بازار کار روابط‌عمومی

بازار کار روابط‌عمومی

اشاره: وضعیت رشته روابط‌عمومی در ایران از منظر آموزش آکادمیک و نیز جایگاه و موقعیت آن از نظر بازار کار و پاسخگویی به نیازهای اجتماعی موضوع دو گفتار از دکتر حسینعلی افخمی مدیر گروه علوم ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی و از صاحب‌نظران برجسته این حوزه است. بخش اول این گفتار با تمرکز بر موضوع آموزش روابط‌عمومی پیش از این ارائه شد. اکنون و در بخش پایانی این گفتار موقعیت اجتماعی و بازار کار روابط‌عمومی مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. با هم می‌شنویم و می‌خوانیم

***

در مورد بازار کار باید بگوییم بازار کار ملی و بین­المللی برای روابط‌عمومی وجود دارد. هر قدر رسانه­ها بیشتر توسعه یابند و شهرنشینی بیشتر گسترش پیدا کند نیاز به حرفه روابط‌عمومی تشدید می­شود. در حوزه‌های تجاری، سیاسی و شاخه­های مختلف، کارکرد روابط‌عمومی در یک نظام مبتنی بر سرمایه­داری آن گونه که درآمریکا وجودددارد ،بیشتر بازاریابی است تا تبلیغات سیاسی یا تجاری. در نقطه مقابل آن کشورهای شرق را داریم مثلا چین و شوروی که روابط‌عمومی در آنها بیشتر سیاسی ، دولتی و توسعه­ای است، یعنی خدمات اجتماعی را بیشتر تشویق می‌کند و به اصطلاح یک نهاد است که می­تواند مشارکت را در جامعه بالا ببرد. اما روابط‌عمومی می­تواند نقاط ضعفی هم داشته باشد که در بحث سوم یعنی شرایط حرفه­ای بعد از بازار کار به آن می­پردازم. روابط‌عمومی یک حرفه است ،به این معنی که افرادی که در آن حرفه هستند می­توانند معرف خوبی یا بدی یا ضعف و قوت آن باشند و نیاز به آموزش‌های حرفه­ای دارند. همان‌طور که پزشکی یک حرفه مشخص شده است که تخصص خاص خودش را دارد و هر کسی نمی‌تواند به آن حوزه وارد شود،حقوق و وکالت هم همین‌طور و یا حسابداری. رشته روابط‌عمومی در کنار روزنامه‌نگاری از آن رشته‌هایی است که حرفه­ای مهم به شمار می‌رود و از دو طرف باید مورد حمایت قرار گیرد. از یک طرف به این دلیل‌که چون این حرفه­ روابط بین مردم و حکومت را تسهیل می کندو به نوعی مدافع حق عمومی است، بنابر این اگر استقلال لازم در شرایط حرفه­ای شاغلین در این حرفه وجود نداشته باشد، به ابزاری در دست دولت‌ها تبدیل می­شود که عواقب خوبی نخواهد داشت. در چنین شرایطی مردم به کارشناسان و کارگزاران این حرفه­ به این دید نگاه می‌کنند که اینها در حقیقت از طریق تبلیغات؛ پروپاگاندا و پابلیسیتی و ... می‌خواهند  ما را شست‌وشوی مغزی بدهند ، جیب ما را خالی کنند. و به عبارت دیگر حافظ منافع طبقه حاکم و قدرت‌ها یا شرکت‌های پرنفوذ و صاحب سرمایه و به عبارتی قدرت‌های مسلط در جامعه هستند. در کشور ما شرایط حرفه­ای روابط‌عمومی را اگر بخواهیم مثال بزنیم از سال 1349 ما در ایران انجمن روابط‌عمومی تاسیس کردیم که به انجمن بین‌المللی  روابط‌عمومی وابسته بود. اولین برنامه سراسری که به شکل یک کنگره، انجمن روابط عمومی ایران برگزاری آن را تقبل کرد با عنوان «مبارزه همه جانبه با بی­سوادی در ایران» بود. معضلی که درحقیقت سال‌های سال در کشور ما وجود داشته است و اگر به دوران مشروطیت یعنی در حدود 100 سال پیش در ایران نگاه کنیم می­بینیم که حدود 80 درصد جمعیت ما بی­سواد بوده­اند، اگر ایران آن زمان را با کشور ژاپن مقایسه کنیم می­بینیم که آنها فقط 5 درصد بی­سواد داشته­اند. به این ترتیب می­بینیم که در عرصه ساختارهای فرهنگی - اجتماعی دو کشور چقدر متفاوت بوده اند. در چنین وضعیتی روابط‌عمومی می‌آید و کار مبارزه با بی­سوادی را شروع می‌کند ،اگر نگاه کنیم می­بینیم که هم اکنون هم این معضل را داریم و 15 تا 20 درصد جامعه بنابر برخی آمارها بی‌سوادند. اکنون باز هم روابط‌عمومی می­تواند در این حوزه وارد شود و با ارائه خدمت اجتماعی همگانی یعنی مشارکت و افزایش آگاهی عمومی با این معضل برخورد کند. بعد از شکل گیری و تاسیس ،انجمن روابط‌عمومی عضوگیری و شرایط حرفه­ای را گوشزد می‌کند و با تاکید بر آموزش و با گرفتن اعضای جدید فعال می­شود ،البته در کنار آن یکی دو تا انجمن و تشکل دیگر هم بوجود می­آیدکه می­شود گفت آنها یک مقدار ضعف داشتند. نمونه چنین انجمن‌هایی را در کشورهای دیگر هم داریم که کارفرمایان عضو آن هستند. اما ما در بخش خصوصی ایران آن طور که تبلیغات تجاری داریم، روابط‌عمومی نداریم. یعنی ما الان در حوزه آگهی­ها 4 هزار کانون تبلیغات داریم در صورتی که در روابط‌عمومی 10 تا موسسه هم به این شکل نداریم که فعالیت های روابط‌عمومی داشته باشند. به نظر می­رسد کسانی که قانون‌گذار هستند و مقررات را تعیین می­کنند درک نادرستی از تعریف این حرفه داشته­اند و خیلی جاهایی که باید روابط‌عمومی باشد اسم آن را تبلیغات گذاشته­اند ،تبلیغات هم کارهای متفاوتی را زیر این عنوان انجام می­دهد که با تعاریفی که ما از روابط‌عمومی داریم در تعارض است.

