روزنامهنگاری شهروندی/3
حضور شهروندان در عرصه تولید خبر، در بستر فناوری های نو، خوشایند است، و قدم به قدم، دنیا را به انعکاس سریع وقایع نزدیک میکند. صاحب اطلاعات، صاحب قدرت است و چه کسی است که امروز خواهان قدرت نباشد؟ زمانی شنیده میشوید و دیده میشوید که دارنده متاع اطلاعات باشید...
اشاره: زینب کوهیار- حضور شهروندان در عرصه تولید خبر، در بستر فناوری های نو، خوشایند است، و قدم به قدم، دنیا را به انعکاس سریع وقایع نزدیک میکند. صاحب اطلاعات، صاحب قدرت است و چه کسی است که امروز خواهان قدرت نباشد؟ زمانی شنیده میشوید و دیده میشوید که دارنده متاع اطلاعات باشید. همین میل به تصاحب اطلاعات و انتشار آن است که موجب میشود، تک تک پدیده های اجتماعی، سوژه ای دارای اعتبار و ارزش خبری، برای شهروند روزنامه نگارها باشد. تحلیل گران رسانه و جامعه شناسان، با توجه به این میل فزاینده شهروندان، نگرانی هایی را از منظر حرفه ای گرایی و اجتماعی ابراز میکنند. با دکتر هادی خانیکی، استادیار دانشکده علوم ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی درباره این نگرانی ها به گفتوگو نشستهایم که در نهایت، به بحث درباره تولد یک رهیافت تازه در روزنامهنگاری انجامید. پیش از این، قسمت اول از این سلسله مصاحبه ها با عنوان روزنامهنگاری شهروندی، محصول فناوری اطلاعات، و قسمت دوم ، با عنوان روزنامهنگاری شهروندی، از نظرتان گذشت. اکنون سومین قسمت را با هم میخوانیم.
- روزنامهنگاری شهروندی را باید بیشتر فرصت تلقی کرد یا تهدید؟
بحث آسیبهای روزنامهنگاری شهروندی از فرصتهایش جدا نیست. به عبارت دیگر روزنامهنگاری شهروندی مثل هر پدیده حرفهای جدید، به طور عام، و یا هر پدیده رسانهای به طور خاص، ویژگیهایی دارد که آن ویژگیها وضعیت موجود را بهم میزند. نوعی آرایش جدید یا قطب بندیهایی را به تناسب جامعهای که بدان وارد میشود، شکل میدهد، و به تبع به اعتبار همین ایجاد وضعیت تازه، فرصتها و یا تهدیداتی بوجود میآورد. این که چه نقدی به روزنامهنگاری شهروندی وارد است، بستگی به این دارد که در کدام وضعیت و در کدام جامعه و به اعتبار کدام ویژگی خواسته باشیم داوری بکنیم یا این که به کدام کاربردهای روزنامهنگاری شهروندی توجه کنیم.
یکی از ویژگیهای روزنامهنگاری شهروندی این است که نقش حرفهای ها را کمرنگتر میکند و شهروندان یا مخاطبان را وارد حوزه کار میکند. این کمرنگ شدن نقش حرفهای ها و شکلگیری مناظره بین آنها و تازه واردان، از مناظرههای قدیمی است که در هرجامعهای و در هر پیشه و حرفهای وجود داشته است و حالا وارد حوزه روزنامهنگاری نیز شده است. به اعتبار یک دانش، تخصص و تجربه خاص، فرآوردههای رسانهای مرسوم، دارای مدعیات و پیشفرضهای خاص خودشان هستند. اما روزنامهنگاری شهروندی، تم متفاوتی از روزنامهنگاری حرفهای دارد و این غیر قابل انکار است، به همین دلیل میتوان آن را رقیب روزنامهنگاری حرفهای دید، جایگزینی برای آن در نظر گرفت و یا تغییر دهنده روزنامهنگاری حرفهای تلقی کرد. به نظر من خیلی فرقی نمیکند که در آسیب شناسی روزنامهنگاری شهروندی، به تهدید یا فرصتهایش اشاره کنید، روزنامهنگاری شهروندی بیشتر یک عامل تغییر است. هر چند آن را آسیبی برای حرفهگرایی میدانند اما از دیالکتیک بین این دو روزنامهنگاری، نوعی حرفهگرایی جدیدی متولد میشود که با مفهوم انتزاعی و کلیشهای که از روزنامهنگاری شهروندی و یا روزنامهنگاری حرفهای داریم متفاوت است.
