رسانه و بازنمود تصاویر مردانه

رسانه به ارائه تصویری از فرد می‌پردازد که این تصویر می‌تواند به عنوان الگویی در جامعه کاربست داشته باشد.

رسانه و بازنمود تصاویر مردانه

رسانه به ارائه تصویری از فرد می‌پردازد که این تصویر می‌تواند به عنوان الگویی در جامعه کاربست داشته باشد.

در باب تصویر زن در رسانه سخن‌های بسیار گفته شده و کارهای پژوهشی گسترده‌ای صورت گرفته است اما در این میان به تصویری که رسانه از مردان بازنمایی می‌کند کمتر پرداخته شده است. اینکه رسانه‌های مختلف مردان را چگونه تصویر می‌کنند می‌تواند از وجوه مختلف بررسی شود. این مسئله انکارناشدنی است که همواره به مردان به دلیل خصوصیات فیزیکی و موقعیتشان در جامعه به گونه‌ای دیگر نگریسته می‌شده است؛ به‌ویژه پیش از اینکه زنان در بافت جامعه موقعیت کارکردی بیابند.

تلویزیون در این میان از جمله‌ رسانه‌های غالب است و بنا بر نظریه کاشت[1] جورج گربنر،[2] تلویزیون میان رسانه‌های مدرن، «چنان جایگاه محوری در زندگی زمره ما پیدا کرده ‌است که منجر به غلبه آن بر محیط نمادین ما شده و پیام‌هایش درباره واقعیت جای تجربه شخصی و دیگر ابزار شناحت را گرفته است.» (گونتر، به نقل از مهدی‌زاده و آذربراء، 1395: 149) بنابر این گفته، می‌توان رسانه‌های مدرن‌تری را که با نام فضای مجازی می‌شناسیم، فرزند خلف رسانه‌ای مثل تلویزیون دانست و نیز اینکه رسانه‌های این حوزه به باورهای افراد شکل می‌دهند و آنها را تحت تسلط خود درمی‌آورند.

کم‌بودگی زنان در برنامه‌های خردسالان

در مقاله‌ای علمی که به بازنمایی زنانگی و مردانگی شخصیتهای برنامه‌های خردسال در تلویزیون ایران (23 برنامه خردسال شبکه دوم سیما) می‌پردازد. یافته‌های این مقاله نشان می‌دهد برنامه‌های خردسالان شخصیتهای مرد و زن بهصورت نامتوازن توزیع شدهاند؛ به‌طوریکه میزان نسبت نمایش شخصیت مردان ۵/۴۰ درصد (معادل ۲۷۲ مورد) بیشتر از نمایش شخصیت زنان است. درواقع مردانگی هژمونیک و زنانگی مؤکد در شخصیت مردان و زنان در این برنامه‌ها تصویر می‌شود و کلیشه‌های جنسیتی بهصورت تقابلهای دوگانه فعال مردانه/ منفعل زنانه، باهوش مردانه/ نادان زنانه در برنامه‌های خردسالان را شاهدیم. ضمن اینکه مردان ۱۰۰ برابر بیشتر از زنان قوی بازنمایی شده‌اند؛ درنتیجه سلطه نظام پدرسالاری در این برنامه‌ها مشهود است و به مردان اهمیت بیشتری داده می‌شود. (رک: قویدل اردستانی و دیگران، 1398: 106-104)

بنابر نتایج پژوهش مذکور، کودکان در برنامه‌های خردسال زنان را عمدتاً غایب یا در نقش‌های فاقد بازده و بی‌اهمیت می‌بینند و آنچه با قدرت به تصویر کشیده می‌شود شخصیت مردان است؛ شخصیت‌های باهوش‌تر و منطقی‌تر یا مشارکت‌جو. این درباره پایگاه اجتماعی پایین‌تر زنان نیز صدق می‌کند. از دید نویسندگان «کم بودگی» زنان در این تولیدات رسانه‌ای محصول ایدئولوژی مردانه است و در نهایت نمایشگر تضعیف، ناتوانی و شکست زنان. (همان)

البته در پژوهش مزبور که براساس نظریه فمینیستی تاچمن و کانل صورت گرفته است، تأکید نویسندگان روی زنان و چهره‌ای که از زنان ترسیم می‌شود است و از منظر کلیشه‌های جنسیتی به تقابل تصویر مرد و زن در رسانه کودکان پرداخته‌ شده است؛ بنابراین نمی‌توان آن را تصویر غالب در رسانه تلویزیون ایران قلمداد کرد. هرچند می توان گفت تصویری که از زنان در تبلیغات تلویزیون ملی بازنموده می‌شود، به نوعی مؤید یافته‌های این پژوهش است. البته گفتنی است بعد از بحث‌های بسیار درباره تصویر منفعل زن در تبلیغات، سعی شده است تصویری بهتر از زنان نموده شود یا اینکه مشارکت مرد با زن به نوعی جبرانی برای تصاویر پیشین در تبلیغات باشد.