از نکات دیگری که می­شود در مورد روابط‌عمومی در ایران بگوییم این است که آثار نوشته­ای مادرزمینه از حدود 40 سال پیش آغاز می­شود. اولین کتاب ما اثر آقای علی اکبر دیباج است که توسط انتشارات وزارت نفت در سال 1343 منتشر شد و تا اوایل انقلاب تعداد این کتابها به سختی به 10 عنوان می­رسید. اما الان بالغ بر 80 عنوان کتاب داریم و امیدوار هستم تا چندی دیگر حدود 100 عنوان کتاب در این حوزه داشته باشیم که طبقه‌بندی های مختلفی داردمثل اصول روابط‌عمومی، انتشارات روابط‌عمومی، روابط‌عمومی الکترونیک، طرح و برنامه در روابط‌عمومی، دایره­المعارف روابط‌عمومی و یا جزوه­های کوچکتری که تحت عنوان تحلیل محتوا در روابط‌عمومی، خبرنویسیو...منتشر می شود. این وضعیتی است که نشان می­دهد این رشته توانسته در جامعه جا باز بکند و بازار کار آن قابل دفاع است. اما اگر بخواهیم نقطه ضعفی برای آن در نظر بگیریم یکی این است که متاسفانه در سطح دانشگاه‌های دولتی سراسر کشور این رشته توسعه پیدا نکرده است در حالی‌که به عنوان یکی از شاخه‌های کاربردی علوم اجتماعی به نظر من هر جا که دانشکده­های علوم اجتماعی باشند این رشته هم می‌تواند تاسیس شود. البته ما به رشته­های هنر و مدیریت هم کمابیش نیاز داریم. بنابراین رشته روابط عمومی جایی باید باشد که این حوزه­های دیگر هم بتوانند به ما کمک کنند . من شخصا خیلی خوشبین هستم؛ اما آموزش به تنهایی کافی نیست، شرایط حرفه­ای باید شکل استاندارد پیدا کند و ما باید بتوانیم مثل خیلی از کشورها این رشته را توسعه بدهیم. در آمریکا حدود 400 دانشگاه ، رشته روابط‌عمومی را تدریس می­کنند، اما 40 تا 50 تا از آنها بیشتر اعتبار بین­المللی یا آکادمیک ندارند و اینجاست که انجمن حرفه­ای روابط‌عمومی بر مدرک آنها نظارت می­کندوامتحان حرفه­ای دارد. من امیدوار هستم که این شرایط حرفه­ای در کشور ما به سمتی برود که هر کسی نتواند این عنوان را یدک بکشد به نحوی که هر وقت در این حرفه نان هست می­شود کارشناس روابط‌عمومی و هروقت گرفتاری هست می­شود کارشناس رشته­ای دیگر. در حالی که در رشته پزشکی یا حقوق این طور نیست، این نظم بوجود آمده است، این رشته هم در خیلی از کشورها این وضعیت را پیدا کرده اما ما هنوز اندر خم کوچه­های اول هستیم.

