شبکه های اجتماعی؛ فرصت، نه تهدید

شبکه های اجتماعی؛ فرصت، نه تهدید

ام البنین قرائی، زینب کوهیار - «کتابی می‌خواندم که شروع جالبی داشت. نویسنده در مقدمه می‌گفت، می‌خواهد با دو گروه صحبت کند؛ گروه اول کسانی هستند که اصلا نمی دانند فضای وب و سایبرچیست، پس لطفا  کتاب را بسته و خواندن آن را دنبال نکنند. گروه دوم کسانی اند که از من می پرسند بابا تو دیگه کی هستی که می خواهی در مورد فضای وب از طریق کتاب حرف بزنی! من اگر جای نویسنده بودم، کتاب الکترونیکی  بیرون می دادم تا بهانه این  گروه دوم هم از بین برود. مسئله این است که  فضای مجازی  هست، وجود دارد، خودش را به ما تحمیل کرده و باید در موردش حرف زد، نباید بهانه گیری کرد».  اما بهانه ما برای صحبت در مورد بخشی از رسانه های حاضر در این فضا، برگزاری همایش روز رسانه های اجتماعی بود تا از افقی دیگر به این رسانه های نو ظهور نگاه کنیم و آن ها را فرصتی برای رشد آگاهی و اطلاعات و تحولات اجتماعی و فرهنگی بدانیم. معنا و مفهوم، ظرفیت ها و قابلیت های رسانه های اجتماعی، افزایش روز افزون شمار کاربران، تاثیرات این رسانه ها در هویت یابی و نقش دوگانه آن ها در دامن زدن به وفاق یا تضادهای اجتماعی، تاثیر آن ها در خیزش ها و جنبش های اجتماعی و چگونگی پژوهش در مورد کارکردها و نقش های این رسانه‌ها، از جمله مسائل و موضوعاتی است که در گفت و گویی صمیمی با دکتر یونس شکرخواه، عضو انجمن ایرانی مطالعات جامعه اطلاعاتی، سردبیر همشهری آنلاین و رئیس مرکز مطالعات امریکای شمالی و اروپا دانشگاه تهران در میان گذاشته ایم که در ادامه از نظرتان می گذرد.

***

قبل از هر سوال دیگری بفرمائید شما چه تعریفی از رسانه های اجتماعی دارید و این مفهوم از چه زمانی بر سر زبان‌ها افتاد؟

وقتی رسانه اجتماعی را با تعبیر کلمه social media  استفاده  می کنیم، این کلمه جغرافیای معنایی پیدا می کند. یعنی رسانه ای است که خودش را در قالب یک اساس یا platform به دنیا عرضه کرده است؛  ظرفی است که به خدمت می گیریم تا حرف هایمان را روی آن سوار کنیم. فضای سایت یک پلتفرم است و به جای این که پیام را از یک جمع محدود به جمع محدود دیگر منتقل کند، از یک جمع وسیع به یک جمیع وسیع دیگر منتقل می کند. یک از ویژگی های این فضا، افقی  بودن است یعنی غیر سلسله مراتبی است. ما در فضای دیجیتال، اگر بخواهیم بر پایه وب تولید محتوا کنیم، یک گردش کار می نویسیم. باید جای سردبیر، دبیر سرویس، عکاس و خبرنگار را تعریف کنیم. این ساختار، سلسله مراتبی است و در آن  باید به هرکدام از این اجزا اختیارات ویژه ای بدهیم. از شما می پرسم آیا یک دبیر سرویس اختیار دارد که مطلب  خبرنگارش را رد کند؟ پس باید برایش این اختیارات را درنظر بگیریم. اما ساختار social media افقی است به نحوی که توصیف شغل درآن صورت نمی گیرد. اینجا ما یک گردش کار افقی داریم. دومین ویژگی اش این است که همیشه در دسترس است و پیوستگی دارد. ویژگی بعدی اش چند سویگی است، یعنی همه می توانند به آن مراجعه کنند. خیلی ها معتقدند که social media، وب 2 است، هرچند که وب پایه هم هست. نکته مهم این است که social media چیز عجیب غریبی نیست. پایه ای است که می توان آن را همه جا نصب کرد و کاربران از آن استفاده کنند. گونه های مختلفی هم  دارد که این مسئله ما نیست. از دید من رسانه اجتماعی یک application   و یکplatform  با کاربری های مختلفی است که ما می توانیم از آن انتظارات متفاوت داشته باشیم.

