نشانهشناسی در حال حاضر دارای تاریخ است، از طرفی نشانهشناسی، دانش یکپارچهای نیست. از اینرو نشانهشناسها هم با روش های الزاماً یکشکل عمل نمیکنند. هر چند مشترکات زیادی دارند ولی یکی از روشهای مطالعات نشانهشناسی میتواند مکانیکی باشد و آن روشی است که تحتتاثیر ساختگرایی است؛ یعنی هیجان رسیدن به دستورهای جهانی دارد...
هلن صدیق بنای: دکتر فرزان سجودی در سال 1340 در اصفهان متولد شده است. او دوره کارشناسی را در رشتهی ادبیات انگلیسی و دورههای کارشناسی ارشد و دکترای خود را در رشتهی زبان شناسی در دانشکده علامه طباطبایی به پایان رساند و فارغ التحصیل نخستین دوره دکترای این دانشگاه است. او هم اکنون عضو هیات علمی دانشگاه هنر و از جمله معدود زبان شناسانی است که در حوزه نشانهشناسی تخصص دارد. مجموعه وسیعی از تالیف و ترجمهها و نیز دهها مقاله و مصاحبه ارائه شده توسط دکتر فرزان سجودی گواهی بر این ادعا است. او میگوید: نشانهشناسی در حال حاضر دارای تاریخ است، از طرفی نشانهشناسی، دانش یکپارچهای نیست. از اینرو نشانهشناسها هم با روش های الزاماً یکشکل عمل نمیکنند. هر چند مشترکات زیادی دارند ولی یکی از روشهای مطالعات نشانهشناسی میتواند مکانیکی باشد و آن روشی است که تحتتاثیر ساختگرایی است؛ یعنی هیجان رسیدن به دستورهای جهانی دارد. همان هیجانی که در امریکا در آثار چامسکی دیده میشود. ما برای مرتفع کردن این مشکل به سمت نشانهشناسی فرهنگی رفتهایم. من معتقد به دستورهای جهانی نیستم و بر عکس به محلیگری و کثرتگرایی اعتقاد دارم و فکر میکنم نشانهشناسی، مفاهیمی مانند متن و بافت را گسترش میدهد.
آقای دکتر سجودی برای شروع لطفاً بفرمایید منظور از نشانهشناسی چیست؟
به طور کلی میتوان گفت منظور از نشانهشناسی دانشی است که به بررسی کارکرد اجتماعی نشانهها میپردازد. به عبارتی دیگر، وقتی ما در جامعه انسانی زندگی میکنیم پیوسته از طریق زبان یعنی آنچه میگوییم و آنچه مینویسم، از طریق رفتارهای فرهنگیمان یعنی آیینها، پوشاک، شیوههای بیان فیزیکی (حرکات دست، چشم، ابرو...)، فضاهای شهری و همه و همه نشان میدهیم که ما موجودات نشانهسازی هستیم. یعنی چیزهای مختلفی را برای ابلاغ به دیگران تولید میکنیم. نشانهشناسی متونی را مطالعه میکند که از این نشانهها درست میشود و قرار است دائماً ایجاد ارتباط کند و چیزی، پیامی و یا حسی را به دیگری نشان یا انتقال دهد. اگر بخواهم در یک جمله بگویم نشانهشناسی به دنبال یافتن سازوکارهای تولید و دریافت معنی از طریق نظامهای نشانهای است.
بله. حوزهی نشانهشناسی یک حوزهی تخصصی است. نشانهشناسی یک علم است که اهداف مشخصی را دنبال میکند.
نشانهشناسی تاریخ کوچکی دارد، ولی به هر حال تاریخ خود را در فضای مطالعاتی، انتقادی و دانشگاهی ما دارد. در دورهها و سالهای گذشته به شکل مستقل و ثابت امروزی نبود اما استادانی چون دکتر حق شناس و دکتر صفوی همان نشانهشناسی را در دل زبانشناسی در درسهای دانشگاهی خود مطرح میکردند. این امر تا جایی پیش رفت که فرهنگستان هنر از من برای تشکیل یک گروه نشانهشناسی هنر دعوت به عمل آورد. فکر میکنم تشکیل این گروه در فرهنگستان هنر، در واقع اولین گام به سوی دوره شکلگیری نهادهایی بود که در زمینهی مطالعات نشانهشناسی سال 1380 در ایران تشکیل شد.
