فراز و نشیبهای یک مجله ۵۰ ساله
باورتان میشود که در بحبوحه حوادث زمستان 57 که انقلاب اسلامی در حال پیروزی و نظامی دهها ساله در حال فروپاشی بود، مجله دانشمند همچنان منتشر میشد؟ آیا میتوانید باور کنید که در سختترین روزهای جنگ تحمیلی با عراق که اکثر مردم تهران از ترس موشکهای صدام به شهرهای دیگر گریخته بودند، انتشار ماهانه دانشمند حتی یک شماره هم تاخیر نداشت؟ باورش سخت است، اما همه اینها واقعیت دارد...
باورتان میشود که در بحبوحه حوادث زمستان 57 که انقلاب اسلامی در حال پیروزی و نظامی دهها ساله در حال فروپاشی بود، مجله دانشمند همچنان منتشر میشد؟ آیا میتوانید باور کنید که در سختترین روزهای جنگ تحمیلی با عراق که اکثر مردم تهران از ترس موشکهای صدام به شهرهای دیگر گریخته بودند، انتشار ماهانه دانشمند حتی یک شماره هم تاخیر نداشت؟ باورش سخت است، اما همه اینها واقعیت دارد.
تولد یک دانشمند
اول آبان 1342 نشریهای در قطع وزیری راه به دنیای نشریات آن روز ایران گشود که شاید بنیانگذاران آن هم تصور نمیکردند حدود ۵۰ سال بعد همچنان در حال انتشار باشد. بر جلد این نشریه که زمینه آبی نفتی و نواری قرمز رنگ داشت، نام «دانشمند» نقش بسته بود و جملهای به خط نستعلیق در زیر آن :«سخنان نو از جهان تازه برای نسل جدید از دانش امروز و پژوهش فردا». پشت این جلد تابلویی از شاهنامه فردوسی اثر «بهزاد» چاپ شده بود و در صفحه مقابل آن علت انتشار این نشریه به قلم دکتر نصرالله شیفته: «...نویسنده در 25 سال کموبیش فعالیت مطبوعاتی خود همواره در این اندیشه بودهام که جای نشریهای برای نسل دانشمند و یا دستکم دانشخواه در کشور ما خالی است، نشریهای که بتواند دانش امروز و علوم دیروز را در اختیار آن ردهای که خواستار آن است بگذارد. در جهان مترقی اینگونه نشریات با تیراژ فراوان و سازمانی گسترده وجود دارد و شک نیست نسل امروز ما به چنین نشریهای نیازمند است و روزی این کار نیز باید بشود. این فکر در مسافرتهایی که به کشورهای اروپایی و آمریکایی به عمل آورده و با جوانان در تماس بودهام بیشتر در ذهن نویسنده تقویت شد، تا آنکه امروز این فرصت فراهم آمد که به کمک دوست گرامیام دکتر مصطفی الموتی نتیجه این تلاش را به شکل «ماهنامه صبح امروز برای نسل دانشمند» در اختیار شما قرار دهم.» اولین شماره دانشمند را که ورق بزنید، مطالبی نظیر گفت و شنودی با دکتر هشترودی، راهنمای ثبت اختراعات در ایران، راکتور اتمی تهران چگونه کار خواهد کرد، رژیم چاقی و لاغری: حیله داروسازان قرن بیستم، کاوش در اعماق دریا، عجیب ترین اسرار بدن انسان و... را خواهید یافت. در آخرین صفحه این مجله 150 صفحهای، در کادری کوچک شناسنامه مجله آمده است: ع. [عفت] عمیدی نوری صاحب امتیاز، دکتر مصطفی الموتی مدیر و زیر نظر دکتر نصرالله شیفته. «جای اداره» در خیابان فردوسی روبهروی سفارت انگلیس بوده و تکشماره مجله 20 ریال قیمت داشته است. پشت جلد هم آگهی یک شامپوی ایرانی ـ آلمانی چاپ شده است.
دکتر شیفته 20 سال در دانشمند بوده، تا بهمن 62 که دیگر عنوان مدیرمسئول و سردبیر هم از آن او شده بود. از اسفند 62 مدیرمسئول محمد پیراینده است و نامی از سردبیر نیست. عمیدی نوری تا اسفند 63 صاحب امتیاز دانشمند بوده، اما بعد از آن نام بنیاد مستضعفان و جانبازان در برابر این عنوان آمده است. خرداد 64 علی میرزایی مدیرمسئول و سردبیر شده و از تیر 64 عبارت «پرتیراژترین نشریه علمی به زبان فارسی» و «ارگان جوانان روشنفکر و دانشمند ایران» از بالا و پایین لوگوی دانشمند برداشته شده است. شناسنامه مجله هم به صفحه ۲ منتقل شده است. میرزایی تا تیر 72 در دانشمند بوده و بعد از آن تا اسفند 75، احمد فرمد مدیرمسئول و سردبیر بوده است. از فروردین ٧٦ تا آبان ۸۵، علیرضا کریمى مدیرمسئول دانشمند بوده و سیدمحمدعلی عمادی نیز از همان تاریخ تا مرداد ۸۵ سردبیری دانشمند را بهعهده داشته است. یعقوب مشفق از آذر ۸۵ تاکنون مدیرمسئول دانشمند بوده است و علیاکبر قزوینی نیز از شهریور ۸۵ تاکنون سردبیری این مجله را بهعهده داشته است.
