این مقاله به دنبال ارائه نمونهای برای بررسی جامعه شناسی مجدداً احیاشدۀ رسانه است؛ مقالۀ حاضر معتقد است رویکردی [جدید] جامعهشناختی که مدتی مورد غفلت و بیتوجهی [پژوهشگران] قرار گرفته بود، درصدد است تا گزارشی کاملتر از فعالیت های روزنامهنگاری ارائه کند. این گزارش در درک بهتر این موضوع به ما کمک می کند که روزنامهنگاران چه می کنند، چرا و چگونه به فعالیت های خود می پردازند و در نهایت به ما کمک می کند تا با فرایند تولید خبر و پیام بیشتر آشنا شویم. همچنین این رویکرد ممکن است در زمینۀ مشاغل مربوط به تولیدات فرهنگی قابلیت اعمال داشته باشد.
چکیده:
این مقاله به دنبال ارائه نمونهای برای بررسی جامعه شناسی مجدداً احیاشدۀ رسانه است؛ مقالۀ حاضر معتقد است رویکردی [جدید] جامعهشناختی که مدتی مورد غفلت و بیتوجهی [پژوهشگران] قرار گرفته بود، درصدد است تا گزارشی کاملتر از فعالیت های روزنامهنگاری ارائه کند. این گزارش در درک بهتر این موضوع به ما کمک می کند که روزنامهنگاران چه می کنند، چرا و چگونه به فعالیت های خود می پردازند و در نهایت به ما کمک می کند تا با فرایند تولید خبر و پیام بیشتر آشنا شویم. همچنین این رویکرد ممکن است در زمینۀ مشاغل مربوط به تولیدات فرهنگی قابلیت اعمال داشته باشد. این مقاله بر این نکته تاکید دارد که هنوز هم می توان از لحاظ جامعهشناختی در حوزۀ روزنامهنگاری، اطلاعاتی از طریق تحقیقات تجربی بدست آورد. نمونههای مربوط به تخلفات روزنامهنگاران و روشی که بوسیله آن روزنامهنگاران کار یکدیگر را کنترل میکنند، جهت بررسی و روشن ساختن ادعای این نوشته (که در بالا بدان اشاره شد) بکار می رود. تحقق این هدف با یک چارچوب کاری (که از نوع تحلیلی است) از نظر روزنامهنگاری یک مهارت محسوب میشود.
واژگان کلیدی
تولیدات فرهنگی، روزنامهنگاری، روزنامهنگاران، تخلفات، رسانههای خبری، گزارشات خبری، مشاغل و حِرف، کار
مقدمه
روزنامهنگاران گاهی دچار اشتباه می شوند. اغلب این اشتباهات در مورد ارزشهای خبری رخ می دهد1. گاهی این تخلفات منتشر میشونده و روزنامهنگاران مورد سرزنش قرار می گیرند2. به ندرت پیش می آید که آنها در مورد مشاجرههای عمومی مورد خطاب قرار گیرند3. گاهی روزنامهنگاران بخاطر داستانهای ساختگیشان و یا سرقت ادبی که انجام داده اند از سوی رهبران، شنوندگان و بینندگان (و حتی گاهی همکاران خود) مورد سرزنش قرار می گیرند. در موارد حادتر، روزنامهنگاران [به مراجع رسمی] متخلف معرفی و همه چیز به ناگاه تمام میشود4.
چگونه این اتفاق می افتد؟ چند وقت یکبار این اتفاق روی می دهد و تحت چه شرایطی؟ در کار خبر و خبرسازی تخلف چگونه تعریف میشود؟ و روزنامهنگاران و سازمانهای خبری چگونه از وقوع آن جلوگیری نمیکنند ؟5
جامعه شناسان رسانه به طرز شگفت انگیزی نسبت به این تخلفات و جنبه های دیگری این ماجرا در حرفه روزنامهنگاری بیتفاوت بوده اند. من در این مقاله دلیل این موضوع را بیان میکنم و بدین منظور از یک رویکرد نظری در حوزۀ جامعه شناسیِ کار و مشاغل استفاده خواهم کرد. من طرحی را برای جامعه شناسی احیاشدۀ رسانه و توجه تازه ای که به روزنامهنگاری به عنوان یک حرفه میشود پی ریزی میکنم. این کار نه تنها ما را در فهم بهتر تخلفات روزنامهنگاری یاری میکند، بلکه گزارشات جامعهشناختی کاملتری از چگونگی کار روزنامهنگاران در اختیار ما قرار می دهد. تخلفات و اعمال ناشایست، این مطلب را [به ما] گوشزد می کند که روزنامهنگاران کنشگرانی اجتماعی هستند که رفتار و عملکرد آنان در هر حالتی با اصول شغلی و حرفه ای، چارچوب کاری و محدودیتها و الزامات سازمانی مطابقت ندارند که جامعه شناسان رسانه آنها را عواملی تاثیرگذار [در حرفه روزنامهنگاری] می دانند. آنها همچنین توجه ما را به یکی از مسائل اساسی جامعه شناسی جلب میکنند: کنترل اجتماعی چگونه تعریف میشود و در بافت های اجتماعی خاص چگونه این کنترل حفظ میشود؟
[برای بررسی این مساله] ارائه یک جامعه شناسی جدید رسانه (که من در حال انجام آن هستم) ضروریاست، زیرا صنعت جهانی خبر به سرعت در حال تغییر و تحول است. امروزه روزنامهنگاران در کار خود با محدودیت ها و فشارهای زیادی مواجه هستند، اما ویژگی های خاص این حرفه بخشی از تخلفاتشان را توجیه می کند (Blair, 2004, Dyke, 2004). هنگامی که روزنامهنگاران، خودشان از قابلیت اطمینان و کیفیت اخبار 24 ساعته اظهار نگرانی میکنند، وجود اطاق های خبری چندرسانهای6 به منظور نظریه پردازی و تحقیقات جامعهشناختی ضروری به نظر می رسد. این تحقیقات میتوانند اطلاعات کامل تری از نحوۀ عملکرد روزنامهنگاران و شیوه های کاری آنان در اختیار ما قرار دهند. در صورتی که ویژگی های خاص روزنامهنگاری درک و بینش باارزشی را ارائه کند، از لحاظ تجربی، ما به تحلیلهای جامعهشناختی بنیادینی نیاز خواهیم داشت تا ادعای آنان را مورد ارزیابی قرار دهد. چالشهایی که روزنامهنگاری با آن روبه روست (به عنوان مثال:Lloyd, 2004) و علیرغم انتقادهایی که از سوی دولت (نگاه کنید به: گانز 2003)، دانشگاهها (آکادمیها) و همچنین تحولات موقعیتی که متوجه روزنامهنگاران میشود، این حرفه همچنان در حال رونق گرفتن است. این تحول تا حدی ناچیز است، زیرا همانطوری که 'زلیزر' (Zelizer, 2004) بیان میکند، تنوع و گوناگونی مربوط به اَشکال، شیوۀ کار، تکنولوژی جمع آوری، ارائه و بیان خبر در روزنامهنگاری در حال افزایش است. رشد و تکامل روزنامهنگاری مستلزم حمایتهایی است که باید از توجهاتی که در این چند سال اخیر نسبت به این حرفه شده است، به مراتب بیشتر باشد.
کنجکاوی ما نسبت به چگونگی عملکرد روزنامهنگاری معاصر دلایل اساسی و مهمتری نیز دارد. شکی نیست که برخی از دلایل مربوط به منافع شخصی است، اما شاید در مورد دلایلی که به علائق انسانی مربوط است، روزنامهنگاران تنها تخلفات سنگین همکاران خود را گزارش می دهند. در عرف سازمانهای خبری تصحیح اشتباهات و بررسی جزئیات آن مرسوم است. بر طبق یک گزارش 'هوچیگریهای مرسوم و سرهم بندی کردن گزارشات مربوط به تخلفات' به عنوان بخشی از آزادی مطبوعات تلقی میشود. اگر این دیدگاه به آن شکلی که به نظر می رسد، در بین روزنامهنگاران شایع باشد، تئوری های متعددی در حوزۀ جامعه شناسی وجود خواهد داشت که بتواند پایه و اساس کار روزنامهنگاران قرار گیرد. در جائی که حدود مشاغل مقبول و مشروع مشخص باشد، این حد و مرز در محدوۀ رسانه چه تغییری خواهد کرد؟ و چگونه متخصصان می توانند فعالیت در چنین محدوده ای را (که قطعآ نیازمند توجهات جدی جامعهشناختی است) آموزش دهند؟ تخلفات در هر قشری از کارمندان می تواند وجود اشته باشد، اما تخلف رونامهنگاران از تمایلات خاصی نشئت می گیرد، زیرا نقش آنان ارائه و گسترش آگاهی در سطح جامعه است.