-این رهیافت نو و سنتز بین روزنامهنگاری حرفه ای با شهروندی چگونه اتفاق میافتد و چه ویژگیهایی دارد؟
مستقیم یا غیر مستقیم در مراکز رسمی و غیررسمی، شهروند روزنامهنگاران با حرفه روزنامهنگاری ولو در سطح عمومی آشنا میشوند، و از طرف دیگر آن خاطر جمع روزنامهنگاران حرفهای که در یک تحریریه بستهتر، و در یک زمان وسیعتر هر تصمیمی را میگرفتند و هر انتخابی را انجام میدادند، بهم میریزد. در نتیجه میتوان گفت، یک مفهوم و یک کارکرد دائما در حال تغییر درحال شکلگیری است.
بر اساس تعریفی که نظریهپردازان فضای شبکهای ارائه میدهند، قدرت و پادقدرت در حال تغییر است و گفتمان و پادگفتمانی داریم که دربرابر هم شکل میگیرند و خود پادگفتمان باعث تغییر گفتمان میشود. همین امر در روزنامهنگاری شهروندی هم رخ میدهد. تعبیر درست کاستلز این است که قدرت جریانها از جریان قدرت پیشتر میافتد، این قدرت جریانها، جریانهای خرد و کوچک است.
- روزنامهنگاری شهروندی چه نسبتی با ماهیت وجودی این حرفه برقرار میکند و چه تحولی را در حوزه روزنامهنگاری حرفهای رقم میزند؟
در ارتباط و نسبت بین روزنامهنگاری شهروندی با روزنامهنگاری حرفهای، به نظر من یک کلنجار بین این دو وجود دارد که همراه با کنش و واکنش است اما به یک منازعه آشتی ناپذیر در فرایند تحولات فناورانه تبدیل نمیشود. مرگ یا زندگی یکی از اینها نتیجه این داستان نیست. اگر بخواهم تستی جواب بدهم که آیا روزنامهنگاری شهروندی، روزنامهنگاری حرفهای را نابود میکند، میگویم نه، نابود نمیکند. و اگر سوال کنید که روزنامهنگاری حرفهای زمانی روزنامهنگاری شهروندی را از میان به در میکند، میگویم که نه، این اتفاق نخواهد افتاد. در گذشته این تصور وجود داشت که با رشد فضای مجازی و ظهور e-book کتابخانهها تعطیل میشود، اما امروز کمتر صاحب نظر آیندهنگری است که بگوید کتابخانهها تعطیل میشود و نوشتن از بین میرود و دیگر در آینده نه کتابخانه خواهیم داشت و نه خوش نویس و نه نویسنده و همه با فناوری جلو میروند. اینجا هم بحثی شبیه به همین را داریم. من میگویم در یک نظام ارتباطی واقعبینانه هر رسانه جدید که میآید، رسانه قدیم را در یک جایگاه تازهای بازتعریف میکند نه این که آن را از بین ببرد. البته در جوامع در حال گذار، و دست خوش تغییر، که تغییرات هم تغییرات شتابانی است، انتظار گسست را هم میتوان داشت.
گسستی که بین جامعه و رسانه است بین خود رسانهها هم هست، مثل شکاف بین رسانههای الکترونیک و رسانههای مکتوب. در چنین جامعه پرگسستی، تلویزیون برای رسانهای مثل کتاب تهدید محسوب میشود، ولی در جوامع توسعه یافته تلویزیون عاملی برای تغییر تولید و استفاده و رشد جریان کتاب در جامعه است. ادبیات و البته نحوه استفاده از آن را تغییر میدهد درحالیکه خود کتاب باقی میماند و نابود نمیشود. این به آن دلیل است که هستههای سخت فرهنگ هستههایی نیستند که بتوان آنها را به سادگی با یک تحول فناورانه از میدان به در کرد. کهنه ترها نابود که نمیشود هیچ، تغییر میکند و روی تغییردهنده هم تاثیر میگذارد.
