جنسیت در ارتباطات میان فرهنگی

بررسی کیفی‌نگر برنامه‎های توسعه بین‌المللی ژاپن

جنسیت در ارتباطات میان فرهنگی

مقدمه: سوال اصلی در این مقاله به این نکته بر می‌گردد که گفتمان توسعه از دیدگاه آژانس همکاری بین المللی ژاپن [1] که به اختصار JICA نامیده می‌شود زنان و جنسیت را چگونه بر اساس پراکندگی مناطق جغرافیایی، تفسیر و ترسیم می‎کند. تحلیل و بررسی این مساله از طریق مصاحبه‌‎های عمیق، تحلیل اسناد و مدارک و فیلم‌های ویدئویی صورت گرفته است. یافته‎‌های برنامه‌‎های توصیفی که از سوی JICA در آسیای شرقی، آسیای جنوبی، آمریکای لاتین، آفریقا و خاورمیانه به انجام رسید، موید این مطلب بود که آن دسته از مناطقی که از لحاظ فرهنگی [در مواجهه با جنس مخالف] فاصله‎دار به نظرمی‎آیند -خصوصاً درفرهنگ‎های همسو باجوامع اسلامی- در مقایسه با جوامعی که از این لحاظ بی‎‌فاصله و صمیمی‌تر هستند، بیشتر احتمال می‎‌رود که بر تمایلات جنسی زنان متمرکز شده و آنان را چون قربانیانی منفعل در نظر گیرند.

از این رو جنسیت به صحنه‎ای فوق العاده بحث برانگیز در حوزه توسعه بدل شده است که همچون نهادها و اجتماعات بر سر ماهیت بازنمایی و تبیین مسائل اجتماعی و نیز تخصیص منابع (در برابر نفوذ و مداخله توسعه) تقلا می‎کند. این بررسی، تفسیر و برداشت موجود از زنان را در متن مسائل جنسیتی درگیر بابرنامه‎های توسعه جهانی (که به پشتوانه 'آژانس همکاری بین المللی ژاپن' (JICA) انجام شده را) مورد کندوکاو قرار می‎دهد. زمانی که برنامه‎ها و پروژه‎های توسعه JICA مفهوم سازی و توصیف می‎شود، مشخصاً این سوال مطرح می‎شود که نیازها و نقش‎های زنان در فرایند توسعه چگونه شکل پیدا می‎کند؟ و مسائل جنسیتی چگونه بر اساس منطقه‎ای که توسعه در آنجا عملی شده است، متمایز می‎شوند؟ در این مطالعه موردی JICA، به مثابه اهداکننده دوجانبه اجازه می‎دهد که پژوهشی از تفاسیر شرق شناسانه که صرفاً قدرت فراگیر فرضیه‎های محیطی را پیچیده می‎کند، در کنار حوزه‎های غربی آن صورت بگیرد و تفاسیر و تعابیر جنسیتی (در گستره تبعیض‎های موجود از لحاظ 'مجاورت فرهنگی' (Cultural Proximity)) مورد ملاحظه واقع شود (Straubhaar, 1991).

مفاهیم اساسی این کار مشتمل بر توجه به مسائل جنسیت و توسعه در قالب دخالت و نفوذ توسعه ژاپنی است. خصوصاً اینکه توسعه به عنوان شکلی از 'گفتمان سازمانی/ نهاادی' (Institutional discourse) و فرضیه‎های مرتبط با مسائل مطرح شده‎ی جوامع و شیوه حل و فصل آنها، تبیین شده است ( Wilkins & Mody, 2001 ). به همین منظور در این پروژه تحقیقی، جنسیت به عنوان یک 'سازه اجتماعی' (A Social Construct) تفسیر و شناخته می‎شود که با موقعیت‎های سازمانی در می‎آمیزد و با عواملی از قبیل نژاد، قومیت و سایر نشانه‎های متفاوت فرهنگی از طریق سیاست‎ها و رسوم جاری در نهادهای توسعه پیوند می‎خورد.

■ توسعه و جنسیت

چارچوب اساسی در این تحقیق مفروض می‎دارد که توسعه به مثابه یک گفتمان نهادی عمل می‎کند که شناخت نسبت به زنان و جنسیت را با مداخله خود روشن می‎سازد ( Escobr, 1995; Crush, 1995). این گفتمان فراتر از حد توصیف جوامع و شرایط آنها بسط پیدا کرده، و مهارتی را پایه ریزی می‎کند که توسط آژانس‎های توسعه ایجاد شده شکل قانونی به خود گرفته است (Moore, 1995; Hegde, 1996 ). شیوه بیان مسائل اجتماعی ‎شامل‎ مشخص‎کردن شرایط بغرنج ‎و تعریف‎کردن گروههایی برای ‎نگه داشتن ‎آن شرایط ‎در مسیری است‎ که به یک سازمان اجازه دهد که در برنامه‎ها و استراتژی‎هایش، ژست راه حلهای مستدل و منطقی به خود بگیرد (Sch^n,1979). همانطورکه عوامل انتقادی، دخالت و نفوذ اجتماعی را هدایت می‎کنند، نهادهای اهداکننده هم به کنترل و بررسی نیازمندند تا با قدرت فوق­العاده‎ای که در زبان و عمل‎شان دارند، بتوانند شکل­دهی به بحث‎های جهانشمول و نفوذ در جوامع و ملت‎های دریافت کننده را در دست گیرند (Wilkins, 2000a).

اعتقاد کلی گفتمان توسعه -همچون معرفت که گروههای قدرت‎مند را قادر به تثبیت حاکمیت و توجیه نفوذ و مداخله می‎کند- ریشه در چارچوب نظری سعید دارد (1978). بحث شرق شناسی او، انتقادی است که نظرها را به پویایی تاریخی و ساختاری معطوف‎ می‎سازد و تسلط ایدئولوژیک را از طریق رسانه، نیروهای مسلح و آموزش- افزودن برنهادهای متولی توسعه- ناگزیر و رهنمون شده می‎داند. سعید، چارچوب بحث خود را (از آنچه درگیر شدن کشورهای اروپای غربی در شرق شناسی بوده) به اهمیت بازشناسی نقش ایالات متحده به عنوان قدرت مسلط در مفهوم جهانشمول کنونی، تغییر می‎دهد. من مایلم بیشتر به این بحث پرداخته و یادآور شوم که آنچه اهمیت دارد ضرورتاً موقعیت اقلیمی نیست، بلکه در واقع اتصال به منابع است که در جدال قدرت مهم محسوب می‎شود.(Shah & Wilkins, 2004). ارزش گفته‎های سعید در خصوص نقش قدرت در فرایند تولید فرهنگی، در مفاهیم تاریخی متجلی می‎شود (Parks & wilkins, 2004; Shome, 1996). در این تحقیق من به دو وضعیت تکمیل کننده مطرح شده است:

نخست اینکه تفاوتهای منطقه‎ای غرب در تقابل با شرق نیازمند ریخت‎شناسی مجدد است؛ پس‎همانطور که به نقش ژاپن در این فضا اذعان داریم، باید دیدگاه شرق‎شناسانه خود را به سوی‎ منطقه به اصلاح 'خاورمیانه' نیز تسهیم وارائه دهیم؛ و دوم اینکه ملت‎های ‎پدرسالار باید جهت رفع تبعیض درک بیشتری از امپریالیسم فرهنگی را تعمیم دهند (Midgely, 1998).

تبحر و دانش فمینیستی توجه را به جنسیت، به مثابه یک ساخت اجتماعی معطوف می‎دارد و آن را در مفاهیم اجتماعی و سازمان یافته به چالش می‎کشد. نظریه‎های فمنیستی مربوط به پویایی ساختاری، تحلیل و پژوهش را در خصوص تظلم و تسلط جنسی از طریق بررسی گفتمان‎هایی که مسائل و مشکلات زنان را تبیین می‎کنند و راه حلهای بالقوه ارائه می‎دهند، ترویج می‎دهند (Buzzanell, 1994; Cals&Smarcich, 1996). درک و شناخت موضوعات مربوط به توسعه زنان به صورت بخشی از گستره پویای جنسی، تغییری را از ادبیات چشمگیر زنان در حال توسعه (WID= Woman in Development) در دهه 1970 میلادی، به سوی موضوعات مربوط به 'جنسیت و توسعه' کنونی به تصویر می­کشد (GAD; Einsiedel,1996; Geotz,1997; Parpart,1995; Wilkins,1999).

برپایه دیدگاه 'جنسیت و توسعه' (GAD= Gender And Development)، رویکردهای فمنیستی انتقادی، در این اندیشه‎اند که توسعه را از لحاظ تنوع حاکم بر جوامع مختلف زنان مدنظر قرار ‎دهند (Luthra,1996; Serberny-Mohammadi,1996)، و در تلاش‎اند تا هویتی مشترک را در قالب اجتماعی متجسم از هوادارانی که به دنبال پیشرفت وضعیت زنان هستند، به وجود آورند (Cardinal, Costingan, &Hefferman, 1994; Steeves, 1993). در محدوده این رویکرد فمینیستی جهانی لازم است تا به عواقب و عوامل جنسیتی [موثر] در صنعت توسعه پرداخته شود تا مظلومیت‎ها و ستمهای وارده را که معلول شرایط متفاوت جانبی، از قبیل نژاد، قومیت، و طبقه می‎باشد، مورد توجه قرار گیرد (Chua,et al.,2000;Mohanty,1991a ,1991b).'زنان جهان سومی' کلاً تمایل دارند تا به صورت جنس دیگر، منفعل، سنتی و قربانی شده، قلمداد شوند (Hegde, 1996, 1998; Shome, 1996). علاوه بر این نقش زنان ممکن است با توجه به جثه و بدنشان با خصلت‎های مادرانه به ذهن متبادر شود(Cals & Smircich, 1996; Chua et al., 2000; Cloud, 2003; Mclaughlin, 2003; Meyer&Prugl, 1999; Mohanty, 1991b; Rodriguez, 2001; Wilkins, 1999).

