سواد محیطی که گاه از آن به سواد اکولوژیک ecological literacy نیز یاد میشود،به شناخت و آشنایی نزدیک با چشماندازهای طبیعی و اُنس با حیات طبیعی اشاره دارد. این اُنس و آشنایی مستلزم نگرشی کل نگر به مسائل محیطی پیرامون است.
سواد محیطی که گاه از آن به سواد اکولوژیک ecological literacy نیز یاد میشود،به شناخت و آشنایی نزدیک با چشماندازهای طبیعی و اُنس با حیات طبیعی اشاره دارد. این اُنس و آشنایی مستلزم نگرشی کل نگر به مسائل محیطی پیرامون است. کلنگری در مسائل محیطی بدین معناست که مشکلات را منتزع از متن کلان و بدون ارتباط با دیگر مسائل نمیتوان مورد بررسی قرار داد. اگر چه جدا دیدن مشکلات محیطی از زنجیره کل زیست بوم جهانی به خاطر وضوح و سادگی جاذب به نظر میرسد، با این وجود این سادگی فریبنده است و آموزش آن کارآیی چندانی نخواهد داشت.
بدیهی است که نمیتوان انتظار داشت که دانشآموزان شناخت جزئی و عمیقی را در خصوص محتوای همه موضوعات مربوط به محیطزیست فرا گیرند ولی میتوان از آنها انتظار داشت که نسبت به مخاطرات بالقوه محیطزیست، احتمال وقوع آنها و قرائن و نشانههای مؤید آن کنجکاو و پرسشگر باشند. در این فرایندانتقال، آموزشهایی که بتواند توانایی ارزیابی مسیرهای محتمل را در برخورد با محیطزیست به دانشآموزان ارائه کند، بسیار مفید است، چنین آموزشهایی به حوزههای ارتقاء دانش علمی، فنآوری و سیاست مربوط میشود.
از آنچه بیان شد میتوان نتیجه گرفت که سواد محیطی توانایی فهم مسائل محیطی در بستری کلان و مرتبط با هم است که امکان تجزیه و تحلیل، نتیجهگیری، ارزیابی و در نهایت تصمیمگیری دقیق و آگاهانه را به شهروندان میدهد.
ارائه سواد محیطی دانش، ابزار و حساسیت لازم را به دانشآموزان میدهد تا ظرفیت برخورد مناسب با مسائل محیطی راداشته و در زندگی روزمره ملاحظات زیست محیطی را در نظر گیرند.
بدین ترتیب سواد محیطی در برگیرنده شیوهها، فعالیتها و احساساتی است که ریشه در آشنایی با محیط و شناخت دقیق نسبت به آن دارد. همانطور که برای افراد باسواد توانایی خواندن و نوشتن هویت آنها را تحتتأثیر قرار میدهد، شهروندان دارای سواد محیطی نیز توانایی تفسیر و اقدام به نفع محیط زیست را در خود درونی میسازند.
شهروند برخوردار از سواد محیطی با اصول علمی و فنآورانه مربوط به محیطزیست ، نظامهای ارزشی در سطوح مختلف (فراملی، ملی و نمادین) و ملاحظات دینی، اخلاقی، زیباییشناسانه و عاطفی مربوط به آن آشناست. با وجودآنکه در سالهای اخیر توجه و حساسیت قابل توجهی از جانب برخی سازمانهای غیردولتی فعال به مسائل محیطزیست کشور معطوف شده است، با این حال در خصوص ارائه مواد آموزشی در سطوح مختلف آموزش ابتدایی و متوسطه کشور از سوی بخشهای دولتی اقدامات کافی صورت نپذیرفته است. روشن است که آموزش سواد محیطی به واسطة پیچیدگی فرآیندها و نهادهای دخیل، نقش تصمیمگیریهای فردی و نهادی در زمینه مصرف، اقتصاد و سبکهای متنوع زندگی دشوار و چالشبرانگیز است. از این رو انجام این وظیفه منوط به همکاری طیفی از سازمانها، شبکههای رسمی و غیررسمی کشور است.
به طور کلی کارشناسان محیطزیست و تعلیم و تربیت محورهای اصلی آموزش مطلوب سواد محیطی را مبتنی بر مؤلفههایی چون یادگیری در متن عینی، پیوند دهی مفاهیم، ارائه قابلیتهای مهارتی و برانگیختن وجدان افراد میدانند.
یادگیری در متن که عموماً بهعنوان پایدارترین شیوه یادگیری شناخته میشود امکان فهم موضوعی را در ارتباط با تجربه و نیز با توجه به موضوعات دیگر فراهم میسازد. به همان سان پیونددهی فعال مفاهیم و پدیدهها با یکدیگر جزء ضروری یادگیری به شمار میآید که ضعف در آن، فهم اشتباه از مسائل محیطی را به دنبال دارد. از سوی دیگر انتقال دانش و مهارت جزء لاینفکی از هر برنامه آموزش محیطی محسوب میشود. در مورد تصمیمگیری محیطی انتقال قابلیت دربرگیرنده مهارتهایی چون حل مسئله و تصمیمگیری است. سرانجام تحریک و حساس کردن وجدان دانشآموزان مقوله مهم دیگری است که غالباً به واسطة مرتبط دانسته شدن با قلمرو خصوصی انتقال دانش از حوزه آموزشهای رسمی کنار گذاشته شده است. واقعیت این است که فهم نظام آموزشی جامعه جزء لاینفکی از سواد محیطی و تصمیمگیری محیطی است.
بدین ترتیب در طراحی هر برنامه آموزشی چهار جنبه فوق را باید به صورتی در هم تنیده مورد توجه قرار داد. اجزاء محیط زیست و از جمله انسانها پیوندی متقابل و پیچیده با یکدیگر داشته و از این رو آشنایی با جنبههای علمی، فنآوری، رفتارها، نهادهای سیاستگزار و دیگر عوامل مؤثر بر تغییر محیطزیست را باید به صورتی بین رشتهای مورد بررسی قرار داد.