چارچوب‌سازی رسانه‌ ها برای‌ افکار ما

چارچوب‌سازی رسانه‌ ها برای‌  افکار ما

مقدمه: فریبا نباتی- هر روز اتفاقات مختلفی در گوشه و کنار دنیا رخ می‌دهد اما رسانه‌ها از میان این اتفاقات گوناگون آن واقعیتی را برمی‌گزینند که خود می‌خواهند. آنها از این واقعیات عکس می‌گیرند، آن را در قاب مورد نظر خودشان قرار داده و تصویری را در مقابل چشمان ما قرار می‌دهند که ساخته‌اند. این مدعای اصلی نظریه چارچوب سازی رسانه‌ها را تشکیل می‌دهد، نظریه‌ای که معتقد است رسانه‌ها حتی چگونه دیدن و فکر کردن را هم برای مخاطب تعیین می‌کنند. با دکتر علیرضا دهقان دانشیار گروه ارتباطات اجتماعی دانشگاه تهران همراه می‌شویم تا از نظریه چارچوب سازی رسانه‌ها بیشتر بدانیم.

***

 

کاپلا و جمیسون می گویند فریم های خبری انتخاب های کلامی یا سبکی هستند که به صورت پایدار در خبرها قابل تشخیص است. این انتخاب ها، تفسیر و برداشت از موضوعات مطرح شده را عوض می کنند. این رویه و شیوه ای است که خوب یا بد، بخش ثابتی از محیط خبری ما را تشکیل می دهد. نمونه های کلامی فریم های خبری در مبارزات و تبلیغات سیاسی و انتخاباتی واژه های 'استراتژیک'،'بازی'، 'برد برد' یا 'باخت باخت' دیده می شود.

آنچه رسانه ها می سازند

فریم ها دو دسته اند؛ بیشتر تحقیقات تجربی در مورد چارچوب سازی بر فریم های رسانه ای یا فریم های مخاطب توجه دارند. فریم های رسانه ای داخل متن قرار دارند و در آن ادغام شده اند این فریم ها بر جنبه ها و ابعادی تکیه و تاکید می کنند که جهت خاصی به خواننده می دهند چون از واژگان خاصی استفاده یا به شیوه های خاصی استدلال می کنند. اما فریم های مخاطب به فرد تعلق دارند و به پردازش پیام کمک می کنند. البته این دو می توانند رابطه داشته باشند یعنی فریم های رسانه ای ممکن است بر فریم های فرد اثر بگذارند. تصور کنیم کسی از جامعه ای ابتدایی به صورت ناگهانی به جامعه ای صنعتی وارد شود کسی که اسب تنها وسیله نقلیه‌ای است که با آن آشناست. این شخص اگر دو راننده را در کنار دو ماشین و در کنار هم مشاهده کند یکی بنز مدل بالا و دیگری پراید احتمالا نمی تواند جایگاه اجتماعی متفاوتی به راننده بنز بدهد. ممکن است این نوع تمایز اجتماعی ناشی از رسانه ها به ویژه تبلیغات تجاری و نوع واژگانی باشد که درباره ماشین ها به کار می برند.

کارکردهای موثر

می توان نمونه های فراوان تجربی از کارکرد قاب گیری در رسانه ها مطرح کرد؛ یک نمونه موضوع چاقی در جوامع جدید است. نویسنده ای به نام لارنس این موضوع و فریم هایی که پوشش خبری برای آن استفاده می کند را مطالعه کرده و آن را در سال 2004 در مجله مطبوعات-سیاست منتشر کرده است. چاقی در جامعه آمریکا اکنون ممکن است آمار بالاتری هم داشته باشد ولی در سال 2004 طبق گفته نویسنده 60 درصد آمریکایی ها اضافه وزن داشتند و 25 درصد هم چاق بودند. علاوه بر این حدود 9 میلیون کودک گرفتار این عارضه بودند. مشکلاتی که به دلیل چاقی پیدا می شود از جهت توزیع مواد غذایی، صرفه جویی اقتصادی، هزینه های بهداشت و درمان و سایر مشکلات مرتبط با آن سرسام آور است. کاهش این مشکل رابطه مستقیمی با نحوه شرح و بیان آن برای جامعه و تصمیم گیران دارد و این کار را رسانه ها صورت می دهند، بنابراین فریم هایی که به کار گرفته می شود بسیار مهم است. لارنس می گوید این خطر را در قالب های متفاوتی می توان مطرح کرد؛ یک قالب یا فریم ناخواسته، دیگری خطر جهانی، سومی خطر محیطی و چهارمی خطر آگاهانه. شواهد نویسنده نشان می دهد در فاصله دو دهه میان 1985 تا 2004 فریم خطر محیطی بیشتر مورد استفاده بوده است این نتیجه می تواند برای سیاست گذاران، رهبران افکار و روزنامه نگاران مهم باشد.