نکته دیگر که می­شود گفت آموزش روابط‌عمومی است که در دنیا خیلی گسترش پیدا کرده و شاخه­های جدیدی به آن افزوده شده است. جایگاه علمی هم به این صورت است که در بعضی کشورها در دپارتما‌ن‌های ارتباطات در کنار روزنامه­نگاری، مدیریت رسانه و مدیریت ارتباطات قرار می­گیرد. در بعضی از دپارتمان‌ها می­رود در کنار بازاریابی و در دپارتمان‌های مدیریت قرار می­گیرد. علاوه بر این دو به طور پراکنده در جاهای دیگر هم این رشته دیده می­شود، مثلا در دپارتمان علوم سیاسی گاهی اوقات جای گرفته است. این جایگاه بر روی هویت حرفه­ای آن تاثیر می­گذارد. به عنوان مثال آن‌جایی که روابط‌عمومی به عنوان یکی از شاخه­های مدیریت حساب می­شود، به نظر من در بخش خصوصی بهتر است، چون در بخش خصوصی همه زندگی رسانه­ نیست.  همان‌طور که ما با روزنامه­نگاری عجین هستیم بلکه بخشی از رسانه­ها هستیم اما بخشی از روابط‌عمومی هم مسائل کارگری و کارخانه و مسائل بازاریابی شرکت است. بنابراین کسی که تحصیل کرده روابط‌عمومی است، باید زیان مدیریت را بفهمد. به همین دلیل است که ما رشته­های مشابهی تحت عنوان مدیریت ارتباطات داریم، که به نوعی در حقیقت می­شود گفت که کار روابط‌عمومی را انجام می­دهند. البته با یک تفاوت جزئی که عبارت از این است که دیسیپلین و پایه­های علمی آن را بیشتر مدیریت، تشکیل می­دهد. البته ما در کشورمان این توسعه را نداشته­ایم؛ سرعت توسعه رشته­ها را چه در کشورهای بلوک شرق آزاد شده و چه در کشورهای غربی اگرنگاه کنیم ؛ می‌بینیم طی 15 یا 20 سال گذشته یک رشد جهشی داشته‌اند. به عنوان مثال انگلستان را در نظر می‌گیرم که یک زمانی شاید یک دانشگاه هم پیدا نمی­شدکه در حد لیسانس این رشته را داشته باشد اما الان بیش از 50 دانشگاه رشته­های کارشناسی، کارشناسی ارشد و بعضا دکترا دارند. در این دانشگاه‌ها دو، سه تا دپارتمان دیده می­شود؛ هم مدیریت و هم دپارتمان‌های ارتباطات و مطالعات فرهنگی. من برای کسانی که از کارشناسی رشته‌های دیگر به این رشته وارد می­شوند توصیه می‌کنم حتما دوره­های تخصصی روابط‌عمومی را بگذرانند.برای کسانی که از دبیرستان می­خواهند این رشته را انتخاب کنند باید بگوییم که در این رشته سه حوزه را باید با یکدیگر ترکیب کنیم، روابط‌عمومی هم علم است، هم هنر و هم فن. بنابراین فقط حفظ کردن کافی نیست، فرد باید قدرت ابتکار هم داشته باشد. فردی که وارد حوزه ارتباطات می‌شود باید خودش بتواند در آن واحد تصمیم بگیرد و سرعت عمل داشته باشد. نکته دیگری که خیلی مهم است بحث شخصیت فردی است. برای رشته روابط‌عمومی افراد منزوی و آنهایی که حالت افسردگی دارند و از جمع فرار می‌کنند و دنبال این هستند که فقط در کتابخانه باشند و یادداشت بردارند چندان مناسب نیستند. روابط‌عمومی شخصیتی می­خواهد که در ارتباطات انسانی مهارت‌هایش را از خانواده گرفته و توانمند و منطقی باشد و به اصطلاح بتواند استدلالی کار کرده و شرایط و مقتضیات راکاملا درک کند. روابط‌عمومی تبلیغات نیست، ارتباطات است. ما پیام را می‌گیریم و متناسبت با آن پیام پاسخ می­دهیم. بنابراین این طور نیست که هرچه ما می­گوییم باید منتشر شود بلکه این شرایط است که بعضی از جاها به ما می­گوید سکوت باید کرد ،اطلاعیه باید داد و یاصحبت و دفاع باید کرد. نکته آخر این که روابط‌عمومی مثل سایر حوزه­های ارتباطات مثل روزنامه­نگاری و یا مطالعات ارتباطی و غیره در یک جامعه خردگرای مبتنی بر کثرت گرایی خوب جواب می­دهد ولی اگر این شرایط حداقلی اجتماعی وجود نداشته باشد به تبلیغات سیاسی و پروپاگاندا تبدیل می­شودو گاه می­تواند بسیار خطرناک باشد، یعنی جامعه را به حالت بن بست می­رساند. در حالی‌که کارکرد روابط‌عمومی مثلا در آمریکا بعد از جنگ جهانی دوم نجات کشور از افسردگی پس از جنگ بوده یعنی می­تواند جامعه را از آن حالت در خود فرورفتگی با کمک ابزار و کارکردهایی که دارد دربیاورد. اطلاع رسانی، مشاوره، سرگرمی ، توزیع دانش و آگاهی و گاه هشدار دادن هم از جمله کارکردهای روابط‌عمومی هستند.