نقدها و ارزشیابی‎های ایدئولوژیک از بازنمایی مسائل و مشکلات زنان، متمایل به کشاندن قدرت این  فراورده فرهنگی در قلمروی فرهنگی غرب هستند (Cals & Smircitch,1996;Hancount & Escobor, 2002; Hedge, 1998; Shome,1996). نظریه فمینستی غربی، که خودش بر پایه تجربیات متمایزی همچون سفید پوستی، ناهمجنس خواهی و طبقه متوسط زنان غربی استوار بوده، آماج این نقدها قرار گرفته است Cals Smircich, 1996; mohanty,1991b)). برخی & Smircich, 1996; Hedge, 1998) Cals) اعتقاددارند- که ما تنها به واسازی بیش از حد متون غربی در راستای اثبات تأثیر پرهیاهوی جهانی و به‎ هم ‎مرتبط‎کردن صداهای زنان ‎تحت ستم، کوشیده‎ایم. چندین بررسی انتقادی به ‎این‎ مرحله اخیرالذکر پرداخته‎اند: برخی آلام و سرگذشت روزانه زنان کشاورز هندی را- که به طور فعال و نه منفعل-  فعالیت‎هایشان را چارچوب بندی می‎کردند، می‎پردازد (Papa et al., 2000; Shefner-Rogers et al.,1998). این بازیابی‎های مربوط به زنان، جنبه‎های پیچیده‎ای از مشکلات آنها را در حین درگیری فعالانه با فرایندهای توسعه در جوامع شان به منصه ظهور می‎رساند، گو اینکه این فرایندهای کماکان در عمل، تسلط مردان را باقی نگه می‎دارند (Hegde, 1996).

حالا که شروع به دیدن و دریافتن ادبیات و متونی‎کرده‎ایم که ما را به موقعیت‎های و دورنماهایی در خصوص گروههای منزوی و کمتر مورد توجه رهنمون می سازد، نیازمند آن هستیم که به نقد آن دسته از نهادهایی که شیوه‎های توسعه مسلط را برگزیده‎اند، بپردازیم. این نقد می‎تواند به ما کمک کند تا بفهمیم که چطور علیرغم افزایش توجه بیشتر منابع موجود به موضوعات جنسیت و زنان به ویژه از کنفرانس پکن در سال 1995- [هنوز] هم نابرابرهای جنسیتی از نظر حقوق سیاسی، منابع اقتصادی، مشارکت، و دسترسی به بهداشت وسایر منابع بر این موارد اصرار می‎ورزند (World Bank, 2002). با وجود توجه روز افزون به مسئله جنسیت و ازدیاد سازمانهای دولتی و سایر سازمانهای غیر دولتی طرفدار زنان- برنامه‎های هوادارانه مربوط به مسائل زنان- در میان آنچه 'اشتات' (Staudt) در 1997 آنرا 'باتلاق بروکراتیک' (Bureaucratic mire) برمی‎شمارد، راکد و ایستا مانده است و فرهنگ وسیاست‎های‎سازمانی، درتلاش‎اندتا فشارهایی رابرای چارچوب‎بندی مجدد، بودجه‎بندی و ‎تعیین دوباره اولویتهای [مورد نیاز در] توسعه، تحمیل کنند.

■  روشهای مداخله توسعه در ژاپن

مسائل مربوط به توسعه و جنسیت درمتن فعالیتهای آژانس همکاری بین المللی ژاپن(JICA) مورد بررسی و کندوکاو قرار گرفت. زمانیکه بسیاری از آژانس‎های متولی توسعه در غرب به طور دو جانبه و چندجانبه، شروع به 'برزدن' مسائل مربوط به زنان‎کرده بودند، و بدین وسیله باعث ازهم پاشیدگی‎ میزان دیده شدن آن از طریق تلفیق و ادغام آنها با برنامه‎های دیگرشان شدندWilkins,2000b)، JICA )'آژانس همکاری بین المللی ژاپن'، معاضدت‎ها و کمک‎های خود را به آن دسته ازبرنامه‎های ‎توسعه ‎که متمرکز بر مسائل ‎جنسیتی بود، گسترش‎ داد (JICA,2000). ازکنفرانس 1995 ملل متحد در پکن در مورد زنان،JICA  توجه خود را به نقش زنان در 'فرایند توسعه' (WID=Woman In Development) از لحاظ توزیع یا پراکندگی جغرافیایی خودشان، پشتیبانی ‎از برنامه‎های سازمان ملل متحد، و همکاری با اهداکنندگان دو طرفه‎ای همچون USAID، افزود (MOFA, 2002a; OECD, 1999). با وجود اینکه بودجه اختصاص یافته به زنان در فرایند توسعه، پیش از سال 1995 کمتر از 10 درصد کل هزینه‎های پرداختی تعیین شده بود (از سال1991 که برای اولین بار اندازه‎گیری شد)، طی سالهای اخیر این میزان حدوداً تا 15 درصد افزایش یافت (JICA, 2002d). با توجه به برجستگی آژانس همکاری بین­المللی ژاپن در صنعت توسعه، یک بررسی موشکافانه در خصوص دستیابی JICA، جهت درک بهتر ما از روند کلی برنامه‎های توسعه که به پیشرفت وضعیت زنان اختصاص داشته، ضروری به نظر می‎رسد.

برنامه‎های JICA به دو دلیل عمده، حائز اهمیت هستند. اول اینکه، با وجودی که این آژانس تاکنون بزرگترین اهداکننده دو جانبه در سطح جهان بوده است، اما در متون ادبیات توسعه که تاکنون به زبان انگلیسی منتشرشده است، قویاً نادیده گرفته شده است. تجربه تاریخی ژاپن به‎عنوان یک اهداکننده دائمی، البته شاهد تغییری از موضع یک دریافت‎کننده پس ازجنگ جهانی دوم به سمت تسلط یافتن برصنعت در مقام اهداکننده‎ای دوجانبه بوده است. از بعضی لحاظ، رویکردهای توسعه ژاپن، هنوز هم [به نوعی] مرهون استعمار قدیمی و تجربه نظامی- مانند بهره‎کشی و سوء استفاده‎ای که از 'زنان تمکین‎کننده' در آسیا می‎شده- بوده است. ظهور ژاپن به عنوان طلایه دار اقتصاد جهانی، به مفهوم افزایش توجه به نقش این کشور به مثابه بازیگری جهانی در حوزه توسعه است (Fukushima, 1999).

درطول دهه 1990، سهم ژاپن از کل کمک‎های دوجانبه، چیزی حدود یک-چهارم گزارش شد. اگرچه کمک‎های کلی ژاپن درمقایسه باکمک‎های پیشین (OECD, 2003) نسبتاً تنزل پیداکرد، اما کمک‎های 'توسعه‎ای فرامرزی ژاپن' (Overseas Development Assistance) هنوز هم نسبتاً در قیاس با اغلب اهداکنندگان دوجانبه از میزان زیادی برخوردار است. جلب شدن نظرها به برجستگی و شهرت ژاپن [در این امر]، در به اثبات رساندن فقدان اعتبار تفاوت‎های میان شرق/غرب و شمال/جنوب موثر واقع شد.

این بحث ما را به دلیل دوم سوق می‎دهدکه در کانون توجه قرارگرفتن نقش ژاپن درصنعت توسعه از چه لحاظ مهم است: بازشناسی و شناخت عملکرد توسعه در ژاپن، مفاهیم وتصورات نظری شرق و غرب را دشوار می‎کند و لزوم پیکره­بندی دوباره چارچوب‎های ما را در تقسیماتی که بر اساس قدرت و منابع صورت گرفته، مورد تأکید قرار می‎دهد(Shah& Wilkins, 2004). فرق گذاشتن و قائل شدن به تبعیض بین جهان اول و جهان سوم، طبق معمول باعث مجسم شدن جهان اول با معیارهای چون، ثروتمندی، شمالی بودن، غربی بودن، و قراردادن ایالات متحده به عنوان عامل اصلی سازمان دهنده سیاست و عمل توسعه می‎شود. مهم این است که ژاپن و سایر جوامع را نه تنها به ‎خاطر قدرت اقتصادی‎شان، بلکه به ‎دلیل ‎چشم­اندازهای متفاوتی‎که در عملکرد توسعه ایجاد ‎کرده‎اند، ارج می‎نهیم(Nederveen Pieterse, 2001).

■ رویکرد تحقیق

این تحقیق گفتمان نهادی شده و بنیادینی را که به همت JICA، در مورد زنان و جنسیت صورت گرفته، تشریح می‎کند. این رویکرد مشابه سایر تحلیل‎های پساساختارگرا، از گفتمان توسعه (Escobar, 1995)، تحلیلی از زبان را در مفاهیم و متون سازمانی (نهادی شده) به مثابه تصویری از مجادله‎های قدرت، که برخی از سایر چشم اندازهای حاشیه‎ای (فرعی) را رُجحان ‎می‎بخشند، عرضه می‎کند (Buzzanell, 1994). چارچوب روش شناسانه این‎بحث، گفتمان نهادی شده را از ‎طریق به کاربستن ‎یک رویکرد'واقع‎گرایِ انتقادی' (Critical realist) تشریح‎می‎کند (Deacon, Pickering, Golding, Murdock, 1999) و ارزش دانش پژوهشی تفسیری را که متمرکز بر ساخت واقعیت اجتماعی است، به همراه اهمیت شرایط ساختاری گسترده‎تری که با این تعابیر و تفاسیر محدود و شکل داده شده است، تصدیق می‎کند. رویکرد واقع‎گرای انتقادی با پذیرفتن رویکردهای روش شناسانه متنوع، در یک درک میان رشته‎ای از توسعه، به مثابه عملی سازمانی (نهادی شده) سهیم می‎شود و به علاوه موجبات [نزدیکی] رویکردهای تفسیری را به ارتباطات سازمانی در محدوده مفاهیم اقتصادی و سیاسی که پروژه‎های توسعه در آن به منصه ظهور می‎رسند، فراهم می‎کند.

