گفتگو با دکتر سلطانی فر درباره‌ی ارتباطات سیاسی

گفتگو با دکتر سلطانی فر درباره‌ی ارتباطات سیاسی

ارتباطات سیاسی در گفتگو با سلطانی فر. دکتر 'محمد سلطانی فر' استاد رشته‌ی ارتباطات 'دانشگاه آزاد واحد علوم و تحقیقات'، در مقاطع فوق لیسانس و دکترای تخصصی و مدیر مسئول روزنامه های ایران نیوز و صبح اقتصاد است. ایشان در زمینه پوشش خبری و روابط عمومی الکترونیک صاحب تالیفاتی هستند. دکتر سلطانی فر دبیر علمی اولین کنفرانس بین المللی روابط عمومی الکترونیک بوده و دارای دهها مقاله ارائه شده در نشریات و کنفرانس‌ها و دوره‌های آموزشی در زمینه‌ی ارتباطات و روابط عمومی هستند .

- به عنوان سؤال نخست بفرمایید که پیشینه سیاست و ارتباطات به چه زمانی برمی‌گردد؟

از اولین آوایی که شکل گرفته تا اولین حرکتی که از انسان سر زده است هم پای ارتباطات در میان بوده است و هم پای سیاست. اما در شکل امروزی قاعدتاً دنیای سیاست‌، تاریخی قدیمی‌تر دارد. شکل نوین ارتباطات امروزی  به حداقل 400 سال قبل برمی‌گردد؛ زمانی که رسانه‌های نوین و رسانه‌های به اصطلاح توده‌ای وارد دنیای امروز شده و مسیر خودش را به گونه‌ای تعیین کرده که توانسته پا به این عرصه بگذارد. ولی دنیای سیاست شاید از 300-200 سال قبل آرام آرام پا به عرصه وجود گذاشته، از زمانی که قبایل شکل حکومتی به خودشان می‌گیرند نقش سیاست خودش را تضمین می‌کند و 'ارسطو' و' افلاطون' و شخصیت‌های دیگر راجع به آن مطلب می‌نویسند، تا این که به شکل امروزی می‌رسد.

دنیای ارتباطات سیاسی یا مقوله‌ی ارتباطات سیاسی یک موضوع بین رشته‌ای است که بین رشته‌ی ارتباطات و سیاست به‌وجود آمده و با توجه به قدمت آن و وزنه‌ای که سیاست دارد همیشه بار خودش را بر آنچه که امروز به معنای ارتباط به‌وجود آمده تحمیل می‌کند. به هر حال این شاید یکی از نیازهای دنیای سیاست بوده که ارتباطات را به شکل امروزی در می‌آورد و اگر بخواهیم نگاه تقدم و تأخری داشته باشیم قطعاً سیاست، مقدمه‌ای بر ارتباطات است و اگر بخواهیم نگاه کاربردی هم داشته باشیم می‌بینیم که ارتباطات ابزار کاربردی و بهینه‌‌سازی سیاست است. در یک نگاه یک طرفه می‌بینیم ارتباطات سیاسی، موضوعی است که بر اساس نیاز دنیای سیاسی امروز و استفاده از ابزار سیاست و ابزار ارتباطی شکل می گیرد و خودش را نشان می‌دهد.

- چه تعبیری از سیاست را  بر تعریف از ارتباطات مقدم می‌دانید، به واسطه‌ی این که شما سیاست را مقدم بر ارتباطات دانستید در این نگاه سیاست و ارتباطات را چگونه تعریف می‌کنید؟

سیاست کلیه اعمال و روشهایی است که یک انسان در شکل کلامش و در برخورد از خودش با دیگران نشان می‌دهد. این سیاست می‌تواند از نوع زبانی، گفتاری، کلامی باشد. این شکل کلام می‌تواند رفتاری نیز باشد. این نوع ارتباطات را می‌توانیم در نوع کلامی و غیرکلامی پیدا کنیم و می‌بینیم که آن هم وجود خارجی دارد، اما در تعریف دیگر مراوداتی که دول مختلف و کشورهای مختلف و مراوداتی که همسایگان با دیگر کشورها انجام می‌دهند، مجموعه‌ای از سیاست را اعمال می‌کند. در تعریف دیگر، رفتار و اعمال حکومت‌ها با مردم‌شان و شیوه رفتارشان بر مردم را در سیاست می‌بینند و همه اینها بر سیاست حاکم است و باید ببینیم سیاست را از چه بعدی تعریف می‌کنیم و همه اینها در مجموع شکل‌دهنده این مسیر است؛ مسیر شکل‌گیری دنیای سیاست امروزی.