 

چارچوب ها چگونه از رسانه ها به مخاطبان می رسد؟

 در این مورد که چگونه مخاطبان همان گونه به موضوعات و رویدادها نگاه می کنند یا موضوعات را همان گونه تفسیر می کنند که رسانه ها بسته بندی یا قاب گیری کرده اند فرضیه های متفاوتی مطرح شده، این فرضیه ها تقریبا مشابه همان فرضیه هایی است که در مورد اثرهای ارتباطات جمعی به صورت کلی مطرح شده است.

 یک فرض این است که فریم ها مستقیما از رسانه ها به مخاطبان منتقل می شود و دخل و تصرفی صورت نمی گیرد. این فرض مطابقت با دیدگاه  خطی در ارتباطات دارد که با نظریه ریاضی اطلاعات شانون و ویور شباهت و قرابت دارد. اما بعضی پژوهشگران به ویژه پژوهشگران مطالعات فرهنگی تولید معنی ها و مبادله معانی و فریم ها را پیچیده تر از دیدگاه گفته شده می دانند. در این دیدگاه فرایند قاب گیری و تاثیر آن بر دریافت کنندگان قاب ها را به صورت تعامل و داد و ستد میان پیامی که در آن قاب یا قاب هایی گنجانده شده است از یک طرف و آگاهی اجتماعی دریافت کننده یا مفسر از طرف دیگرمی دانند.در چنین شرایطی فریم های شبیه هم در رسانه ها و آگاهی اجتماعی افراد هر چه بیشتر با هم تطبیق می کنند و تفاوت های موجود در این وضعیت می تواند موجب فاصله گرفتن مخاطب شود.

رابطه برجسته سازی و چارچوب سازی

بعضی پژوهشگران چارچوب سازی را برجسته سازی سطح دوم معرفی می کنند. در فضای بحث برجسته سازی، قاب گیری فرایندی است که طی آن رسانه ها بعضی جنبه های رویداد یا موضوعی را پررنگ و جنبه های دیگر را کم رنگ و ناچیز می کنند. در این مورد قاب گیری با در نظر گرفتن عناوین یا موضوعان فرعی خاص، اندازه و جای یک فقره خبری، شکل روایت خبر، لحن و شیوه ارائه و از طریق گنجاندن جزئیات خاص در فقره خبری رخ می هد.

تحول مفهوم فریم و کاربرد آن

از اواخر دهه 1980 و ابتدای دهه 1990 مفهوم چارچوب سازی جاذبه بیشتری برای پژوهش در مورد محتوای رسانه ها پیدا کرده و بیشتر مورد توجه قرار گرفته است گرچه هنوز به جهت شفافیت ممکن است مشکل وجود داشته باشد و در حوزه های پژوهشی و رشته های مختلف دانشگاهی برداشت کاملا مشابهی از آن وجود نداشته است.

انتقادات بر نظریه

رابرت نتمن از جمله کسانی ست که تحقیقات زیادی درباره این نظریه انجام داده است و بر اساس تجربه و آشنایی زیادش در این مورد انتقاداتی هم دارد .وی قاب گیری را به عنوان مفهوم سازی خرد و تکه پاره شده معرفی می کند. منظور وی این است که چارچوب سازی به جای اینکه تعمیم ها و صورت بندی های کلی را عرضه کند متکی به زمینه ها و بسترهای خاص است. نویسنده دیگری به نام بروسیوس نیز نظری تقریبا مشابهی دارد و می گوید که قاب گیری یک مفهوم تبیینی شفاف و قابل کاربرد به صورت کلی نیست، استعاره ای است که مستقیما قابل تبدیل به پرسش های پژوهشی نیست. در همین راستا تداخل مفهوم قاب گیری با مفاهیم برجسته سازی و طرح واره (schema) محل سوال بوده است که تفاوت این مفاهیم چیست؟ بعضی تفاوت زیادی قائل نمی شوند در این صورت نقد مهم تر این خواهد بود که چرا همه اینها را در یک مفهوم جمع نکنیم؟