ادراک تعاملات زبان کودکان از همان دوران کودکی یعنی زمان شروع یادگیری زبان به صورت تیپیک توسط محققان علاقمند و جامعه شناسان کودک مورد مطالعه قرار گرفته است. این تحقیقات بر روی روند توسعه کلامی و همچنین بر روی کودکانی که ناتوانی کلامی دارند، تمرکز کرده است. شناسایی و کشف استراتژیهایی که کودکان در بحثها به منظور کسب قدرت و تسلط به کار می برند، نکتهایی است که بسیار مورد توجه این محققان قرار گرفته است.
بتازگی، رویکردها ی متفاوت دیگری هم در زمینه ی 'درک زبان کودکان' مطرح شده است. یکی از آنها دیدگاه 'جامعه شناسی کودکی' است. این رویکرد تعاملات پیچیده زبان را با توجه به ادبیات نوجوانان در ارتباط با یکدیگر و یا با بزرگسالان بررسی میکند (این دیدگاه توسط جیمز James ، جنکس Jenks، و پراوت Proutدر سال 1998 و میال Mayall ، در سال 1999 و وکسلر Waksler در سال 1991 بررسی شد). این دیدگاه روشهای نوینی در تشخیص تواناییهای ارتباطی و درک تعاملات کلامی و غیر کلامی نوجوانان فراهم میکند.
ادراک تعاملات زبان بر اساس نظریههای بسیاری از قبیل' شناخت و توسعه زبان' 'پیگت'( Piaget ) در سال 1959 و نظریه ی ' فرهنگی - اجتماعی' 'وایگوت اسکای' ( Vygotsky) در سال 1986 و... مورد مطالعه قرار گرفته است. این نظریه ها، کودکان را به عنوان ' کاربران زبان در حال توسعه' توصیف میکنند. از این رو تأکید میکنند، کودکان به طور کامل صلاحیت درک و استفاده از زبان به عنوان یک ابزار مهم در برآوردن احتیاجاتشان مانند نوجوانان یا بزرگسالان را ندارند. این مربیان هستند که زمینههایی برای رشد کودکان و استفاده از زبان در یک محدوده مفهومی را، فراهم میسازند. کودکان نقش مهم 'همیاری و شراکت' را در ابتدای زندگی یاد میگیرند، اما توانایی آنها در نمایش قدرت و مقامشان که یک فرایند انتگرال (جدایی ناپذیر) در دنیای اجتماعی آنها است، کاملاً بحث بر انگیز است. چرا که کودکان نظام اجتماعی خود را در درون گروههای همسالان خود خلق میکنند. در این نظام اجتماعی آنها یاد میگیرند چگونه به اهداف نامناسب خود دست یابند. آنها استراتژیهای ارتباطی را برای کنترل و نفوذ اجتماعی خود بهکار میبرند.
'واتزلاویک' (Watzlawick)، 'بیوین' (Beavin) و 'جکسون' (Jackson) در پی تحقیقاتی در سال 1967 ادعا کردند که دو وضعیت، تحت عنوان وضعیت ناپایدار (Complimentary) و وضعیت پایدار (Symmetrical) در تبادلات ارتباطی عوامل مهمی را به خدمت میگیرند. تأکید آنها بر روی شخصیت غالب (one-up) یا شخصیت تابع (one-down) است که در ذات خود یک شرایط مثبت یا منفی تلقی نمیشود.
مانند بزرگسالان، کودکان نیز نیاز دارند، یاد بگیرند تا از عهده هر دو نقش خود برآیند. مطالعه بحثهای کودکان یک روش آنالیزی برای پویایی کودکان در ارتباط نزدیک اجتماعی را فراهم میسازد.
بررسی ادبیات (سواد) کودکان در بحثها نشان میدهد که این بحثها توجه خاص بسیاری از محققان را بر روی تعاملات بحث انگیزی مانند : ' طبیعت' ( ایزنبرگ و گروی Eisenberg & Garvey در سال 1981- اوکیفی و بنیوت در سال 1982 )، ' ساختار' (برنیس و لین در سال 1977 - Brenneis & Lein)،' ظهور' (ماینارد در سال 1985Maynard ) و ' تصمیم گیری' (بنویت در سال 1981 - Benoit) کار کردهاند.
