ما، خواه به عنوان یک کارگزار رسانه یا به عنوان یک مخاطب، چگونه می توانیم دنیای خود را ارزیابی کنیم و تصویری درست از آن به دست دهیم؟ چگونه می توانیم واقعیت دنیای خود را دریابیم و آن را گزارش کنیم؟ آیا می توانیم چیزی را به عنوان واقعیت محض در بیرون از ذهنمان تصور کنیم؟ واقعیت این است که تصور ما از جهان تصوری مستقیم نیست...
ما، خواه به عنوان یک کارگزار رسانه یا به عنوان یک مخاطب، چگونه می توانیم دنیای خود را ارزیابی کنیم و تصویری درست از آن به دست دهیم؟ چگونه می توانیم واقعیت دنیای خود را دریابیم و آن را گزارش کنیم؟ آیا می توانیم چیزی را به عنوان واقعیت محض در بیرون از ذهنمان تصور کنیم؟ واقعیت این است که تصور ما از جهان تصوری مستقیم نیست. ما از بسیاری از وقایعی که در این گوشه دوردست از زمین یا آن پهنه بعید از آسمان اتفاق می افتد تجربه دست اولی نداریم، بلکه از طریق فرآورده های رسانه های جمعی از این وقایع آگاه می شویم. نه تنها متن خبری این یا آن خبرنگار، بلکه حتی دوربین هم نمی تواند واقعه ای را کاملا بیطرفانه برای ما روایت کند. انسانی که سرعت تصویربرداری، بزرگی یا کوچکی دریچه، نوع عدسی و زاویه نگاه دوربین را تعیین می کند، دانسته یا نادانسته، برشی از واقعیت و در غالب اوقات روایتی (narrative) خاص از آن چه در مقابل دوربینش واقع می شود، به ما عرضه می کند. همین کار را سازمان های رسانه ای که خود هم ابزار قدرت و هم عین قدرت هستند انجام می دهند تا آن چه آخرالامر پخش و توزیع می شود با دیدگاه حاکم بر آن سازمان که دیدگاهی خاص و متعمدانه است، متناسب و هماهنگ باشد. ما چه می دانیم امروز در سودان چه می گذرد، اگر رسانه ها به ما نگویند؟ دیروز ما یا باید خود شاهد واقعه ای می بودیم یا خبرها را دهن به دهن دریافت می کردیم، یا کسی، مثلا جهانگردی، پس از طی مسافت یا گذر زمان طولانی مشاهداتش را برای ما بازگو می کرد. همان قدر که راویان خبر در ایام ماضی حوادث را به قالب روایت وارد می کردند، بر آن شاخ و برگ هایی می افزودند، و دیدگاه های خود را در آن اعمال می کردند، خبرنگاران امروزی هم اخبار پالایش شده ای را به ما تحویل می دهند که نه تنها از صافی ذهن ایشان - بخوانید ترکیبی از ویژگی های شخصی به اضافه آموزه های حرفه ای - گذشته است، بلکه سازمان یا سازمان های متبوع ایشان هم آن ها را پیراسته وآراسته است. به تعبیر دیگر، خبرهای امروزی دست کم از دو صافی عبور می کنند. این دو صافی در جامعه پیچیده ما مشمول ملاحظاتی جدی خواهند بود، گرچه ما امروزه با رشد فن آوری می توانیم سریعتر، و فراوانتر خبر بدهیم، و افرادی را به عنوان متخصص برای این کار تربیت می کنیم. اما، چنان که رودنبولر (Rothenbuhler, 1998) می گوید، همه ما ژورنالیست ها کارگزاران آیینی هستیم که حول توهم واقعیت شکل گرفته است. می گوییم و فکر می کنیم که تنها باید واقعیت ها را بگوییم.... این توهمی است که ریشه در بنیان های پروتستانی و پوزیتویستی دنیای مدرن دارد. آن چه امروز فرآورده های رسانه ای درباره وقایع سودان و یمن و عراق و افغانستان می گویند با آن چه دیروز گفته بودند هماهنگ است. در تحلیل نهایی، این روایت ها یک چیز را می خواهند بگویند: خیر و نیکی بر شر و بدی غلبه می کند. آن چه نا گفته پیداست این است که 'ما' خوبیم و خیر و 'دیگران' شر اند و بد. جزئیات وقایع بر اساس این ساختار کلی تنظیم خواهد شد. در این جا تفاوت اصلی در این است که گزارشگر در کدام اردوگاه قرار دارد: یک سودانی مسلمان ماجراها را بگونه ای که یک سودانی مسیحی می بیند، نخواهد دید. روایت های خبری از ساختار ویژه ای تبعیت می کنند که متناسب با فهم و منافع کارگزاران هر رسانه خاص شکل گرفته است. از یکسو، این عادت (و بلکه اعتیاد) مخاطبان و از سوی دیگر تلاش کارگزاران رسانه ای است که سبب ترویج و تداوم بازتولید این ساختارها می شود. مخاطب پدیده ها را در قالب روایت می فهمد و گزارش دهنده هم به عنوان یک انسان و هم به عنوان یک کارگزار رسانه ای کاری جز روایت کردن نمی داند. لورل ریچاردسون (Laurel Richardson, 1990: 118) معتقد است که روایت 'شیوه اصلی سامان دادن به سلسله اتفاقاتی است که پیرامون ما اتفاق می افتد. ما از طریق تنظیم این اتفاقات بر اساس اهمیت زمانی آن هاست که تجربه خود را - از آن ها - معنا دار می کنیم... روایت هم شیوه استدلال و هم شیوه بازنمایی است.' از این دیدگاه ما هم می توانیم