معروف است: رسانه به شما نمیگوید چگونه فکر کن، میگوید به چه فکر کن! اما این ادعا چقدر صحیح و کامل است؟
رسانه بهمثابه مدرسه: ایدههای انسانساز را مدام تکرار میکند اما تکراری نمیشود. احساسات مخاطب را بر میانگیزد اما احساسات او را به بازی نمیگیرد. به فکر کردن مخاطب کمک میکند اما بهجای او فکر نمیکند. به سلیقه مخاطب توجه میکند اما از نیاز واقعی او غافل نمیشود. به درخواست و اراده کارفرمایان خود توجه میکند اما حق را زیر پا نمیگذارد.
معروف است: رسانه به شما نمیگوید چگونه فکر کن، میگوید به چه فکر کن! اما این ادعا چقدر صحیح و کامل است؟ در دنیای جدید، قطعاً اقتصاد رسانه مهم است و نمیشود نسبت به آن بیانگیزه بود، اما همین اقتصادگرایی صرف میتواند در مسیر شکلگیری رسانه یک دام خطرناک ایجاد کند: دور شدن از رسانه بهمثابه مدرسه. اما رسانه بهمثابه مدرسه چیست؟ گفته میشود نقطه شروع رسانه، «خبر» است؛ و خبر همان عنصری است که همزاد انسان است و مواد اولیه اندیشهورزی بشر را فراهم میآورد. در اندیشه «رسانه بهمثابه مدرسه»، خبر و ارسال خبر، اصالت ندارد، بلکه وسیلهای است در خدمت اندیشهورزی انسان. در جامعه شکوفا، قرار است همه آدمها اهل فکرورزی، عقلیدن و فلسفیدن باشند. قرار است متاع رایج در جامعه، استدلال و منطق باشد. قرار است پیشروی همه آدمها سؤالات محکم و تمدنسازی باشد که نوعی از پیشاهنگی و حرکت را برای جامعه فراهم سازد. اما در دنیای رسانهای شده و در رسانه پولی شده، آنچیز که به هدف و یا حتی یک شاخص موفقیت تبدیل میشود آن است که کدام رسانه یک دلار را به دو دلار و هزار تومان را به دو هزار تومان تبدیل میکند. اینجاست که رسانه برای کلیک خور شدن باید قاپ مخاطب را بدزدد و بر شهوت و غضب و وهم او خیمه بزند و یا برای به دست آوردن حامیان مالی، در ساختار قدرت و سیاست نفوذ کند و برای دیده و پسندیده شدن به رسالتهای انسانی و آسمانی خودش چوب حراج بزند. در این حالت دیگر فکرورزی مخاطب اصالت ندارد و آنچیز که مهم میشود غلت خوردن به سمت سلیقههای سطحی مخاطب است. در این نگاه شتابزده پولمحور، کار خبرنگار هم چیزی نیست جز ارضاء ذهنی سلیقههای مخاطب که یا زرد و گذراست و یا اساسا به منظومه رشد مخاطب کمکی نمیکند. اما رسانه بهمثابه مدرسه چه اندیشهای در سر میپروراند و افق مطلوب او کجاست؟ رسانه بهمثابه مدرسه: ایدههای انسانساز را مدام تکرار میکند اما تکراری نمیشود. احساسات مخاطب را بر میانگیزد اما احساسات او را به بازی نمیگیرد. به فکر کردن مخاطب کمک میکند اما بهجای او فکر نمیکند. به سلیقه مخاطب توجه میکند اما از نیاز واقعی او غافل نمیشود. به درخواست و اراده کارفرمایان خود توجه میکند اما حق را زیر پا نمیگذارد. و اما درباره سؤال نخستین این گفتار، آیا «رسانه بهمثابه مدرسه» همان رسانهای است که فقط به مخاطب میگوید به چه فکر کن اما به چگونه فکر کردن او کاری ندارد؟