مقاله تحلیل فرهنگ خبر که بخش نخست آن پیش از این از نظرتان گذشت با تمرکز بر روش هایی که فرهنگ تولید خبر را تحت تاثیر قرار میدهد، بر چارچوب بندی خبری به عنوان یکی از مهم ترین روشها برای شکل دادن به افکار عمومی متمرکز میشود. همچنین، این بررسی نشان میدهد که چارچوب بندی خبری بر روی گروههای مختلف اجتماعی آثار متفاوتی دارد و دانش پیشین مخاطبان عامل بسیار مهمی در اثربخشی چارچوب هاست. بخش پایانی این مقاله در ادامه از نظرتان می گذرد.
مقدمه: مقاله تحلیل فرهنگ خبر که بخش نخست آن پیش از این از نظرتان گذشت با تمرکز بر روش هایی که فرهنگ تولید خبر را تحت تاثیر قرار میدهد، بر چارچوب بندی خبری به عنوان یکی از مهم ترین روشها برای شکل دادن به افکار عمومی متمرکز میشود. همچنین، این بررسی نشان میدهد که چارچوب بندی خبری بر روی گروههای مختلف اجتماعی آثار متفاوتی دارد و دانش پیشین مخاطبان عامل بسیار مهمی در اثربخشی چارچوب هاست. بخش پایانی این مقاله در ادامه از نظرتان می گذرد.
***
همانطور که گفتیم، مدیران رسانه ها بیشتر تمایل دارند که با ارتباطات غیر رسمی سازمانی کار کنند. آنها امیدوارند که با این روش ها، گروه ها و خبرنگاران را وادار کنند تا با میل خود از منافع صاحبان رسانه ها حمایت کنند. اما چنانکه دیدیم، روزنامه نگار ذاتا عصیانگر و مهارناپذیر است. در اینجاست که مدیران در عین اینکه همزمان با ارتباطات غیر رسمی و گروه های رسمی و غیر رسمی کار می کنند به ساز و کارهای دیگری هم رو می کنند. در این بخش برخی رویّه های خبری که معمولا خبرنگاران در آنها و با آنها کار می کنند را معرفی می کنیم. البته این رویّه ها با هم همپوشانی ها و شباهت هایی هم دارند و به همین دلیل پژوهش حاضر به دلیل جامعیت رویکرد چارچوب بندی خبری این رویکرد را بیشتر بسط می دهد.
چارچوب بندی خبری
نه اصطلاح چارچوب و نه خود چارچوب بندی اصطلاحات یا پدیده های جدیدی نیستند. این هر دو قطعا عمری به درازای عمر بشر دارند. گروه های سیاسی معمولا از تصویری که از آنها نشان داده می شود گلایه دارند و افراد تصویری که از آنها یا جماعت آنها ایجاد می شود را سویافته و به سمت دریافت های منفی ارزیابی می کنند. اصطلاح چارچوب[1] به وسیله اروینگ گافمن[2] در سال 1974 به صورتی که ما امروز می شناسیم وارد علوم انسانی شد. گافمن در صفحه 21 کتاب خود با نام تحلیل چارچوب،[3] در مورد چارچوب می نویسد: 'طرحواره ای تفسیری' که به افراد امکان می دهد تا رویدادهای فضای زندگی و در کل جهان خود را 'پیدا کنند، درک کنند، تشخیص دهند و به آنها نامی اختصاص دهند' (نقل شده در سنو[4] و راچفورد[5] و وردن[6] و بنفورد،[7] 1986،ص.464). زمانی که یک چارچوب اینقدر مهم باشد که بتواند بر درک یک شخص از رویدادهای اطراف او در این سطح تاثیر بگذارد، قطعا چارچوب بندی ذهن مردم می تواند اثرات مهم و حتی قاطع سیاسی داشته باشد.