کلیشه‌های جنسیتی در آگهی‌های بازرگانی

 در پژوهشی که به تحلیل محتوای تصویر زن در تبلیغات تلویزیون ایران می‌پردازد می‌توان کلیشه‌های جنسیتی را دریافت. این پژوهش به تفاوت تصویرسازی از زنان و مردان معتقد است و اینکه کلیشه‌های جنسیتی صرف‌نظر از موضوع تبلیغات، در آنها بازتولید می‌شود. طبق نتایج این پژوهش، «در آگهی‌ها میان جنسیت بازیگر نقش با حضور در آگهی، شخصیت اصلی آگهی، شیوه تماس با اشیا، مناسکی شدن فرمانبری، نوع شغل، عقب‌نشینی روانی، حضور در موقعیت خانواده و صدای راوی رابطه معنادار وجود دارد و موضوع آگهی در شیوه نمایش تفاوتی ایجاد نمی‌کند. علت این امر، تداوم، ثبات و حضور پررنگ کلیشه‌های جنسیتی به شکل قوی در انواع آگهی، ورای موضوع آن است که در همه انواع آن بازتولید می‌شود.» (رک: مهدی‌زاده و آذربراء، 1395: 139 و 168)

جالب است که برخی نیز معتقد به تصویر نامناسب مردان در صداو سیمای ایران هستند. از دید آنها پذیرش مدیریت و جایگاه مردان در تصمیمات اساسی خانواده و همچنین مدیریت بحران‌ها و تأمین اقتصادی خانواده از جمله مواردی است که تمایزات جنسیتی در آن توسط صدا و سیما در بسیاری موارد نادیده گرفته می‌شود. ضمن اینکه به تصویر کشیدن تیپ‌هایی از زنان موفق، آینده‌نگر و خویشتن‌دار که نقش مهمی در تصمیمات خانواده دارند، در مقابل مردانی که در تصمیمات اساسی زندگی در حاشیه قرار دارند یا اگر در فرآیند تصمیم‌گیری حضور دارند هم معمولاً خطا می‌کنند، از مصداق‌های بی‌توجهی صدا و سیما به بحث رعایت الگوی دینی تمایز جنسیتی است.[3] درواقع این دسته از مطالعه‌کنندگان از زاویه دیگری به تصویر مردان در رسانه می‌پردازند که متفاوت با نمونه‌های پیش‌گفته است.

تصویر غیرواقعی مردانه

در مقاله‌ای که فامینو و نیکرسون[4] با موضوع تأثیر تصاویر رسانه‌ای مردان بر زندگی افراد نگاشته‌اند بحث تلویزیون و تصویر غالب مردان مطرح می‌شود. نویسندگان سوالاتی را مطرح می‌کنند مبنی بر اینکه ارتباط این تصاویر از مردان با مردانی که در زندگی روزمره خود می‌شناسیم چیست؟ از دید نویسندگان این تصاویر تفاوت‌های زیادی با هم دارند. تصاویر رسانه‌ای غیرواقعی‌تر، ناقص‌تر و پیش‌بینی‌ناپذیرترند و کلیشه‌ای؛ ضمن اینکه تقریباً همه از کلیشه‌سازی ناخشنودند و مردان نیز از این قاعده مستثنا نیستند. این کلیشه‌ها قدرتمندند زیرا بر انتظارات ما از تصویری که می‌خواهیم از مردان داشته باشیم تأثیر می‌گذارند. ضمن اینکه مضر هم هستند زیرا تصورات افراد را از مردان و کنش آنها محدود می‌کنند و بر انتظارات زنان از مردان در روابط و انتظارات مردان از مردان دیگر در ارتباطات کاری یا دوستانه مؤثرند. (Femiano and Nickerson)

