خطای خبرهای رازآلود

سواد رسانه‌ای و خبرهای رازآلود

خطای خبرهای رازآلود

به شما گفته می شود داخل زیرزمین اتاق نموری است تاریک با حیوانات موذی. گوشه اتاق صندوقچه ایست قدیمی که سالهاست از محتوای آن بی خبریم. آخرین فردی که پا به این زیرزمین گذاشته است امروز بین ما نیست

9کلید واژه اسرارآمیز:
زیرزمین/نمور/ حیوان موذی/ تاریک/ صندوقچه/ قدیمی/ بی خبری/ آخرین فرد/ مرگ 

ذهن شما ناخودگاه از این زیرزمین یک مکان اسرارآمیز می سازد و حتا معطل باقی اطلاعات نیست. نقص اطلاعات را خود به خود با داستانی خودساخته تکمیل می کند.
اما واقعا ماجرا اسرارآمیز است؟ خب زیرزمین ها اغلب نمور است. تاریکی را هم با روشن کردن چراغ حل می کنند. حیوان موذی یعنی چی؟ مثلا عنکبوت؟ در صندوقچه رو هم باز کنیم ببینیم چه محتوایی دارد.  آخرین فرد یعنی چه؟ خب بالاخره یکی بیرون میاد و یک روز هم می‌میرد .

عدد 9 هم کلا مهم نیست. ذهن شما دنبال عدد پایه مثل 10 یا 5 است. وقتی من بجای 10 می‌گویم 9 احساس می‌کنید رازی است در این 9. حالا آنکه خب 9 تا کلمه بوده و 10 تا نشده است.
ما همواره نسبت به اسرار، حس هیجان داریم و اغلب به رویدادهای اسرارآمیز با قضاوت‌های کلیشه ای منفی مواجه می‌شویم.

به این دو خبر توجه کنید:
وزیرنفت در جمع خبرنگارها گفت: تحریم های نفتی به زودی خواهد شکست.

حالا این خبر:
در صوتی که اخیرا از مکالمه وزیر نفت به دست ما رسیده است وی در جلسه ای پنهانی با حضور چند فرد گمنام، در حالی که دستش را جلوی دهانش گرفته بود، گفت: بزودی تحریم ها خواهد شکست.

فرق اولی با دومی چیست؟ دومی نیز همان جلسه اولی وزیر در جمع خبرنگاران است. سرفه می‌کرده و دستش جلوی دهانش برده است. اما در ذهن مخاطب متفاوت است. در دومی گویا کاسه‌ای زیر نیم کاسه است. رازی است و رمزی و شاید فسادی.

ذهن های آلوده به 'بدبینی نهادینه شده' از هر خبر رازآلودی یک تحلیل مافیایی می سازد. برای همین است که اخبار بولتن‌ها و ناگفته‌ها و محرمانه‌ها و شنیده نشده‌ها و درگوشی ها جذاب‌تر است. چون هیجان آمیزتر است. این حس هیجانی حتا نقص‌های خبر را می‌پوشاند. مثلا اگر همین خبر بولتنی، بدون منبع و بدون سند و بدون استناد و بدون استدلال منتشر شود، احتمالا پس می‌زنید اما وقتی داخل بولتن است گوئی اعتبار ذاتی پیدا می‌کند.

با همین روش ذهن مخاطب را دچار خطا می‌کنند. چند بچه راهزن مجازی، سیستم صوتی یک بانک را دستکاری می‌کنند تا صدای رضاشاه روحت شاد پخش شود و خطای ذهن می‌گوید گوئی حفره‌های امنیتی در کشور ایجاد شده است. بامزه نیست؟

'انتشار فایل صوتی سخنان یک مسوول سپاه با یک مسوول دیگر'. و البته قضاوت های نادرستی هم در این گفت‌وگو صورت گرفته است. الان این قضاوت چه حکمی دارد؟ سند است؟ الان قضاوت عدلیه را رها کنیم و قضاوت شخصی در یک فایل صوتی را بچسبیم؟ چون فایل صوتی‌اش ناخواسته منتشر شده؟ چون جلسه پشت درهای بسته است؟ چون رازآلود است؟ 

'مکالمه منتشر نشده نوید افکاری از زندان با دوستش.' خب؟ یعنی الان اعترافات دادگاه و دیگر شواهد و قضاوت قاضی و غیره را رها کنیم و به این صوت منتشر نشده بچسبیم؟
خبر گلشیفته فراهانی از فروش دریای خرز به چین از لابه لای سند منتشر نشده تفاهم 25 ساله. جالب اینکه عده ای باور می‌کنند و پلاکارد به دست به خیابان می‌آیند که اجازه خاک فروشی نمی‌دهیم.

ادعای همسر یک مسوول سابق درباره اینکه فرمانده سپاه در جلسه‌ای چنان و چنین، گفته است از عمد هواپیمای اوکراین را زدیم. حق اینست که باور کنیم؟ تکذییبه هم قبول نیست؟ ادعاهای متعارض قبلی هم؟ ادعاهای دیگر مسوولین هم؟ 40 ساله سابقه جمهوری اسلامی در صداقت در بیان خطاها هم؟ شواهد دیگر نیز؟ گزارش دادگاه هم؟ 
چرا چنین است؟ چون قاعده 'خودش به من گفت چی گفت در گوش من گفت چی گفت؟ الان شب است' برای خیلی ها مستند تر از روشنی خورشید است.
خطای اسرار باعث می‌شود قصه‌های هیجان انگیزی در ذهن شکل بگیرد که حتا نسبت به افشای اسرار نیز مقاومت نشان می‌دهد.

راه حل چیست؟ 
اینکه فرض کنیم اگر این خبرهای مگو و پنهانی، چنین کلیشه‌های رازآلودی نداشت و مثلا آشکارا و رسمی منتشر می‌شد، آیا باز هم حجیت داشت؟ سندیت داشت؟ برای‌مان قابل اتکا بود؟ دنبال دلیل و منطق و سند نمی‌گشتیم؟

اینجاست که متوجه می‌شویم، اهریمن رسانه‌ای با کلیدواژه‌های صوت منتشرنشده و لورفته و درز شده و غیره روی این خطای ذهنی برای القای تصاویر معیوب و معجوج حساب باز کرده است.
و اما حرف باقی مانده 

این همه را گفتیم؛ اما یک مساله وجود دارد و آن اینکه چرا مخاطب نسبت به خبر پنهانی بیشتر حساس است؟ چون به‌غیر هیجان، حس می‌کند پشت هر خبر رسمی، خبری است پنهانی و منتظر پشت پرده‌هاست. اینجاست که گفته می‌شود بر مسوولین فرض است اول شفافیت و بعد هم پاسخگوئی به‌هنگام و صادقانه.