تولید رضایت یا نارضایتی

تاثیر رسانه‌ها بر سیاست و قدرت

تولید رضایت یا نارضایتی

ارتباطات سیاسی تنها در مفهوم قدرت و حاکمیت تعریف می‌شود. رسانه‌ها به عنوان اولین رفتار طبقه‌بندی شده در ارتباط سیاسی، گزارشگران وقایع سیاسی، منعکس‌کننده گزارش مجامع سیاسی و آنچه در نهادهای قانونگذاری و تصمیم‌گیری سیاسی انجام می‌شود، هستند.

در وجه دیگر، رسانه‌ها به عنوان تریبون بیان عقاید سیاسی، در دست احزاب و سازمانهای سیاسی هستند که جذب هرچه بیشتر مردم به اهداف حزبی و تأثیرگذاری بر نخبگان را دنبال می‌کنند.

به اعتقاد واقع‌گرایان، رسانه هیچگاه به عنوان عنصر سیاست محسوب نمی شود؛ بلکه ابزاری در دست سیاستمداران و صاحبان قدرت است.

گرچه رسانه مبنای قدرت محسوب می‌شود؛ اما در فضای پست مدرن هم آنچه دولت می‌گوید، مبنای راه و رسم رسانه است.

رسانه و سیاست در تأثیری دو سویه نسبت به هم وضعیتهای مختلفی خلق می‌کنند که با ایجاد تأثیرات گوناگون، نتایج متفاوتی را نیز به وجود می‌آورد. مثلاً گاهی رسانه در پوشش خبری خود به‌عنوان ابزاری در دست سیاستمداران به‌گونه‌ای عمل می‌کند که توده‌های مختلف مردم را با سیاستی خاص همراه کند. در همین زمینه در ادامه نگاهی به نظریه‌های حوزه تأثیر سیاست بر رسانه خواهیم داشت.

نظریه تولید رضایت

در این نظریه، رسانه‌های خبری به جای آن‌که بر سیاست تأثیر بگذارند یا به انتقاد از حوزه قدرت بپردازند، پوشش خبری خود را به گونه‌ای سامان می‌دهند که برای تصمیمات سیاسی، موافقت مخاطبان (توده مردم) را جلب کنند. بررسی‌های متعدد توسط هرمان، هاموند و چامسکی بیانگر آن است که پوشش خبری رسانه‌های آمریکا طی دوره‌های بحرانی به گونه‌ای بوده است که نه تنها درجهت نقد سیاست‌های رسمی حکومت نبوده است؛ بلکه به تولید موافقت برای آن سیاست پرداخته‌اند. جنگ سال 1991 خلیج‌فارس با نام «طوفان صحرا»، حمله نظامی به افغانستان به بهانه نابودی نیروهای القاعده و سپس حمله به عراق ازجمله مثال‌هایی است که می‌توان برای این نظریه برشمرد.

نظریه تولید موافقت برای مقامات اجرایی

این نظریه بیانگر آن است که چگونه رسانه‌های خبری در نحوه پوشش خبری خود به گونه‌ای عمل می‌کنند که از تصمیمات مقامات اجرایی کشور (مقامات سه قوه و در رأس آنان رئیس‌جمهور) حمایت کنند. اگر حادثه موردنظر در چهارچوب سیاست دولت و مقامات اجرایی کشور نباشد طور دیگری با آن برخورد خواهد شد. به عنوان مثال می‌توان از کشتار مردم عراق نام برد که رسانه‌های آمریکا آن را به صورت محدود پوشش می‌دادند؛ ولی در حوادث مربوط به بهار عربی در تونس و لیبی با شدت به پوشش خبری تمامی ابعاد می‌پرداختند.

در مثال دیگر می‌توان از دو حادثه سرنگون کردن هواپیمای خطوط هوایی ایران و کره در دهه 1980 توسط آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی(سابق) نام برد. رسانه‌های خبری آمریکا سرنگونی هواپیمایی ایرانی را خیلی ناچیز پوشش دادند و سقوط آنان را ناشی از خطای فنی دانستند، حال آنکه پوشش خبری سرنگونی هواپیمایی خطوط هوایی کره که مربوط به مقامات اجرایی شوروی سابق بود، تا حد ممکن به تفصیل پوشش خبری داده شد.