نکته جالبی که نویسندگان مذکور مطرح می‌کنند اینکه کلیشه‌های جنسیتی در اوایل زندگی مردان پایه‌گذاری می‌شود. پسربچه‌ها مفهوم مرد بودن را از خانواده و همسالان می‌آموزند و این ایده‌ها درباره رفتارها و شیوه‌های فکری تأییدشده توسط پیام‌های رسانه‌ای پشتیبانی می‌شوند. شجاعت، ماجراجویی، توانایی تفکر منطقی، قوی و مؤثر بودن، توانایی تفکر مستقل و ابتکار عمل اصطلاحاً جزء ویژگی‌های «مردانه» هستند که معمولاً تشویق می‌شوند و رسانه نیز آنها را تقویت می‌کند. این باعث می‌شود مردان به دنبال بسیاری از ویژگی‌های مثبت که غیرمردانه تلقی می شوند نروند و این منجر به پدید آمدن احساساتی مانند ترس، آسیب، سردرگمی یا ناامیدی در آنهاست و ویژگی‌های «کمتر مردانه» معمولاً در شخصیت‌هایی که نوعی نقص دارند یا در شکل طنزآمیز به تصویر کشیده می‌شود. درواقع این شخصیت‌پردازی‌ها بر ایده‌های افراد درباره مردانگی و مردان واقعی تأثیر می‌گذارد. (ibid)

نارضایتی مردان از بدن خویش

امروزه علاوه بر تلویزیون، فضاهای مجازی نیز در ارائه تصویر مردان و تأثیرات آن بر افراد نقش مهمی دارند و می‌توان گفت تأثیرات این فضاها از تلویزیون نیز بیشتر است. بدین لحاظ که در فضای مجازی کنترل و برنامه‌ریزی موجود در تلویزیون کمتر است.

یکی از مسائلی که پژوهندگان حوزه رسانه بدان می‌پردازند مسئله زیبایی است که البته مطالعات رسانه‌های اجتماعی در این مورد خصوصاً در کشور ایران بیشتر روی زنان صورت گرفته است. مردان تحت تاثیر رسانه‌ها و تبلیغات ممکن است از بدن خود رضایت نداشته باشند و این نارضایتی پیامدهایی دارد و به سلامتی آنها آسیب می‌زند. از این رو رسانه‌های اجتماعی را به عنوان یکی از عوامل مؤثر در نارضایتی از بدن مردان قلمداد می‌کنند.

در یک کار تحقیقی 1000 پست مرتبط اینستاگرامی که توسط مردان (یا مردان به تصویر کشیده شده) ارسال شده بود تجزیه و تحلیل محتوای کمی شده است تا محققان دریابند که بدن مرد در اینستاگرام چگونه به تصویر کشیده شده و پاسخ کاربران به این تصاویر چیست و  چگونه است. طبق یافته‌های این تحقیق، در  اکثر پست‌های نمونه‌گیری‌شده میل مردان به داشتن بدنی عضلانی است. علاوه بر این، پست‌هایی که مردانِ دارای این گونه بدن را نمایش می‌دهند لایک و کامنت بیشتری دریافت کردند. ضمن اینکه تلاش این مردان برای داشتن یک بدن سالم و موزون بیشتر برای جذابیت بود تا حفظ سلامتی. همچنین فعالیت بدنی نسبت به رژیم غذایی صحیح در سطح بالاتری قرار داشت. طبق نتایج این تحقیق تصویری که رسانه‌ای مثل ایستاگرام از مردان ارائه می‌کند مضر است؛ حتی با وجود اینکه در حوزه زیبایی اندام مورد آزمایش، پیام‌های مرتبط با سلامت و ارتقای فعالیت فیزیکی برجسته است. (Thomas Gültzow et.al. 2020) می‌بینیم که بحث زیبایی و سلطه مسائل افراطی حوزه زیبایی فقط محدود به حوزه زنان نیست بلکه مردان نیز ممکن است به آفت پیامدهای این مسئله دچار شوند.