من قبل از آنکه وارد این حوزه شوم، میخواهم چند اصطلاح را در اینجا توضیح دهم. کلمههای رسانه و ابزار که در کتاب 'نشانهشناسی کاربردی' (کتاب 'نشانهشناسی کاربردی' نوشته: دکتر فرزان سجودی - نشر قصه- 1382) من به عنوان اصطلاح فنی به کار رفته است، کمی با کاربرد متعارف آنها در تعارض است. کلمه رسانهای که من در این کتاب بهکار بردم، در واقع یک مجرا است یعنی رسانه یک کانال ارتباطی است. در نتیجه وقتی بحث روزنامه مطرح میشود، مجرای آن میشود مجرای دیداری.
ببینید اگر ما کلمهی رسانه را به عنوان یک مجرا در نظر بگیریم، در حوزهای مانند روزنامه ما با مجرای دیداری سروکار خواهیم داشت. خود این امر در بحث نشانهشناسی بسیار مهم است.
حتماً. برای مثال ما در رادیو با مجرای شنیداری سرو کار داریم؛ در نتیجه همهی نشانههایی که ما دریافت میکنیم از جنس صوت هستند و همه امکانات رادیو هم از جنس صوت است. این صوت میتواند کلام گفتاری، صداهای محیط، موسیقی و یا حتی سکوت معنا دار باشد. سکوتهایی که فواصل را پر میکنند. در تلویزیون ما با مجرای ترکیبی یعنی مجرای دیداری و شنیداری سروکار داریم و در روزنامه هم با مجرای دیداری.
اصطلاح دوم مورد بحث من ابزار است. به نظر من اصلاً نباید بحث ابزار را به یک بحث مکانیکی تبدیل کرد. تردیدی نیست که فنآوری، امکانات ارتباطی بسیاری را به ما معرفی کرده است. من نام هرکدام از این امکانات را یک 'ابزار ارتباطی' میگذارم. این ابزار ارتباطی، خود قلمروی نشانهشناسی است. یعنی اینکه شما چیزی را در روزنامه بخوانید یا ببینید، مانند خطوط، عکسها و تصاویر گرافیکی و ... یا اینکه از رادیو بشنوید و یا اینکه در تلویزیون ببینید و بشنوید و یا در دیگر مطالب چاپی، فصلنامه، ماهنامه بخوانید، تمامی اینها یک 'قاب' در واقع یک' قاب نشانهشناختی' را بهوجود میآورند. این قاب میتواند در نوع ارتباط شما با آن موضوعی که به شما القا میشود تغییر بهوجود آورد. یعنی اگر شما خبری را در یک نشریه زرد بخوانید یا در یک نشریهی وزین اجتماعی، اعتبار خبر و نوع ارتباط مخاطب با آن کاملاً متفاوت است.
تعریف من از کلمهی ابزار نقشی است که تکنولوژی معاصر در صد سالهی اخیر در ارتباطات داشته است. یعنی در طی این سالها امکانات ابزاری متفاوتی را فراهم کرده است. یکی از آنها روزنامه است و از جمله موارد دیگر میتوان به رادیو، تلویزیون، کامپیوتر و... اشاره کرد.
به این دلیل که در نشانهشناسی ما با مورد مثل 'قاب' روبرو هستیم ما پیوسته وقتی با پیامی یا مطلب و یا موضوعی مواجه میشویم، در درون یک' قاب' است که با این موضوع روبرو میشویم. حال این 'قاب' میتواند صفحهی اول روزنامه که یک ضلع اطلاع رسانی یومیه با ویژگیهای دوره مدرن و شهرنشینی است باشد، یا اینکه' قاب' تلویزیون و یا رسانههای دیگر.