امروزه حدود 9 دهه از زمانی که لیپمن[8] «نتیجه گرفت که رسانه ها مهم ترین پل میان جهان بیرونی و تصاویری که ما در سر داریم هستند» هستند، می گذرد (استرومبک[9] و ون الست،[10] 2010،ص.41) اما پژوهش چارچوب بندی خبری عمری حدود دو دهه دارد. رابرت متیو انتمن[11] رئیس موسسه دیپلماسی همگانی و ارتباطات جهانی[12] برای اولین بار به طور جدی چارچوب بندی خبری را وارد ادبیات مطالعات ارتباطی کرد. جالب اینجاست که اولین کار مهم او با این رویکرد، به ایران مربوط می شد. انتمن با تحلیل روزنامه های آمریکایی و توصیف آنها از دو رویداد نسبتا مشابه ساقط کردن یک هواپیمای مسافربری ایرانی به وسیله آمریکا و ساقط کردن یک هواپیمای کره ای به وسیله شوروی نشان داد که 'مقالات خبری با گفتن اینکه ساقط کردن یک هواپیمای ایرانی یک مشکل فنی بوده و با انتخاب مناسب عکس و توصیف، عامل و قربانیان این حادثه را کم اهمیت جلوه دادند، حال آنکه ساقط کردن یک هواپیمای کره ای به وسیله شوروی به عنوان یک عمل شنیع به تصویر کشیده شد' (انتمن، 1991،ص.6).
اما چارچوب بندی دقیقا به چه معناست و چگونه عمل می کند؟ چارچوب بندی خبر به جنبه های ساختاری داستان های خبری یعنی نمادهایی که در برساخت داستان اخبار به کار می روند می پردازد. به گفته انتمن (1993)، چارچوب بندی شامل انتخاب و تاکید است:
چارچوب بندی یعنی انتخاب برخی جنبه های یک واقعیت درک شده و برجسته تر کردن آنها در متن ارتباطی به روشی که یک تعریف خاص از مشکل، تفسیر علّی، ارزیابی اخلاقی و یا توصیه هایی برای حل آن را تبلیغ کند. (ص. 52)
پیامد این تعریف می تواند شناخت های متفاوت، جهت گیری های متفاوت و نهایتا شکل گیری فرهنگ های متفاوت باشد. یک اصطلاح معمول دیگر برای چارچوب بندی خبری می تواند 'تحریف عمدی'[13] باشد. هواداران سیاسی دائما سوگیری حزب خود را در یک واقعیت یا رویداد قرار می دهند. این بدان معناست که آنها واقعیت را به روشی تفسیر می کنند که برای دیدگاه سیاسی آنها مطلوب باشد. برای مثال همگان در حین رسوایی جنسی کلینتون معمولا با دو تفسیر کاملا متفاوت از افشاگری های مختلف روبرو بودند (پرس، 2000،ص. 106). تفسیر اول کلینتون فاسد و دروغگو و تفسیر دوم کلینتون قربانی توطئه لابی های صهیونیستی بود.
روزنامه نگاران هرچقدر هم که تلاش کنند، باز هم چارچوب بندی به سود یکی از طرفین تمام خواهد شد. چارچوب بندی سوگیرانه از تعامل میان اتفاقات جهان واقعی، هنجارهای فرهنگی، و قواعد روزنامه نگارانه برای تصمیم گیری، و تلاش های گاه زیرکانه و گاه خام نخبگان رقیب برای مدیریت اخبار ناشی می شود (انتمن، 2010،ص. 389). از آنجا که چارچوب ها به صورت ظریف و با توجه به ویژگی های فرهنگی جامعه مصرف کننده اخبار تهیه می شوند، مقابله با آنها کاری آسان نیست. در این مواقع روزنامه نگاران منتقد تلاش می کنند به یک ضد چارچوب روی بیاورند. به چارچوب بندی خبری ای که برای شکستن چارچوب مسلط ساخته می شود 'ضد چارچوب'[14] می گویند (انتمن و لیوینگستون[15] و کیم،[16] 2009).
در موقعیت های خاص، مخصوصا در زمانی که همه چیز به هم می ریزد یا تنش بالا می گیرد، روزنامه نگاران ممکن است یک رویّه برعکس را پی بگیرند (انتمن، 2004). بر مبنای نظریه های انتقادی روزنامه نگاری، روزنامه نگاران برای صاحبان قدرت کار می کنند و بنابراین دائما در همین راستا برای مردم چارچوب سازی می کنند. اما، در شرایط غیر عادی، اغتشاش، تنش و بحران های طبیعی و غیر طبیعی ممکن است از مردم برای صاحبان قدرت هم چارچوب سازی کنند. سیاست مداران شکست خورده، اغلب فریب مجاری اطلاعاتی خود را عامل شکست معرفی می کنند. مردم معمولا این استدلال ها را بهانه هایی واهی می دانند اما با توجه به چارچوب بندی معکوس، ممکن است این ادعاهای آنها چیزی بیش از یک بهانه باشد.