من در این بررسی، بر آن دسته از برنامه های آژانس همکاری بین­المللی ژاپن متمرکز شدم که به مسائل جنسیت و زنان می‎پردازد. برای مطلع شدن از این قبیل پروژه‎ها (طرح‎ها) شخصاً با 39 نفر از کارمندان و مشاوران JICA به مصاحبه عمیق پرداختم و حدوداً 200 گزارش رسمی و 5 فیلم ویدئویی را مورد بازبینی قرار دادم. پاسخگویان از طریق روش نمونه‎گیری گلوله برفی [2] با تماس مستقیمی که با دفاتر مرکزی مدیران و متصدیان JICA در توکیو و واشنگتنDC گرفته شد، گزینش و انتخاب شدند. پاسخگویان در جریان مصاحبه‎ها، با سوالات باز و به دنبال آن مجموعه جدول زمانی مربوط به تاریخچه شغلی‎شان مورد پرسش قرار گرفتند؛ پرسشهایی در خصوص: نقش‎های کنونی‎شان؛ حدّ و مرز اهداف سازمانی‎شان؛ طرح‎های مربوط به زنان و جنسیت که مورد حمایت JICA هستند؛ جوسازی و تاریخچه‎ای از درک موقعیت، اجرایی کردن و ارزیابی این قبیل طرح‎ها؛ و سرانجام توجیهاتی برای طرح‎های اجرایی که مسائل جنسیت و زنان را پو شش می‎دهند.

با اجازه صریح پاسخگویان، کلیه مصاحبه‎ها در قالب نوارهای صوتی ضبط و ذخیره شد. شرکت‎کنندگان از پنهان‎ ماندن اطلاعات داده شده، مطمئن شدند.

به همه پاسخگویان در خصوص زبان مصاحبه، گزینه‎ای پیشنهاد شد. تنها سه نفر، متقاضی انجام مصاحبه به زبان ژاپنی شدند، که این امر با به خدمت گرفتن مترجمی قراردادی، محقق شد. مدارک و مستنداتی که به زبان ژاپنی بود، ترجمه و یا توسط مترجم قراردادی تلخیص شد. محتمل است که مفاهیم اسمی در فرایند ترجمه، دچار سوء تفسیر شده باشد، با این وجود، بررسی متون متعدد به زبان‎های مختلف در موضوعات مشابه به نادیده گرفتن این قضیه کمک می‎کند. علاوه بر مصاحبه‎ها،اسناد و مدارک چاپی و ویدئوها نیز مورد بررسی قرارگرفت. از پاسخگویان خواسته شدکه اسناد و مدارک و یا فیلمهای ویدئویی را که در کارشان تاثیرگذار است، معرفی کنند. علاوه بر آن، من از یک پایگاه الکترونیکی در سیستم کتابخانه JICA استفاده کردم تا گزارش‎هایی که موضوعات زنان و جنسیت را تبیین می‎کنند، شناسایی کنم.

تحلیل‎ها از یک نظریه اساسی در خصوص رمزگذاری تبعیت کرد و منطق روایی (Deacon et al., 1999, p.303) سازگاری‎ها و تناقضات، در محدوده و بر اساس مصاحبه‎های نقل شده، مدارک و مستندات و نوارهای ویدئویی مورد کندوکاو قرار گرفت. تجزیه و تحلیل‎ها، به طور استقرایی حول موضوعات تکراری (Jensen, 2002)، همچون توجه به نزدیکی فرهنگی مناطق مختلف جغرافیایی، نوع برنامه‎های اجرا شده، نقش‎ها تبیین شده برای زنان و درک جنسیت در حوزه فراگرد توسعه، می‎گشت.

■  قرار گرفتن برنامه‎های توسعه و زنان در موقعیت‎ها و شرایط منطقه‎ای

در این قسمت، به چگونگی ترسیم جنسیت و زنان بر اساس فضای فرهنگی در حوزه بحث‎های مربوط به برنامه‎های اجرا شده در مناطق جغرافیایی [مختلف]، می‎پردازم. 'کمک‎های توسعه‎ای فرامرزی دو جانبه ژاپن' (ODA) شامل طرح‎های همکاری تکنیکی، اعزام و توزیع ماهرانه، آموزش، وام، و سایر موارد، غالباً (5/46%)، بر مناطق آسیایی  متمرکز شده است. تاریخ پیروزی نظامی ژاپن و تلاش برای برطرف کردن گرسنگی و فقر در مناطق مختلف، حاکی ازآن است که کمک‎های توسعه‎ای فرامرزی‎اش در آسیا بیشتر مبتنی بر یک رویکرد واکنشی بوده تا یک رویکرد کنشی و آینده­نگر؛ که [این امر] نشان دهنده امتناع ژاپن از حضوری مداخله گرایانه در امور کشورهای همسایه نیز است(Wilkins, 2003). سایر مناطق وجوه کمتری را جذب می‎کنند، که در این میان آفریقا (1/12درصد)، امریکای لاتین (8/10درصد) و خاورمیانه (8/7درصد) را به خود اختصاص می‎دهند. کمتر از پنج درصد وجوه یاد شده به سمت اقیانوسیه، اروپا و سایر مناطق سوق داده می‎شود در حالیکه حدوداً 18 درصد مابقی برای کمک به سازمان ملل وسایر سازمانهای جهانی در نظر گرفته شده است (JICA,1999).

با توجه به نقش برجسته آسیا در این برنامه، جنوب و شمال آسیا را از هم تفکیک می‎کنم. همچنین به دلیل اینکه اقیانوسیه و اروپا به ‎تناسب منابع کمی ‎از کل کمک‎های توسعه‎ای فرامرزی (ODA) را در این مورد و در خصوص مسائل زنان جذب می‎کنند، این مناطق در این تحلیل، مستثنی شدند.

پس تحلیل پیش رو، بر روی برنامه‎های توسعه‎ای در خصوص جنسیت و زنان که در مناطق آسیای شرقی، آسیای جنوبی، آمریکای لاتین، آفریقا، و خاورمیانه اجرا شده‎اند، متمرکز شده است. این مناطق معین شده، کمابیش از لحاظ فضای فرهنگی‎حاکم بر گفتمان رسمی و غیررسمی JICA، با هم متشابه‎اند. درطی مباحثات متوالی پیرامون هر منطقه، ساختارهای مربوط به نزدیکی  یا مجاورت فرهنگی منطقه مورد نظر به ژاپن، انواع برنامه‎های اجرا شده در مورد جنسیت و زنان، نقشهای منسوب به زنان، و توجهات جنسیتی در طی فرآیندهای توسعه را، توصیف و ترسیم نموده است.

■ آسیای شرقی

فرض اینکه زنان آسیای شرقی در مقایسه با زنان بسیاری از مناطق دیگر، بهتر کنار می‎آیند، طرح‎های توصیفی مربوط به این منطقه را پیش می­برد. نزدیکی [مجاورت] فرهنگی منطقه، به مشاهدات موجود دراین جوامع و همچنین فعالیت‎های هدایت شده در راستای توسعه، رنگ و لعاب می‎بخشد. مادامی که شرایط تاریخی مشخصی برای تسلط و نفوذ منطقه در سرمایه­گذاری 'کمک‎های توسعه‎ای فرامرزی ژاپن' (ODA) محاسبه شد، برنامه‎های تمام عیار توسعه که برای اجرا در آسیای شرقی مرجح هستند، به منصه ظهور رسید. همانطور که یکی از پاسخگویان توضیح داد، بسیاری از کارشناسانی که برای مأموریت‎های توسعه اعزام شدند، کار در این منطقه را ترجیح دادند چرا که تمایلی برای رفتن به آفریقا، و امریکای مرکزی و آسیای مرکزی نداشتند. در کشورهای جنوب شرقی آسیا، وضعیت مردم خوب و شبیه ژاپنی‎هاست، غذا و پوشاک هم در وضع مطلوبی است و آنها مجبور به یادگیری زبان فرانسه و اسپانیایی نیستند. دیگر برنامه حرفه‎ای توسعه، این توجیه را که 'در راه شناخت بیشتر فرهنگ آسیایی، کدام روش متناسب‎تر و دارای شباهت بیشتری است'، مطرح می‎کند.

مباحثات کنونی ‎نشان می‎دهدکه استانداردهای زندگی زنان با توجه به بالا رفتن شاخص‎های آموزش، سواد، و اشتغال و نیز پایین‎آمدن شاخص ‎باروری و مرگ­ومیر نوزادان، پیشرفت‎کرده است وقتی مسائل زنان‎ در حوزه ‎منطقه [قلمرو زندگی‎شان] شناخته شد، آنها به موضوعات اقتصادی مرتبط با آموزش متمایل می‎شوند. یکی از طرح‎های اخیر که در سال2001 به تصویب رسید، بر آموزش آسیایی زنان تا حد کارآفرین شدن و رسیدن به استقلال اقتصادی (مادی) تأکید می‎ورزید (YWACN, 2002).در این جلسات، زنان برای شروع کسب و کارهایی ترغیب می‎شدندکه از مهمترین آنها خدمات ‎سریداری ‎و بچه‎داری، ‎خدمات ‎غذایی و نوشیدنی،‎ و پوشاک و خرده فروشی‎ بود(JICA,2001;YWACN,2002).