ببینید 'قاب' اول همان چارچوب روزنامه است، 'قاب' دوم، 'قاب' صفحه اول یا همان عناوین و تداعیهای یک عنوان است. حال این عنوان میتواند یک خبر سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و... باشد. قابها بسته به ماهیت روزنامه دارای تداعی متفاوتی هستند، مثلاً تداعی قاب روزنامهی همشهری با روزنامه ایران (شاید در اصولی با هم مشترک باشند) در ایجاد تداعیها و انتظارات به مخاطبان خود بسیار متفاوت هستند. قاب دوم هر روزنامهای نشانهها و انتظارات خاص خود را در مخاطبان القا میکند. این قابهای روزنامهها در هر دورهای یک تداعی خاص دارد و در دورهای دیگر کاملاً متفاوت خواهد بود.
در واقع اینجا است که نشانهشناسی نقش خود را ایفا میکند. نشانهشناسی در این جا یعنی برآورد کردن و تحلیل این انتظارات. یعنی اینکه من مخاطب چه معنایی از این تداعیها دریافت کردهام، افق انتظاراتم از خواندن این مطلب چیست؟ و اینکه چگونه این معنا را دریافت میکنم. به همین تداعیهای نشانهشناختی قابها در دورههای مختلف اجتماعی، نشانهشناسی میگویند. در نتیجه نشانهها، خبرها، تحلیلها، ترجیحهای نشانهای، ترکیبهای زبان و تصویر و... قبل از آنکه در ذات خودشان معناهایی داشته باشند (بعضاً به دلیل وابستگیای که به زبان و نظامهای رمزی تصویری دارند، دارای بارهای معنایی خاصی هستند) بسیار وابسته به قابهایی هستند که در نشانهشناسی، پیرامون آنها را احاطه کرده است. یعنی اینکه ما در درون چه قابی این مطالب را میخوانیم.
خواندن یک خبر و نوع نگاه ما به آن در نشانهشناسی اهمیت دارد. اینکه آیا باید یک خبر را کنایهای خواند، آیا باید ناامیدانه خواند، آیا باید آن را سیاسی خواند و... . چرا که هر قابی به یک جریان فکری خاصی تعلق دارد. ما پیوسته درگیر یک چالشی هستیم که این چالش برای یک نشانه شناس بهصورت آگاهانهتر ولی برای مخاطب ناخودآگاه رخ میدهد. اگر با همین توده وارد بحث شوید آن را از ناخودآگاهی به خودآگاه میآورند و دقیقاً وارد چنین بحثهای میشوند، در واقع با نظامهای نشانهای برخورد نمیکنند. روزنامههای مختلف دلالتهای خاص خود را دارند. آنها قاب های بزرگتری هستند که پیرامون رسانه را گرفتهاند. این قابها در واقع تعیین کنندهی نظامهای کلیتر دلالتها در رسانه هستند. یعنی اینکه من این مطلب را چگونه باید بخوانم و یا اینکه قرار است این مطلب، افکار عمومی را به چه سمت هدایت کند. یعنی اینکه قاب عمومیتر یک روزنامه قرار است افکار عمومی را به سمت نوعی موفقیت دولت، سفیدنمایی اغراق شده و یا سیاهنمایی و غیره هدایت کند. این قابها متعلق به نظام باورهای اجتماعی هستند. به همین دلیل باورهای نظام اجتماعی دائماً در حال شکلگیری و فروپاشی هستند. این باورها بخشی از نظام دریافت اجتماعی و دریافت مخاطب هستند.