به منظور بیان نقطه تمرکز کانونی در این مقاله، نظری اجمالی بر ادبیات تحقیق در حوزۀ تولیدات خبر را ارائه میکنم. به عقیدۀ من در طول 50 سال گذشته حاصل کار روزنامهنگاران و فشارهای ساختاری، سازمانی و داخلی که به شکل گیری این حرفه کمک کردهاند، در مقایسه با [مسایل] خودِ روزنامهنگاران، موشکافانه تر و دقیق تر مورد بررسی قرار گرفته اند. هنگامی که روزنامهنگاران در معرض تاثیرات روزمره (که در تمامی مشاغل وجود دارد)، قرار می گیرند، به ناچار در معرض تاثیرات قانونی خود حرفۀ روزنامهنگاری نیز قرار خواهند گرفت.
به عقیده من یک رویکرد نظری که مدت ها از سوی جامعه شناسان رسانه مورد بی توجهی قرار گرفته است، می تواند نکات مفیدتری در مورد شیوه جدید تحقیق و پژوهش در این حوزه ارائه کند. 'کاتل' (Cottle, 2000, 2003a) 'موج دوم' از فعالیت های تجربی در زمینۀ تولیدات خبری در عصر کنونی تحولات را معرفی کرده است. من قلمروی را که در آن فعالیت های پژوهشی می توانند هدایت شوند معرفی و برخی از ابزارهای نظری که ما را در فهم بهتر شیوه های کاری روزنامهنگاران یاری می کند، ارائه کردهام.
جامعه شناسی تهیه کنندگان خبر، سازمانها و مشاغل
همانگونه که 'زلیزر' (Zelizer) میگوید، جامعه شناسی پیشینه ای طولانی در حوزۀ پژوهش در زمینۀ روزنامهنگاری دارد (2004; 45)؛ همانطوریکه چین پیشینه ای را در حوزۀ تولید محصولات رسانهای نیز دارد. اما نظری اجمالی بر تحقیقات نشان می دهد که میزان توجه و نقش آن در طول زمان تغییر کرده است. به عنوان مثال 'بوید بارِت' (Boyd-Barrett, 1995) و 'کاتل' (Cottle. 2003a) اذعان میکنند که اگرچه مطالعات اولیه در حوزۀ خبر، جامعهشناسی روزنامهنگاران را به عنوان کلید تحلیل های خود می پنداشت، اما تا اواخر دهه 1970 کانون توجه اتاق های خبر به سمت جامعهشناسی کارمندان [بخش] خبر تغییر جهت داده است. پژوهشهای متعددی ارزیابی مشاغل، شکلگیری فرهنگی و تاریخی آنان و تغییرات مربوط به ویژگیهای کارکنان این مشاغل را مورد بررسی قرار داده اند؛ اما جامعه شناسی روزنامهنگاران مورد غفلت و بیتوجهی قرار گرفته است. مروری مختصر بر تحقیقی که اخیرآ در حوزۀ تولیدات خبر صورت گرفته، می تواند در اثبات این ادعا موثر باشد.
در یکی از تحقیقات اولیه، 'برید' (Breed, 1995) این موضوع را مورد بررسی قرارد داده است که چگونه روزنامهنگاران ملزم به پیروی از سیاست های ویرایشی سازمان خود شدند. تحقیق 'برید' نشان داد که پیروی روزنامهنگاران از روی اجبار نبود، بلکه به خاطر تبعیت از عملکرد گروهی و انتظارات همکاران بوده است.
علاوه بر این شواهد مربوط به این نوع تحقیقات، برگرفته از نتایج بدست آمده توسط 'وایت' (White) است مبنی بر اینکه گزینش خبری به ویژگی های فردی روزنامهنگاران بستگی دارد (White.1950). 'ژیبر' (Gieber) با مقایسه ویراستاران روزنامههای مختلفت به این نتیجه رسید که تفاوت اندکی میان قضاوت های روزنامهنگاران در مورد ارزشهای خبری وجود دارد (Gieber.1964). این پدیده مستلزم وجود یک ثبات چشمگیر در تولید اخبار روزمره است. نتیجه این تحقیق مورد تائید 'سیگمن' (Sigelman) قرار گرفته است. وی به وجود یک ثبات قابل ملاحظه در محیط کاری اصحاب خبر پی برد. روزنامهنگارانی که تا حد زیادی محافظه کار بوده اند، به منظور کاهش هر چه بیشتر تنش، تطابق بیشتری با سیاست های سازمان از خود نشان میدادند.
مطالعات بنیادین 'تانستال' (Tunstall, 1961) در مورد روزنامهنگاران متخصص از روش 'برید' پیروی می کند، بدین صورت که او به آزمایش گروههای مرجع می پردازد اما رفتهرفته مسیر این تحقیق به سمت بررسی روابط روزنامهنگاران با منابع خبری، با همکارانشان در حیطۀ رقابت های سازمانی، با اهداف سازمانیشان و گستردگی سلسله مراتب مربوط به روزنامهنگاری پیشرفته هدایت میشود. یکی از نتایج این تحقیق این بود که برای تحقق این پدیده، بسیاری از فعالیت های خبری باید به صورت روزمره بوده و روزنامهنگاران را ملزم به انطباق با استانداردها و الگوهای نویسندگی و گزارش نویسی کند.
'تاچمن' با بکارگیری یک چارچوب تعاملی نمادین (1972، 1973 ،1978) در تحقیق خود، به نتایج مشابهی در مورد تلوزیون و روزنامهنگاران آمریکا رسید. تحقیق او تحول عمیقی در مطالعات و پژوهشهای خبری بر جای گذاشته است که علیرغم تحلیل های سازمانی و بنیادی، به پدیدۀ معنیسازی و ساختار اجتماعی اخبار می پردازد. همزمان با اوج گرفتن رادیکالیسم ضدجنگ در آمریکا و احیای دوبارۀ مطالعات انتقادی در حوزۀ رسانه، 'تاچمن' متوجه شد که برقراری ارتباط میان عقاید غالب جامعه، مستلزم برقراری همکاری مستمر میان سازمانها و منابع خبری است. تحقیق 'مولچ' و' لستر' (1974) این دیدگاه را تقویت می کند؛ بدین شکل که اصحاب خبر، منابع خبری و مخاطبان را متعلق به یک فرایند گروهی (در بطن ساختار اجتماع) می دانند.
به زعم 'تاچمن'، مولفه (فاکتور) مشترک در همه تحقیقات انجام شده در بریتانیا و ایالات متحده (e.g Altheide 1976, Fishman, 1980, gans, 1979) در طی دهه 1970 این بود که خبر، بیش از آنکه 'یافت' شود، 'ساخته' میشود؛ این مطلب مولفه اصلی بافت سازمانی - اجتماعی حرفۀ خبرنگاری است (2003:80).
روزنامهنگاران هستۀ مرکزی فرایند معنیسازی محسوب می شنود، اما در زمینه ایجاد تولید مطالب انعطافناپذیر و ملزومات مهم اقتصادی مورد انتقاد بوده اند. تا سال 1980 پژوهشهای اتاق خبر به جای بررسی فعالیت های روزنامهنگاری، در خدمت نقدهای اجتماعی حوزۀ رسانه قرار گرفته بود. دیدگاه غالب در مورد روزنامهنگاری این بود که این حرفه مجموعه ای از نقشهاست که قابلیت یادگیری و تکرار دارد. اکثر پژوهشها، بیشتر به بررسی محدودیت های موجود بر فعالیتهای خبری می پرداختند تا به بررسی محدودیت های کارکنان خبر. در جائی که کارکنان کانون توجه بودند، محققان رسانه توجه چندانی به آنان نداشتند؛ به این بهانه که جامعهشناسان مشاغل به این موضوع رسیدگی خواهند کرد. همانطور که به اختصار شرح دادم، هنوز هم فکر کردن راجع به روزنامهنگاری به عنوان یک فعالیت حرفه ای تا پیدایش نظریهای (تئوریهای) مهم و اساسی در این زمینه، ادامه خواهد داشت.