عضلانی‌ها لایک می‌گیرند

طبق نتایج پژوهشی که یکی از استادان دانشگاه ایالتی آیووا انجام داده است، رسانه‌های جمعی تأثیرات نامطلوبی بر مردان از نظر انطباق با بدن مردانه «ایده‌آل» و عضلانی در مقوله رضایت از بدن و عزت نفس می‌گذارد و باعث ایجاد اختلالات روانی (مانند افسردگی) و پیامدهای رفتاری (مانند ورزش افراطی) می‌شود. براساس سنجش‌های صورت‌گرفته، مردان (و نیز زنانی) که در معرض نمایش بدن‌های موزون و عضلانی قرار می‌گیرند بیشتر از بدن خود احساس نارضایتی دارند. (see: Barlett, 2008) درواقع تصویری که رسانه از زیبایی ارائه می‌دهد، با وجود مثبت بودن نفسِ مفهوم زیبایی اینجا کارکردی دیگرگونه می‌یابد و اثری مخرب دارد.

 به‌واقع مقوله تصویر زیبایی و بدن مقوله مهمی است و رسانه در این میان می‌تواند نقش مهمی داشته باشد. بدین معنا که رسانه قادر است تلقی افراد نسبت به ظاهر خود (چه منفی و چه مثبت) را تغییر دهد. در یک پژوهش  (که حدود 15 سال پیش در دورانی انجام شده که تسلط دنیای مجازی و تأثیرات آن را شاهد نبوده‌ایم) که به تحلیل محتوای مدل‌های مرد در تبلیغات می‌پردازد، می‌خوانیم که آرمان‌های رسانه‌ای بر ویژگی‌های زیبایی‌شناختی تأکید بسیار دارند و این به خودارزیابی منفی مردان منجر می‌شود. طبق یافته‌های این پژوهش مفهوم‌سازی بدن ( نه صرفاً بدن از نوع عضلانی)، در احساس مردان نسبت به خود و بدنشان نقش دارد. (Farquhar and Wasylkiw, 2007)  

با این تفاصیل می‌توان گفت رسانه با قدرت بالای خود قادر است تصویری از مردان ارائه کند که روی ذهنیت و باورهای مردان و حتی زنان تأثیر بگذارد. گاه تصویرسازی رسانه‌ای از مردان می‌تواند یک تصویر آرمانی ابرمردگونه از منظر اخلاقی باشد که با واقعیت بیرونی و عینی سازگاری ندارد یا اینکه پای در مسیری دیگر می‌گذارد و تصویر درست از مردان را مخدوش می‌کند. به واقع وجود تعادل در تصویر ارائه‌شده از مردان به‌ویژه در رسانه ملی ما قادر است ارزش‌های مردانه را اعتبار بیشتری ببخشد و تصویری ارائه دهد که صورتی الگووار برای جامعه داشته باشد؛ ضمن اینکه نگاه جنسیتی و تبعیضی را که از منظر تربیتی روی کودکان اثرگذار است اصلاح کند.

منابع:

  • مهدیزاده، شراره و آذر براءگزاز، سمیه (1395). «تحلیل محتوای تصویر زن در تبلیغات تلویزیون»، مطالعات زن و خانواده، دوره 4، شماره 1، صص 139-169
  • قویدل دارستانی،  مرضیه  و دیگران (1398). «بازنمایی مردانگی و زنانگی در تلویزیون ایران مطالعه برنامه‌های ویژه خردسالان در شبکه دوم سیما»، فصلنامه زن در فرهنگ و هنر (پژوهش زنان)، سال 11، شماره1. صص 108-89.

 

  • Barlett, Christopher (2008) “Meta-Analyses of the Effects of Media Images on Men's Body-image Concerns”, Social and Clinical Psychology, Vol. 27, No. 3, pp. 279–310 , Available at: http://public.gettysburg.edu.
     
  • Farquhar Jamie, ,  and Wasylkiw, Louise (2007). “Media images of men: Trends and consequences of body conceptualization”, Psychology of Men & Masculinity, 8(3), 145–160, Available at: https://psycnet.apa.org.
 

[1] . Cultivation Theory؛ براساس نظریه کاشت، مواجهه سنگین با تلویزیون منجر به کاشت باورهای مبالغه‌آمیز درباره میزان خشونت در جامعه می‌شود و نیز عامل ایجاد حس عدم امنیت، قربانی شدن و بی‌اعتمادی بین‌شخصی است. «سندروم دنیای کثیف» نامی است که روی این نگرش نهاده‌اند.

[2]. George Gerbner

[3] . رک: حوراء سال 1388 شماره 32، قابل دسترس در پرتال جامعه علوم انسانی: http://ensani.ir/fa

[4]. Femiano and Mark Nickerson