برنامه آموزشی قابل توجه دیگری نیز، توسط مرکز آموزش فنی- حرفه‎ای TESDA در فیلیپین دائر شد. اهمیت و عظمت این برنامه، نمی‎توانست بدون پشتیبانیِ سیاسی زیاد از سوی نخست وزیر ژاپن که وعده حمایت از مرکز زنان را در خلال سخنرانی خود در 1994 در فیلیپین داده بود، به این جایگاه ممتاز برسد. وصله سیاسی که او به این طرح چسباند،' بسیار، بسیار، استثنایی' بود. با وجود اینکه، سیاستمداران مختلف با روی‎ کار آمدن نخست‎وزیر جدید، جایگاهشان تغییر یافت، اما این پروژه همچنان از حمایت مالی برخوردار بود و با 'سرعتی غیرعادی' در دست اجرا قرارگرفت. این پروژه 'نامتعارف' هم از سوی سیاستمداران ژاپنی وهم فیلیپینی مورد حمایت واقع شد و حرکت تاریخی که بر مبنای کنفرانس 1995 پکن ایجاد شده بود، پاسخگوی مسأله آرامش و آسودگی زنان در زمان جنگ شد (MOFA, 2002b) هرچند این پروژه بر مسائل توسعه و جنسیت قرار گرفته، اما در جریان اجرای آن رویکردهای سنتی معطوف به زنان در حال توسعه (WID) تلاش های مهمی برای ادغام آنها با هم صورت دادند. یک بررسی اولیه در مورد ساختار این مرکز آموزش فنی و حرفه‎ای ملی با توصیفی متمرکز بر زنان، که نقش ویژه‎ای درخصوص حاملگی، زایمان، شیردهی و تربیت و پرورش نسل آینده دارند، آغاز شد (JICA, 1996a, p.1). اغلب اسناد و مدارک فعلی مربوط به آموزشهای منطقه‎ای که دراین مرکز عرضه شد، مشخصاً در تلاش برای قرارگرفتن این وظایف در چارچوب توسعه و جنسیت، نیازمند اختلاط و یکی شدن مسائل جنسیتی با آموزش فنی- حرفه‎ای بود (TEDA, 2000, p.1).

طرح‎های بازشناسی شده غالباً عمومی و کنونی، بر تمرکز مشارکت فعال زنان در فضای اقتصادی تمایل می‎ورزند. با این وجود، هنوز هم بقایای زنان سنتی ساختارگرا که نقش‎های تجدیدکنندگی ‎را ایفا می‎کنند و مسائل ‎مربوط به سلامت‎کودک- مادر و توجه به برنامه خانواده را مدنظر دارند، در منطقه به چشم می‎خورد. این طرح، نقش‎های تربیتی- پرورشی زنان را به باورهای قدیمی که در قالب رفتارهایی که برای سلامتی مانع تراشی می‎کنند، پیوند می‎دهد؛ در یک نوار ویدئوبی قصه‎ای روایت می‎شد که راوی آن نقل می‎کرد 'در فیلیپین، زنان حامله هنوز به عقاید خرافاتی و آداب ورسوم قدیمی رجوع می‎کنند. در بعضی مناطق، با وجودی که مراکز خدمات بهداشتی نیز در دسترس هستند، برخی از زنان مراجعه به آن امتناع می‎ورزند. به سبب فقدان آگاهی از اهمیت 'مراقبت پیش از زایمان' (Prenatal care) و...، فقر بهداشت در میان مادران و نوزادان امری شایع است'. اما به هر حال این قبیل سنت­گرایی زنان، در مقایسه با نقشهای اقتصادی فعال‎ترِ آنها در آسیای شرقی، کمتر مورد توجه قرار می‎گیرد.

شناخت مسائل جنسیتی، به طور برجسته‎ای در مباحثات اخیر طرح‎های توسعه در این منطقه مطرح است. در اندونزی، برنامه‎های توسعه روستایی به موضوعاتی از قبیل تقسیم جنسیتی کار، در جمع آوری آب و امور کشاورزی متمایل می‎شوند (GLM,1995). هر چند این شناخت از تفاوت های جنسیتی، این رویکرد را از رویکردهایی که با ملاحظه کمتری به تفاوتهای قدرت در جامعه بر زنان متمرکز می‎شوند، متمایز می‎سازد، اما این شناخت به مثابه ابزاری برای دست یافتن به طرح‎های توسعه‎ای کار آمدتر و مؤثرتر مدنظر است.

پروژه دیگری در اندونزی، با حمایت مشترک آژانس توسعه بین‎المللی کانادا (CIDA)، سعی در تولید و تفسیر داده‎های تجزیه شده بر اساس جنسیت داشت تا برنامه‎ریزی دولتی را تسهیل کند. به اعتقاد یک کارشناس، این طرح برآن است تا موضوعات جنسیتی راکه در آمارها قابل تشخیص هستند، توصیف کند. با این هدف، ما توجیهاتی را هم در مفاهیمی چون تساوی جنسیتی اخلاقی و هم در اثربخشی طرح‎های توسعه شاهدیم: تساوی جنسیتی و روند اصلی حاکم برجنسیت، برای تضمین رعایت حقوق بشر و ضمانت اجرا و تحقق توسعه‎های محلی و ملّی حائز اهمیت هستند (JICA, 2002b, p.6). با توجه به برخی از ویژگی‎های چالشی و درجه یک طرح، انتظار می‎رود که این کار از فعالیت­های آتی در کامبوج و جاهای دیگر خبر دهد.

■  آسیای جنوبی

هر چند آمارهای کلی تمایل به تلفیق بسیاری از جوامع مختلف درقالب یک دسته بزرگ طرح‎های مربوط به آسیا دارند، پروژه‎ها و رویکردهای JICA که بر اساس اسناد رسمی تهیه شده آسیای جنوبی را از سایر مناطق‎ جغرافیایی تفکیک می‎کنند. این ‎تمایز خصوصاً وقتی که مسائل‎ جنسیتی، با توقعات متفاوت توسعه حرفه‎ای ژاپنی که معطوف به همین فضاهای فرهنگی متمایز هستند، به صحنه می‎آید، اهمیت پیدا می‎کند. زمانی که مسائل زنان در توسعه، کمتر در برنامه‎های منطقه‎ای آسیای شرقی به رسمیت شناخته شدند، این مسائل به طور برجسته، خصوصاً در بحث‎های مربوط به بنگلادش، هند و نپال تبیین و روشن شد (JICA, 2002a, B-4). به گفته یکی از پاسخگویان، 'آسیای جنوبی' به گونه‎ای متمایز در صدد توسعه همه جانبه است: 'اگر از کوههای عراق به هندوستان و بنگلادش حرکت کنیم، به نظرمان نمی‎آید که این مناطق، قسمت‎‎هایی از یک حوزه جغرافیایی باشند، بلکه آنها متفاوتند، و این تفاوت [عمدتاً] فرهنگی است. بنابراین، برای ژاپنی‎ها، بررسی [وضعیت] تساوی زنان در این مناطق به دلیل فقر حاکم بر آنجا، آسانتراست. بررسی مسائل جنسیتی درپاکستان و افغانستان نیز، خصوصاً برای مردان ژاپنی جذاب وآسانتر است. در واقع مشکلی برای گفتگو در مورد زنان در افغانستان، وجود ندارد.

افغانستان اخیراً به عنوان کشوری که ضمانت سرمایه‎گذاری در برنامه‎های توسعه زنان را داده، توجه زیادی را به خود جلب کرده است. بر اساس گزارشی که اخیراً توسط 'دفتر تساوی جنسیتی' (Gender Equality Bureau, 2002)، منتشر شده، شورایی مشورتی برای کمک به زنان افغانستان تشکیل شده است تا در برنامه‎هایی که به منظور بازسازی افغانستان تهیه و تدوین می‎شوند، توجه ویژه‎ای را به نیازهای زنان مبذول دارد. برخلاف سایر برنامه‎های'صلح طلبانه'  JICAدر تیمور شرقی، کامبوج و کوزوو، طرحهای تدوین شده در افغانستان، صریحاً مسائل زنان را مورد ملاحظه قرار می‎دهد.

برخلاف زنان آسیای‎شرقی، زنان در آسیای جنوبی به مثابه قربانیان سوءاستفاده خانگی، سوداگری و فجایع ناموسی ترسیم می‎شوند که از فقدان حقوق قانونی، وضعیت اجتماعی نامناسب و آموزش و بهداشت نامطلوب رنج می‎برند. زنان در این مناطق به موجودی ضعیف و آسیب پذیر تعبیر می‎شوند و از این رو برای مقاومت در برابر مرد سالاری و دوام آوردن در مقابل خشونت‎های فیزیکی، به مساعدتهای خارجی محتاج هستند. وقتی که در مورد اهمیت کمک به زنان افغانی سوال شد، یکی از پاسخگویان جواب داد:' واضح نیست ؟ همه این زن ها بُرقَع [3] می زنند؟ اینگونه لباس پوشیدن، نشاندهنده وضعیت 'سنتی' در افغانستان است؛ جایی­که با وجود کمک‎های آژانس همکاری بین المللی ژاپن (JICA) 'وضعیت زنان بسیار بد است'! یکی از پاسخگویان زن، توضیح داد که به احتمال زیاد مردان ژاپنی 'تبعیض جنسی' (Gender Discrimination) را در کشورها‎یی چون پاکستان، و کشورهای عربی و آفریقایی... [که] توسعه زنان در آنها ضعیف است، تشخیص می‎دهند. این فرضیه‎ها که در مورد هنجارهای فرهنگی مطرح می‎شود، زمزمه قدرت گیری زنان را در محدوده طرح‎های دیگر نیز، محدود و کم رنگ می‎سازد.