پژوهشهای اخیر در حوزۀ تولیدات رسانهای
پژوهش درحوزۀ تولیدات رسانهای از جهات مختلف گسترش یافته است. یکی از این تحقیقات، بررسی محدودیت هایی است که سازمانهای رسانهای بر کارکنان خود (به منظور افزایش تواناییهای مدیریتی و تقویت حس رقابت در آنان) تحمیل میکنند. به عنوان مثال 'بورن' (Born) نشان داد که چگونه BBC محدودیت های خاصی بر برنامه های مخصوص خود، اعمال کرد (Born, 2004).- علیرغم هنجارهای ساختاری، رویههای مدیریتی و سازمانی و موقعیت این شبکه در فرهنگ بریتانیا، در حدود 20 سال قبل پیش از این تحقیق، 'شلزینگر' (Schlesinger) در مطالعه ای که بر روی اخبار BBC انجام داد، مجموعه ای مشابه از عوامل محدودکننده را کشف کرد (Schlesinger, 1978).
سایر تحقیقات بیشتر به مسئلۀ اعمال محدودیت از خارج از نهادهای رسانهای پرداخته اند. تهیه کنندگان خبر به عنوان یک قدرت ویژه در این زمینه محسوب می شوند. روابط تنگاتنگ منابع رسانهای با یکدیگر به طور عمده از سوی جامعهشناسان رسانه در بریتانیا مورد توجه قرار گرفته است (e.g.Manning, 2000. Plamer, 2000. Schlesinger &Tumber,1994). هر چند مطالعاتی که در این زمینه اثر گذار بوده اند، در کانادا انجام شدهاند (Ericson et al,1999).
محققانی که توجه بیشتری به فعالیت های حرفه ای در زمینه رسانه داشته اند، به نتایجی دست یافته اند که روی هم رفته به نظر می رسد که از نظر جامعه شناسان مورد بی توجهی قرار گرفته است. تا دهه 1990 مطالعات [رسانهای در] بریتانیا، به جای پرداختن به مدلهای تجزیه و تحلیل جامعهشناختی، به بررسی میزان توجه تولیدکنندگان به محتوی برنامه ها می پرداخت. به زعم 'بویت بارِت'، یک تفاوت آشکار میان مطالعه 'تانستال' در مورد روزنامهنگاران (که در سال 1970 منتشر شد) و تحیقیقی که در مورد تهیه کنندگان تلوزیونی (که در حدود 20 سال پیش از آن انجام شده بود)، وجود دارد (Tunstall.1993). به جای تحلیل جامعهشناختی از مشاغل، 'تانستال' شرحی مفصل از ویژگی های مشاغل موثر و کارآمد بیان می کند؛ رویکردی که در مطالعات بعدی او نیز ادامه داشت (Tunstall, 1996, 2001).
به شرح این رویکرد بنیادین، 'بوید بارِت'، مصاحبه های 'موریسون' با روزنامههای انگلیسی که جنگ فالکند را پوشش می دهند، به عنوان یک نمونه کلیدی در نظر گرفته و به شرح تولید خبر با عنوان 'کارگر در محدودۀ سیستم، در مقایسه با کارفرما در سیستم' میپردازد (Morrison & Tumber,1988). مشابه چنین ادعایی، پیشتر توسط اریکسون و همکارانش (طی گزارشی در کانادا) مورد بررسی قرار گرفته بود (Ericson et al,1987). این گزارش در مورد کسانی بود که روزنامهنگاران را نوعی آدم ماشینی تلقی می کردند و با دیدگاههای غالب آنان محالفت میکردند. صنعت خبری به عنوان یک واحد کل، سازمانهایی که روزنامهنگاران برای آنها کار می کنند و افراد و نهادهایی که آنان را از لحاظ خبری حمایت می کنند، ساختاری را طراحی می کنند که روزنامهنگاران ملزم به عمل در چارچوب آن هستند. اما محققان کانادایی به این نتیجه رسیده اند که آرمانها و انگیزههای خود روزنامهنگاران می تواند نقش موثرتری داشته باشد - کسی نمی تواند آنها را ملزم به انجام کاری کند- فرایندهای (پروسه های) تولید خبر و یا الگوهای گزارش دهی بی رقیب و بلامنازع نیستند. اتاق های خبر بیش از آنکه انگیزه صلح طلبی داشته باشند، به منظور درگیری و رقابت ایجاد شده اند. تحلیل سازمانی 'بانتز' (Bantz) به همین نتیجه رسیده است (Bantz, 1985). میزان تضاد وتناقض ها در میان رسانه های مختلف متفاوت است. اما این واقعیت که تضاد در همه رسانه ها قابل مشاهده بوده و مشترک است، مبین این موضوع است که نتایج بدست آمده از تحقیقاتی که روزنامهنگاران را به عنوان 'چرخ دنده های' بیخبر در ماشین ایدئولوژی تلقی می کند، نیاز به بازبینی و اصلاح دارد. محتوای اخبار ممکن است مورد الگوبرداری قرار گیرد، اما مباحثه بر روی الگوهای اصلی و بنیادین، کار هر روزۀ روزنامهنگاران است (آنها هر روز بر سر الگوهای بنیادین به بحث و بررسی می پردازند). 'بانتز'، 'اریکسون' و همکارانشان تنها قادر بودند که جنبه های مختلف فعالیت های خبری را طرح ریزی کنند، اما پژوهش آنان حاکی از وجود یک پیچیدگی در حرفه روزنامهنگاریست که نیازمند تجزیه و تحلیل بیشتری است.
در نگاه اول، به نظر می رسد که رویکرد بنیادینی که در بالا بدان اشاره شد [و هدف این مقاله هم ارائه این رویکرد است]، به این موضوع پرداخته باشد. به عنوان مثال، فایدۀ کار 'موریسون' و 'تامبر' (Tumber) در مورد ویژگی های مشاغل کارآمد این است که 'جزئیات را به خوبی بیان می کند'. اهمیت آزمایش 'تامبر' در مورد روزنامهنگاران سمج در طول جنگ عراق، با رویکردی ادامه می یابد که به بررسی نحوه ساخت داستانی این وقایع و رویدادها می پردازد که در نهایت به سمت سازماندهی و پوشش خبری جنگ (توجه به تعاملات رسانهای-نظامی و رسانهای-دولتی) هدایت میشود (Tumber & Plamer, 2004).
مطالعه قومنگاری 'کاتل' (Cottle) در مورد اخبار تلوزیون محلی بریتانیا، تاثیری اساسی بر 'گفتمان های خبری'، 'محتوای تولیدات' و اقسام خبر داشته و همچنین بر عقیده یک سازمان خبری در مورد اهداف بینندگان این تلوزیون، موثر بوده است (Cottle,1993.1999). مطالعات 'الیاسُف' (Eliasoph) و 'جاکوب' بر روی ایستگاه های خبری تلویزیون محلی ایالات متحده، به وجود تعاملات مشابهی میان بخش های مختلف فرایند خبرسازی و روشهای مختلف تولید خبر اشاره می کند. این تعاملات همچنین میان این روشها و فرایند تولید خبر از طریق اشتغال روایی (narrative emplytment = واژه ای که جاکوب به کار می برد)، وجود داشت و این تعاملات در مطالعات مربوط به 'اخبار هدفند برای مخاطبان گوناگون' ،به اثبات رسیده است (Forde. 2003.Matthews, 2003). هنگامی که این مطلب گزارشات متخصصان متعددی (e.g.Marr, 2003. Snow, 2004. Watkins, 2000) را تایید می کند (گزارشات مربوط به نقش های آشکار روزنامهنگاری)، این تحقیق برای صحبت کردن از تجربیات اصحاب خبر بسیار ناچیز به نظر می رسد. وقتی مشاهده می کنیم که بخش عمده ای از این تحقیق، قسمتی از نیازهای کارکنان را بیان می کند، به نظر می رسد که محققان حوزۀ رسانه در ایجاد تعادل میان گزارشات خود در زمینه تاثیر محدودیت های محتوایی، سازمانی، اقتصادی، محدودیت های مربوط به منابع خبری و تحلیل های جامعهشناختی روزنامهنگاران در مورد عقایدشان نسبت به ملزومات شغلشان، ناراضی باشند. علاوه بر این هنگامیکه شناخت کافی از گزارش رویدادها نداشته باشیم و روزنامهنگاری را به عنوان یک شغل نامنسجم ارزیابی کنیم - که در بافت فرهنگی و ملی جامعه نقش افشاگری ایفا می کند - این پدیده باعث میشود که از فعالیت های روزانه روزنامهنگاری درک ناچیزی داشته باشیم. حتی آنچه را که 'زلیزر' از آن به عنوان 'مطالعه روزنامهنگاری به عنوان یک ملت' مینامد، چندان دوام نخواهد آورد (e.g. Splichal & Sparks, 1994.Weaver & Wilhoit, 1996. به نقل از Zelizer, 2004). آنچه که این افراد بیان می کنند این است که انواع متعددی از روزنامهنگاری وجود دارد که فرم و قواعدشان بهوسیله بافت تاریخی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی آنها شکل گرفته است. اما مزیت این کار هر چه باشد، مطالب ناچیزی در مورد روزنامهنگاری به عنوان یک فعالیت اجتماعی و روشهایی که روزنامهنگاران بدان طریق به ایفای نقش های حرفه ای خود می پردازند، بیان می کند. اریکسون و اَل (1987)، به این نکته پی بردند که وجود تضاد و نیاز به برطرف کردن آن باعث افزایش صلاحیت و کارآیی روزنامهنگاران میشود. جامعهشناسان رسانه هنوز هم برآنند تا درک ما را از علت این پدیده و چگونگی تحقق آن عمیقتر کنند.
