دکتر دادگران یکی از استادان صاحب نام علوم ارتباطات در کشور است که آثار و تألیفات متعددی در زمینهی رسانههای جمعی، مطالعات انتقادی، روانشناسی اجتماعی، افکار عمومی و ... دارد.
بهنام رضاقلیزاده: دکتر دادگران یکی از استادان صاحب نام علوم ارتباطات در کشور است که آثار و تألیفات متعددی در زمینهی رسانههای جمعی، مطالعات انتقادی، روانشناسی اجتماعی، افکار عمومی و ... دارد.
- به عنوان اولین سؤال، از پیشینه، آثار و تالیفات خودتان برای ما بگویید؟
- من در سال 1348 لیسانس علوم اجتماعی را از دانشگاه تهران اخذ کردم و پس از آن به خارج از کشور رفتم و در دانشگاه 'سوربن پاریس' مدرک کارشناسی ارشد را در رشتهی 'تلویزیون آموزشی' و از همان دانشگاه، دکترای رشتهی 'روانشناسی'اجتماعی را گرفتم. در سال 1356 به ایران برگشتم و با توصیه مرحوم علی اسدی وارد 'صدا و سیما' شدم. با دکتر اسدی در آن سالها همکاری داشتم و به عنوان پژوهشگر ارشد در مرکز تحقیقات 'صدا و سیما' مشغول کار شدم. از همان موقعی که وارد 'ایران' شدم با 'صدا و سیما' همکاری داشتم. از سال 1370 استاد تمام وقت 'دانشکدهی صدا سیما' هستم.
اولین کتاب خود را با عنوان 'مبانی ارتباطات جمعی' و پس از آن 'کتاب افکار عمومی' تألیف کردم. کتابها و ترجمههای من بیشتر نوشتههای دانشگاهی هستند. اولین کتابی که ترجمه کردم 'مبانی پژوهش در علوم اجتماعی'، که کتاب دستی (راهنمای) دانشگاههای 'فرانسه' بود و من خواستم تا آن کتاب را با حاشیه نویسی با دانشگاههای خودمان هماهنگ کنم. دو کتاب دیگر به نام های 'جهانیشدن خبر' و 'گفتمان' در مورد تبلیغات، در دانشکدهی صدا سیما در دست چاپ است. کتاب دیگر من 'مطالعات انتقادی در ارتباطات' است که امیدوارم در آینده نزدیک چاپ و منتشر شود.
- آموزش ارتباطات در' ایران' چگونه و از کجا شروع شد؟
- در ابتدا باید بگویم اولین رشتهی روزنامهنگاری توسط آقای مصباح زاده، صاحب امتیاز روزنامهی 'کیهان'، در دههی 1340 شروع شد و ما در آن زمان دانشجو بودیم. در آن ایام در 'دانشکدهی ادبیات' این رشته مطرح نبود. در سال 1350 موسسهای تحت عنوان 'موسسهی عالی مطبوعات و روابط عمومی' وجود داشت. دکتر مصباح زاده این مؤسسه را تبدیل به دانشکدهی علوم ارتباطات کرد که در 'سه راه ضرابخانه' هم اکنون تحت عنوان 'دانشکدهی علوم اجتماعی علامه طباطبایی' مطرح است. ریاست آن دانشکده را در آغاز دکتر علی قلی اردلان بر عهده داشتند؛ ایشان موقعی وزیر کشور و بعد هم وزیر امور خارجه شدند. تا سال 1356 ایشان ریاست دانشکده را بر عهده داشتند و پس از وی دکتر معتمدنژاد تا 1359 این مسئولیت را بر عهده گرفتند. در آن زمان رشتهی روزنامه نگاری و روابط عمومی وجود داشت ولی پس از انقلاب عده ای با این رشته مخالفت کردند، برخی از افرادی که در انقلاب فرهنگی بودند می گفتند که 'این رشته آمریکایی است و مورد تایید ما نیست.'
- یعنی با روزنامه نگاری مخالف بودند؟
- بله. روزنامهنگاری تحت رشتهی علوم اجتماعی به عنوان گرایش ارتباطات اجتماعی مطرح شد. اوایل دههی 1360 زمانی که آقای دکتر رنجبر، رئیس 'دانشگاه آزاد واحد تهران مرکزی' شد، علاقهمند بود که این رشته را در دانشگاه آزاد راه اندازی کند. در ابتدا با ما صحبتهایی شد و ایشان با عده ای دیگر مثل بیژن نفیسی و من و برخی دیگر صحبتهایی کرد و گفت که میخواهد این رشته را راه اندازی کند.
