروهند.

این به معنای آن است که اکثر اوقات دولت و نخبگان در حالت یک ائتلاف هستند؛ البته فقط وقتی که برای آنها مناسب باشد. بدیهی است مسائلی ممکن است پیش بیایید و پیش هم می‌آید که بر سر آنها دولت و نخبگان هم‌داستان نیستند. بطور مثال، در اواخر دوران دولت «تونی بلر» در اواسط سال 2007، حتی روزنامه‌های معمولاً طرفدار دولت هم به مخالفت با او برخاستند؛ بخصوص در عرصه‌هایی همچون اخلاق شخصی و جنگ عراق. این را می‌توان نمونه‌ای شمرد از نقش رسانه‌ها به عنوان سخنگوی این نخبگان و «مقابله با» دولت. اما روی‌هم‌رفته رسانه‌ها می‌توانند مقدار قابل توجهی از قدرت را مهار کنند زیرا، بخصوص از جنگ جهانی دوم به بعد، همه دولتها برای رسیدن به قدرت وابسته به رسانه‌ها بوده‌اند. بیخود نبود که روزنامه‌ی «سان»[1] متعلق به «روبرت مرداک»[2] توانست به خود ببالد که برنده شدن حزب «توری» (حزب محافظه‌کار)‌ در انتخابات سال 1992 به دست این روزنامه بود. و در واقع همین روزنامه بود که بی‌شک در سال 1997 کمک کرد تا حزب کارگر به قدرت برسد.

یک نمونه تازه‌تر از روابط پیچیده میان دولت و رسانه‌ها در بریتانیا را می‌توان در گزارش‌دهی جنگ عراق در سال 2003 دید. به رسانه‌ها مجال بسیار زیادی داده شد تا در جریان فعالیت‌های نظامی در عراق قرار بگیرند. بسیاری از گزارشگران «منضم»[3] به ارتش بودند، یعنی به نیروهای نظامی پیوستند و دوش‌به‌دوش آنها زندگی و کار کردند. این به معنای آن بود که گروه‌های روزنامه‌نگار و فیلمبردار در جریان فعالیتهای نظامی قرار داشتند و گاهی می‌توانستند از خط مقدم جبهه گزارش بدهند. اما، به این معنا هم بود که نظامیان نیز می‌توانستند مراقب رسانه‌ها باشند و تا حدی بر آنچه ایشان می‌دیدند و می‌توانستند (یا نمی‌توانستند) گزارش کنند کنترل داشته باشند. برخی انتقادها نسبت به این گزارشگران «منضم» وجود داشت بخصوص نسبت به آنهایی که از رسانه‌های آمریکایی آمده بودند، مبنی بر اینکه آنها به آن اندازه که باید، بی‌طرف یا منتقد نسبت به عملیات نظامی نبودند.

از سوی دیگر، عدم‌توافق شدیدی میان دولت حزب کارگر و بی‌بی‌سی بر سر گزارش‌دهی جنگ و بخصوص شیوه‌ای که «تونی‌بلر» به توجیه جنگ می‌پرداخت وجود داشت. این مجادله بیشتر حول مسائلی می‌گشت که مربوط بود به «اندرو گیلیگان»[4]، گزارشگر بی‌بی‌سی، خودکشی دکتر «دیوید کلی»[5] کارشناس تسلیحات عراقی، پرونده «غیرموثقی» که به عنوان مبنایی برای اقدام به جنگ استفاده شد، و نقش «الستر کمبل»[6]. دولت نیز بی‌بی‌سی را متهم می‌کرد که در برخی از گزارش های خود موضع ضدجنگ گرفته، اما همانطور که تصویر 8.7 نشان می‌دهد، پژوهشی که از سوی استادان عرصه رسانه‌ها در دانشگاه «کاردیف»[7] صورت گرفته، نشان می‌دهد که بی‌بی‌سی در قیاس با «کانال چهار» کمتر مایل بود که منتقد دولت یا جنگ باشد. مبارزات دولت سرانجام به استعفای «گرگ دایک»[8]، مدیرعامل بی‌بی‌سی، اخراج «اندرو گلیگان»، و انجام تحقیق‌وتفحصی از سوی دولت و انتشار گزارش «هاتون»[9] انجامید. (برای دیدن نکات مهم گزارش «هاتون» می‌توانید به این نشانی مراجعه کنید: (http://news.bbc.co.uk/1/hi/uk_politics/3437315.stm)

