سه نیرو ـ ترکیببندی، سبک و برش ـ سیمای عکس را تشکیل میدهد. ترکیببندی، قرار دادن مجموعة عناصر در عکس است. عکاس از این نکته آگاه است که عناصر موجود در چارچوب عکس برای جلب نظر بیننده با یکدیگر هماوردی میکنند. وقتی چشم در سراسر عکس میگردد، مکان قرار گرفتن عناصر، موجب میشود که چشم یا بیدرنگ به حرکت ادامه دهد یا برای بررسی مکث کند.
هنگامی که در تمامی عکسهایتان، ترکیببندی ـ سیمای عکس شما ـ همساز و یکپارچه باشد، سبکی را مطرح کرده اید که عکسهای شما را از عکسهای عکاسان دیگر متفاوت و مشخص خواهد کرد.
برش و انتخاب کادر، به معنای قرار دادن یا حذف عناصر در عکس است و این کار ممکن است در هنگام عکاسی، یا پس از تهیة عکس انجام گیرد.
بسیاری از عکاسان حرفهای و دبیران عکس معتقدند که آموزش این سه دستور عمل ـ ترکیببندی، سبک، برش ـ چندان ساده نیست. رسیدن به سبک شخصی نیز چالشبرانگیز است.
لری نایسوندر، از دبیران سابق نشنال جئوگرافیک، میگوید، در آن هنگام که او با گروهی از عکاسان صاحب سبک کار میکرد، سبک شخصی عکاسان مانع از آن نمیشد که خواننده با عکس ارتباط برقرار کند. در واقع سبک آنان در جهت ارتقای ایجاد رابطة هر چه بیشتر است.
نایسوندر میگوید، «عکاسانی مانند الکس وب، بیل الرد، سام آبل و دیوید هاروی، چگونگی دیدن عکس را متحول کردهاند.» به گفته نایسوندر، «سبک آنان به عکس عمق میبخشد و موجب میشود بیننده تمرکز بیشتری روی عکس بکند.» او میگوید، «... و این بسیار خوب است، زیرا هر چه بیشتر بتوانیم توجه بیننده را به عکس جلب کنیم و او را، در مورد آنچه که میبیند، بیشتر به تفکر واداریم، در انتقال مقصود خودمان موفقتریم.»
باب لین، مشاور هنری معتقد است که دبیران محافظهکار روزنامهها هنوز خود را از قید عکسهای کلیشهای نرهاندهاند.
باب لین و الکس باروز مدیر واحد عکس ویرجینیان ـ پایلوت نورفولک عکسهایی را در روزنامه منتشر میکنند که پیش از حضور آنان در روزنامه منتشر نمیشد. لین میگوید، «باید افقهای تازهای را در ایجاد ارتباط گشود. این بدان معنا نیست که عکاس برای هنرنمایی و با تفکر هنر برای هنر با موضوع برخورد کند.» از دید لین بسیاری از همکاران عکاس او هنرمند هستند اما با روزنامهنگاری آشنا نیستند. لین توصیه میکند، «اگر عکس شما آگاهی ندهد، پس به درد آویختن به روی دیوار میخورد.»
اریک دریپر عکاس آسوشیتدپرس میگوید، «اگر عکس جذاب باشد، موجب خواهد شد که بیننده درنگ کند و آن را ببیند. اما عکس فقط نباید جذاب باشد. باید آگاهی بدهد.» به عقیدة دریپر «بسیاری از عکاسان تنها برای آن که عکاسان دیگر را تحت تأثیر قرار دهند، سعی میکنند هنر خود را به رخ بکشند. اما خواننده را نادیده میگیرند.»
کلیف شیاپا عکاس آسوشیتدپرس به جنبة آگاهی دادن عکس اهمیت میدهد، او معتقد است، «وظیفة اصلی ما دادن آگاهی است. اگر سبک شما مانع انتقال پیام شما باشد، باید گفت کارتان ناموفق است.»
لین به عکاسان جوان توصیه میکند که برای تمرین، به اصطلاح خودش، دل و رودة موضوع را بیرون بکشند و از هر آنچه که میتوانند عکس بگیرند و آنها را بررسی کنند.