پس از آن با آقای دکتر معتمدنژاد نیز مشورتهایی صورت گرفت و ایشان با حسننیت راهنماییهای لازم را کردند و تشویق کردند که این رشته راه بیفتد. ما هم دنبال استادانی بودیم که روزنامه نگار بودند، ولی آنها در ارتباطات تخصص لازم را نداشتند و حتی گوشه نشین نیز شده بودند و ما نیز آنها را سرکار آوردیم. سراغ دکتر ابوترابیان و دکتر بهزادی (صاحب امتیاز مجله سیاه و سپید) را گرفتیم و از آنها دعوت کردیم. دکتر نعیم بدیعی هم که بعد از انقلاب وارد 'دانشکدهی علوم ارتباطات علامه' شدند و تا پایان بازنشستگی در کنار دکتر معتمدنژاد به کارهای علمی و تحقیقی پرداختند.
همانطوری که گفتم دکتر معتمدنژاد از 1356 تا 1359 ریاست دانشکده را بر عهده داشتند بعدها که دانشگاه آزاد این رشته را راه اندازی کرد، ابتدا در مقطع کارشناسی دانشجو پذیرفت. در اواخر دههی 1360 مقطع کارشناسی ارشد نیز راه اندازی شد و بعد توسط رئیس دانشکده یک دوره کارشناسی ارشد گرفتند و آقای دکتر متولیان، کارشناسی ارشد تحقیق در ارتباطات را راه انداختند.
دانشجویان زیادی از این دانشکده فارغ التحصیل شدند. هنوز هم عدهای از آنها در جامعه مطرح هستند و حتی استاد نیز شدهاند. بعدها 'دانشگاه علامه طباطبایی' با تلاشهای مستمر دکتر معتمدنژاد و یارانش مطرح شد و هویت قبلی خود را بازیافت. دورهی دکترا هم در این دانشکده راه اندازی شد و عدهای هم در این مقطع فارغ التحصیل شدند.
- در آن زمان وضعیت در دانشکدهی صدا و سیما چگونه بود؟
- در 'دانشکدهی صدا و سیما'ی کنونی، قبل از انقلاب دانشکدهای به نام 'مدرسهی عالی سینما و تلویزیون' وجود داشت و این دانشکده بسیار مطرح بود. دکتر محسنیان راد و احمد میرعابدینی کارشناسی ارشد خود را از آنجا گرفتند و پس از انقلاب فرهنگی این دانشکده نیز تعطیل شد.
پس از انقلاب، مهندس کاشانی می خواست دوباره رشتهی سینما و تلویزیون را راه اندازی کند که برای این کار فرصت پیدا نکرد تا این که مهندس ثمره هاشمی و آقای باهنر حضور پیدا کردند و در همین سال یعنی 1376 بود که رشتهی ارتباطات در این دانشکده راه افتاد.
قبل از انقلاب از 'وزارت علوم'، مجوز راه اندازی رشته تحقیق در ارتباطات را برای دانشکده اخذ کرده بودیم و در این اواخر نیز رشتههای مدیریت رسانه، تبلیغات و ژورنالیسم را راه اندازی کردیم. ضمناً کارشناسی ارشد ارتباطات را هم داشتیم.
من در کشور سنگاپور دورهی مدیریت رسانه را گذراندم و پس از مراجعه به ایران از من خواستند که طرح مدیریت رسانه را در ایران پیاده کنم. ما این رشته را طراحی کردیم و به 'وزارت علوم' دادیم و این وزراتخانه نیز آن را تصویب کرد. ما در ایران برای اولین بار است که در مقطع کارشناسی ارشد مدیریت رسانه دانشجو پذیرش می کنیم و هم اکنون نیز با همکاری 'دانشگاه تهران' در حال طراحی دکترای مدیریت رسانه هستیم که امیدوارم در آینده نزدیک در 'دانشکدهی صدا و سیما'، مقطع دکترای مدیریت رسانه را داشته باشیم.
