راستی آزمایی خبرهای جعلی

راستی آزمایی خبرهای جعلی

 

اگرچه برجسته‌کردن اخبار جعلی در رسانه‌های اجتماعی راهکاری فوق‌العاده‌ای برای مقالبه با آنهاست، اما آیا این کار واقعا باورهایی را که براساس این اطلاعات غلط ایجاد شده، اصلاح می‌کند؟ نتایج یک مطالعه تازه نشان می‌دهد که چندان نمی‌توان در این زمینه مطمئن بود.

یک تحلیل جامع از مطالعات آزمایشگاهی درباره راستی‌آزمایی داده‌ها که در مجله «علوم روان‌شناختی»[1] منتشر شده نشان می‌دهد که معمولا کافی نیست که راستی‌آزمایان[2] تنها اطلاعات غلط آن‌لاین را تصحیح کنند. اگر آنها می‌خواهند ذهنیت مخاطبانان‌شان را تغییر دهند، باید پیام‌‌هایی دقیق، ضد آن اطلاعات نادرست و روایت‌هایی جایگزین ارائه کنند. حتی وقتی راستی‌آزمایان مطالبی دقیق جایگزین روایت‌های جعلی خبری می‌کنند، تقریبا غیرممکن است که تشخیص دهیم، مردم درباره آن موضوع خاصی چه فکر می‌‌کنند و آیا ذهنیت آنها اصلاح شده است یا نه.

«دِلورس آلبرسین»، استاد روانشناسی دانشگاه ارباناکمپین در ایلینویز و یکی از نویسندگان این مقاله به ما می‌گوید: «همان‌طور که خیلی خوب می‌دانیم، اطلاعات نادرست، معمولا باورپذیرند. هرچند که امکان تصحیح این اطلاعات وجود دارد، اما این تصحیح‌ها قدرت آن اطلاعات اولیه را ندارند.»

یافته‌های این پژوهش، اگرچه برای راستی‌آزمایان چندان مثبت نیست، اما پژوهشی جامع و فراگیر است. این تحلیل جامع روی مجموعه تحقیقاتی انجام شده که در فاصله 1994 تا 2015 تمرکزشان را روی اخبار سیاسی و اجتماعی جعلی گذاشته بودند تا موثرترین را‌ه‌ها برای مبارزه با عقایدی را که براساس این اطلاعات نادرست شکل گرفته بود، بیایند.

این مطالعه چند تاثیر بر کار راستی‌آزمایان دارد که مهم‌ترین آنها را می‌توان این‌طور خلاصه کرد:

در تصحیح‌های‌تان دقیق و باملاحظه باشید. آلبرسین می‌گوید: «تصحیحات راستی‌آزمایان معمولا نقص‌هایی دارند، اگرچه می‌توانند بهتر از این باشند و حتی در بسیاری موارد عالی از آب دربیایند.»

اگر همان‌طورکه پیش‌تر گفتیم، برجسته‌کردن اطلاعات به‌عنوان اخبار جعلی روش چندان کارآمدی نیست، پس راستی‌آزمایان بر چه موارد دیگری می‌توانند برای بهبود کارشان تمرکز کنند؟ آلبراسین ادامه می‌دهد: «این بستگی به روانشناسی مخاطب دارد.» و ادامه می‌دهد: «ایده کلی آن است که شما باید، همان مدل عمومی ذهنی را که مردم در ذهن‌شان در مواجه با اخبار می‌سازند، طراحی کنید. زمانی که شما خبری را می‌شنوید که متقاعدکننده به‌نظر می‌رسد، در ذهن‌تان نسبت به آن موضوع، ایده‌ها و مواضعی پیدا می‌کنید که تاثریش در حافظه به‌جا می‌ماند. زمانی که قرار باشد، بخش‌هایی از آن اطلاعات را اصلاح کنید، باید به این نکته توجه کنید که آن مدل ذهنی مخاطب از بین نرفته است.»