من قصد ندارم که به احیای جامعه شناسی روزنامهنگاری بپردازم، زیرا این نوع جامعه شناسی هم اکنون زنده و پابرجاست که از دل آن - از قسمت هایی که دارای نقاط روشن بیشتری است- جامعه شناسی متداول رسانه بیرون کشده شده است. مباحثاتی که اخیرأ توسط جامعه شناسان آمریکایی در مورد ماهیت رسانه های جامعه معاصر- که در آن روزنامهنگاری ساده تر شده است- (Gitlin, 2002)، رشد بدبینی نسبت به روزنامهنگاری و قدرت گرفتن تدریجی روزنامهنگاران آمریکا، شواهدی است بر استمرار روزنامهنگاری در عصر معاصر. اما این نویسندگان تحلیل های عمیق تر یکه برای درک بهتر این پدیده ضروری است، در اختیار ما قرار نمی دهند. به عنوان مثال، کتاب 'گانز' که با تکیه بر مولفه های موثر ساختار اجتماعی نوشته شده است. ارزش این کتاب از این لحاظ است که به نقش تضعیف شده و مورد غفلت قرار گرفته روزنامهنگاری در دنیای معاصر می پردازد. این کتاب چنین میپندارد که یک نوع یکپارچگی و هم شکلی در میان کارکنان خبر و توجیهاتشان در مورد تحولات موجود، وجود دارد. بار دیگر، روزنامهنگارن به عنوان پیروان بیقدرت و بیچون و چرای سنت و عرف ظاهر می شوند.
در سطحی دیگر، نتایج تحقیقات انجام شده توسط 'بوردیو' (Benson, 2004a, 2004b, Benson & Neveu, 2005)، به عنوان روشی برای تمرکز بر بررسی پویایی پدیده ای که بنسون از آن با عناوین 'فضای میان سازمانی' ،'فضای شغلی، اجتماعی و فرهنگی' از یاد می کند، مهم تلقی میشود. این فضا همان چیزیاست که روزنامهنگاران، فعالیت ها و تعاملات خود را در درون آن پیش می برند (Benson, 2004:311). مفهوم 'حوزۀ روزنامهنگاری' روشی را شرح می دهد که بدان طریق می توان توضیح داد که چرا و چگونه فعالیت های مختلف رسانه های خبری در بافت های مختلف فرهنگی، اشکال مختلفی به خود می گیرند، که البته این روش در بیان تفاوت ها و شباهت های موجود در این رسانه ما را یاری می کند. اگرچه مسیرهایی که این رویکرد جهت تحقیقات آینده هموار می سازد ما را در درک بهتر نقش رسانه نسبت به سایر نهادهای اجتماعی یاری می کند، اما به ضروریات و نیازهای روزنامهنگاران برای تولید خبر بی توجهی می کند که این امر به خاطر تاکید بیش از حد آن بر سطوح سازمانی است. از نظر 'بنسون' هنوز هم ماهیت روزنامهنگاری معاصر و چگونگی عملکرد روزنامهنگاران معلوم نیست.
رویکرد فرهنگی 'بنسون' به نقش روزنامهنگاران در فرهنگ معاصر توجه بیشتری کرده است. تحقیق هانرز در مورد روزنامهنگاران خارجی، به طرحریزی جزئیات فعالیتهایی پرداخته است که برای درک ما از روزنامهنگاری ضروری است؛ هرچند نگرانی او در مورد 'جریان فرهنگی' نسبتاً متفاوت است، اما نگرانی دوباره در مورد تولیدات خبری در یک سطح تحلیلی کلیتری بررسی میشود که من خود در حال بررسی آن هستم. در حوزه مطالعات اجتماعی- فرهنگی، کار دو نویسنده که توجه خود را به بررسی فعالیتهای روزنامهنگارن اختصاص داده اند، باارزش به نظر می رسد. مطالعه 'الیاسُف' (Eliasoph) در مورد بی توجهی های سیاسی به حومه آمریکا- شهرها و ایالت های مرزی آمریکا- نشان می دهد که گزارشات اخبار محلی، به تبلیغ فعالیتهای سیاسی جانبی می پردازد (Eliasoph, 1998). مطالعات 'گامسون' (Gamson) در مورد 'فرهنگ شهرت' (Gamson, 1994) و میزگردهای تلوزیونی (Gamson, 1996)، با استفاده از تحلیلهای فرهنگ آمریکایی معاصر، به توصیف موشکافانه فعالیتهای روزنامهنگاری می پردازد. همانطور که 'زلیزر' بیان می کند، در نظر گرفتن روزنامهنگاری به عنوان یک فرهنگ، چشماندازی روشن برای انجام تحقیقی فراهم می آورد که میتواند فهم ما را نسبت به نقش روزنامهنگاری در حوزۀ معنی سازی غنیتر سازد (Allan, 1999). بدین منظور، این تحقیقات ما را به سمتی سوق می دهد که توجه بیشتری به فعالیتهای روزنامهنگاری داشته باشیم، اما این هدف اصلی آنها نیست و از لحاظ نظری به صورت یک موضوع حاشیه ای باقی میماند.
بنابراین به جای جامعهشناسی روزنامهنگاری، من قصد دارم شما را با جامعهشناسی روزنامهنگاران آشنا کنم ؛ بدین شکل که آنها را به عنوان کارگران و اعضای یک گروه کاری مشخص مورد بررسی و مطالعه قرار دهم.
صنایع رسانهای، فعالیت های کارکنان و چشم انداز شغلی
عنوان فوق بسیار مهم است. زیرا با پیدایش تکنولوژی های جدید تولید، ضرورت شکستن قیمتها و تعدیل مزدهای کارکنان به منظور تغییر شرایط بازار و رقابت فشرده در جهت کاهش تعداد مخاطبان رسانههای رقیب چالشهای زیادی پیش روی روزنامهنگاران قرار داده است (Cottle, 2003a, Franklin, 2003,Macgreger, 1997). به زعم 'کاتل' (2000)، این تحول در تولید پیام به تحلیل ها و پژوهشهای جدیدی نیاز دارد. تاثیر تغییر و تحولات صنعت بر خروجی اخبار، مدت ها موضوع بحث های جامعه شناسی رسانه بوده است (e.g.Franklin, 1997, Mcnair, 1998, 2000). هیچ یک از جنبه های این بحثها نمی تواند بخش عمده ای از کار روزنامهنگاران را در بر گیرد. هنوز هم روزنامهنگاران بیشترین توجه خود را به بخش تولید خبر اختصاص می دهند. اما شرایط استخدامی روزنامهنگاران نشان می دهد که تکنولوژی جایگزین نیروی انسانی، چندشغله بودن و کاهش روزافزون فرصت شغلی برای فعالیتهای تیمی باعث مهارتزدایی در جامعه میشود (Bromly, 1997.Cottle, 1999, Uraell, 2003). اما اگر شرایط جدید باعث به خطر افتادن استانداردهای روزنامهنگاری و کیفیت اخبار شود، خواه تمرکز این تهدید بر روی تولیدات روزنامهنگاری باشد یا بر روی تغییر محدودیت های سازمانی اعمال شده بر روزنامهنگاران، کارایی و انگیزۀ روزنامهنگاران کاهش می یابد.