در دورهی آقای خاتمی که مطبوعات به رشد خوبی رسیده بودند، جوانان علاقه پیدا کردند تا در رشتهی ارتباطات و ژورنالیسم ادامه تحصیل دهند و به این دلیل، تقاضا برای ورود به 'دانشکدهی صدا و سیما' زیاد شد. عدهای از روزنامه نگاران حرفهای ما تحصیلات دانشگاهی ندارند و با پذیرش این دانشجویان و ادامه تحصیل آنها این خلاء پر میشد. این انگیزه و علاقه هم اکنون نیز وجود دارد.
در دانشکدهی صدا و سیما رشته تبلیغات مورد توجه است و جامعه نیاز زیادی به این رشته دارد. از سالی که ما مقطع کارشناسی ارشد این رشته را آغاز کردیم، استقبال زیادی به این رشته نوپا شد. هم اکنون مدرک این رشته برای افراد داخل سازمان صادر میشود و در واقع مورد تأیید خود سازمان است نه وزارت علوم و ما در تلاشیم تا این رشته را در 'وزارت علوم' تصویب کنیم. ضمناً ما به دنبال طراحی دکترای رشتهی تبلیغات در 'دانشکدهی صدا و سیما' نیز هستیم. با این اقدامات دانشکده در حال بازیافت هویت قبلی خود است.
- در مورد رشتهی ژورنالیسم چه وضعیتی را شاهد هستیم؟
- در زمان دکتر جبلی رشتهی ژورنالیسم شکل گرفت و بعداً این مسئولیت به دکتر سرابی واگذار شد و ما نیز در تلاشیم که این رشته را هم در 'وزارت علوم 'تصویب کنیم. علاوه بر اینها، مدرک این رشته داخلی است و فقط در داخل سازمان صدا و سیما تأیید شدهاست ولی با این حال، ما شاهد هجوم دانشجویان برای ادامه تحصیل در این رشته و همچنین رشتهی تبلیغات و مدیریت رسانه نیز هستیم.
- تفاوت رشته مدیریت رسانه در کشور ما با دیگر کشورها در چه مولفه هایی است؟
- رشتهی مدیریت رسانه در کشور ما جنبهی رسانهای دارد ولی در جاهای دیگر به دلیل ماهیتشان بیشتر روی مطبوعات، مدیریت عمومی و ... تمرکز میکنند. در کشور ما این رشته، نظری و عملی است و دانشجویان در فرایند تولید هم درگیر هستند یعنی علاوه بر این که از لحاظ نظری آموزشهای لازم را می بینند، از نظر عملی نیز دورههای تخصصی را میگذرانند. زمانی که شبکههای کابلی و کانال های خصوصی تأسیس شوند، نیاز روزافزون به این رشته وجود خواهد داشت. آمریکا تنها کشوری است که دارای دکترای مدیریت رسانه است و حتی کشور انگلیس مقطع دکترای این رشته را ندارد.
- یکی از مسائلی که مطرح است این که ارتباطات را وارد ایران کرده اند و از آن زمان منظور از ارتباطات، ژورنالیسم بوده در حالی که همه ما می دانیم که ارتباطات محدود به مطبوعات نیست و ما ارتباطات سازمانی، انسانی و ... را نیز داریم. آیا شما از آموزش ارتباطات در ایران راضی هستید و آیا شما با این گفته موافق هستید که گروههای ارتباطات باید به گرایشهای دیگر نیز توجه کند؟
- تمام پایه گذاران این علم یعنی دکتر مجید تهرانیان، دکتر معتمدنژاد، ابراهیم رشیدپور، صفری، علی اسدی و ... کاملاً مطبوعاتی نبودند. دکتر تهرانیان با رسانههای الکترونیک نیز سروکار داشتند. پروژهی آینده نگری که اینها در مورد رادیو - تلویزیون انجام میدادند، هنوز هم مورد استفاده فراوان است. کتاب آقای ابراهیم رشیدپور به نام 'رسانه های جمعی' چاپ 1348 صرفاً مطبوعاتی نبوده است. بخش عمدهی این کتاب متأثر از اندیشه های 'دانیل لرنر' در مورد شهرنشینی، سوادآموزی و کاربرد رسانههای جمعی بوده است که چگونه کشورهای در حال گذار با حرکت به سمت سوادآموزی و شهرنشینی و استفاده از وسایل ارتباط جمعی به افزایش توقعات مردم دامن میزنند. بقیهی استادان نیز این گرایشها را ادامه دادند. مجید تهرانیان که در رادیو و تلویزیون کار میکرد به این حوزه (رادیو و تلویزیون) گرایش بیشتری داشت ولی دکتر معتمدنژاد بیشتر به سمت مطبوعات متمایل بودند.
