آنچه روزنامه‌نگاران موفق باید بدانند

آنچه روزنامه‌نگاران موفق باید بدانند

سخت خبرها، خوانندگان را به خود جلب کرده و فیچرها آنها را حفظ می کنند. 'لرد نورث کلیف'

به نظر نمی رسد که منشأ برخی از بهترین خبرها چندان مشخص باشد. مواردی از قبیل: اتفاقات غیرمنتظره، استعفا و کناره گیری ها و فجایعی که آنقدر تکان دهنده هستند، که اطلاعات اولیه مربوط به آنها، به تنهایی برای نوشتن عناوین اصلی کفایت می کنند. درواقع روزنامه نگاران در شکل گیری چنین خبرهایی، تأثیر چندانی ندارند و تمام آنچه که می توانیم ارائه دهیم، نسخه‌هایی است از این اتفاقات، که به بهترین شکل نوشته شده اند و مورد بررسی قرار گرفته اند. این در حالی است که بسیاری از خبرهای ارزشمند، بستگی به روزنامه‌نگاران و حضور به موقع آنان دارد. خبرهایی که از اتفاقات کم اهمیت شروع می شوند، اما با کشف برخی از جنبه های پنهان موجود در آن‌ها، به وقایعی شگفت انگیز تبدیل خواهند شد. یا خبرهایی غیرعادی اما واقعی، که تا روزنامه‌نگاری از روی آنها پرده برنداشته باشد، و گزارش نداده باشد، برای عموم مردم همچنان ناشناخته خواهند بود.

هیچ چیز در این فرایند اتفاقی نیست. خبرهایی از این دست، به یکباره به دست نمی آیند، بلکه توسط روزنامه نگاران موفقی تهیه می شوند، که می دانند چه مکانی را مورد بررسی قرار داده اند و از عهده انجام صحیح اموری خاص نیز بر می آیند. به همین دلیل است که این روزنامه نگاران، بسیار بیشتر از روزنامه نگاران عادی با چنین خبرهایی مواجه می شوند. این پرسش، که خبرهای ارزشمند از کجا نشأت می گیرند؟ به هیچ وجه یک معما نیست. بلکه مربوط می شود به تجربه و تمرین های عملی مدوام، همراه با درک این نکته که چه بخش هایی را باید مورد بررسی قرار داد و چه بخش هایی به توجه نیاز ندارند.

روش کار و عادات خبرنگاران موفق

بهترین خبرها توسط بهترین خبرنگاران تهیه می‌شوند. چرا که آنها شمّ خبری تیزی دارند و می‌دانند در کجا دنبال خبر باشند، با چه کسی صحبت کنند و چه بپرسند. اما موارد دیگری هم وجود دارد، که اگرچه شاید چندان آشکار نباشد ولی به همان اندازه ضروری است.یکی از آنها عادات خبرنگارانی است که به طور مستمر، خبرهای سودمندی تهیه می کنند.

کشف تمامی راه ها

اراده داشتن و مصمم بودن، نخستین و اساسی ترین وجه تمایز میان یک خبرنگار عادی و یک خبرنگار برجسته است. یک مثال کلاسیک که به دلیل ماهیت روزمره اش به این بحث مربوط می شود، خبری است که توسط 'درک لمبرت' (Derek Lambert) تهیه شد، که درواقع آزمونی از سوی روزنامه 'دیلی میرر' (Daily Mirror) بود. در وهله نخست این مورد شبیه به یک قتل معمولی به نظر می رسید. جسد یک مرد واکسی (واکس زن) که با ضربات چاقو به قتل رسیده بود، در زیرزمین یک مسافرخانه قدیمی و مخروب در شهر 'منچستر' پیدا شده بود. 'لمبرت' به آنجا فرستاده شد، تا ببیند چه کاری از او بر می آید.ضعیت چندان امیدوار کننده نبود. همسایه ها چیزی نمی دانستند یا نمی خواستند حرفی بزنند. پلیسی که در محل وقوع قتل نگهبانی می داد،همکاری نمی کرد.قتی 'لمبرت' به کلانتری مراجعه کرد، به او گفتند که نمی توانند به اظهارات مختصر پیشین خود، چیزی اضافه کنند.

