هژمونی رسانه

رسانه‌ای شدن علوم اجتماعی و انسانی/3

هژمونی رسانه

مقدمه: «رسانه‌ای شدن علوم اجتماعی و انسانی» عنوان سخنرانی دکتر نعمت‌الله فاضلی در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی است که بخش اول آن پیش از این با عنوان «زندگی و مرگ در فضای رسانه‌ای» و بخش دوم با عنوان «پاسخگو کردن آکادمیا» از نظرتان گذشت. اکنون بخش پایانی این بحث با عنوان «هژمونی رسانه» از نظرتان می‌گذرد که به آثار و پیامدهای منفی رسانه‌ای شدن در عصر جدید می‌پردازد. با هم می‌خوانیم.

***

 

رسانه‌ای شدن  پیامدهای منفی هم دارد، من به بعضی از آن ها خیلی کوتاه اشاره می‌کنم. یکی این است که مقدار زیادی از رسالت علم برای این که بتواند مرزهای دانش را به سوی یک دانش نسبتا معتبر پیش ببرد ، آن موضوعاتی که ممکن است الان مفید نباشند اما 50 یا 100 سال بعد یا 500 سال بعد به درد بخورند، چون خیلی از بحث هایی که در زمینه علمی امروز در دنیا مطرح می‌شود لزوما مربوط به همین امروز نیست، اینطور نیست که هرچیز که به درد روزنامه خورد مفید است و هر چه به درد روزنامه نخورد مفید نیست و هر چیزی که تلویزیون توانست نشان دهد خوب است و هرچه نشد بد است، ولی هژمونی رسانه می‌تواند این آسیب را ایجاد کند   که یک مباحثی را که در یک چهارچوب زمانی بلند مدت صد ساله یا پانصد ساله باید اثر بخشی خودش را نشان بدهد آن ها را کم کم به حاشیه ببرد، چون رسانه ها به شکلی ما را درگیر عملیات اورژانسی می‌کنند، مثل آتش نشانان هر جا که آتش گرفته را ببینیم و خاموش کنیم و در واقع مانع از این می‌شوند که ما یک دانش پیش گیری کننده زیرساخت های معرفتی که بتواند احتمالا صد سال بعد به کار آید، را ببینیم. خیلی از حرف هایی که ما امروز می‌زنیم به خاطر این است که صد سال پیش یا 200 سال پیش خیلی از محققین بزرگی که سختی و ریاضت کشیده اند و در خلوت خودشان بدون سرو صدا و پاداش و شناخته شدن کار کردند ، داریم زحمات آن ها را بهره برداری می‌کنیم ، یک مشکل رسانه ای شدن این است که به علوم انسانی و اجتماعی فشار می‌آورد و یک عده ای را که باید در خلوت باشند را کم کم بی اهمیت و حذف می‌کند، بخصوص در مورد کشورهایی مثل ما که ساختارهای آکادمیک آنقدر تثبیت نشده که بتواند خودش این فرصت ها را بطور نهادی تعریف کند . نکته دوم ، مسئله سیاسی شدن است، رسانه ها در عین حال که  قدرت اجتماعی علوم انسانی و اجتماعی را ارتقاء می‌دهند می‌توانند محدودیت های وسیعی هم برای این علوم ایجاد کنند از جمله اینکه به هر حال می‌دانیم همه سیاستمداران عادت دارند در همه جای دنیا، صبح که از خواب بیدار می‌شوند اول روزنامه را نگاه می‌کنند، و از آنجاست که با علم اقتصاد یا جامعه شناسی و تاریخ و با آدم ها ی این عرصه آشنا می‌شوند ، معنای دیگر این سخن آن است که همین سیاستمداران خیلی ها را هم به این علوم حساس می‌کنند ، یعنی اگر رسانه ای شدن نبود شاید در ساختارهای کمتر دموکراتیک، فشار کمتری هم روی این علوم می‌آمد و این ها اگر در یک فضاهای محدودتری عمل می‌کردند سیاستمداران هم کاری به کار آن ها نداشتند ،به نوعی در همه جای دنیا  به ویژه در ساختارهای کمتر دموکراتیک رسانه ها می‌توانند یک تهدیدیا یک محدودیت هایی هم برای آکادمی ها ایجاد کنند، تا آنجایی که من می‌دانم هر یک از این مورخان ، جامعه شناسان و انسان شناسان که کارش به مشکل برخورد کرده حتما پای یک رسانه در میان بوده است و با یک رسانه ای درگیربوده است.

