مدیریت و اقتصاد رسانه
ماهنامه فیلم قدیمیترین رسانه هنری پس از انقلاب اسلامی است. فیلم با قریب به ۲۸ سال سابقه انتشار و ارتباط با مخاطبان حوزه سینما موفقترین رسانهای است که تاکنون روی کیوسک مطبوعات درخشیده است. در اوایل دهه 60، مجله فیلم در یک واحد کوچک استیجاری در اطراف میدان فاطمی کار خود را آغاز کرد اما بعدها به مهمترین رسانه سینمایی کشور بدل شد...
ماهنامه فیلم قدیمیترین رسانه هنری پس از انقلاب اسلامی است. فیلم با قریب به ۲۸ سال سابقه انتشار و ارتباط با مخاطبان حوزه سینما موفقترین رسانهای است که تاکنون روی کیوسک مطبوعات درخشیده است. در اوایل دهه 60، مجله فیلم در یک واحد کوچک استیجاری در اطراف میدان فاطمی کار خود را آغاز کرد اما بعدها به مهمترین رسانه سینمایی کشور بدل شد.
مسعود مهرابی، صاحب امتیاز و مدیر مسئول ماهنامه فیلم طی این ۲۸ سال کمتر در جامعه فرهنگی و هنری دیده شد و خودنمایی کرد. او بیشتر کار کرد تا در فقدان حضورش محصولی به بازار فرهنگی ارائه دهد که جامعه سینمایی کشور را سیراب سازد. او در همه این سالها کار و کیفیت تولید و حضور مستمر روی کیوسک مطبوعات کشور و به روز ماندن را پیشه حرفه خود کرده است.
***
* مدیریت مجله فیلم به نوعی مدیریت ویژه و منحصر به فرد است. سه دوست که طی نزدیک ۲۸ سال در کنار هم به انتشار مهمترین مجله سینمایی ایران پرداختند. در کمتر بنگاه اقتصادی موفقی این نوع ماندگاری را میتوان دید. این روابط چگونه شکل گرفت؟
ـ این روابط بیش از 28 سال قدمت دارد. سه سال پیش از انقلاب من و آقای گلمکانی در دانشکدة هنرهای دراماتیک - در رشته سینما - همکلاس بودیم و همزمان در دو روزنامه صبح شاغل. به همین سبب دوستی و همراهی و همکاریمان تداوم یافت. آقای یاری را ندیده بودم، اما پیگیر گزارشهای جذابش در نشریات سینمایی آن سالها بودم. در سال 1360 نشریهای به نام «جهانگرد» با مدیریت آقای مهدی فخریزاده منتشر میشد. اغلب مطالب نشریه را زندهیاد احمد کریمی، گلمکانی، یاری و آقای علی ذرقانی مینوشتند و من نیز دستی در صفحهآرایی و ترسیم کاریکاتور برای پارهای از مطالب داشتم. انتشار «جهانگرد» تداوم نیافت، اما جمع ما سه نفر بهعلاوة احمد کریمی پراکنده نشد. در همان ایام بازار فیلمهای ویدیویی بسیار پر رونق بود. آقای کریمی پیشنهاد انتشار «راهنمای فیلم» برای معرفی فیلمهای مطرح و برتر ویدیویی را داد و معتقد بود با آگهی میشود آن را اداره کرد. اولین شماره با نام «سینما در ویدئو» در تیرماه 1361 منتشر شد و از آن خوب استقبال شد. آقای یاری بهجز تهیه گزارش و انجام گفتوگوهای کارساز، نقشی نیز در رونق اقتصادی نشریه داشت. ما نیز مرور بر فیلمها را مینوشتیم و کار طراحی آگهیها و صفحهآرایی نشریه را انجام میدادیم. پس از چاپ و پخش شماره اول با شور و شوق شمارة دوم را آماده کردیم و برای گرفتن مجوز چاپ به وزارت ارشاد بردیم. بعد از رفتوآمدهای مکرر مجوز شماره دوم هم داده شد، اما زمانی که چاپ و منتشر شد، ایراد گرفته و آمدند باقی ماندهاش را که حدود 800 جلد میشد، بردند. ویژگی این دوران ممانعت از گسترش ویدئو بود.
*تا سالهای میانی دهه ۶۰ نیز پدیده ویدئو مخالفان جدی داشت؟
ـ بیشتر، مخالفتها تا اوایل دهه 1370 ادامه داشت. حتی زمانی که در مجله یک صفحه آگهی دوربین ویدیو که در همه فروشگاههای صوتی و تصویری کشور عرضه میشد چاپ کردیم، از سوی وزارت ارشاد تذکر داده شد.
*آیا حذف فیزیکی ویدئو کمکی به سینمای ایران کرد؟
ـ ممانعت از ویدیو برای پیشرفت سینمای ایران یک خطای اساسی بود. همانطور که استراتژی ممانعت از ماهواره هم دستاورد مطلوبی نداشته است. مبارزه با دستاوردهای تکنولوژی کاری است بیحاصل. باید با آن همراهی و از آن خود کرد. به هرحال شماره دوم نشریه جمعآوری شد.
*ادامه کار چگونه پیش رفت؟
ـ برای شمارهی سوم نام نشریه را از «سینما در ویدئو» به « فیلم» تغییر دادیم؛ برای این کار به ارشاد رفتم و بعداز کشوقوس فراوان موفق به اخذ مجوز تک شماره شدیم و ... سرانجام سال 1364 شماره ۴ مجله با عنوان «ماهنامه فیلم» منتشر شد.