اکثر این کارکاردها را شما در روابط‌عمومی می­توانید ببیند چه در بخش خصوصی باشد و چه در بخش دولتی و به اصطلاح در حوزه اجتماعی. شما اگر کوچکترین واحد در عرصه­های اجتماعی که اسمش را مشارکت مردمی می­گذاریم را نگاه کنید اولین و قوی­ترین هسته آن، روابط‌عمومی است. به عنوان مثال اگر در ایران یک NGO پنج نفره کوچکی بخواهد تشکیل شود که عده‌ای نیروی فکرشان را به یک قدرت افکار عمومی تبدیل کنندو مثلا در مورد تصادفات رانندگی و آمار بالای آن در ایران به یک گروه فشار تبدیل شوند که از امنیت جاده­ها دفاع کنند و به دولت فشار بیاورند ،این افراد به عنوان یک گروه در ابتدا چه می­خواهند؟ روابط‌عمومی می­خواهند که بتوانند حرف خود را به صورت منطقی بنویسند ، بیان کنند ،به مطبوعات بدهند و در جامعه توزیع کنند. بعد نتیجه این می‌شود که یک عده آدم پیدا شوند و از آن حمایت می کنند و این حمایت می‌تواند روی قدرت سیاسی هم اثر بگذارد. چهار تا نماینده مجلس هم پیدا می شوند که قوانین جدید بیاورند و با توجه دادن به کیفیت خودروها و نحوه آموزش راننده­ها و وضعیت جاده­ها و مسائلی از این دست می‌توانند به یک نتیجه عقلانی  برسند و جامعه را به سمت یک هدف مشخص پیش ببرند.