 

حذف کتاب از جامعه

فقط هم بحث سرکوب و تهدید و این ها نیست، حتی خود آن معنای معرفت شناسانه هم می‌تواند محدودیت هایی ایجاد کند، اگر شماکتاب 'زندگی در عیش ، مردن در خوشی' نوشته جامعه شناس عمومی بلند آوازه، نیل پستمن را بخوانید، در مورد تاثیرات حذف کتاب از جامعه آمریکا که بحث می‌کند توضیح می‌دهد که این رسانه ای یا تلویزیونی شدن یکی از پیامدهایش این است که آهسته آهسته خواندن کتاب کم می‌شود و بعد در فصل سوم یا چهارم کتاب  توضیح می‌دهد ،آمریکایی که امروز امپراطوری شد به این علت بود که در قرن 18 یا 19 آمارها ی شگفت انگیزی از کتابخانه ها وکتابفروشی ها و نشر کتاب و این ها یک زیرساخت فرهنگ مکتوبی بوجود آورد و حالا تلویزیون ها با سرگرمی سازی یا تجاری سازی و با چیزهای دیگر دارند آن را از جامعه می‌گیرند . او معتقد است که اگر این اتفاق ادامه پیدا کند تمدن آمریکا سقوط می‌کند و فرو می‌ریزد، یعنی کتاب نباید جایگاهش در تمدن آسیب ببیند، تلویزیون ، روزنامه و رسانه های دیگر باید مواظبت کنند از اینکه به هر حال آن دانشی که به صورت مکتوب تولید می‌شود یک نقش ساختاری در پیشبرد زندگی اجتماعی و تمدن دارد، بخصوص در حوزه علوم انسانی اجتماعی ما اگر درکمان فقط بخواهد بصری باشد این درک بصری درست است که حواس را چند بعدی می‌کند ولی خیلی از حقیقت هایی که حقیقت های غیربصری هستند را نمی توانیم ببینیم چون درک انتزاعی ما را محدود می‌کند به تعبیر پستمن بصری کردن درک را انضمامی و چند بعدی می‌کند ولی آن درجه انتزاع را کم می‌کند ، خواندن و نوشتن چون تمرکز بیشتری را می‌طلبد ، و نیازمند یک ارتباط فعالانه تر است اما وقتی که تلویزیون نگاه می‌کنیم مهم نیست که سخنرانی یک جامعه شناس را گوش می‌کنیم یا مثلا یک فیلم سینمایی را، خیلی ریلکس هستیم ، برای همین هم اینها خیلی نیاز به تمرکز و دقت ندارد اما کتاب که می‌خوانیم زود خوابمان می‌گیرد چون کتاب انرژی بیشتری می‌خواهد یعنی درگیری مغزی بیشتری نیاز دارد و برای همین هم خیلی ها آمادگی اش را ندارند و خیلی ها هم به محض این که بخوانند خوابشان می‌گیرد.  چرا؟ چون کتاب مغز را فعال می‌کند و تلویزبون این کار را نمی کند، حتی تصاویر ویدئویی و اینترنتی هم این کار را نمی کنند ، معنای این حرف چیشت ؟ معنای این حرف آن است که یکی از پیامدهای مخرب رسانه‌ای شدن می‌تواند این باشد که درک انتزاعی ما به تدریج کمتر می‌شود و یک معرفت شناسی به وجود می‌آید که مبتنی بر درک کمتر انتزاعی است ، نمی گویم صفر است بلکه درک انتزاعی را کمتر می‌کند، برای همین است که درواقع  اونبرتو دکو  نشانه شناس معروف یک کتابی دارد به نام فانکشن آو لیتریچر که نمی دانم که به فارسی ترجمه شده است یا نه ، فصل اولش در مورد کارکردهای ادبیات است که می‌گوید ادبیات کارکردش تولید لذت نیست ، اگر این بود ارزش نداشت درست است که لذت تولید می‌کند ولی کارکرد اصلی آن این نیست ، کارکرد اصلی ادبیات ارتقاء ذهن است از طریق ارتقاء زبان به وی‍‍ژه ادبیات کلاسیک و آثار ادبی بزرگ. او مفصل شرح می‌دهد که از لحاظ نشانه شناسی کاری که خواندن کلمات یعنی اشعار ، رمان و داستان می‌کند آن کار را یک فیلم سینمایی نمی کند، یک گالری هنری نمی کند ، حتی موسیقی این کار را نمی کند چون آن درک انتزاعی که رمان و شعر می‌دهد در تصویر نیست، چون زبان از طریق ادبیات ارتقا پیدا می‌کند . در مجموع یکی از وجوه محتمل مخرب رسانه‌ای شدن همانطوری که پستمن توضیح می‌دهد،همین است. او همچنین در کتاب دیگرش که به فارسی هم ترجمه شده با عنوان 'تکنوپولی' که در مورد تلویزیون و اینترنت است همین بحث را خیلی مفصل بیان می‌کند که دقت بکنیم تکنولوژی های ارتباطی این ضربه را می‌توانند بزنند که درک انتزاعی و درک خلاقانه و درک فعالانه ما را تهدید نکنند. برای همین است آن دوستانی که گاهی فکر می‌کنند با گوش دادن موسیقی یا تماشای فیلم فرهیخته شده اند اشتباه می‌کنند ، مگر این که شما شعر هم بخوانید، داستان هم بخوانید، جامعه شناسی و روان شناسی واقتصاد و تاریخ هم بخوانید و در مجموع کتاب هم بخوانید، به صرف این که کسی موسیقی گوش می‌دهد فرهیخته نمی شود، اساسا با مصرف کسی به جایی نمی رسد ، هر نوع مصرف. ما اگر می‌خواهیم در معرفت به درجه‌ای از ارتقا برسیم، باید تولید کنیم. یعنی می‌خواهم بگویم که صرف خواندن کتاب هم ما را فرهیخته نمی کند، مگر این که به شیوه خلاقانه خوانده شود. اگر می‌خواهید کتاب بخوانید، بروید کتاب های آقای دکتر ساهپوش را بگیرید ببینید چگونه کتاب می‌خواند واقعا تماشایی است گوشه به گوشه  تا آخر کتاب یادداشت می‌نویسد ، نظر می‌دهد و نقد می‌کند و این کار ایشون فوق‌العاده جالب است، یعنی در واقع یک نوع خواندن خلاق است، نه این که مثل روزنامه خواندن باشد، آن هم مثل تماشای تلویزیون است.

