با رواج فناوری رسانه و کاربردهای متعددش در مسائل روزمره، جهان با سرعت در مسیردنیای دیجیتال قرار گرفته است. کتاب و نشر نیز از این مسیر باز نمانده و ظهور نشر الکترونیک این صنعت را نسبت به سالهای پیشین متحول کرده است. کتاب الکترونیکی، پدیدهای است متعلق به قرن بیست و یکم و میرود تا نظام آموزش و اطلاعرسانی را با دگرگونی اساسی مواجه سازد. استفاده از ظرفیت فضای دیجیتال و ارائه کتابها به شکل دیجیتالی بر اساس مزایایی که دارد و قابل انکار هم نیست روز به روز سرعت بیشتری به خود می گیرد...
این روزها برخی نظرات در رابطه با حذف نشر کاغذی کتاب، به لحاظ نظری چالشی در ذهن نگارنده ایجاد کرده است که این نوشتار به آن خواهد پرداخت.
با رواج فناوری رسانه و کاربردهای متعددش در مسائل روزمره، جهان با سرعت در مسیردنیای دیجیتال قرار گرفته است. کتاب و نشر نیز از این مسیر باز نمانده و ظهور نشر الکترونیک این صنعت را نسبت به سالهای پیشین متحول کرده است. کتاب الکترونیکی، پدیدهای است متعلق به قرن بیست و یکم و میرود تا نظام آموزش و اطلاعرسانی را با دگرگونی اساسی مواجه سازد. استفاده از ظرفیت فضای دیجیتال و ارائه کتابها به شکل دیجیتالی بر اساس مزایایی که دارد و قابل انکار هم نیست روز به روز سرعت بیشتری به خود می گیرد. این ماجرا پدیده ای است که در دنیای واقعی رخ داده است و این رواج کتاب الکترونیک نه نشانه ایی بر تایید و نه رد این ماجراست. واقعیت رخ داده یک مسئله است و نوع نگاه ما به این ماجرا مسئله ای دیگر که نباید با یکدیگر خلط شود.
گرچه نگارنده بر حسب نیاز رشته خود یکی از eBook خوان های حرفه ای است اما این بر اساس ضرورت بوده نه اعتقاد به امکان ارائه یک محتوای سنگین علمی در قالبی مجازی. این ادعا که باید کتاب کاغذی را کنار گذاشت و به سمت چاپ دیجیتال کتاب برویم تا درهای علم را بروی خود بگشاییم ادعای شتابزده ای است که نه تنها مسیر علم را برای ما هموار نمیکند بلکه بیش از پیش ما را به عقب خواهد راند. این ادعا را هم واقعیت جامعه امروز و وضعیت مطالعه و هم نظریات علمی که فرایند های فیزیولوژی مغز را تحلیل کرده اند، تایید می کنند. کم حوصلگی و تند خوانی رویه ای است که در سال های اخیر در حوزه مطالعه دیده می شود و مخاطب دیگر علاقه مند به خواندن متون بلند نیست و به مطالعه متن های کوتاه که در مدت زمان کمی او را به نتیجه برساند تمایل بیشتری نشان میدهد. این بلایی است که عادت به خواندن محتوا در فضای مجازی بر سر بشر امروز آورده است، حال چگونه می توان انتظار داشت مخاطب متن بلند یک کتاب را در این فضا مطالعه کند. معمولا مطالعه در فضای مجازی، فراتر از پاراگراف اول و نهایتا دوم نمی رود و متن نمی تواند توجه خواننده را جلب و حفظ کند و مخاطب به باقی مطالب صرفا نگاهی گذرا می اندازد، بدی ماجرا اینجاست که مخاطب دچار این توهم می شود که این محتوا را مطالعه کرده و نسبت به آن آگاه است.
ادعای خود را اینگونه کامل می کنم که فضای مجازی فضای خواندن مطالب کوتاه و جذاب است نه فضای مطالعه عمیق متون علمی. در این حوزه تاکنون نظریات علمی نیز با پایه روانشناسی شکل گرفته است. پیشنهاد می کنم کتاب نیکلاس کار، با عنوان «کم عمق ها» (The shallows) که اخیرا ترجمه آن را هم دیده ام، مطالعه کنید. این کتاب یکی از آثاری است که این مسئله را به خوبی تبیین کرده است. کتاب «کمعمقها» که در سال 2011 جایزه پولیتزر را گرفت نتیجه تحقیقی در رابطه با تاثیر فناوری اطلاعات، به ویژه اینترنت، و دیگر فناوری های رسانه ای بر ساختار و شیوه تفکر بشر است. نویسنده در این کتاب به فیزیولوژی مغز و کارکرد حافظه، میپردازد تا بتواند نحوه تاثیر فناوری های رسانه ای را بر تفکر بشر نشان دهد تا در نهایت ریشه این بی حوصلگی در مطالعه را بیابد و نشان دهد که چرا عموم مردم قرن بیست و یکم، سطحی تر از گذشته مطالعه میکنند و با این که حجم بیشتری از اطلاعات در دسترس شان است، کم عمق تر شده اند.
