رادیو و تحولات سیاسی در ایران

رادیو و تحولات سیاسی در ایران

 

رادیو به همان وسعتی که صنعت تلگراف در ایران عصر مشروطه توسعه یافت مورد توجه دولتمردان قرار گرفت و به تدریج از روزهای اول سلطنت پهلوی اول به خیابان ها و معابر عمومی و بعدها به منازل مردم راه یافت. اما آنچه که این رسانه را از صنعت تلگراف متمایز ساخت عمومی سازی و گسترش بنیان های فکری و ایدئولوژیک دولت رضاشاهی بود. به نحوی که عمده وزارتخانه های این دوره پا به میان گذاشته و رادیو را به عنوان ناقل و ناشر برنامه ها و چارچوب های سیاستی خود قرار دادند.

پس از آن صنعت موسیقی در تلفیق با این رسانه بخشی از پیام های بومی و فولکلور محلی را به سمع و نظر شنوندگان می‌رساند. بعدها همین رسانه و قدرت تاثیر گذاری آن به نحوی در آحاد مردم اثر نهاد که روحانیون نیز برای بسط و گسترش احکام و موازین اسلامی از این تریبون بهره گرفتند. اگرچه هرگز روحانیت اصیل و ریشه دار کشور روی خوشی به برخی از برنامه های آن نشان ندادند.

رضا مختاری اصفهانی با بهره گیری از اسناد مربوط به چگونگی شکل گیری رادیو در کتاب «سرگذشت رادیو در ایران به روایت اسناد» بخش عمده و قابل اعتنای این صنعت را به تصویر می‌کشد.

***

 

* نحوه شکل گیری سازمان رادیو در ایران چگونه بود و ارتباط آن با دستگاه‌های دولتی از جمله وزارت دارایی، وزارت خارجه و دربار از چه کیفیتی داشت؟ همچنین با توجه به تنوع افراد ذی نفوذ از دوایر مختلف دولتی چه نوع شخصیت هایی در استحکام و تداوم این صنعت نقش آفرینی قابل ملاحظه‌ای داشتند؟ و کیفیت این روابط چگونه بود؟

ـ سلطنت پهلوی اول ایدئولوژی روشنفکران برآمده از مشروطه را پذیرفته بود، اما لازم بود این ایدئولوژی در جامعه نهادینه شود. چرا که با نهادینه شدن ایدئولوژی است که حکومت به اعمال قدرت می‌پردازد. در واقع نهادینه شدن ایدئولوژی همان چیزی است که اقتدار نامیده می‌شود و در مقابل قدرت قرار دارد. این امر در لایه های زیرین اجتماع دوره پهلوی صورت نگرفته بود، چرا که هم این ایدئولوژی متباین با ارزش های پیشین اجتماع ایران بود و هم اینکه اکثریت جامعه از نعمت سواد بی بهره بود. نهادینه شدن هم از دو طریق آموزش و رسانه امکان پذیر است. آموزش امری تدریجی است، اما رسانه سهل الوصول تر بود. چرا که آموزش نیروی انسانی متخصص فراوانی نیاز داشت که در آن زمان چندان در اختیار نبود، اما رسانه با وجود نیاز به نیروی متخصص، به اندازه نهاد آموزش به چنین نیروهایی نیاز نداشت، ولی فراگیرتر بود. بنابراین رادیو قرار بود علاوه یک دستگاه تبلیغاتی ـ سیاسی، ابزار آموزش  باشد. رسانه ای که با توجه به فراگیر بودن آن و بیسوادی اکثریت جمعیت  کشور برای ورود تجدد به ایران از اهمیت خاصی برخوردار بود. این سخن احمد متین دفتری به هنگام افتتاح رادیو می‌تواند وافی به این مقصود باشد که می‌گوید:'تعلیمات گوناگونی که به وسیله رادیو به منظور بسط دانش آسان کردن راه زندگی به زبان ساده داده خواهد شد، برای همگان قابل استفاده خواهد بود.' در واقع رادیو ابزاری برای عمومی کردن ایدئولوژی سلطنت پهلوی اول بود. قرار بود رادیو منادی سیاست های دولت و اعلام پیشرفت های کشور در زمینه های مختلف باشد. از همین رو وزارتخانه ها و سازمان های دولتی موظف بودند برای برنامه های رادیو خوراک تهیه کنند. همچنین در راستای همان آموزشی که گفته شد، نیروهای نخبه خود را در اختیار رادیو قرار دهند. علاوه بر این وزارت دارایی مسوولیت مالی راه اندازی این رسانه جدید و وزارت خارجه علاوه بر تأمین اخبار در حوزه سیاست خارجی، تسهیل توسعه فرستنده های رادیو در خارج از مرزها را بر عهده داشتند. دربار در آن زمان به عنوان مرکز ثقل سیاستگذاری نظارت تام و تمامی بر برنامه های رادیو داشت. چرا که رضاشاه با توجه به آغاز جنگ جهانی در اروپا نگران از کنترل خارج شدن اخبار و مطالب رادیو بود که سانسور برنامه های آن از سانسور مطبوعات مشکل تر بود.

