قهوه خانه در نقش حوزه عمومی

ایران در گذر ارتباطات(6)

قهوه خانه در نقش حوزه عمومی

«از گرم ترین، دلنشین ترین و مصفاترین اماکن قهوه خانه ها بودند که برای هر دسته وضع مورد علاقه خود را داشتند. علاوه بر زیب و زیورشان که سرآمد هر محل تفرج می امد، از در و دیوار و سقف و ستون که به انواع پرده ها، عکس، شمایل ها و پوست تخت، تبرزین، کشکول ها و حتی علم و کتل و بیدق ها آراسته شده بود و صداهای درهم مشتریان و پرندگان خوش نوا .... و آوای خوش چای خبرکن یا جارچی و بلبل خوانی های استکان هایشان که فضای آن را مشعوف [می کرد] ... از گرمی و جذابیت قهوه خانه همین بس که پس از چندی آمد و شد برای مشتریان به حالت اعتیاد درمی آمد. در آن حد که عده ای اول صبح به آن وارد  شده با آخرین مشتریان آخر شب بیرون می رفتند.» (1)

 این توصیفی است که جعفر شهری از قهوه خانه های تهران در سده سیزدهم هجری قمری بدست می دهد. این قهوه خانه ها تا نیمه سده چهاردهم کمابیش دوام آوردند و آن گاه رو به زوال رفتند. تصویر جامعه امروز از آن ها مبهم و رشک برانگیز است. گویی نسل امروز با وجود گستردگی حوزه عمومی و تنوع اشکال ارتباطی، نمی تواند بر خاطره قهوه خانه چشم فرو بندد و گاه می کوشد (گرچه به شکل غریب و غالبا نافرجام)  قهوه خانه را تحت نام «سفره خانه سنتی» در زمانه و زمینه ای دیگر بازآفریند.   

منشأ قهوه خانه در ایران به درستی شناخته نیست یا دست کم نظر واحدی درباره اش وجود ندارد. اما بیشتر پژوهشگران بر این باورند که قهوه خانه های ایران از دوره صفویه (سده ده تا دوازدهم هجری) رونق گرفتند و در شهرهایی چون تبریز، قزوین و اصفهان رو به تزاید نهادند. قهوه خانه در دوران شاه عباس اول آن قدر پراهمیت تلقی می شد که حتی شاه صفوی میهمانان خارجی اش را در آن پذیرایی می کرد و خود با لباس مبدل به برخی قهوه خانه های پایتخت سرمی زد.(2)

 قهوه خانه در سده های بعد نیز به حیات خود ادامه دادند تا آن جا که  در تهران عصر قاجار تعدادشان به مرز 4 هزار و 300 تا 4 هزار و 500 باب رسید. این تعداد برای شهری که حداکثر 250 هزار نفر جمعیت داشت، نشان از رونق و اهمیت قهوه خانه در جامعه آن روزگار دارد.(3)

 آن چه هواخواهان و مشتریان زیادی برای قهوه خانه ها دست و پا می کرد، کارکرد ارتباطی و تفریحی قهوه خانه بود. تقریبا همه گروه‌ها و طبقات اجتماعی به قهوه خانه های مخصوص خود می رفتند و در دیدارها و گفت و گوهای دو نفره یا چند نفره، نه فقط از حال و روز یکدیگر با خبر می شدند، بلکه اخبار محله، شهر و مملکت را نیز دهان به دهان می چرخاندند و به اطلاع هم می رساندند.

 اما از این جذاب تر، تفریحات رایج  در قهوه خانه بود. تفریحاتی چون نقالی، سخنوری، شاهنامه خوانی، ترنا بازی، پادشاه وزیری، شعرخوانی، آوازخوانی، غزل خوانی، نمایش لوطی عنتری و... که می توانستند برای ساعت ها مردمانی از طبقات گوناگون و با سن و سال و سلیقه های متفاوت را سرگرم کنند.(4)

 برخی از این برنامه ها مانند شاهنامه خوانی از کارکرد آموزشی نیز خالی نبودند و آگاهی های تاریخی، ادبی، حکمی و اخلاقی بسیاری را عرضه می کردند. همین کارکردهای گسترده موجب شده تا برخی پژوهشگران به این باور برسند که قهوه خانه تا حدود زیادی نقش «حوزه عمومی» را بازی می کرد. یعنی همان چیزی که به گفته هابرماس در سده های 17 و 18 میلادی، کافه ها و تریاهای اروپا برعهده داشتند.(5)