همین جاست که یک خبرنگار معمولی به دفتر روزنامه برمی گردد و گزارش می دهد، که این اتفاق چندان اهمیتی نداشت. این همان کاری بود که رقیبان 'لمبرت' انجام دادند.لی او یک خبرنگار عادی نبود.ی به تحقیق خود ادامه داد. چون مصمم بود که باید اطلاعات بیشتری به دست آورد.

پس از مدت کوتاهی او کارآگاهانی را دید، که سوار یک اتومبیل شدند. با این امید که آنها روی ماجرای این قتل کار می کنند، به محل وقع جرم بازگشت. در آنجا او خودش را به کارآگاهان معرفی کرد و با آنان در مورد این قتل صحبت کرد. آنها به او گفتند، مقتول خبرچین پلیس بود، که توسط اتومبیلی زیر گرفته شده بود وسپس با ضربات چاقو به قتل رسیده است. 'لمبرت' خبر خود را تهیه کرده بود و به زودی آن را به دفتر روزنامه اش دیکته می کرد. خبر، چنین آغاز شد: «شب گذشته پلیس در پی کشف معمای قتل مردی بود، که دوبار کشته شده بود.» این خبر، تیتر صفحه اول شد و شغلی هم برای 'لمبرت' درروزنامه ی 'دیلی میرر' دست و پا کرد.

جستجو کردن

خبرنگاران بر جسته، برای پوشش یک رویداد، هرگز دیر و نفس زنان به محل نمی رسند. مگر این که دیگر چاره ای نداشته باشند. آنها مایل اند زودتر به محل برسند و چنانچه وقت داشته باشند، این سو و آن سو به جست و جو بپردازند. با این کار آنان با رویداد مزبور و شخصیت هایش آشنا می شوند.

موضوعاتی را می شنوند، جزییات سودمندی را مشاهده می کنند، با مردم صحبت می کنند و سؤالاتی می پرسند. آن اتفاق هر چه که باشد، یک مورد قضایی، بازجویی عمومی، یک حادثه یا سانحه و یا یک میتینگ سیاسی، باید توجه داشت، که ارزشمندترین خبرها نه در بخش آشکار آن رویداد که همه می بینند و متوجه می شوند، بلکه اغلب در طی زمانی که صرف گفت و گو با افراد درگیر می شود، به دست می آیند. باید توجه داشت، که بیشتر افراد غیرحرفه ای، نمی دانند یک گزارش خبری خوب چگونه ساخته می شود. این مهم تنها زمانی حاصل می شود، که قبل یا بعد از یک جلسه بررسی و مصاحبه خبری، به طور غیررسمی و به عنوان یک فرد معمولی با افراد صحبت کنند. چرا که امکان دارد این افراد به موضوعاتی اشاره کنند، که بسیار بهتر از مطالب خبری ای باشد،که در ابتدا به آن منظور به آنجا مراجعه کرده بودند.

شانس را با خود یار کردن

برای خوش شانس بودن باید خود را در موقعیتی قرار داد، که در آن بخت و اقبال مساعد بتواند خود را نشان دهد. این امر، بخشی به اصرار و پافشاری خبرنگار و بخشی نیز به درک و تشخیصِ رخداد خبر بستگی دارد. در اخبار مهم که خبرنگاران زیادی در محل حضور دارند، به عدم دنباله روی از جمع نیز مربوط می شود.

در سال 1981 'پاپ' مورد هدف گلوله قرار گرفت و به دنبال آن روزنامه نگاران بسیاری از سراسر جهان به 'رم' فرستاده شدند. روزنامه نگاری به نام 'جان ادواردز' (John Edwards) از روزنامه 'دیلی میل' (Daily Mail) نیز در بین آنان بود. او هم مثل دیگران در ساعت 11:30 شب وارد شهر 'رم' شد. اما به جای این که مثل بقیه مستقیماً به هتل برود، تصمیم گرفت که سریعاً روی خبر کار کند. اما کجا باید می رفت؟ میدان 'سنت پیتر' پر از راهبه هایی بود، که برای بهبود 'پاپ' دعا می کردند. پلیس هم چیزی بر اظهارات مختصر خود اضافه نمی کرد. بنابراین 'ادواردز' فکر کرد که باید جایی برود، که خبر، هم چنان در جریان است. یعنی بیمارستان. جایی که 'پاپ' برای زندگی، با مرگ دست و پنجه نرم می کرد.