در مورد افراد تأثیرگذار در تأسیس رادیو، پیش از همه باید از احمد متین دفتری نام برد. کسی که در ایجاد سازمان پرورش افکار به عنوان مقدمه رادیو نقش بسزایی داشت. او سازمان و رادیو را بدیلی از یک حزب فراگیر در نهادینه کردن و عمومی ساختن ایدیولوژی حکومت میدانست. از لحاظ فنی عبدالحسین داریوش و محمد حکیمی، کفیل وزارت پست و تلگراف، از جمله افراد موثر بودند.

 

* بعد از اشغال ایران از سوی ارتش متفقین، رادیو و نحوه اطلاع رسانی آن دستخوش برخی از ملاحظات و مداخلات این نیروها شده بود. کیفیت این برنامه ها و سمت و سویی که در آن وجود داشت چه جنبه هایی از سیاست داخلی و بین المللی را پوشش می‌داد؟ و اساسا این تعاملات چه کمکی به صنعت رادیو و روابط سیاسی و اجتماعی فیمابین می‌کرد؟

ـ .به طوری که می‌دانید، پس از اشغال ایران، دولت های شوروی و انگلستان با دولت ایران پیمان اتحاد سه جانبه امضا کردند که طبق این پیمان ایران نه یک کشور اشغال شده که کشوری متفق آنها شمرده می‌شد. طبق بندی از این پیمان، ایران موظف بود برای پیشبرد اهداف اشغالگران تمامی وسایل ارتباطی و مواصلاتی اعم از راه، راه آهن، خطوط تلگراف، تلفن و... را در اختیار آنها قرار دهد. این بند چندان موسع و تفسیربردار بود که متفقین می‌توانستند هر وسیله ارتباطی را مشمول این توافق بدانند. از همین رو رادیو هم مشمول این بند شد. در ابتدا از رادیو برای اموری چون اطلاع رسانی به واحدهای نظامی یا تولید برنامه برای سرگرمی آنها استفاده می‌شد، اما کم کم سانسور برنامه های داخلی، افزایش ساعات مختص به متفقین جزو این کنترل و نظارت شد. جالب این که هر چه به پایان جنگ نزدیک می‌شویم، رقابت شوروی و انگلستان در برنامه های رادیو نمود بیشتری پیدا می‌کند. انگلیسی ها از آنجا که با دولت های مستقر مشکل چندانی نداشتند، چندان در این زمینه فعالیتی نداشتند، اما شوروی ها برای تبلیغ مرام مارکسیسم از رادیو استفاده می‌کردند. شوروی ها حتی از رادیو تهران برای نفی سیاست های انگلستان استفاده می‌کردند. از جمله به رجال ایرانی طرفدار بریتانیا حمله می‌کردند. در یک مورد حمله به سید ضیاالدین طباطبایی در سیاست خارجی بحران ایجاد کرد. البته در زمینه سانسور هر دو دولت یک رویه داشتند. دخالت متفقین در رادیو جز سانسور یا ساخت برنامه های مطابق میل آنها ثمری نداشت و پس از جنگ هم دستگاههای فنی فرسوده برای ایران به میراث ماند. به طوری که یکی از دغدغه های دولت های پس از جنگ نوسازی این دستگاهها بود.