*در سرمقاله شماره ۴ یا به تعبیری اولین شماره با عنوان ماهنامه فیلم به چه نکاتی پرداختید؟
ـ در سرمقاله این شماره هدف کلیمان از انتشار را تشریح کردیم. در گذشته مجلههای سینمایی بیشتر بهحواشی پیشپا افتادة سینما - بهقول امروزیها مطالب و خبرهای زرد - میپرداختند. این چیزی نبود که مخاطب جدی سینما به آن علاقه داشته باشد. در نگاه ما، محتوای بیشتر نشریههای سینمایی پیش از انقلاب پیش پا افتاده و نازل بود. چند نشریه سینمایی کوتاه عمر نیز بین سالهای 1320 تا 1357 منتشر شده بودند که مطالبشان خاص روشنفکران بود. هدف ما این بود که نه نشریه عوام باشیم و نه خواص؛ بلکه پاسخ گوی جمع وسیعی از علاقهمندان جدی سینما باشیم. پیشبینی این بود که کار صعب و دشواری پیش رو داریم؛ چون به محض انتشار یک مجله سینمایی، در اذهان عمومی فضای سینمای پیش از انقلاب تداعی میشد. پس بر این اساس حرکت کردیم که بعد از چندی - برای مثال - حداقل در شهر مذهبی قم ۵۰۰ نسخه از نشریه خریداری شود و این را موفقیت بزرگی میدانستیم. مجله فیلم نمیخواست به سمت نشریات روشنفکری محض (اسنوب) و یا عوامگرا متمایل شود. تلاش کردیم رویهای میان دو گرایش موجود انتخاب کنیم. همین رویه پاسخ داد. علاقهمندان ماهنامه فیلم میدانند که ما به هیچ سو و جریانی جز پرداختن به همه جنبههای صنعت فیلمسازی و سینمای سالم گرایش نداشتهایم. در مجموع انگیزه ما تا به امروز، ارتقای دانش سینمایی مردم بوده است.
* در همان شمارههای اول از این رویه بازخورد مثبتی دریافت کردید؟
ـ بله، این رویه پاسخ مثبت گرفت؛ اذهان عمومی صاحب تعریف تازهای از نشریه سینمایی شد. جالب است که بدانید از شماره ۸ یا 9 بود که نمایندهی توزیع مجله در قم درخواست حدود ۱۰۰۰ نسخه کرد و به نظرمان طبیعی بود، چون آنها نسبت به تهرانیها و یا آبادانیهای عاشق سینما، عطش بیشتری برای آشنایی و شناخت سینما داشتند. نشریه در شماره نهم به تیراژ ۳۵ هزار نسخه رسید.
* شما فعالیت خود را در مطبوعات با کاریکاتور شروع کردید؛ اما در حوزه سینما ماندگار شدید. چگونه این تغییر حوزه شکل گرفت؟
ـ سال 1358 در دوران وزارت دکتر ناصر میناچی درخواست مجلهای در زمینة طنز با نام «عبید» کردم. نشریه طنز از نظر مردم عالی و احتمالاً از دید آقای میناچی و هیئت دولت رسانه خطرناکی محسوب میشد؛ چون کشور در بستر رادیکالیسم پیش میرفت و طنز و کاریکاتور هم ذاتا هنریست رادیکال. بنابراین فضا و بستر مناسبی برای چاپ چنین نشریاتی فراهم نمیشد - چنانکه هفتهنامه گلآقا سالها بعد، در آبان 1369 منتشر شد. به همین دلیل اجازه انتشار «عبید» مسکوت ماند. برای دریافت مجوز انتشار شمارة چهارم بود که روش تقاضا را از طنز و کاریکاتور به مجلهای سینمایی تغییر دادم.
* مکان تحریریه مجله فیلم طی این ربع قرن چند بار تغییر کرد؟ چه مدت به طول انجامید که شما در مکان ثابتی مستقر شوید؟
ـ در تمام این سالها در همین خیابان حافظ، کوچه سام سکونت داشتهایم. البته غیر از ۳ شمارة اول که در خیابان ویلا، کوچه خسرو، یک اطاق از یک آپارتمان در اختیارمان بود و شمارة 4 که در خیابان فاطمی و در فضای کوچک یک زیر پله گذشت که حتی تلفن هم نداشت. از شماره پنجم با ۱۰۰ هزار تومان پیش و ماهی ۱۲ هزار تومان همین طبقهای که الان شما در آن حضور دارید را اجاره کردیم.
* چه میزان سرمایه اولیه برای اداره این مجله تهیه کردید؟
ـ تقریبا هیچ.
* هیچ! یعنی هیچ سرمایهای نداشتید؟
ـ نه، سرمایة اصلی ما شناختمان از سینما بود و پشتوانه کار مطبوعاتی از اوایل دهة 1350. آقای علیرضاییفر و سمنانیپور که لیتوگرافی و چاپ مجله را انجام میدادند، خیلی به ما لطف داشتند. چند شماره اول فاکتورهایشان را با تاخیر پرداخت کردیم. اگر شما امروز یک مجله منتشر کنید، با سیستم توزیعی که وجود دارد، بین 40 تا 60 روز طول میکشد تا پولش را دریافت کنید. ما آنچه را دریافت میکردیم، خرج شماره بعد با تیراژ بیشتر میکردیم و تقریباً چیزی برایمان باقی نمیماند. برای نمونه، فرزند اولم همزمان با انتشار شمارة دوازدهم مجله (اردیبهشت 1363) متولد شد. چون به شیوة سزارین به دنیا آمد و هزینه بیمارستانش زیاد شد، مجبور به فروش کتابخانهام شدم؛ بیش از هزارجلد کتاب به قیمت نصف پشت جلد. به هرحال، تدریجاً از نظر مالی خودکفا شدیم و بر کاروبار و جایمان افزودیم. آن شناخت و این شیوه، تمام سرمایهای بود که برای تولد و تداوم مجله به کار گرفته شد.
