دکتر احمد ضابطی جهرمی در سال 1330 در جهرم بدنیا آمد. پس از پایان تحصیلات، بعنوان عضو هیأت علمی رسمی دانشکده صدا و سیما منصوب شد و نائل به دریافت دکترای پژوهش هنر گردید. در سال 1355 در رشته کارگردانی سینما و تلویزیونی از دانشکده هنرهای دراماتیک فارغ التحصیل شد. از جمله فعالیتهای او میتوان به موارد ذیل اشاره کرد: مستندساز و تدوینگر فیلم، مؤلف و مترجم 22 جلد کتاب، 70 مقاله و 20 جلد جزوه آموزشی در زمینه گوناگون بویژه تئوری فیلم، تدوین و فیلم مستند. با توجه به سوابق دکتر ضابطی در زمینهی فیلم مستند برای آشنایی بیشتر با فرم و قابلیتهای فیلم مستند با ایشان گفتگو کردیم تا نظر وی را در مورد جایگاه سینمای مستند و نقش آن جویا شویم.
انتخاب اول من تا اوایل دهه ی 60 فیلم مستند نبود با اینکه در دورهی دانشجویی من چندین فیلم مستند هم ساختم اما تصور میکردم که اگر روزی کارگردانی را به عنوان حرفه ی اصلی خود انتخاب کنم در عرصهی فیلم داستانی بلند فعالیت میکنم وبه سینمای داستانی ایران ملحق شوم ولی در اوایل دهه ی 60 من انتخاب دیگری کردم و آن انتخاب مستند بود به دلیل اینکه به شناخت کاملتری از قابلیتهای مستند رسیدم قابلیتها یی که من را مجذوب ساخت؛ تا جائیکه این عرصه را برای فعالیتهای تخصصی در سه سطح پژوهش، تولید و آموزش انتخاب کردم این قابلیتها را میتوانم در سه مورد خلاصه کنم : ظرفیت بالای پژوهشی برای توسعه دامنه شناخت فیلم در مستند نسبت به دیگر گونههای فیلم بیشتر است و حیطههای شناختی مستند، برای آگاهی دربارهی خودمان و جهان اطرافمان نسبت به دیگر گونههای فیلم برتری دارد. قابلیت دیگر واقعگرا بودن این گونه فیلم است. ما در عرصهی زیباییشناختیهای هنری سلیقههای متفاوتی داریم که علاقهی شخصی من به هنر واقعگرا، مرا به سمت فیلم مستند کشاند چون در آن از حقایق و واقعیتهای زندگی صحبت میشود تا خیال و خیال پروری. مورد دیگری که مطرح است فرم قوی زیباییشناختی مستند است، عرصهی فعالیت در زمینهی ابداع و خلاقیت در فرم بسیار باز است. مثلاً در فیلم مستند به خلاقیتهای تدوین که در دل ابداع فرم متمرکز است و از اصلی ترین و عمده ترین منابع خلاقیت در سینما و تلویزیون است؛ بسیار بها داده میشود.
فیلمهای مستند واقعیتهای جهان را به خیال ما میآورند در حالیکه فیلمهای داستانی و غیرمستند فانتزی وتخیل را واقعیت جلوه میدهند و من شیوهی اول را برتر میدانم چرا که تماشاگر بر اساس واقعیات، برنامه یا فیلمی را میبیند که زبان ملموس و باورپذیر دارد و این فیلم با ارائه اسناد، مخاطب را مجاب میکند در عین حال، به جعل واقعیت نمیپردازد و سعی دارد به آن وفادار بماند. اینجاست که مقولهی اخلاق در مستند مطرح میشود، البته در کنار تصویر واقعیات، مستندساز، از ابداع زیبایی شناسی و «خیال» هنری هم استفاده میکند یعنی تبدیل واقعیت عینی به واقعیت ذهنی که در هنر به آن ایماژ میگویند در واقع زیباییشناسی به انعکاس و بازنمایی واقعیات در مستند و اثربخشی آن کمک میکند و سعی دارد جذابیت بصری بیشتری برای مخاطب ایجاد نماید.