در کتاب نشانهشناسی تزی را معرفی کردم به عنوان 'نشانهشناسی لایه ای' و اینکه متن از لایههای متعددی تشکیل شده است که شاید برخی نسبت به دیگری اصلیتر به نظر برسند، ولی در دلالتهای متن همهی لایهها میتوانند به یک اندازه اثرگذار باشند. حالا ما وارد لایههای کوچکتر روزنامه میشویم. با یک مثال شروع میکنیم. ببینید یک کتاب با یک روزنامه بسیار متفاوت است. یک کتاب حول یک موضوع شکل میگیرد. حول همان موضوع بسط پیدا میکند و استدلال میکند. کتاب جریان خطی ثابتی دارد که دارای مقدمه، فهرست، شروع و یک مؤخره و تمام. در صورتیکه در یک روزنامه لایههای متنی متعددی در کنار هم قرار میگیرند. این لایههای متنی متعدد دوباره در درون قابهای کوچکتری مانند قابهایی که از صحبت کردیم قرار میگیرند. هر کدام از آنها برای خود دارای شناسنامه هستند. یعنی اینکه میگوییم صفحه سیاسی، صفحه اقتصادی، صفحه ورزشی و... . در این قابها متونی قرار دارند که تحت تاثیر قاب خودشان هستند. در واقع وقتی شما خبری از یک حادثه میخوانید، این خبر در درون قاب حوادث و تحت تاثیر آن قرار دارد. اگر غیر از این باشد خواننده دچار نوعی تعارض و هم پوشانی بین قابها خواهد شد. یعنی اگر یک مطلب اقتصادی در قاب حوادث قرار گیرد در تداخل قابها این حالت بهوجود میآید. البته ما در درون روزنامه لایههای همنشین داریم. یعنی اینکه ممکن است به دلیل دو پهلو بودن یک خبر باعث این تداخل لایهها شود. برای مثال خبر یک ترور را ممکن است یک روزنامه در صفحه حوادث منعکس کند و روزنامه دیگر در صفحه سیاسی، و این بستگی به خطمشی آن روزنامه دارد. با این وجود میتوان گفت که متون روزنامه به نوعی درون یکدیگر میتوانند نشر کرده و از هم تاثیر بگیرند. این امر بستگی به جنبه غالب آن مطلب دارد یعنی اینکه یک خبر اقتصادی میتواند جنبه غالب سیاسی داشته باشد همچنین موارد دیگر در نتیجه میتوان گفت که همه لایهها به یکدیگر نشری داشته و از هم تاثیر می پذیرند. در صورتیکه روزنامه ها سعی میکنند آنها را از هم جدا کنند یعنی میخواهند هرکدام از آنها را در قاب های مستقل گفتمانی ثبت کنند. ما در هر قاب گفتمانی متن خاص خود را داریم یعنی اینکه قاب گفتمان سیاسی، گفتمان شهری، گفتمان ورزشی و... داریم. برای یک نشانهشناس قاب و متن این قابها، بسیار مهم است. رمزگان اجتماعی متفاوتی نیز ناظر بر کار آنها هستند.
منظور از اینکه گفتم قابهای کوچکتر تحت تاثیر قابهای بزرگتر قرار میگیرند این است که ممکن است روزنامهای اخبار حوادث را با آب و تاب بیشتری منعکس کند. شاید از لحاظ اقتصادی و شاید هم به دلایل دیگر؛ چرا که مردم حوادث را دوست دارند. من هم به عنوان یک نشانه شناس اجتماعی صفحه حوادث را مطالعه میکنم. در واقع بحران معنا را در صفحه حوادث میتوان پیدا کرد. بحران ارتباط را، عدم امکان ارتباط را ... یعنی این همسرکشیها، اعتیادها و ... . تمامی اینها ممکن است از زاویهی دید مختلفی دیده شود. یک نگاه هم، نگاه نشانهشناسی اجتماعی و فرهنگی است زیرا خود قتل یک نوع رابطه یعنی ارتباطات (حالا ناارتباطات) و یا بحران ارتباطات است. یعنی اینکه وقتی یک آدم فکر میکند کسی حرفش را نمیفهمد در بدترین حالت دست به کشتن آن فرد میزند. اگر مردم زبان همدیگر را بفهمند میتوانند همدیگر را قانع کنند. درست در اینجا است که مسئله معنا دخالت دارد؛ یعنی به دلیل اینکه ما حرف همدیگر را نمیفهمیم دست به محو کردن و یا کشتن همدیگر میزنیم. چرا که نمیتوانیم ارتباط معناداری با هم برقرار کنیم. چون رمزگان مشترک و پاسخهای مشترک برای ارتباط نداریم. اگر صفحهی حوادث را از منظر نشانهشناختی اجتماعی و فرهنگی مورد مطالعه قرار دهیم، متوجه میشویم همهی مسائل تحت تاثیر قابهای بزرگتر هستند. یعنی قابهای درونی و یا قاب سیاسی، شهری، اجتماعی و... . روزنامه حقیقتاً تحت تاثیر آن خط مشی و یا قاب بزرگتر رسانه قرار دارد. بحث دیگری که در کنار بحث گفتمانهای سیاسی، شهری، اجتماعی و ... میتوان مطرح کرد، بحث فنی - صوری و ساختاری روزنامه است.