هنگامی که مانند ماه های پیش از حمله آمریکا به عراق در سال 2003، تنها یک چارچوب خبری در روزنامه های خبری وجود داشته باشد -یعنی همان چارچوبی که صدام را یک تهدید جدی برای آمریکا نشان می داد- فضای خبری جامعه با یک تک چارچوب اشغال می شود و 'تحریف خبری'[17] ایجاد می شود (انتمن، 2010،ص.111). ریز[18] و لویس[19] (2009) با انتخاب یو اس ای تودی[20] به عنوان یک نمونه از روزنامه های جریان اصلی در آمریکا نشان می دهند که
چگونه برساخت فرهنگی و سیاسی از منطق حمایت کننده شعار جنگ علیه ترور بازنمایی کننده یک اصل سازماندهی کننده است که باعث می شود این چارچوب به صورت گسترده ای پذیرفته شود و میدان برای حمله به عراق آماده شود. (ص.776)
چارچوب های خبری می توانند مدت زیادی زندگی کنند. بروور[21] و مک آفی[22] (2007،ص.6) با پژوهش بر روی تلویزیون های آمریکا نشان می دهند که مجریان مشهور تلویزیونی از 'چارچوب خبری مسابقه اسبدوانی'[23] برای توصیف رقابت تنگاتنگ نامزدها استفاده می کنند. چنانچه روزنامه نگاران فاقد نگاه انتقادی باشند، ممکن است سال های داده های خام خود را در چارچوب های خبری ای قرار دهند که سال ها پیش و به وسیله گروه های مسلط و صاحبان رسانه ها تهیه شده اند. شاید یکی از دلایلی که 'آژانس های خبری بین المللی اغلب در چارچوب بندی اخبار، تحت تاثیر فاکتورهای رویداد محور هستند' (کاماج،[24] 2010،ص. 648) همین باشد که این آژانس ها تنها به روزنامه نگاران اجازه می دهند تا بر مبنای رویه های رسانه ای با چارچوب بندی های خاصی عمل کنند. گاهی این چارچوب بندی ها بر مبنای ذائقه مخاطب تهیه و تثبیت شده اند و دلایل سیاسی مستقیم هم ندارند. مطمئنا پوشش اخبار جنایات گروهک ریگی برای مخاطبان عام رسانه ها در نقاط مختلف کشور جالب تر از اخبار افتتاح یک کارخانه در سیستان و بلوچستان است.
واتسون (2012) بر روی امنیتی کردن امور و استفاده از چارچوب های امنیتی برای دادن شکل خاصی به حوادث و رویدادها متمرکز می شود و نشان می دهد که چگونه ایجاد چارچوب های امنیتی برای رویدادها و نمایش آنها در رسانه ها باعث می شود که واکنش مخاطبان تغییر کند.
جالب است که پژوهشگران غیر مسلمان پژوهش های زیادی بر روی چارچوب بندی سوگیرانه از اسلام و مسلمانان در رسانه های غربی انجام داده اند. برخی از پژوهشگران مسلمان هم چارچوب بندی خبری را چارچوب خوبی برای پژوهش در مورد تصویر اسلام و مسلمانان در غرب دیده اند.