  

* بخشی از اسناد حاکی از تدارک برنامه های ویژه رادیو ایران برای مهاجران لهستانی بود. ابتدا این برنامه ها با پیشنهاد دولت شوروی پخش و اجرا می‌شد. بعدها دولت لهستان نسبت به برخی از این برنامه ها مخالفت هایی داشت و بعدها بحث لهستان آزاد روند برنامه های رادیو ایران را تغییر داد. اساسا چه نوع برنامه هایی برای جهت دهی افکار عمومی در ماجرای مهاجران لهستانی در ایران در الویت قرار داشت؟ و در روابط ایران و لهستان چه نوع بازتابی داشت؟ 

ـ رقابت های شوروی و انگلستان در عرصه بین الملل که تقسیمات جهانی پس از جنگ را به نوعی مشخص می‌کرد، در رادیو تهران هم نمود داشت. یکی از این رقابت ها، موقعیت دولت لهستان پس از پایان جنگ بود. دو متفق سعی داشتند در این کشور اعمال نفوذ کرده و در ایجاد دولت همسو با خود فعال باشند. می‌دانید که مهاجرین لهستانی در این زمان از طریق مرزهای شوروی وارد ایران شده و هدف مناسبی برای هر دو دولت بودند. بنابراین شوروی و انگلستان سعی داشتند با تولید برنامه به زبان لهستانی این جامعه مخاطب را تحت تأثیر قرار دهند. از همین رو تأکید روس های شوروی در تولید برنامه هایی با هدف حمایت از یک دولت کمونیستی، ایران را در سیاست خارجی خود دچار محذور می‌ساخت. چرا که دولت ایران دولت آزاد لهستان را که در لندن مستقر بود، به رسمیت شناخته بود و با چنین برنامه هایی مورد اعتراض این دولت قرار می‌گرفت. البته در نهایت روس ها با این بهانه که عده زیادی از اتباعشان به زبان لهستانی صحبت می‌کنند، توانستند به تولید و پخش برنامه های مورد نظر خود اقدام کنند. برنامه هایی که در آنها به دولت آزاد لهستان حمله می‌شد. این چنین برنامه هایی علاوه بر ضربه به روابط ایران با دولت آزاد لهستان، موجب اعتراض دولت بریتانیا هم می‌شد. جالب این که انگلستان دولت ایران را مقصر می‌دانست، در حالی که خودشان می‌دانستند دولت ایران به جهت اشغال و تفسیرهای موسع از پیمان اتحاد چندان دست بازی برای کنترل چنین برنامه هایی ندارد.

 

* آن‌گونه که در تاریخ سیاسی ایران می‌خوانیم نقش و نفوذ انگلستان در شهریور 1320 بر رادیو ایران بیشتر از دیگر کشورهای متفقین بود. و اساسا رادیو بی بی. سی بخشی از تهدیدات احتمالی رادیو ایران را خنثی می‌کرد. به رغم این، آن‌گونه که از اسناد دریافت شده است گویا نقش شوروی ها در رادیو ایران به مراتب بیشتر از انگلیسی ها بوده است. این رجحان به چه دلیل بوده و اساسا چه نقشی در فرایند برنامه های رادیو داشته است؟ و دست آخر آن‌که شوروی ها تا چه اندازه از جهت دهی افکار عمومی از طریق رادیو ایران بهره برداری کردند؟