 نظریه تولید موافقت برای نخبگان

این نظریه گرچه تا حدود زیادی با نظریه تولید موافقت برای مقامات اجرایی یکسان است؛ اما در واقع به جرح و تعدیل‌هایی در بیان رابطه میان رسانه‌های خبری و سیاست پرداخته است.

مطابق نظریه تولید موافقت برای نخبگان باید دو اصلاح در نظریه تولید موافقت برای مقامات اجرایی انجام و آن را تعدیل کرد:

  1. رسانه‌های خبری تنها به تولید موافقت برای مقامات اجرایی کشور نمی‌پردازند؛ بلکه به تولید موافقت برای نخبگان شامل مقامات اجرایی و غیراجرایی می‌پردازند.
  2. تحت برخی شرایط، رسانه‌ها نه تنها به تولید موافقت نمی‌پردازند؛ بلکه صبغه انتقادی نیز به خود می‌گیرند.

به زعم نظریه‌پردازانی چون هالین در کتاب «جنگ سانسورنشده» در شرایط مختلف سیاسی، عملکرد و تأثیر رسانه‌های خبری متفاوت خواهد بود. آنان سه وضعیت را در این خصوص ترسیم می‌کنند که عبارتند از:

الف) وفاق کامل بین نخبگان؛

ب) عدم وفاق بین نخبگان؛

ج) انحراف و انتقاد از سیاست.

در وضعیت «الف»، هنگامی که نوعی وفاق نسبی بین نخبگان درباره مسائل مهم سیاسی وجود دارد، پوشش رسانه‌های خبری در جهت تولید موافقت برای تصمیمات آنان خواهد بود.

در وضعیت «ب» هنگامی‌که بین سیاستمداران و نخبگان بر سر یک مسأله سیاسی اختلاف‌نظر وجود دارد، آنگاه رسانه‌های خبری می‌توانند به انتقاد بپردازند و بر سیاست تأثیر بگذارند. به عنوان مثال جنایت اسفبار زندان ابوغریب هنگامی برملا شد و رسانه‌های خبری به انتقاد از آن پرداختند که بوش مخالفانی در میان اعضای کنگره پیدا کرد؛ زیرا عده‌ای با نزدیک شدن به پایان دوره اول ریاست جمهوری بوش درصدد انتقاد از وی بودند.

در وضعیت «ج» رسانه‌ها می‌توانند باوجود وفاق نسبی نخبگان سیاسی، به انتقاد بپردازند و از نظر و مواضع سیاسی نخبگان فاصله بگیرند. در چنین شرایطی رسانه‌ها می‌توانند به عنوان رکن چهارم دموکراسی عمل کنند.

رابطه رسانه با قدرت

حداقل سه تئوری درباره رابطه رسانه‌ها با قدرت مطرح است:

1.       رسانه به مثابه ابزار

بر اساس این تئوری، رسانه‌ها به ابزاری در دست سیاستمداران و صاحبان کمپانی‌های بزرگ اقتصادی تقلیل می‌یابند. هر چند سعی می‌کنند خود را مستقل نشان دهند. از این منظر، طرفداران این نظریه، هر رسانه‌ای را ارگان نهاد و دستگاهی می‌دانند و آن را به جایی منسوب می‌سازند. به  عنوان مثال وقتی می‌گویند روزنامه نیویورک تایمز، حتماً قید وابسته به دموکرات‌ها در آمریکا را ذکر می‌کنند.

بر اساس رویکرد رسانه به مثابه ابزار قدرت، سیاستهای رسانه با دستکاری در اطلاعات به پیش می‌رود. اطلاعاتی که عوض می‌شوند و می‌توانند تمام سیستم و اعتبار یک سازمان را زیر سؤال ببرند. این تلاشی است که رسانه‌ها بر اساس منافعشان انجام می‌دهند.