* روابط شما هم با شرکای ماهنامه خیلی خطکشی شده و تعریف شده است. حتی خانوادههای شما هم با همدیگر ارتباطی ندارند. آیا تعمدی در این رفتارها وجود دارد؟
ـ تصور میکنم - اصراری بر درست بودن آن ندارم - در یک فعالیت حرفهای از این نوع، این شیوه رفتار درست است. از اینروست که با هیچ تهیه کننده، بازیگر و کارگردانی مراودهای ندارم. معتقدم به محض اینکه رابطهای برقرار میشود - آنهم در این سینمای پر سوءتفاهم و پر توقع - به موازات آن انتظارات هم شکل میگیرد و شاید باعث جهتگیری ذهن ما به سمت و سویی خاص شود و مجله تحت شعاع این انتظارات و توقعات قرار گیرد. البته همکارانم حق دارند آزادتر رفتار کنند، اما بنده به عنوان مدیر مسئول مجله چنین رابطهای ایجاد نمیکنم. بازهم بهنظرم، اگر پای خانوادهها به میان کشیده شود، شاید پای سلیقههای دیگر به مجله باز شود و تعدد سلیقهها هم مجله را با مشکل مواجه میکند. در حیطة کار جدی فرهنگی برای مخاطبانی اهل اندیشه، به راحتی نمیتوان همه چیز را دستخوش احساسات زودگذر کرد. یکی از دلایل تداوم همکاری ما همین فاصله گذاریهاست. این فاصله و حرمتگذاشتن بهصورت خاصی بین ما وجود دارد. روابط ما برآمده از نظمی شکل گرفته طی سه دهه گذشته است و این راجع به نویسندگان مجله هم صدق میکند. طبعاً هرکدام از ما سه نفر در زندگی صاحب سلیقهی خاص خود هستیم، ولی در کار انتشار مجله در بسیاری موارد سلیقههایمان بههم نزدیک است. نه اینکه بحث و جدل نکنیم، حتی از یکدیگر دلخور هم میشویم ولی چون هممسیر و همهدف هستم، چشم میبندیم و کوتاه میآییم. در تمام این سالها موارد کمی بوده که آقای گلمکانی یا آقای یاری یا خودم علاقهمند چاپ مطلبی در مورد فیلمی یا شخصی یا موضوعی بودهایم که دیگری تمایلی به آن نداشته اما بهخاطر همان کوتاه آمدنها، اگر غیرمتعارف و خارج از قانون مطبوعات نبوده، چاپ شده است. در مجموع معتقدیم محتوای مطالب تاثیرگذار را نباید در لحظه دید بلکه باید به سالهای بعد نیز اندیشید؛ نوشتهای که در گذر زمان زود رنگ نبازد و کهنه نشود.
* نگرش شما حتی نسبت به فضای امروز هم کلاسیک است. مجله فیلم هیچ گاه درگیر جو حاکم بر مسائل روز نشده است.
ـ کاملا درست است. خودتان میگویید «جو» و «مسائل روز»، یعنی زودگذر و بیدوام. اگر مطلبی نه بهخاطر سینما بلکه صرفاً از سر دستخوش جو حاکم بر مسائل روز نوشته شده باشد، آن را چاپ نمیکنیم. در این مواقع مطالبی چاپ میشود که بازتاب «جو» و «مسائل حاد روز» بر سینمای ایران باشد.
* این تجربه با چه معیار و ظرفیتی دنیای حرفهای شما را شکل داد؟
ـ مطالعة تاریخ، تجربه، مشاهده و شناخت جامعه ایرانی.
* مجله فیلم نسبت به فضای فرهنگی جامعه جامعنگر است و به تصورم ماهنامه شما در این فضا تأثیرگذار است. چگونه بازخورد این واقعیت را دریافت میکنید؟
ـ البته ما هم اکنون در فضای فرهنگی حاکم بر کشور خیلی هم تاثیرگذار نیستیم. بازخوردها را از تماس خوانندگان و نامههای آنها به مجله دریافت میکنیم. در این بازخوردها دریافتیم که باید میانهرو باشیم. در ایران اساسا میانهروی پاسخگوی بسیاری از مسائل است. اگر به دوره مشروطیت و دورههای گذشته و حتی ایران پیش از اسلام هم برگردیم، میبینیم که در این منطقه از جهان بیشتر میانهروی پاسخ گوست. طی این سالها دریافتیم اگر تند روی کنیم، بخشی از خوانندگانمان را از دست میدهیم. البته مجله فیلم همان مجله دهه 1360 هم نیست و اصلاحاتی در آن صورت گرفته است؛ بعضی از نوشتههایی که الان منتشر میشود درگذشته امکان انتشار نداشت. این موضوع در نگاه اول دیده نمیشود، چون تحول تدریجاً صورت گرفته است و همچنان ادامه دارد. اگر در این مسیر بتوانیم فضای خالی میان نخبگان و عامه مردم را پر کنیم، به تعریفی که از هدفمان در سر مقاله شماره 4 بیان کردیم، نزدیک شدهایم. سعی بر این است که فاصله خود را با سیاسیون حفظ کنیم و پرچمدارشان نباشیم. دیدگاهمان در اینطور زمینهها به این گفتة سپهری نزدیک است: من قطاری دیدم که سیاست میبرد، و چه خالی میرفت! به هر حال یکی از دلایل تاثیرگذاری ماهنامه فیلم در همین فاصله گذاریهاست.
* در جامعه مطبوعاتی ایران این موضوع بسیار نادر است که یک نهاد و موسسه فرهنگی استحکام و انسجام خود را حفظ کند و تغییرات جدی در درون خود شکل ندهد. شما همیشه در طول این ۲۸ سال ۱۵ـ۱۰ درصد حاشیه داشتید و ۸۰ درصد بدنه کار را به همین صورت موجود ادامه دادهاید. چه نوع سیاستگذاری وجود داشته تا این مجموعه ۳ نفره هم چنان چارچوب و انضباط خود را حفظ کند؟
ـ شاید بخشی از این موضوع به جدی و خشک بودن و انضباط حرفهای خودم برمیگردد و بخشی به نرمخویی همکارانم. در مجموع سعی کردیم که یک نوع تقسیم کار و نقش بین ما انجام شود؛ مثلا اگر کسی بخواهد وام بگیرد با نظر هر سه ما صورت میگیرد. در اینجا نقشهای خوب و بد از نگاه دیگران بین ما تقسیم شده است. خب من اغلب نقش منفی را در ماهنامه ایفا میکنم! این را به جان خریدم که این نقش را بازی کنم.