از دریچه روایت دنیا را 'دریابیم' و هم می توانیم دریافت خود را از آن 'باز نماییم'. جروم برونر (Jerome Bruner 1986) هم استدلال روایی را یکی از دو شیوه بنیادین و عام شناخت عقلی می داند. او 'استدلال روایی' و 'استدلال منطقی-علمی' را از هم تفکیک می کند و معتقد است که در شیوه روایی، توضیح رخدادها در بافت و در درون متن شیوه روایی جای دارد و حقیقت در پیوند و بین اجزای همان واقعه جستجو می شود، در حالی که در شیوه علمی - منطقی بنا بر این قرار دارد که حقیقت عام از طریق فاصله گرفتن از واقعیت های جاری به دست آید. با تکه تکه کردن و به هم پیوستن و تنظیم های مکرر جزئیات است که یک رسانه رخدادهای مجزا را به هم پیوند می دهد و آن ها را در قالب یک روایت تدوین می کند. این روایت حلقه ای از سلسله روایت هایی است که رخدادهای گوناگون را برای مخاطبان بازنمایی می کنند. مجموعه این سلسله روایت ها تصور ذهنی ما را از جهان پیرامونمان شکل می دهد. این جهان تصوری (imagined world)، بازنمایی هایی که دنیای رسانه ای شده را می سازد، انگاره های ذهنی ای برای انسان معاصر خلق می کنند تا بتواند با محیط پیرامون خود مواجه شوند و احساس کند آن را می شناسد. این بدان معناست که این رسانه ها و فرآورده های آن هاست که مرزهای سپهر زیستی و دامنه های قلمروهای معنایی ما را تعیین می کنند. براین اساس است که گفته می شود این جهان، جهانی رسانه ای است؛ جهانی که رسانه های جمعی به عنوان یکی از قدرتمندترین نهادهای جوامع مدرن و از دوران انقلاب صنعتی به بعد آن را می سازند. در دوران های پیشین، نیازهای ما به کسب خبر اندک بود. خبر (news) اساسا پدیده ای جدید است؛ پدیده ای برآمده و هموند با تحولات فکری اجتماعی دوران جدید که ریشه در انگاره های ذهنی دوران روشنگری دارد. گرایش تکامل گرایانه (evolutionism)، گرایشی که قدیمی را در حال زوال و نو را ارزشمند و در حال تحقق می بیند، چندان که گویی جهان سرنوشتی مرسوم بر روی یک خط را تجربه می کند، زمینه را برای توجه به خبر آماده کرد. زمانی که روشنفکران عصر روشنگری احساس و اعلام کردند که از تراژدی و حماسه و مواعظ دینی و گفته ها و دانسته های کهن خسته شده اند در پی آن شدند که از چیزهای نو، از مطالب جدید، نکته های تازه (news) بگویند و بشنوند. قائل شدن ارزش برای امر 'نو'، 'آتی' و 'آینده' زمینه مناسبی برای تسریع فرآیندهای ارتباطاتی فراهم کرد. اگر خبرگیری ما در گذشته محدود به کسب تجربه درباره وقایع پیرامون بود، امروز به عنوان یک عنصر اجتماعی ناگزیریم به رسانه ها متوسل شویم تا از ارزش های اجتماعی تبعیت کرده باشیم. تلاش برای دستیابی به چیزهای نو و تازه میلی فردی در داشتن اطلاعات تازه را ارضا می کند. آیا این موضوع به تضعیف پیوندهای اجتماعی منجر نمی شود؟ بی شک زمانی که متون و روایت های واحدی در جامعه در گردش بود، همبستگی درمیان افراد جامعه بصورت همشکلی و همگونی (به تعبیر دورکیمی آن همبستگی مکانیکی) بروز می یافت. در دوران جدید که با رشد فردگرایی تعریف می شود نمی توان از همبستگی متکی بر همشکلی سراغ گرفت. بر عکس، جوامع جدید که متکی بر تقسیم کار و رشد شبکه های اجتماعی تخصصی و فردگرایی هستند همبستگی اجتماعی نیز شکلی متفاوت یافته و مبتنی بر کثرت و تنوع است. یکی از کارکردهای رسانه های جمعی ایجاد همبستگی و یگانه سازی است، بحدی که نظام های ارتباطی، بویژه در فرآیندهای ملت سازی (nation building) یکی از ابزارهای عمده به حساب می آید. رسانه ها و وسایل ارتباطی کارکرد همبسته سازی مخاطبان را از طریق تکرار و جاانداختن ساخت های روایی انجام می دهند. نگاهی حتی گذرا نشان می دهد که رسانه های معاصر حاوی مطالبی متنوع هستند که در صور و قالب های گوناگونی ارائه می شوند. این رسانه ها تنها با اتکای به ساختار روایی واحد است که می توانند از خلال کثرت به وحدت رهنمون شوند. ساختار روایی واحد روحی همسان را در قالب های گونه گون فرآورده های رسانه ای می دمد و آن ها را به نیروهای هماهنگی که ماموریتی واحد دارند (خلق جهانی رسانه ای با تاکید بر تمایز 'خود' و 'دیگری') تبدیل می کنند.
Bruner, J., 1986. A Study of Thinking. London: Transaction Publishers. Laurel R., Van Maanen, J., 1990. Writing Strategies: Reaching Diverse Audiences (Qualitative Research Methods). London. Sage. Rothenbuhler, E., 1998. Ritual communication. London: Sage.