گزارشات محرمانه در مورد روزنامهنگاران متخلف این نکته را به ما یادآوری می کند که کار خبری دربر گیرنده کنشگران اجتماعی است که اعمال آنها از نظر موقعیتشان (به عنوان کارمند)، مدنظر قرار می گیرد. برخی از افراد چنین میپندارند که تصاویر مربوط به گزارش گزارشگرانی که وقت کافی برای ارائه گزارش خود ندارند، خارج از کنترل بوده و نظم اجتماعی اتاق های خبری مختل شده است7. اما نادرست بودن عمل روزنامهنگاران متخلف چگونه تعریف میشود؟ روزنامهنگاری متداول چیست و چه زمانی روزنامهنگاران می توانند اطمینان داشته باشند که عمل آنها قانونیاست؟ با وجود محدودیتهای روزافزون اتاق خبر، مدیریت روزنامهنگاری به چه طریقی محقق میشود؟ گزارشات مربوط به تخلفات، کارایی سیستم های مدیریتی، روشهای ویرایش مطالب و مشاهدات حاضر را زیر سوال می برد؛ اما اگر بخواهیم روزنامهنگاران را به عنوان کانون توجه مطالعات و پژوهشها قرار دهیم، بهتر است آنها را به عنوان اعضای یک محیط کاری گروهی و اجتماعی در نظر گرفته و انتظارات خود را از آنان مشخص کنیم.
هدف مشترک مطالعات مربوط به جرائم نشان دادن این مطلب است که در جوامعی که انحراف و تخلف در آنها شایع است، کنترل های نامحسوس اجتماعی چگونه قدرت خود را از دست می دهند. تحت شرایط خاصی، یک تغییر در تعاریف مولفه های سازندۀ رفتارهای مورد قبول، می تواند استانداردهای اخلاقی را کاهش دهد. 'مونیهان' (به نقل از Welch & al 2005) فرایند 'فرسایش هنجاری' را با عنوان 'انحراف انجام شده قابل تعریف' توضیح می دهد. این پدیده در جاهایی که انحراف در بین کارکنان آن مرسوم و قابل قبول شده است، مشاهده میشود. اگر به راستی اخبار بیمحتوا و بیپایه و اساس باشند، تعریف جرائم در روزنامهنگاری می تواند جزئی از این فرایند باشد. این پدیده و مرز بین انحرافات 'قابل قبول' و 'غیر قابل قبول' بطور بالقوه فضای مفیدی را جهت تحقیقات تجربی پیشنهاد می کند.
همانطور که قبلاً نیز اشاره کردم، مطالعات مربوط حوزۀ خبر در 30 سال گذشته، باعث شده است که روزنامهنگاری را به عنوان بخشی از یک پروژه تولید در نظر بگیرم (Cohen &Young,1981.Schudson, 2005)، اما نباید فراموش کنیم که چنین پروژه ای نیاز به کار و تلاش دارد. کارکنان حوزه خبر باید بیاموزند که چگونه این تلاش را به سرانجام برسانند، به نحوی که بتوانند شایسته داشتن عنوان روزنامهنگار شده، به فعالیت های حرفه ای پرداخته و کار آنها بتواند به عنوان روزنامهنگاری تلقی شود. 'اریکسون' و' اَل' (1987) نشان دادند که چگونه روزنامهنگاران رسم و روال حرفه خویش را فرا گرفته و به جمع آوری اطلاعات و آگاهی می پردازند. برای درک بهتر این فرایند، باید مجدداً به تحقیقی انجام شده در این زمینه مراجعه کنیم تا بداینم با مراجعه به گروههای شغلی گسترده تر و تغییر شرایط کاری موقعیتهای کارمندی، روزنامهنگاران عادی چگونه در کنار همکاران خود به روزنامهنگاری می پردازند. آنها چگونه فعالیت های تکراری و روزمره خود را می آمورزند؟ آنها روزنامهنگاری را به چه نحوی انجام می دهند که مورد قبول همکاران و مافوقهایشان قرار گیرد. چگونه مورد کنترل و نظارت قرار می گیرند؟ چه نوع صفات و ویژگی هایی برای ضمانت شغلی آنها مناسب است؟ تخلفاتشان چه تاثیراتی بر شغلشان دارد؟ جواب دادن به این سوالات فقط شرایطی را که در آن احتمال وقوع تخلف وجود دارد را بیان نمی کندژ، بلکه همچنین این نکته را روشن می سازد که چرا ما دائماً از آنها انتظار انجام وظیفه داریم؟ این نکته بسیار مهم است که بپذیریم بروز خطا و اشتباه در روزنامهنگاری امری عادی است. با توجه مقررات رسمی سازمانها، جامعهشناسی احیا شده روزنامهنگاران به ضوابط غیررسمیتر مربوط به کارکنان رسانه توجه دوباره خواهند کرد. اگر چه جامعهشناسان رسانه نسبت به این سوالات بیتوجه بوده اند، اما این سوالات ارزش آن را دارند که جامعهشناسان هماکنون به آنها توجه کنند؛ همانطور که اشاره شد، صنعت اخبار در حال تحول و دگرگونی است.
بار دیگر روزنامهنگاری را به عنوان یک حرفه در نظر می گیریم، زیرا این کار مزیت های خاصی دارد. علیرغم گوناگونیهای بیشمار نقش های رسانه و گسترده شدن واژه روزنامهنگار، به نظر می رسد روزنامهنگاران ویژگی و هویت های مشترکی داشته باشند. این موضوع مهی است، زیرا جامعهشناسان صنعتی نشان داده اند که اشتراک در هویت حرفه ای می تواند به شناسایی منافع اقتصادی مشترک منجر شود؛ در نتیجه شالوده فعالیتهای گروهی را پیریزی می کند. در برخی مشاغل این پدیده ممکن است در حوزه 'اتحادیه گرایی یا همان وحدتطلبی' نمایان شود. در برخی دیگر، ممکن است گسترش عمومی آگاهی های تخصصی از مشاغل و حرفه های گوناگون، ساخت یک سیستم کنترلی ناظر بر چگونگی ورود به مشاغل و در نهایت موضوع دستمزدها، کانون توجه قرار گیرد. 'فریدسون' (1986) میان اصول وقواعد 'اداری' در محدوده سازمانها، تفاوت قائل است. محدودهها و گستردگی سازمانها، حوزه ای است که در آن مدیران و اعضای یک بخش می تواند اعمال کنترل کنند. جامعهشناسان صنعتی به این نکته می پردازند که چگونه اصول و قواعد شغلی توسط تغییرات اجتماعی، تکنولوژی و اقتصادی تا حد زیادی تحت تاثیر قرار می گیرند؛ و اینکه اصول و قواعد شغلی به طرق گوناگون روابط کاری و فعالیت های حرفه ای را شکل داده و میزان درجه موفقیت در مشاغل پر ابهام- مشاغلی که آینده مشخصی ندارند- را بیان می کند.
اگر تغییر و تحولات تعریف شده توسط 'گانز' (2003) چنین وانمود کنند که روزنامهنگاران در یک موقعیت تضعیف شده اند و اصول شغلی رو به زوال است (برعکس موقعیتی که جامعهشناسان در سال 1970 با آن مواجه شدند)، مشاهدات اخیر در بریتانیا نشان می دهد که یک گرایش متضاد در حال شکلگیری است. تحقیقات 'گال' (Gall) نشان می دهد که در واکنش به تغییرات صورت گرفته در قوانین کار و استخدام در طی یک دهه، وحدت در بین روزنامهنگاران در مطبوعات محلی و منطقه ای در حال افزایش است- البته این گرایش ماهیت ستیزهجویانه ندارد- و پیامدهایی را برای سازماندهی محیطی در پی داشته است (Gall, 2002, 2005). شواهد موثقی ماهیت گروهی و حرفه ای روزنامهنگاری را به اثبات رسانده است، هنگامی که انتشار گزارش 'هوتون' (Hutton, 2004) در سال 2004 منجر به اعتراض گسترده روزنامهنگاران BBC علیه پدیده 'حمله به روزنامهنگاری' شد (رجوع کنید به Tumber & Plamer2004 و یادداشت شماره 13).