آنچه که از این مطالعات بهدست آمده است، مشخصهی کلی بحثهای کودکان است، مانند مخالفت آشکاری که دارای فرمهای متفاوتی است (به عنوان مثال : ادعا ، حاشا، توهین و...). زنجیره نزاعهای موجود در بین نوجوانان در نتیجه تلاشهای همیارانه است که بهواسطه واکنشهای درونی تعامل کنندگان در بحثهای آشکار توسعه یافته است. این زنجیرههای بحثانگیز بر اساس یکی از این سه خصوصیات اولیه است؛ 'بازگویی' که تکرار اظهارات دیگری است، 'تشنج'(Escalation) که این هم اظهارات پی در پی قویتر، طولانیتر یا بسیار توهمی است و ' تناقض گویی'، که اظهارات پی در پی در تناقض با اظهارات قبلی است. بحث ها به وسیله نقشهای مورد نظر تنظیم شده است که در تعین وضعیت برنده یا بازنده برای تعامل کنندگان بهکار برده میشوند. در حالیکه این ادبیات یک زمینه اولیه برای درک بحثهای کودکان بهوجود آورده است، تعداد اندکی از محققان بر روی جنبههای مهم قدرت در این تعاملات تمرکز کردهاند؛ مانند: درگیری های اجتماعی، وضعیت اجتماعی همسالان و... .
نکتهی دیگری که در این تحقیقات بسیار مورد توجه قرار گرفته است، توانایی و مهارتهای کودکان و نوجوانان در برقراری یک ارتباط مطلوب است. محققان معتقدند که؛ مهارتهای برقراری یک ارتباط خوب بسیار حائز اهمیت است؛ چرا که این مهارتها ما را در حل موفقیت آمیز مسائل و ایجاد یک رابطه شخصی خوب توانا میسازد. این امر به همان اندازه که در مورد بزرگسالان از اهمیت خاصی برخوردار است، در مورد نوجوانان هم مصداق دارد.
تحقیقات نشان میدهد که فرایند برقراری ارتباط با دیگران فرایندی است که از زمان تولد شروع شده و در طول مسیر زندگی افراد ادامه مییابد. کودکان دبستانی درشرایط سنی هستند که تواناییهای مورد نیاز آنها از قبیل: ابراز وجود، گوش دادن به دیگران، نحوهی برقراری ارتباط موفقیت آمیز و بیان افکار و احساساتشان همه به سرعت در حال توسعه و تغییر است. تحقیقات محققان حاکی از آن است که این بچهها اغلب برای یادگیری چگونگی برقراری ارتباط خوب از خود اشتیاق نشان میدهند. البته باید گفت افراد در هر سنی که باشند، ممکن است در بیان افکار و احساساتشان دچار مشکل شوند که این کودکان نیز از آن مستثنی نیستند.
گاهی، یافتن کلمات صحیح برای بیان خواسته خود بسیار دشوار است یا اینکه وضعیت چنان ترسناک به نظر میرسد که از بیان آنچه که واقعاً احساس میکنیم، خجالت میکشیم. گاهی از اینکه با گفتاری مورد تمسخر سایرین قرار بگیریم و یا اینکه این گفتار باعث شود دیگران ما را طرد کنند، میترسیم. بهطور کلی تمامی این موارد در بین همه انسانها بهخصوص در بین نوجوانان که در شرایط خاص احساسی و تغییر و تحولات دوران بلوغ هستند، عمومیت دارد.
نکتهی مهمی که باید به آن اشاره شود این است که ارتباط یک فرایند دو سویه است. توانایی 'گوش دادن ' یک رکن اصلی در ارتباطات مؤثر شخصی و لازمه پیوند حسی و همدلانه با سایرین است. از طرف دیگر، تعدادی از نوجوانان این امر (گوش دادن ) را، آن هم با دقت بسیار سخت یافتهاند.
محققان به این نتیجه رسیدهاند که میتوان کودکان را به فکر کردن درباره اهمیت بیان آنچه که میاندیشند و یا احساس میکنند، تشویق کرد و بر همین اساس تعدادی از قوانین ساده که میتواند در برقراری یک ارتباط مؤثر به نوجوانان کمک کند را مطرح میکنند. این قوانین عبارتند از:
ـ فکر کردن پیش از تکلم ـ فریاد نزدن ـبه وضوح سخن گفتن ـ بیان صحیح احساسات خود به دیگری ـ بیان صریح هر آنچه که می خواهید بگویید ـ گوش دادن با دقت
منبع:
نویسنده : سوزان دانبای
- http://www.findarticles.com
- http://www.partnershipforchildren.org.uk/resources/communication