  

خلق قهرمانان دروغین

یکی دیگر از پیامد های منفی رسانه برای علوم اجتماعی و انسانی به ویژه در جامعه ما این است که می‌تواند یک دانش کاذب و یا قهرمانان کاذب تولید کند، یعنی با توجه به این که سازمان رسانه یک سازمان مستقل هم نیست و در آن انواع فساد ها و رانت ها وجود دارد ولی خیلی راحت می‌تواند یک‌نفر را که اصلا کاری نکرده است به عنوان یک انسان شناس ، یک جامعه شناس ، یک مورخ ، یک فیلسوف معرفی کند ، بدون این که اصلا کاری کرده باشد، ازطریق حرافی و حضور گسترده در تلویزیون. و این برای آکادمیای انسانی اجتماعی یک خطر است ، چون قهرمانان کاذبی ظاهر می‌شوند  که زحمت نکشیده اند ، مطالعه نکرده اند ، تحقیق نکرده اند ، تعمق نکرده اند، ریاضت نکشیده اند و دود چراغ نخورده اند ، خلاقیت هم ندارند فقط به کمک رسانه دارند یک هژمونی اسطوره‌ای برای خود می‌آفرینند. آقا فیلسوف است و هیچ چیزی هم نمی گوید  فقط هرروز تلویزیون وی را نشان می‌دهد، استاد فلانی ، دانشمند بزرگ، استاد عظیم، فیلسوف شهیر، این کلماتی است که امروزه رایج است ، دانشمند بزرگ ، مورخ گران مایه ، انسان شناس بلند آوازه ، ادیب فاضل، فیلسوف فهیم ، این کلماتی است که رسانه ها برای افرادی که به اندازه یک دانشجوی معمولی هم سواد ندارند به کار می‌گیرند، 5 بار یا 10 بار که بیاید ، یواس یواش امر بر او مشتبه می‌شود ، و فکر می‌کند که واقعا فیلسوف است یا واقعا ادیب است ، این کار رسانه است. رسانه همانطور که می‌تواند قهرمانان دروغین درست کند در حوزه آکادمی هم می‌تواند آدم های دروغین تربیت بکند  که بعدا با همین آدم ها نمی شود در بیفتی ، می‌گوید من 50 تا برنامه تلویزیونی داشته ام و 100 تا مصاحبه روزنامه‌ای داشته ام ، خب داشته باش ، در نهایت من باید ببینم شما چه گفته‌ای کدام تحقیق، کدام کتاب، کدام مقاله ، این که حالا تلویزیون مال خودت بوده ، مال دارو دسته ات بوده ، روزنامه و مجله مال خودت بوده و خودت درست کردی و هزارتا رانت هم گرفتی و سر هم بندی کردی و آوردی ، این که نمی شود، البته ما می‌توانیم اقتصاد دانان روزنامه‌ای داشته باشیم ، ژورنالیسم اقتصاد دان ، فیلسوف ژورنالیسم، انسان شناس ژورنالیسم، این ها را می‌توانیم داشته باشیم به شرط این که آکادمیا اینقدر رشد بکند که بتواند در واقع آن ها مرزهایشان معلوم و مشخص باشد ، در فضایی مثل کشور ما که گاهی دوغ و دوشاب قاطی می‌شود این خطر خیلی زیاد وجود دارد که در واقع قهرمانان رسانه ای، بشوند. قهرمانان دانشگاهی ، نه بر عکس، نه این که چون طرف کتاب های متعددی نوشته ، مقالات متعدد نوشته ، حالا عرصه یا حوزه عمومی به وی رجوع کرده بلکه بر عکس چون رسانه دستش بوده ، حالا آمده دانشگاه هم صاحب کرسی شده است. البته یکی دوموردش اشکال ندارد و طبیعی است اما اگر این جریان عمومی بشود بطوری که آکادمیای واقعی در حاشیه قرار بگیرد یک دید رسانه‌ای شدن است.

