با فراگیر شدن تلفنهای هوشمند و شبکههای اجتماعی تعاملی از قبیل اینستاگرام، توییتر و حتی تلگرام (با کامنت گذاری زیر پست ها) هر شهروند به یک مطالبهگر تبدیل شده است که باید پاسخ مناسب، فوری و دقیق به او داد. این وضعیت چالش و البته فرصتی برای روابطعمومی است که هنوز برای آن آماده نشدهایم...
تجربه نگارنده درباره روابطعمومی از سال 1376 شروع میشود که بعنوان دانشجوی کارشناسی علوم ارتباطات اجتماعی گرایش روزنامه نگاری وارد دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی شدم. دانشکده علوم ارتباطات اجتماعی بعدها در سال 1394 از دانشکده علوم اجتماعی منفک و مستقل شد. تصورم از روابطعمومی در بدو ورود وحشتناک بود؛ کارمند هایی را در نظر میآوردم که کارشان چسباندن پوستر و آویزان کردن بنر تبریک و تسلیت بود. حالا که 24 سال از آن سالها میگذرد و تقریبا تمام این سالها درگیر روابطعمومی بوده ام؛ هم نگاه من و هم کارکرد روابطعمومی به کلی دگرگون شده است. در این یادداشت به چند تجربه درباره روابطعمومی که در دستگاه های دولتی کسب کرده ام اشاره میکنم با این امید که همچون شناساندن درد، به درمان منجر شود. به نظرم قصه لو رفت، درباره بیماری روابطعمومی میخواهم بنویسم!