تولد رسانه های اجتماعی به چه زمانی برمی گردد و چه تحولات تاریخی را می توان برای آن ها در نظر گرفت؟

در مورد تاریخچه، ما نمی توانیم بگوییم که رسانه اجتماعی از فلان سال به دنیا آمد؛ یک فرآیند بود که اتفاق افتاد. از زمانی که امکان  فعالیت جمعی شکل گرفت، ما به سمت ارتباط جمعی حرکت کردیم. حالا از حوزه چاپ و رادیو و تلویزوین بیرون می آییم و به طور مشخص در فضای آنلاین حرف می زنیم. عده ای می گویند، از دهه نود وقتی «تیم برنرز لی»، اینترنت را hyperlink  می کرد، ما  به سمت رسانه های اجتماعی رفتیم؛ قبل از آن تنها متن خالی داشتیم. خود برنرز لی هنوز زنده است و گاهی به شوخی می گوید که از اینترنت سردر نمی آورد. اگر جنبه امروزی تر رسانه های اجتماعی را می خواهید باید از دهه نود به بعد، یعنی از GeoCities به بعد را مطالعه کنید.  در سال 1994 مدل های GeoCities را داریم و سال  1997 وبلاگ ها را داریم و تحولات در این فاصله از اواسط دهه 90 جلو می آید. حالا روی وب اجتماعی، رسانه اجتماعی ایجاد شده که اسامی مختلفی هم دارد؛ مثل YouTube  یا Flickre  که به نوعی تکنولوژی  به اشتراک گذاشتن هستند. امروز مهم ترین نمونه این تکنولوژی ها iCloud است که در صورت دادن اطلاعات به آن، هرجای دیگری که ID داشته باشید، به آن دسترسی هم خواهید داشت.

در جایی گفته بودید که مسجد هم رسانه اجتماعی است. چه تعریفی از رسانه های اجتماعی می توان ارائه داد که مسجد را هم در بر گیرد؟

بله. مسجد می تواند رسانه اجتماعی باشد. رسانه یک ابزار است که از طریق آن انتقال پیام صورت می گیرد که  این، یا یک طرفه است یا دوطرفه، یا درون فردی یا میان فردی و یا جمعی است. ارتباط جمعی گونه های مختلفی دارد، از یکی به یک جمع، از یک گروه به یک گروه و از یک گروه کوچک به یک گروه بزرگ.  اینجاست که یک رسانه، می تواند اجتماعی باشد چراکه میزان گیرندگانش زیاد است. بر مبنای این تقسیم بندی، عجیب نیست که مسجد یک رسانه اجتماعی باشد.

در مورد کارکردهای ظرفیت های رسانه های اجتماعی می بینیم که در بخش های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و علمی و حتی نظامی نیز از این رسانه ها استفاده می شود. من جایی خواندم که پنتاگون هم به دنبال راه اندازی شبکه اجتماعی است.

