دیپلماسی عمومی ایالات متحده در خاورمیانه (یک رهیافت فرهنگی انتقادی)

دیپلماسی عمومی ایالات متحده در خاورمیانه (یک رهیافت فرهنگی انتقادی)

چکیده: یکی از بخش­های در حال رشد در حوزه ادبیات روابط عمومی، تحقیق عمقی با عنوان دیپلماسی عمومی است. این علاقه در حال رشد به دیپلماسی عمومی در کنار افزایش توجه دیپلماسی عمومی ایالات متحده به خاورمیانه قرار گرفته است. بر اساس یک تحلیل انتقادی از استراتژی­های دیپلماسی عمومی در خاورمیانه، نویسنده نشان می‌دهد که مدل­های سنتی دیپلماسی عمومی بصورت دیپلماسی عمومی فعلی تغییر کرده است. بر اساس یک مدل آیینی ارتباطی و تئوری کنش ارتباطی که در این مقاله تعقیب می‌شود، نویسنده به­وضوح استدلال می‌کند که یک رهیافت فرهنگ محور در اجرای دیپلماسی عمومی بین‌المللی ضروری است.

اصطلاحات کلیدی:

دیپلماسی عمومی؛ روابط عمومی؛ مطالعات میدانی؛ پسااستعماری.

در فضای پس از 11 سپتامبر، یکی از کلیدی‌ترین استراتژی‌هایی که توسط حکومت بوش اتخاذ شد، تأسیس اداره ارتباطات جهانی با هدف تسخیر قلب‌ها و اذهان مردم خاورمیانه بود (AMR, 2004).

اداره ارتباطات جهانی وظیفه مهم هماهنگی و تنظیم تلاش های روابط عمومی جهانی دولت ایالات متحده را از طریق مجموعه متنوعی از برنامه‌هایی نظیر تبلیغات، وب سایت‌ها، برنامه‌های رادیویی و مطالب خبری بر عهده دارد.

تلاش های دیپلماسی عمومی ایالات متحده با محوریت خاورمیانه توسط مدیر پیشین تبلیغات تشدید و تقویت شد؛ شارلوت بیرز (Charlotte Beers) مدیر پیشین اجرایی تبلیغات قبلاً وظیفه رهبری دپارتمان ایالتی را برعهده داشت (AMR, 2004).

افزایش اخیر تلاش­های دیپلماسی عمومی ایالات متحده در منطقه خاورمیانه در تداوم افزایش توجهی بود که متخصصان روابط عمومی به آن داشتند (Wang & Chang, 2004 ؛ Taylor, 2000a, 2000b).

این حرکت سیل آسا در دیپلماسی عمومی با هدف تغییر افکار عمومی در هر جایی از دنیا، یک فرصت عالی برای بازبینی رویدادها و شناسایی آن با یک دید مطالعه انتقادی ایجاد می‌کند.

به­ویژه که در این مورد یک بازنگری اقتصادی مناسب است، و موجب رشد مطالعه روابط عمومی در حوزه دیپلماسی عمومی شده است (Wang & Chang, 2004 ؛Taylor, 2000a, 2000b).

هدف این بخش از مطالعات در ابتدا روابط عمومی بین‌المللی در حوزه فعالیت­های حکومتی است، یک سری مهارت هایی بر مبنای رویکرد به روابط عمومی است تا استراتژی‌هایی و تاکتیک‌هایی برای بهبود تلاش­های دیپلماسی عمومی پیشنهاد کند، بدون اینکه چارچوب­های اصلی را که برای تداوم تلاش­های دیپلماسی عمومی لازم است، دچار چالش جدی کند.

در این مقاله، من یک نگاه تاریخی به استراتژی‌های دیپلماسی عمومی ایالات متحده در خاورمیانه و شناسایی این استراتژی­ها در متون گذشته و حال دیپلماسی عمومی در منطقه داشته‌ام. تلاش­های دیپلماسی عمومی ایالات متحده در خاورمیانه از زمان شروع جنگ سرد در سال 1950 به اجرا درآمد تا از گسترش اتحاد شوروی ممانعت به عمل آورد، کنترل غرب روی منابع نفتی خاورمیانه را حفظ کند و هرگونه احساسات ضد غربی ناشی از تأسیس اسرائیل را خنثی کند (Battle, 2002) .

خاورمیانه یک مطالعه موردی خوبی است، به خاطر اینکه ایالات متحده به دلایل استراتژیک دارای منافع تاریخی در منطقه است. تلاش­های معمول در منطقه خاورمیانه بار دیگر در فضای پس از 11 سپتامبر برای جلب پشتیبانی عمومی آغاز شده است تا از این طریق از منافع اقتصادی ایالات متحده در خاورمیانه محافظت کرده و افکار عمومی را حامی سیاست­های خارجی ایالات متحده سازد (Amr, 2004).

بر اساس تحلیل یک نظریه قدیمی (Strauss & Corbin, 1990)، من استدلال­های انتقادی درباره شناسایی قدرت در جریان استراتژی‌های ارتباطی زیر عنوان دیپلماسی عمومی ساخته‌ام و یک جایگزین برای مدل دیپلماسی عمومی اصلی که شیوه کار و مطالعه در این حوزه را تحت تأثیر قرار می‌دهد، پیشنهاد می‌کنم.

منطق تلاش های دیپلماسی عمومی گذشته و فعلی در خاورمیانه، در پس زمینه تئوری کنش ارتباطی هابرماس (1987) شناسایی شده است. تئوری که احتمالات را برای تبادل ارتباطی اخلاقی و ارتباط معنادار در بین کنشگران درگیر (در این مورد، دولت - ملت از طریق دیپلماسی عمومی) ترسیم می‌کند. تئوری کنش ارتباطی پیش زمینه اخلاقی برای ارزیابی تلاش­های دیپلماسی عمومی جاری ایالات متحده که به سوی خاورمیانه نشانه رفته است، ارائه می‌کند.

من نقد ادبی را با خلاصه‌ای از بحث دیپلماسی عمومی شروع می‌کنم و در ادامه به بحث تئوری کنش­ارتباطی (هابرماس 1979) می‌پردازم. در نتیجه، تئوری کنش ارتباطی یک چارچوبی برای بازنگری تلاش­های دیپلماسی عمومی ایالات متحده در خاورمیانه ارائه می‌کند و برای مفهوم‌سازی رویکرد فرهنگ - محور بعنوان یک جایگزین برای الگوهای یک­طرفه سنتی کاربرد دارد که اخیراً در عرصه تلاش­های دیپلماسی عمومی شکل گرفته است.

دیپلماسی عمومی

دیپلماسی عمومی یک فرایند حکومتی ارتباطی با همگان­های خارجی است که می‌کوشد درکی در جهت ایده‌ها و ایده‌آل­های ملت‌شان، مؤسسات و فرهنگشان [حکومت پیام گذار] ایجاد کند. [بطوریکه همگان­ها] آن را به مثابه اهداف ملی و سیاست­های رایج خود بدانند. (Tuch,1990,p.3) . دیپلماسی عمومی نوعاً از طریق مقدار زیادی از فعالیت­هایی نظیر برنامه‌های رسانه‌ای، برنامه‌های فرهنگی و تبادل برنامه‌های آموزشی تحقق پیدا می‌کند. طبق نظر چانگ و وانگ (2004)، دیپلماسی عمومی شکلی از روابط عمومی بین‌الملل است.

مؤلفان نشان می‌دهند که دیپلماسی عمومی و روابط عمومی درصدد هستند تا به همگان­های هدف با هدف حفظ و مدیریت انگاره‌ها و تسهیم یک طرح بزرگ استراتژیک و عوام­های برنامه‌ریزی شده دست یابند.

برای سیگنایتزر و کومبز (1992)، این دو حوزه ارتباطی به لحاظ اهداف، فرایندها مفاهیم و ابزارهای­شان با هم همپوشانی دارند. دیپلماسی عمومی شامل ارتباط یک حکومت با مردم سایر ملتها با هدف تأثیرگذاری انگاره ملت فرستنده است. تا جایی که دیپلماسی عمومی در تلاش است تا ادراک و افکار افراد دولت هدف را در جهت  انگاره منبع (ملت) تحت تأثیر قرار دهد و به شکلی از روابط عمومی درآمده است.

کونسزیک (Kunczik, 2003) خاطر نشان کرد که دیپلماسی عمومی حقیقتاً روابط عمومی است که بوسیله یک دولت - ملت، یک مخاطب خارجی را نشانه می‌رود و ترکیبی از تعداد زیادی استراتژی‌های روابط عمومی و تاکتیک‌هایی است که فقط در یک عرضه متفاوت از آنچه در روابط بین الملل سنتی مورد توجه بود، اجرا می‌شود. در حقیقت، یک بررسی تاریخی روابط عمومی ثابت می‌کند که ریشه‌های تاریخی حوزه روابط عمومی به دیپلماسی عمومی برمی‌گردد نظیر ابتکار عمل‌های دیپلماسی عمومی آلمانی و بریتانیایی، دیپلماسی عمومی بوسیله کمیته‌ای مربوط به اطلاعات عمومی که توسط جرج کریل هدایت می‌شد، اجرا می‌شد.

کار کارل بایر (Carl Byoir) و همکارانش ارتباط با حکومت­های خارجی و نقش ایوی لی (Ivyy Lee) بعنوان یک مشاور برای چند حکومت خارجی شامل اتحاد شوروی و آلمان نازی بود (Kunczik, 2003 ؛ Hiebert, 1966).

وانگ و چانگ (2004) خاطر نشان کردند که اهداف دوگانه دیپلماسی عمومی تلاش هایی برای ایجاد حمایت از سیاست­های خارجی و ایجاد تفاهم بهتر فرهنگی است. دولت - ملتهای مدرن نظیر ایالات متحده خودشان را بیشتر و بیشتر در فضایی از روابط عمومی می‌بینند که مبادرت به ایجاد تأثیر در افکار همگان­های خارجی می‌کنند.(Signitzer & Coombs, 1992, p.146).

به­طور خلاصه دیپلماسی عمومی، آنگونه که در اینجا تعریف شده، تلاش یک دولت - ملت برای ساختن انگاره‌ای برای همگان­های دولتی دیگر است. برای اینکه هدف دیپلماسی عمومی دست یافتن به ارتباطات میان دولت - ملتهاست. بحث دیپلماسی عمومی در پس زمینه تئوری کنش ارتباطی‌ هابرماس (1987، 1984، 1979) گنجانده شد که الگوی ارتباطات اخلاقی بین هم قطارها [دو طرف ارتباطی] ایجاد می‌کند.

 تئوری کنش ارتباطی

ار نظر هابرماس (1987، 1984، 1979) ارتباطات از طریق انتظارات متقابل نسبت به حقیقت، مناسبت­ها و صداقت بیان برقرار می‌شود. وضعیت کنش ارتباطی یک توزیع متقارنی از فرصت­ها را در بین دو طرف گفتگو شکل می‌دهد آن گونه که هر پیشنهادی می­تواند به یک سؤال بدل شود. هر پیشنهادی می‌تواند طرح گردد و مشارکت کنندگان آزادند به ارائه هر گونه حالات، طرز تلقی‌ها، آرزوها و نیازها بپردازند.

به عبارت دیگر هسته احتمالی کنش ارتباطی دسترسی برابر کل مشارکت کنندگان به فضای گفتمانی است که برای شکل دادن ارتباطی که از طریق کنش متقابل شکل می‌گیرد. همچنین در کنش ارتباطی، صداقت مشارکت کنندگان برای امکان ترغیب و خشنودسازی از طریق فرایند ارتباطی ضروری است. در موقعیت‌های ارتباطی همه گروه­های درگیر بطور برابر برای اقناع و ترغیب از طریق بجث و جدل عقلی آزاد هستند.