در ارتباطات هم از اشکال مختلف ارتباطی: ارتباطات غیر کلامی، رفتاری، گفتاری و حتی مکتوب، صحبت می کنیم و شامل کلیه اعمال و رفتارهایی است که یک پیام منتقل می‌شود و حالا یک پیام از صورت شفاهی و از شکل و ظاهر یک فرد منتقل می‌شود و از شکل کلامی با عنوان گفتاری و از طریق نوشتاری، یا از طریق رسانه‌ها رادیو، تلویزیون و رسانه‌های نوین انتقال ارتباطات خود را شکل می‌دهد که این را ارتباطات گوئیم.

- در دوران‌های گذشته،ما حکومت‌هایی مانند روم باستان را می بینیم که در آن زبان و کلام و خطابه نقش بارزی را در عرصه سیاست ‌بازی می کند. نخستین بارقه‌های ارتباطات سیاسی در عرصه‌های پیش از اختراع چاپ چگونه بوده است؟

جدا کردن این دو از هم شدنی نیست. چون در همه زمینه‌ها با هم بوده و با هم شکل گرفته‌اند. از نحوه‌ی عملکرد افراد در مجامع عمومی گرفته تا رفتار یک فرد با فرزندانش، وقتی که به او سلام می‌کند (نوعی ارتباط سیاسی است) و شما دیر جواب او را می‌دهید این ارتباط، شکلی از ارتباطات سیاسی است. یعنی در پاسخ‌گویی به کلامش و پاسخ‌گویی به سلامش نوعی ارتباط وجود دارد و در پاسخ‌گویی به کلام،  شما نوعی سیاست را اعمال می‌کنید که دال بر نارضایتی و ناراحتی و دلیل خاصی بر عدم پاسخ‌گویی دارد و هیچ‌گاه نمی‌توانیم این را مقدم بر دیگری بدانیم. اینها مخصوصاً در سیاست تعریف شده است. همینطور که اشاره کردید حاکمان قدیم در رفتار و برخورد با انسانها در نوع رفتار و گفتگوها یا سخنرانی‌ها، در بیان مطلب خودشان در همه و همه سعی می‌کردند از ارتباطات سیاسی استفاده کنند. گفتار گویندگان سیاسی و قوی و کسانی که با گفتار بسیار وزینی مطالب سیاسی را انعکاس می‌دادند.

- با اختراع چاپ و به وجود آمدن روزنامه‌ها و رسانه‌های مکتوب و بخصوص در اوج‌گیری آن در قرن 19 رسانه‌ی چاپی و رسانه‌ی مکتوب چه تحولاتی را در ارتباطات سیاسی به‌وجود آوردند؟

طبیعی است زمانی که چاپ به‌وجود آمد این بر اساس یک نیاز سیاسی بود. از زمانی که حاکمان احساس کردند در تأثیرگذاری بر افکار عمومی، دیگر روش‌های سنتی خودشان مثل بیان سنتی و بیان خودشان تأثیرگذار نیست، مجبور شدند از شیوه‌های جدید استفاده کنند؛ شیوه‌هایی که بتواند روی افکار آنها تأثیر بگذارد. آنها در رسانه‌های مکتوب این توانمندی‌ را نشان دادند و به سیاسیون القاء کردند که مسیر سیاست‌شان را از طریق روزنامه‌ها و رسانه‌ها اعمال کنند. از این طریق تأثیرگذاری بر افکار عمومی ده چندان می‌‌شود. به همین جهت بخشی از هزینه مالی و بخشی از رفتارهای آنها و بخشی از تمرکز آنها برای تمرکز به این رسانه‌ و رسانه‌های چاپی از نوع روزنامه‌ها و مکتوب‌های دیگری که منتشر می‌شد شکل گرفت که آنها بتوانند از آن طریق افکار عمومی را که نیاز حاکم آن دوره بود، به تصویر بکشند. در گذشته ما شاهد این بودیم که حاکمان عمدتاً از طریق گفتار، پیام و نوشته‌ها یا زور یا روشهای دیگری می‌توانستند اعمال قدرت خودشان را داشته باشند. اما شکل‌گیری دموکراسی‌ها (دمو به معنای (مردم) و کراسی به معنای (سالاری): مردم‌سالاری که امروز ما از آن تعریف می‌کنیم)، برخاسته از این نگاه است. حاکمان احساس کردند که با ابزارهای سنتی مثل گفتار، بیان، خطابه و سخنرانی توانایی جذب افکار عمومی را ندارند. به همین جهت امکانات چاپ و امکانات مکتوب این فضا را در اختیار آنها قرار داد تا آنها بتوانند با استفاده از این ابزارها تأثیرگذاری خود را دهها برابر نسبت به افکاری که مد نظر آنها بود، افزایش دهند.  

