جستجوی 'روزنامه نگاری مردم نگارانه' یا 'ژورنالیسم مردم نگارانه' در موتور جستجوی گوگل نتیجه ای در بر ندارد. این در حالی است که سالها است، جهان به این روشها رو آورده است.
رویکرد مردم نگارانه به رسانه در جامعه ما آنقدر غریب است که حتی خیلی از دانشجو یان رشته ی ارتباطات نمیدانند،چه نسبتی میان مردم نگاری با مطالعات رسانهای وجود دارد.
جستجوی 'روزنامه نگاری مردم نگارانه' یا 'ژورنالیسم مردم نگارانه' در موتور جستجوی گوگل نتیجه ای در بر ندارد. این در حالی است که سالها است، جهان به این روشها رو آورده است. رویکرد مردم نگارانه به رسانه در جامعه ما آنقدر غریب است که حتی خیلی از دانشجو یان رشته ی ارتباطات نمیدانند،چه نسبتی میان مردم نگاری با مطالعات رسانهای وجود دارد. اگر رسانه را به عنوان یک نهاد فرض کنیم، آن چنانکه مردم شناسی سیاسی داریم، مردم شناسی ارتباطات هم می توانیم داشته باشیم. و آن چنانکه مردم شناسی علم و تکنولوژی داریم، پس مردم شناسی رسانه به مثابه تکنولوژی را هم می توان داشت. در این گونه مردم شناسی، از یک جهت مخاطب مطالعه می شود، به این معنی که چه کسی چه چیزی را و به چه دلیل می بیند و معنای نهفته در این توجه و دیدن و یا ندیدن و بی علاقه گی چیست؟ و از سوی دیگر خود تلویزیون به مثابه یک 'ابزار' و 'دستگاه' مورد بررسی قرار می گیرد. ابزار هایی چون چکش و داس از جهت مطالعه سیر تحولات تکنولوژیکی و تأثیرات متعدد و تبعات متنوعی که می تواننددر پی داشته باشند، مورد مطالعه مردم نگارانه قرار گرفته اند.رسانه ها هم مثل تلویزیون، به مثابه یک ابزار و دستگاه می توانند 'مردم نگاری' شوند، تا مشخص شود که چه جای و جایگاهی در مثلاً خانواده ها دارند. امروزه مردم نگاری در مطالعات رسانه ای کاربردهای بسیاری یافته است. مثلاً اگر بخواهیم بدانیم گروههای مختلف مخاطب، با چه معنایی از اینترنت، از آن استفاده می کنند، این یک کار مردم نگارانه در حوزه مخاطب است. از معروف ترین مثالهای مردم نگاری مخاطب، تحقیقات 'استوارت هال' است، که کوشید گروههای مخاطبی را که در برابر سیاست های رسانه ای تمرکزگرا مقاومت می کنند، تجزیه و تحلیل کند. او نشان داد 'جامائیکنی' هایی که به انگلیس مهاجرت کردند، برای مقاومت در برابر سیاستهای به اصطلاح یکپارچه سازی فرهنگی دولت، ساز سنتی خودشان را دستکاری کردند، تا موسیقی جدید و مجزایی بسازند که معرف هویت متفاوت آنها باشد. مجموعه تلاشهای گروههای مقاومت کننده به چیزی منجر شد که بعدها به عنوان جنبش 'هیپی گری' دهه 60 معروف شد. ریشه مردم نگاری مخاطب را می توان در دهه ۱۹۲۰ جستجو کرد. از آن زمان که مکتب شیکاگو سعی کرد جامعه شناسی را از گرایشات کل گرایانه و عالم بین وارد زندگی شهری کند. تحقیق معروفی است به نام 'گوشه خیابان' که در آن یک گروه تبهکار موضوع تحقیق بودند. آنها با روش مشاهده همراه با مشارکت آن گروه و سازوکارهای فعالیت آنها را مورد مطالعه قرار دادند. به هر حال 'روزنامه نگاری مردم نگارانه' در مغرب زمین هم رشته ی نسبتاً جدیدی است. جستجوی 'Anthropological journalism' در گوگل ظرف 44 صدم ثانیه تنها به 66 نتیجه منتهی شد. این رویکرد نو که به آن 'مردم نگاری فرهنگی' (cultural anthropology) هم گفته می شود، برای نخستین بار در سال 1985 مطرح شد. آن، سبک روزنامه نگاری جدیدی را توصیف می کند که می کوشد فراتر از روزنامه نگاری سنتی باشد. زیرا روزنامه نگاری سنتی محدود به پرسشهای 'چه, چه کسی, چه زمانی, کجا و چرا ' می باشد. این رویکرد نو، می خواهد بستر و زمینه فرهنگی موضوعات و رویدادهای انسانی را مورد توجه و بررسی قرار دهد. از این منظر، روزنامه نگاران و مردم شناسان فرهنگی از یک جنس اند،و از ابزار های مشابهی استفاده می کنند. اما اهداف متفاوتی را پی گیری می کنند. این رویکرد بر آن است که این اهداف متفاوت در قرن 21 در واقع مثل سیبی خواهند بود که از وسط دو نیم شده باشند. خطاب مردم شناسان، همکاران حرفه ای شان است. در حالی که روزنامه نگاران می کوشند عموم را آگاه کنند. در این میان روزنامه نگاری مردم نگارانه یا ژورنالیسم مردم نگارانه، آن نوع مردم نگاری است که دغدغه های عموم را لحاظ می کند و تمایل دارد حوزه وسیعی از مردم را با بینش مردم نگارانه آشنا کند.این نوع روزنامه نگاری یا ژورنالیسم به روزنامه نگارانی که می خواهند موضوعات و رویدادهای انسانی را در یک چارچوب تطبیقی، کلی و فرهنگی بنگرند، کمک می کند. به این وسیله آنها می توانند به فراسوی یک گزارش ساده حرکت کنند و به سطح بررسی و تحلیلی برسند که به اصطلاح مردم شناسانه است. کوتاه سخن اینکه در روزنامه نگاری مردم نگارانه،طبیعت سیستماتیک روابط انسانی و البته ساخت فرهنگی ای که به واسطه آن روابط انسانی شکل می پذیرد و معنی می یابد، مورد توجه قرار می گیرد. 'فریت جوف کاپرا' (Frit Jof Capra) مردم شناس فیزیکی، (physical anthropologist) در کتاب 'نقطه عطف: علم، جامعه و فرهنگ در حال ظهور' (The turning point : science, socity and the Rising culture) (1982) مینویسد: 'در آینده، تفکر حاکم بر روزنامه نگاری از جزیی نگری به کلی نگری تغیر خواهد کرد و اخلاق حرفه ای جدیدی شکل خواهد پذیرفت که مبتنی بر آگاهی زیست محیطی و جامعه شناختی است. همانطور که به تدریج گزارش فعالیتهای سازنده و تعاملی مورد توجه قرار می گیرد، روزی خواهد رسید که دیگر روزنامه نگاران به جای تمرکز بر احساسات ناشی از رویدادها و اخبار خشونت آمیز، مخرب و منحرف، جامعه را به عنوان مجموعه در هم تنیده ای از الگوهای فرهنگی تجزیه و تحلیل خواهند کرد که زمینه ساز و بستر این رویدادهاست.' این تصویر روشنی از آینده پیش روی روزنامهنگاری مردم نگارانه، است.