برای نمونه، جایی که اقناع چندان کارساز نباشد هابرماس توضیح می‌دهد که ارتباطات بعنوان «کنش استراتژیک» که اساساً نامتقارن [ناهمسنگ] است، برقرار می‌شود. به خاطر اینکه یک جریان نابرابر ارتباطی بین مشارکت کنندگان برقرار می‌شود، حال آنکه کنش استراتژیک باز، غایت مدار، روشن و غیر مخفی است، کنش استراتژیک پنهان، ناکامی کنشگر را برای روبرو شدن با پیش انگاره‌های ارتباطی پایه‌ای و اساسی مخفی می‌دارد.

به عبارت دیگر تحت موقعیت کنش استراتژیک پنهان، کنشگر سایر مشارکت کنندگان را در خصوص واقعیت گول می‌زند. واقعیتی که پیش فرضهای ارتباطی را ادا نمی‌کند. (Jacobson & Storey, 2004, p.104).

کنش استراتژیکی پنهان بیشتر تحت فریب آگاهانه یا ناآگاهانه طبقه‌بندی می‌شود. فریب آگاهانه به آن سناریوهایی اشاره دارد که کنشگر از تصمیم‌اش نسبت به رفتار استراتژیکی‌اش اطلاع دارد بدین جهت تلاش برای گمراه کردن و گول زدن صورت می‌گیرد (Jacobson, 2003, p. 27). در حالی‌که فریب ناآگاهانه ارتباطی را منعکس می‌کند که کنشگر در جایی خود را درباره حقیقتی که اساس کنش جمعی است گول زده باشد که صرفاً ظاهر کنش ارتباطی حفظ شده است (Habermas, 1979, pp, 209 -210) تئوری کنش ارتباطی چهارچوبی برای آزمون عملکرد دیپلماسی ایالات متحده در خاورمیانه عرضه می‌کند. برای رسیدن به پاسخ سؤال زیر:

بر طبق کدام موضوع اصلی (محور) دیپلماسی عمومی ایالات متحده در خاورمیانه سازماندهی شد؟

جدول 1 انواع سندی که برای تحلیل بکار گرفته شده را نشان می‌دهد

متغیر

فراوانی (288=N)

درصد

انواع سند:    
گزارش رسمی 7 8/2
اسناد سیاسی 72 0/25
گزارشات 34 8/11
یادداشت‌ها 38 2/13
مطالب تاکتیکی (متن‌ها، مجلات و ...) 62 5/21
بیانیه‌های خبری/ 46 97/15

مصاحبه‌ها

29 1/10
سالها    
1950-1938 57 8/19
1960-1951 63 9/21
1970-1961 13 5/4
1980-1971

7

4/2

2004-1990

148

4/51

روش

یک روش مناسب ترکیبی تاریخی و تحلیل تئوری قدیمی را بکار می‌گیرد. بدست دادن توجه تاریخی، مطالعه اصولی در مورد تحلیل دیپلماسی عمومی در خاورمیانه است که یک تحقیق میان بری در مورد شاخص­های حکومتی و دانشگاهی و وب برای معرفی اسناد کلیدی مربوط به دیپلماسی عمومی در خاورمیانه است (نگاه کنید به جدول 1). انواع سندی که بدست آمد عبارت بود از یادداشت‌ها، بیانیه‌های سیاسی، گزارشات دولتی، متنهای برنامه‌ای، بیانیه‌های خبری، رونوشت­ برنامه‌های رادیویی، رونوشت مصاحبه‌ها از تاریخ 1938 تا 2004.

مهمترین منابع اطلاعاتی 'آرشیو امنیت ملی واقع در دانشگاه جرج واشنگتن' بود (www.gww.edu/nsarchiv)، مرکز سابان (Saban) برای سیاست خاورمیانه در مؤسسه بروکینگر (Brookings)، و انجمن Alumni آژانس­اطلاعاتی آمریکا (www.public diplomacy.org) . اسنادی که از این آرشیوها و وب سایتها انتخاب شدند بر اساس ارتباط‌شان با مسئله تلاش­های دیپلماسی ایالات متحده در خاورمیانه بود. Hyperlink ها (پیوندهای عظیم) سایت­های ذکر شده را برای بازیافت اسناد اضافی در اختیار گذاشتند. در پایان عملیات تحقیقی چند شاخه مجدداً 238 مقاله از تاریخ 1938 تا 2004 بدست آمد. دامنه زمانی مقالات در جدول یک نشان داده شده است. مقالات شامل گزارش­ها آژانس­های دولتی، گزارش­های ارزیابی، یادداشت­ها، تلگراف­ها، بروشورها، متن فیلم­ها، گزارش­های اسناد سیاسی، گزارش­های ارزیابی، بیانیه‌ها و اطلاعیه‌های خبری بودند.

تحلیل اطلاعات:

من روش تئوری قدیمی (grounded) را برای تحلیل اطلاعات این مطالعه استفاده کردم. (Strauss & Corbin, 1990). همان گونه که خطوط کلی بوسیله رهیافت تئوری قدیمی مشخص شد تحلیل داده‌ها از مرحله مقدماتی گردآوری اطلاعات شروع شد. تحلیل داده‌ها را پشت سر هم با گردآوری اطلاعات عملیاتی شد. مجموعه داده‌های آرشیوی ادامه پیدا کرد تا اینکه تئوری بسیار معقولی از داده‌ها استخراج شد. (Strauss & Corbin, 1990). کدگذاری باز، کد گذاری نیمه باز، کد گذاری انتخابی، بصورت منظم و سیستماتیک استفاده شد تا قسمت­های جدید داده‌ها برای شکل دادن چارچوب تئوریکی (نظری) جهت آزمون مناسب بیرون آید.

تحلیل داده‌ها با کد­گذاری باز برای شناخت مفاهیم گسسته‌ای که بتوان به آسانی برچسب زد یا ردیف کرد، شروع شد. برای نمونه یک مفهوم گسسته، دلایل ژئواستراتژیکی تحت عنوان دیپلماسی عمومی ایالات متحده بود. در نتیجه مفاهیم انتزاعی با رویدادهای همسان همردیف شد و زیر طبقات انتزاعی قرار گرفت مفاهیمی نظیر منافع ژئواستراتژیک و منافع اقتصادی زیر عنوان طبقه کلی منافع ایالات متحده و خاورمیانه گروه‌بندی شد.

کد­گذاری باز در ادامه کد گذاری نیمه باز آمد که متضمن تنظیم روابط در بین طبقات بود. در نهایت ادغام‌های تئوریکی (نظری) از طریق کدهای انتخابی انجام شد. در این مرحله روابط بین طبقات مشخص در یک سطح بسیار فشرده ایجاد و با برگشت به اطلاعات و پیدا کردن مدرک برای تقویت یا رد روابط معتبر می شد (Strass & Corbin, 1990).

یافته‌ها

اسناد مجدداً مورد بررسی قرار گرفتند. برای این پروژه، 5 موضوع مهم و محوری ثابت شدند که در تلاش های دیپلماسی آمریکا در خاورمیانه منعکس شده بود: منافع ایالات متحده در خاورمیانه، تحت تأثیر قرار دادن دیگران، برنامه‌های پنهان، تبلیغات سیاسی - تحرک مردم محلی، تبلیغات سیاسی - تحرک نخبگان ملی (نگاه کنید به جدول فراوانی میزان پیشامدهای موضوعات مختلف). موضوعات اختصاصی نبودند چنانکه مقالات یکسان می‌توانستند احتمالاً برای بیش‌تر از یک موضوع کد بندی شوند (مثل منافع ایالات متحده در خاورمیانه و تبلیغات سیاسی).

توضیح: موضوعات اصلی در ابتدای تئوری کنش ارتباطی هابرماس (1987) آمد.

 جدول 2 - میزان اتفاقات طبقات مختلف

 طبقات

فراوانی (288=N)

 درصد

 منافع ایالات متحده در خاورمیانه

 تحت تأثیر قرار دادن دیگران

 پروپاگاندار (تبلیغات)

 پروپاگاندا و جمعیت روستایی

 پروپاگاندا و جمعیت شهری

43

219

89

27

33

93/14

04/76

90/30

4/9

5/11

 منافع ایالات متحده در خاورمیانه

رابطه ایالات متحده خاورمیانه بطور تاریخی بوسیله اهداف فضاهای امنیت سازی پشتیبان برای ایالات متحده در منطقه به همراه گشایش فضاهای کشورهای تازه لیبرال شده خاورمیانه برای سرمایه ایالات متحده دیکته شده است. بعلاوه، نفت خام توصیه شده در خاورمیانه منافع استراتژیکی بزرگی برای ایالات متحده دارد و با اقتصاد آمریکا و بنابراین مرکزیت دیپلماسی عمومی ایالات متحده در خاورمیانه (شورای امنیت ملی 1954؛ مؤسسه آمریکا برای توسعه بین‌المللی (2002) [USAID]  پیوند خورده است. عبارت زیر از یک سند شورای امنیت ملی (1954) دلایل اصلی و جوهری که تلاش های روابط عمومی آمریکا در خاورمیانه به سرعت در بین سالهای 1950 و 1960 شکل گرفت را نشان می‌دهد.

خاور نزدیک اهمیت بزرگ استراتژیکی، سیاسی و اقتصادی برای جهان آزاد دارد؛ این منطقه دارای بزرگترین منافع در جهان است. مکان مناسبی برای پایگاههای نظامی استراتژیک نسبت به هر جای دنیا در نبرد علیه کمونیسم است. کانال سوئز و مرزهای طبیعی دفاعی و همچنین شامل مکان مقدس مسیحیان، یهودیان و مسلمانان جهان است و بدین سان تأثیرات و نفوذ مذهبی و فرهنگی بر مردم هر جای دنیا دارد منافع ایالات متحده بطور جدی به مخاطره خواهد افتاد اگر خاور نزدیک تحت نفوذ یا کنترل اتحاد شوروی بیفتد.

درهم آمیختگی (یا تنیدگی) منافع نظامی و اقتصادی در شناسایی خاورمیانه بعنوان یک منطقه حساس و استراتژیک برای منافع ایالات متحده قابل توجه است. این رو منافع بطور سیستماتیک و منظم دیپلماسی عمومی را به سمت خاورمیانه دیکته کرده است.

از جمله اینکه دیپلماسی عمومی رایج به سمت منطقه هدایت شده است (نگاه کنید به USAID, 2002 ). سند شورای امنیت ملی دلایل بسیاری را تحت عنوان نیاز برای تلاش‌های روابط عمومی در این منطقه را توجیه کرده است. کوتاه سخن اینکه منطقه شامل بزرگترین منطقه نفتی در جهان که منطق استعمار جدید را مطرح می‌کند. در نتیجه فعالیت­های دیپلماسی عمومی مستلزم ارائه منافع ملی است توانایی کنترل یک فضایی که سرشار از منابع نفتی باشد برای اقدام استعماری، منطق محوری به شمار می‌رود.

این منطق استعماری در یک سند 2002 (USAID) منعکس است که اهمیت دیپلماسی عمومی در ایجاد بازاربابی دست یافتنی برای تولیدات ایالات متحده در خاورمیانه را تشریح می‌کند. «بیان اینکه چنین رابطه استراتژیک بازارهای جدید و بسیار پویا برای کالاها و خدمات ایالات­متحده باز می‌کند.» (P.iv) . نکته کلیدی در توضیح موارد بالا ذکر شده است و آن نیاز به مقابله با کمونیسم و رشد آن در این منطقه است. به عبارتی، دخالت ایالات متحده در خاورمیانه بعنوان یک برنامه واپس‌گرا برای توسعه طلبی کمونیسم شناخته شده است. انتقال بحث اقتصاد به یک وضعیت ثانویه، به این اشاره دارد که امنیت ایالات متحده تهدید می‌شد اگر خاورمیانه تحت کنترل بیشتر بلوک کمونیست قرار می‌گرفت. نیاز به تلاش‌های دیپلماسی عمومی در جایی که خشم و بی‌اعتمادی عمومی در خاورمیانه علیه استعمار گران غربی رشد می‌یابد، به روشنی بیان شده است.