* با سوابق درخشانی که در جامعه فرهنگی داشتید تصور نمیکردم چنین روحیاتی داشته باشید. شاید به لحاظ شخصیتی و جایگاه فرهنگی متاثر از پرنسیب و مکاتب آموزشی فرانسه باشید. تصور میکنم ماهنامه فیلم هم تاحدی متأثر از مجله سینمایی کایه دو سینما باشد؟
ـ نه، ما متاثر از فرهنگ و جامعهی ایرانی هستیم؛ پرورش یافته همین مرز و بوم. از این دست شبیه پنداریها و شبیه سازیها در جامعه ما فراوان است. مثلاً میگویند فلان فوتبالیست « دیهگو مارادونا»ی ایران است، یا فلان هنرپیشه «مارلون براندو» ایران است، یا ماهنامه فیلم «کایه دو سینما»ی ایران است، و... بهراستی مگر ما خود چه کم داریم که باید با دیگران مقایسه شویم؟ نه، این اثرپذیری ـ کایه دو سینما بر ماهنامه فیلم ـ را نمیپذیریم. یک دلیل سادهاش این است که شخصاً اصلاً زبان فرانسه نمیدانم که آن را خوانده باشم. اما میتوان اینطور توضیح داد که در دنیا تفکر سینمایی، رویه نشریاتی چون ما در همه جهان کم و بیش شبیه هم است. مثلا مجلهای بنام «سینهآست» که دو سال پیش سالگرد چهل سالگیاش بود، مدیرش در شماره مخصوص چهل سالگی به این اشاره کرده است که چهطور با دست خالی - مثل ما - از نشریهای دانشجویی آغاز کرده و شماره نخستش را به صورت پرینت در بین دانشجویان توزیع کرده است. آنها هم ضد سینمای نازل هالیوود بودند و میخواستند در حوزه انتشار نشریه سینمایی متفاوت باشند. و به تدریج کارشان رونق گرفت و الان یکی از نشریات سینمایی معتبر جهاناند. این در مورد مجلههایی چون جامپکات، کایه دو سینما، ماهنامه فیلم (آلمان)، پوزیتیف و سایت اند ساوند هم صادق است؛ همه با سایه روشنهایی متفاوت، در یک جهانبینی سینمایی سیر میکنیم. اما در شباهتهای ظاهری تفاوتهایی وجود دارد. به غیر از کاغذ و چاپ و نوع عکس، زمانی که سردبیر کایه دو سینما به ماهنامه فیلم آمد از وسعت فضای مجله و تحریریه و کتابخانه و آرشیومان تعجب کرد و گفت: «فضای کایه بسیار کوچک است و معمولا نویسندگان نقدهای خود را ایمیل میکنند و خیلی کم یکدیگر را ملاقات میکنند.»
* ماهنامه فیلم به دنبال نشریاتی چون پوزیتیف (Positive) و یا ماهنامه مووی (Movie) هم نرفته است.
ـ نه، به همان دلایلی که عرض کردم، نرفته است. مدت زمان زیادیست که ماهنامه مووی را ندیدهام و نمیدانم در چه حال و هواییست. پوزیتیف همچنان نشریهای اصولگراست و سنتیتر عمل میکند. نقدهای خیلی خوبی دارد، اما از نظر شکل و شمایل تغییر چندانی نکرده است. ولی کایه دو سینما در شکل و محتوا نسبت به یک دهه پیش تغییر چشمگیری کرده است. به سینمای عامهپسند همدلانه میپردازد و در تحریریهاش به منتقدان جوان میدان داده است. این مورد آخر - میدان دادن به منتقدان جوان - از همان آغاز شیوه و سیاست ما بوده و هست. زمانی که میبینیم نویسندهای مستعد است، به او میدان میدهیم؛ و اغلب گام به گام. معمولاً تهیه و تنظیم خبر و بعد تهیه گزارش به او محول میشود. به تدریج هم نوشتن نقد بر فیلمها که بیشتر جوانان اصلاً به خاطر آن وارد این عرصه میشوند. البته همیشه نویسندگانی در تحریریه ماهنامه فیلم حضور داشتهاند که همزمان در تهیه خبر و گزارش و نقد فیلم تبحر دارند.
*این فضای میانهروی تا چه حد برآمده از فضای مطبوعاتی ایران است که باید در آن به آرامی حرکت کرد. اگر شما در یک فضای کاملا آزاد مطبوعاتی بودید آیا هم چنان همین روند را ادامه میدادید و یا تغییری در آن ایجاد میکردید؟ اصلا تبدیل به مجله جنجالی میشدید؟
ـ متاسفانه فضای مطبوعاتی ایران به خاطر سوءتفاهمها و سوءبرداشتها غبار آلود است. هر نوشتهای با هر انگیزهای، فقط از پشت عینک سیاست - آنهم سیاست روزمره و گذرا که ممکن است فردا برعکساش مقبول باشد - قضاوت و تعبیر و تفسیر میشود. در چنین فضایی که شما مسیر پیش رو را به سختی میبینی، کار بسیار دشوار است؛ مثل رانندگی در جادهای با مه غلیظ که از چراغهای مهشکن هم کاری ساخته نیست. در این فضا مهمترین چیزی که از دست میرود زندگی طبیعیاست. کاری که از دست ما بر میآید این است که برای حفظ سلامتی و اصالتمان آهستهتر حرکت کنیم، هرچند از طراوت و سرزندگی مجله کاسته میشود. اهل انتشار مجله جنجالی هم نیستیم. خوانندگان و همکارانمان هم میدانند که روش کلی کار و نگاه سینمایی ما در همه حال همین است.
* پس این فضا بیشتر مربوط به نوع انتخاب شماست.