یک دید حرفه ای ما را قادر به برقراری ارتباط میان مطالعه شیوه های کار و جامعهشناسی مشاغل می کند. به طور مرسوم، روزنامهنگاران به یکی از اشکال فعالیت های گروهی میپردازند- اتحادیه گرایی یا حرفه ای شدن. 'آلدریج' و 'ایوِتس' (2003) چنین استدلال می کنند: از آنجایی که شرایط کاری و فعالیت های روزنامهنگاران مطابق با تغییرات زمان، مورد تغییرو تحول قرار گرفته است، اما این پدیده در برنامه های 24 ساعته و چندرسانهای امروزی رو به اتمام است- ادعایی که نیاز به تحقیقات تجربی دارد. بنابراین موضوع 'اشتغال' ما را در طرح چارچوب سوالاتی اساسی و مهم در زمینه روزنامهنگاری معاصر یاری می کند و نشان می دهد که در کجا باید به دنبال پاسخ این سوالات باشیم.
رویکردی به جامعه شناسی احیا شدۀ کار رسانهای
تحقیقات و پژوهشها در حوزه کار رسانهای چگونه آغاز شد؟ مفاهیم متعددی از تحقیقات پیشین در زمینه کار رسانهای موجود است که می تواند مفید باشد. من به سه مورد از این مفاهیم می پردازم:
لف) نظارت،
ب) اصول اخلاقی و
ج) جامعه پذیری شغلی.
به نظر می رسد که این مفاهیم به تخلفات روزنامهنگاری مربوط باشند اما به طور کلی فواید جالب و بالقوه ای در زمینه تحقیقات مربوط به کار رسانهای از خود نشان می دهند. این رویکرد به طور کلی روشی برای احیای یک بعد جامعهشناسی در مطالعه تولیدات رسانهای ارائه می کند.
نظارت
در یک مباحثه معروف در مورد آنچه که 'بکر' (Beker 1970) از آن با عنوان 'نماد' (سمبل) شغل یاد می کند، وی دلایلی را بر می شمرد مبنی بر اینکه چرا باید متخصصان به منظور جلب رضایت مخاطبان، به وسیله یک سیستم خودکنترلی، نوعی آزادیُِ عملِ مطلق در فعالیت های خود داشته باشند. استقلال و آزادی عمل یک امر مهم و ضروریست، زیرا تنها با استفاده از آگاهیهای خاص و محرمانه می توان قضاوت کرد که یک فرد وظیفه خود را در قبال شغل خود انجام داده است یا نه؟
در یک مورد مهم متخصصان، بخش ناچیزی از نمادهای شغلی را نادیده می گیرند، و آن زمانی است که آنها آزادی عمل و خودمختاری لازم را در مورد نمادهای تحمیل شده بر ما ندارند (Beker, 1970). همانطور که پیش از این بیان شد، شواهد بیشماری از تحقیقات متعددی که بر روی تولیدات خبر انجام شده است وجود دارد که دیدگاه حاضر را به نفع روزنامهنگاران تایید می کند. یک بار دیگر 'بکر' از مثال مربوط به پزشکان استفاده می کند مبنی بر اینکه، پزشکان به منظور کسب شهرت و حفظ همیشگی ارتباطشان با بیماران و نشان دادن کیفیت بالای سرویسها و تجهیزات خود، آزادی عمل و انتخاب آنان را محدود میکنند.
مطالعه 'فریدسون' (Fridson) بر روی پزشکان آمریکایی در جستجوی همین مسئله بود (Fridson, 1957). کار کردن در یک مرکز بهداشت با قوانین خشک اداری که فعالیت های پزشکی را از سیستم اداری پرداخت دستمزد مجزا کرده است، باعث میشود که پزشکان این مرکز را به شیوه های نوین کارِ گروهی منطبق سازند. 'فریدسون' از طریق ایجاد تمایز میان کنترل نامحسوس اجتماعی قوانین اداری و شرایط استخدامی و کنترل های مستقیم اجتماعی بر گروه های حرفه ای و متخصص نشان داد که چگونه پزشکان در حفظ و نگهداری آزادی عمل خود با یکدیگر همکاری میکنند (Fridson, 1957:6-7 & 252-9).
این تمایز تکیهگاههای تحلیلی متعددی به جهت تحقیق در سایر مشاغل فراهم می سازد، اما به نظر می رسد که این تمایز مبنایی باشد برای تحقیقات معاصر در حوزه کار رسانهای، به ویژه در محیطهایی که شرایط استخدامی دائماً در حال تغییر بوده و کارکنان خواهان کنترل اصول حرفه ای خویش هستند.
مسئله کنترل کار دغدغه ای مهم در جامعه شناسی مشاغل است. مطالعات اخیر از چارچوبی صحبت می کنند که در آن روشی مدنظر است که بوسیله آن آرمان و رفتاهای حرفه ای بتواند کنترلی باشد بر رفتار کارکنان. فایده این کار بیشتر به نفع سازمانی است که شخص در آن کار می کند. بنابراین بحث و گفتگو در مورد تخصصگرایی می تواند در ایجاد اشکال (فرمهای) جدید سازماندهی کار و سیستم مناسبات کاری موثر باشد (Casey & Allen ,2004, Fournier, 1999). این ایده اخیراً در تحلیل موقعیت حرفه ای روزنامهنگاران به اجرا در آمده است (Aidrige & Evett 2003) و بیان میکند که کنترل میزان حرفه ای بودن کارکنان توسط تغییرات شرایط استخدامی تضعیف شده است، در نتیجه این نویسندگان اذعان میکنند بحث و گفتگو در مورد تخصصگرایی به طور روز افزونی در خودباوری کارکنان مورد استفاده قرار می گیرد.
آنچه که امروزه مطالعه 'فریدسون' در مورد فعالیت رسانهای آشکار می سازد این است که این تحقیق هم شیوه ای جهت بررسی دقیق این مسائل و هم مدلی برای بررسی تجربی آنها ارائه می کند. بنابراین ما اطلاعات کافی در مورد خود نویسندگان و واکنش آنها در قبال مکانیسمهای کنترلی - که از نظر 'فوکلدیان' درست و بجا است- نداریم. همچنین در مورد اینکه چرا در سیستمهایی که به جهت حمایت و برقراری امنیت روزنامهنگاران طراحی شده، قصور و کوتاهی دیده میشود. برای درک بهتر این مطلب به اطلاعاتی در مورد ویژگی مطالعات اخیر در حوزه رسانه نیاز داریم. مطالعاتی که با 'روزنامهنگاری حرفهای' مرتبط است. اگر چه مطالعات زیادی در مورد کنترل غیرمستقیم فعالیت روزنامهنگاری نوشته شده است (e.g. McQuil, 1992, 2003)، ولی باز هم نیازمند توجه به کنترل های مستقیمی هستیم که توسط روزنامهنگاران متخصص به شیوه های خاصی اعمال میشود.
روزنامهنگاران انگلیسی در کل تاریخ این کشور همواره به طور موفقیتآمیزی در برابر کنترلهایی که از خارج حوزۀ فعالیت خویش اعمال می شوند، مقاومت کرده اند. سازمانهای رسانهای تنها در سطوح کلی و سازمانی تحت کنترل عوامل بیرونی هستند. شرایط کاری این سازمانها (بیرونی) به گونه است که سازمانهای رسانهای را در برابر دخالت های سیاسی و رقابت های ناعادلانۀ بازار محافظت کرده و از حقوق فردی و منافع عمومی حمایت کند. اما نظارت بر فعالیت های روزمره و کنترل رفتار کارکنان همواره تحت نظارت سازمانهای رسانهای قرار دارد.
علیرغم فشارهایی که از سوی محیط کاری اعمال میشود (Aldrige & Evett, 2002, Cottle ,1999 Ursell, 2003)، روزنامهنگاران سعی میکنند که استانداردهای حرفه ای را رعایت کنند. علیرغم ساختارهای غیر رسمی کنترل های اجتماعی، روزنامهنگاران تحت کنترل مستقیم استانداردهای حرفه ای خویش هستند. ما اطلاعات کمی راجع به جنبه غیر رسمی روزنامهنگاری داریم، البته مباحثات عمومی نیز توجه چندانی به این موضوع ندارند. این پدیده یکی از موضوعات اصلی نگرانی در مدیریت داخلی در تحقیقات 'هوتون' است.