  

رویکرد انتقادی و آگاهانه

نکته آخری که می‌خواهم بگویم ، این است که همگانی شدن ، بصری شدن، سیاسی شدن ، ایدئولوژیک شدن ، دموکراتیک شدن ، انبوه شدن ، زنانه شدن ، افزایش قدرت سوژگی و عاملیت ، تکنولوژیک شدن و بسیاری از فرایند های دیگر، از لوازم رسانه‌ای شدن است، در همه چیز از جمله علم انسانی اجتماعی و در همه جا از جمله در ایران، ما باید در این فضای جدید سیاست گذاری علم ، سیاست گذاری پژوهش ، سیاست‌گذاری آکادمیا را به این سو ببریم که ازرسانه‌ای شدن آگاهانه تر و نقادانه تر استفاده کنیم، الان پژوهشگاه هم دارد برنامه ریزی راهبردی خودش را انجام می‌دهد و در این برنامه ریزی راهبردی ، شبکه‌ای شدن و ایجاد و توسعه شبکه های علوم انسانی را جزو ماموریت اصلی پژوهشگاه گذاشته و همچنین بحث نظام نو آوری ، در برنامه جدید پژوهشگاه هم مد نظر است ، جاهای دیگر هم الان عملا بدون این که بگویند دارند این را به پیش می‌برند ، در این شرایط به اعتقاد من همه محققان و دانشجویان این رشته ها باید این واقعیت را درک کنند که روز به روز بیشتر آگاه بشوند و مهارت ها و قابلیت های لازم برای ایفای نقش شبکه‌ای یا رسانه‌ای را  پیدا بکنند ، اما در عین حال باید این ها را مدیریت و سازماندهی کنیم که از آن نقدها و کاستی هایی که گفتم  بتوانیم پرهیز کنیم .یکی از جنبه های بسیار موفق و خوب رسانه‌ای شدن همان جهانی کردن علم انسانی -اجتماعی است یعنی من امروز می‌توانم در خانه ام بنشینم ، انگار در LSE هستم و برنامه های روز LSE  را  آنلاین سخنرانی ها را گوش کنم، شما می‌توانید تمام برنامه های کمبریج ، آکسفورد و تمام دنیا را از قبل بدانید ومثلا دو هفته بعد در فلان روز و فلان ساعت آنلاین باشی و همان سخنرانی را هم زمان با بزرگترین استادان دنیا گوش کنی ، حتی می‌توانی در کلاس هایش شرکت کنی ، این فرصت بسیار بزرگی برای کشورهایی مثل  ایران است ، که در یک انزوای بین المللی هم به سر می‌بریم ، به شرط این که انگلیسی را یاد بگیریم ، به شرط این که مهارت های دیجیتال را یاد بگیریم و عادت های دیجیتالی زندگی کردن را هم یاد بگیریم، آن وقت است که ما یک فرصت طلایی داریم ، به ویژه نسل جوان ما، دیگر فقط مجبور نیست که حرف های مرا در کلاس درس گوش کند ، می‌تواند گیدنز و آلن تورن و هر کسی که دلش می‌خواهد را در فلسفه ، ادبیات و در هر چیزی که می‌خواهد بصورت‌آنلاین همزمان با جهان گوش کند، به شرط این که مهارت های دیجیتال را یاد بگیرد، دیگر محکوم نیست که که فقط در کلاس درس من شرکت کند ، دیگر محکوم نیست که جزوه های قدیمی و کهنه‌ای که من سر هم بندی کرده ام را بخواند، علم فقط تجربه های مغلوط من نیست ، علم فقط آن چیزی نیست که من دارم به شما می‌گویم ، علم امروزه آنلاین شده است ، علم دیجیتال شده است ، علم رسانه‌ای شده است نه فقط در جامعه شناسی ، فلسفه تاریخ ، ادبیات ، بلکه در شیمی و فیزیک و هر چیز دیگری، بنا بر این برای ما این یک فرصت طلایی است که در یک شبکه جهانی قرار می‌گیریم ، همزمان با جهان می‌اندیشیم ، حتی می‌توانیم مشارکت کنیم . دیروز یک آقایی از کرمانشاه آمده و یک موسسه تاسیس کرده بود که سی میلیون مقاله و سه میلیون کتاب انسانی اجتماعی الکترونیک دارد، چون ما کپی رایت هم نداریم می‌گوید من به شما کتاب ها را هر عدد 60 تومان یعنی 60 تا تک تومانی  می‌فروشم ، سی میلیون مقاله، فکرش را بکنید هر عدد 20 تومان ، قرارداد با دانشگاه ها هم داشت ، می‌گفت من این ها را دارم ، دزدیده ام یا هر کاری که کرده ام، آماده دارم ، یک چیز دیگر ی هم دارم بنام آکادمیک پرس دات اورگ ، دارم می‌فروشم .