یک راه کلیدی برای برای بهبود کار راستی‌آزمایان و موسسات رسانه‌ای این است که آن مدل ذهنی را تغییر دهند؛ به این ‌ترتیب که برای هر نکته‌ای که بر مبنای آن، عقیده‌ای اشتباه برای مصرف‌کننده خبر شکل گرفته، اصلاحیه‌ای دقیق انجام شود. به عقیده آلبرسین موثرترین روش برای این کار استفاده از مسیر سنتی «نامه به سردبیر» و مشارکت در گفتگوهای هدفمند در شبکه‌‌های اجتماعی است؛ یعنی از خوانندگان بپرسید که درباره آن موضوع خاص چه فکر می‌کنند: «رسانه‌های اجتماعی برای این کار بسیار ایده‌آلند؛ چرا که زمینه برابری را برای اظهارنظر فراهم می‌کنند و هرفردی می‌تواند در این فرایند مشارکت داشته باشد. اگر به‌راحتی به‌جای آنکه اطلاعاتی منتشر کنید، از دیگران سوال بپرسید، مخاطبان می‌توانند روایت‌شان را از آنچه درحال رخ‌دادن است به شما بگویند.»

براساس این مطالعه، چنین تلاش‌هایی مخاطب‌محور هم هستند. آلبرسین می‌گوید افرادی که عموما درباره مصرف خبری‌شان جدی هستند، به راستی‌آزمایی‌های عمیق‌تری هم نیاز دارند، اما نکته مهم آن است که نباید در این کار زیاده‌روی کرد. به عقیده آلبرسین یکی از زیان‌بخش‌ترین اقداماتی که بسیاری از مراکز حقیقت‌سنجی انجام می‌دهند، تکرار زیاد آن اطلاعات نادرست است. توصیه او این است که تصحیحات را خیلی زود انجام دهید، به این ترتیب، باورهای اشتباه مخاطبان به‌جای آنکه ناخودآگاه تقویت شوند، مستقیما اصلاح می‌شوند. او می‌گوید: «هرچه جزئیاتی که در اصلاحیه اول‌تان نتوانسته‌اید نقض آن را بیابید، بیشتر باشد، وقت انتشار مطالب بعدی بیشتر با مشکل روبه‌رو خواهیدشد»

باوجود فراوانی داده‌های مستند در این مطالعه و بعضی تعمیم‌هایی که می‌توان از این مطالعه به موارد مشابه در زمینه راستی‌آزمایی انجام داد، اما به اعتقاد آلبرسین محدودیت‌های مهمی در این زمینه وجود دارد. اول اینکه وقتی پای بهبود کیفیت تصحیحات وسط می‌آید، راهنماهای مناسبی برای راستی‌آزمایان و موسسات رسانه‌ای وجود ندارد و همین‌ باعث می‌شود دانشی عملی در زمینه روش‌های فعال کردن مخاطبان آن‌لاین هم چندان در دسترس نباشد. دوم اینکه در برخوردمان با مخاطب دچار یک عدم اطمینان هستیم؛ به‌این ترتیب که نمی‌دانیم دقیقا چطور باید به مخاطبان کمک کرد که روایت‌هایی را که خبرهای جعلی در ذهن‌شان ساخته‌اند، تغییر دهند و روایت‌های درست و تازه‌ای بسازند. چالش‌هایی در مقابل وجود دارد دارد؛ اینکه هم به آن باورهای اشتباه دامن زده نشود و نیز اینکه اعتماد مخاطبان به موسسات خبری دوباره جلب شد؛ مخصوصا برای آن دسته که رسانه‌ها را ذاتا غیرقابل اعتماد می‌دانند.

آن‌طور که آلبرسین می‌گوید، این موضوع می‌تواند مبنای مطالعات دیگری در آینده باشد و یک نقشه راه برای مقصدی باشد که راستی‌آزمایان باید به آن برسند: «ما دقیقا پاسخ به این پرسش را که از دیدگاه رسانه‌ها چطور می‌توان مخاطبان را فعال‌تر کرد، نداریم. تنها می‌دانیم که فعال‌نگه داشتن مخاطب برای مقابله با خبرهای جعلی امر مهمی است. البته می‌دانیم که چطور می‌توان این کار را در آزمایشگاه انجام داد، اما چیزی که ما امروز به آن نیاز داریم، پژوهش‌هایی است که به ما بگوید در واقعیت چطور می‌توان این کار را انجام داد.»

 

https://www.poynter.org/news/meta-analysis-studies-about-debunking-offers-few-tips-fact-checkers

 

 

 


[1] http://journals.sagepub.com/doi/full/10.1177/0956797617714579

[2] fact-checkers