من الان می توانم ژانرهای شبکه اجتماعی را چون هنوز توسعه نیافته بیان کنم، اما مطمئنم که در آینده این تعداد تغییر می کند. افراد مختلف برای استفاده از شبکه ها، فلسفه های خودشان را دارند. برای مثال پنتاگون در آمریکا یک شبکه اجتماعی راه می اندازد و حتما مقاصد نظامی اصلی ترین هدف اوست، زیرا با شبکه اجتماعی به سرعت می تواند به تمام اعضایش یک فرمان را منتقل کند. یا فرض کنید سازمان بحران شهری در تهران بخواهد از رسانه اجتماعی استفاده کند، کسانی اعضای آن خواهند بودند که با ستاد بحران ارتباط سازمانی دارند یا آموزش هایی در حوزه مددکاری و آتش نشانی و زلزله دیده اند. آن‌ها به منظور دیگری از شبکه استفاده می کنند. من یک بار به دوستان گفته بودم که این تکنولوژی  مثل خمیر پیتزاست و هرکسی می تواند مواد خودش را بریزد و نمی فهمم چرا تلاش می شود که این پدیده عجیب و غریب به نظر بیاید. مثال دیگری می زنم؛ با یوتیوب فقط می توانیم دانلود و آپلود ویدئو را انجام دهیم. این یک ژانر  برای رسانه اجتماعی است که حول محتوایی مانند ویدئو شکل گرفته است. با ویکی پدیا چه می توانیم بکنیم؟ گرفتن و دادن محتوا که اتفاقا  سلسله مراتب هم برای آن گذاشته شده و برخی مدخل ها سردبیر دارند. البته ویکی پدیا آزاد بود ولی حالا سرمایه دیجیتالی آن جا شکل گرفته و برروی آن سیاست هایی اجرا می شود. می بینید که رسانه اجتماعی می تواند ژانرهای متفاوتی داشته باشد و اهداف و منظورهای مختلف به لباس رسانه اجتماعی در آید.

 پس با تعاریف شما شبکه اجتماعی  به لحاظ پلتفرم  بومی و غیر بومی ندارد ؟

به طور قطع فرهنگ استفاده از تکنولوژی هر کشور متفاوت از کشور دیگر است. مثلا ایرانی ها تلویزیون را روشن می کنند درحالی که نمی بینند. من می گویم  از نظر محتوا حتما ما بومی و غیربومی را داریم که بحث محتوای محلی و زبان محلی مطرح می شود. شما فکر می کنید آن‌چه در فیس بوک ایرانی در جریان است، در فیس بوک آمریکایی هم  همان هست؟ فیس بوک برای آن‌ها وسیله سرگرمی نیست و عمدتا کارکرد شغلی دارد. وقتی حرف کارکردهاست باید به ساختار فرهنگی توجه کرد و این‌که شبکه در اختیار چه کاربرانی قرار می گیرد. من گفتم که این فیل مولوی است و برای فهمش باید قطعه قطعه اش کنیم و به این بستگی دارد که چگونه از آن استفاده کنیم. فرهنگ استفاده از تلفن همراه بین ما ایرانیان تنها به مکالمه خلاصه می شود، درحالی‌که تلفن همراه ظرفیت های دیگری هم دارد. در مورد شبکه های اجتماعی هم این مطلب صدق می کند. 

فرهنگ استفاده را می توان از طریق رسانه ها یا نهادهای آموزشی اشاعه کرد، اما جای خالی نهادهای آموزشی چون دانشگاه ها در این زمینه همچنان محسوس است.

 ما یک زمانی در مورد اینترنت در دانشگاه حرف می زدیم، می گفتند دانشجو ها را متوقع می کنید. متاسفانه فاصله دانشگاه ها از محیط های واقعی وب زیاد است و محیط های دانشگاهی عقب هستند. بخشی از این عقب ماندگی به دانشگاه ها برمی گردد و بخشی هم تقصیر تکنولوژی است که پرشتاب است. اگر انگیزه واقعی برای رسیدن داشته باشید شتاب تحولات شما را خسته می کند. در کل، عقب هستیم و اگر مدار فرهنگ هال را روی تحولات وبی ایران پیاده کنیم این عقب ماندگی به وضوح مشخص می شود. این مدل پنج پایه تولید، مصرف، مقررات گذاری، بازنمود و هویت را شامل می شود. مثلا اگر یک تکنولوژی تولید شود، مصرف آن چه ملاحظاتی دارد، چه مقررات گذاری انجام می شود، بازنمود این که آیا به آن نیاز هست یا نه ملاحظات دیگری دارد و این که در نهایت توی مصرف کننده چه هویتی داری؟ من در ایران جز یک مرکز، جای دیگری را سراغ ندارم که روی تولیدات و عرضه وب وقت گذاشته باشد و کم و بیش هم با دانشگاه های ارتباطی کشور آشنا هستم و می دانم که متاسفانه عقب هستند. این ماجرا همان طور که گفتم دو رخساره دارد که یکی رخوت و عقب ماندن و عدم اطلاع و تخصص است و دیگری شتاب عجیب تکنولوژی. تکنولوژی منتظر ما نمی ماند.