وضعیت و روند جاری در خاور نزدیک مغایر منافع غرب است. در طول سالهای اخیر وجهه و موقعیت غرب تنزل پیدا کرده است. ملت خاور نزدیک بر آن شدند تا از استقلال شان دفاع کنند و به منافع خارجی در اموراتشان بدبین هستند.

به ویژه اینکه نفوذ انگلستان ضعیف شده و بی‌اعتمادی و نفرت جایگزین سرسپردگی پیشین شده است. فرانسه نیز به خاطر خودداری از اعطای آزادی نسبت به مراکش و تونس و به خاطر نقش قبلی‌اش بعنوان یک دولت قیم در سوریه و لبنان تنفر آمیز و بی‌اعتماد شده است (شورای امنیت ملی، 1954، ص 1). همان طور که اشاره شد تلاش های دیپلماسی عمومی به خاطر اینکه ملتهای خاور نزدیک مصمم به دفاع از استقلال‌شان هستند و نسبت به بازیگران خارجی بدگمان‌اند، لازم است.

به این معنی که اشتیاق مردم خاورمیانه برای استقلال، به عنوان مانعی برای منافع غرب در عبارت بالا نشان داده شده است. سدی که لازم است از میان برداشته شود تا فرایند استعمار بتواند ادامه پیدا کند. نکته باارزش و حقیقت ناامیدکننده‌ای که اشاره شد، این است که خاور نزدیک مستقل است و بی‌اعتمادی و تنفر جایگزین سرسپردگی ساکنان این نواحی استعمارزده تاریخی شده است. این مسئله خاطرات تأسف بار روزهای سرسپردگی پیشین را در خاورمیانه به یاد می‌اندازد. این خاطرات حسرت‌بار و غم‌انگیز در پس زمینه گرایش ضد نو استعماری قرار گرفته است که به نحو مناسبی در عبارت زیر توضیح داده شده است:

ایالات متحده باید گفتگوی نظامی - سیاسی محرمانه‌ای در آینده نزدیک با انگلستان در خصوص توسعه مفهوم «لایه شمالی» بعنوان یک تحرک بومی داشته باشد. نه اینکه در این موقع با قدرت­ها و سازمان­های دفاعی غربی البته به استثنای ترکیه مشارکت داشته باشد (شورای امنیت ملی، 1952، ص 7)

در اینجا پنهان کاری بویژه مشهود است تلاش­های دیپلماسی عمومی در اینجا آنگونه که پیشنهاد شده است دارای کنش استراتژیک پنهان است. آنگونه که بوسیله هابرماس (1979) خطوط کلی آن [کنش استراتژیک پنهان] مشخص شده است.

به هر حال آنگونه که در نقل قول نشان داده شد یکی از اهداف اولیه مداخله ایالات متحده در منطقه، گسترش حضور نظامی در خاورمیانه است. زمینه‌های این حضور از طریق تلاش­های دیپلماسی عمومی ایجاد می‌شود که خیلی شبیه مبلغان (مسیونر) مذهبی در زمانهای پیشا‌استعماری است. عاملان روابط عمومی (در موقعیت‌های دیپلماسی) یک نقش خیلی مهمی در پشتیبانی عمومی از مداخله استعماری در جهان سوم باز می‌کنند.

تلاش های دیپلماسی عمومی دهه 1950 به لحاظ محتوا به درون گفتمان روابط عمومی بـین‌المللی ایـالات متحده پس از جـنگ سـرد و دوره پـس از 11 سپتامـبر وارد شد. (Amr, 2004) «امروزه ما با یک چالش بلند مدت و جدی در امنیت ملی مواجه‌ایم. در نتیجه کنگره  بایستی ابتکار عمل امداد رسانی به بخش اعظم کشورهای را بر عهده بگیرد شبیه زمانی که در طول و بعد از جنگ سرد داشت» (ص 43) دلایل امنیت مدار استراتژی دیپلماسی عمومی ایالت متحده بیشتر در نقل قول زیر تنظیم شده است (Djerejian, 2003):

از زمان 11 سپتامبر سهام صعود کرده‌اند، در گذشته نگرش­ها علیه ایالات متحده مهم بودند اما امروزه بصورت یک نگرانی اصلی امنیت ملی به شمار می‌آیند.

در هر حال اهداف سیاست خارجی ارتقای منافع ملی‌مان، نه بطور خاص برای القاء تظاهر، ایجاد خصومت علیه ایالات متحده که دست‌یابی به اهداف سیاسی‌مان را دچار مشکل ‌سازد. (ص 19)

عبارت بالا تلاش­های دیپلماسی عمومی ایالات متحده را در زمینه منافع امنیتی آمریکا قرار می‌دهد و تداوم آن بیشتر برای گسترش و بهبود و ارتقا سیاست خارجی و امنیت ملی و نه برای ایجاد علاقه بین خاورمیانه و آمریکاست. بعلاوه اینکه تلاش هایی برای ایجاد یک رابطه مثبت نیست. نگارنده معتقد است که این تلاشها فقط تا جایی که مخالفتها را برای رسیدن به اهداف سیاسی ایالات متحده کاهش دهند، مهم هستند. مسئولیت واقعی دیپلماسی عمومی ایالات متحده برای نفوذ خاورمیانه و از میان برداشتن موانعی که از نفوذ سیاست­های مشخص ایالات متحده در منطقه جلوگیری می‌کند، بصورت یک پیام درآمده است.

این اهداف به ایجاد فضای مطلوب ایالات متحده برای نفوذ سیاست خارجی از طریق تلاش های دیپلماسی عمومی منجر می‌شود. (USAID, 1999, 2002). به عبارت دیگر، اساس دیپلماسی عمومی، نفوذ به کشورهای گیرنده بدون بازگویی ماهیت استراتژیک ارتباطات در تلاش های دیپلماسی عمومی است.

به میزانی که تلاش های دیپلماسی عمومی در ابتدا برای تمایلات سودجویانه علیه منافع ملی بوسیله ملل دیگر به پیش برده می‌شود، [این تلاش] در تضاد با پیشنهاد احتمال گفتگو و درک متقابل است. به­ویژه اینکه، انگیزه‌های مخفی زیر عنوان تلاش­های دیپلماسی عمومی حاکی از این است که این تلاش­ها شکل­هایی از کنش استراتژیک پنهان‌اند (Habermas, 1979, 1984) چنین کنش استراتژیکی مخفی، بی‌اعتمادی و سوء تفاهم را بیشتر از ارتقای کنش ارتباطی در بین کنشگران درگیر ایجاد می‌کند.

 تحت تأثیر قرار دادن دیگران

بررسی تاریخی اسناد خاورمیانه ثابت می‌کنند که تلاش­های دیپلماسی عمومی در خاورمیانه در زمینه شکل‌دهی و تأثیرگذاری همگان­هاست            (Djerejian Beers, 2002b; 2003a; 2003b). در این صحنه، جریان ارتباط تقریباً همیشه بعنوان جریان یکطرفه استراتژی‌های اقناعی از طرف ایالات متحده به خاورمیانه است.

برای بازگویی مفهوم کنش استراتژیک [سعی می‌کنیم] دوباره آن را تئوریزه کنیم. هدف نهایی تحقیق تغییرات در طرز تلقی‌ها، ادراکات و رفتارهای مردم مسلمان خاورمیانه است. چارچوب تأثیر گذاری است که منطق تلاش های دیپلماسی عمومی ایالات متحده در خاورمیانه را تعریف می‌کند که مسئولیت تغییر را روی گیرندگان پیام می‌گذارد. تأثیرگذاری بدون درک بعنوان هدف اولیه تلاش های دیپلماسی عمومی ایالات متحده تعریف شده است.

در حالی که ایالات متحده فرستنده پیام‌هاست، هدف نهایی ایجاد تغییرات در نگرش­ها و ادراکات و رفتارهای گیرندگان سنتی - مخاطبان خاورمیانه - از طریق استفاده از کانال­های یکطرفه رسانه‌های جمعی شده است. این موقعیت کامل فرستنده و گیرنده است و نقش­ها به نسبت این موقعیت­ها نسبت داده شده است. در خطابه زیر که توسط شارلوت بیرز (Charlotte Beers, 2002b) مشاور دیپلماسی عمومی و امور عمومی دانشگاه نظامی کارولینای جنوبی بیان شده، آمده است: «اما ما چندان امیدوار و مطمئن نیستیم در اینکه چه چیزی باعث تأثیرگذاری روی دیگران می‌شود. بویژه در زمانی که مخاطبان دشمن باشند. تلاش برای تأثیرگذاری نیاز به ارتباطات اقناعی دارد، اینکه ما مطمئناً بخش خصوصی را بایستی در اختیار بگیریم تا از آن جلو بیفتیم» (n.p). بیرز در گفتارش تلاش­های دیپلماسی عمومی را با بازار مقایسه می‌کند، اهمیت تحقق تغییر ادراکی، نگرشی و رفتاری طراحی شده در مخاطبان هدف را ترسیم می‌کند. درس­های یاد گرفته شده از بازاریابی را ترغیب می‌کند. بیرز برخی از گام­های دیپلماسی عمومی بر خاورمیانه را ترسیم می‌کند و به اهمیت پیام­های ساده و روشن اشاره می‌کند. گنجاندن احساسات در پیام­ها، تحقیقات اصولی در طراحی پیامها ضرورت دارد دیپلماسی عمومی همان گونه که توسط بیرز ترسیم شد، اقناع است که در این صورت مثل موفقیتی است که بر اساس اصول اقناع عملیاتی شده است.

نقش سنتی دیپلماسی عمومی در انگاره‌سازی در درون این طبقه‌بندی قرار می‌گیرد که برای تحت تأثیر قرار دادن دیگران از طریق فعالیت های حساب شده روابط عمومی است. فعالیت­های حساب شده روابط عمومی پس از 11 سپتامبر تلاش­های دیپلماسی عمومی شامل یک جزوه (یا کتابچه) چاپی و الکترونیکی با عنوان «شبکه تروریسم» یک نسخه از آن با عنوان «عراق: از ترس تا آزادی»، یک جزوه چاپی و الکترونیکی با عنوان «صدای آزادی، یک مجله جوان عربی و یک مستند 18 دقیقه‌ای» با عنوان «بازسازی مجدد افغانستان» (دفتر حسابرسی کل2003[GAO] ،) است.

سایر ابزارهای حساب شده دیپلماسی عمومی شامل: فعالیت بخش بین‌الملل از قبیل صدای آمریکا، تلویزیون ورلدنت (WordNet)، و خدمات فیلم، رادیو تلویزیون مارتی (Marti)، رادیو اروپای آزاد / رادیو آزادی، رادیو آسیای آزاد، رادیو سوا (Sawa) و رادیو فردا (GAO, 2003). بکارگیری شکل اولیه ارتباطات در تلاش­های دیپلماسی عمومی از طریق ارتباطات میانجی و واسطه‌ای است که وسایل ارتباط جمعی به عنوان کانال­های اشاعه‌ پیام­های ایالات متحده به شمار می‌روند.

چارچوب شکل­گرفته در تلاش­های دیپلماسی عمومی رسانه‌های جمعی شده، یکسویگی است: به شرطی موفقیت برای تأثیرگذاری در دستان فرستنده (ایالت متحده) است که گیرنده (مخاطبان خاورمیانه‌ای) در شرایط ثابت مخاطبان منفعلی که تحت تأثیر پیام­های دیپلماسی عمومی هستند، قرار گیرند. همانطور هابرماس (1984، 1979) تعریف کرده که این تلاش­ها در جهت تأثیرگذاری دیگران از طریق ارتباطات یکطرفه در جایی که شرایط برای تأثیرگذاری بطور مساوی توزیع نشده است، ممکن است بعنوان یک کنش راهبردی طبقه‌بندی شود. بعلاوه دیپلماسی عمومی در جهت تأثیرگذاری روز خاورمیانه اغلب بصورت متون سرگرم کننده عرضه شده است، با پیام تأثیرگذاری بصورت پنهانی است تا اینکه بوضوح اعلام شده باشد.