ـ تا قبل از سقوط رضاشاه بار تبلیغی انگلیسی ها بر دوش رادیو بی. بی. سی بود. رادیوی رضاشاهی هم مدتی به عبث کوشید یک جنگ رادیویی با رادیو بی. بی. سی راه بیندازد که موفق نشد. توقیف روزنامه اطلاعات در همان ابتدای اشغال ایران نتیجه همین جنگ نابرابر بود. شرح این حادثه را در کتاب تاریخ تحولات اجتماعی رادیو در ایران آورده ام. خلاصه ماجرا از این قرار بود که رضاشاه در رادیو بی. بی. سی به رفتار و صفات مغایر با اصول دموکراسی و بین الملل مورد حمله قرار می‌گرفت. خوراک این برنامه ها نه در لندن که در سفارت بریتانیا در تهران توسط میس آن لمبتون تهیه می‌شد. پس از مجبور کردن دولت ایران به تعطیلی سفارتخانه های دول محور و تحویل کارمندان آنها به متفقین، رضاشاه فرصت را مغتنم دانست که هم جواب رادیو بی. بی. سی را بدهد و هم اینکه ادعای رعایت دموکراسی و حقوق بین الملل را به چالش بطلبد. بنابراین دستور داد روزنامه اطلاعات در این باره سرمقاله ای بنویسد و در ساعات مختلف رادیو به زبان های مختلف پخش شود. این امر موجب توقیف روزنامه و عزم روس و انگلیس برای برکناری رضاشاه شد. بعد از سقوط رضاشاه و پیمان سه جانبه کنترل رادیو به دست متفقین افتاد و همانطور که اشاره کردید، شوروی ها در این برهه از رادیو تهران بهره برداری وسیعی کردند. آنها رادیو را در این مدت تبدیل به یک بنگاه تبلیغاتی کرده بودند که برنامه هایی را پخش می‌کرد که مواد آن توسط خانه فرهنگ شوروی (وکس) تهیه می‌شد. درباره تأثیر بر افکار عمومی می‌توان گفت میزان این تأثیر به همان اندازه هم نبود که حزب توده و روزنامه های وابسته به آن به جا گذاشتند. جالب این که یکی از اقدامات دولت ایران در این زمان پخش برنامه های مذهبی از رادیو است. برنامه هایی که تا قبل از بهمن 1320 در رادیو جایی نداشت. در واقع یکی از دلایل پخش چنین برنامه هایی مقابله با افکار کمونیستی است.

 

* یکی از اسناد مهمی که در اثر جنابعالی آمده مربوط به سخنرانی مبسوط محمود بدر ـ وزیر دارایی ـ است. اهمیت این سخنرانی بیشتر از حیث ادبیات رسانه و تاثیرگذاری صنعت رادیو است. اما چرا یک مقام اقتصادی در حیطه حوزه غیرمرتبط خود به چنین نقشی تمایل نشان می‌دهد؟ آیا الویت ها در شکل دهی افکار عمومی به نسبت امروز کاملا متفاوت بود؟ اساسا اهمیت بدر در تاریخ اجتماعی و سیاسی ایران چه بود؟

ـ  همانطور که گفتم، رادیو رسانه ای در جهت عمومی کردن ایدئولوژی سلطنت پهلوی اول و تأثیر بر افکار عمومی بود. وزارت دارایی یکی از قطعات پازلی بود که بایستی در جهت پیشبرد این هدف می‌کوشید. فارغ از این امر، محمود بدر شخصیتی فرهنگی بود. او و برادرش، احمد بدر، در امور فرهنگی بسیار فعال بودند. چنانکه می‌دانید، این سخنرانی در راستای تبلیغات سازمان پرورش افکار در جهت تأثیر بر افکار عمومی است. سازمان وظیفه داشت از طرق مختلف از جمله ایراد سخنرانی افکار عمومی را سامان بدهد. به قول امروز، مهندسی کند. یکی از موضوعاتی که جامعه نسبت به آن آگاهی پیدا می‌کرد، رسانه رادیو به عنوان یک ابزار مدرن بود. این سخنرانی ها هم توسط افراد فرهیخته صورت می‌گرفت که محمود بدر به جهت شخصیت و جایگاه علمی و فرهنگی‌اش سخنرانی هایی در سازمان پرورش افکار داشت.

 

* بخشی از اسناد اثر شما مربوط به حضور نیروهای مذهبی در برنامه های رادیوست. چه ارزیابی از فرصت ها و تهدیداتی که برای نیروهای مذهبی در این دستگاه ایجاد شده بود دارید؟ اساسا حضور این گروه در برنامه های رادیو را تا چه اندازه یک فرصت می‌دانید. چون بخشی از اسناد مربوط به تعرض به برخی از شخصیت‌های روحانی است  که حتی مایه رنجش مقامات دولتی هم شده بود. از سوی دیگر، می‌دانیم که آیت الله طالقانی بعد از  نقش آفرینی های مثبت مذهبی در رادیو  به حساسیت مقامات دولتی نسبت به خود افزود تا جایی که دستگیر شد و سال ها در زندان بسر برد.