مسئله اینجاست که خواندن؛ نوشتن، دیدن و ... هر کدام بصورت پروژه های جداگانه در مغز انسان عمل می کنند و هر کدام بخشی از ظرفیت مغز را اشغال می کنند. هنگامی که ما یک eBook را از طریق موبایل میخوانیم به طور همزمان از بقیه کارکردهای این رسانه نیز استفاده خواهم کرد. در این شکل از مطالعه در حین خواندن می توانیم در اینترنت سرچ کنم، تصاویر را ببینم ، پیامک دریافت کنیم و حتی موسیقی گوش کنیم. اشتباه است که فکر کنیم فرایند پیش گفته، بصورت یکپارچه در مغز ما انجام می شود بلکه هر کدام از این کارکردها بصورت پروژه ای جداگانه حجمی از مغز ما را برای عملیاتی شدن درگیر و لذا ظرفیتی از مغز را اشغال می کنند، در نتیجه سطح تمرکز پایین خواهد آمد و نمی توان از این طریق درک عمیقی از محتوای مورد مطالعه داشت.
تمام حرف نگارنده این است که هر قالب رسانه ای چه کتاب، چه روزنامه، چه تلویزیون و یا شبکه های اجتماعی، مناسب ارائه یک نوع محتواست و نباید این ها را با هم اشتباه گرفت. هر قالب رسانه ای که ظهور می کند نباید از آن توقع بازنمایی همه گونه محتوایی را داشت چرا که هر قالب رسانه ای محدودیت ذاتی در ارائه یک سری از محتوا دارد. همان طور که نمی توان از کتاب توقع سرگرمی و تفنن به شکل غالب را داشت، نمی توان از فضای مجازی هم انتظار ارائه محتوای عمیق علمی داشت؛ فضای مجازی محدودیت ذاتی برای این کار دارد. فضای مجازی، فضای سرگرمی است نه فضای گشودن باب های علم به روی بشر. مسیر علم از قالب فضای مجازی نمی گذرد. تنها قالب کتاب کاغذی است که می تواند به درستی دانش را در عمیق ترین لایه ها انتقال دهد چرا که در این قالب از انتقال اطلاعات، تمرکز بالایی برای درک مطالب بوجود می آید. این قالب به مغز انسان اجازه چرخیدن در فضاهای دیگر را نمی دهد و تمامی ذهن درگیر محتوای واحد خواهد شد.
در حالی در کشور ما حرف از حذف چاپ کاغذی کتاب زده می شود که روند رو به رشدی از روی آوری جوامع توسعه یافته به مطالعه کتاب به صورت کاغذی دیده می شود (کار تحقیقی اندرو پرین(2016)شاهدی بر این مدعا است).
اگر نیاز به صرفه جویی در مصرف کاغذ هم داشته باشیم که داریم، راهکارهایی مانند گسترش کتابخانه ها وایجاد این فرهنگ که مردم به کتابخانه ها رجوع کنند و کتاب به امانت بگیرند راهکار درست تری به نظر میرسد. جامعه ما باید عادت به خواندن کتاب کاغذی کند، باید عادت کند به کتابخانه برود وقت بگذارد و مطالعه کند چرا که فرایند علمی؛ فرایندی شتابزده نیست و نیاز به تمانینه ذهنی دارد. جامعه ما هنوز روزنامه خوان نشده بود که تلویزیون فراگیر شد، هنوز از فضای اینترنت و سایت و ایمیل(فضای وب 1) به درستی استفاده نکرده بود که این مرحله را قلم گرفت و به یکباره وارد فضای شبکه های مجازی(وب 2) شد، هنوز کتاب خوان نشده بودیم که منوی گسترده ای از ebook ها در مقابل ما قرار گرفت. این پل زدن ها و پریدن هاو طی نکردن مراحل تکامل رسانه ها یک به یک، جامعه را بلکه انسان را با بحران روبرو می کند.
حرف بر سر این است؛ کسانی پیشنهاد توقف و محدود کردن چاپ کاغذی کتاب را می دهند که خود محصول همین سیستم اند و با خواندن کتاب به شکل سنتی به این درجه از دانش رسیده اند. باید صبر کرد تا کسانی در این خصوص تصمیم گیری کنند که خود در آینده محصول سیستم مطالعه کتاب های دیجیتال اند و معایب و مزایای این سیستم مسلما بر آنها آشکار تر خواهد بود. پیشنهاد نگارنده به صنعت نشر و به نهادهای متولی کتاب در کشور این است که اجازه دهند تب فضای دیجیتال کمی پایین بیاید و در خصوص هر نوع تصمیم گیری برای چاپ کاغذی کتاب با شتابزدگی عمل نکنند. والسلام