باید بگویم منظورم از بحثهای صوری و فنی، همان ساختار روزنامه است. یعنی اینکه روزنامه یک رسانه دیداری است. این رسانه دیداری ترکیبی از نوشتار و تصاویر به طور عام است. نوشتار در روزنامه یک نوع بازنمود زبانی است. زبانی که به شکل دیداری ارائه میشود. زبان وجه تصویری هم دارد. منظور از تصویر یعنی شکل، فونت، رنگ، سایز و... . بنابراین نوشتار دو کاربرد دارد. یک کاربرد خطی که بازنمود ثبت شده بر کاغذ است و همان تجلیل عینی مادی زبان بر روی کاغذ است، دوم کاربرد تصویری آن است. در رسانههای دیداری از کاربرد تصویری نوشتار استفادههای بسیاری میکنند. یعنی با تغییر فونت، رنگ، اندازه و... یک نظام نشانهای بصری را به سایر جنبهها اضافه میکنند. در رسانهای چون روزنامه بین نوشتار و تصویر رابطهای وجود دارد. 'رولان بارت' (Roland Barthes) این رابطه را به عنوان 'لنگر' و یا به عبارتی دیگر' لنگر اندازی' (Anchorage) مینامد. او میگوید: 'رابطهی بین نوشته و تصویر در محیطهای ترکیبی این است که نوشته دامنه باز تصویر را محدود میکند و یا تصویر دامنه باز نوشته را محدود میکند'. او این نکته را با استعارهی قایق توضیح میدهد. اگر یک قایق در دریا لنگر نداشته باشد باد آن را به هر طرف خواهد کشاند. در مورد تصاویر هم همینطور است. تصاویر برای رسیدن به نزدیکترین مفهوم کمک و دامنه باز نوشته را محدود میکند. یعنی یک لنگر روی زبان میاندازد. عکس این قضیه هم صادق است، یعنی زمانی این نوشته است که لنگر روی عکسها میاندازد و دامنهی باز آنها را محدود میکند. در واقع یک رابطه دوجانبه و دائمی بین نوشتار و تصویر وجود دارد که برانگیزندگی و ترغیب را در مخاطب بهوجود میآورد. از نظر نشانهشناسی به آن پیامهای ترغیبی میگویند. حال این پیام میتواند یک پیام تبلیغاتی و یا یک خبر سیاسی باشد. ما در تبلیغات، بسیار گرایش داریم که نوعی تصویر بهشت گونه را به مردم ارائه دهیم. این به دلیل وجه آرامش طلبی انسان است که روانشناسی تبلیغات از آن بهرهجویی میکند. اگر توجه کنید تمام تصاویر و نوشتارهای موجود در تبلیغات به نوعی ترغیبی و برانگیزنده هستند. یعنی به نوعی کاذب هستند. میتوان گفت، کلاً نقش تبلیغات مبتنی بر نشانههایی است که دلالتهای کاذب دارند. در مجموع در رسانه، بازی بین تصویر و نوشتار وجود دارد، البته با کارکردهای متفاوتی که دارند. نوشتار بیشتر حالت اطلاعرسانی دارد. تصویر بیشتر حالت برانگیختگی رویاهای افراد را دارد. بهخصوص وقتی بحث تبلیغات مطرح میشود، مطالب سیاسی و غیره را باید در متون خودشان تحلیل کرد. در بعضی از مطالب غیرتبلیغاتی تصاویر، نقش اعتباربخشی دارند. یعنی تاکید بر صحت و اهمیت مطالب چاپ شده است. مانند استفاده از چهره افراد سرشناس به عنوان یک نشانهی دلالتگر. به عبارت دیگر عکسها به نوعی کلیدی در اعتبار هستند. بعضی وقتها هم صرفاً جنبه تزئینی دارند و باید از منظر زیباشناختی مطالعه شوند.