امروزه افراد زیادی در فیس بوک عضو هستند . اگر مطلبی در فضای فیس بوک  منتشر و دادگاهی  درباره آن برپا شود، بیشتر اعضا متهم هستند یا خود فیس بوک؟ رابطه عوامل انسانی و رسانه های اجتماعی را چطور ارزیابی می کنید.

من برای جواب به سوال شما، از مثال چاقوی جراحی و چاقوی قتل استفاده می کنم. هر دو یک تکنولوژی دارند، ولی یکی می کشد و دیگری نجات می دهد. مقصر چاقوست یا کاربر آن؟ قبل از تعمیم این مثال به فیس بوک باید  چند چیز را  همین جا معنا کنیم. آیا مالکان فیس بوک کاربران را وادار به تولید محتوا به شیوه خاص می کنند؟ یا  کاربران خود مختارند؟ آیا ساختار رسانه‌ای مثل فیس بوک باعث می شود که کاربران این گونه رفتار کنند؟ من از دید خودم فیس بوک و ساختارش را مشکل دار نمی بینم. این همان پایه  است، اما می شود برای عضو گیری در این پایه، سیاست هایی را تعریف کرد. مثلا چه کسانی عضو شوند؟ چه کسانی بتوانند پُست ها را ببینند؟ یک جور قبایل دیجیتال در داخل این پلتفرم بزرگ شکل می گیرد. بحث من این است که ما در حال حاضر نباید به دنبال این‌که یا این است یا آن، برویم.

 رسانه اجتماعی یا شبکه های مرتبط با آن  اجزای بسیاری دارد و برای تحلیل آن باید این اجزا را شناخت. این که مالک فیس‌بوک یک پسر جوان است یک بحث است و این که می رود در وال استریت دارای سهام و یک ثروت بزرگ  می شود، یک بحث دیگر، حتی این که شرکت مایکروسافت سهام آن را می خرد، بحثی جداست. ما با یک جلسه نمی توانیم به این سوال پاسخ بدهیم. آنچه می توانم بگویم این است که می توان مقاصد مختلفی را بار یک پلتفرمی کرد که این امکان را به شما می دهد که غرضی داشته باشید. عرض من این است که سیاست را می توان برای بسیاری از این شبکه ها نوشت اما اجرای آن سیاست در این شبکه ها و درعمل موانع بسیاری دارد. چون همه در برابر هم هستند و همه سردبیرند. هیچ کس خواننده صرف  نیست، هم خواننده و هم سردبیر است. در بعضی شبکه ها می بینیم که یک گروه خاص غلبه دارد. دلیلش هم این است که بسیاری در این ساختار افقی یک پله بالاتر آمده و حالت گرداننده داشته و روی بقیه تاثیر می گذارند. ممکن است بگویید این گرداننده نخش دست کسی دیگر است  که این ادعا را می توان بررسی کرد. یک ساختار افقی می تواند سلسله مراتبی شود. به نظر من سیاست‌گذاری هایی را  که برای شبکه ها می شود، باید فهمید و این که چطور یک نفر از رده هم سطح خارج می شود و به رده رهبری می رسد. این فیس بوک هیچ فرقی با اورکات دیروز ندارد و اورکات دیروز با رسانه اجتماعی چون GeoCities تفاوتی نمی کند، ما باید سیاست ها را استخراج کنیم.

این همان انتقادی است که در همایش روز رسانه های اجتماعی هم  مطرح کردید و گفتید یک داروینیسم دیجیتال در حال وقوع است و هر رسانه ای که قدرتمندتر است باقی می ماند.