در حالی که کارمند زن شاغل در 'آژانس همکاری بین المللی ژاپن' (JICA) تمایل به توجیه این قبیل تلاشهای اساسی را به منظور ترسیم مسائل جنسیتی ‎به طورگسترده‎تر داشت. یکی از پاسخگویان مرد، ضرورت گنجاندن زنان را در طرح کاشت کرم ابریشم به عنوان راهکاری جهت افزایش کارآیی آن، مورد تأکید قرار داد: وقتی در ابتدا آژانس به کار کردن با مردان همت گماشت، آنها دچار سردرگمی شدند و گله و شکایت زیادی می‌‎کردند، در صورتی که زنان بسیار با انگیزه ظاهر می‎شدند. این پروژه خاص در قالب یک فیلم ویدئویی ضبط گردید تا نشان دهد که تلاش ژاپنی‎ها برای معرفی فن آوری‎های جدید تولید پیله ابریشم و اشاعه آن در فرهنگ روستانشینان و تولید درآمد، موثر واقع شده است. هر چند زنان در فعالیت‎های آموزشی صراحتاً حضور و مشارکت داشتند، اما به لحاظ دیده شدن در پشت صحنه قرار داده شده بودند و جایگاهی انفعالی داشتند، و به کشاورزان مرد تأسی می‎ورزیدند و به توصیه‎های کارشناسان مرد گوش فرا می‎دادند. توصیفی که در فیلم ویدئویی از زنان داده شده بود، حکایت از تأیید داشت و انتقادی بر عملکرد زنانی که بعد از ازدواج در بیرون از خانه به کار نمی‎پردازند، در آن مطرح نبود. آموزش وپرورش کرم ابریشم به زنان در خانه‎هایشان راهی برای کسب درآمد و پیشرفت موقعیت‎شان را بدون تغییر در موازنه قدرت در محدوده خانه داری یا اجتماع را مطرح می‎نمود. در خصوص چگونگی شراکت در مسوولیت تولید و تسهیم سود و منافع، بین زنان و مردان تضمینی در میان نبود، هر چند سود آوری سرمایه گذاری در آن، شفاهاً توسط مردان نپالی در فیلم ویدئویی تضمین شده است و به صورت عامل اصلی ایجاد انگیزه برای این مداخله نشان داده می‎شود.

اگرچه بسیاری از طرح‎های به ثمر رسیده در این منطقه ممکن است بر نقش‎های بسیار انفعالی زنان متمرکز شده باشند، [اما] بازشناسی اخیر مسائل جنسیتی غالباً حوزه طرح های توسعه روستایی، کشاورزی و جنگل­داری را برجسته‎تر کرده‎اند.

در طرح حفاظت و نگهداری از طریق آبیاری بارانی (آب پخشان) در نپال، هدف غایی- به تعبیر یکی از پاسخگویان- کاهش فقر بوده اما برای نیل به این هدف به مشارکت زنان نیازمندیم. در پاکستان 'آژانس‎ همکاری بین‎المللی ژاپن' (JICA) از استقرار یک مرکز ملی منابع و آموزش (NTRC= National Training and Resource Center)، برای توسعه زنان و ارتقاء جریان حاکم بر جنسیت به سمت فرایند توسعه اقتصادی- اجتماعی حمایت کرد (Ikeda-Larhed,1995,p.1). این قضیه مسائل مربوط به تساوی حقوق انسانی را از بحث سودمند بودن آن متمایز ساخت، گو اینکه زنان در حال توسعه را به علت تقویت نقش‎های ذاتی‎شان و نیز تبعیض همه جانبه رویکردهای معطوف به جنسیت و توسعه به باد انتقاد گرفت (JICA, 1996b, p.ix).

■ آمریکای لاتین

مجاورت فرهنگی آمریکای لاتین، وضوح کمتری دارد. با وجود فاصله جغرافیایی، مهارت‎های حرفه‎ای توسعه که نتیجه برخی پیوند های واسطه‎ای با ژاپنی‎ها دراین منطقه است، مشاهده می‎شود. اگر چه روی هم رفته، تاکید بر رشد اقتصادی، تنگ دستی، دموکراسی، محیط (زندگی)، و بلایای طبیعی‏در اینجا پر رنگ است، اما برنامه‎هایی نیز پیدا می‎شوند که فرزندان و نوادگان مهاجر ژاپنی را هدف گرفته‎اند (JICA, 2002a, B-6, B-7).

در بسیاری از دست نوشته های این منطقه، طرح‎های مربوط به توسعه زنان مورد تأکید قرار نگرفته است. مستندات اخیر که خصوصاً بر برنامه‎های جنسیتی آژانس همکاری‎های بین‎المللی ژاپن(JICA) تأکید دارد، به این قبیل مسائل در آمریکای جنوبی و مرکزی به‎عنوان مسائلی که با گروههای قومی و اقلیت، فقر و نابرابری، مشارکت زنان، ریشه‎کن شدن خشونت‎های خانگی، آموزش، سواد، اشتغال، بهداشت، زاد و ولد و جلوگیری از آبستنی مرتبط هستند، می‎نگرد.

در طول مصاحبه‎ها، طرح‎های اجرا شده در این منطقه مسایل مربوط به‎ جنسیت و زنان را مدنظر قراردادند. اگرچه JICA مسائل مختلفی را از توسعه روستایی تا بهداشت و تغذیه درگوآتمالا مورد تأکید قرار داد، اما تاکید عمده‎اش بر آموزش زنان بود تاکید و توجه 'آژانس همکاری بین المللی ژاپن' (JICA) به مسأله مشارکت زنان در ساختارهای آموزش رسمی لازم بود که در بافت ومضمون موضوع مورد بحث روز که بین ایالات متحده و ژاپن برقرار شده بود و بر آموزش اولیه (دوران ابتدایی) اصرار می‎ورزید در گوآتمالا به صورت یک موضوع اساسی مدنظر قرارمی‎گیرد. از اواسط دهه 1990، USAID، JICA، UNDP و برخی حمایت‎کنندگان دیگر، بر برنامه‎های آموزشی برای دختران و زنان در این کشورها (کشورهای‎آمریکای ‎لاتین) مشارکت وهمکاری کردند.مشارکت‎آژانس همکاری بین المللی ژاپن دراین اقدام گسترده از طریق اعزام کارشناسان و داوطلبان، ساختن مدارس و آموزش مدیران آموزشگاهها پیگیری شد (JICA, 2002a, E-S).

هر چند به نظر می‎رسد که آموزش زنان در کانون توجه حمایت آژانس همکاری بین المللی ژاپن برای برنامه‎های توسعه زنان در گوآتمالا قرار دارد، این تمرکز بیش از آنکه پاسخ یا واکنشی به استراتژی‎های داخلی آژانس پنداشته شود، به مثابه راهی جهت مشارکت با حامیان برجسته این حوزه، محسوب می‎شود.

مشارکت JICA برای برنامه‎های توسعه زنان در پاراگوئه به گونه‎ای متمایز از آنچه در گوآتمالا صورت گرفت دنبال می‎شد و عمدتاً طرحهای اجرا شده در این مناطق بر کشاورزی، جنگلداری، بهداشت و تغذیه قرار داشت. در یکی از این موارد، پروژه بهداشت اجتماعی، که در سالهای 1994 تا 1999 در پاراگوئه اجرا شد، در راستای بهبود شرایط بهداشتی و سلامت جامعه و کودکان، متخصصان بهداشت و مادران را هدف قرار داده بود.

تحقیقات پیشین گویای این واقعیت بوده است که بین 50 تا 80 درصد نیروی کار در کشورهای توسعه‎یافته، ‌در بخش اطلاعات مشغول کار هستند که گذران اوقات فراغت آنها به رسانه بستگی دارد. امریکایی‎ها بیش از هر فعالیتی وقت خود را (کار و خواب)، صرف تماشای تلویزیون می‎کنند (محمدی، 1385: 99-100). خصوصاً در این کشورها تلویزیون رسانه‎ای است که دسترسی به آن، نیازمند سواد نیست و از بزرگسالان تا نوجوانان را به شدت تحت تأثیر خود قرار می‎دهد. این تأثیر به حدّی است که حتی ریاست جمهوری آمریکا نیز به خصوص از زمان جان. اف کندی، تحت نفوذ تلویزیون قرار گرفته است. در کشورهای توسعه نیافته ی امریکای لاتین، تلویزیون برای همه چیز، از فرو ریختن ارزش و جایگاه خانواده، ‌تا رشد درصد سرطان مقصر شناخته شده است. حملات و انتقادات علیه این رسانه،‌ گاهی به صورت 'مقصر دانستن پیام آور' نیز،‌ مطرح می‎شود. این امر، ‌مشابه روش قدیمی پادشاهان قدیمی است که اگر قاصدی خبر شکست را می‎آورد، دستور قتلش را صادر می‎کردند (همان : 117). رسانه و فرهنگ به صورت متقابل، در یک تسلسل بی‎پایان، موجب پیدایش و تقویت یکدیگر می‎شوند و در این میان وجه تصویری این فرهنگ از طریق رسانه تلویزیون، خصوصاً برای زنانی که حامی حقوق برابرخواهانه با مردان نیز هستند، بیشترین تجلی را پیدا کرده است؛ اگرچه بعید نیست که در سالهای پیش رو فرا رسانه‎ها، فرا فرهنگ‎ها را بسازند که مریدان و مقلدان جدّی نیز، پیدا کند.

از آنجایی که طرحهای بهداشتی، این قبیل تلاشها را در مفاهیم زنانه‎ای همچون مادری و تربیتی شکل بندی می‎کند، سایر برنامه‎هایی که در حوزه کشاورزی و جنگلداری قرار دارند، بیشتر محتمل است که مسائل جنسیتی را مد نظر قرار دهند. در مجموع، ما شاهد نوعی گوناگونی در نقشهای زنان هستیم که از نقشهای بسیار منفعلانه تربیتی در طرحهای مربوط به نواحی پرجمعیت، تا زنان بسیار فعال شهری که در آموزش درگیرند و در اقتصاد پویا و در پروژه‎های توسعه روستایی، مشارکت فعالانه‎ای دارند، به کار مشغولند.

پروژه‎های توسعه روستایی و جنگلداری در نواحی دیگر-همچون کشاورزی- پروژه‎های JICA را به تلاش برای تحلیل جنسیت در قالب توصیفات و تفاسیری که از مسائل و توسعه و پیشنهادهای راه­گشا درآن استفاده می‎شود، وا می‎دارد. طرحهایی که در پاراگوئه ارزیابی شد، مستنداتی ‎را برای بازشناسی زنان به عنوان بازیگران اصلی مسائل توسعه روستایی مورد بررسی قرار داد و به آنها در تصمیم‎گیری و افزایش شناخت نسبت به حقوق زن جرأت وجسارت بخشید (Hujikaka, 2002).