پژوهش ها نشان می دهند که پس از سردرگمی های اولیه در حوادث 11 سپتامبر، 'پوشش خبری باز هم به چارچوب های گذشته که در آنها اخبار اعراب با خشونت، ترور و اسلام گره می خورد بازگشت' (رویگروک[25] و ون اتولت،[26] 2007،ص.75). کومار[27] (2010،ص.254) پنج چارچوب پذیرفته شده خبری در مورد مسلمانان در رسانه های جریان اصلی غربی را تشخیص می دهد: 'اسلام یک دین منجمد است'، 'اسلام یک دین جنسی گراست'، 'ذهن یک مسلمان قابلیت درک علم و خرد را ندارد'، 'اسلام ذاتا خشن است'، و 'غرب، دموکراسی، و اسلام تروریسم را اشاعه می دهند'. پاورز[28] (2008،ص. 356) روش های رسانه های غربی برای 'چارچوب بندی مناقشه دانمارک به صورتی که همسو با فرضیات مسئله دار فرهنگی در مورد مسلمانان و فرهنگ آنان عمل کند' را بر می شمارد. شاهین در سال 1981 با انتقاد از روند معرفی مسلمانان به جهان معتقد است که فرهنگ های خاورمیانه 'را به آسانی و با یک برنامه دو دقیقه ای شبکه های خبری نمی توان معرفی کرد' (نقل شده در رویگروک و ون اتولت، 2007،ص. 75).
دیمیترووا و کید و ویلیامز و ترامل، 2005،ص. 22) با مطالعه صفحه اول 246 وب سایت خبری بین المللی در ساعات آغازین حمله به عراق در سال 2003 نشان می دهد که چارچوب های خبری وب سایت های آمریکایی بسیار متفاوت از چارچوب های خیری رسانه های دیگر نقاط جهان بوده اند. سایت های خبری آمریکایی 'بیشتر به درگیری های نظامی، مسائل انسانی' و پوشش رسانه ی خود در جنگ پرداخته اند حال آنکه وب سایت های بین المللی بیشتر 'چارچوب مسوولیت پذیری' را اتخاذ کرده بودند. همچنین، دیمیترووا و لی[29] (2010) چهار چارچوب بندی خبری در پوشش اخبار مربوط به اعدام صدام را تشخیص می دهند. فهمی و کیم (2008) با تحلیل محتوای دیداری 1305 عکس مربوط به جنگ عراق در نیویورک تایمز[30] به نمایندگی از مطبوعات آمریکا و گاردین[31] به نمایندگی از مطبوعات بریتانیا نشان داده اند که هرچند تاکید بر هزینه های انسانی جنگ که بیشتر بر غیر نظامیان عراقی تحمیل می شده 'بی سابقه' بوده، اما تصاویر کشته شدگان نظامی آمریکا و انگلیس بسیار کم بوده است. این دو پژوهش به خوبی به نقش سلسله مراتب در سطوح تحلیل اشاره می کنند. پژوهش اول نشان می دهد که وب سایت ها که ارزان تر و دارای سازمان های فشرده تری هستند حرف شنوی کمتری از اولویت های نهادی دارند و پژوهش دوم هم برعکس، نشان می دهد که در موارد بسیار مهم رسانه ها به کارکرد اصلی خود که خدمت به فلسفه سیاسی پدید آورندگان آنها هستند باز می گردند.
گریانتس[32] و مورفی[33] (2010) چارچوب بندی خبری سی ان ان و الجزیره از انتخابات های عراق را مطالعه کردند و با کمک تحلیل متنی چارچوب ها نشان دادند که سی ان ان با قاب کردن انتخابات در یک چارچوب میهن پرستانه و احساسی نسبت به دموکراسی غربی، یک کشورگشایی فرهنگی را آشکار می کند حال آنکه الجزیره با قاب کردن انتخابات در یک چارچوب همراه با شک، هرج و مرج و عدم مشروعیت، بی اعتمادی و شک به آمریکا را نشان می دهد. هر دو رسانه در سطح تحلیلی تاریخ و فرهنگ یک کار را انجام می دهند. سی ان ان در خدمت نگاه آمریکا مدارانه قرار می گیرد و الجزیره هم به تقویت فلسفه عربی که مخالف جولان دادن یک قدرت غیر عربی در منطقه است کمک می کند.
کاراگیانیس[34] (2009،ص. 365) با استفاده از نظریه چارچوب بندی خبری سعی می کند که نشان دهد چرا «محبوبیت حزب الله در حال لبنان در حال افزایش است'. لاو[35] (2009) با نقد چارچوب اسلام هراسی[36] در رسانه های خبری هوادار حقوق بشر برای حمایت از مسلمانان در غرب معتقد است که این چارچوب در اخبار باعث می شود که بین مسلمانان و غیر مسلمانان آمریکا شکاف ایجاد شود.