اینکه فیلم مستند میتواند ثابت کند که هنر است و زیباییشناسی دارد و به روایت هم وابستگی ندارد؛ یک ویژگی مثبت به حساب میآید در واقع جذابیت در فیلم مستند با معیارهای روایت سنجیده نمیشود و تجمیع سه عنصر صداقت در به تصویر کشیدن واقعیت، دادن آگاهی و اطلاعات و تحریک ذوق زیباییشناختی مخاطب باعث لذت مخاطب ازفیلم مستند میشود تا جاییکه بسیاری از فیلمسازان ژانرهای داستانی از شیوه و روشهای مستند سازی استفاده میکنند آنها هم از قابلیتهای نمایشی فیلممستند مدد میجویند واز لحاظ سبک، یک سینمای حد وسط را دنبال میکنند برای نمونه من کارهای «بهمن قبادی، مجید مجیدی، عباس کیارستمی و ابوالفضل جلیلی» را ازاین نمونه میدانم. البته جذابیت واستقبال مخاطبان از فیلم مستند تا حدودی به ذوقیات هنری یک ملت، مدیریت فرهنگی، تاثیر رسانهها و عرصهی مخاطبپروری هم برمیگردد. البته سنتهای هنری هم در این میان بی تاثیر نیستند تا جاییکه برای نمونه میتوان گفت که ملت ما، ملت قصه دوستی است، در سنتهای فرهنگی و تربیتی ما از دوران کودکی قصههای مادربزرگانی نقش بستهاند که هر کدام حکایت و روایتی از زندگی است و زندگی را در یک فرم تنظیم شده به نام حکایت، روایت میکنند واین حکایات چیزی نیست جز محصول تخیل انسان. برای همین تا حدودی روایت امکان بسیار مهمی برای جلب مخاطب فیلمها در کشور ما محسوب میشود، تا فیلمساز نگرش و تفکر خود را به وسیلهی آن (روایت) ابراز کند در واقع میتوان اینگونه چارهاندیشی کرد که همان طور که فیلمهای داستانی به تنهایی منحصر به روایت نیستند بلکه از توصیف نیز کمک میجویند، سینمای مستند هم میتواند ازعامل روایت برخوردار باشد.
متاسفانه همچنان مستند در ایران جایگاه شایستهای ندارد، چرا که ما در مورد این ابزار آموزشی قوی و فرم هنری پویا غفلت کردهایم البته مسئله ی تجارت فیلم نیز بی تاثیر نبودهاست. هدف فیلم مستند فرهنگسازی و دادن شناخت و آگاهی است یعنی تبدیل سرمایه یا هزینه به فرهنگ. این مقوله که مستند به اندازه ی فیلمهای روایی سرمایهساز باشد کمتر در کشور ما مورد توجه قرار گرفته است، بااینکه امروزه در بعضی شبکههای جهانی فیلمهای مستند و آموزشی بسیار گرانتر از فیلم داستانی به تولید یا فروش میرسد ولی ما در این امر هنوز به واردات فیلم مستند وابستهایم از لحاظ طرح مسائل وموضوعات روز (ژورنالیسم) شبکههای اختصاصی خبر در تلویزیون برای ظهور مستند در حیطههای غیر خبری نیز بسیارالزامی و مناسب است که البته نباید فقط به پخش مستندهای گزارشی وخبری محدود شود، با اینکه ما تقریبا دو دهه است که به قابلیتهای دیگر فیلم مستند نسبتاً عمیق واقف شده ایم ولی آرمان من این است که فیلمهای مستند ما هم در امر فروش تجاری پیشرفت کنند تا جاییکه ما صادرکنندهی تولیدات مستند خود بشویم وهم از نظر پژوهشی تمام عرصههای آموزشی ما را دربرگیرد چرا که امروزه حتی در امر تاریخ نگاری تصویر، فیلم مستند جای کلمات را گرفته و مستندها جای تاریخ نگاری مکتوب و وقایع نگاری با واژهها را درمیان گرفته است.