آفریقا

چندین تجربه مرتبط با توسعه در حوزه فعالیت این سازمان، نگرانی و ضرورت رسیدگی به مسائل جنسیتی در آفریقا را متمرکز شدند و معتقد بودند که مسائل مربوط به زنان در اینجا از سایر مسائل اهمیت و جدیت بیشتری دارد. در حالیکه بسیاری [از صاحبنظران] با این موافق بودند که منافع منطقه‎ای، درمورد مسائل جنسیتی کاملاً متفاوت عمل می‎کند، یکی از پاسخگویان با ارائه برنامه‎ای سلسله مراتبی، مدعی شد که شرایط درآسیا 'بسیار بهتر از کشورهای اسلامی یا آفریقایی' است. این احساس از فاصله فرهنگی به روشنی در مباحث مربوط به کارشناسان اعزامی مشهود بود چرا که آنها نیز برای قبول مأموریت در آسیا نسبت به رفتن به آفریقا، راغب‎تر بودند.

برنامه‎های مربوط به این منطقه شامل توجه به کاهش بار مسئولیت زنان و افزایش دسترسی آنان به آب آشامیدنی سالم می‎شد (JICA, 2002a, B-8,p.3)، گو اینکه مباحث بسیار تخصصی مسائل جنسیتی به طور مبسوط، مسائل دیگری از قبیل تاب آوردن زنان در مواجهه با بحران‎های اقتصادی، خشونت‎های جنسی و اجتماعی، نرخ بالای زاد وولد، اچ‎آی‎وی، سطح پایین آموزش و سواد، نرخ بالای مرگ و میر و حاملگی، و دسترسی کم به مشارکت اقتصادی و سیاسی را تشریح می‎کرد. بخش دیگری از مسائل وخیم این منطقه ختنه کردن 'دستگاه تناسلی' (genital circumcision) بود.

کنیا در تلاش برای کامل شدن توسعه زنان و رفع تبعیض از آنها، بر دستیابی به توسعه- حتی پیش از کنفرانس 1995 سازمان ملل که با موضوع زنان برگزار شد- متمرکز شد. کازییانا (1992)، به منظور یافتن راههایی برای 'تعلیم و پرورش همه زنان کنیایی به فراگیری مهارتهای فنی و حرفه‎ای در راستای بالا بردن بهره‎وری'(p.2)، ازطریق ترویج مهارت‎های موجود در فن‎آوریهای کشاورزی، تکنولوژی مناسب، تجارت، سرزندگی اجتماعی و فرهنگی، حقوق قانونی، بهداشت کودک- مادری، و برنامه ریزی خانوادگی، به بررسی برنامه­های توسعه آژانس همکاری بین المللی ژاپن (JICA) همت گمارد. این نویسنده، سنت‎های فرهنگی از قبیل، ' نفوذ مسلمانی که ریشه در بسیاری از زنان مدرسه نرفته' [4] دارد را، مورد نکوهش قرار می‎دهد (p.49)، و آن را با کمبود دسترسی زنان به 'فن‎آوری مدرن' مرتبط می‎داند (p.57).

همچون سایر مناطق مسلمان­نشین، سرگذشت فرهنگی [بین زن و مرد] تبدیل به مفاهیم و متونی یکپارچه شده است که در آن زنان به صورت قربانیان منفعل فرهنگ‎های سنتی و متحجر درآمده‎اند، علاوه بر آن، توجه به جمعیت، برنامه‎ریزی خانوادگی، و ختنه کردن دستگاه تناسلی دراین منطقه، نشان می‎دهدکه امیال جنسی زنانه بیش از آنچه در مباحث مربوط به زنان آسیای شرقی و آمریکای لاتین مطرح شد، مورد تأکید است.

مسائل جنسیتی در اینجا، به همان وضوح و شفافیتی که در برخی دیگر از مناطق به آن پرداختیم، تشریح نشد. وقتی جنسیت، که اینگونه در تقابل با نیازهای زنان قرار می‎گیرد، در کانون مسأله جای دارد، طرحهای حفاظت از جنگلها در کنیا و تانزانیا از مسائل سطحی این بررسی هستند (Mwateba, 1997).

■ خاورمیانه

مشابه با ساختار جنسیتی حاکم بر زنان در افریقا، زنان این منطقه نیز به طور خاص در گفتمانهای کلی سیاستهای مرتبط به منطقه­ و طرحهای توصیفی مربوط به امور جنسیت و زنان در حال توسعه، شکل بندی شده­اند. مسائل مربوط به زنان به گونه ای در مرکزیت برنامه­های توسعه این منطقه، برجسته شده است (JICA, 2002, B-9). طرح یک برنامه خانوادگی پیشرو در مصر، با توجه به مستندات رسمی، زمینه اجرایی شدن مشکلی داشت؛ چراکه حساسیت مسائل جمعیتی در این بافت فرهنگی مشهود بود. یکی از پاسخگویان به تشریح اینکه درک و شناخت تبعیض جنسی در کشورهای اسلامی برای ژاپنی­ها، آسانتر است، پرداخت. از طرف دیگر، دادگران که روانشناس اجتماعی و استاد ارتباطات است، می گوید در جوامعی چون ایران برابرخواهی ناعادلانه ای که زنها برای خود قائل هستند، موجب افزایش طلاق و جدایی در سالهای اخیر شده است. او علت ناعادلانه بودن چنین برابری را، حقوق مدنی حاکم بر زندگی اجتماعی و  روابط زناشویی از قبیل نفقه و مهریه می داند، که تبعات نپرداختن آن برای مرد، زندان و بازداشت را به دنبال دارد. به همین خاطر مرد موظف به پرداختن آن به زن است ولی مرد نمی تواند همسر خود را به هیچ بهانه ای به زندان بیاندازد، و فقط در صورت عدم تمکین می تواند او را طلاق دهد (دادگران، 1386).

برنامه­های عمده­تری که با توسعه زنان در اردن مرتبط بود، در محدوده برنامه­های خانوادگی تنزل پیدا کرده بود. یکی از مقامات آژانس همکاری­های بین-المللی ژاپن که برای سر و سامان دادن به این برنامه­ها به آنجا اعزام شده بود توضیح داد که حدوداً در بیش از ده برنامه­ای که او رصد کرده است، فقط این برنامه بخصوص، پیوندی مستقیم با زنان یا مسائل جنسیتی داشته است، هرچند وی، قیمومیّت سازمان یافته بزرگتری را برای یکی کردن و اختلاط مسائل جنسیتی با سایر برنامه­های توسعه مورد بازشناسی قرار داد. به منظور مقابله با مسائل مربوط به فقر زنان، بهداشت بد، و نرخ بالای باروری، این برنامه به آموزش بهداشت حرفه­ای پرداخت و آموزش مرتبط با شغل و حرفه زنان را از طریق عواید تولید مثل، و به کارگیری فعالیت­های رسانه­ای- در جهت افزایش آگاهی در برنامه­ریزی خانوادگی- مورد تأکید قرار داد. در راستای ترغیب و تشویق دانش متکی به برنامه-ریزی در خانواده، طرحهای مربوط به گسترش اطلاعات، آموزش و ارتباطات (IEC= Information, Education, Communication) در مسائل مرتبط با بهداشت و سلامت تولید مثل مورد حمایت قرار گرفت (JICA, 2002c, p.5). علاوه بر آن، زنان برای تولید منابع مالی مستقل، از طریق پرورش زنبور عسل، پروراندن بز و بازیافت مواد قابل بازگشت به طبیعت، به عنوان راههایی برای قدرتمند شدن [از لحاظ مالی]، ترغیب و حمایت شدند.

هرچند [مفهوم] کلمه 'قدرتمند شدن' در حاشیه این مباحث رونمایی شد، اما با این وجود نقشهای مادرانه چیرگی و تفوق دارد. موافقت با تصوری که از نقشهای زنان به عنوان پرورش دهندگان [اصلی] خانواده­ها، جوامع و ملت­ها وجود دارد، انتظار و توقع مترتب بر برنامه­ریزی خانوادگی را -همانند آنچه بر کل جامعه اردن حاکم است- به منفعت و انتفاع کودکان و خانواده­ها سوق می­دهد. این الگو در قالب برنامه­ای مشابه در ترکیه تکرار شد، و با استفاده از رسانه تلاش در راستای تغییر شناخت، نگرش و اعمال مرتبط با پیشگیری از حاملگی زنان، به عمل آمد (Urata & Utsumi, 1994).

با توجه به روحیه محافظه­گر و سنتی حاکم بر منطقه، برنامه مذکور در اردن در تلاش بود تا با استفاده از نفوذ رهبران مذهبی مسلمان، مردان را برای حمایت از ایده برنامه­ریزی خانوادگی متقاعد کند. حسبِ نظرِ یکی از پاسخگویان، مردان اردنی نماد یک سد و مانع برای زنانی بودند که قصد داشتند از حاملگی خود، جلوگیری و آنرا کنترل کنند. این قبیل تصورات و پیش­فرضهایی که در مورد جنسیت مطرح شد، تجربیات یکی از کارمندان زن ژاپنی را که در اردن انجام وظیقه می­کرد تحت تاثیر قرار داد و او گزارش کرد که از سوی مردان مافوق (سرپرست) خود، به او توصیه شده ات تا از برقراری رابطه جنسی با مردان اردنی پرهیز کند. این چشم­انداز، در مجموعه­ای گسترده­تر از هنجارهای فرهنگی در حوزه سازماندهی توسعه دخیل است که اردن را به صورت جامعه­ای کاملاً سنتی متمایز می­سازد. با توجه به توضیحات مشاور ارشدی که روی پروژه بزرگ IEC در ترکیه کار کرده بود، موضوع برنامه­ریزی خانوادگی در آفریقا و جهان اسلام حائز اهمیت بیشتری است. بسیاری از این طرحهای برنامه­ریزی شده، بر روی این کشورها متمرکز شده­اند، در حالیکه در دیگر مناطق آسیایی برنامه ­ریزی خانوادگی تقریباً به پایان رسیده است و این مبیّن آن است که دراین مناطق آموزش برنامه­ریزی خانوادگی با مشکلات زیادی همراه است.