- در طبیعت رسانه‌های مکتوب و روزنامه ها چه عناصر و خصوصیتی نهفته بود که خطابه و رسانه‌ی شفاهی آن را نداشت؟

ماندگاری پیام اولین نکته‌ای بود که نقش اساسی داشت. با یک خطابه یا یک گفتار مطلب شما از اذهان بیرون می‌آمد اما زمانی که در مکتوب باقی می‌ماند شما به آن، دهها بار مراجعه می‌کنید و آن را انتقال می دهید.

نکته‌ی دوم: قدرت انتقال است که تا آن زمان آن امکان وجود نداشت؛ یعنی شما زمانی که می‌خواستید مطلبی را نقل کنید آنچه را که در حافظه‌ی خودتان بود، انتقال می‌دادید یعنی زمانی که مکتوب باز می‌شد می‌توانستید آن را به دیگرانی انتقال بدهید که این امکان نیز به فضای بیشتری نیاز داشت. نکته‌ی سوم: تأثیر  ماندگاری بر روی ذهن شما است. چرا که شما وقتی چشم، حواس و ذهن خود را روی یک چیز متمرکز می‌کنید، خیلی بیشتر از تنها گوش شماست که بتواند روی این قضیه تأثیرگذاری بیشتری را داشته باشد. موارد این ‌چنینی زیاد است تا این که بتوانیم قدرت و برتری رسانه‌ مکتوب را بر ارتباطات شفاهی پیدا کنیم. اما بارزتر از آنها همان نکته‌ی اول است که اشاره کردم و این که  ماندگاری پیام باعث شد که این تأثیر را داشته باشد.

نکته‌ی بعد این است که در آن دوران آرام آرام شاهد شکل‌گیری آدم‌های تأثیرگذار و گروه‌های تأثیرگذار بودیم که مسلط به این ابزار یعنی ابزار چاپ و یا استفاده‌کنندگان از این ابزار و یا شاهد آدم های باسوادی بودیم که آنها نقش گروه‌های مرجع را در پیش گرفتند و تأثیرگذاری بر روی این افراد جزء آن اهدافی بود که سیاسیون به دنبال آن بودند تا تأثیرگذار باشد و از طریق گروه‌های مرجع در القاء پیام خودشان به دیگران این نقش را ایفا کنند.

- از دورانی که رسانه‌های مکتوب کار خودشان را در جامعه شروع می‌کنند از دورانی نام می برند که حوزه‌ی عمومی به تغییر حال ما شکل می‌گیرد. این حوزه‌ی عمومی چگونه در آن دوران تعقیب می‌شود و شکل می‌گیرد. این حوزه‌ی عمومی چه نقشی را در صورت‌بندی جدید ارتباطات سیاسی در آن دوران بازی می‌کند؟

این حوزه‌ی عمومی که در گذشته بوده با این حوزه‌ی عمومی که امروزه شکل می‌گیرد، کاملاً متفاوت است. حوزه‌ی عمومی در آن دوران مانند قطره آبی است که وسط ظرف‌ آبی می‌افتد و ایجاد موج می‌کند و آرام آرام عموم را در بر می‌گیرد و از یک نقطه مرکزی در سطوح مختلف جامعه و سطوح بیرونی شکل می‌گیرد. اما امروزه آنچه که به عنوان سطوح بیرونی و یا عرصه‌های عمومی مطرح است، ‌چنین نیست که از یک نقطه مرکزی شکل گیرد. امروزه تقریباً می‌شود گفت در همه جا ما شاهد شکل‌گیری نقاط متعدد برای گیرایی پیام و برای تأثیرگذاری پیام هستیم همانند هزاران قطره بارانی که در یک حوض می‌افتد و هر کدام برای خودشان حوزه‌های عمومی پیدا می‌کنند و تلاقی این حوزه‌ها، حوزه عمومی دنیای امروزی است؛ به طوری که در طبیعت کل رسانه‌ها بوجود آمده است. حوزه‌های عمومی تعاریف تازه‌ای دارند و به شکل عمومی وجود ندارد و حوزه‌های کوچکتری‌هستند که در بسیاری از موارد همدیگر را خنثی می‌‌کنند و ممکن است همپوشانی ایجاد کنند و این حوزه‌ها را تقویت کنند. اما با آن چیزی که 'هابرماس' به آن اشاره می‌کند، متفاوت است. آن موقع نگاه 'هابرماس' در این بود که یک رسانه ‌می‌تواند در یک حوزه‌ی عمومی، تأثیرگذاری وسیعی را داشته باشد و این وسعت بتواند از یک قشر روزنامه‌خوان یا یک قشر کتاب‌خوان یا یک قشر پیام‌گیر به اقشار مختلف‌اش آرام‌آرام گسترش پیدا کند و در نهایت یک جامعه را تحت  پوشش قرار دهد. امروزه این قضیه متفاوت با آن چیزی است که در گذشته شکل گرفته است.