دآنجلو[37] و کویپرز[38] (2010) با انجام یک پژوهش گسترده برخی چارچوب های بسیار رایج در رسانه های غربی را 'دیگری هراسی'، 'جنگ علیه ترور'، 'تغییر اقلیم'، 'فقر'، 'تصاویر'، 'یکپارچگی اروپا' و 'سیاست های همگانی' می نامند.
عده ای از پژوهشگران به چارچوب بندی های رسانه های غربی در مورد ایران توجه نشان داده اند. در سال 1999 در 831 گزارش نیویورک تایمز از ایران نام برده شده بود و در 94 مورد از اینها (11 درصد) به واژه تروریسم ارجاع شده بود (بروور[39] و گراف[40] و ویلنات،[41] 2003،ص. 497). مرادی عباس آبادی (1388) با تحلیل مطبوعات آلمان نشان می دهد که این مطبوعات مسئله هسته ای ایران را در چارچوب های یهودستیزی، هلوکاست و تهدید موجویت اسرائیل، چارچوب حمایت از تروریسم، چارچوب جنگ و تهدید نظامی، چارچوب ترس و وحشت و در نهایت چارچوب شرق شناسانه پوشش داده اند.
ایزدی و سقای بی ریا (2007،ص. 156) با استفاده از مفهوم شرق گرایی ادوارد سعید و مفهوم مربع ایدئولوژیک ون دایک هفت چارچوب شرق گرایانه برای رویکرد روزنامه های آمریکایی به بحث انرژی هسته ای ایران پیدا کرده اند. این هفت چارچوب 'زیردست بودگی'، 'عقب ماندگی'، 'غیر منطقی بودن'، 'سلطه پذیری'، 'اسلام به عنوان تهدید'، 'یهودیان علیه اعراب عجیب و غریب' و 'غیر قابل اعتماد بودن' هستند.
با اینکه پژوهش های چندی چارچوب بندی های خبری رسانه های غربی نسبت به مسلمانان و ایران مطالعه کرده اند، اما پژوهشگران داخلی کمتر چارچوب بندی های خبری رسانه های داخلی نسبت به رقبای داخلی خود را تحلیل کرده اند، حال آنکه چارچوب بندی در رسانه های ایران هم وجود دارد. داستان سکینه محمدی را می توان در چارچوب یک تراژدی عشقی، یک مسئله حقوق بشری، یک فریب بزرگ رسانه های غربی، یک پدیده رسانه ای و یا یک معضل بزرگ اجتماعی دید.
بحث و نتیجه گیری
مجموعه عناصر بنیادین تشکیل دهنده جهان نمادین یک ملت یا حوزه فرهنگی، قواعد و قوانین ملی در حوزه ارتباطات، رویه های سازمانی، گروه های رسانه ای و در نهایت نگرش های تک تک افراد فعال در یک نظام خبری، در تعامل با جامعه، سیاست و اقتصاد، فضایی را شکل می دهند که اصطلاحا فرهنگ خبر نامیده می شود. فرهنگ خبر یک موجودیت یکپارچه و ثابت نیست. این موجودیت سیال و نیرومند می تواند به صور مختلفی عمل کند.
در حال حاضر فرهنگ خبر در بیشتر -اگر نه همه- سازمان های خبری نه برای نشان دادن حقیقت، بلکه برای فرآوری داده های خام به سمت ایجاد یک درک همگانی بخصوص از امور عمل می کند. صاحبان ثروتمند و قدرتمند این سازمان ها با به کار گرفتن بهترین متخصصان رسانه و ارتباطات به طور دائمی برای دستکاری حقیقت و درست جلوه دادن نسخه دستکاری شده آن تلاش می کنند. به همین دلیل متخصصان متعهد ارتباطات دائما راه حل هایی برای مقابله با دستکاری حقیقت به وسیله سازمان های خبری ارائه می کنند.
فرهنگ خبر در سطوح مختلف سازمان های مختلف شبیه به هم نیست و میزان اختیارات و دسترسی سطوح مختلف با هم متفاوت است. با بالا رفتن از سلسله مراتب سازمانی در سازمان های خبری، رفته رفته تعهد به صاحبان ثروتمند رسانه ها و حفظ آنها بیشتر می شود. با وجود این، روزنامه نگاران خلاق و ماهر می توانند در همان حوزه محدود خود اقدامات موثری در جهت خدمت به حقیقت انجام دهند.