اصول اخلاقی
موضوع مرتبط با مسئله نظارت، اخلاق است. زیرا در هر نوع محیط کاری، روزنامهنگاران در محیطی کار می کنند که برخی رفتارها از نظر اخلاقی مورد قبول و برخی دیگر از نظر عرف کاری آن محیط، مناسب به نظر نمی رسند. در مورد رفتارهای خاص و موارد پشت پرده اطلاعات زیادی نداریم: اینکه رفتارهای اخلاقی روزنامهنگاری چگونه در سازمانهای رسانهای شکل می گیرند؟ کاستی های مربوط به رفتارهای نرمال و طبیعی چگونه برطرف میشوند؟ بار دیگر مشاهده می کنیم که نظریه های جامعهشناسی روشی برای پاسخ دادن به این سوالات پیشنهاد می کنند.
به عقیده 'بکر' رفتارهای غیراخلاقی در یک حرفه بیشتر به ویژگی ذاتی ساختار اجتماعی آن حرفه مربوط میشود تا ویژگی های فردی. وی تحقیق 'هاچس' در مورد وکلا را موید این گفته خود می داند. 'هاچس' با بررسی تمامی مشاغل، به خصوص حقوق دانانی که اصول اخلاقی را رعایت نمیکنند،'تقسیم کارگران از نظر اخلاقی' را مورد بررسی قرار داده است. آن دسته که اصول اخلاقی را رعایت نمیکنند، برخی از کارهای غیرضروری را برای شرکت یا موسسه ای که در آن کار می کنند انجام می دهند. در هر شغلی وکیلان قلابی و نظایر آنها وجود دارد. نکته ای که بیان می کند این نیست که پزشکان یا وکلا و... خوب هستند یا بد، بلکه منظور او این است که سیستمی که آنها در آن فعالیت می کنند بیشتر به افرادی وابسته است که در آنجا اعمال ناشایست انجام می دهند (به نقل از Becker,1970 :100,Huches,1964[1958]:61). هنوز هم سیستم هایی که در آنها روز به روز رفتارهای غیراخلاقی در حال رشد است، نیم قرن پس از مشاهدات 'هاچس' به طور کامل شناخته شده اند.
رفتارهای ناشایست روزنامهنگاران بی انظباط یا 'خود سر' در درک شیوه کاری آنها از سوی روزنامهنگاران دیگر، مسائل و مشکلات عدیده ای بوجود آورده است: اینکه آنان چگونه کنترل و مدیریت می شوند و میزان مقبولیت و نوع جایگاهشان در محیط کاری به چه صورت است؟ اگر روزنامهنگاری را به عنوان یک شغل گروهی در نظر بگیریم که همه مولفه های مشترک در تمامی مشاغل را شامل میشود، در موقعیتی قرار می گیریم که بهتر می توان تفسیرهای کاملتری از مشاغل همتای روزنامهنگاری ارائه کرد. نه فقط تفاسیری از نوع تفاسیر 'جیسون بکر'، بلکه حتی مواری پیشِ پا افتادهتر که در برخی از تولیدات خبری به چشم می خوردند.
جامعه پذیری شغلی
در مقاله ای در زمینه جامعه پذیری بزرگسالان، 'بکر' نکاتی را بیان میکند مبنی بر اینکه سازماندهی اجتماعی در هر زمینه ای - شغلی، محیط کاری، خانوادگی یا همسایگی- همان مطالعات مربوط به جامعه پذیری بزرگسالان است. وی ما را در شناخت بهتر فرایند رشد دائمی خودمان یاری می کند (Becker, 1970;299).
ماهیت جامعهپذیری در فرهنگ سازمانی بستگی به گستردگی مناسبات و تعاملات کارکنان سازمان مربوط دارد. به عبارت دیگر، یک فرهنگ سازمانی تنها زمانی میتواند توسعه یابد که کارکنان آن سازمان با یکدیگر تعامل وارتباط داشته باشند. همانطوری که 'بکر' پیشنهاد می کند، این موضوع در فرایند 'سازگاری موقعیتی' مهم است- فرایندی که طی آن هرگاه شخصی وارد سازمانی میشود خود را با شرایط آنجا وفق می دهد- برای سازگاری با محیط جدید مردم باید متوجه باشند که در اطراف آنها چه می گذرد.
در طول تحقیق 'هوتون' رفتار گزارشگر BBC، 'آندو گیگلانگ'، بهانه ای شد تا او را به عنوان روزنامهنگاری 'جنجالی' بشناسند. وی به تازگی در یک موسسه پخش رادیو - تلویزیونی مشغول به کار شده بود، جایی که در آن بیطرفی از هر چیزی مهمتر بود. مثلاً رویدادهای مهم، شور و هیجان، پیشبینی و.....
تحقیق 'هوتون' ممکن است مبنایی باشد بر این فرضیه که رفتار 'گیلگان' از عدم انطباق او با محیط کاری وی ناشی میشود. اخیراً BBC روشی قاطعانهتر در قبال آموزش کارکنانش در نظر گرفته است، بدین صورت که با تاسیس یک دانشکده روزنامهنگاری آنان را آموزش می دهد تا در آینده دچار چنین اشتباهاتی نشوند- عدم تطابق با محیط کاری- (Neil,2004). نقشی که این آموزشها از نظر جامعهشناختی می توانند داشته باشند، این است که می توانند در ایجاد یک کمیته تخصصی موثر باشند. بار دیگر اطلاعات ما در مورد مکانیسم انطباق در روزنامهنگاری اندک است. زمانی که روزنامهنگاری وارد یک سازمان میشود، چگونه با محیط و روند کاری آنجا آشنا میشود؟ چگونه با اتاق خبر جدید سازگاری پیدا می کند؟ روزنامهنگاران چه فاکتورهایی را برای دادن تعهد به شغلشان و مورد قبول واقع شدن در کارشان در نظر می گیرند؟ بسیاری از مطالعات انجام شده توسط 'سولومن' (1970)، در پاسخ دادن به این سوالات ما را یاری می کند. 'سولومن' روشی را که بدان طریق افراد خود را با سازمانهای مختلف سازگار و هماهنگ میکنند، مورد آزمایش قرارداده است؛ همانطوری که سازمانها مطابق با رشد خودباوری کارکنان، دچار تغییر تحول می شوند. یکی از نتایج این تحقیق این بود که تعهد شغلی کارکنان از جهات زیادی با خودباوری آنان در ارتباط است. در دوران اوج 'غیررسمی شدن' کار رسانهای، تحقیق و مطالعه در مورد اینکه سازمانهای رسانهای چگونه تعهد به هنجارهای محیط کار را آموزش می دهند، باید مبنایی باشد برای جامعه شناسی رسانهای معاصر.
نتیجه:
در این مقاله سعی من بر آن بود تا مسیری جهت تحقیق و پژوهش معرفی کنم که به عقیده من این مسیر درک جامعهشناختی کاملتری از تولیدات رسانهای فراهم می آورد. گزارشات متعددی در مورد تخلفات روزنامهنگاری نشان می دهد که اطلاعات ما در مورد محیطی که این تخلفات در آن صورت می گیرد، کم است. با توجه به مطالعات مهمی که در زمینه تولیدات خبر صورت گرفته است، به نظر می رسد که جامعهشناسان رسانه نسبت به جنبههای مهم کار رسانهای بیتوجه بوده اند. به عقیده من یک تحقیق در صنایع رسانهای و رشد و تکامل محتوای تولیدات رسانهای نیازمند ایجاد انگیزه در کارکنان به منظور تشویق آنان به تحقیق در این زمینه است. این کار مستلزم آن است که میزان توجه خود را از پرداختن به مسئله قدرت رسانه کم کرده و به جای بررسی جامعهشناسی روزنامهنگاری، به جامعهشناسی روزنامهنگاران بپردازیم.