- در واقع رسانه‌های جدید به واسطه‌ی این که یوزر محور هستند و به واسطه‌ی طبیعت رسانه ای که دارند، مرزهای جدیدی را در ارتباطات سیاسی می‌گشایند و گستره‌های جدیدی را به واسطه‌ رسانه‌های جدید یا رسانه‌های مبتنی بر وب پیدا می‌کنند. آیا شما با این گفته موافق هستید؟

من باید به یک‌سری تئوری‌ها در این قضیه اشاره کنم. ما در گذشته نگاه‌مان به رسانه‌ها نگاهی از بالا به پایین و نگاه به شکل ابزاری که می‌تواند در افکار عمومی تأثیر مستقیمی داشته باشد، بود. مثلاً قبل از سالهای 1970-1960 نگاه ما به تئوری‌های تزریقی، تئوریهای گلوله‌ای و موارد خاصی که مطرح می‌کردیم، توی این قضیه بوده که یک ابزار می‌آمد به شکل گلوله تأثیر خودش را در جامعه ایجاد می‌کرد و یا به شکل تزریقی می‌آمد و به بدنه و پیکر یک جامعه وارد می‌شد و تأثیر می‌گذاشت. اما وقتی که به سال 1990 رسیدیم، با تئوری‌های دیگری مواجه شدیم، تئوری‌هایی که یک مقداری این قضیه را متفاوت کرد. تئوری‌ تأثیرگذاری رسانه‌ها بر سیاسیون و ارتباطات سیاسی: یعنی می‌گوید این طور نبود که اگر یک حاکمی رسانه‌ای را در اختیار داشته باشد- مثل دهه‌های 60-1950 که اشاره شد- بتواند افکار عمومی را کنترل کند. امروز رسانه‌ها می‌توانند بر این حکومت‌ها تأثیرگذاری داشته باشند و آرام آرام شاهد این قضیه بودیم . در واقعه سونامی دقیقاً شاهد تئوری ‍CNN بودیم که همان تئوری تأثیرگذاری یک رسانه بر سیاست خارجی است. یعنی نه تنها تأثیرپذیری دارد بلکه تأثیرگذاری هم دارد چرا که می‌تواند افکار عمومی را علیه یک حکومت بشوراند- به این شکل که چرا حرکتی انجام نمی‌دهد، چرا وارد این بازی نمی‌شود- باز نمونه‌اش را در' بالکان' یا' بوسنی و هرزگوین' مشاهده می‌کنیم که رسانه‌های مختلف، دولت  آمریکا را مجبور کردند تا در آنجا حضور پیدا کند، اینها شاید اعتقاد دارند که حرکت بالعکس اتفاق افتاد یعنی این که آمریکایی‌ها از رسانه‌ها استفاده کردند تا افکار عمومی را تحریک کنند. آرام آرام بیائیم به سالهای 2004 و 2003، قبل از 11 سپتامبر که با تئوری‌های 'پست مدرن' و 'پست سی ان ان' روبرو هستیم. تئوری‌ پست مدرنها که تأثیر متقابل بر هر دوی ارتباطات و سیاست‌ دارد، می گوید که هم ارتباطات و هم سیاست می‌تواند به شکل متقابلی بر همدیگر تأثیر بگذارند و تأثیر پذیرند و یا رسانه‌ها به سیاسیون اعمال قدرت کنند و این بستگی دارد به میزان استفاده‌ی هر کدام از اینها در حوزه‌های مختلفی که وجود دارد و این نقطه‌ای است که امروزه شکل خود را پیدا می‌کند. می‌دانید که تئوری‌های مدرن خیلی تغییر پیدا نمی‌کرد و ماندگاری خود را می‌توانست اصلاح کند و می‌توانست سالها تداوم داشته باشد و به گونه‌ای بود که می‌توانست پدیدار باشد.