هورست فاس از دبیران کار آزموده آسوشیتدپرس که دو بار موفق به دریافت جایزه پولیتزر شده است، کارش را به شیوهای کاملاً متفاوت یاد گرفته است.
پس از جنگ دوم جهانی، یکی از آژانسهای عکس او و دو نفر دیگر را برای ساماندهی عکسهایی، که در اثر جنگ آسیب دیده بودند، به کار گرفت.
دیدن هزاران عکس تجربهای باور نکردنی بود. فاس میگوید، «دیدن انبوهی از عکسهای خوب، به من آموخت که عکس خوب چیست. تماشای عکسهای برگزیده بهترین آموزگار برای یادگیری بود.»
فاس اضافه میکند، «با دیدن آن عکسها میشد فهمید که با عکاسی چه میتوان کرد.»
میشل دوسیل، معاون سردبیر واشنگتن پست میگوید، «وقتی به عکاسان موفق فکر میکنی، یکی دو نفر زودتر از دیگران به خاطرت میآیند، کارول گازی و یوجین ریچاردز. عکسهای آنها هم خوبند و هم آگاهیدهنده.» به اعتقاد دوسیل، «موفقیت عکسهای کارول گازی بیشتر به خاطر شکار لحظه است. اما با همة اینها کارش همیشه تازه است.» دوسیل در مورد ریچاردز میگوید، «او یکی از کسانی است که به راحتی دوربین خود را میچرخاند و ترکیببندی خوبی را ارائه میدهد.» به اعتقاد دوسیل، «ترکیببندی ریچاردز چندوجهی است و در کادر عکسهای او نکتههای فراوانی میتوان یافت.»
«لارا راچ» از عکاسان آسوشیتدپرس میگوید، سبک عکاس نباید مانعی بر سر راه اطلاعرسانی باشد. او میافزاید، ممکن است شما پیرو سبک خودتان باشید و بخواهید آن را بهتر و کاملتر کنید. اما این پیروی نباید دست و پای شما را ببندد و به بیان عکس شما خدشه وارد کند.
نایسوندر میگوید، متأسفانه گاهی شاهد هستیم که برخی از عکاسان به نوعی از کار عکاسان صاحب سبک تقلید میکنند و از آن جایی که سبک تقلیدی از قدرت کامل برخوردار نیست در نتیجه پیام عکس نارسا میشود و به بیننده منتقل نمیشود و درک عکس را با اشکال روبهرو میکند. به اعتقاد نایسوندر هر چند ترکیببندی عکس و سبک عکاس دارای اهمیت است اما انتقال پیام را نباید فدای آن کرد.
تورن بیسلی دبیر سرویس نیوهاوس حتی معتقد است نباید مرعوب نام عکاس شد، باید عکسها را دید و اگر در انتقال پیام موفق بودند آنگاه برای چاپ ارسال شوند.
به نظر دوسیل رسیدن به سبک شخصی به زمان طولانی نیاز دارد، سالها باید بگذرد تا عکاس بتواند مدعی شود که صاحب سبک شده است.
هال بوئل دبیر سرویس بازنشستة آسوشیتدپرس میگوید، «روزنامهنگاران هنرمند نیستند. آنان نباید هم هنرمند باشند، زیرا هنرمند دیدگاه و نقطهنظرهایی دارد، یا باید داشته باشد. روزنامهنگاران گزارشگرند و گزارشگر باید آنچه را که رخ میدهد گزارش کند.»
هال بوئل توصیة یکی از مدیران پیشین خود را نقل میکند که گفته بود، «به خوانندگان بگویید چه اتفاقی افتاده است.» بوئل هم این گفته را تغییر داده و به عکاسان توصیه میکند که، «به خوانندگان نشان دهید چه اتفاقی افتاده است.»
فاس بر این باور است که بحث بر سر مقایسة هنر و عکاسی مطبوعاتی نیست. این دو، مقولههای متفاوتی هستند. فاس هم نظر بوئل را تأیید میکند که، «کاری را که هنرمند انجام میدهد، فتوژورنالیست نباید انجام دهد، این که با مسائل بازی کند.»