البته سلسله مراتب سازمانی در سازمان های خبری همیشه به این سادگی نیست. به عنوان مثال میلواکی جورنال[42] در آمریکا نشریه ای است که به کارکنان آن تعلق دارد و نمونه ای موفق دانسته می شود (سورین و تانکارد، 1381). در چنین شرایطی تعیین اینکه چه کسی اولویت ها را مشخص می کند و گروه های مسلط کدامند باز هم دشوارتر می شود. مورد میلواکی جورنال هرچند یک مورد امید بخش محسوب می شود اما واقعیت این است که این مورد یک مورد استثنا به حساب می آید و رسانه های قدرتمند جهان هنوز هم در خدمت اهداف قدرتمندان عمل می کنند.
چارچوب بندی خبری یکی از بهترین روش های رسانه های سنتی -و همینطور غیر سنتی- برای ارائه اخبار به صورت مطلوب تولید کنندگان آن بوده است. مطالعه نیومن و دیگران (1992) مفهوم چارچوب بندی را بخشی از بسته بندی روزنامه نگارانه رویدادها در بستر وسیع تر اجتماعی و تاریخی و همینطور تلاش فردی برای تفسیر اخبار بر اساس اقتضائات زیستی می داند (نقل شده در دوریس،[43] 2005،ص. 60). در واقع قدرت چارچوب بندی خبری در پویایی آن است. انتمن (1993) یادآور می شود که چارچوب ها چندین جایگاه دارند. آنها در ارتباط گر، متن، دریافت کننده و همینطور فرهنگ هستند. بر ای اساس می بینیم که چارچوب بندی در تعامل با این جایگاه ها و تعامل خود این جایگاه ها معنا و تحقق پیدا می کند. پژوهش ها نشان می دهند که چارچوب های مثبت که ویژگی ایجابی دارند اثربخشی بیشتری از چارچوب های منفی دارند (مک کورمک و ستا، 2012). همچنین، مشخص شده که هرچقدر مخاطب خبر دانش و آگاهی کمتری داشته باشد، بیشتر ممکن است تحت تاثیر چارچوب ها قرار بگیرد (لیشلر و دوریس، 2012).
در اینجا باز هم سطوح تحلیلی که پیشتر به آنها اشاره کردیم اهمیت می یابند. سطوح تحلیل در گذشته ثابت در نظر گرفته می شدند اما امروزه و با تغییر در فضاهای شناختی، این سطوح دیگر ثابت نیستند. نمونه این مسئله می تواند اقدامات وب سایت ویکی لیکس باشد که رسانه های سنتی را وادار کرده تغییراتی در رویّه های خود بدهند. تغییراتی که ممکن است به تغییرات در سازمان این رسانه ها هم منجر شوند.
بنابراین، هرچند فلسفه وجودی رسانه های خبری هنوز تغییری نکرده است، اما رسانه های نوین که خطری برای این فلسفه وجودی محسوب می شوند موفق شده اند که فرهنگ خبر را در حد بالایی دچار تحول کنند. همه گیر کردن فرآیند تولید خبر و شکستن انحصار رسانه های خبری باعث شده که این رسانه ها تلاش کنند اخبار خود را بیشتر به حقیقت نزدیک کنند و خود را برای افشا گری های بعدی رسانه های کوچک و عناصر جدا شده از بدنه رسانه خود آماده تر کنند.
منابع
ویندال، س.، & سیگنایزر، ب. و اولسون، ج. (1387). کاربرد نظریه های ارتباطات. (ع. دهقان، مترجم). تهران: نشر جامعه شناسان.
سورین، و.، & تانکارد، ج. (۱۳۸۱). نظریه های ارتباطات. (ع.دهقان، مترجم). تهران: دانشگاه تهران.
گنز، ه. (1386). دموکراسی و خبر. (ع.دهقان، مترجم). تهران: سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها (سمت).