ـ رادیو به عنوان یک ابزار مدرن که اموری چون موسیقی را وارد فرهنگ عمومی کرد، نمی توانست مورد تأیید علمای دینی باشد. از همین رو در ابتدا در رد و نفی آن سخن گفتند. جالب اینکه حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی قبل از تأسیس رادیو در نامه ای به شهربانی قم تقاضا می‌کند از گذاشتن گرامافون در قهوه خانه ها جلوگیری کند. ولی تأکید می‌کند در خانه ها اشکالی ندارد. این همان نگرانی از عمومی شدن بعضی از امور است. علاوه بر این گفتمان مذهبی از هر نوع آن در رادیو رضاشاهی جایگاهی نداشت. حتی افراد نواندیشی چون شریعت سنگلجی در این رادیو جایی نداشتند. اما پس از شهریور بیست با توجه به دعوتی که از جانب دولت از طیفی از مذهبیون برای حضور در رادیو شد، گروهی از مذهبیون نزدیک به طیف میانه رو و تا حدودی نواندیش این دعوت را پذیرفتند. حسینعلی راشد اولین فرد از این طیف بود که به رادیو آمد و تا سالیان متمادی از گویندگان مذهبی این رسانه بود. آیت الله طالقانی مدت کوتاهی پس ازشهریور بیست در رادیو گفتار مذهبی داشت. این مدت بسیار کوتاه بود، ازهمین رو آیت الله طالقانی چندان به عنوان گوینده مذهبی رادیو شناخته نمی شود. حجت الاسلام فلسفی، پس از فوت آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی مورد توجه مسوولان رادیو قرار گرفت که با توجه به  اقبال توده های مذهبی به او، می‌توانست در مقابل حزب توده موثر باشد. جالب اینکه او به عنوان یک واعظ ضدتوده ای شناخته می‌شد. البته در جریان ملی شدن نفت از مخالفان دولت مصدق بود که به همین دلیل با تلاش آیت الله کاشانی مدتی از رادیو دور ماند. وی پس از کودتای 28 مرداد دوباره مورد اقبال کارگزاران رادیو قرار گرفت که نقش مهمی در جنبش ضدبهایی در سال 1335 ایفا کرد. جنبشی که با پخش سخنرانی او در مسجد شاه از طریق رادیو آغاز شد. اما با احساس بی نیازی محمدرضا شاه از نهاد روحانیت که نقطه اوج آن در وقایع منتهی به پانزدهم خرداد 42 مشاهده شد، حتی وعاظ و گویندگان مذهبی چون حجت‌الاسلام فلسفی کنار گذاشته شدند. این مساله به اضافه نوع برنامه‌های غیر مذهبی و تعرض به شخصیت‌های مذهبی صدای موج اعتراض علیه رادیو را بلند کرد. اعتراض کنندگان علاوه بر مقام مرجعیت، آیت الله بروجردی، بازاری ها توده های مذهبی، بخشی از حاکمیت بودند که این روند جدایی نهاد سلطنت از نهاد روحانیت را درست نمی دانستند و با آن مخالفت داشتند. نکته ای که در اینجا لازم است به آن اشاره کنم اینکه بخشی از مذهبیون مانند  گروه فداییان اسلام به رهبری نواب صفوی با وجود اعتراض به رادیو و حرام دانستن آن، به شرط ایجاد حکومت اسلامی و در اختیار گرفتن رسانه رادیو، استفاده از این ابزار مدرن را برای تبلیغ اسلام و منویات خود لازم می‌دانستند. بعدها هم می‌بینیم روحانیت انقلابی از ابزار رادیو در دوره تبعید استفاده می‌کند که منظور رادیو نهضت روحانیت در عراق با محوریت سید محمود دعایی است.