در نظر گرفتن کار رسانهای در نتیجه یک رفتار گروهی و پذیرفتن بازیگران اجتماعی به عنوان اعضای یک فرایند موفقیتآمیز حرفه ای، می تواند مفید باشد. این فرایند، از کارکنان یک شغل می خواهد که دیدگاهی مشترک نسبت به کار خود داشته و نسبت به آنچه که در محیط کار مقبول یا ناپسند است آگاهی لازم را داشته باشند. این امر در خلاء و یک محیط مجازی اتفاق نمیافتد. همانطوری که قبلاً نیز بدان اشاره کردم، نوشته های اخیر در حوزه جامعهشناسی کار و کارمند حاکی از این است که محیط کاری مملو از مقررات و محدودیتها است. علیرغم بنیان های نظری متفاوت، یک دیدگاه مشترک در بین جامعهشناسان رسانه دردهه 70 و 80 وجود داشته است. به نظر من درک تجربی از روشی که بدان طریق کارکنان خود را با قوانین داخلی و خارجی محیط کار و معیارهای اخلاقی سازگار میکنند، می تواند شناخت کاملی از آن حرفه و شیوه انطباق آن با تغییر و تحولات محیط در اختیار ما قرار دهد.
به منظور نشان دادن فواید احیای یک جامعهشناسی قدیمی در حوزه مشاغل که می تواند به توسعه جامعه شناسی مورد نظر من کمک کند؛ من به طور عام از مثالهایی در حوزه کار رسانهای و به طور خاص در حوزه روزنامهنگاری استفاده کرده ام. بدین منظور توجه همکاران خود را به دو حوزه جلب کردم: آنهایی که مطالعاتشان در حوزه رسانه است، یک رویکرد جامعهشناختی یافته اند که نه تنها در درک بهتر کار روزنامهنگاران، بلکه به طور کلی در توسعه و سازماندهی رسانه آنان را یاری می کند. آن دسته که جامعه شناسی کار را مورد مطالعه قرار می دهند، با برخی از ویژگی های مشاغل رسانهای آشنا شده اند که ممکن است در مطالعه تطبیقی مشاغلی که نیم قرن پیش توسط 'اِورت هاچس' معرفی شده اند، مفید باشد (مراجعه کنید به Huches, 1994, 1951).
یادداشت ها
1- به عنوان مثال، یکی از گزارشگران BBC توسط یک وبسایت قلابی مورد اغفال قرار گرفت و گزارشی در 4 دسامبر 2004 تهیه کرد مبنی بر اینکه Daw Chemical برگزاری دادگاه های جبران خسارت برای فاجعه فوپال 1984 را اعلام کرده بود. خبر تکذیب این گزارش به طور گسترده ای در مطبوعات انگلیسی منتشر شد (e.g.Wells & Ramesh, 2004).
2- برخی از سازمانهای خبری انتشار اخبار مربوط به مجازاتها را عادی و مرسوم می دانند. برخی دیگر ممکن است انتشار این نوع اخبار را تنها در مواردی که بخواهند مستقیماً مقامات مسئول را مورد خطاب قرار دهند، مجاز می دانند (نگاه کنید به یاداشت 15).
3- نمونه ای که اخیراً در بریتانیا گزارش شده است، اقدام 'گیلگان' است که به استعفای مدیر کل، رئیس هیئت مدیره و گزراشگر رادیو 4 شبکه BBC، 'آندرو گیلگان' در سال 2004 مربوط میشود (برای جزئیات بیشتر مراجعه کنید به Dyke, 2004).
4- نمونههایی همچون: 'جیسون بلر' از نیویورک تایمز، 'استفان گلاس' از نیویورک بلیک و 'توماس هیکی' از شیکاگو تریبون، شاید بدنام ترین ها باشند. هر کدام از این افراد گزارشی از سرقت ادبی تهیه کرده اند. اسفناکترین نمونه 'جیمز فورلوگ'، گزارشگر تلوزیونی اسکای نیوز (Sky news) است که اندکی پس از آنکه یک گزارش جعلی از جنگ عراق در سال 2003 تهیه کرد، دست به خودکشی زد.
5- یکی از راههای جلوگیری از اشتباهات، استخدام ناظر است. در صنعت انتشار مجله در ایالات متحده این کار به ندرت اتفاق می افتد. در بسیاری از رسانه های خبری هزینه های سنگین و فهرست فشرده تولیدات خبری، کار نظارت را غیرممکن و دشوار ساخته است.
6- خطر پخش 24 ساعته خبر، بوجود آمدن سرویس شایعه پراکنی است.
7- بلر تا قبل از تحقیقات خود، از خود با عنوان کسی که واقعیت را احساس نکرده است یاد میکرد (Young, 2000). 'گیلگان' به عنوان شاهد تحقیق هوتون، به عنوان کسی معرفی شده است که رابطه خوبی با اتاق خبر محل کارش نداشته است.
8- (Dingwall,1976)، درصدد آموزش ناظران بهداشت بود. این پروسه مستلزم فرایند پیشرفت حرفه ای است.
9- شواهد مربوط به جامعه شناسی صنعتی نشان می دهد که هر نوع تغییر و تحول در صنایع رسانهای، به طرق گوناگون بر فعالیت کارکنان تاثیر می گذارد (Dex et al). کاهشی در حقوق کارکنان در صنعت تلوزیون انگلیس، قراردادهای آزاد و ثابت مرسوم و امنیت شغلی را به خطر می اندازد (Dex et al,2000). الگوهای مشابه آن را در صنعت کتاب (Grenger et al,1995) در انگلیس، روزنامههای ایالتی، صنعت انتشار مجله، تولیدات تلوزیونی (Ursell, 1998, 2000) و صنعت فیلم (Blair & Rannie 2000 ,Blair,2001) میتوان دید. هنگامیکه این پدیده در صنایع دیگراتفاق افتد، این روال در فعالیتهای روزانه کارکنان رسانه نیز رواج پیدا می کند.
10-نکته ای که در واژه 'حرفه' وجود دارد در بررسی گروههایی که اعضای آن بیش از سه دوره در کنار هم کار کرده اند، مفید است. آنها بیشتر خود را متعلق به یک کار حرفه میدانند تا یک کار تجاری یا یک صنعت. اگر چه این واقعیت که روزنامهنگاران به بیش از این سه نوع فعالیت تعلق دارند، گواه بر توجه آنها به تحولات روزافزون شراط است.
11- به عنوان مثال رجوع کنید به مقالات Ackroy & al 2005.
12-به زعم 'فریدسون' (1962)، جایگاه حرفه ای، اعتماد مخاطبان را ضمانت نمی کند (صفحه 214). یکی از خصیصه های روزنامهنگاری مشکل بیاعتمادی مخاطبان است. ابراز توجه به تولیدات حرفه ای، درک ما را، به عنوان مثال، از واکنشBBC به مثابه یک موسسه و روزنامهنگاران آن به عنوان کارمند در قبال پوشش خبری جنگ عراق، افزایش میدهد. خشونت در بین روزنامهنگاران چه در داخل و چه در خارج از BBC کاهش یافته است. اتحادیه بینالمللی روزنامهنگاری با یک سری اسناد عمومی در مقابل پدیده 'وابستگی روزنامهنگاری' از روزنامهنگاران حمایت می کند. این واکنش می تواند به منزله ادعای خودباروری و یک نوع قدرت شغلی در نظر گرفته شود.
13- هماهنگی با روزنامهنگاران به عنوان یک گروه جالب است. تحقیق 'هوتون' نشان می دهد که مشکل بی بی سی با مخاطبان تولیدکننده اش (دولت)، رابطه اش را با مخاطبان مصرفگرا به خطر انداخته است.
14- در تحقیق 'فریدسون' صداقت، اصول حرفه ای و قدرت تصمیمگیری در امر کنترل کارکنان، از مقررات خشک و سنگین کارسازتر است. تحقیق 'هارولد شیپمن' (Horold shipman) به این نتیجه رسید که استقامت در حرفه پزشکی در بریتانیا یک فرهنگ را در درون GMC، رویکرد و مجموعه رفتارهایی را بوجود آورد که موجب حمایت پزشک از بیماران میشود.
15- بحث های زیادی در مورد شیوه تخلفات در مطبوعات انگلیس دیده انجام شده است. هر چند این بحث ها منحصر به روزنامههای چپ گرا است. بحث های زیادی در مورد کفایت روزنامههای انگلیسی انجام شده است که ادعا می کنند خودبارور هستند.
منابع:
Dickinson, Roger (2007) Accomplishing Journalism: Toward a Revived Sociology of a Media Occupation, BSA Publications Ltd®, Sage Publications, Volume 1(2): 189_208