■ ترسیم زنان و جنسیت بر اساس فضای فرهنگی

گفتمان موجود در آژانس توسعه ژاپنی، وضعیت­های مختلفی از نیازهای زنان و مسائل جنسیتی پیش­بینی شده در برنامه­های اجرایی را بر اساس فضاهای [مختلف] منطقه­ای تعیین می­کند. در آسیای شرقی، جاییکه مجاورت فرهنگی به میزان زیادی با برنامه­های آژانس همکاری بین المللی ژاپن در یک ­راستا است، منابع کلان و ارزشمندی به منظور بسط و تکوین سایر موضوعات مرتبط با مسائل توسعه اقتصاد ملی اختصاص یافته است. در آمریکای لاتین، که در آنجا برخی پیوندهای فرهنگی بنیادین از طریق مهاجران ژاپنی ایجاد شده است، طرحهای معدودی که مسائل زنان یا جنسیت را مورد ملاحظه قرار می­دهند نیز، بر روی مسائل بهداشتی و آموزشی متمرکز شده­اند. در بیشتر مناطق نسبتاً فرهنگی، زنان به تعقلی متعالی از طریق مشارکت فعالانه­تر در فرآیند توسعه متمایل هستند.

کمک به زنان در این قبیل مناطق که از لحاظ فرهنگی سرد و متعصب هستند، بر تمایلات جنسی زنان تمرکز یافته، تا از طریق برنامه­های توسعه تلاشهایی به منظور حفاظت و کنترل جماعت زنان صورت پذیرد. برخی دیگر از افراد تحرکات و فعالیت­های مشابهی را دنبال کرده­اند که در آن، تصورات موجود از آژانس در حوزه تمایلات جنسی (جنسیت) سایر زنانی که در بسترهای فرهنگی سرد و متعصب پروش یافته­اند را، به عنوان نخستین قضیه مورد توجه­شان، می­نگرند (Chua et al., 2000; Greene, 2000; Mohanty, 1991b). هرچند بهداشت تولیدمثل و باروری زنان باید به عنوان مسأله­ای مهم مورد ملاحظه قرار گیرد، اما برنامه­های توسعه -به دلیل تمرکز بیش از حدی که برای بسط این موضوع مصروف داشته­اند و همچنین به خاطر طرز تلقی و تفسیری که در آن زنان را به مثابه پاسخگویان منفعل در برابر دخالت­های بی­مورد، به جای ترغیب کردن به درگیر شدنِ فعالانه در تصمیم­گیری برای نیازهای جنسی­شان واداشته است- باید مقصر شمرده شوند. اما این تنها، آژانس­های توسعه نبوده­اند که برای زنان نقش قربانیان منفعل ساخته­اند، بلکه در این مورد باید به بسترهای متفاوت فرهنگی که زنان را آماج فرایندهای مختلف توسعه قرار داده­اند نیز، نگریسته شود.

این تحقیق، از طریق مرتبط کردن جنسیت با دیگر ابعاد فضاهای فرهنگی -به گونه­ای کاملاً صحیح- بر نظریه­ها و پروژه­هایی ارتباطات تأثیرگذار است. مسأله جنسیت نیازمند درک و فهمی متقابل است که در شرایط هم­سنگ و همسان با مشخصه­های کلی ارزیابی نشود، بلکه هم­راستا با نمادهای متفاوتی از قبیل طبقه، نژاد، و هویت مذهبی در حوزه تحرکات گسترده­تر قدرت­مدار، مورد سنجش قرار گیرد. به علاوه، نظریه ارتباطات نیازمند تشخیص این نکته است که ساختار قدرت در صنعت توسعه شامل بازیگران قَدَری همچون ژاپن است که فراتر از موسسه­های غربی و شرقی نقش خود را ایفا می­کنند. همچنین سوای ماهیت اصلی این نهادها، فعالیت توسعه در حین درگیر بودن در این فرآیند سلسله مراتبیِ پیچیده، زنان را تا حد نقشهای مضحک کاریکاتوری تنزل می­دهد. باید پذیرفت که بدون وجود یک رویکرد محترمانه­تر و ارجمندانه­تر نسبت به زنان در تغییرات اجتماعی، استراتژی­های توسعه به شکست منجر خواهند شد.

راه­حلهای بالقوه برای این مسائل، ریشه در ملاحظات فمینیستی و استراتژی­های هوادارانه­ای دارد که از رهایی و آزادی تا مثل همه شدن (رسیدن به حقوق مساوی) را مطرح کرده­اند (Buzzanell, 1994). همزمان با برگزاری کنفرانس 1995 سازمان ملل متحد در پکن، در کنار سایر مباحثی که توجهات جهانی را به خود جلب کردند، مسائل جنسیتی نیز حقیقتاً به صورتی بسیار برجسته، در روند کلی (برنامه­های) نهادهای مسلط و غالب توسعه، همچون 'آژانس همکاری­ بین­المللی ژاپن' (JICA)، 'آژانس بین­المللی توسعه ایالات متحده' (USAID= United States Agency for International Development) و 'بانک جهانی' (World Bank)، عرض اندام کردند.

در حالیکه توجه بیشتر به فعالیتهای جنسیتی از ظرفیت­های قابل توجهی برخوردار است، اما هنوز هم انتخاب شدن و پذیرفتن چنین دورنمایی، ریسک محسوب می­شود و بنابراین با چالشها و حواشی انتقاد برانگیزی روبروست. علاوه بر آن، شرایط ساختاری که اساس سلسله مراتب این بستر را تأمین می­کند، به همراه مابقی فرآیندهایی که نقشهای زنان را با معیارهای جنسی و منفعل محک می­زنند، به سختی قابل تغییر است. پشتیبانی از کار سازمانهای غیردولتی می­تواند به تسهیل فرایند رها شدن از رویکردهای توسعه مسلط کمک کند، اما این استراتژی به خودی خود، پاره­ای مسائل حاشیه­ای را در معرض خطر قرار می­دهد که به ما به حضورشان در هسته فعالیت­هایی که در حوزه تغییرات اجتماعی انجام می­دهیم، نیازمندیم. در پایان باید گفت که اگر قرار باشد شرایط زنان مطابق با یک معیار و مقیاس جهانی پیشرفت کند، نه تنها گفتمان فعلی حاکم بر توسعه باید تغییر کند، که ساختار حاکم بر آن نیز، ملزم به تغییر و دگرگونی است.

 پی نوشت:

[1]  JICA= Japanese International Co-operation Agency

[2] روش نمونه‎گیری گلوله برفی Snowball Sampling Procedure: وقتی اعضای جامعه ناشناس باشند و به راحتی قابل شناسایی نباشند، پژوهشگر با شناسایی و مصاحبه با چند مورد که هم ویژگی مورد نظر را دارند و هم در دسترس هستند، کار را شروع می‌کند. به کمک این موردها، مورد یا موارد دیگر را شناسایی و به همین نحو نمونه خود را افزایش می‌دهد. شیوه شناسایی مرحله به مرحله تا زمانی که دیگر موردی قابل شناسایی نباشد، یا موردها اطلاعات جدید و قابل توجهی ارائه ندهند، ادامه پیدا می‌کند (فرخی، 1383، صص 34-35).  نک: فرخی، نورعلی (1383). پیمایش در افکار سنجی. تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، مرکز مطالعات و تحقیقات رسانه‌ها./ م.

[3] Burka بُرقع، قطعه­ای پارچه است که زنان صورت خود را بدان پوشانند؛ روی­بند، روبنده، نقاب (معین، 1371: 507). نک: معین، محمد (1371). فرهنگ فارسی شش جلدی معین. تهران: انتشارات امیرکبیر./ م.

[4] این عقیده کازییانا (Khasiana)، که پذیرش اسلام و گرایش به مسلمانی را در تعارض با تجدد و حتی سوادآموزی می‎بیند، با احادیث و آموزه‎های اسلامی کاملاً مخالف است چرا که پیامبر گرامی اسلام (ص)، خودشان همواره از مروجان و مبلغان علم‌آموزی بوده‎اند و جمله 'اطلبوا العلم و لو بالصّین'، مبین همین مطلب است و اسلام واقعی و مسلمانان راستین همیشه در پی آن بوده‌اند./ م.

 منابع:

- دادگران، سید محمد  (1386). جامعه شناسی ارتباطات. [جزوه درسی منتشر نشده دانشکده صدا و سیما]. تهران: بی‎تا.

- فرخی، نورعلی (1383). پیمایش در افکار سنجی. تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، مرکز مطالعات و تحقیقات رسانه‌ها.

- محمدی، علی (1385). 'آیا رسانه‎ها بازتاب هویت و فرهنگ مردم هستند؟' رسانه. 17(3).

- معین، محمد (1371). فرهنگ فارسی شش جلدی معین. تهران: انتشارات امیرکبیر.

 Buzzanell, P. M. (1994). Gaining a voice: Feminist organizational communication theorizing. Management Communication Quarterly, 7(4), 339-383.

Cal·s, M. B & Smircich, L. (1996). From 'the woman's' point of view: Feminist approaches to organization studies. In S. R. Clegg, C. Hardy, & W. R. Nord (Eds.), Handbook of Organization Studies (pp. 218-257). London: Sage.

Cardinal, L., Costigan, A., & Heffernan, T. (1994). Working towards a feminist vision of development. In H. Dagenais & D. PichÈ (Eds.), Women, feminism and development (pp. 409-428). Montreal: McGill-Queen's University Press.