دریپر به یکی از شیوههای ترکیببندی که عکاسان، اخیراً بیشتر بدان گراییدهاند اشاره میکند و آن، برش دست و پای موضوع در عکسهاست. هر چند ممکن است این نوع برش در بعضی از عکسها به درستی جا بیفتد اما دیده شده که در این کار بسیار افراط میشود. خوب نتیجه چه میشود؟ به عقیدة دریپر، «این عکسها در انتقال پیام در میمانند و اغلب مردم عادی که خوانندة روزنامه هستند شگفتزده میشوند که این دست و بازوی معلق در هوا برای چیست؟»
فن دیگری که بسیار از آن استفاده میشود، تصویر ناواضح و درشت یکی از عناصر عکس در پیشزمینه است. در حالی که عکاسان ممکن است چنین ترکیببندی را تحسین کنند اما دریپر نگران حال خواننده است که با خود خواهد گفت، «این چیز قلنبه چیست؟»
در مورد برش عکس نظرهای متفاوتی وجود دارد. برخی از دبیران عکس معتقدند که برش عکس بسیار اهمیت دارد. بعضی دیگر عقیده دارند که باید تا حد ممکن از آن پرهیز کرد.
الکس باروز، مدیر بخش عکس ویرجینیان ـ پایلوت طرفدار برخورد محتاطانه در برش عکس است. او میگوید، «در این کار باید با دقت و احتیاط عمل کرد.» به نظر باروز عکاس هنگام گرفتن عکس و انتخاب کادر در واقع نخستین برش را انجام میدهد. دبیر عکس هم باید تا حد امکان عکس را اگر ضرورت داشته باشد چنان برش بزند که به دید و مقصود عکاس نزدیک باشد. هر چقدر عکس به خواستة عکاس نزدیک باشد، عکاس مسئولیت بیشتری احساس خواهد کرد. این عکاس است که در صحنه حاضر میشود. بنابراین باید احساس مسئولیت بیشتری نسبت به عکاسی خود حس کند.
در واشنگتن پست برش عکس با همکاری عکاس و دبیر عکس انجام میگیرد. دوسیل در این مورد چنین توضیح میدهد که، «وقتی عکاس از مأموریت برمیگردد، من نمیگویم که مثلاً این و این و این یکی عکس را میخواهم. برعکس ما با هم گفتوگو میکنیم. این که سر صحنه چه دیدی، میخواستی چه چیزی را ثبت کنی، اصلاً ما میخواهیم با عکس خودمان چه چیزی را بیان کنیم؟»
پس از این مکالمه انتخاب عکسها انجام میگیرد و در صورت نیاز به برش در مورد آن صحبت میشود. به نظر دوسیل این بهترین شکل همکاری دبیر عکس با عکاس است. دوسیل میافزاید، «اما اگر موضوع حساس باشد، نظر عکاس را باید پذیرفت. او تصمیمگیر نهایی است. این شیوه به ندرت ممکن است نتیجهبخش نباشد. در کل این گفتوگوها همیشه سودمند است.»
کنی ایربای از مؤسسة پوینتر در فلوریدا میگوید، متأسفانه شاهد سهلانگاریهایی در مطبوعات به ویژه مجلهها هستیم که نگرانکننده است. هر چند روزنامهها هنوز خط دفاعی خود را در مورد دستکاری عکس حفظ کردهاند اما در مجلهها عکسهایی منتشر میشود که خواننده نسبت به مستند بودن عکس باور خود را از دست میدهد. از تایم گرفته تا نشنال جئوگرافیک، و بسیاری نشریات دیگر دست به این کار میزنند.
البته برخی از دبیران عکس این نوع رخدادها را به طراحان و گرافیستها نسبت میدهند. به عقیدة آنان این گروه، روزنامهنگار نیستند و از این نوع حساسیتها آگاهی ندارند.
هال بوئل معتقد است، «مدیران هنری بسیاری شم روزنامهنگاری ندارند، هر چند که خودشان معتقدند دارند اما به اعتقاد من ندارند.