فروردین ٥٨ دانشمند یک ویژهنامه نوروزى در ١٨٠ صفحه منتشر کرده بود که رقم ٦٠ هزار نسخه تیراژ زیر لوگوى آن نوشته شده بود. بهاى آن شماره ١٠٠ ریال بود. سال ٧٠ دانشمند را با ٣٠٠ ریال میشد خرید و اواخر ٧٥ با ١٥٠ تومان. اردیبهشت ۸۵ یک شماره دانشمند در ۱۰۰ صفحه، ۴۵۰ تومان قیمت داشت. در اواخر سال 85 قیمت دانشمند به 600 تومان رسیده بود، اردیبهشت 89 این مجله 1200تومان بود و شماره آذرماه 9۰ این نشریه که ۳۴ هزار نسخه تیراژ دارد، هماکنون با قیمت 1500 تومان روی کیوسکها موجود است.
نشریه ای در کانون توجه
از دوران پیش از انقلاب و اوایل انقلاب دانشمند کسی در دسترس نیست. بنابراین به سراغ علی میرزایی میروم، اولین کسی که پس از انتقال امتیاز دانشمند به بنیاد مستضعفان، مدیریت دانشمند را به عهده گرفت و هشت سال این نشریه را در اوج نگه داشت. چاپ مقالات متنوع و با کیفیت، جمع آوردن گروهی از استادان و صاحبنظران به عنوان مشاوران و ویراستاران مجله و انتشار منظم ویژه نامهها و ضمیمههای موضوعی، شاهدی بر این مدعاست. از او که هماکنون صاحب امتیار، مدیر و سردبیر فصلنامه «نگاه نو» است، در باره دلیل انتقال امتیاز دانشمند میپرسم. میگوید: «در جریان نبودم.» و اضافه میکند که گویا اموال آقای عمیدی نوری مصادره شده بود که دانشمند هم جزء آنها بود. اما حکایت پیوستن خود او به دانشمند شنیدنی است. میگوید: «آن زمان مهندس طهماسب مظاهری رئیس بنیاد بود. ایشان بودجهنویسی را در بنیاد آغاز کرد و هر روز مدیران هر یک از سازمانهای تابعه برای بیان وضع بودجه و برنامههایشان نزد او میآمدند. من هم چون سازمان برنامهای بودم در این جلسات شرکت میکردم.» تاکید میکند که خودش سمتی در بنیاد نداشته و ادامه میدهد: «یک روز سرپرست دانشمند آمد و برنامههایش را گفت. اما آن فرد که قاعدتا باید آدمی کاربلد میبود، نتوانسته بود یک برنامه درست و حسابی ارائه بدهد و این آقای مظاهری را خیلی ناراحت کرد. بعد از رفتن او، همینطور که نشسته بودیم دیدم آقای مظاهری دارد حکم انتصاب من به عنوان مدیر دانشمند را با مداد روی کاغذ مینویسد. من خندیدم، کاغذ را پس دادم و گفتم آقای مهندس نکنید این کار را... این جریان مال اسفند بود و من نوروز آن سال مسافرت خارج از کشور بودم. اما وقتی اواخر فروردین برگشتم دیدم روزنامهها خبر انتصاب من را نوشتهاند و حیرتآور اینکه مجله هم به اسم من درآمده بود!» به این ترتیب او در مقابل عملی انجامشده قرار میگیرد و چاره ای جز ادامه کار نمیبینید.
میگویم حتما بنیاد خیلی به شما کمک (مادی و معنوی) میکرد. اما پاسخ منفیِ او قاطعانه است: «به هیچ وجه. از روزی که کارم را شروع کردم تا آخر حتی یک ریال هم نگرفتم.» میگوید نه تنها کمک نگرفتیم، که حتی به بنیاد کمک هم میکردیم: «من مجله را روی پای خودش اداره میکردم.» در عین حال، تاکید میکند که حمایتهای معنوی نقشی کلیدی داشته است: «رئیس بنیاد جلوی کسانی که مدعی بودند صاحب دانشمندند، ایستادگی میکرد و اجازه میداد ما کار کنیم. من چهار سال در زمان آقای مظاهری، مدت کوتاهی با آقای باقریان و حدود سه سال هم با آقای رفیقدوست کار کردم. یکی از شرایط من برای کار کردن این بود که باید تنها با رئیس بنیاد طرف باشم، نه مثلا با معاونها یا فلان دارودستهها.»
