نمایش خشونت در رسانهها / پرونده
نیلوفر قدیری- دبیر بین الملل روزنامۀ همشهری
وقتی رویدادی در جهان واقع میشود که برای همه کشورها به یک اندازه شگفتآور و حیرتانگیز است و همه مردم دنیا جزئیات آن را دنبال میکنند، چگونگی بازتاب خبر آن یکی از سختترین کارها برای اهالی رسانه است. انتخاب عکس و تیتر برای چنین وقایعی باید به گونهای باشد که هم تکراری و کلیشهای نباشد و هم توجه خواننده را به نکتهای جدید در عین انعکاس کامل خبر جلب کند. وقایعی چون 11 سپتامبر یا سونامی مرگبار از جمله همین اخبار بودند. مرگ قذافی با آن تصاویر تکاندهنده و ابهامی که هنوز درباره آن وجود دارد، یکی از همین خبرهای جهانی بود. اما درباره چگونگی انعکاس این خبر یک دشواری دیگر هم وجود داشت و آن پوشش تصویری خبر بود. عکسها و فیلمهایی که از نحوه دستگیری و کشتهشدن قذافی در اینترنت منتشر شدهبود چنان گویا بود که نیازی به هیچ نوشتهای نداشت. اما برای روزنامهای چون همشهری که برخورد محتاطانه و به دور از بیپروایی با رویدادهای خبری، قانون نانوشته حاکم بر مشی آن است، انعکاس این تصاویر کار دشواری بود.
اما اگر این تصاویر منتشر نمیشد خواننده روزنامه نه از عمق فاجعه مطلع میشد و نه انتظار و توقعش از پوشش خبری این واقعه در روزنامه همشهری برآورده میشد. تصاویر و فیلمهای مربوط به چگونگی دستگیری و مرگ قذافی چون برق و باد در سایتهای اینترنتی و خبرگزاریهای فارسیزبان منتشر شدهبود و شبکههای ماهوارهای چون بیبیسی و الجزیره هم بارها و بارها آن را نشان دادهبودند. بنابراین خواننده روزنامه اگر تصویری از این واقعه را فردای آن روز در روزنامه مورد علاقهاش نمیدید از این بیتوجهی کلافه میشد.
همکاران گروه بینالملل همه تصاویری که از آن چند دقیقه کشمکش میان قذافی زخمی و مردان مسلح منتشر شدهبود را بارها و بارها مرور کردند تا بلکه تصویری کمتر تکاندهنده را بیابند و برای چاپ انتخاب کنند. اما هیچ کدام از تصاویر چنین ویژگی نداشت. حتی یک مورد عکس از عکسهای منتشر شده در خبرگزاریهای خارجی یا سایتهای اینترنتی که برای انتخاب در اختیار روزنامه قرار داشت، بدون خون و خشونت نبود.
سرانجام همکاران گروه و اعضای شورای سردبیری به این نتیجه رسیدند که تصویری کوچک از سر خونین قذافی قبل از کشتهشدن برای صفحه اول انتخاب شود و در کنار تصویری بزرگتر از شادی مردم در خیابانهای طرابلس به چاپ برسد. در کنار تصویر خونین قذافی عکسی هم از آخرین پناهگاه او که لوله سیمانی انتقال فاضلاب شهری بود به چاپ رسید. هدف از چاپ این عکس آن بود که به مردم محل دستگیری صدام حسین دیکتاتور عراق یادآوری شود. او هم در حفرهای در دل زمین پناه گرفته بود و در همانجا دستگیر شد. پایان دیکتاتورها، پناه گرفتن در حفرههای خاکی است.
انتخاب این سه تصویر در کنار هم سه نکته را برای خواننده روشن میکرد بدون اینکه به سراغ متن گزارش برود. شادی مردم از مرگ یک دیکتاتور آن هم در شرایطی که جنازهاش هنوز روی زمین است، کشته شدن یک دیکتاتور به دست مردان مسلح کشورش و پناه گرفتن یک دیکتاتور دیگر(علاوه بر صدام) در حفرهای خاکی.
روزنامه همشهری تصمیم گرفت عمق این فاجعه حیرتآور را با نشان دادن وجهه غیرمشمئز کننده این خبر نشان دهد. شادی مردم تصویری تکاندهنده نیست اما وقتی در کنار عکس کوچکی از سر خونین قذافی با موهایی پریشان به چاپ برسد، خواننده را به فکر وامیدارد. رهبر یک کشور با 42 سال سابقه حکومت، چه باید کردهباشد که مردم در مرگش چنین شادی کنند و با طبل و شیپور در خیابانها به پایکوبی بپردازند؟ هدف ما از چاپ این دو تصویر در کنار هم روشن کردن جرقه این پرسش در ذهن خواننده بود. برای این خبر تیتر 'مرگ پرابهام دیکتاتور زخمی' انتخاب شد. برای فرار از واژههای کلیشهای و گنجاندن همه خبر در تیتر، از کلمههای پرابهام و زخمی استفاده شد.
لطفا برای دیدن عکس در اندازه بزرگتر، روی آن کلیک کنید.