منظور از امپریالیسم رسانهای این است که کشورهای قدرتمند و ثروتمند میتوانند با در اختیار گرفتن رسانهها و محصولات رسانهای، مهار اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی دیگران را در دست داشته باشند.
از رویدادهای 11 سپتامبر 2001 تاکنون، تقاضا برای اطلاع یافتن از اخبار و رویدادها بیش از گذشته جهانی شده است. این تقاضا نه فقط برای اطلاع یافتن از اخبار و سیاست بلکه برای سایر عرصههای فعالیتهای بشری همچون ورزش و تفریح و سرگرمی هم هست. دنیای رادیو و تلویزیونهای محلی یا بومی به سرعت در حال تغییر است و در کنار آن مؤسسات رسانهای برای برآمدن از عهده تقاضاهای مخاطب جهانی متوجّه شدهاند که باید به فراتر از مرزهای خود نگاه کنند.
در اینجا نیز پول نقش بزرگی بازی میکند. بطور مثال، تلویزیون و تولید فیلم در ایالات متحده را در نظر بگیرید. یک فیلم آمریکایی یا سریال تلویزیونی نظیر «فرندز» یا «لاست» برای مخاطب آمریکایی، بر پایه یک خط تولید بسیار خوب سازماندهی شده است. البته قبل از آن مبالغ هنگفتی برای تحقیق و بررسی ذائقه مخاطب نسبت به این محصول جدید هزینه شد. در چنین بررسیهایی مخاطبان آزمایشی به تولیدکنندگان میگویند که آیا محصول جدید را دوست دارند یا ندارند حتی آن را میفهمند یا نمیفهمند. شخصیتهای فیلم چنانچه نمایشهای آزمایشی معلوم کند. اقبال عمومی ندارند، از فیلم حذف میشوند. این که قسمت پایانی فیلم پس از نمایش آزمایشی تغییر کند، چیز غیرعادیی نیست. اما اکثر فیلمهای آمریکایی و محصولات تلویزیونی پول خود را از جبهه داخلی در میآورند. مهم است به یاد داشته باشیم که هزینههای تولید، در بسیاری از موارد بر پایه یک سیستم کارخانهای و (با در نظر گرفتن تعداد مخاطب آمریکایی) نسبتاً ارزان است. اگر شرکت تولیدکننده تمام هزینههای خود را جبران کند و سود خوبی در توزیع نمایش خود در آمریکا ببرد، هر درآمد اضافی دیگر که از بابت فروش خارج از کشور به دست آورد سود «اضافی» است.
شبکههای تلویزیونی در جاهای دیگر دنیا معمولاً برایشان ارزانتر تمام میشود که یک برنامهی حاضر و آمادهی آمریکایی بخرند تا اینکه خودشان چنین برنامههایی بسازند. در اینجا مسأله فروش ارزان برای بازار گرمی، در میان است. در وهله اول تلویزیونهای غیرآمریکایی میتوانند محصولات را با بهایی نسبتاً ارزان بخرند، بخصوص اگر محصول مورد نظر یک سریال قدیمی باشد (سریالهای مانند «استار ترک» و «آی لاو لوسی» همیشه محبوبند). اما اگر برنامهای اقبال عمومی بیابد، سریهای جدید آن ابداً ارزان نخواهد بود (مثال بارز این وضعیت، قیمتهای سرسامآور سریالهای تلویزیونی «لاست» و «سوپرانو» است).
این نکته نیز شایان توجه است که امروزه بسیاری از محصولات به صورت دستهای ارائه میشوند. اگر فلان شبکه تلویزیونی بخواهد یک سریال بسیار مشهور آمریکایی را بخرد که همه شبکههای رقیب نیز به دنبال خرید آن هستند، معمولاً مجبور خواهد شد همراه با آن سریال، سریالهای کمتر مشهور و کمتر موفق دیگری را از سازندگان همان سریال بخرد. طبیعتاً همین که یک شبکه تلویزیونی سریالی را خرید، به هر صورت آن را به نمایش خواهد گذاشت. اگر این سریال چندان محبوبیت نداشته باشد، میتوان از آن به عنوان ملات پرکنندهی ساعتهای اول بعدازظهر یا آخر شب استفاده کرد.
دو دلیل وجود دارد که چرا برخی دولتها از این روند نگران هستند. از یک جهت، این جریان میتواند یک اثر قهقرایی بر بازار کشور از لحاظ رشد تولید داخلی، استعداد و فرهنگ داشته باشد.
معمولاً گفته میشود تولیدات رسانهای آمریکایی بهترین محصولات است زیرا این محصولات همانی هستند که مخاطب میخواهد تماشا کند. اما اگر سریال «فرندز» یا «لاست» را بتوان روی صفحه تلویزیون در فلان جای دنیا و فلان وقت روز تماشا کرد، پس میتوان انتظار دارشت که اثرات جدی فرهنگی و اجتماعی، بخصوص در کشورهایی دارد که در آنجا تقریباً هیچ تولید داخلی برای خواندن، تماشا کردن یا شنیدن توسط مردم بومی وجود ندارد.
اینکه محصولات رسانهای که بطور معمول مصرف میشود غالباً آمریکایی یا اصولاً متعلق به کشوری غیر از کشور خودی باشد، هم از لحاظ اجتماعی و هم از لحاظ سیاسی مشکلاتی به وجود میآورد. اگر مردم بومی از هیچ محصول دیگری بجز محصولات رسانهای آمریکایی (چه فیلم و تلویزیون و چه موسیقی و هر چیز دیگر) استفاده نکنند، آنوقت این خطر بسیار بزرگ وجود دارد که نوعی تصویر و ایدئولوژی آمریکایی و نوعی سبک زندگی (تحقق رویایی آمریکایی) رسوخ کند که به ظاهر بسیار جذاب مینماید اما دربردارنده روایتی از تاریخ و فرهنگ است که معمولاً نادرست و از لحاظ سیاسی فریبکارانه است.
اگر نگرانیهای اجتماعی و سیاسی نسبت به گسترش امپریالیسم رسانهای وجود دارد، نگرانیهای بسیار عمیق فرهنگی هم وجود دارد. همین تا حدودی علت بسیاری از تمایلات ضدآمریکایی است که در بخشهایی از دنیای مسلمان احساس میشود. بسیاری از مردم احساس میکنند که محصولات فرهنگ و ایدئولوژی آمریکایی در حال مضمحل کردن فرهنگ بومی خود آنها و تهدیدی است برای تداوم سبک زندگی سنتی، اجتماع و مذهب آنان. در فرانسه آنها چنان از بابت اثرات فرهنگی غلبه فرهنگ آمریکایی و دیگر محصولات رسانهای غیربومی نگران هستند که قوانین و مقرراتی وضع کردهاند برای حمایت از فرهنگ و زبان خود که میبینند چطور بر اثر هجوم سینما، موسیقی و دیگر محصولات خارجی در حال ناپدید شدن است. به همین خاطر، ایستگاههای رادیویی فرانسه باید در هر ساعت پخش، درصد مشخصی را به برنامههای فرانسوی اختصاص دهند و سینماهای فرانسه نیز باید هر سال سهمیه مشخصی از تولیدات داخلی را اکران کنند.