قصد فرستنده اغلب در زیر لایه‌های محتوای سرگرمی پنهان می‌شود. استفاده از سرگرمی برای بیان ضمنی پیامهای تبلیغ، پروپاگاندا (تبلیغ سیاسی) است به خاطر اینکه اهداف کنش راهبری (استراتژیک) را کتمان می‌کند.

بخش بعدی پیوند میان دیپلماسی عمومی آمریکا و پروپاگاندا را تشریح می‌کند.

 برنامه‌های مخفی

دیپلماسی ایالات متحده در خاورمیانه بطور اساسی، نه تنها در عرصه تأثیرگذاری خاورمیانه است بلکه این تلاشها در جهت تأثیرگذاری نوعاً، کتمان شده است که اغلب در قالب بخش پیامهای سرگرمی - محور بیان و عرضه می‌شوند (Diplomacy, 2002 See Funding for Public).

چنین تلاش­هایی ممکن است بعنوان پروپاگاندا تلقی شود. به خاطر اینکه آنها شامل «دستکاری نمادها به عنوان یک وسیله تأثیرگذاری روی مباحث مناقشه آمیز» است (Laswell, 1942, p.106).

یک سند حاوی برنامه پروپاگاندای ایالات متحده در مورد دولت ایران نشان می‌دهد که «نفوذ موفقیت آمیز کشور در این سطح در نهایت یک مؤسسه صدا را برای انتشار اطلاعات درباره ایالات متحده و سیاست هایش تدارک خواهد دید.» (سرویس خارجی ایالات متحده امریکا، 1951.ص.1)

برنامه پروپاگاندا بدنبال آن است تا یک اوضاع مثبتی برای ایالات متحده در یک بافت فرهنگی ایجاد کند در بافتی که انگاره ایالات متحده از طریق دورنمای انتشار کمونیسم تهدید شده بود. اهداف برنامه که بعنوان تبادل برنامه اطلاعاتی و آموزشی تشریح می‌شود بخشهای روستایی ایران بود و پیام اصلی ایالات متحده از طریق رسانه‌های تصویر - محور برای خوشایند و جالب نشان دادن به بخشهای روستایی منتشر شده بود. این رسانه‌ها شامل، فیلم، بریده فیلم‌ها، پوسترها، نمایش‌های عکس و کالاهای مکمل بوسیله رادیو، مطبوعات و کتابهای آموزشی و جزوات بودند (سرویس خارجی ایالات متحده آمریکا، 1951، ص1).

وقتی مدیر امور عمومی ایالات متحده ای، سی . ولز (1953)، از زبان یک سردبیر روزنامه تهرانی نقل کرد: «من از شما به خاطر دو مطلبی که برایمان فرستاده بودید، متشکرم. هر دو [مطلب] در روزنامه ما به کار گرفته شد. این سیاست ماست که با کمونیسم در این کشور با هر چیزی که داریم مبارزه کنیم.» (ص .7) برنامه مخفی آشکار شده در گزارش دیگری که بوسیله آژانس اطلاعاتی آمریکا فاش شده آمده است:

دولت ایالات متحده تلاش هایش را برای رسیدن به تمامی اهداف افزایش خواهد داد از طریق: (1) تحریک مطبوعات محلی در زمینه‌ای که به گزارش شواهد ملموس پیشرفت­ها بپردازد. (2) بیانیه‌های مطبوعاتی (3) فیلم­ها (4) برنامه‌های رادیویی (5) جزوات و (6) جلسات توجیهی.

فواید سرمایه‌گذاری خصوصی آمریکایی در این بخش بویژه از طریق مطالب خبری در NewsReview گزارش شده است (شورای هماهنگی عملیات، 1955، ص 3).

در عبارت بالا، فعالیت پروپاگاندا بعنوان یک اقدام در هم تنیده با مؤلفه‌های رسانه‌ای ارائه شد که اهداف کلیدی آن ایجاد انگاره ایالات متحده در خاورمیانه بود. اقدام روابط عمومی در انگاره‌سازی شاهد آشکاری است در ترتیباتی که بوسیله مقامات امور عمومی ایالات متحده با روشنفکران ایران برای نوشتن پیش مطالبی نظیر «راه نجات» و «تضاد بین روش­های آمریکایی و روسی در امور بین‌الملل» انجام شد (شورای هماهنگی عملیات، 1955، ص 3).

ماهیت پنهان اقدامات روابط عمومی در عبارت برگزیده زیر از یک تلگرامی که سفارت آمریکا در عراق (1952) به وزیر خارجه فرستاده، مشهود است:

به هر حال ما قصد نداریم برای ساخت و پاخت با موقر [شخصی که پیش گزارش تا امریکا را نوشت] سر و صدا راه بیندازیم...

علی رغم اینکه در ابتدا سفارت مجله را حمایت مالی و پشتیبانی می‌کرد این حمایتها زیر چتر یک ابتکار عمل فرهنگی عرضه می‌شد، این انتقادی به ملاحظه استفاده از مباحثه‌های فرهنگی برای پیش بردن یک برنامه کاملاً سیاسی است.

خدمات فرهنگی بعنوان مجرایی برای ارائه منافع ایالات متحده و برای نشان دادن ایالات متحده در یک فضای مثبت درآمده است که بعنوان پوششی برای استراتژی‌های روابط عمومی آمریکا ارائه می‌شود. شواهد همچنین، تغییر تدریجی در استراتژی در استفاده سنجیده از مسئله سردبیری برای توسعه بیشتر مطالب ضد شوروی را نشان می‌دهند. اهمیت اهداف آژانس اطلاعات ایالات متحده (USIA) در اینجا، ایجاد یک همهمه مثبت برای سرمایه‌گذاری خصوصی ایالات متحده در یک تلاش هماهنگ از طریق تعدادی از رسانه‌ها بیان شده است.

ایالات متحده در نقش یک ناجی تصویر شده است. عامل صلحی که به مردم خاور نزدیک خدمت می‌کند. در اینجا توصیفی از بروشورهای صفحه‌ای آورده شده که: «قسمت مهم بروشور یک تطبیقی از لغات اتحاد شوروی بود که با تصویر رقص یک خرس همراه بود و اقدامات جهان آزاد از طریق تصاویر سازمان ملل که کمک بهداشتی، توزیع غذا و لباس و آموزش توانبخشی را نشان می‌داد که در تقابل با مدل جوان شوروی باز نمود می‌شد.              (Wells, 1953, p.3).

 شجاعت آمریکایی در پس زمینه ماهیت شیطانی اتحاد شوروی کنار هم گذاشته شده بود. همانطوری­که بزودی توضیح داده می‌شود یکی از اهداف کلیدی فعالیت­های ارتباطی در خاورمیانه ایجاد ترس عمومی از کمونیسم بود. این تصویر منفی از کمونیسم به طور همزمان با سرمایه‌داری ایالات متحده بعنوان یک انتخاب مثبت ارائه می‌شد. تلاش برای تلقین ترس بطور روشنی در توضیح بعدی یک اعلامیه بیان شده است:

حکایت گل زیبای قرمز: 4 صفحه 8×6، دو رنگ که EPC برای USIS تهران طرح کرده بود؛ مطلب تمثیلی است که در آن گل قرمز شبیه Venus Fly Trap سمبل کمونیسم شوروی ترسیم شده است (که در هیچ جا طرح نشده است). توضیح همراه تصاویر، متن را کامل می‌کند که در آن محافل و مردم ناآگاه را مقایسه کرده است. پنجاه هزار و چهارصد کپی منتشر شد. سه هزار کپی توزیع شد. متن این بروشور به عنوان یک سرمقاله توسط یک روزنامه ایرانی چاپ شد (Wells, 1953, p3). برنامه روابط عمومی ایالات متحده با یک تلاش یکپارچه برای ایجاد یک انگاره منفی از ملت دشمن - اتحاد شوروی متمرکز شده بود. ایالات متحده در اهریمن جلوه دادن دشمن و پروراندن ترس در همگان درباره دشمن، سعی کرد تا یک محیط بسیار مثبتی برای استراتژی­های مداخله‌گرایانه‌اش بیافریند.

رسانه‌های چاپی که پروپاگاندای ایالات متحده را مبنای کار خود قرار دادند، حضور آشکاری در براه انداختن مجله «سلام» (Hi) در سال 2003 دارند. Hi یک مجله 72 صفحه‌ای گلاسه در مورد زندگی عرب - آمریکایی است که به زبان عربی چاپ می‌شود. مخاطبان هدف این مجله جوانان خاورمیانه‌اند. هنوز هم مستندات دیگری (دست نوشته‌های کوتاه، تصاویر متحرک انیمیشنی) در پروپاگاندای ضد شوروی ایالات متحده جای دارند. شات دوربین، یک نقشه متحرکی از اتحاد شوروی را ترسیم می‌کند که در آن تانکها و جنگ افزارهایی روی خطوط مرزهای نقشه‌ای که در مرکز آن داس و چکش است، حرکت می‌کنند. صدایی روی آن می‌خواند:

فعالیت یک کشور در طول چند سال گذشته نمود جدیدی پیدا کرده است از طریق معنی دادن به اصول امنیت جمعی. حال لازم است که کلیه کشورهایی که آرزو دارند از بخش آزادیشان در یک دفاع جمعی حفاظت کنند، کافی است به نقشه نگاهی بیندازند. نقشه توسعه کمونیسم بین‌الملل از سال 1939، نقشه امپراتوری جدید شوروی (سفارت آمریکا در عراق، 1952).

یک­بار دیگر اهریمن سازی دشمن ایجاب می‌کرد تا در مخاطبان وحشت و هراس ایجاد کرد. انتظار می‌رفت با کاشتن تخم ترس، احساسات ضد امپراتوری در حال گسترش داس و چکش ایجاد شود. ایالات متحده در تشخیص اینکه یکی از منتقدترین مخاطبان هدف نسبت به توسعه کمونیسم، جمعیت روستایی است سرعت عمل به خرج داد. بنابراین اکثر تلاش های روابط عمومی‌اش را روی بخش روستایی متمرکز کرد.

بعد از بیش از چهار دهه، استراتژی‌های دیپلماسی عمومی ایالات متحده راه یکطرفه جریان اطلاعات را نشان می‌دهد که قصد دارد امتیازات ایالات متحده را به همگان (عموم) در خاورمیانه از طریق برنامه‌های اطلاعاتی و سرگرمی القا کند. برای نمونه در سال 2002 هیئت مدیران پخش، یک مؤسسه دولتی ایالات متحده، رادیو سوا (Sawa) را ایجاد کرد که در 12 شهر عربی قابل شنیدن است (Amr,2004).

 مبحث زیر ردر مورد دسترسی به ایستگاههای رادیویی ارائه شده است:

اطلاعات نشان می‌دهند که شنوندگان رادیو Sawa در سه کشور به احتمال زیاد، نگرش بسیار مطلوبی نسبت به ایالات متحده دارند. در اردن 37 درصد شنوندگان، در مقایسه با 22 درصد از کسانی که به رادیو گوش نمی دهند، نگرش مطلوبی دارند. در کویت درصدها به ترتیب 49 و 54، در امارات عربی متحده، این نسبت 42 و 57 بودند.