 

پوشش خبری در زیر آتش

 

درصد استفاده از منابع خبر نظامی و دولتی بریتانیا نسبت به کل منابع خبر

بی‌بی‌سی یک ـ 11 درصد

اسکای ـ 7 درصد

کانال چهار ـ 7 درصد

آی‌تی‌وی ـ 5 درصد

درصد گزارش‌هایی که در آن عراقی‌ها خشنود از اشغال نشان داده می‌شدند

بی‌بی‌سی یک ـ 31 درصد

اسکای ـ 36 درصد

کانال چهار ـ 20 درصد

آی‌تی‌وی ـ 37 درصد

درصد گزارش‌هایی که در آن عراقی‌ها به مجروحان اشاره می‌کردند

بی‌بی‌سی یک ـ 22 درصد

اسکای ـ 30 درصد

کانال چهار ـ 44 درصد

آی‌تی‌وی ـ 24 درصد

درصد گزارش‌هایی که در آن عراقی‌ها ناخشنود از اشغال نشان داده می‌شدند

بی‌بی‌سی یک ـ 11 درصد

اسکای ـ 12 درصد

کانال چهار ـ 12 درصد

آی‌تی‌وی ـ 13 درصد

                                                                                                   منبع: دانشگاه کاردیف

چامسکی معتقد است که بخشی از عملکرد سیادت‌طلبانه یا هژمونیک رسانه‌ها این است که با خوراک رسانه‌ای خاصی شامل شایعات زندگی افراد معروف، مطالب ورزشی، سریال‌های عامه‌پسند و سرگرمی‌های سبک که مخاطب بدون زحمت زیاد بتواند بخواند و تماشا کند، 80 درصد بقیه جمعیت را شاد نگهدارد؛ به قول معروف، «نان و سیرک»[10] مردم را تأمین کند. این اظهارنظر ممکن است مقداری بدبینانه باشد و بی‌شک از آن دیدگاه‌های است که ما را تاحدودی ناراحت می‌کند. از سوی دیگر، مخالفان این دیدگاه می‌گویند که این دیدگاه چنان عام و کلی است که از آن نمی‌توان هیچ چیزی از فشارهایی که دست‌اندرکاران جهان رسانه تحت آن کار می‌کنند فهمید ـ این هم در نوع خودش کاملاً نخبه‌گرایانه به نظر می‌رسد، با این فرض که 80 درصد بقیه جمعیت در واقع به نوعی راضی هستند ـ که همیشه موضوع این نیست.

از این رو، می‌توان اینطور تصور کرد که رسانه‌ها از جهات مختلف مورد علاقه هستند: برای حفظ ایدئولوژیکی وضعیت موجود، همکاری با دولت (هرگاه که ممکن شود) و پول درآورن. «چامسکی» می‌گوید که این جریان یک شکل از کنترل در جامعه دموکراتیک است.

 


[1] . Sun

[2] . Rupert Murdoch

[3] . Embedded

[4] . Andrew Gilligan

[5] . Dr David Kelly

[6] . Alastair Campbell

[7] . Cardiff University

[8] . Greg Dyke

[9] . Hutton Report

[10] . برگرفته از کتاب «طنز» شاعر رومی «جوینال» که در انتقاد از مردم روم می‌گوید که آنها در قبال مقداری نان و قدری تفریحات از همه حقوق خود گذشته‌اند. (مترجم)