 از آن جا که رونق قهوه خانه بیش از هرچیز وابسته به کاکردهای ارتباطی و تفریحی آن بود، با پدیداری وسایل ارتباطی نوین همچون رادیو و تلویزیون و نیز رواج اشکال جدید و متنوع تفریح (سینما، تأتر، کنسرت موسیقی، پارک، باشگاه ورزشی و...) به تدریج از اهمیت قهوه خانه ها و تعداد مشتریانشان کاسته شد.

 البته قهوه خانه در واپسین سال های رونق خود یک چند پرطرفدارتر از همیشه ظاهر شد و آن زمانی بود که ابتدا رادیو و سپس تلویزیون در قهوه خانه جاگیر شدند و مردمان را با کنجکاوی پایان ناپذیر در طلب این تازه ترین سوغات فرنگ به قهوه خانه کشاندند. اما این نیز سپری شد و با ورود رادیو و تلویزیون به خانه های اشرافی و سپس خانه طبقات متوسط، زوال قهوه خانه آغاز شد.

دست کم طبقه برکشیده جامعه نیازی به قهوه خانه نداشت و جایگزین های وسوسه انگیز و پرکششی برای ارتباطات  و تفریحات خود یافته بود. بنابراین نه فقط از تعداد مشتریان قهوه خانه کاسته شد، بلکه این مکان (یا شاید این نهاد) از حیث جایگاه اجتماعی نیز سقوط  کرد.

 در دهه های اخیر بازمانده های سخت جان قهوه خانه های قدیمی اماکن خوش‌نامی تلقی نمی شدند و باور عمومی این بود که قهوه خانه مکانی برای تجمع قشرهای فرودست جامعه همچون کارگران روزمزد، شاگرد مغازه ها، پادوها و... با چاشنی بزهکاری هایی نظیر خرید و فروش و مصرف مواد مخدر است.

 این تفاوت سرنوشت قهوه خانه با دیگر مراکز ارتباط سنتی در ایران مانند حمام عمومی، زورخانه و کاروانسراست، چرا که این اماکن تا زمان خاصی کارکردهای ارتباطی خود را حفظ کردند و سپس به جبر زمانه آن را از کف دادند. اما قهوه خانه همزمان با از دست دادن جایگاه ارتباطی خود از نظر اجتماعی و فرهنگی نیز بی اعتبار و حتی بد نام شد.

 از این گذشته، از میان رفتن حمام های عمومی یا کاروانسرا تا حد زیادی گریزناپذیر بود. اما اگرنه همه کارکردهای قهوه خانه دست کم برخی از این کارکردها در اماکن مشابه اما متفاوتی چون رستوران و کافی شاپ بازآفرینی شدند و این قهوه خانه بود که در یک انقطاع تاریخی فرصت انطباق با ملزومات عصر جدید را از کف داد.

 گزارش مصور این صفحه نگاهی دارد به کارکردهای اجتماعی و ارتباطی قهوه خانه در تاریخ ایران به روایت احمد وکیلیان پژوهشگر مردم شناسی. عکس های این گزارش توسط حسین اینانلو و سایت تهرونی فراهم شده است. همچنین صدای نقالی و سخنوری و تصاویر مربوط به آن متعلق به آرشیو کتابخانه و موزه ملی ملک است.


پی نوشت:

  • 1- شهری، جعفر: تاریخ اجتماعی تهران در قرن سیزدهم، مؤسسه خدمات فرهنگی رسا، تهران، 1378، ج 4، ص 495
  • 2- سیوری، راجر: ایران عصر صفوی، ترجمه احمد صبوری، کتاب تهران، تهران، 1363، ص 161
  • 3- برای آشنایی با آمارهای تهران در دوره قاجار نگاه کنید به اتحادیه، منصوره: این جا تهران است، نشر تاریخ ایران، تهران، 1377، گفتارهای چهارم و هفتم
  • 4- شهری، همان منبع، ج 1 ، ص 407-401
  • 5- فرقانی، محمدمهدی: درآمدی بر ارتبطات سنتی در ایران، مرکز مطالعات و تحقیقات رسانه ها، تهران، 1387، ص 96