اشاره به میزان دسترسی در زمینه اهداف ایالات متحده برای ایجاد یک انگاره مطلوب در خاورمیانه انتقاد آمیز به نظر می‌رسد. شبیه آن، گروه مشاور دیپلماسی عمومی، استفاده از تلویزیون را برای انتشار پیام سیاست ایالات متحده مناسب دانست؛ به این دلیل که تلویزیون میزان دسترسی وسیع و میزان نفوذ بالایی دارد. (Djerejian, 2003). یک روزنامه سیاسی در مورد دیپلماسی عمومی ایالات متحده خاورمیانه، استفاده از اینترنت به خاطر کاربرد فراوان آن در بین جوانان را مناسب دانست. Amr در سال 2002 نوشت:

یک یافته کلیدی نشان می دهد که جوانان سراسر دنیای اسلام، آنهایی که به اینترنت دسترسی دارند بیشتر تمایل دارند که فضا را برای تفکر باز کنند و افکار و اطلاعات جهانی را در معرض نمایش قرار دهند.

به معنای دقیق کلمه، آنها تمایل دارند افکاری را که بیشتر بطور عموم با آمریکا مشترک است، حفظ کنند. البته، داده‌های نظرسنجی نشان می‌دهند که دسترسی به اینترنت احتمالاً به افزایش ترویج ارزش­های آمریکایی بینجامد (ص 44).

آنچه در عبارت بالا بعنوان طرح مناسب مطرح شد این است که دیپلماسی آمریکا بر راه­هایی نظیر دسترسی یافتن بر رسانه‌های جدید متمرکز شود. به این دلیل که بین دسترسی به اینترنت و گسترش افکار آمریکایی رابطه وجود دارد. تأکید روی جوانان یک نکته انتقادی در تلاش های دیپلماتیک ایالات متحده است به خاطر اینکه آینده کشور را می‌سازند. توانایی برای اقناع این بخش از جمعیت تغییر سریع، نفوذ آسان ارزشها و ایده‌آلهای آمریکایی را تضمین می‌کند. بار دیگر تأکید روی فهم نیست. بلکه، شکل دادن و تغییر عقاید، ارزش­ها و ایده‌آل­ها در خاورمیانه است که کنش استراتژی پنهان را منعکس می‌کند.

 پروپاگاندا و جمعیت روستایی

آن طرف، ایجاد فضای حمایت سیاسی برای ایالات متحده در خاورمیانه مورد هدف بود. برنامه‌هایی نظیر برنامه USIE با هدف حفظ قدرت نخبگان سیاسی در درون خاورمیانه. این پیوند میان منافع ایالات متحده و نخبگان ملی در کشورهای جهان سوم در ترسیم بعدی اهداف برنامه USIE ارائه شده است که در اینجا تشریح می‌شود:

این یک برنامه وسیع در هم تنیده با تمام برنامه‌های توسعه اقتصادی خواهد بود. در حد امکان این برنامه برای کل جمعیت روستایی ایران طراحی خواهد شد. نگرش ذهنی این جمعیت عظیم روستایی وظایف ما را در ایران دچار پیچیدگی می کند. در کل آنها یک نفرت عمیق و همیشگی و بی‌اعتمادی نسبت به طبقه حاکم دارند. برنامه‌های ما برای استحکام بیشتر طبقه حاکم طراحی شده است و به عنوان حاکمان ظالم به آنها نگریسته می‌شود و عقاید آنها را تقویت می‌کند. هر تلاشی بایستی منجر به کاهش شدت این احساس شود که قطعاً توسط شوروی حمایت شده است.

دقت در عبارت بالا نشان می‌دهد که جمعیت روستایی بعنوان یک جمعیت سخت ارتباط (از نظر دسترس) مطرح می‌شود. به خاطر اینکه نفرت عمیق نسبت به طبقه حاکم در بین این جمعیت وجود دارد. بنابراین مدارک و شواهد اهداف دیپلماسی عمومی ایالات متحده را در کاهش این نفرت نسبت به نیروی ظالم طبقه حاکم ترسیم می‌کند. برای اینکه چنین نفرتی در زمین­هایی برای مخالفت به سبک شوروی ایجاد شده است. بویژه استراتژی کلیدی ایالات متحده در ترویج مشارکت عمومی در فرایندهای دموکراتیک، بهتر است که از ستم و خود بزرگ‌نمایی در بین طبقات نخبه جلوگیری کند.

 پروپاگاندا و نخبگان ملی

از یک سو، ایالات متحده برنامه‌هایی طرح کرده تا از قوه قهریه نخبگان ملی حمایت کند و جلوگیری از بسیج مردمی علیه وضع موجود را تضمین کند و از سوی دیگر برنامه‌های تبادل آموزشی ایجاد کرده تا ارزش­های ایالات متحده را به نخبگان ملی القاء کند. شناسایی نخبگان ملی بعنوان مخاطبان هدف اولیه روابط عمومی ایالات متحده در عبارت زیر ترسیم شده است:

گروه هدف اول - شاه، دربار سلطنتی و زمینداران به عنوان یک گروه محافظه‌کار، شدیداً علاقه‌مند به یکپارچگی ایران بازنمایی می‌شود. اگر آنها برای کنش بسیار مثبت برانگیخته شوند به احتمال قوی بعنوان عناصر ضد کمونیست خواهند بود.

گروه دوم - استادان دانشگاه و دانشجویان و در مرحله بعد مدرسه ها و دانش‌آموزان، حرفه‌ایها شامل کارمندان دولت - مهمترین گروهی هستند که به عنوان شکل دهندگان افکار عمومی ترسیم می‌شوند. و تعداد زیادی از تحرکات حال حاضر ایران را هدایت می‌کنند (سفارت آمریکا در عراق، 1952، ص 1).

از طریق این برنامه‌های آموزشی، ایالات متحده تلاش کرد تا برنامه‌های غربی را به سرمایه‌داران ملی بفروشد. این تعلیم نخبگان ملی در تمایل به آمریکا در عبارت زیر تشریح می‌شود:

برنامه‌های تبادل آموزشی دپارتمان دولتی با اصرار بر روی اهمیت غرب محوری روشنفکران از طریق رهبران آموزشی و کمک­های مالی ویژه پی گرفته می‌شد. در سال 1956 ایالات متحده افزایش چشمگیری در تعداد کمک­های مالی برای رهبران و متخصصان خارجی کشورهای خاور نزدیک تدارک دید. در برخی موارد تعداد چنین‌ کمک‌ها دو برابر شدند... به رهبران سیاسی، نظامی و کارگری، سردبیران خبری، روشنفکران و دانشجویان از طریق تماس­های شخصی و از طریق ارائه نشریات مسلکی مثل نسخه‌های نیویورک تایمز، نیویورک هرالد تریبیون و مجلات متعدد روشنفکری و خبری آمریکایی توجه ویژه‌ای شد (هیئت هماهنگی عملیات، 1955، ص 40).

برنامه‌های تبادلی دهه 1950 هم اکنون نیز پس از 11 سپتامبر ایالات متحده افزایش چشمگیری یافته‌اند. در سال 2003، ایالات متحده 245 میلیون دلار برای مبادلات هزینه کرده است (Amr, 2004).

عمر در سال 2004 پیشنهاد کرد پایگاههای داده‌ای Humphrey, Fulbright و دیگر بورسیه‌های تبادلی ایجاد و حمایت شود برای اینکه این حوزه می‌تواند نقش فعالی در عمق بخشیدن به تفاهمات بازی کند.

اسناد فعالیت تأثیرگذاری ایالات متحده بر نخبگان ملی از طریق آموزش حتی در قسمت مدارک پروپاگاندایی در جاهای استراتژیک و کتابخانه‌ها به چشم می خوردند.

یک پیش نویس اجرایی که بوسیله‌ ایی.سی.ولز (1953) مدیر امور عمومی نوشته شده، تلاش های دیپلماسی ایالات متحده را در محل استراتژیک محصولات آموزشی نظیر کتاب­ها [چیدن در محل خاص] در کتابخانه‌های تهران چنین توضیح می‌دهد:

یکی از طرحها برای برجسته کردن نمایش کتابهای ضد کمونیستی در کتابخانه، ایجاد یک قفسه ویژه در محلهای قابل رؤیت است... از عمومی‌ترین عناوین این کتابها می‌توان به «خیزش روسیه در آسیا» نوشته 'دیوید دالین' و «سه سال از زندگی من در مسکو» نوشته 'والتر بدال اسمیت' اشاره کرد... کتابخانه همچنین عکسهایی را در قسمت نمایشگاه کتاب به نمایش می‌گذاشت­که معمولاً بطور غیر مستقیم پیشرفتهای سبک حکومتی آمریکا را بیشتر از دولت کمونیست نشان می‌داد (ص 3).

نقش اصلی کتابخانه‌ها در یک سندی که سفارت آمریکا در تهران به دپارتمان دولتی در 12 ژانویه 1951 فرستاده، بیشتر معلوم می‌شود. سند چنین بازگو می‌کند که یکی از مهمترین وظایف پیش روی سفارتخانه‌ها ساختن کتابخانه‌های جدید بود که مجلات روز آمریکایی نظیر تایم، لایف، نیوزویک و ریدرزدایجست را منتشر کند.

تلاش های ایالات متحده در ایجاد ارزش­های مورد نظر روابط عمومی بین‌الملل از طریق محصولات آموزشی به هزاره جدید نیز راه پیدا کرده است. به هر حال تماس­ها و احساس­ها شاید تغییر پیدا کنند، اما موضوعات کلیدی به همان صورت باقی خواهند ماند. کتابخانه‌های دهه 1950 امروزه با کرنرهای آمریکایی (American Cornerners) جایگزین شده‌اند برای اینکه نخبگان آموزشی را از طریق راههای انتشار دانش هدف قرار دهند. جزوه های دهه 1950 امروز با سی‌دی رامها CD ROM جایگزین شده‌اند. در اینجا توصیفی از این کرنرهای آمریکایی (American Cornerners) آورده می‌شود               (Amr, 2004):

در پایان سال 2000 یک مفهوم جدید بنام کرنرهای آمریکایی شکل گرفت و برای اولین بار در روسیه محقق شد. امروزه آن مفهوم جهت انتشار در اکثر کشورهای اسلامی مدنظر است. کرنرهای آمریکایی، مدلهای کوچکی از کتابخانه‌های قدیمی ایالات متحده هستند اما در عوض آنها در موقعیت­هایی نظیر کتابخانه‌های محلی و بازارچه‌های خرید قرار گرفته‌اند و بنابراین می‌توانند به مردم خدمات مستقیم ارائه دهند. آنها می‌توانند کتاب، سی دی روم، دسترسی به اینترنت، و یک کارمند محلی عرضه کنند. هدف، آماده سازی جهت ارائه برخی از خدمات و فعالیت­های تعاملی کتابخانه‌های قدیم بعلاوه ایجاد ظرفیتی برای پاسخگویی مستقیم به سؤالاتی در مورد ایالات متحده است (ص 31).

 بحث

این مقاله فرایندهای دیپلماسی عمومی را مورد بررسی قرار داد که بوسیله ایالات متحده برای ایجاد موقعیت حمایت از منافع ایالات متحده در خاورمیانه به خدمت گرفته شده بود. اثبات این فرایندها نوعاً کنش استراتژیکی پنهان را منعکس می‌کند (هابرماس 1979، 1984، 1987). تلاش های دیپلماسی رایج در خاورمیانه جریان یکسویه ارتباطات توسعه را شکل می‌دهد؛ تأکید برای ارسال پیام به اذهان عموم، جهت انگاره‌سازی و تغییر افکار عمومی درباره ایالات متحده است.

همانطور که از طریق یافته‌های اخیر تحقیق اثبات شده تلاش های معطوف به همگان در خاورمیانه از طریق ایجاد انگیزه جهت حمایتهای عمومی برای سیاست های ایالات متحده در خاورمیانه و حفاظت از بازارهای  سودآور و همچنین ایجاد یک انگاره مثبت از ایالات متحده به شمار می‌روند. موضوع کلیدی و اصلی تلاش برای ترغیب و متقاعد کردن [همگان] است بدون اینکه امکان ترغیب وجود داشته باشد.