هنگامی که 'ادواردز' در ساعت 1 بامداد وارد بیمارستان شد، با کمال تعجب دید که تنها خبرنگار حاضر در آنجاست. علاوه بر این، هیچ پلیسی نبود که مانع کار او شود. بنابراین او داخل شد و پس از کمی جست و جو، اتاق انتظار را پیدا کرد، تا بتواند در آنجا به تماشا نشسته و موقعیت را ارزیابی کند. او کمی چرت زد و حدود ساعت شش صبح، صدای بازشدن درها، گام ها و حرف زدن ها به گوش رسید. او شش جراح را دید، که با لباس های خون آلود وارد اتاق انتظار شده، سپس به بالکن رفتند. در حالی که سیگار می کشیدند و هوای صبح زود را استنشاق می کردند. 'ادواردز' توانست لبخند رضایت آنان را ببیند.ی به آنها نزدیک شد و شانس خود را امتحان کرد. آنها زندگی 'پاپ' را نجات داده بودند. چند نفر از آنها به خوبی به زبان انگلیسی حرف می زدند. آنها از کار شبانه شان رضایت داشته و با فراغ بال صحبت می کردند. آنها حتی تصاویری را در دفتر 'ادواردز' کشیدند و تمامی مراحل جراحی را با جزییات شرح دادند. تعجبی نداشت که بعدها 'ادواردز' از آن گزارش، به عنوان بهترین گزارشی که تا آن زمان نوشته بود، یاد می کرد.

تشخیص مهم ترین بخش خبر

از جمله نشانه های روزنامه نگاران موفق پاسخ‌هایی است، که برای این قبیل سؤالات پیدا می کنند: مهم ترین بخش این خبر چیست؟ با در نظرگرفتن تمامی سناریوها و وقایع ممکن، قوی ترین مقدمه ای که بتوان نوشت کدام است؟ این محاسبات، اغلب به همان اندازه که در معرفی خبرهای مهم، سودمندند، به ما گوشزد می کند، که چه خبرهایی ارزش پردازش و پی گیری ندارند.
این پاسخ ها فقط نتیجه تأمل خردمندانه نیست. بلکه از سر تجربه هم هست. روزنامه نگاران تازه کار اینها را جزء اسرار و ویژگی های روزنامه نگاران برجسته می دانند.

جلب اعتماد منابع خبری

خبرنگاران موفق ارتباط مستمری با مخاطب خود برقرار می کنند و تنها زمانی که به کمک آنان نیاز دارند، با آنها تماس نمی گیرند. آنها با حضور در جلسات، ارتباط خود را با این افراد توسعه می بخشند. در غیر این صورت آنان نیز اهمیتی نمی دهند و از ارسال اطلاعات خودداری خواهند کرد. خلاصه این که هر موقع رابطین خبر خوبی داشته باشند، یاد این خبرنگاران می افتند. رابطین غیردائمی نیز خبرنگارانی را که صحت کارشان به اثبات رسیده، فراموش نمی کنند. منبعی که به یک خبرنگار اعتماد کند، می تواند به شیوه های گوناگون کمک کند.

سیاستمداری را می شناختم که متعلق به حزب حاکم بود و در ورود مخفیانه یکی از متخصصان برجسته روزنامه 'آبزرور' (Observer)، در زمینه خبر خارجی، نقش به سزایی داشت. این کارشناس پس از انجام تحقیقاتی، اسنادی مبنی بر جنایات 'صدام حسین' در قبال Marsh Arabs به دست آورد. بدون ارتباط من با آن سیاستمدار و اعتماد وی به صحت اسنادی که در اختیار داشتم و ارتباط او با گروه های شورشی عراق و شجاعت آنان، ما هرگزنمی توانستیم وارد جنوب عراق شویم و خبر این جنایات هرگز به گوش جهانیان نمی رسید. 'شیام باتیا' (Shyam Bhatia) خبرنگار مزبور نیز برای این کار جایزه خبرنگار خارجی سال را از آن خود کرد.