- جدای از تاثیر روزنامهنگاری شهروندی بر دنیای حرفهای، این رهیافت نو درروزنامهنگاری چه نسبتی با جامعه و مخاطبان پیامها دارد؟
در بحثهای گذشته هم گفتم که روزنامهنگاری شهروندی، نامی است که بر طیف گستردهای از سازوکارهای جدید ارتباطی و رسانهای، مثل سایتهای اینترنتی و نشریات چاپی و یا شبکههای رادیویی، و برنامههای تلویزیونی گذاشته شده و نقطه کانونیاش این است که در تولید محتوا، نقش مخاطب برجسته است، یعنی مخاطب محور است. روزنامهنگاری جریان اصلی نقطه اتکایش را روی رسانه میگذارد، یعنی رسانه محور است و در این دیدگاه ما بر این تاکید داریم که حرفهایها حرف اول و آخر را میزنند. بنابراین میبینیم که روزنامهنگاران حرفهای در واقع بر یک ارتباط عمودی تکیه دارند و شهروند روزنامهنگارها بر ارتباط افقی. با در نظر گرفتن این مفروضهها که روزنامهنگاری حرفهای رسانه محور است و روزنامهنگاری شهروندی مخاطب محور به معنی تولیدکننده محتواست و نه مصرف کننده، میتوان گفت به میزانی که سهم مخاطب در تولید محتوا بالا میرود، روزنامهنگاری حرفهای هم از روزنامهنگاری شهروندی برخوردار میشود، و به همان میزان که شهروندان از سازوکارهای حرفهای برخوردار میشوند، روزنامهنگاری حرفهای به روزنامهنگاری شهروندی نزدیک میشود. یک مفروضه دیگر این است که در جامعهای با جریان ارتباطات روان، شکاف بین روزنامهنگاری شهروندی و حرفهای، نسبت به جامعهای که این گسست وجود دارد و عمیق هم هست، به مراتب کمتر است. ما پس از درک این شرایط است که میتوانیم از فرصتها و تهدیدهای روزنامهنگاری شهروندی حرف بزنیم و آن را در سطوح فناوری، فرهنگ و رسانه بررسی کنیم.
- ورود شهروندان به عرصه تولید خبر و اینکه افراد به همه وقایع و پدیدههای اطراف خود به چشم یک سوژه خبری نگاه کنند آیا مناسبات و روابط اجتماعی را سرد و بیروح نمیکند، ،چیزی که این روزها کمابیش شاهدش هستیم و مردم را میبینیم که در حوادث بیشتر تماشاگر یا در حال گرفتن عکس هستند تا مداخله برای جلوگیری از حادثه یا کمک یه مصدومان؟
این نقد را که تمام اتفاقات تلخ و شیرین از منظر شهروند روزنامهنگارها به جای این که اوبژه باشد، سوژه شده است را نمیتوان تنها به روزنامهنگاری شهروندی تنزل داد و باید گفت که به روزنامهنگاری حرفهای هم چنین نقدی وارد است. یادم هست زمانی که در روزنامه کیهان کار میکردم، اوایل دهه شصت، در میدان توپخانه تهران انفجاری رخ داد که نزدیک به هشتاد نفر در آن کشته شدند. صبح آن روز که وارد دفتر شدم، یکی از روزنامهنگاران برجسته که تیترزن معروفی هم بود، در جواب چه خبر من گفت: امروز یک تیتر خوب داریم. و بعد ماجرای انفجار میدان توپخانه و تعداد تلفات را تعریف کرد. برای او به عنوان یک روزنامهنگاری حرفهای، جنبه انسانی ماجرا کمرنگ بود و با نگاهی حرفهای به فاجعه، اینطور از آن یاد میکرد. همین مثال را مقایسه کنید با ماجرای مهسا و کوشا در پل مدیریت که مردم به جای کمک به مهسا، دنبال تهیه عکس بودند و به این فکر میکردند که عجب سوژهای. اینها هر دو یکی هستند با این تفاوت که روزنامهنگار حرفهای مثال من قلم به دست داشت و شهروند روزنامهنگارهای امروز، موبایل دستشان است.
ابزار کار شهروند روزنامهنگارها یک فناوری تازه است که میتوانیم در سطوح مختلفی ارزیابیاش کنیم، هم رابطه مردم با فناوری تازه برای ورود به عرصه روزنامهنگاری شهروندی را در نظر داشته باشیم و هم خود روزنامهنگاری شهروندی را به عنوان یک پدیده تازه و مورد واکنش حرفهای ها یا قدیمیترها بررسی کنیم. این همان بحثی است که راجرز در نشر نوآوریها دارد. از نظر راجرز گروههای نو آور جانب نو را میگیرند، دیرپذیرها جانب کهنه را میگیرند اما تحت تاثیر قرار میگیرند و بخش کوچکی هم هستند که مقاومت میکنند ولی اینها کل جامعه نیستند. در نهایت یک تاثیر و تاثر متقابل است که بین پدیده تازه و گذشته اتفاق میافتد نه یک سازش. و البته این تاثیر و تاثر هم یک فرایند است که ابتدا شکل منازعه دارد اما در پایان آن اتفاق دیگری میافتد. تاکید دارم که این یک فرایند است و اتفاقاتی مثل مقاومتهای سرسختانه در آن دیده میشود تا پذیرشهای نوآوران. شعر فارسی را ببینید. چقدر شعر کهن در برابر شعر نو مقاومت کرد. حالا کسانی را میبینید که هم شعر نو میگویند و هم شعر کهن. این همان نقطهی آرامشی است که در فرایند تاثیر و تاثر وجود دارد.