Chua, P., Bhavnani, K. & Foran, J. (2000). Women, culture, development: A new paradigm for development studies? Ethnic and Racial studies, 23(5), 820-841.

Cloud, D. (2003). Imagined others: Visual rhetorics of the war on terrorism. Global Fusion Conference. Austin, TX.

Crush, J. (1995). Introduction. In J. Crush (Ed.), Power of development (pp. 1-26). New York: Routledge.

Deacon, D., Pickering, M., Golding, P. & G. Murdock. (1999). Researching communications: A practical guide to methods in media and cultural analysis. NY: Oxford University Press.

Einsiedel, E. (1996). Action research: Implications for gender, development and communications. In D. Allen, R. Rush, & S.J. Kaufman (Eds.), Women transforming communications: Global intersections (pp. 49-58). Thousand Oaks: Sage Publications.

Escobar, A. (1995). Encountering development: The making and unmaking of the Third World. Princeton: Princeton University Press.

Fukushima, A. (1999). Japanese foreign policy: The emerging logic of multilateralism. London: MacMillan Press.

Gender Equality Bureau, Japanese Government Cabinet Office. (2002). Japanese assistance to women in Afghanistan -- the report by the Advisory Council on Assistance to Women in Afghanistan to the Chief Cabinet Secretary/Minister for Gender Equality: Summary report. Tokyo: Gender Equality Bureau.

Global Link Management (GLM), Inc. (1995). WID integration into Japanese water projects: With case studies of water supply projects in Indonesia. March. Tokyo: GLM.

Goetz, A. M. (1997). Introduction: Getting institutions right for women in development. In A. Goetz (Ed.). Getting institutions right for women in development (pp. 1-28). London: Zed Books.

Greene, R. W. (2000). Governing reproduction: Women's empowerment and population policy. In K. G. Wilkins (Ed.) Redeveloping communication for social change: Theory, practice, power (pp. 27-28). Lanham: Rowman & Littlefield.

Harcourt, W. & Escobar, A. (2002). Women and the politics of place. Development, 45(1), 7-13.

Hegde, R. S. (1996). Narratives of silence: Rethinking gender, agency, and power from the communication experiences of battered women in South India. Communication Studies, 47, 303-317.

Hegde. R. S. (1998). A view from elsewhere: Locating difference and the politics of representation from a transnational feminist perspective. Communication Theory, 8(3), 271-297.

Hujikaka, Y. (2002). Purojekuto ga nousonn jyosei ni motarashita shitsuteki hennkano hyouka ni mukete (For the Assessment of the Qualitative Changes which a Project Brought to Rural Women. Nihon' Hyouka Kai Nihn Kyouka Kenkyu (Japan Evaluation Society), 1(1), 29-44.

Ikeda-Larhed, K. (1995). Discussion paper on the establishment of the National Training and Resource Center for Women in Development (NTRC). July. Islamic Republic of Pakistan: Ministry of Women Development and Youth Affairs.

Ikeda-Larhed, K. (1997). Gender and development in The Islamic Republic of Pakistan. April. Tokyo: JICA.

Japanese International Cooperation Agency (JICA). (1996a). Basic design study report on the project for construction of National Vocational Training and Development Center for women in the Republic of the Philippines. July. Tokyo: JICA.

Jensen, K. B. (Ed.) (2002). A Handbook of Media and Communication Research: Qualitative and Quantitative Methodologies. NY: Routledge.

JICA. (1996b). Situation analysis of gender training in the Islamic Republic of Pakistan. March. Tokyo: JICA.

JICA. (1999). Gender/WID data. Tokyo: JICA.

JICA. (2000). JICA homepage. http://www.jica.go.jp.

JICA. (2001). Seminar on women's entrepreneurship development: Training for program managers. September 11-October 14, 2001. Tokyo: JICA.

JICA. (2002a). Info-kit. Tokyo: JICA.

File A-1 ODA and JICA.

File B-1. ASEAN.

File B-3. Inland Asia (Mongolia, Central Asia, Caucasus).

File B-4. Southwest Asia.

File B-6. Central America and the Caribbean.

File B-7. South America.

File B-8. Africa.

File B-9. Middle East.

File E-5. Education.

JICA. (2002b). JICA's assistance on gender equality in Indonesia. Tokyo: JICA.

JICA. (2002c). Minutes of the meeting on family planning and gender in development project (Phase II) between the Japanese management consultation team and the authorities concerned of the government of the Hashemite Kingdom of Jordan. February 14th. JICA: Amman.

JICA. (2002d). Study to make guidelines for gender equality and women's empowerment. March (translation). Tokyo: IFIC.

Khasiani, S. A. (1992). Basic study for a women in development technical institute in Kenya. May. Tokyo: JICA.

Luthra, R. (1996). International communications instruction with a focus on women. Journalism and Mass Communication Educator, Winter, 42-51.

McLaughlin, L. (2003). Resurrected as Ruins. ICA Conference. San Diego.

Meyer, M. K. & Prugl, E. (1999). Gender Politics in Global Governance. Lanham: Rowman & Littlefield.

Midgley, C. (Ed.). (1998). Gender and imperialism. Manchester: Manchester University Press.

Ministry of Foreign Affairs (MOFA). (2002a). Japan's initiative on WID. February 19.http://www.mofa.go.jp/policy/oda/category/wid.

MOFA. (2002b). Recent policy of the Government of Japan on the issue known as 'wartime comfort women.' July 3, 2002. http://www.mofa.go.jp/policy/women/fund/policy.html.

Mohanty, C. T. (1991a). Cartographies of struggle: Third world women and the politics of feminism. In C. T. Mohanty, A. Russo, & L. Torres (Eds.). Third world women and the politics of feminism (pp. 1-50). Bloomington: Indiana University Press.

Mohanty, C. T. (1991b). Under western eyes: Feminist scholarship and colonial discourses. In C. T. Mohanty, A. Russo, & L. Torres (Eds.), Third world women and the politics of feminism (pp. 51-80). Bloomington: Indiana University Press.

Moore, D. B. (1995). Development discourse as hegemony: Towards an ideological history -- 1945-1995. In D. B. Moore & G. J. Schmitz (Eds.), Debating development discourse: Institutional and popular perspectives (pp. 1-53). New York: St. Martin's Press.

Mwateba, R. L. (1997). Analysis of selected gender aspects for Kirinjiko Chini villagers. Project Working Paper No. 11. Kilimanjaro Village Forestry Project. May. Tokyo: JICA.

Nederveen Pieterse, J. (2001). Development theory: Deconstructions/reconstructions. London, UK: Sage.

Organisation for Economic Co-operation and Development (OECD). (1999). Development co-operation review series. Japan. Paris: OECD.

Papa, M. J., Singhal, A., Ghanekar, D. V. & Papa, W. H. (2000). Organizing for social change through cooperative action: The [dis]empowering dimensions of women's communication. Communication Theory, 10(1), 90-123.

Park, J. & Wilkins, K. (2004). Reorienting the Orientalist Gaze. Global Fusion Conference. St. Louis.

Parpart, J. (1995). Post-modernism, gender and development. In J. Crush (Ed.), Power of development (pp. 253-265). New York: Routledge.

Rodriguez, C. (2001). Shattering butterflies and amazons: Symbolic constructions of women in Colombian development discourse. Communication Theory, 11(4), 472-494.

Said, E. (1978). Orientalism. New York: Pantheon Books.

Schˆn, D. (1979). Generative metaphor: A perspective of problem-setting. In A. Orthony (Ed.), Metaphor and Thought (pp. 254-283). Cambridge: Cambridge University Press.

Shah, H. & Wilkins, K. (2004). Reconsidering geometries of development. Brazil-US Colloquium on Communication. Austin.

Shefner-Rogers, C. L., Rao, N., Rogers, E. M., & Wayangankar, A. (1998). The empowerment of women dairy farmers in India. Journal of Applied Communication Research, 26, 319-337.

Shome, R. (1996). Postcolonial interventions in the rhetorical canon: An 'other' view. Communication Theory, 6(1), 40-59.

Sreberny-Mohammadi, A. (1996). International feminism(s): Engendering debate in international communications. The Journal of International Communication, 3(1), 1-3.

Staudt, K. (Ed.) (1997). Women, international development, and politics: The bureaucratic mire. Philadelphia: Temple University Press.

Steeves, H. L. (1993). Creating imagined communities: Development communication and the challenge of feminism. Journal of Communication, 43(3), 218-229.

Straubhaar, J. (1991). Beyond media imperialism: Asymmetrical interdependence and cultural proximity. Critical Studies in Mass Communication, 8(1), 39-59.

Technical Education and Skills Development Authority (TESDA) Women's Center. (2001). Third country training program on mainstreaming gender and development in technical vocational education and training (TVET). January 15-February 9, 2001. Manila, Philippines: TESDA.

Urata, T. & Utsumi, S. (1994). Media strategies in population education: Activities in Turkey. Technology and Development, 7, 51-63.

Wilkins, K. (1999). Development discourse on gender and communication in strategies for social change. Journal of Communication, 49(1), 44-64.

Wilkins, K. (2000a). Accounting for power in development communication, in K. Wilkins (Ed.), Redeveloping communication for social change: Theory, practice & power (pp. 197-210). Boulder: Rowman & Littlefield Publishers, Inc.

Wilkins, K. (2000b). Selling modernity through development programs for women. International Communication Association Conference. Acapulco.

Wilkins, K. & Mody, B. (2001). Reshaping development communication: Developing communication and communicating development. Communication Theory, 11(4), 1-11.

Wilkins, K. (2003). Japanese Approaches to Development Communication. Keio Communication Review, 25, 3-21.

World Bank, (2002). Engendering development: Through gender equality in rights, resources, and voice. Washington DC: Oxford University Press & the World Bank.

Yokahama Women's Association for Communication and Networking (YWACN). (2002). Expansion of YWACN entrepreneurship support program. Yokahama: YWACN