از طریق همین تلاش­های دیپلماسی عمومی است که سیاست سازان ایالات متحده معتقدند که ارزش­های مطلوب برای نوسازی و سبک زندگی آمریکایی ایجاد خواهند شد. برای نمونه طی تماسی که از طرف تعدادی از مخاطبان دریافت شده است بازخورد بیشتر نشان دهنده اهداف فرستنده بود.

یک داده درست و صادقانه‌ای از طرف مخاطب درخواست و یا جستجو نشده بود. به اندازه‌ای که دیپلماسی عمومی روی ایجاد یک انگاره و تغییر ادراک عمومی در فرهنگ گیرندگان متمرکز شده بود، آنها یک تک صدایی (انحصار) را به معرض نمایش گذاشتند بخاطر اینکه آنها بیشتر بدنیال ایجاد قدرتی ماورای قدرت گیرندگان بودند.

دیپلماسی عمومی بین‌المللی برای تغییر [گرایشات] از طریق ایجاد، مدیریت و انتشار محصولات ارتباطی به پیش می‌رود. این نفوذ یکسویه معانی ارتباط برای برآوردن اهداف ایالات متحده آنگونه که باید باشد در پیشنهاد زیر که گروه مشورتی (برای مجلس نمایندگان) برای دیپلماسی عمومی در جهان عرب و مسلمانان قید کرده آمده است (Djerejian, 2003):

قبل از آنکه ما پیشنهادات را مطرح کنیم ... بایستی سعی کنیم سؤالات سیاسی را از سؤالاتی که سیاست را ارتباطاتی می‌کنند، تفکیک کنیم ... این نیست که ... اختیار گروه مشورتی برای مشاوره روی خود سیاست خارجی است. از آنجائیکه ایالات متحده نمی‌تواند به سادگی سیاست­هایش را برای سازگار کردن با افکار عمومی خارجی تغییر دهد، اما باید ابزارهای دیپلماسی عمومی را برای ارزیابی احتمالی اثربخشی سیاست های ویژه بکار گیریم (ص 22).

گروه مشورتی چنین بیان کرده است که اهدافش برای ارتباط برقرار کردن با دنیای عرب و مسلمانان درباره سیاست های ایالات متحده و نه برای تحت تأثیر گذاردن سیاستگذاری ایالات متحده بود. در حقیقت گروه بازگو کرد که ایالات متحده نمی‌توانست سیاست­هایش را متناسب با همگانهای (عموم) خاورمیانه تغییر دهد. ماهیت این پیشنهاد جریان یکطرفه ارتباطات، بیان انحصار، است (Maston & Montagu, 1967) در این صورت لازم است عقاید، ارزشها و ادراکات همگان­های گیرنده تغییر یابند تا هماهنگ با اهداف آمریکا قرار گیرند.

ایالات متحده نباید سیاست­هایش را بر مبنای بازخورد و داده‌های [دریافتی] از منطقه تغییر دهد. بعبارت دیگر، هر داده واقعی از همگان­های خاورمیانه پیشنهاد می­کند که سیاست ایالات متحده در خاورمیانه بهتر است که اصلاح شود. در عوض دیپلماسی در شکل درستش به عنوان یک چارچوبی در می‌آید که اطلاعات دریافتی از مخاطبان را برای ایجاد پیامهای اقناعی ماهرانه که بدنبال تغییر ارزشها و اعتقادات اساسی در خاورمیانه است بکار می‌برد. داده‌های دریافتی از مخاطبان به صورت تحقیق بازاری در می‌آید که برای اشاعه دادن منافع ایالات متحده در بین عموم استفاده می‌شود. ماهیت ترسیم شده در مطالب بالا، نیروی ظالمانه دیپلماسی عمومی است که به نطر می‌رسد یک فرهنگ را به عنوان فرهنگ برتر جایگزین فرهنگهای دیگر می‌کند، که بر مبنای تفاوت در میزان دسترسی به قدرت است.

به هر حال ارتباطات در اینجا برای ارزیابی اثربخشی سیاست هایی است که فشار وارد می‌آورد، نه اینکه صحنه‌ای برای درک گروه‌های دیگر [ذی نفع] ایجاد کند. به خاطر اینکه چارچوب اجباری و غیر عادلانه درون آن ترسیم شده است. تحلیل [این مقاله] نشان می‌دهد که شواهد  [ذکر شده] در این مقاله دارای تسلسل تاریخی کنش استراتژیکی پنهان است که با تلاش های دیپلماسی ایالات متحده سازگاری دارد.

اقدامات دیپلماسی عمومی از دهه 1950 شروع شده است و بصورت اقدامات متداول و مسئولیت ثابت دولت ایالات متحده برای تنظیم کردن یک مسئله پیش انگاشته و همراه کردن آن با راه حلهایی که قبلاً وارد دیپلماسی شده، درآمده است (نظیر کاشتن [تخم] بی‌اعتمادی برای بلوک شوروی و مبارزه با تروریسم).

اقدام روابط عمومی در دیپلماسی عمومی به سادگی راه حلهایی را برای حل مسائل پیش انگاشته از طریق اقناع تحمیل می‌کند که این مسئله نشانگر ارتباطات نامتقارن است (See Gronig, 1989; Kent & Taylor, 2002.)

بیان مسائل توسط فرستنده بدون بکارگیری اعضای محیط فرهنگی گیرنده نشانگر مفهوم­سازی فرایند ارتباطی نزدیک بینانه (فاقد آینده‌نگری)، چشم پوشی از مقدار قابل توجهی از محیط و در نتیجه میدان دادن به تصویر غلط از مسائل و پیدا کردن راه حلهای آن است. فقدان گیرنده در فرایند ارتباطی اولیه، غرق کردن فضای گفتمانی در زیر اختلال و سوء تفاهم است.

در نبود ساختار معنایی ارتباط بین فرستنده و گیرنده و در زیر دستورالعمل مخفی سیاست ایالات متحده که از طریق برنامه‌های ارتباطی ارائه می‌شود، تلاش­های دیپلماسی عمومی کنش استراتژیکی پنهان و ایجاد سناریوهای مشکوک و بد تعبیر شده را آشکار می‌کند. پارادوکس (تناقض) بوجود آمده در اینجا این است که به جای دستیابی به تفاهم بین فرهنگ­ها (همانگونه که هدف دیپلماسی عمومی باید این باشد)، کارکرد دیپلماسی عمومی بطور تاریخی باعث ایجاد سناریویی برای بیشتر شدن سوء تفاهمات و ارتکاب خشونت بوسیله تحمیل یک مجموعه ویژه‌ای از معانی و سیاست­ها بر خاورمیانه می‌شود. مخالفت با ایالات متحده و سیاست هایش به رغم اینکه روابط عمومی بین‌المللی میلیاردها دلار روی خاورمیانه صرف کرده، ادامه دارد.

انتشار مداوم اعلامیه‌ها، کتابها، فیلمها، برنامه‌های تلویزیونی و برنامه‌های رادیویی با حمایت مالی ایالات متحده از دهه‌های اول قرن گذشته باعث ایجاد محیطی از بی‌اعتمادی و سوء تفاهم شد. این محیط سوء تفاهم، از طریق اخذ آراء و نظرات منطقه برای جلب موافقت و با ایجاد بنگاهی برای مردم خاورمیانه برای جلب مشارکت فعالانه در شکل دادن به سیاست های خارجی و اثرگذاری روی مسائلی که بر خود آنها تأثیر می‌گذاشت، بوده است. این مدل یکسویه روابط عمومی بین‌المللی می‌تواند به ما کمک کند که فوران خشونت و تروریسم در منطقه و تشدید وضعیت افکار عمومی منفی در رابطه با ایالات متحده را بهتر درک کنیم. چه چیزی پس از آن جایگزین رویکرد سنتی یکسویه دیپلماسی عمومی می‌شود. این دیپلماسی عمومی سنتی که در زمینه تأثیرگذاری بر اعضای فرهنگ گیرنده از طریق دستکاری نمادهای پروپاگاندایی تئوریزه و عملیاتی می‌شد (Laswell, 1942). کونسزیک (Kunczik, 2003) مدلی شبیه آن طراحی کرده است. او پیشنهاد کرده که دیپلماسی عمومی ایالات متحده، شکل پروپاگاندایی (تبلیغات سیاسی) به خود گیرد برای اینکه چنین فعالیت هایی «نمادها را بعنوان یک وسیله­ای برای تأثیرگذاری روی نگرشها در مورد مسایل بحث انگیز» دستکاری می‌کند (Laswell, 1942. p.106)

در اینجا به میزانی که دیپلماسی عمومی روی بهبود انگاره یک کشور خارجی متمرکز شود، به تفکیک بین دیپلماسی عمومی و پروپاگاندا که صرفاً یک بازی معنایی است، منجر می‌شود .(Kunczik, 2003) با این وجود، من در بخش بعدی با دلیل نشان خواهم داد که دیپلماسی عمومی فرصت ایجاد چارچوبهای جایگزین را در ورای حوزه پروپاگاندا فراهم می‌کند. به میزانی که دیپلماسی عمومی فرصت ایجاد برنامه‌هایی را برای کنش ارتباطی فراهم می‌کند، آنها جایگزینهای سودمندی برای عملکرد پروپاگاندای سنتی که بیشتر از طریق دیپلماسی عمومی مسلط می‌شود، در اختیار می‌گذارند. ادبیات روابط عمومی بین‌المللی یک جایگزینی برای این مدل سنتی دیپلماسی عمومی از طریق بیان اهمیت فرهنگ در روابط عمومی و تأثیر فرهنگ بر فرایندهای سازمانی فراهم می‌کند (Sriramesh, 1992, 1999; Sriramesh & White, 1992)

بعلاوه، کار تأثیرگذار گرونیک (1992 - 1989) در مورد تناسب ادبیات روابط عمومی برنامه‌ای برای تئوریزه کردن جایگزین در زمینه دیپلماسی عمومی ایالات متحده از طریق بیان رویکرد فرهنگ محور به عنوان یک استراتژی عملی برای پیش بردن دیپلماسی عمومی بین‌المللی پیشنهاد می‌کنم. جایگزینی که من مطرح می‌کنم بر روی یک بینش هم زیستی مسالمت آمیز ملیتها و به نظر برای کاهش دادن تهدیدات جهانی در دنیا از طریق فرایند گفتگوی دوطرفه بنا شده است (Anderson et al., 1994; Buber, 1958; Freire, 1970, 1973).

رویکرد فرهنگ - محور

رویکرد فرهنگ - محور بر روابط بین فرهنگها، متمرکز است و در تضاد با رویکردهای یکطرفه سنتی است که روی تغییر معانی در فرهنگهای گیرنده، که بر مبنای دسترسی نابرابر به قدرتی که موقعیتهای فرستنده و گیرنده را در ساختار ارتباطی تعریف می‌کند، متمرکز است (Dutta - Bergman, 2004, 2005). یک دیدگاه آیینی (تشریفاتی) در ارتباطات پی‌ریزی شده که چشم‌انداز (Cocreational) روابط عمومی را شکل داده است. (Boton & Taylor, 2003; Grunig, 1989)

این [چشم انداز] بر روابط سازی بین فرهنگها، در کانون توجه قرار دادن گفتگو و بکارگیری آن در یک فرایند تشریک معانی بین فرهنگهای درگیر و مشارکت کننده متمرکز است (See Grunig, 1992; Kent & Taylor, 2002).