ـ بله، اگر رژیم گذشته هم بود ما همین رویه را انتخاب میکردیم؛ پرهیز از جنجال و حواشی عوامانه و فضای زرد. همواره سعی کردیم اعتدال و حدمیانه را حفظ کنیم. طبعاً طی این سه دهه به دلیل شرایط خاص گاهی اجباراً کمی به چپ و یا راست متمایل شدهایم، اما در مجموع در یک راستا مسیرمان را ادامه دادهایم . مثلا زمانی که آقای خاتمی کاندیدای ریاست جمهوری شد، یکی از دوستان نزدیکشان خواهان ترتیب مصاحبهای با ماهنامه فیلم شد. ما پذیرفتیم، اما گفتیم که علاوه بر مصاحبه در مورد سینما، نقد هم به ایشان داریم (مثلاً همان قضیه مخالفت با ویدیو) و آنها هم با روی خوش پذیرفتند. ما شرطی هم مبنی بر داشتن مصاحبهای با آقای ناطق نوری - که به هر حال کاندیدای بخشی از مردم و خوانندگانمان بودند - گذاشتیم و میخواستیم این دو مصاحبه همزمان چاپ شود و اگر امکان آن میسر نشد موضوع اساسا منتفی شود. همکار ما محمد آقازاده وعده داد که مصاحبهای را در سفر به مسکو با آقای ناطق نوری ترتیب دهد، اما آقای ناطق نوری فرصت مصاحبه پیدا نکرد. بعدها در پاسخ به گلهای از سوی همان دوست آقای خاتمی گفتیم «از انتخاب ایشان خرسندیم، اما خط مشی ماهنامه فیلم میانهروی است و هرگز با موجهای سیاسی بالا و پایین نمیشود.»
* طی نزدیک به ۲۸ سال وضعیت تیراژ ماهنامه فیلم چگونه بود. افت و خیزها و فراز و نشیبهای آن در چه سطوحی است؟
ـ تیراژ شمارهی چهارم ۴۰۰۰ و پنجم ۶۰۰۰ نسخه بود و در شمارههای بعد با همین ضریب افزایش یافت.
* در چه سالهایی؟
ـ همان سال 1362 . شماره ۹ که بهمن منتشر شد، تیراژش ۳۵ هزارنسخه بود.
* ۳۵ هزار نسخه در سال ۶۲؟
ـ بله، چون تعداد نشریات بسیار اندک بود و مثل امروز انواع و اقسام شبکههای تلویزیونی و اینترنت و... وجود نداشت.
* این وضعیت در سالهای بعد چگونه بود؟
ـ نقطه اوج تیراژ ما زمان موشکباران در اواخر سال ۶۶ بود.
* در چه میزان تیراژ؟
ـ به ۶۵ هزار نسخه رسید.
* چرا در این سال تیراژ به این تعداد رسید؟ ارزیابی شما از این افزایش چه بود؟
ـ آنسالها تیراژ کتاب هم بالا بود، مثل امروز 1000 نسخهای نبود. در برهوت دیگر رسانهها، کتاب و مطبوعات دریچهای بودند به جهان اطلاعات و تحولات. بمبباران و موشکباران شهرها مزید بر این علت بود. پناه بردن مردم به پناهگاهها و شهرهای دور و نزدیک، کمبود امکانات برای رفتن به سینما و ایجاد دلمشغولی دمدست، از جمله دلایل دیگرش بود. مردم رویای فیلم و سینما را با خود به درون پناهگاهها میبردند. این وضعیت تا پایان جنگ کم و بیش وجود داشت و با پایان یافتن جنگ کمی از میزان تیراژ کاسته شد.
* در سالهایی که آقای خاتمی وزیر فرهنگ بودند چه وضعیتی داشتید؟
ـ ایشان تا حدودی مطبوعات را توسعه دادند. اما وقتی آقای احمد ستاری مدیرکل اداره مطبوعات شد - قبل از آن در وزارت ارشاد، اداره کل مطبوعات وجود نداشت - در همان ابتدا مدیران نشریات مختلف شامل ماهنامه ماشین، هفتهنامه فکاهیون، آدینه، حملونقل، دنیای سخن، دانستنیها، و... ماهنامه فیلم را دعوت کردند. در آن جلسه متوجه شدیم که تیم جدید وزارت ارشاد دیدگاهی مثبت و معقول نسبت به توسعه مطبوعات دارد. با ورود احمد ستاری به عنوان معاون مطبوعاتی، به تدریج فضا تا حدودی بازتر شد که ما هم بخشی از برنامههایمان را به آنها دادیم. ما میخواستیم از چاپ تا توزیع نشریات در دست مطبوعات باشد. تقاضا داشتیم برای شفاف شدن فضا، هر یارانهای که به مطبوعات پرداخت میشود، آشکارا اعلام شود به چه کسی چه داده شده است. خوشبختانه آنها نیز موافقت کردند. همزمان تعاونی مطبوعات را فعال کردیم و برای این کار ابتدا به یکی از مدیران ارشد که از کار دولتی کناره گرفته بود، مراجعه کردیم و ضمن درخواست پذیرش مدیرعاملی تعاونی (با حقوق) به ایشان گفتیم که میخواهیم تعاونی کاملاً صنفی باشد. پرسید برنامههای شما چیست؟ گفتیم در مرحله اول مهمترین خواست ما این است که هر کداممان واحد لیتوگرافی و دکه مطبوعاتی مخصوص به خود را داشته باشیم و بعد چاپخانه و...
* این کیوسک چه نقشی را ایفا میکرد؟
ـ میتوانست نقشهای متفاوتی ایفا کند. مهمترینش اینکه بهغیر از عرضه نشریات، با فروش دیگر محصولات فرهنگی میتوانست پشتوانه مالی خوبی برای نشریات مستقل باشد. میشد مرجوعی هر نشریهای را در آنجا عرضه کرد تا مخاطبان شمارههای گذشته به دفتر نشریه مراجعه نکنند. ما حتی ایدهای خوب برای تقویت مالی تعاونی دادیم. ایده این بود که تعاونی روزنامهای مختص نیازمندیها منتشر کند. سیاست این باشد که در دوماه اول به طور رایگان آگهی بپذیرد و در ماه سوم از آگهیدهندگان خواسته شود ۲۰ درصد از هزینه را تقبل کنند. با جا افتادن روزنامه و با وابستگی آگهی دهندگان به آن، تدریجاً قیمتها را بالا ببریم. امتیاز چنین نشریهای صادر شد، اما متاسفانه بهخاطر وضع آشفتهای که تعاونی پیدا کرد، منتشر نشد. این ایده به شیوهای دیگر، بعد از چندی در روزنامه همشهری به بار نشست.