من معتقدم در یک روزنامه علاوه بر یک کارشناس زیباشناختی، وجود یک زبانشناس و نشانهشناس ضروری است، چرا که برای نمود هر چه بیشتر شکل، تصویر و صفحهبندی روزنامه بهخصوص صفحه اول وجود نظر یک زبانشناس و یا نشانهشناس، کنش ارتباطی روزنامه را ارتقاء میدهد. تحلیلهای آگاهانه آنها باعث میشود از تحلیلهای اشتباه و ناخودآگاه و ناخواستهی مخاطبان جلوگیری شود. در مورد کارشناس زیباشناختی مسئله در روزنامه جا افتاده است، چرا که کارشناسان گرافیکی این کار را در روزنامه انجام میدهند. یک نشانهشناس میداند که در تبلیغات استفاده از واژهی اکنون به جای فردا در مخاطب تاثیرگذارتر است. برای مثال: استفاده از عبارت فردای بهتر با پساندازهای شما در بیمهی تامین اجتماعی، وعدهای بیش نیست. باید بنویسیم: سفر امروز ناشی از پرداختهای شما به بیمهی تامین اجتماعی است. در شعار های انتخاباتی هم همینطور.
متن زبان روزنامه است. وقتی میگوییم 'زبان'، مفهوم عامتری دارد، ولی وقتی میگوییم این 'کلمات' مفهوم خاصتری در زبان فارسی دارند، زبان نظام خاص خود را دارد. به عنوان معنیشناسی زبانی، زبانشناس کسی است که نظام زبان را بررسی میکند. وقتی صحبت از زبان فارسی میشود منظور آن نظام دلالتی درونی شدهی جامعهی فارسیزبانان است که نظام بنیادیتری است و سختتر تغییر میکند. متنیت ندارد بلکه یک توانایی است. مانند صحبت من و شما. اما به محض اینکه محدود شد یعنی وقتی فردیت (چه شخص و چه روزنامه) پیدا کرد، زنجیرهای شد و شکل کلام متوالی به خود گرفت که در آن یکجور روشهای استدلال بهکار رفته و غیره در آن زمان است که نشانهشناسی پیچیدهتر میشود. در واقع زبانشناس روزنامه، کارش تحلیل انتقادی متنهایی است که در دل این قابها جای میگیرند.
تفاوت در این است که وقتی نظام زبانی تبدیل به متن شد و در درون قابها قرار گرفت، آن زمان نشانهشناسی انتقادی، تحلیل گفتمانی، تحلیل انتقادی گفتمان، لایههای متعدد شبکههای سیاسی، موقعیتهای فرهنگی اجتماعی خاص، تحولات و... همه و همه علاوه بر نظام اولیه زبان در دلالتهای این نوشتهها و تصاویر دخالت دارند. به عنوان مثال: کلمهی 'آزادی' در نظام زبان فارسی چه جایی را به خود اختصاص داده است، اینکه آزادی یعنی نه استبداد (در تقابل قرار دارد) و... . آزادی، استبداد، دموکراسی یا مردمسالاری و.... همه در درون نظام، شبکه متمایزی را بهوجود میآورند که هر کدام به دیگری معنا میدهند. یعنی ما معنای کلمه آزادی را در نظام زبان از طریق تعارضی که نسبت به خودکامگی یا استبداد پیدا میکند درک میکنیم. یعنی در نظام است که ارزش را از جایگاهی که کنار استبداد، خودکامگی، دموکراسی و... دارد میفهمیم. در بررسیهای نشانهشناسی است که وقتی گفتمانها و متنها را بررسی میکنیم متوجه میشویم که همه آزادیخواه هستند. همه برای آزادی مبارزه میکنند. حتی بزرگترین دیکتاتورهای جهان حرف از آزادی ملتها میزنند و میگویند اگر ما دست