گفتگو بعنوان ابزاری برای رویکردهای فرهنگ - محور در می‌آید. تأکید رویکرد فرهنگ - محور نه بر انتقال معانی از یک موقعیت به موقعیت دیگر، آنگونه که این معانی در زندگی روزمره اعضای فرهنگ گیرنده جزء لازم باشد، بلکه [این رویکرد] با ایجاد معانی قابل درک دوطرفه از طریق گفتگو بین شرکت کنندگان فرهنگی ایجاد می‌شود. در عوض استراتژی­سازی درباره بهترین راههای اقناع آنگونه که در مدلهای غالب دیپلماسی عمومی شکل گرفته، تک صدایی (انحصار) را بازنمایی می‌کند (Johannesen, 1971)، رویکرد فرهنگ - محور بر گفتگوی بین مشارکین، حق انحصاری قائل است (Dutta - Bergman, 2005) . ایجاد رابطه در این بافت با موضوعات از پیش تعیین شده جلو نمی‌رود؛ اهداف کنشگران در این رابطه، راه اقناع سازی همدیگر برای سازگار کردن با چارچوبهای ارزشی ویژه نیست بلکه یکی از راههای بهبود رابطه رضامندی دوطرف با به خدمت گرفتن گفتگوست. رابطه‌ای که با توجه و اشتیاق [طرفین] برقرار می‌شود. برای بهبود درک همدیگر و سیستمهای ارزشی است که مشارکین فرهنگی را هدایت می‌کند. تأیید و تأکید سیستمهای ارزشی مشارکین مبنایی را برای فرایند گفتگو عرضه می‌کند که اعتماد دوطرفه­ای را بین کنشگران شرکت کننده برقرار ساخته است (Dutta - Bergman,2005).

گاندی (1936) خاطر نشان ساخته است که این اعتماد دوطرفه روی خلوص بی‌نهایت و پیمان بین مشارکین بنا شده است که برای رسیدن به آن از طریق ارتباط بلند مدتی که بوسیله اهداف خود خدمتی در درون یک چارچوب رقابتی باشد غیر ممکن است:

روشهایی که تاکنون اقتباس شده‌اند شکست خورده‌اند به خاطر اینکه از پایین‌ترین حد صداقتی، که پاره‌ای از آنها کوشیده‌اند [داشته باشند]، نیز بی‌بهره بودند... اگر رهبران شناخته شده بشر، کسانی که بر ابزارهایی ویران‌ساز کنترل دارند به طور کلی از استفاده آنها چشم‌پوشی می‌کردند، با علم به [لزوم] درگیر شدنشان، صلح پایدار می‌توانست حکمفرما شود. این بدون اینکه قدرت­های بزرگ کره زمین از نقشه‌های امپریالیستی خود دست بردارند، آشکارا غیر ممکن است. این امر باز ناممکن است مگر اینکه ملت­های بزرگ از رقابت خسته کننده و کسالت بار و تمایلات زیاده­خواهانه خود و افزایش دارائیهای مادی خود دست بردارند (به نقل از Kripalani, 2000، ص 111).

نوع هویتهای ترسیم شده فرستنده و گیرنده در مدلهای انتقالی که دیپلماسی گذشته و حال ایالات متحده را شکل می‌دادند با هویت های مدام در حال تغییر و روابطی که از طریق فرایند پویای معناساز تکامل پیدا می‌کنند، جایگزین شده‌اند. آنچه که در رویکرد فرهنگ - محور مهم است نقش بافت بعنوان یک عنصر متغیر و پویاست که مفاهیم ایجاد شده را صورت‌بندی می‌کند (Dutta-Bergman, 2005). با تمرکز روی گفتگوست که رویکرد فرهنگ محور بافت را در خلق و تفسیر معانی در کانون توجه قرار می‌دهد. سیاست ها و کنش­هایی که بعنوان نتایج پدیدار می‌شوند، بافت مشخص می‌کند؛ بافت در اینجا به سادگی یک عامل متغیر اضافی در مدل نیست بلکه عنصر محور تئوری‌سازی و تکوین عملی است.

بعنوان یک نتیجه، سیاست هایی که از فضای گفتمانی دیپلماسی عمومی فرهنگ - محور پدیدار می‌شوند، پویا و سازگار با نوع آرایش مشارکین هستند.

رویکرد فرهنگ - محور یک مجرایی برای کنش ارتباطی است برای اینکه بر فرصتهای دسترسی به تفاهمات دوطرفه ارزشمند از طریق فرایند دیالکتیکی - گفتگو اصرار دارد. تأکید بر گفتـگوی دوطـرفه ارزشمند تضـمین می‌کند که دو گروه (طرف) به فضای گفتمانی دسترسی  [برابر] داشته باشند و به­ صورت برابر در تأثیرگذاری بر حاصل گفتگو مشارکت کنند. با این وصف نقش دیپلماسی عمومی از حوزه دسترسی ساده برای تأثیرگذاری به مخاطب گیرنده در خصوص یک سیاست ویژه با شرکت در گفتگو بعنوان یک راه برآوردن تصمیمات سیاسی که بر کنشگران درگیر اثر بگذارد، فراتر می‌رود.

سیاست بعنوان یک چیز مقدمی تعیین نشده است بلکه بیشتر محصول فرایند سازنده‌ای است که از طریق گفتگو بین اعضای شرکت کننده دست یافتنی می‌شود گفتگو در ابتدا به عنوان یک رهیافت نظری در روابط عمومی در کار پیرسون (1989) ترسیم شده بود او مطرح کرد که روابط عمومی اخلاقی بر اساس نظام گفتگویی و نه بر اساس سیاست های تک گویی (انحصار) قرار دارد (نگاه کنید به Boton & Taylor, 2003). مفهوم گفتگو در روابط عمومی بیشتر توسط بوتان (1997) توسعه داده شده است. او مسلم دانست که گفتگو در موقعیتهای ارتباطی برابر با سازمان، عموم را در موقعیت بهتری قرار می‌دهد (ص 192)

رابطه گفتگویی بوسیله یک چنین صفتهایی نظیر اشتراک، مهربانی، روراستی، صداقت، خودانگیختگی، سادگی، بدون تظاهر، بدون نیت فریبکارانه، تبادل افکار، با حرارت، و علاقه در احساس مسئولیت نسبت به همدیگر مشخص می‌شود (Johannesen, 1971, p.375).

جوهانسن (1971) معتقد است که عنصر اساسی در گفتگو بیشتر چرخیدن در جهت، رفتن به سمت، و رسیدن برای دیگران است و یک عنصر پایه‌ای در گفتگو «مشاهده دیگران» یا «احساس کردن طرف دیگر» است (ص - 375)، به عبارتی، گفتگو در فرایندی که به خاطر مشارکت دیگران و بر پایه اشتیاقی است که کاملاً درگیر با همدیگر باشند، مقرر می‌شود. از نظر بابر (Buber, 1958)، ارتباط گفتگویی مستلزم داشتن صمیمیت، همدلی، نگاه مطلقاً مثبت، حضور، روح برابری دوطرفه، و یک وضعیت ارتباطی پشتیبان است. مفهوم صمیمیت و مسئولیت متقابل توسط فریدمن (Friedman, 2004) در این توصیفش از گفتگو به روشنی بیان شده است:

اگر آن [گفتگو] تعامل بین انسان و انسان است (آنچنان که در متن است) قابل اعتماد بودن وجود انسان ممکن می‌شود. پیش شرط قابل اعتماد بودن وجود انسان اینگونه است که هر کس بر بروز تمایلاتش غلبه کند، هر کس دیگری را در وجود شخصی‌اش حس می‌کند و او را چنان که هست حاضر می‌بیند و هیچ کس سعی نمی‌کند که حقیقت یا دیدگاه شخصی خود را بر دیگری تحمیل کند (ص 100).

تأکید بر گفتگو (دیالوگ) در رویکرد فرهنگ - محور [به این خاطر است] که قدرت مشارکت فرهنگی را برای ارتباط باز و صادقانه فراهم می‌کند، بدون احساس اینکه یکنفر قاضی باشد. فضای گفتگویی به آزادی بیان و رسیدن به تفاهم میدان می‌دهد و از قضاوتهای ارزشی که نفس آدمی را بند می‌آورد، اجتناب می‌ورزد (Johannesen, 1971, p.376).

تئوریزه کردن رویکرد فرهنگ - محور شناسایی قدرتی است که روابط بین فرهنگها را برقرار می‌سازد. با اطلاع داشتن از نقش انتقادای قدرت در رابطه بین دو فرهنگ، رویکرد به نظر برای مقابله با جریان سنتی یکطرفه ارتباطات (که از طریق تفاوت در دسترسی به قدرت مشخص می‌شد) از طریق جایگزین کردن آن با مسئولیت دوطرفه برای ارزشگذاری به منزلت و تنوع ارزشهای انسانی در بین مشارکین فرهنگی اقدام می‌کند (جهت اطلاع بیشتر و مشابه در مورد مدل متقارن روابط عمومی نگاه کنید به (Grunig, 1989. اگاهی از قدرت تفاضلی در رابطه ]بین فرهنگها[ یک نقطه شروعی را در اختیار مشارکین قرار می‌دهد تا یک فضای دسترسی برابر برای هر دو مشارکین ایجاد شود؛ این آگاهی همچنین چارچوبی برای حداقل کردن اعمال قدرت که براساس برتری بنا شده، فراهم می‌کند (نگاه کنید به Dutta-Bergman, 2005).

آنچه بعنوان نتیجه حاصل می‌شود یک احساس تفاهم بین مشارکین درگیر است که بر اساس کنش انعکاسی بنا شده است. این احساس تفاهم سیاست­ها و استراتژی­های ارتباطی کل اعضای درگیر را شکل می‌دهد و در مدلهای یکطرفه بیشتر از تأثیر غیر جهت­داری است که توسط کنشگران خیلی قدرتمند بر افراد فاقد قدرت تحمیل شده است. رهیافت فرهنگ - محور شیوه فعالیت­های روابط عمومی را که مفهوم سازی، طراحی و کاربردی است، تغییر می‌دهد. با شناسایی فرهنگ در هسته تئوری سازی درباره فرایند ارتباطات، منزلت انسانی را در روابط میان فرهنگی اعمال می‌کند با شکل‌گیری روابط بین فرهنگ­ها، نقش نظریه پردازان دیپلماسی عمومی و عاملان، از شکل دادن و اقناع کردن به ایجاد تفاهم، گفتگو و رابطه سازی تغییر می‌کند.

متخصصان ارتباطی و عاملان دیپلماسی عمومی می‌توانند توسعه روابط را تسهیل کنند و در جهت ایجاد برنامه‌هایی که اجازه می‌دهد فرصت­ها را برای توسعه تفاهم دوطرفه از طریق تلاش های یکطرفه دیپلماسی عمومی که بـر ارسال پیامـها از طـریق اعـلامیه، تلـویزیون، رادیـو یا اینترنـت تکیه داشـت، بکار گیرند. (Beers, 2002).

به لحاظ تاکتیکی، رهیافت فرهنگ - محور بر شالوده اجتماع استراتژی­ها بنا شده که بر نکات ارزشمند دو سویه بودن در درون فضای گفتمانی و شیوه‌های مشارکت پذیر ارتباطات متمرکز است. برای نمونه، جلسات تالار شهر و گردهم‌آئیهای مباحث عمومی می‌توانند به عنوان ابزارهای مهمی برای ارتقای تفاهمات دوجانبه از طریق گفتگوی بین فرهنگها باشند. به هر حال برای تضمین اینکه رهیافت فرهنگ‌- محور عملی شود، صرفاً انتخاب مجراهای مشارکت پذیر کافی نیستند. موفقیت رهیافت فرهنگ محور به صداقت، صمیمیت و احترام متقابل بین شرکت کنندگان بستگی دارد؛ و وابسته به نیتی است که فرایند ارتباطی را پیش می‌برد. مشارکین نیاز دارند که برای ارتباط متقابل راحت باشند تا بتوانند به درک بر مبنای یک چشم‌انداز فرهنگ - محور نائل آیند.