* در حال حاضر وضعیت تیراژتان چگونه است؟
ـ برای ما که آنسالهای خوش را تجربه کردیم، تیراژ کنونی ماهنامه فیلم معمولی به نظر میرسد. این «معمولی» البته به نسبت تیراژ نشریاتی چون ما که مخاطبانی جدی و فهیم دارند - در این هنگامه ترکتاز ی نشریات زرد - خوب است.
* چرا تیراژ ماهنامه به مرور افزایش نیافت و شما به عنوان یک بنگاه اقتصادی توسعه و گسترش نیافتید؟
ـ بحث مهم این است که ما بسیار وابسته به سینمای ایران هستیم. اگر مانند دهه 1360 و 1370 فیلمهای مناسب و مطلوب و پُرمخاطب تولید شود، دست ما هم در پرداختن به مطالبی که مورد علاقه و توجه سینما رو هاست بازتر میشود. رونق و تیراژ ما به رونق فرهنگ سینمایی مملکت بستگی دارد. دوست داریم سینمای ایران چنان رونقی داشته باشد که دیگر جایی برای پرداختن به سینمای جهان در یک شماره 132 صفحهای نباشد و آنرا جداگانه منتشر کنیم.
* این پتانسیل وجود دارد؟
ـ بله، اگر اینجا مثلاً آمریکا بود، با این مقدار انرژی که طی سه دهه برای کارمان صرف کردیم، الان تبدیل به یک بنگاه بزرگ انتشاراتی شده بودیم. در حال حاضر ما باید روزنامه، هفته نامه، فصلنامههای تخصصی و انتشارات مربوط به کتابهای متنوع سینمایی میداشتیم. بنابراین تیراژ ما کاملا متأثر از سینما و وضعیت حاکم بر جامعه است. مردم پس از رویدادهای اخیر کمتر به سینما میروند و وضعیت جشنواره هم امسال مانند سالهای گذشته نبود.
* آقای مهرابی به غیر از آقایان حمیدرضا صدر، محمدحقیقت و هوشنگ راستی که خودشان با خارج از کشور در ارتباطند، یا مقیم کشورهای خارجی هستند تا به حال اتفاق افتاده است که ماهنامه برای سفرهای خارجی روزنامهنگاران هزینه کند؟
ـ نه بههیچوجه. هم آنهایی که چون آقایان حقیقت (پاریس)، راستی (توکیو)، شفقی (تورنتو)، بهرازنیا (هامبورگ)، مصطفوی (ونکوور)، نجفپور (مانهایم) و... در خارج زندگی میکنند - و معمولاً گزارش جشنوارههای محل سکونتشان را میفرستند - و هم آن دسته از همکارانی که مانند آقای صدر از اینجا به جشنوارها سفر میکنند، خودشان هزینهها را متقبل میشوند. این رویه فقط شامل همکارانمان نمیشود، حتی خود ما هم با هزینههای شخصی به جشنوارهها میرویم و نه به حساب مجله.
* ماهنامه توان پرداخت این هزینه را ندارد و یا اساسا اعتقادی به این نوع خدمات دهی ندارید؟
ـ هر دو. معمولا اگر یکی از همکارانمان قصد سفر به جشنوارهای داشته باشد، ما با ارسال نامه به جشنواره معرفیاش میکنیم. جشنوارههای رده اولی چون کن و برلین و ونیز جز دادن کارت برای دیدن تعدادی از فیلمها، دیناری نمیپردازند. اما جشنوارههایی چون کارلووی واری یا سن سباستین، ممکن است همه یا نیمی از هزینه هتل را بپذیرند، بیش از این چیز دیگری وجود ندارد. فکر میکنیم اگر هم توان پرداخت هزینه این سفرها را داشتیم و میپرداختیم، بعد از مدتی باعث اختلاف و دلخوری تعدادی از همکاران و حتی باعث قطع همکاری میشد؛ چه کسی است که خود را شایسته حضور در جشنوارهها نداند؟ ما برای گزارشهای جشنوارهای فقط حقالتحریر میپردازیم.
*روزی از یکی از همکاران شما پرسیدم آیا ماهنامه فیلم هزینههای سفر شما را تأمین میکند؟ ایشان گفتند: اگر حقالتحریر همه سالهای من در ماهنامه فیلم را جمع کنید به اندازه یک بلیت رفت من به لندن نمیشود.
ـ آقای حمیدرضا صدر حقیقت را گفتهاند. معمولاً مطالب آنهایی که برای دلشان مینویسند تا جیبشان، تاثیرگذارتر است. این را در نظر داشته باشیم که وقتی نویسندهای حاضر است هزینههای نسبتاً سنگین اینطور سفرها را خودش بپردازد، حتماً خیلی شیفته فیلم و سینما است. یکی از دلایل جذاب و خواندنی بودن گزارش جشنوارها همین است.
* مرحوم همایون صنعتی زاده نقل میکند که برای خرید یک دستگاه چاپ به یکی از کشورهای اروپایی رفته بود، از دست اندرکاران چاپ آن کشور خواست که از یک تشکیلات بزرگ چاپ بازدید کند. آنها او را به روستایی بردند و در آن روستا تشکیلات بسیار بزرگ چاپ و نشر مستقر بود. این چاپخانه تنها حدود ۸۰۰ نفر ویراستار داشت. عقیده من این است که احتمال دارد روزنامهنگار در طول ماه دو گزارش بنویسد اما مانند روزنامهنگاری که در لوموند فعالیت میکند باید هزینه زندگیاش تامین شود.
ـ حق با شماست، اما در آنجا هم اگر کسی نویسنده ثابت نشریهای نباشد، به سختی میتواند همه هزینه زندگیاش را از راه نقد فیلم و گزارش نویسی تامین کند. معمولا کسی که - مثلاً - برای کایه دو سینما مینویسد، در جاهای دیگری هم کار میکند. کتاب تالیف میکند و یا در رادیو و تلویزیون و مجامع هنری و سینمایی فیلم تحلیل میکند و کارهایی از این دست.