ابراز علاقه به خود موضوع و نه فقط خبر مهم

وقتی یک روزنامه نگار صرفاً برای کسب یک خبر دسته اول به مردم علاقه نشان می دهد، مردم هم دقیقاً همین احساس را خواهند داشت. خبرنگاران موفق، به وقایع و مردم درگیر با آنها، صادقانه علاقه مندند و این علاقه را نیز ابراز می کنند و این به نفع آنها خواهد بود. در سال 1968، پس از این که 'الکساندر گینزبرگ' (Aleksandr Ginsberg) یکی از مخالفان دولت اتحاد جماهیر شوروی، در پی یک دادگاه غیرعلنی زندانی شد، همسر وی 'لودمیلا' (Ludmilla) ترتیب یک کنفرانس خبری را داد. یک شب پیش از برگزاری این کنفرانس، اداره مطبوعات دولت، تقریباً با تمامی یک صد خبرنگار غربی حاضر در مسکو تماس گرفت و هشدار داد، برای افرادی که در این کنفرانس حضور یابند، قوانین سختی در نظر گرفته شده است. روز بعد تنها چهار نفر جرأت کردند، درآپارتمان 'گینزبرگ' حاضر شوند. در میان آنها 'ریموند اندرسن' (Raymond Anderson) از 'نیویورک تایمز' حضور داشت. چند ماه بعد، در جولای 1968، از سوی یک دوست، سندی به دست 'اندرسن' رسید، که آن را از 'آندره املریک' (Andrei Amelrik)، یک تاریخ نویس مخالف، دریافت کرده بود. این سند حاوی مقاله ای به قلم 'آندره ساخاروف' (Andrei Sakharov) بود، که نظام اتحاد جماهیر شوروی را به چالش می کشید. پس از تحقیقات مفصل،'اندرسن' ثابت کرد، که این سند کاملاً موثق بوده و به طورمخفیانه آن را به خارج فرستاد، تا سوژه ای داغ برای مطبوعاتِ سراسر جهان باشد.

تشخیص خبرهای ناقص

برای بسیاری از خبرنگاران، عبارت «پی گیری» چندان خوشایند نیست. چراکه بر سر و سامان دادن به خبرهایی با پایان نامشخص یا تغییرخبری که روی دست مانده، دلالت می کند. به گونه ای که تازه به نظر برسد. در مورد بسیاری از روزنامه ها، این وضعیت صدق می کند. اما خبرهای بسیاری هستند، که پس از پی گیری، نسبت به قبل، نتیجه بهتری از آنها حاصل می شود. خبرنگاران موفق با فکر کردن در این باره که چه چیزی از کل خبر حذف شده است، این موارد را درک می کنند. به عنوان مثال، پیرزنی در خانه اش واقع در شمال انگلستان بدون این که کسی متوجه شده باشد، فوت کرده بود. مأمور پلیس با درنظر گرفتن تقابل نشانه های دیداری محل (مثل بطری های شیر بر روی پله جلوی در) و بی تفاوتی همسایه های پیرزن اظهار داشت، که اگر همسایه ها متوجه او بودند یا زحمت سرزدن به او را به خود داده بودند، احتمالاً پیرزن زنده می ماند.

'دیلی میرر'، به منظور کسب اطلاعاتی هرچند اندک، در مورد زنی که با بی توجهی همسایگانش فوت شده بود، 'درک لمبرت' را فرستاد تا تحقیقاتی انجام دهد. او برای جمع آوری اطلاعات، خانه به خانه جست و جو می کرد.لی در اکثر موارد با نگاه های سرد و شانه هایی که با بی تفاوتی بالا انداخته می شد،مواجه شد. بالاخره او به یکی از همسایه ها برخورد کرد،که کمی همکاری کرد. همین که 'لمبرت' خواست برگردد، آن مرد گفت: «ولی یادت باشد که آن مأمور پلیس خیلی گستاخانه رفتار کرد، این طور نیست؟» 'لمبرت' از او پرسید که منظورش چیست؟ (که همیشه سؤال خوبی است) او در پاسخ گفت: 'خانه آن مأمور پلیس دقیقاً بالای همین خیابان قرار دارد.' او خود یکی از همسایه های زن متوفی بود، که از آنها انتقاد کرده بود. حالا دیگر 'لمبرت' می دانست که خبر خوبی گیرش آمده است. داستان مأمور پلیسی که در دادگاه ازخودش انتقاد کرده بود ولی نمی دانست.