اهمیت خلوص نیت در مثال بعدی معلوم می‌شود، بیرز در گزارش‌اش در مورد دیپلماسی عمومی پس از وضعیت 11 سپتامبر، راز وضعیت حضور کالین پاول در MTV (با حدود 375 میلیون تماشاگر از سراسر جهان) را تشریح کرد، در جایی که او سؤالاتی از مخاطبان جهانی در ساختمان رسانه­ای وزارت امور خارجه ایالات متحده دریافت می‌کرد، در واکنش به یک سؤال در مورد تعبیر ایالات متحده به عنوان شیطان سیاست­های قرن معاصر، پاول بیان کرد:

شیطان، آه خوب. من این توصیف را قبول ندارم. کاملاً برعکس. من فکر می‌کنم که مردم ایالات متحده آمریکا یک سیستم ارزشی برای راحتی جهان ارائه می‌کنند که بر اساس دموکراسی، بر اساس آزادی تجارت، بر اساس حقوی فردی زنان و مردان استوار است ... ما یک کشوری از بین کشورها هستیم و با هر کشوری تماس داریم و هر کشوری در دنیا نیز با ما تماس دارد (n.p.).

پاول این اتفاق را بعنوان یک اقدام انگاره‌ساز درآورد، یک تک گویی (مونولوگ) را بیشتر از گفتگو ثابت کرد. استفاده از یک رویداد بعنوان یک فرصت برای تأثیرگذاری روی دیگری بدون ایجاد امکان برای شنیدن درون داده‌ها. یک رهیافت فرهنگ محور مناسب می‌داند که پاول به جای استفاده از سؤال بعنوان یک فرصتی برای انگاره سازی، بایستی به گفتگو درباره زیربنای ارزشها و اعتقادات سرپوشیده از قبیل 'تعبیر ایالات متحده به عنوان شیطان سیاست های قرن معاصر' شرکت می‌کرد. استفاده از یک رهیافت فرهنگ - محور اتفاق‌ها را به عنوان فرصتی برای انگاره‌سازی تغییر می‌داد و بصورت برنامه گفتگویی جهت توضیح مسائل واقعی بر مبنای تعهد صادقانه و برای درک دوجانبه و مشارکت در گفتگو درباره سیاست خارجی ایالات متحده که هر دو طرف برای تغییر ]نظرات خود[ آزاد می‌ماندند، در می‌آورد.

جوهره روابط عمومی بر مبنای رابطه، ایده جالبی برای دو طرف مشارکت کننده در رابطه است و دو طرف می‌توانند بصورت برابر از هم تأثیر بپذیرند؛ دو گروه مشارکت کننده برای احتمال تغییر بر مبنای درسهای یاد گرفته از ارتباطی که به کار می‌گیرند، آزادند؛ و دو مشارکت کننده صادق و متعهد به رابطه هستند. به عبارتی بکارگیری رهیافت فرهنگ - محور در دیپلماسی عمومی بین‌المللی ایالات متحده دال بر آزادی ایالات متحده برای تغییر و اصلاح سیاست­هایش بر مبنای معنی بدست آمده از گفتگو با دیگر فرهنگ­هاست. تغییر در این بافت بطور چند جهته جریان می­یابد و بر بیشتر مشارکین در فرایند فرهنگی تأثیر می‌گذارد. رهیافت فرهنگ - محور راههای جدید نگریستن به دیپلماسی عمومی را که ماورای پروپاگاندای اقناع- محور برای ارتقای تفاهم بین فرهنگ­هاست، به ما یادآور می‌شود.

 یادداشت:

1 - در این تحقیق، رویکرد تئوری قدیمی، ابزاری متودولوژیک را برای آزمودن موضوعات کلیدی که در اسناد دیپلماسی عمومی ایالات متحده شکل گرفته بود، در اختیار گذاشت. این موضوعات پیش زمینه‌ای برای بسط بحثهای مطرح شده در این مقاله هستند.

مقاله حاضر ترجمه ای است از متن زیر:

 Mohan J. Dutta-Bergman, US.Public Diplomacy in tha Middle East: A Critical Approach, Sage Publication,Volume 30 number2, April 2006, 102-124, http://jei.sagepub.com hosted at http://online.sagepub.com

منابع:

American Embassy in Iraq. (1952). Proposed information program for Iraq. Baghdad, Iraq: Author.

Amr, H. (2004). The need to communicate: How to improve U.S. public diplomacy with the Islamic world. Washington, DC: Saban Center for Middle East Policy at the Brookings Institution.

Anderson, R., Cissna, K. N., & Arnett, R. C. (Eds.). (1994). The reach of dialogue: Confirmation, voice, and community. Creskill, NJ: Hampton Press.

Battle, J. (2002). U.S. propaganda in the Middle East: The early Cold War version. National Security archive electronic briefing book 78. Available at www.gwu.edu/%7Ensarchiv/NSAEBB/NSAEBB78/essay.htm

Beers, C. (2002a, November 15). Address to the Helsinki Women's Business Leaders Summit. Washington, DC: Georgetown University. Available at www.state.gov/r/us/16710.htm

Beers, C. (2002b, October 17). Public service and public diplomacy. Address at The Citadel, The Military Academy of South Carolina, Charleston. Available at www.state.gov/r/us/15912.htm

Beers, C. (2003a, January 16). Interview on CNN's NewsNight with Aaron Brown. Washington, D.C. Available at www.state.gov/r/us/16735.htm

Beers, C. (2003b, February 11). Remarks to the Advisory Committee for Voluntary Foreign Aid, National Press Club, Washington, D.C. Available at www.state.gov/r/us/18260.htm

Botan, C. (1997). Ethics in strategic communication campaigns: The case for a new approach to public relations. Journal of Business Communication, 34, 187-201.

Botan, C., & Taylor, M. (2003). Public relations: State of the field. Journal of Communication, 54, 645-661.[CrossRef]

Broadcasting Board of Governors. (2002). Marrying the mission to the market: Strategic plan (2002-2007). Available at www.bbg.gov/bbq_plan.cfm

Buber, M. (1958). I and thou. New York: Macmillan.

Djerejian, E. (2003). Changing minds, winning peace: A new strategic direction for U.S. public diplomacy in the Arab and Muslim world[Report of the Advisory Group on Public Diplomacy for the Arab and Muslim World submitted to the Committee on Appropriations, U.S. House of Representatives, Washington, DC]. Available at www.state.gov/documents/organization/24882.pdf

Dutta-Bergman, M. (2004). The unheard voices of Santalis: Communicating about health from the margins of India. Communication Theory, 14, 34-58.

Dutta-Bergman, M. (2005). Civil society and communication: Not so civil after all. Journal of Public Relations Research, 17(3), 267-289.[CrossRef]

Foreign Service of the United States of America. (1951). Notes on expanded program for Iraq. Tehran, Iran: American Embassy.

Freire, P. (1970). Pedagogy of the oppressed. New York: Seabury Press.

Freire, P. (1973). Education for critical consciousness. New York: Continuum.

Friedman, M. (2004). Martin Buber: The life of dialogue. New York: Routledge.

Funding for public diplomacy. Statement before the Subcommittee on Commerce, Justice, and State of the House Appropriations Committee, (2002) (testimony of Charlotte Beers). Available at www.state.gov/r/us/9778.htm.

Gandhi, M. (1936). Harijan. Ahmedabad, Gujarat, India: Navajivan Press.

General Accounting Office. (2003, September). U.S. international broadcasting: New strategic approach focuses on reaching large audiences but lacks measurable program objectives (Report to the Committee on International Relations, House of Representatives, GAO-03-951). Washington, DC: Author.

Grunig, J. E. (1989). Symmetrical presuppositions as a framework for public relations theory. In C. H. Botan & V. Hazleton (Eds.), Public relations theory (pp. 17-44). Hillsdale, NJ: Lawrence Erlbaum.

Grunig, J. E. (Ed.). (1992). Excellence in public relations and communication management. Hillsdale, NJ: Lawrence Erlbaum.

Habermas, J. (1979). Communication and the evolution of society. Boston: Beacon.

Habermas, J. (1984). The theory of communicative action, Vol. 1: Reason and the rationalization of society. Boston: Beacon.

Habermas, J. (1987). The theory of communicative action, Vol. 2: A critique of functionalist reason. Boston: Beacon.

Hiebert, R. E. (1966). Courier to the crowd: The story of Ivy Lee and the development of public relations. Ames: Iowa State University Press.

Howe, R. L. (1963). The miracle of dialogue. New York: Floyd Press.

Jacobson, T. L. (2003). Participatory communication for social change: The relevance of the theory of communicative action. In P. Kalbfleisch (Ed.), Communication yearbook 27 (pp. 87-124). Mahwah, NJ: Lawrence Erlbaum.

Jacobson, T. L., & Storey, J. D. (2004). Development communication and participation: Applying Habermas to a case study of population programs in Nepal. Communication Theory, 14, 99-121.[CrossRef]

Johannesen, R. L. (1971). The emerging concept of communication as dialogue. Quarterly Journal of Speech, 57, 373-382.

Kent, M. L., & Taylor, M. (2002). Toward a dialogic theory of public relations. Public Relations Review, 28, 21-37.[CrossRef]

Kripalani, K. (2000). Mahatma Gandhi: All men are brothers. New York: Continuum.

Kunczik, M. (2003). Transnational public relations by foreign governments. In K. Sriramesh & D. Vercic (Eds.), Handbook of global public relations (pp. 399-424). Mahwah, NJ: Lawrence Erlbaum.

Laswell, H. D. (1942). Communications research and politics. In D. Waples (Ed.), Print, radio, film in a democracy (pp. 100-121). Chicago: University of Chicago Press.

Matson, F. W., & Montagu, A. (1967). The human dialogue. New York: Freedom Press.

National Security Council. (1952). United States objectives and policies with respect to the Arab states and Israel. Washington, DC: Author.

National Security Council. (1954). United States objectives and policies with respect to the Near East. Washington, DC: Office of the President.

Operations Coordinating Board. (1955). Detailed development of actions relating to the Near East. Washington, DC: Author.

Pearson, R. (1989). A theory of public relations ethics. Unpublished doctoral dissertation, Ohio University, Athens.

Signitzer, B., & Coombs, T. (1992). Public relations and public diplomacy: Conceptual convergence. Public Relations Review, 18, 137-147.[CrossRef]

Sriramesh, K. (1992). The impact of societal culture on public relations: An ethnographic study of south Indian organizations. Unpublished doctoral dissertation, University of Maryland, College Park.

Sriramesh, K. (1999, August 4-7). The models of public relations in India. Top faculty paper presented to the PR Division, Association for Education in Journalism and Mass Communication, New Orleans, LA.

Sriramesh, K., & White, J. (1992). Societal culture and public relations. In J. E. Grunig (Ed.), Excellence in public relations and communication management (pp. 597-614). Hillsdale, NJ: Lawrence Erlbaum.

Strauss, A., & Corbin, J. (1990). Basics of qualitative research: Grounded theory procedures and techniques. Newbury Park, CA: Sage.

Taylor, M. (2000a). Media relations in Bosnia: A role for public relations in building civil society. Journal of Public Relations Research, 26(1), 1-14.[CrossRef]

Taylor, M. (2000b). Toward a public relations approach to nation building. Journal of Public Relations Research, 12(2), 179-210.

Tuch, H. N. (1990). Communicating with the world: U.S. public diplomacy overseas. New York: St. Martin's.

U.S. Agency for International Development. (1999). U.S. overseas loans and grants. Washington, DC: Author.

U.S. Agency for International Development. (2002). Foreign aid in the national interest. Washington, DC: Author.

Wang, J., & Chang, T. K. (2004). Strategic public diplomacy and local press: How a high profile 'head-of-state' visit was covered in America's heartland. Public Relations Review, 30, 11-24.[CrossRef]

Wells, E. C. (1953). Report on the use of anti-Soviet material within Iraq during period covered by last two years. www.gwu.edu/%7Ensarchiv/NSAEBB