نمایش خشونت در رسانهها / پرونده
بهروز بهزادی - سردبیر روزنامۀ اعتماد
خبر دستگیری و مرگ قذافی در روز سیام مهرماه از جمله خبرهایی بود که دنیا را غافلگیر کرد. هنوز خبرگزاریها از دستگیر شدن او خبر میدادند که ناگهان شبکه الجزیره خبر داد او کشته شده است.چیزی نگذشت که تصویرهای بیشماری از جنازۀ او روی خط خبرگزاریها و شبکههای جهانی آمد. تصویرهایی که دیکتاتور مقتدر اما متظاهر و کمی کم عقل لیبی را مقهور، شکست خورده و له شده زیر پای انقلابیون نشان میداد. آری قذافی مرده بود.
من و همکارانم در روزنامه اعتماد همیشه بر این باوریم که اخبار مهم را رسانههای اینترنتی به سرعت در اختیار مخاطب میگذارند و پرداخت یک روزنامه حدود 5 تا 8 ساعت بعد به چنین اخباری، موضوع جدیدی در اختیار مخاطب نمیگذارد. باید روزنامه به حاشیههای رویداد، پیشینه یا تحلیل آن بپردازد و اگر در این میان به اصل رویداد نیز اشاره کند، اشکالی ندارد، چراکه اصول حرفهایگری چنین ایجاب میکند. درباره مرگ یا بهتر بگویم کشته شدن قذافی و انتشار عکس جنازه او نیز چنین دیدگاهی داشتیم ولی با این تفاوت که اینبار اعتقاد داشتیم اگر عکس جنازه قذافی را چاپ کنیم، یک رویداد بزرگ بینالمللی را انتشار دادهایم و کشته شدن او در دنیای عرب و در واقع همه کشورهای جهان و به تبع آن در ایران، با اهمیت زیاد تلقی میشود.در واقع ترکیب تیتر و عکس قذافی میتوانست پیامی مهم را به خواننده منتقل کند.وقتی به این نتیجه رسیدیم که باید عکس قذافی - البته جنازه او - را چاپ کنیم. موضوع یافتن یک عکس مناسب بود، چراکه اکثر عکسهای ارسال شده روی خط خبرگزاریها تصویری بسیار دلخراش از مرگ قذافی و خشونت بیمهار را نشان میداد که ما در روزنامه اعتماد نمیپسندیدیم، زیرا انتقال خشونت به مخاطب تأثیر بر گروههایی از آنان میگذارد، زیرا روزنامه صبح منتشر میشود و شما تصور کنید صفحه اول آن هنگام صرف صبحانه دیده شود یا یک بانوی باردار آن را ملاحظه کند. پس تصمیم بر آن شد جنازهای از قذافی را که کمتر بیانگر خشونت و بیشتر نشاندهنده فلاکت و بدبختی یک دیکتاتور از مردم برگشته باشد، چاپ کنیم. در میان دهها عکسی که وجود داشت، یک عکس قذافی را که به سردخانه منتقل شده بود و جمعی از مردم در کنارش بودند برگزیدیم. این عکس دارای همان ویژگیهایی بود که میخواستیم. دیکتاتوری که تا چند روز پیش یک لباس را دو بار نمیپوشید، بر اریکه شبه سلطنتی تکیه میزد و حالت تفرعن از چهرهاش پیدا بود، اینک بدون یار و یاور در میان تنی چند از مردم که تبدیل به دشمن او شده بودند، بسیار مناسب برای چاپ بود.
در کنار جنازه قذافی خون زیادی دیده نمیشد، چهره مردم حالتی از پیروزی و نه لزوما شادی در برابر خشونت داشت. این تصویر را با گزارش و تیتری تحلیلی در نیمتای اول صفحه یک روزنامه چاپ کردیم. روز بعد گرچه دیدم که شماری از مطبوعات عکسهایی از قذافی چاپ کردهاند که بسیار فجیح بود و میتوانست مخاطبان زیادی را جلب و جذب کند، ولی من به شخصه از چاپ آن عکس و تیتر و مطلب آن که محصول کار دوستان بسیار خوب ما در گروه بینالملل روزنامه بود، راضی بودم، چراکه با روش روزنامه بسیار جور در میآمد. یک تذکر خوب بدهم که خواننده متوجه نگاه و مشی ما در روزنامه بشود. هفته گذشته پس از بارانهای چند روزه تهران همکاران ما گزارشی از آب و هوا و باران تهیه کردند. این گزارش در صفحه اول روزنامه به چاپ رسید. تصویری بسیار زیبا از لطافت هوا و چتری رنگی که در دست شهروندی بود، در کنار گزارشی که آن نیز نگاه به منفعت و زیبایی باران داشت، در صفحه اول روزنامه اعتماد چاپ شد، در صورتی که برخی از همکاران ما نگاهشان به سیلابها و گیر کردن خودروها در سیلاب و چنین سوژههایی بود. عکس لطیف و تیتر زیبا کنار آن صبح با استقبال زیادی روبهرو شد، چراکه خود من در یکی از کیوسکها به مکالمه یکی، دو نفر گوش دادم. چاپ عکس قذافی نیز از چنین دیدگاهی در روزنامه برخوردار بود. روزنامه اعتماد از خشونت بیزار است و زیبایی و عشق و دوست داشتن را به جامعه منتقل میکند و بسیاری از خوانندگان ما از این موضوع رضایت دارند.
لطفا برای دیدن عکس در اندازه بزرگتر، روی آن کلیک کنید.