درست است، می پذیریم که ژانرهایی که در این شبکه ها ایجاد می شود، تغییرات اجتماعی وسیعی را هم ممکن است ایجاد کند. ما فکر می کنیم که آمدیم صدای خودمان را اعلام کنیم اما صدای دیگران شده ایم. این داستان هویت در شبکه است و واقعا فکر می کنید برای تصویر و توضیح این مسئله یک ارتباط شناس به تنهایی می تواند بگوید که به جواب سوال دست یافته است؟  اگر چنین ادعایی کند، دروغ است. این یک تلاش بین رشته ای می خواهد و نیازمند یک دپارتمان تخصصی است. شاید زمانی یک پروژه ای بگذارند که یک رسانه اجتماعی از جنبه مناسبات، هویت، ارزش ها، ایدئولوژی و انتقال پیام ها و خیلی پارامتر های دیگر بررسی شود و آنگاه یک رگرسیون چند متغیره بدست خواهد آمد.

در حوزه پژوهش پیرامون رسانه های اجتماعی، چه  ملاحظاتی  را باید در نظر بگیریم و آیا  پژوهش های انجام شده در این زمینه،کاربردی است؟

 سوال داشتن در پژوهش اهمیت بسیار دارد. بعد از سوال، این امر اهمیت پیدا می کند که این سوال چقدر مسئله شخصی است و چقدر مسئله اجتماعی. من زمانی تحقیق را تحقیق می دانم که از حوزه مسئله شخصی خارج شده و به یک مسئله اجتماعی پاسخ دهد. عمدتا در همایش روز رسانه های اجتماعی، تئوری هایی را از منظر ارتباطی و رسانه مطرح کردم. به طور حتم یک همکار جامعه شناس تئوری های متفاوتی را بیان می کند، اما کمابیش ما نظریه های همدیگر را می شناسیم. تئوری های مرتبط با حضور اجتماعی، یا کاربری و اقناع یا تئوری های مرتبط باهویت به طور خاص، می تواند کاربرد داشته باشد. نظریه هایی که در مورد چرخش پیام، بیان خود و خودگشودگی هستند هم می توانند واردعمل شوند. من یادم است که در همایش رسانه های اجتماعی، نظریه درک رسانه های مک لوهان را مثال زدم با این تفاوت که این‌جا یک رسانه پهن شده داریم.

اگر بین رشته ای نگاه کنیم بسیاری از تئوری های زبان شناسی به خاطر نوع زبان مورد استفاده کاربر، از اختصارات تا نوع نوشتن می تواند مورد استفاده قرار گیرند. من مشخصا از زاویه ارتباطات نگاه می کنم و روز همایش رسانه های اجتماعی، عمدا جریان دو مرحله ای ارتباط را مطرح  کردم  چون رهبران  و پیروان را هدف قرار می دهد و در جریان دو مرحله ای ارتباط، این که چه کسی صادرکننده پیام و چه کسی دریافت کننده است، هر دو اهمیت دارد.

حال به سراغ مدل ها در پژوهش می رویم. در پژوهش علاوه بر نوع سوال و فراگیری تئوری، مدل های  ارائه شده اهمیت دارد و مدل های تحلیل شبکه مطرح می شود. نرم افزاری است که یک سری خروجی می دهد، ولی خلا موجود در این مدل ها  این است که  بیشتر روندکاوی می کنند. برای مثال هسته ها و ارتباط با پیرامون هسته ها را می بینند و ارتباط آن‌ها را با هم می سنجند ولی یک چیزی که واقعا مسئله است، این که الزاما رد و بدل شدن پیام با پذیرش همراه نیست؛ این نیست که تو گفتی و من پذیرفتم. ما باید برای این پذیرش یا مشروعیت این پیام و این که آیا دریافتش به معنای پذیرفتن هم هست، جایی در نظر بگیریم. به نظر من، با این که نوع روش ها و سوال ها هم درحال تغییر است اما ایرادی ندارد با روش کیو یا تحلیل محتوا کار کنیم؛ یا با تحلیل گفتمان انتقادی می توانیم این‌ها را  به کار بگیریم.

