سواد فرهنگی، شناخت 'میدانهای' فرهنگی مختلف (به تعبیر بوردیو) یا شناخت قواعد نوشته و نانوشته، گونهها، گفتمانها، انواع سرمایهها، ارزشهای فرهنگی موجود، زمینهها و ملزوماتی است که بر عمل انسانها تاثیر میگذارند.
منظور از سواد فرهنگی، شناخت 'میدانهای' فرهنگی مختلف (به تعبیر بوردیو) یا شناخت قواعد نوشته و نانوشته، گونهها، گفتمانها، انواع سرمایهها، ارزشهای فرهنگی موجود، زمینهها و ملزوماتی است که بر عمل انسانها تاثیر میگذارند . این شناخت، سواد خاصی را در ارتباط با 'میدان' معینی در اختیار افراد قرار میدهد و به آنها امکان میدهد که بدانند چه اتفاقاتی پیرامون آنها در حال وقوع است تا بتوانند در خصوص نحوه تعامل با آن میدانها تصمیم بگیرند یعنی بتوانند تشخیص دهند که چه رفتارها، کردارها، گونهها یا گفتمان هایی در شرایط خاصی مناسب یا مقتضی هستند. از آنجا که معناسازی با توجه به 'میدان' صورت می گیرد میزان آشنایی افراد با نظام های معنایی مختلف (مثلا زبان بدن و یا مد) و کنش های مرتبط با آنها و همچنین توانایی افراد در خوانش و استفاده از نظام های معنایی مختلف، میزان برخورداری آنان از سواد فرهنگی را تعیین میکند. سواد رسانه ای نیز که در یادداشت پیشین بدان پرداختیم به همین ظرفیتها و تواناییها با توجه به نظامهای معنایی مرتبط با میدان رسانهها اشاره میکند.
دو برداشت متفاوت نسبت به سواد فرهنگی وجود دارد. برداشت اول تعریفی ایستا از این مفهوم عرضه میکند که به فهرست کردن همه مفاهیم یا اطلاعات اساسی یا پایه که یک فرد باید بداند منتهی میشود. از آشنایی با نشانههای موجود در خیابان گرفته تا رویدادهای مهم تاریخی و همچنین توانایی در استفاده از اصطلاحات رایج، تکیه کلام ها، شناخت مجموعه ادبیات اصیل (شعر کلاسیک و نو و رمانهای اصیل) و همچنین فرهنگ عامه پسند. بدین ترتیب از این دیدگاه سواد فرهنگی عبارت است از مجموعه اطلاعات یا آگاهیهای فرهنگی که خوانشگران کارآمد متعلق به یک فرهنگ باید از آن برخوردار باشند. بدیهی است برخورداری از چنین آگاهیهایی شرط لازم برای ورود به یک گفتگوی منطقی با دیگران است. مثلاً صحبت کردن در مورد فوتبال مستلزم داشتن اطلاعاتی درباره قواعد و مقررات فوتبال و تیمها و بازیکنان معروف است. و یا اگر صحبت از سیاست است شناخت موضوعات روز و دیدگاههای مختلف در مورد آن موضوعات برای ایجاد تعامل با دیگران بسیار مفید خواهد بود. این تلقی از سواد فرهنگی در سال 1982 توسط 'هیرش' در آمریکا مطرح شد. وی در کتابی تحت عنوان 'سواد فرهنگی: آنچه هر آمریکایی باید بداند' فهرستی از 5000 دانستنی در موضوعات مختلف را ارائه کرد. وی همچنین در سال 2001 دایره المعارف کامل سواد فرهنگی را منتشر کرد که بطور مفصل و در قالب یک فرهنگ لغات و اصطلاحات به تعریف تمامی موضوعات مورد نیاز افراد پرداخت.
اما چنین تلقی ایستایی در دنیای در حال تحول امروز که شهروندان آن به کارآمدی بین فرهنگی نیز نیازمندند کافی نیست. لذا یک تعریف پویا نیز از سواد فرهنگی ارائه شده است که هم بر مجموعه ای از شناختهای پایه و اساسی و هم بر کارآمدیهای مورد نیاز برای تعمیق این شناخت و گردآوری و استفاده از اطلاعات جدید مبتنی است. در یک جامعه چند فرهنگی، سواد فرهنگی به معنی تسامح، تساهل و مدارای بیشتر، درک و دیالوگ آزاد بین هویتهای اجتماعی، قومی، و مذهبی مختلف و احترام به عقاید دیگران و پذیرش تفاوتهای فرهنگی است. بعلاوه اگر بپذیریم که جامعه ایرانی همانند بسیاری از جوامع دیگر به سوی یک جامعه مبتنی بر دانایی حرکت میکند در این صورت شهروندان چنین جامعه ای به کارآمدیهای خاصی نیاز خواهند داشت به نحوی که آنها خود از طریق تکنولوژی های ارتباطی و اطلاعاتی، دانستنیهای اساسی خود را عمق بخشند و نسبت به گردآوری و استفاده کارآمد از آنها مبادرت ورزند. بدین ترتیب سواد فرهنگی به کارآمدی های ارتباطی نیز اطلاق می شود. سواد فرهنگی همانند مفاهیم مکمل آن یعنی سواد رسانه ای، سواد دیجیتال، سواد کامپیوتری، سواد اطلاعاتی، سواد سمعی و بصری زیربنای اصلی جامعه مبتنی بر دانایی محسوب میشود. البته این پرسش بنیادین، همواره قابل طرح است که آیا ما به یک جامعه مدنی مبتنی بر دانایی نیاز داریم یا خیر؟ و اگر پاسخ مثبت است آیا آموزش های مدرسه ای در جامعه ما شهروندانی متناسب با چنین جامعه ای تربیت میکنند یا خیر؟