* یک صفحه در مجله فیلم چه میزان حق التحریر دارد؟
ـ برای کسی که مطلبش برآمده از کار و تحقیق و دانش وسیع باشد و یا کسی که دارای جایگاه ممتاز فرهنگی است، تفاوت قائل میشویم. وقتی ما از آقای آیدین آغداشلو مطلب میگیریم، نمیتوانیم حق التحریر او را عادی محاسبه کنیم. با توجه به چنین مواردی میانگین پرداخت ما ۲۵ هزار تومان است و این مقدار با اطلاعی که از پرداختی دیگر نشریات بخش خصوصی داریم - حساب نشریات دولتی کاملاً جدا و دلبخواه است - کم نیست. ما تنها نشریهای هستیم که همزمان با انتشار و گاهی قبل از آن، بدون استثنا برای همه حقالتحریر مینویسیم، حتی اگر بسیار ناچیز باشد. در حسابداری ما لیست بلندبالایی از افرادی وجود دارد که با وجود تماس چندباره حقالتحریرشان را نگرفتهاند، چون انتظارش را نداشتهاند.
* شما چه تعریفی از مخاطبان خود دارید و فکر میکنید مخاطبان شما چه کسانی هستند؟
ـ خوانندگان ماهنامه فیلم طیف وسیعی از افراد جامعه با مشاغل گوناگون هستند؛ از محصل تا دانشجو، ازکارگر ساده تا پزشک جراح. وجه مشترک همهشان علاقه به سینماست؛ اغلب کسانی که به تماشای فیلمهای متفاوت ایرانی و خارجی گرایش دارند. میانگین سطح تحصیلی مخاطبانمان کارشناسی است. بر اساس آماری که چند سال پیش گرفتیم، ۸ درصد از خوانندگان مجله زیر دیپلم و ۸ درصد پزشک هستند.
* در حال حاضر چند نفر در مجله حقوق ثابت می گیرند؟
ـ لیست بیمه ما معمولاً بین ۱۸ تا ۲۰ نفر است.
* چند نفر کار اداری را انجام میدهند؟
ـ کادر اداری ما زیادند. یک مسئول خدمات، یک رابط صحافی، دو پیک، دو منشی، یک حروفچین، سه گرافیست، یک نمونهخوان، یک حسابدار، یک مسئول پیگیری امور مالی، یک مسئول بخش بازرگانی، یک مسئول بخش اشتراک و یک مسئول بخش شهرستانها افرادی هستند که بافت اداری ما را تشکیل میدهند.
* روزنامهنگار چه طور؟
ـ به غیر از دهها نویسندهای که به صورت حقالتحریری برای مجله مینویسند، 5 نویسنده نیز ثابت هستند.
* متوسط حقوق پرداختی شما در حال حاضر چه میزان است؟
ـ تقریبا بالاست.
* منظورم نویسندههاست.
ـ با احتساب بیمه و یک ماه عیدی و یک ماه بازخرید و پرداختی شمارههای فوقالعاده، بطور متوسط ماهی ۶۰۰ هزار تومان.
* میزان پرداخت شما به کارمندان چه میزان است؟
ـ پرداختها طبق لیست حقوق وزارت کار و سازمان تامین اجتماعی است. اما به خاطر اینکه مجله در آستانه سی سالگی است و زمان بازنشتگی کارمندان قدیمیاش در حال فرارسیدن، باید آمادگی پرداختهای قابل توجهی را داشته باشیم؛ پرداخت 30 ماه حقوق به هر کارمند. بنابراین از ۴ سال پیش به تدریج شروع به خرید سنوات آنها کردیم و با اینکه رقم هنگفتی بود، ۲۰ سالش را بازخرید کردیم. امسال هم به غیر از سال ۸۸، ۳ سال باقیمانده را خریدیم. تصور میکنم برای عید امسال با در نظر گرفتن عیدی که در بخش خصوصی دو برابر حقوق است - و معلوم نیست چرا دولت همین مقدار عیدی را به کارمندانش نمیدهد - باید نزدیک به ۲۸ میلیون تومان پرداخت کنیم. پارسال ۲۲ الی ۲۳ میلیون صرف حقوق و دوبرابر عیدی شد و حتماً در سال آینده باید آمادگی پرداخت 30 میلیونواندی داشته باشیم. مجموع این هزینهها برای یک ماهنامه در بخش خصوصی رقم هنگفتی است.
* به نظر میرسد سازمان آگهیهای شما متفاوت از این مجموعه است؟
ـ سازمان آگهیها متفاوت نیست، اما مستقل است.
* به عبارت دیگر آنجا هزینه پرداخت نمیکنید؟
ـ مگر میشود پرداخت نکنیم؛ دفتر و دستک و کارمند و هزینههای جوراجور دارد، از جمله هزینهی تبلیغ برای خودش.
* مسئول آن حقوق بگیر ثابت این مجموعه است؟
ـ هم حقوق و هم پورسانت دریافت میکند.
* سازمان آگهیها چه درصدی از مجموع هزینههای مجله را پرداخت میکند؟
ـ شاید حدود ۳۰ درصد.
* یعنی مجموع این کار ۳۰ درصد سود دارد؟
ـ بله، به غیر از هزینههای مورد اشاره، یک آگهی، فیلم و زینک، کاغذ و چاپ، صحافی و پخش و هزینههای سربار دارد. به علاوه قسمتی از درآمدها صرف کتاب سال، تقویم، کارت تبریک و آگهی برای نمایشگاههای مختلف میشود. امسال چندان وضع رضایتبخشی وجود نداشت و به دلیل اتفاقات سیاسی، شاید این مقدار درآمد کاهش هم پیدا کند.
* در اغلب مطبوعات ایران و جهان در ابتدا عدهای کار را با هم شروع میکنند اما در بین راه اتفاقاتی میافتد و برخی از مجموعه روزنامه جدا میشوند اما کار همچنان ادامه دارد. من در قسمتهای مختلف از صحبتهای شما ادلههای جابجایی روزنامهنگاران را دریافت کردم؛ اما دوست دارم یک تعریف دقیق از جابجایی آدمهای مختلف در ماهنامه فیلم را به ما ارائه دهید.