- دانشکدههای علوم ارتباطات را بین رشتهای نیز میگویند. ارتباطات یک رشته بین رشتهای است که بر روی رشتههای دیگر نیز تأثیر میگذارد و از آنها تأثیر میپذیرد. سؤال من این است که آیا شما فکر نمیکنید آموزش ارتباطات در 'ایران' دچار نقصان است و ارتباطات در ایران به عنوان یک رشتهی بین رشته ای رشد خوبی پیدا نکرده است؟
- این بستگی به شرایط اجتماعی و باز و بسته بودن جامعهی ما دارد. روانشناسی اجتماعی نیز رشته بین رشتهای است. روانشناسی اجتماعی 50 سال است که در دنیا مطرح شده ولی ما در این رشته خیلی از دنیا عقب هستیم. طبیعی است که بعضی از این رشتهها نیاز جامعه را میطلبد؛ جامعه که از سادگی به سمت پیچیدگی میرود، نیازها نیز فزونی پیدا می کنند. جامعهی پیچیده نیاز به نهادهای جدید دارد و این نهادهای جدید از دل نیازهای جامعه باید برآید و باید به این نیازها پاسخ داده شود و این مسئله موکول به وضعیت و شرایط اجتماعی است. من امیدوارم که در آینده این تأخیر جبران شود.
- چه رشتههای میان رشتهای وجود دارند که خلاء آنها در جامعه ما احساس میشود؟
- روانشاسی اجتماعی، تبلیغات، ارتباطات سیاسی، ارتباطات فرهنگی و ... هستند که ما در جامعه خودمان خلاء آنها را احساس میکنیم. تبلیغات را باید به عنوان زیرشاخه ارتباطات مطرح کرد مثل جامعه شناسی تبلیغات، روانشناسی تبلیغات که در دل ارتباطات قرار دارند و این رشتهها با توجه به نیاز جامعه در آینده مطرح خواهند شد. من به یاد دارم که 'وزارت علوم' مقطع کارشناسی ارشد رشتهی 'ارتباطات سیاسی' را تصویب کرد و 'وزارت امور خارجه' یک دوره از این رشته را برای کارکنان خودش گذاشت. من هم دکتر ابوترابیان را برای تدریس در این رشته دعوت کردم. در تمام دنیا رشتهی ارتباطات سیاسی وجود دارد که ما متأسفانه آن را نداریم. در جامعه ای که احزاب و تشکلات سیاسی و نهادهای مدنی فعالانه حضور دارند به این رشته نیز نیاز فراوانی پیدا میشود.
- یکی از مشکلاتی که در جامعه ما وجود دارد این است که ارتباطات در دانشکده علامه طباطبایی بیشتر جنبه مطبوعاتی به خود می گیرد، ارتباطات در دانشگاه تهران، دارای رویکرد جامعه شناختی است و در دانشکده صدا و سیما نیز رویکرد رادیو- تلویزیونی دارد. آیا این مسئله برای شما قابل قبول است و یا این که باید در این مورد تکثر وجود داشته باشد؟
- از نظر من اشکالی ندارد. اتفاقاً خوب است که اساتید علامه رویکرد مطبوعاتی، دانشگاه تهرانی رویکرد جامعه شناختی و ... به خود بگیرند. همین تخصصی های مختلف است که به طور عمیق به رشد جنبههای ارتباطات کمک می کند. با توجه به نیازهای هر دانشگاه است که این رشته رویکردهای آن دانشگاهها را به خود می گیرد. جا دارد که من در اینجا از 'دانشگاه امام صادق(ع)' نیز یاد کنم که در آنجا هم رشتهی 'ارتباطات و فرهنگ' تدریس می شود و ارتباطات در آنجا بیشتر رویکرد فرهنگی به خود گرفته است.
مسئلهی مهم این است که تولید علم صورت گیرد و نیاز وافری به مبادلهی اطلاعات است. استادان 'علامه طباطبایی'، 'دانشگاه تهران'، 'دانشگاه آزاد'، 'صدا سیما' و 'امام صادق(ع)' و ... علاوه بر دانشگاههای خودشان در دانشگاههای دیگر نیز تدریس می کنند و اینها ساختگی نیست بلکه نیاز است که جامعه میطلبد و این به رشد و بالندگی علم ارتباطات در ایران کمک می کند.