پدیده ی ساده سازی و دیجیتالی شدن در عرصهی فیلمسازی هم اثرات مثبت و هم اثرات منفی داشته است یکی از اثرات مثبت آن دسترسی سریع ونسبتاً ارزان به ابزار و امکانات فیلمبرداری است، شما به راحتی میتوانید یک دوربین ویدئویی دیجیتالی با قطع آماتور تهیه کنید و با داشتن یک کامپیوتر در منزل یک واحد تولید انفرادی ومستقل را تشکیل بدهید و به صورت کاملا اختیاری میتوانید تصویر برداری و تدوین کنید و حتی خودتان توزیع کنندهی اثرتان ازطریق شبکهی اینترنت باشید، همینطور کوتاه شدن زمان تولید از دیگر جوانب مثبت دیجیتالی شدن است. فرایند تولید فیلم بسیار کم هزینه شده است اما کامپیوتر زودتر از مغز در مورد شیوه ی تدوین تصمیم میگیرد و این به فیلمساز فرصت بیشتری برای فکر کردن در مورد کیفیت کار و چگونگی آن نمیدهد با اینکه شاید از سوی دیگر کامپیوتر و فناوریهای جدید مغزها را تنبل کرده اما کمیت تولیدات افزایش یافته ولی کیفیت فیلمها تحت تاثیر قرار گرفته به همین دلیل میان انبوه تولیدات دیجیتالی، فیلم خوب بسیار کم دیده میشود و این نشان دهندهی این مسئله است که تا چه اندازه امتیازات مثبت فناوریهای جدید در تولید نادیده گرفته میشود.
گاه نقش تدوین در سینمای مستند باید به صفر برسد یا تاثیرات آن نازل و اندک شود، ولی رویکرد مقابل آن نقش تعیینکنندهای برای تدوین قائل است تا حدی که گروهی معتقدند فیلم مستند روی میز تدوین ساخته میشود. این موضوع به رویکرد فیلمساز بستگی دارد که چه روشی را اختیار کند. فیلمسازی که معتقد است باید واقعیت به صورت جامع و کامل روی نوار ضبط شود و نباید با تدوین دستکاری و تنظیم مجدد شود، اصالت را به تصویر میدهد اما رویکرد مقابل آن که اصالت را به تدوین میدهد تا آنجا که اگر تدوین به کارگرفته نشود فیلم مستند به عنوان هنر در ساختار تشخص و موجودیت پیدا نمیکند. من جزو گروهی هستم که اغلب و نه همیشه اصالت را به تدوین میدهند. باتوجه به اینکه تخصص آموزشی، پژوهشی و دانشگاهی من تدوین بوده است نگاه من به مستند در این زاویه بیشتر متمرکز است به همین علت مستند را از جنبهی زیبایی شناسی و ابداعات تدوینی بسیار مستعد میدانم.
همانطور که تدوین نوعی انتخاب از سوی فیلمساز است، گفتارمتن و راوی یا گوینده هم یک انتخاب است. همهی مستندهایی که از راوی استفاده میکنند نباید از یک دیدگاه ارزیابی شوند. در مستندهایی مردمشناسی اغلب از صدای راوی استفاده میشود و راوی (گوینده) اجازه ندارد خودش به تحلیل و تفسیر و اضافه کردن ذهنیت بر واقعیت اقدام کند او فقط باید اطلاعات بدهد و هیچ دخالتی نباید بکند استفاده از گفتار متن با توجه به اینکه در چه نوع مستندی استفاده میشود و به چه شکل به کارمیرود واینکه آن فیلم مستند چه اهدافی را دنبال میکند، متفاوت است. در فیلمهای مستند خبری و آموزشی، گفتار قاعدتاً باید خالی از معنای مجازی یا سمبولیک باشد بلکه مانند یک آموزگار، صریح و بی دخل و تصرف به اطلاع رسانی بپردازد تا اینکه مخاطب مجبور نباشد برای د رک گفتارمتن، هم وقت صرف کند.