من معتقد نیستم که فضای مجازی هرچه که در گذشته بوده را کنار زده است. حتی معتقدم که برخی حواس شان نیست که تا حدودی این رسانه پهن شده و اگر بخواهند بسیج ناگهانی راه بیندازد خیلی سخت و دشوار است.  این افراد فکر می کنند فضای رسانه های اجتماعی بسیار تاثیرگذار است و معتقد به نظریه تزریقی ارتباطاتند.

 من یک سوال از شما دارم. شنیدید که گفتند انقلاب مصر انقلاب فیس بوک است. براساس آن تحقیقی دیدید؟

خیر ندیدیم؛ ولی فیس بوک عربی را دیدیم. گویا براساس آمار، میزان مشارکت شهروندان مصری بیشتر از شهروندان بحرینی بود.

بله. نمی گویم که چیزی نبوده، اما ما تحت تاثیر رسانه های دیگر این حرف را می زنیم. اگر «سی ان ان» و «نیویورک تایمز» این را نمی گفتند، ما کمتر به این مسئله فکر می کردیم. بنابراین بهتر است نور را روی خود رسانه بیندازیم و پاسخ  خودمان را از آنجا استخراج کنیم. نباید بدون هیچ بررسی، الفاظ و اصطلاحاتی مانند انقلاب توییتری یا فیس بوکی بپذیریم. خیلی وقت ها یک شبکه اجتماعی در خلا نهادهای مدنی به کمک عده ای می آید و اصلا شکی هم در این نیست و باید در مورد آن، تحقیق شده حرف زد.

نکته چهارمی که می خواهم به بحث پژوهش اضافه کنم این است که به هر نظریه ای نمی توان گوش داد. افراد درگیر در این فضاها خود جوان‌ها هستند و تئوری باید از درون جوان ها بیرون بیاید. نمونه های اقتصاد دیجیتالی را باید تئورسین تجربه کرده باشد که بفهمد. افراد حاضر در این رسانه ها می دانند که چه اتفاقی می افتد. شما تا وارد فضای رسانه های اجتماعی نشده باشید نمی توانید فضا را بفهمید. نباید منتظر نسخه های دیگران بود. مرحله چهارم این است که باید منتظر یک سری تئوری هایی باشیم که به فضای وب انتقال داده شده است. تئوری های چپ و مارکسیستی مفهوم طبقه را به فضای مجازی منتقل کردند. دن شیلر پسر هربرت شیلر، کتابی به اسم کاپیتالیسم دیجیتال را نوشته است، بنابراین ما باید منتظر افق های تازه هم باشیم تا صداهای پژوهشی از درون فضای وب بیرون بیاید. بحث هویت از زاویه ارتباطی و جامعه شناختی با همان مفهوم  قابل انتقال به فضای وب نیست، چون ملاحظات دیگری دارد. پژوهش ها به ما نشان می دهند که ما با شخصیت های چند وجهی نه تک وجهی مواجهیم که ممکن نیست افراد براحتی تحت تاثیر قرار بگیرند و عوض شوند. ماجرا به این سادگی ها نیست. درجه پذیرش این کاربران بالا نیست چون امکان چک کردن اطلاعات را در جای دیگر دارند.

برای پژوهشگران ایرانی به طور خاص چه پیشنهادی دارید؟

می گویم نرم افزارهای تحلیل شبکه را هرچه زودتر شناسایی کرده و کار کنند. یک طبقه بندی سه گانه را هم پیشنهاد می کنم؛ می توان به محتوا پرداخت که چه فرآورده فکری دارد. جنبه دوم، نوع خبرهایی که در این فضاها زود به جریان می افتد و سوم خود ساختار و پایه شبکه های اجتماعی قابل مطالعه است، که بعضی ها چون ویکی پدیا در ذات افقی خود، سلسله مراتب ایجاد می کنند.