با همه اینها، انشار مستمر نشریهای چون دانشمند بدون هیچگونه کمک مالی به نظر باورپذیر نمیآید. میرزایی توضیح میدهد: «من به حمایت مادی و اینکه دولت پول خرج مطبوعات کند اعتقاد ندارم. مجله باید خوب باشد و خوب فروش کند و خرج خودش را درآورد.» میگوید در زمان من تعداد مشترکان مجله به 14 هزار رسیده بود که فکر میکنم در تاریخ مطبوعات ایران سابقه نداشته است. اضافه میکند که موقع شروع کار، ما دو اتاق تحویل گرفتیم و آخر سر ساختمانی پنج طبقه تحویل دادیم که یک طبقه آن کتابخانهای علمی و مرجع بود که کتابهایش را از آمریکا و اروپا سفارش میدادیم. میگوید: «بنیاد در آن زمان مشهور بود که از نظر مالی بی در و پیکر است. ولی ما هر سال به همت مدیر مالی یک گزارش حسابرسی میدادیم که بدون کوچکترین ایراد به تصویب میرسید.» توضیح میدهد که سه گروه حرفهای را در دانشمند سازماندهی کرده بود تا بتواند امور را به بهترین شکل هدایت کند: «آن موقع سه گروه اجرایی، مالی و علمی در مجله بودند و به نظر من اگر در هر مجله ای این سه گروه متخصص باشند و درست کار کنند، طبیعی است که به درآمدسازی خواهد رسید.» در عین حال تاکید میکند که عنصر حمایت معنوی باید در کنار اینها باشد تا مجله بتواند به حیات خودش ادامه دهد: «آقای دکتر سروش به ما نامهای نوشت و اظهار کرد که دانشمند شجره طبیه انقلاب اسلامی است. آقای میرحسین موسوی نخست وزیر در نامهای دانشمند را مجلهای استثنایی خواند. حتی خود آقای مظاهری هر شماره دانشمند را میخواند و کنار مطالب حاشیهنویسی میکرد و نکاتی را از لحاظ علمی تذکر میداد.» میرزایی میگوید: «هرکدام از اینها کافی است تا آدم را دو سال شارژ کند.» اما سرانجام برخی حرف و حدیثها، خستگی ناشی از هشت سال کار سنگین (که سه سال آن در زمان جنگ بود) و آغاز به انتشار نگاه نو، باعث میشود تا میرزایی از دانشمند برود: «من جمعا 11 بار استعفا دادم که بالاخره یکی از آنها پذیرفته شد.» میرزایی در حالی در سال 72 دانشمند را ترک کرد که «چهار میلیون تومان پول در حساب دانشمند بود و به هیچکس بدهکار نبودیم.»
ماندن در سالهای سخت
دانشمند در چند سال اخیر چندین بار تغییر محل دفتر داشته است. یک بار از کوچه شهید مهماندوست (نزدیک خیابان شهید بهشتی) به طبقه فوقانی تماشاگه پول در میرداماد نقل مکان کرد و پس از آن هم به ساختمانی در نبش خیابان سمیه ـ استاد نجاتاللهی. پس از آن به طبقه چهارم ساختمانی در خیابان خالد اسلامبولی نقل مکان کرد و حدود یک سال بعد باز به ساختمانی دیگر در همان خیابان رفت. این نقل و انتقالها در همینجا پایان نیافت و از ابتدای سال ۹۰ باز دانشمند مجبور شد در دفتری دیگر و این بار در کوچه شهید دانشکیان بالاتر از میدان ولیعصر مستقر شود.
دانشمند در کوچه شهید مهماندوست ساختمانی چهارطبقه را در اختیار داشت. ساختمان خیابان استاد نجاتاللهی قدیمی و فرسوده بود و واحدی از آن در اختیار دانشمند قرار داشت. در خیابان خالد اسلامبولی، واحدی در طبقه چهارمِ ساختمانی متعلق به بنیاد مستضعفان را به دانشمند داده بودند. در همه این ساختمانها، مجله دانشمند مستقل بود و میشد در اتاقی اختصاصی به دیدار مدیرمسئول و یا سردبیر رفت. اما با انتقال دفتر دانشمند به ساختمان دوم در خیابان خالد اسلامبولی، این استقلال از بین رفت و دفتر دانشمند جزئی از موسسه «نوین دانشمند» شد. در آنجا، میز مدیرمسئول و سردبیر فقط با یک پارتیشن از هم جدا شده بود. با آمدن به ساختمان کوچه شهید دانشکیان، آن تفکیک فضای مختصر هم از بین رفته و مدیرمسئول و سردبیر دانشمند هر کدام فقط یک میز در اتاقی دارند که با تحریریه هفتهنامه بنیاد و مجله توسعه مدیریت مشترک است.