باروز راه حل را در داشتن اتاق خبر با گردانندگانی هشیار میداند. او پیشنهاد میکند که، «باید هشیار بود و در مواردی که اعضای بخش طراحی حد و حدود روزنامهنگاری را رعایت نمیکنند بدانها هشدار داد.»
برخی از دبیران عکس معتقدند که فقط گرفتن عکس مستند تحولی در کار به وجود نخواهد آورد و باروز، هر چند از تغییر سبک و ایجاد تحول استقبال میکند، اما معتقد است که این کار نباید به روزنامهنگاری لطمه بزند. باروز توضیح میدهد که، «در تصویرسازی دقیقاً باید معلوم باشد که عکس دستکاری شده است اما عکس خبری، هر چند ممکن است هنرمندانه عکاسی شده باشد، اصلاً نباید در آن دخل و تصرفی صورت بگیرد یا دستکاری شود. این دو نوع عکس نباید با یکدیگر اشتباه گرفته شوند.
باروز نگران ورود عکسهای مفهومی به حیطة عکس خبری است. او میگوید در مقولة عکسهای گیرا دست عکاس باز است و خواننده هم آشکارا به تفاوت عکسهای گیرا با عکسهای خبری واقف است. عکاس میتواند با عکسهای گیرا برخوردی مفهومی بکند اما عکس خبری وظیفة دیگری دارد و در این مورد باید با حساسیت بیشتری برخورد کرد. (برای آگاهی بیشتر در مورد تصویرسازی و تفاوت عکسهای خبری و مفهومی به کتاب فتوژورنالیسم مراجعه کنید.) (1)
بیسلی از سوی دیگر اصولاً در مورد مستند بودن عکس نظر متفاوتی دارد. او میگوید، «من واقعاً بر این باورم که عکس مستند وجود ندارد.» او میافزاید، عکاس سر صحنه دست به انتخاب میزند، عناصری را در کادر تصویرش میگنجاند، منظورم این نیست که مانند تصویرسازی صحنه را میآراید، منظورم این است که عکاس با انتخاب خود دست به تفسیر موقعیت میزند. من از چیدمان صحنه حرف نمیزنم. عکاس با برجسته کردن عناصری از صحنه و کمرنگ نشان دادن عناصری دیگر عکس خود را ثبت میکند. در واقع عکاس حس صحنهای را که خودش میبیند به بیننده منتقل میکند.
مقصود این نیست که آنچه که عکاس ارائه میدهد واقعی نیست. ترکیببندی او بیانیة عکاس است. جز این هم انتظار نمیتوان داشت. عکاس میخواهد حسی را که در صحنه میبیند از طریق عکس به خوانندة روزنامه و بینندة عکس انتقال دهد. عکاس میگوید، من در اینجا مثل چشم تو هستم و این آن چیزی است که من میبینم. معنای این حرف آن نیست که عکاس حقیقت را نمیگوید، این حقیقتی است که عکاس آن را نقل میکند.
عکاس با انتخاب زاویة پایین دید، عدسی واید و زمان مناسب عکاسی حالتی نمایشی به مایکل جوردن بازیکن نامآور بسکتبال داده است. کو رنت میستر، 1984
توجه به عامل رنگ در این عکس موجب شده است امدادگران زلزلة چین کاملاً از زمینة تصویر تفکیک شوند
طراح صفحة هافینگتن پست، عکس باراک اوباما را برش داده و آن را به صورت چپ ـ راست ارائه کرده است. روزنامة میشیگان دیلی نسبت به این دستکاری واکنش نشان داده و آن را محکوم کرده است. روزنامهنگاران و عکاسان متعهد این اقدامات گرافیستها را رد میکنند زیرا بر این باورند که به سندیت عکس لطمه میزنند و خوانندگان نسبت به عکس بیاعتماد میشوند
(1)کوبر.کنت(1387).فتوژورنالیسم(جلد اول).ترجمه و تدوین اسماعیل عباسی.تهران:دفتر مطالعات و توسعه رسانه ها