به این عمل میزنیم و یا اگر ما فعلاً جریان را سرکوب میکنیم، برای این است که ما دغدغهی آزادی ملتمان را داریم. اینجا ما میگوییم: اینها به دالهای تهی تبدیل میشوند که مدلولهای شناور دارند، یعنی مدلولهایشان با باکسهای گفتمانی تعیین میشوند، نه مثل آن مدلولی که در نظام زبان شکل میگیرد. پس زبانشناسی در یک مرحله بهصورت مطالعهی کاملاً دانشگاهی و فنی نظام زبان به مثابهی ساختار اجتماعی درونی شده و ذهنی شده انجام میشود؛ چرا که اگر ما آن نظام را نداشته باشیم نمیتوانیم با آن زبان حرف بزنیم و نمیتوانیم همدیگر را بفهمیم. مرحله بعدی مطالعهی زبان در موقعیت و بافتهای گفتمانی است؛ در مسائلی مانند: گفتمانهای فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و غیره. در این زمان یک تحلیلگر انتقادی نمیتواند عضوی خنثی باشد، زیرا در آن تعدد مدلولهای آزادی، تحلیلگر انتقادی هم به یکی از آن گفتمانها تعلق دارد. در واقع از طریق عمل انتقادی، گفتمان دیگری را نقد میکند، چرا که تحلیلگر دست به خوانش نشانههای درون متن با روشهای متفاوت میزند. در واقع عالم ارتباط بینانسانی، عالم نشانهای است. ما غیر از نظام نشانهها، طور دیگری نمیتوانیم باهم ارتباط برقرار کنیم، چون تنها حیوانات هستند که از طریق غریزه با هم ارتباط دارند. ما بهواسطهی نظامهای نشانهای دائماً در حال ارتباط هستیم.
من تا اینجا آنچه را که نشانهشناسی به معنای روزنامه لازم بود گفتم. مفاهیمی چون قابها، لایههای همنشین، گفتمانهای متفاوت، نوع کلام مورد استفاده، افق انتظارات مردم نسبت به قابها و ... . در واقع باید بگویم که دلالتها شناور هستند. یعنی یک تیتر در روزنامههای مختلف، صرفاً در زبان فارسی یا نظام رمزگان فارسی خوانده نمیشود، بلکه در درون نوع قابهایی که قرار دارند یا در دل گفتمانهایی که تولید شدهاند خوانده میشوند و در دلالتها تاثیر میگذارند.
البته ما در بسیاری از جهات تلاشمان را برای گسترش این رشته کردهایم. با این وجود دو راه کار عمده که بهنظرم میرسد ارائه میدهم. اول اینکه دانشگاهها باید در درسهای ارتباطات، روزنامهنگاری، ارتباطات تحلیلی، مطالعات سینمایی و تئاتری و ... درس نشانهشناسی را حداقل به عنوان درس اختیاری ارائه دهند تا دانشجویانی که مایلند وارد این رشته شوند آگاه شوند. البته ما این کار را در دانشگاه هنر شروع کردیم که انشاا... در سایر دانشگاهها ادامه پیدا کند. دوم اینکه اصحاب رسانهها، بهخصوص روزنامهها باید بدانند که اطلاع و آگاهی از نظام نشانهشناسی برای آنها بسیار ضروری است. از اینرو آنها باید کارگاههایی برای تحلیل گفتمان، نشانهشناسی انتقادی، تحلیل نشانهشناسی گفتمان و ... برای خبر نگاران، روزنامه نگاران و عکاسان خود در دورههای کوتاهمدت برگزار کنند، تا آنها را با علم روز نشانهشناسی آشنا کنند. با این کار بیتردید افقهای دیدشان نسبت به مسائل مورد نظرشان گستردهتر خواهد شد. شک نکنید.