ـ باید با دید مثبت به این موضوع نگاه کرد. افراد بسیاری در مکتب مجله فیلم رشد کردند، بعضی همکاری تنگاتنگ داشتهاند و بعضی گذرا. و حتی کسانی که گذرشان به آن نیفتاده، از فضایی که این نشریه ساخت، آموختند. یادمان باشد که اگر ماهنامه فیلم به هر دلیلی (چه اقتصادی و چه ناتوان در جذب مخاطب) در همان اوایل دهه 1360 شکست میخورد، نشریات بعدی با اطمینان خاطر منتشر نمیشدند؛ ماهنامه فیلم مسیر را برای دیگران هموار کرد. تعدادی از همکاران که کارشان را با مجله فیلم شروع کردند، بعدها جدا شدند و نشریه خودشان را منتشر کردند و این یک زایش طبیعی و بالنده بود و باعث خوشحالی ما.
* اگر شما برای سالگرد خود فراخوان داشته باشید، این افراد میآیند؟
ـ بله، ما حدود دو یا سه ماه پیش جشنی گرفتیم که همه افرادی که گرفتاری نداشتند، در آن حضور یافتند.
* آیا اتفاق افتاده است که برای یک گروه ۵ یا ۶ نفری مشکلی ایجاد شود که دیگر نیایند؟
ـ اسمش مشکل نیست، بخشی از آن ناشی از تنگیجا و بخشی از آن پیدا کردن موقعیتی تازه است که حق هر نویسندهایست. مثلاً مجله دنیای تصویر کارش را با تعدادی از نویسندگان ماهنامه فیلم آغاز کرد؛ نویسندگانی که بعضی از آنها اصلاً کشف مجله فیلم بودند.
* در نشریه سینمایی هفت هم همین جریان پیش آمد؟
ـ نه، آقای طالبینژاد امتیاز نشریه فرهنگی «هفت» را گرفت - البته پیش از آنهم تجربه انتشار چند شماره از یک نشریه سینمایی را داشت- و با کمک آقای مجید اسلامی منتشرش کرد. هفت به غیر از سینما به ادبیات و تئاتر هم میپرداخت، چیزی که به ذائقه و سلیقه آنها نزدیکتر بود. این هم یک زایش طبیعی از دل مجله فیلم بود. همین حالا هم اگر یکی از همکارانمان علاقهمند گرفتن امتیاز یک نشریه باشد، حتماً تشویق به اینکارش میکنیم.
* چه درصدی از روزنامه نگاران ماهنامه فیلم در ابتدای تاسیس مجله بودند امادر حال حاضر نیستند؟
ـ کم نیستند. نزدیک سه دهه از عمر مجله گذشته است..
* بالای ۸۰ درصد هستند؟
ـ نه خیلی کمتر، خُب بعضی به سراغ رسانههای غیر چاپی رفتهاند، چند نفر مهاجرت کردهاند و سهچهار نفر فوت کردهاند و... برخی هم انگیزهای برای نوشتن ندارند. من هم زمانی بسیار طراحی میکردم و نمایشگاه برگزار میکردم، اما هم به دلایل بیرونی و هم به علت آنکه کار برایم یکنواخت شد، رها کردم. غصهای نیست، جوانان تازه نفس در راهند.
* نسلهای قبلی مطبوعات مانند دکتر خانلری، مصباح زاده و علی بهزادی یک نوع سرمایه گذاری معنوی بر روی روزنامهنگاران داشتند. اما حالا سالهاست که این نوع سرمایهگذاریها به جهت وضعیت اقتصادی و بافت فرهنگی امروزی دیگر مرسوم نیست . میخواستم بدانم هیچ وقت چنین موضوعی به ذهن شما متبادر شد؟
ـ بله. این روزها آنقدر نویسنده سینمایی و منتقد فیلم داریم که برای خودشان صاحب انجمن در خانه سینما هستند. اما در ماهها و سالهای اولیه انتشار ماهنامه فیلم، ما فقط از نظر مالی دستتنگ نبودیم، نویسنده و منتقد هم به اندازه کافی نداشتیم و بیشتر مطالب را خودمان مینوشتیم. ما طی دورههای مختلف از بین صدها خوانندهای که برایمان مطلب و نقد میفرستادند، دهها تن از مستعدترینشان را دعوت به همکاری کردیم. بسیاری از آنها در مکتب ماهنامه فیلم رشد کردند و اینک از نامدارترین نویسندگان و منتقدان فیلم در سینمای ایران هستند.
* اگر ۲۸ سال پپش این انگیزه و ذوق در شما وجود نداشت، فکر میکنید باز هم روزنامه نگار میشدید؟
ـ ما قبل از ماهنامه فیلم هم روزنامهنگار بودیم، اما اگر غرضتان سینمایی نویسی است، بله جوابتان مثبت است. در مورد خودم گفتنی است که تحصیل در رشته سینما را نه برای ورود به دنیای فیلمسازی، بلکه برای سینمایی نویسی برگزیدم. زمانی که برای امتحان شفاهی و پذیرفته شدن در این رشته به دفتر مدیر دانشکده هنرهای دراماتیک رفتم، آقای پرویز شفا و هوشنگ کاووسی که از جمله ممتحنین جلسه بودند، پرسیدند چرا میخواهی سینما بخوانی؟ گفتم، من این فیلمهای 8میلیمتری را -تعدادی از آنها را به جلسه برده بودم- پیشتر ساختهام، اما برخلاف بقیه داوطلبها نمیخواهم فیلمساز شوم. قصدم تحصیل دانش آکادمیک در این رشته برای سینمایی نویسی در کنار کار طراحی است. قدری هم از نوشتههای سینمایی آن دو و زندهیاد هوشنگ طاهری که در جلسه بود تعریف کردم، و به نظرم آن تعریفها بیش از فیلمها و پاسخ به پرسشهای سینمایی کارساز شد! چه زود گذشت، انگار همین دیروز بود.