مرادی عباس آبادی، ی. (1388). تحلیل انتقادی پوشش خبریِ چالش های ایران و غرب پیرامون مسئله هسته ای در مطبوعات آلمان؛ پس از به قدرت رسیدن محمود احمدی نژاد در ایران. پایان نامه برای دریافت درجه کارشناسی ارشد. گروه ارتباطات دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران.
Allan, S. (2004). News culture. Berkshire: Open University Press.
Boski, P. (1988). Cross-cultural studies of person perception: Effects of ingroup/outgroup membership and ethnic schemata. Journal of Cross-Cultural Psychology, 19, 287- 328.
Brewer, P. R. and Macafee, T. (2007). Anchors away: Media framing of broadcast television network evening news anchors. The Harvard International Journal of Press/Politics, 12, 3-19.
Brewer, P. R., and Graf, J., and Willnat, L. (2003). Priming or framing: Media influence on attitudes toward foreign countries. Gazette, 65, 493-508.
Camaj, L. (2010). Media framing through stages of a political discourse: International news agencies' coverage of Kosovo's status negotiations. International Communication Gazette, 72, 635-653.
Chouliaraki, L. (2006). The aestheticization of suffering on television. Visual Communication, 5, 3, 261-285.
D'Angelo, P., & Kuypers, J. A. (2010). Doing news framing analysis: Empirical and theoretical perspectives. New York: Routledge.
De Vreese, C. H. (2005). News framing: Theory and typology. Information Design Journal + Document Design, 13(1), 51-62.
Dijk, T. A. (2008). Discourse and context: A socio-cognitive approach. Cambridge: Cambridge University Press.
Dimitrova, D. V., Kaid, L. L., Williams, A. P. and Trammell, K. D. (2005). War on the web: The immediate news framing of Gulf War II. The Harvard International Journal of Press/Politics, 10, 22-44.
Dimitrova, D. V., Lee, K. S. (2009). Framing Saddam's execution in the U.S. press. Journalism Studies, 10(4), 536-550.
Dimitrova, D. V., Lee, K. L., Williams, A. P., and Trammell, K. D. (2005). War on the web: The immediate news framing of Gulf War II. The Harvard International Journal of Press/Politics, 10, 22-44.
Edwards, D., & Cromwell, D. (2006). Guardians of power: The myth of the liberal media. London: Pluto Press.
Entman, R. M. (1991). Framing US coverage of international news: Contrasts in narratives of the KAL and Iran Air incidents. Journal of Communication, 41(4), 6-27.
Entman, R. M. (1993). Framing: Toward clarification of a fractured paradigm. Journal of Communication, 43(4), 51-58.
Entman, R. M. (2004). Projections of power: Framing news, public opinion, and U.S. foreign policy. Chicago: University of Chicago Press.
Entman, R. M. (2010). Improving Newspapers' economic prospects by augmenting their contributions to democracy. International Journal of Press/Politics, 15(1) 104-125.
Entman, R. M. (2010). Media framing biases and political power: Explaining slant in news of campaign 2008. Journalism, 11, 389-408.
Entman, R. M., and Livingston, S. and Kim, J. (2009). Doomed to repeat: Iraq news, 2002-2007. American Behavioral Scientist, 52, 689-708.
Fahmy, S., and Kim, D. (2008). Picturing the Iraq war: Constructing the image of war in the British and US press. International Communication Gazette, 70, 443-462.
Garyantes, D. M., and Murphy, P. J. (2010). Success or chaos? Framing and ideology in news coverage of the Iraqi national elections. International Communication Gazette, 72, 151-170.
Gilboa, E. (2005). The CNN effect: The search for a communication theory of international relations. Political Communication, 22(1): 27-44.
Goodwin, C. (1994). Professional vision. American Anthropologist, 96(3), 606-633.
Guirdham, M. (2005). Communicating across cultures at work. New York: Palgrave.
Izadi, F., and Saghaye-Biria, H. (2007). A discourse analysis of elite American newspaper editorials: The case of Iran's nuclear program. Journal of Communication Inquiry, 31, 140-165.
Karagiannis, E. (2009). Hizballah as a social movement organization: A framing approach. Mediterranean Politics, 14(3), 365-383.
Killebrew, K. C. (2003) Culture, creativity and convergence: Managing journalists in a changing information workplace, International Journal on Media Management, 5, 1, 39-46.