کویر بخش عظیمی از مساحت وطبیعت ایران را به خود اختصاص داده موضوع برمیگردد به علاقهی شخصی من به فضای کویر، چرا که زادگاه من در یک منطقهی گرم و خشک بوده است وبا این فضا از کودکی بسیار مانوس بودم و چشم اندازهای کویر نیز از نظر بصری برای من هیجانبخش بوده، اینها همه دلایلی شد برای اینکه تعداد زیادی از فیلمهای من در فضای کویر فیلمبرداری شوند تا آنجا که شاید بیشترین فیلمهای کویری را در میان مستندسازان ایران ساخته باشم. ازسوی دیگر، من ازهمان کودکی نسبت به رفتار و شیوهی زندگیای که به شتر نسبت میدادند کنجکاو بودم و به همین علت به بررسی مثلث ارتباطی شتر، کویر و ساربان از نقطه نظر فرهنگ، شیوهی معیشت، اعتقادات و باورهایی که ریشههای مردمشناسی داشت پرداختم. در واقع فیزیولوژی، نحوهی زیست وسازگاری با محیط در این حیوان، بعد تاریخی او در تمدن و فرهنگ ایران، تاثیرش در جنگها، تصاویری که روی کتیبهها و حجاریها و هنرهای سنتی در ادبیات، شعر و موسیقی ایران از دیرباز وجود داشته، همه اینها مضامینی جالب بودند که این مجموعه مستند هفت قسمتی «کشتی کویر» را روی بررسی ومعرفی این جنبهها متمرکز کنم.
در گذشته نقش شتر در زندگی مردم کویرنشین بسیار برجسته وعمیق بودهاست؛ مثلا حمل ونقل بدون این حیوان در کویر مقدور نبوده برای همین شتر برای مردم کویرنشین یک حیوان آرمانی و عزیز محسوب میشده است. اگر چه امروزه با آمدن ماشین وموتور نقش پررنگ این حیوان درحمل ونقل کمرنگتر شده ولی جایگاه آیینی وعزت آن هنوز در میان مردم این مناطق از بین نرفته است مثلاً در مراسم آیینی مردم کویر، بهترین قربانی هنوز شتر است من در این مجموعه به شتر از این منظر پرداختم و جنبههای مختلف اعتقادی و باورها و تصویر این حیوان در هنرهای بصری و ادبیات و وابستگی شدید انسان کویرنشین در گذشته به این حیوان را مطرح کردم اگر چه امروزه از این حیوان بیشتر استفادهی گوشتی و تغذیهای میشود ولی در زمان تولید این مجموعه مستند، همین امر هم از سوی نهادهای دولتی نادیده گرفته میشد به صورتیکه قبل از اینکه این مجموعه ساخته شود نهادهایی که در کشورما متولی دام بودند مثلاً وزارت کشاورزی و بعدها وزارت جهاد سازندگی که بخشی از مسئولیت وزارت کشاورزی را در امور دام پذیرفت شتر را به عنوان دام به رسمیت نمیشناختند و ساربانها هم برای درخواست وام نمیتوانستند از کمکهای دولت بهره مند شوند اما بعد از پخش این مجموعه از تلویزیون برای سطوح مختلف مدیریتی امور دام، خیلی از مسائل اقتصادی پرورش شتر روشن شد و این دام را به عنوان دام سنگین یا دام بزرگ به رسمیت شناختند و حاضر شدند که از شتر هم مانند دیگر دامها حمایت اقتصادی و پرورشی کنند.