2.       رسانه فعال مایشاء

در این تئوری، رسانه فعال مایشاء تلقی می‌شود، یعنی صاحب قدرت و اراده کامل برای تولید، انتقال و القای پیام. طرفداران این نظر گاهی چنان به قدرت رسانه‌ها باور دارند که گویی همه عالم خلق شده است که این رسانه باشد و به اظهارنظر و موضع‌گیری در قبال مسایل بپردازد و گویی تنها این رسانه‌ها هستند که می‌توانند مشکل‌یابی و گره‌گشایی کنند و به عبارت دیگر رسانه‌ها حلقه مفقوده زندگی بشر هستند.

3.       نظریه تعاملی قدرت و رسانه

در پی جلوه گر شدن نقاط ضعف دو تئوری یاد شده، تئوری سومی مطرح شد که بر رابطه تعاملی و دو جانبه قدرت(اعم از سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و نظامی) و رسانه تاکید می‌کند. به این معنا که رسانه چون تولیدکننده و رساننده پیام است در خلأ به تولید و پردازش پیام نمی پردازند؛ بلکه ضمن داشتن اهداف و تقید به رسالت‌های خود - که هم مادی و هم ارزشی است - از قدرت هم تأثیرپذیر است.

این نظریه، ضمن پذیرفتن برخی توانایی‌های نظری و یافته‌های تجربی نظریه تولید موافقت، معتقد است که باید جریانی دوسویه میان پوشش رسانه‌های خبری و قدرت سیاسی شکل بگیرد. در واقع، نظریه تولید موافقت، نظریه‌ای یک‌جانبه است و به تعامل و دوجانبه بودن رابطه رسانه‌های خبری و سیاست توجه ندارد. با این حال، این تأثیرپذیری کاملاً انفعالی نیست؛ زیرا کار رسانه‌ها صرفاً انعکاس آینه‌وار وقایع نیست؛ بلکه حقیقت آن است که رسانه‌ها با تأثیرپذیری از یکی از طرفین، از طریق نوعی قالب‌دهی، واقعیت را بازسازی می‌کنند و به مخاطبان خود ارائه می‌کنند. در واقع رسانه‌ها به نوعی روایت از واقعیت می‌پردازند که با انعکاس آینه‌وار آن متفاوت است.

از سوی دیگر، باید به یک مسأله مهم توجه کرد و آن عدم‌قطعیت سیاست‌هاست. به بیان دیگر، سیاست‌های یک حکومت، همیشه روشن و قطعی نیست و در این هنگام رسانه‌ها می‌توانند نقش جدی‌تری ایفا کنند. بنابر آنچه گفته شد هرگاه بین نخبگان به قدر کافی وفاق وجود داشته باشد و سیاست‌ها به قدر کافی از صراحت و قطعیت برخوردار باشند، باید منتظر تأثیرپذیری رسانه‌ها از نخبگان باشیم؛ اما هنگامی که بین نخبگان، وفاق وجود ندارد و سیاست‌ها هم از صراحت و قطعیت کافی برخوردار نیست، امکان تأثیرگذاری رسانه‌ها بر سیاستمداران بیشتر خواهد بود.

منابع:

1.        احسانی، نرگس، خرازی‌آذر، زهرا، جریان‌شناسی جهانی رسانه‌های بزرگ، انتشارات معاونت پژوهشی دانشگاه آزاد اسلامی، چاپ اول، 1388.

2.        خلیل‌زاده، سید محمدمهدی، دیپلماسی رسانه‌ای، دفتر مطالعات و برنامه‌ریزی رسانه‌ها، شهریور 1389.

3.        سلطانی‌فر، محمد، 'دیپلماسی رسانه‌ای: تحلیل رابطه رسانه‌ها و سیاست در نظریه‌های مختلف'، پژوهشنامه رسانه: ویژه دیپلماسی رسانه‌ای، پژوهشکده مرکز تحقیقات استراتژیک، شماره 10، تهران، 1386.