جور دیگر دیدن

کمدین ها و روزنامه نگاران خوب، نقاط مشترک زیادی دارند. هر دو با زیر و رو کردن موضوعات در ذهن خود وارونه کردن یک موقعیت (یا یک عبارت) به منظور بررسی آن و در نتیجه ارائه پدیده ای غیر منتظره، به نکات قابل توجه و پرباری دست می یابند. خبرنگاران موفق با نگریستن به موضوعات از منظری متفاوت، به ایده های سودمند بسیاری دست می یابند. به عنوان مثال زمانی که 'جان ترنی' (John Tierney) از 'نیویورک تایمز'، برای تهیه خبر در مورد زنانی که در کلاس های دفاع شخصی ثبت نام می کنند، به آنجا رفت. (که در بهترین حالت، یک طرح بسیار خسته کننده بود) وی، در مورد آن زنان مقاله تهیه نکرد،بلکه در مورد مهاجمی فرضی مقاله نوشت.

با این حال محدودیت هایی هم برای خلاقیت خبرنگاران وجود دارد. به عنوان نمونه، خبرنگاری به نام 'موریس فگنس' (Maurice Fagence) که برای روزنامه 'دیلی میل' کار می کرد، اصلاً وقت شناس نبود. یک روز که خیلی دیر کرده بود، هیأت تحریریه برای تنبیه، او را برای تهیه خبری فرستادند، که فکر می کردند زحمت زیادی خواهد داشت. آن خبر مربوط به نمایشی از پرندگان در شهر 'بیرمنگام' بود. 'فگنس' گربه ای را در زیر کت خود جای داد و به طور مخفیانه آن را وارد محل گزارش کرد. بنابراین توانست گزارشی خواندنی و جالب بنویسد، در مورد فردی که گربه ای را میان پرندگان می اندازد و از این کار لذت می برد.

برقراری ارتباط

منظور از برقراری ارتباط ، کاری است که وقتی خبرنگاران موفق با چندین خبر یا اتفاق غیرمرتبط مواجه می شوند، انجام می دهند و آنها را به هم ربط می دهند. این همان چیزی است که 'ویلی گاتمن'(Willi Gutman) آن را -کتابداری که از آلمان نازی گریخته بود- «ارائه اخبار جدید از طریق تفسیر یک خبر»، نام گذاری کرد. این همان چیزی است، که برخی به نام «تغذیه روزنامه‌ها‌ی یکدیگر» از آن انتقاد می کنند. بسیاری از خبرهای خوب از آنجا نشأت می گیرد، که روزنامه نگاری آیتم کوچکی را در روزنامه ای دیگر پیدا می کند. تحقیق می کند و در می یابد پیرامون آن موضوع یا مطلب، خبرهایی به مراتب بیشتر از آنچه روزنامه اول فکر می کرد وجود دارد. بدین ترتیب بسیاری از خبرهای مهم، کاملاً آشکار می شود. چرا که هریک از روزنامه ها به طور مستقل و جداگانه بر روی آنها کار کرده و قطعات مختلفی از این پازل را پیدا کرده اند، که مجموع آنها، موضوع را کامل می کند. تحقیق در مورد رسوایی 'واترگیت' در آمریکا بین سال های 74-1973 که به استعفای رییس جمهور 'نیکسون' منتهی شد، نمونه ای کلاسیک از همین مورد است.

عدم اتکاء به خلاصه گزارش های رسمی

گاهی اوقات با دیدن عنوان بیشتر گزارش های رسمی، به زحمت می توان جلوی خمیازه کشیدن خود را گرفت. اما در برخی از این گزارش ها وقتی خوب دقیق شوید، یک خبر واقعی مستتر است. حتی ممکن است که این خبرها دانسته در این گزارش های رسمی گنجانده شده باشند. چرا که انتظار می رود، بیشتر روزنامه نگاران در خواندن و درک آن چندان به زحمت نیفتند. اکثر خبرنگاران وقتی با یک گزارش قطور مواجه می شوند، تنها صفحات مربوط به خلاصه آن را مورد بررسی قرار می دهند. اگر وقت دارید تمام گزارش را بخوانید. در غیر این صورت، قسمت هایی را بررسی کنید، که به احتمال قوی می توان مطلب مفیدی در آن پیدا کرد. مطالبی از قبیل: کوتاه آمدن احزاب منتقد، ارائه مدارکی از جانب افرادی که حقی از آنها تضییع شده، سابقه یا تاریخچه موضوع.