در دفتر دانشمند زمانی میشد تصویر پرفسور حسابی را دید و اینشتین را، و دیگر دانشمندان ایرانی و خارجی که از پشت قابهای شیشهای فضای دفتر را نظاره میکردند. زمانی دفتر دانشمند یک کتابخانه بزرگ داشت. اما امروز دفتر این مجله دیرپا تقریبا فاقد هرگونه تصویری است که تداعیگر جایی باشند که هر ماه یک مجله علمی پروپیمان در آن تولید میشود.
زمانی در دفتر دانشمند میشد میز نور و ماشین تحریر را دید، مربوط به سالهایی نه چندان دور که خبری از کامپیوتر نبود و صفحات با دست و با استفاده از قیچی و چسب و البته هنر دست صفحهآرا چیده و بسته میشدند. چند سالی صفحات دانشمند با نرمافزار «نشر الف» بسته میشد، اما بعدتر نرم افزار InDesign با امکانات بیشتر و کاربرد سهلتر وارد گود شد. در ادامه، مدتی دانشمند با نرمافزار Page Maker و برنامه فارسیساز پروین صفحهآرایی میشد. اما هماکنون با آمدن نسخههای جدیدتر InDesign که پشتیبانی بهتری از زبان فارسی دارند، دانشمند تماما با این نرمافزار و با هنرمندی «ناظم رام» صفحهآرایی میشود.
دفتر دانشمند در همه این سالها شاهد آمدن و رفتن افراد زیادی بوده است. در دفتر کنونی مجله، یکی از قدیمیترین افراد که ۱۸ سال است در دانشمند است، «مینو مهرعلی» مدیر تولید این مجله است. «ناصر شبستری» مدیر اجرایی، «فاطمه مولازاده» مدیر امور مالی و «بیتالله رجبی» مسئول اشتراک و بایگانی هم جزو افراد قدیمی نشریه محسوب میشوند.
دانشمند چند سالی است که بخشی از صفحات خود را رنگی کرده و هماکنون بیش از نیمی از ۱۰۰ صفحه هر شماره رنگی است. اما تخصیص ندادن بودجه کافی، هنوز امکان نداده تا این مجله تقریبا ۵۰ ساله تمامرنگی منتشر شود. این روزها مجلات نوپای بسیاری را میتوان روی کیوسکها دید که با کاغذ گلاسه و چاپ تمامرنگی منتشر میشوند. با این همه، خوانندگان دانشمند عموما در پی آب و رنگ نیستند و محتوای مجله بیش از هر چیزی مورد توجه آنهاست. در عین حال، مجله روی کاغذ سفیدِ غیررول و بهصورت افست چاپ میشود که هرچند زمان چاپ را کمی طولانیتر از افست روتاتیو میکند، اما کیفیت مناسب عکسها و نوشتهها را تضمین میکند.
دانشمند در سالهای اخیر با رقبای جدیدی مواجه شده است، اینترنت و شبکههای 24 ساعته تلویزیونی و ماهوارهای بخشی از آنها هستند. همه اینها در حالی است که خود دانشمند هنوز وبسایتی در خور شان و جایگاه این مجله ندارد. جز اینها، به نظر میرسد که آن عنصر «حمایت معنوی» مدت مدیدی است که سایهاش کمتر بر سر دانشمند است. همان که به قول میرزایی: «اگر نباشد مدیر دلسرد میشود. از مدیر باید پشتیبانی کرد. حمایت نه پول، که توجه است.» همه این عوامل دست به دست هم داده تا دانشمند به بخش زیادی از مخاطبان بالقوه خود دسترسی نداشته باشد. از پرفسور حسابی نقل است که ایشان سرمایه یک کشور را نه نفت یا ذخایر زیرزمینی، که ذهن و دانش جوانان میدانستند. دانشمند پس از نزدیک به نیم قرن انتشار بیوقفه، دیگر به یک «سرمایه ملی» تبدیل شده است؛ نشریهای که اگر قویتر باشد میتواند جریانساز باشد و فراهمکننده بستری برای رشد و نمو استعدادهای علمی، برای سوق دادن ذهن نوجوانها و جوانها به موضوعاتی عمیقتر. دانشمند ۵۰ ساله ما در آستانه سالخوردگی هنوز جوان است و تنها کمی توجه میخواهد. آیا این کمترین خواسته هم از او دریغ خواهد شد؟