گردش مالی کالاهای دانشگاهی در جهان چهار میلیارد دلار در سال است، یعنی همین خرید و فروش کتاب، مقاله، فیلم و چیزهای دیگر ، یک رقم نجومی می‌گفت و ما چون کپی رایت نداریم برای ما مجانی است فقط این حق الزحمه‌ای را که وقت صرف کرده و این ها را جمع آوری کرده داشت دریافت می‌کرد  تازه با این وجود اگر می‌خواستیم همه را بخریم یک رقم نجومی می‌شد. خب ببینید این برای ما یک فرصت است  که می‌توانیم تمام مقالات و کتاب های دنیا را یک جا بگیریم و در پژوهشگاه بگذاریم و به همه بدهیم . این رسانه‌ای شدن است، ما می‌توانیم اصلاآن کار را هم نکنیم ، یکی از کارهایی که رسانه‌ای شدن دارد انجام می‌دهد ، این است که ما فقط با خواندن دیگر علم را یاد نمی گیریم ، با چشم ها و گوش ها و دستهایمان هم علم را می‌آموزیم ، علوم دارد مصوت می‌شود مثل موسیقی ، ما داریم موسیقی معرفت را هم کم کم می‌شنویم، آن هایی که اهلش باشند برای آن ها علم دارد مصور می‌شود مثل گالری ها، گالری علوم اجتماعی و.... را می‌بینیم ، بنابر این فرضیه حتی می‌توانیم آنهایی را هم که حوصله ندارند بیشتر درگیر کنیم و بگوییم که اگر حوصله نداری بخونی حد اقل گوش کن ، حد اقل ببین ، و اگر حوصله داری هم گوش کن هم ببین و هم بخوان ، این که البته ایده آل تر است ، ما می‌توانیم وارد یک دیالوگ جهانی بشویم ما دیگر لازم نیست که فقط شنونده باشیم ، ما می‌توانیم با بهترین استادان دنیا وارد گفت‌وگو شویم با بزرگترین فیلسوفان و اندیشمندان دنیا بنشینیم و بحث کنیم ، این برای اولین بار دارد  اتفاق می‌افتد، بنابر این رسانه‌ای شدن فرصت ها و تهدیدهای متعددی دارد که همه در اختیار ما هم هست.