Kumar, D. (2010). Framing Islam: The resurgence of orientalism during the Bush II era. Journal of Communication Inquiry, 34, 254-277.
Lo, V., & Chang, C. (2006). Knowledge about the Gulf Wars: A theoretical model of learning from the news. The Harvard International Journal of Press/politics, 11(3), 135-155.
Love, E. (2009). Confronting Islamophobia in the United States: Framing civil rights activism among Middle Eastern Americans. Patterns of Prejudice, 43(3), 401-425.
McQuail, Denis. 1994. Mass communication theory: An introduction. 3rd ed. London: Sage.
Newcomb, H. (1991). Media institutions: The creation of television drama. In K. Jensen and N. Jankowski (eds). A handbook of qualitative methodologies for mass communication research. Routledge: London and New York.
Orlowski, P. (2011). Teaching about hegemony: Race, class and democracy in the 21st century. Dordrecht: Springer.
Paulus, P., and Yang, H.-C. (2000). Idea generation in groups: A basis for creativity in organizations. Organizational Behavior and Human Decision Processes, 82, 1, 76-87.
Perse, E. M. (2000). Media effects and society. Mahwah, N.J: L. Erlbaum Associates.
Powers, S. (2008). Examining the Danish cartoon affair: Mediatized cross-cultural tensions? Media, War & Conflict, 1, 339-359.
Reese, S. D., and Lewis, S. C. (2009). Framing the War on Terror : The internalization of policy in the US press. Journalism, 10, 777-797.
Robinson, P. (2005). The CNN effect revisited. Critical Studies in Media Communication 22(4), 344-9.
Ruigrok, N., and van Atteveldt, W. (2007). Global angling with a local angle: How U.S., British, and Dutch newspapers frame global and local terrorist attacks, The Harvard International Journal of Press/Politics, 12, 68-90.
Shaghasemi, E. & Heisey D. R. (2009). The cross-cultural schemata of Iranian-American people toward each other: A qualitative approach. Intercultural Communication Studies, XVIII(1), 143-160.
Snow, D. A., and Rochford, E. B., and Worden, J. S. K., and Benford, R. D. (1986). Frame alignment processes, micromobilization, and movement participation. American Sociological Review, 51(4), 464-481.
Strömbäck, J., and van Aelst, P. (2010). Exploring some antecedents of the media's framing of election news: A comparison of Swedish and Belgian election news. The International Journal of Press/Politics, 15, 41-59.
Williams, B. A. (2003). The new media environment, internet chatrooms, and public opinion discourse after 9/11. In D. K. Thussu and D. Freedman (Eds.) War and the media, 176-89. London: Sage.
Williams, K. (2003). Understanding media theory. London: Arnold.
McCormick, M., & Seta, J. J. (2012). Lateralized goal framing: How selective presentation impacts message effectiveness. Journal of Health Psychology, 17, 8, 1099-1109.
Watson, S. D. (2012). 'Framing' the Copenhagen school: Integrating the literature on threat construction. Millennium: Journal of International Studies, 40, 2, 279-301.
Lecheler, S., & de Vreese, C. H. (2012). News framing and public opinion: A mediation analysis of framing effects on political attitudes. Journalism & Mass Communication Quarterly, 89, 2, 185-204.
[1] Frame
[2] Erving Goffman
[3] Frame Analysis
[4] Snow
[5] Rochford
[6] Worden
[7] Benford
[8] Lipman
[9] Strömbäck
[10] van Aelst
[11] Robert Mathew Entman
[12] Institute for Public Diplomacy & Global Communication
[13] Spin
[14] Counterframe
[15] Livingston
[16] Kim
[17] News Slant
[18] Reese
[19] Lewis
[20] USA Today
[21] Brewer
[22] Macafee
[23] Horse-Race
[24] Camaj
[25] Ruigrok
[26] van Atteveldt
[27] Kumar
[28] Powers
[29] Lee
[30] New York Times
[31] Guardian
[32] Garyantes
[33] Murphy
[34] Karagiannis
[35] Love
[36] Islamophobia
[37] D'Angelo
[38] Kuypers
[39] Brewer
[40] Graf
[41] Willnat
[42] Milwaukee Journal
[43] De Vreese