- خیلی‌‌ها معتقدند که با حضور رسانه‌های امروز در عرصه سیاست، خود رسانه‌ها تبدیل می‌شود به لابی‌های قدرت و خود رسانه‌ در حال تبدیل شدن به تئوری CNN است و اینها بیشتر به اصطلاح رسانه های قدیمی هستند مثل رادیو و تلویزیون. اگر شما این نظریه را قبول دارید. آیا این جای خوشبختی هست که بگوییم رسانه‌های اینترنتی و رسانه های مدرن در مقابل رسانه های قدیمی می‌توانند تبدیل یک لابی قدرت شوند و به واسطه‌ی‌ این که 'نیومدیا' یا 'یوزر محور' هستند می‌توانند به جای این که این رسانه تبدیل شود به لابی قدرت، در برابر ایده‌های حوزه‌های عمومی خودش چیزی باشد برای این که دیدگاه‌های مردم را انتقال دهد. این تئوری‌ وجود دارد که رسانه‌های سنتی دارند تبدیل می‌شوند به قدرت و حوزه‌های عمومی و اراده مردم نمی‌تواند تأثیری بر این جریان رسانه‌ها داشته باشند. اما ما شاهد هستیم که رسانه‌های مبتنی بر وب و رسانه‌های جدید دارند رشد پیدا می‌کنند. آیا می‌توان گفت این رسانه‌های جدید و رسانه‌های قدیمی می‌توانند فرصتی باشند برای مردم تا دیدگاه های خود را مطرح کنند؟

اعتقاد دارم از زمانی که رسانه‌ها بر اساس تئوری‌های گذشته به عنوان ابزاری در اختیار حکومت‌ها قرار گرفتند و حکومت‌ها در درون رسانه‌های بزرگ تأثیرگذار نفوذ کردند، همیشه این فکر در روزنامه‌گذاران و افکار عمومی وجود داشت که ابزاری را ایجاد کنند که از طریق آن بتوانند این تمرکز و انحصار را بشکنند مثلاً اگر آمریکا را نگاه کنید می‌بینید که این کشور می‌ آید و با استفاده از تئوری CNN در همه جای دنیا تأثیرگذاری می‌کند.

اینترنت  این فضا و امکان را به‌وجود آورد که مردم باز بتوانند در مقابل این تئوری‌ گذشته ایستادگی کنند و این انحصار را بشکنند. مثالی می‌زنم از آنچه که قدرتهای بزرگ می‌خواستند ولی نشد و صرفاً به دلیل همین رسانه‌های کوچک بوده که شکل آن را داریم. نمونه‌ی آن جنگ 33 روزه‌ی 'لبنان' است. ما شاهد بودیم که همین دوربین‌های موبایل و اس‌ام‌اس‌هایی که شکل گرفت و تأثیرگذاری که رسانه‌های کوچک داشتند بیشتر از رسانه های بزرگ مثل 'الجزیره' ، 'سی ان ان' و ... بود. رسانه‌ها به واسطه‌ی همین تأثیر مجبور شدند تا پشت سر حضور مردم نقش ایفا کنند و معلوم نبود که اگر این رسانه‌های کوچک 'وب‌سایتی' و 'وب‌کمی' نبودند، باز مسیر همان مسیری بود که غربی‌ها می‌خواستند به اهدافشان برسند؟ من معتقدم که قطعاً آمریکایی‌ها به کمک اسرائیلی‌ها می‌آمدند و به اهدافشان می‌رسیدند. اما همین رسانه ها یکی از ابزارهای بازدارنده در جنگ 33  روزه‌ی 'لبنان' بود.

مثال‌های مختلف و متعدد راجع به این قضیه بزنیم. داستان 'ابوغریب' نمونه‌ای از همین قضیه است و همیشه در زندانهای آمریکا این اتفاق‌ها، اتفاق‌های همیشگی بوده که شکل می‌گرفت. اما امروزه این رسانه‌های کوچک هستند که افشاگری می‌کنند و آنها مجبور به بازنگری در رفتارهای سیاسی خود می‌شوند و همچنین در 'گوانتانامو' اتفاقات خاصی که افتاد و آن خبرهایی که بیرون آمد و همچنین  داستان اعدام 'صدام حسین'، مواردی است که ما رسانه‌های کوچکی را می‌بینیم که می‌آیند و نقش خودشان را ایفا می‌کنند. در حمله  آمریکا به عراقی‌ها، ما 'وب کم ها' و وبلاگ‌هایی را می بینیم که توانستند بر کشتارهایی که درآن حمله اتفاق افتاده بود، تأثیرگذار باشند. نباید از یاد ببریم که این رسانه‌های جدید و عمومی فضایی را ایجاد کردند تا قدرت باز هم از آن چهره یک‌سویه‌اش یک مقداری رقیق‌تر باشد و یا حالت نیمه یک‌سویه پیدا کند که اینها هم بتوانند تأثیرگذار باشند، حق خودشان را بگیرند و دیدیم که این اتفاق افتاد.