سابقهی مستندهای مردمشناسی که با هدف طرح مضامین مردمشناسی توسط ایرانیان ساخته شده، در تاریخ سینمای مستند ایران به طور مشخص به اوایل سال 1340 برمیگردد اما با این سابقهی نسبتاً طولانی متاسفانه این شاخه از مستندسازی ما رشد قابل توجهی نداشته است. در مستندسازی با موضوع مردمشناسی بیشتر به تهیه و حفظ اسناد دربارهی آیینها، باورها و رفتارهای گروهی از انسانها پرداخته میشود تا جنبههای هنری. در فیلمهای مردمشناسی پژوهش بر پایهی اسناد مانند استفاده از فیلم و عکس مستند بیشتر اولویت دارد تا «هنر» مستند سازی. اینگونه تعارض میان «هنر» مستند به عنوان شیوه ای برای ابداع فرم و زیبایی شناسی بر پایه ی واقعیت و از سوی دیگر مستندسازی به عنوان ابراز یا شیوهی تهیه ی بیطرفانهی اسناد واستفاده از دوربین به عنوان وسیله ی ضبط یا ثبت سند به وجود آمده است. این تعارض درهمهی ادوار تاریخ سینما وجود داشته است. عدهای از مردمشناسان میخواستند از دوربین به عنوان وسیلهی ضبط،حفظ وگرد آوری اسناد موضوعات مردمشناسی استفاده کنند، از طرف دیگر مستندسازان میخواستند مسائل مردم شناسی را دست مایهی کار خودشان قرار بدهند و از آن هنر خلق کنند و بین این دو جنبه یعنی فیلم مستند به عنوان هنر و فیلم مستند به عنوان ابزار و یا شیوه ای برای پژوهشهای مردمشناسانه، تعارضی شکل گرفت وهیچ وقت هم حل نشد و به عقیده ی من هم هیچگاه هم حل نخواهد شد،چون ما به دوربین گاه به عنوان وسیله ی ضبط بیطرفانهی رویدادها، حقایق وجنبههای مردمشناسانه و گاه از منظر ابزار بیان هنری نگاه میکنیم که این دو نمیتوانند در یک مجموعهی بدون تعارض جمع شوند بلکه در مقابل یکدیگر قرار میگیرند. به همین علت فیلمهای مستند مردم شناسی به ندرت دارای جلوههای ابداع بیان هنری هستند چون در واقع حفظ اعتبار اسناد اجازه این کار رابه هنرمند، یعنی بیان و تفسیر هنری از واقعیت نمیدهد و فیلمساز نمیتواند از خودش چیزی بر تصویر و تدوین فیلمهایی با موضوع مردم شناسانه بیفزاید در حالیکه مستندسازانی که میخواهند از واقعیت هنر خلق کنند،خیلی مایلند که تصویر، تدوین وصدا را به عنوان ابزار ابداع فرم مورد استفاده قرار دهند . به همین علت هم در تاریخ سینمای مستند ایران، فیلمسازان کمتر به سراغ مضامین مردم شناسی رفته اند و اگر هم رفته اند، اغلب متوجه این نکتهی ظریف و خطیر نبودهاند و موضوعات مردمشناسی را یا مخدوش کرده و یا آگاهانه یا ناآگاهانه آن را در پیش پای فرم و ابداعات زیبایی شناسی، قربانی کرده اند. ولی د رسالهای اخیر طرح این موضوعات (مردمشناسی در فیلمهای مستند ایرانی )رشد قابل توجهی داشته است البته اضافه میکنم که پرداختن به یک موضوع مردم شناسی نمیتواند خود به خود تضمینی برای این باشد که فیلم، فیلم مستند مردم شناسی تلقی شود، چرا که بسیاری از فیلمها با موضوع مردم شناسانه ساخته میشوند ولی از نقطه نظر روش شناختی و روش تحقیق دارای اشکالات اساسی هستند به عبارت دیگراز نظر ساختار و فرم در تعارض با انسان شناسی بصری قرار میگیرند چون فیلمساز در ساختار و فرم واقعیت رویداد یا آیین و مراسم دخالت کرده است و این دخالت تا حدی بوده که به موضوع خدشه نیز وارد شده است و به جنبهی سندیت اینگونه فیلمها آسیب رسانده است.