بی شک مطالعه کامل و دقیق گزارش ها بسیار سودمند خواهد بود. در اوایل دهه 1990، یک گزارشگر خبری محلی به نام 'ایلین ولسوم' (Eileen Welsome) از روزنامه 'البوکرک تریبون' (Albuquerque Tribune)، نگاهی گذرا به اسناد و مدارکی فاش شده داشت، که در مورد آزمایش های پرتو افکنی بر روی حیوانات در اواخر جنگ جهانی دوم بود. در یک پانوشت مشکوک در انتهای یکی از صفحات، به 18 نفر اشاره شده بود، که به آنها مقادیری از 'پلوتونیوم' تزریق شده بود تا بدین ترتیب دانشمندان بتوانند، اثرات پرتوافکنی بر روی بدن را مورد مطالعه قرار دهند. او تحقیق خود را در این زمینه آغاز کرد و در نوامبر سال 1993 گزارشی را در سه بخش منتشر کرد. یک ماه بعد دولت ایالات متحده کنفرانسی مطبوعاتی را ترتیب داد و به همه چیز اقرار کرد. رییس جمهور 'کلینتون' نیز دستور داد به این امر رسیدگی کنند و خانواده های قربانی ها نیز تقاضای دادخواهی کردند. سال بعد، 'ولسوم' موفق به دریافت جایزه 'پولیتزر' شد.


عدم پیش داوری در مورد افراد

موفق ترین عامل نفوذی یا جاسوسی که تا به حال دیده ام، فردی بود درشت هیکل، چاق، سرخوش و ظاهراً ساده لوح که لباسی شبیه به پوشش یک کشتی گیر حرفه ای به تن داشت. صرف نظر از سفرهای خارجی و تجربیات بسیار، او تقریباً آخرین فردی بود که فکر می کردم جاسوس باشد. به همین دلیل بود که تا پس از مرگ وی، نفهمیدم که چه کاره بود.

روزنامه نگاران موفق می دانند که قضاوت کردن در مورد افراد از روی ظاهر و شغل آنها، راه خوبی برای به اشتباه افتادن و از دست دادن یک خبر است. برخی از منابعی که کمترین اعتبار را دارند، به نظر پربارند و برخی از بهترین منابع به نظر بی ارزش می رسند. این بدان معنا نیست که شما مجبورید ساعات خود را با ملاقات افراد دیوانه، پارانویید و ناراحت سپری کنید. افرادی که دائماً با داستان هایشان در مورد تحت تعقیب قرار گرفتن، به فضا منتقل شدن و محدود شدن از سوی دولت، برای روزنامه ها درد سر درست می کنند. بلکه آن به معنای قضاوتی است بر پایه آنچه می گویند، نه آن گونه که به نظر می رسند. در اوایل دهه 1930، یک روز روزنامه نگاری از 'دیلی میل' پس از ملاقات با مراجعه کننده ای فقیر و ژنده پوش در لابی هتل، به تحریریه روزنامه برگشت و چنین اظهار داشت که او مرد فقیری بود، که چیزهایی در مورد انتقال تصاویر متحرک می گفت. سه روز بعد، روزنامه های رقیب از اختراع تلویزیون توسط مردی به نام 'لوگی برد' (Logie Baird) خبر دادند، که البته این نام همان مرد فقیر و ژنده پوش بود.

ایجاد پرونده ای برای نگهداری ایده ها و عقاید

این روش اگرچه بسیار فوق العاده است ولی معمولاً نادیده گرفته می شود. کیفیت و دامنه افکار و عقاید از جمله مواردی است، که بین صفحه های خبریی که با علاقه تهیه شده است و صفحاتی که آن قدر سست و نم کشیده اند که به درد آتش زدن هم نمی خورند، تفاوت قائل می شوند. بنابراین باید پرونده ای داشته باشید که بتوانید افکار و عقاید خود را در آن یادداشت کنید و همچنین بریده هایی از روزنامه و یا مجله را که احتمالاً در آینده خبرساز خواهند شد، در آن جای دهید. حتی اگر این کار هیچ فایده دیگری نداشته باشد، حداقل موجب تقویت عادت دیگری از روزنامه نگاران موفق می شود.یژگی دیگری که این روزنامه نگاران با آن شناخته می شوند و آن خواندن روزنامه ها و مجلات بیشتر است. صرف نظر از این که این شیوه، روزنامه نگاران را به روز نگاه می دارد و آنها را از عملکرد طرف مقابل مطلع می سازد، دانش و اطلاعات عمومی آنها را نیز بهبود می بخشد.

 مشخصات متن اصلی:

- Spark,david- Investigative Reporting- London-focal press