مجموعه گفتاری از دکتر نعمتالله فاضلی - فرهنگ و رسانه/2
'رسانه و فرهنگ' عنوان مجموعه گفتارهایی از دکتر نعمتالله فاضلی، دانشیار دانشگاه علامه طباطبایی و از جامعهشناسان و صاحبنظران برجسته این حوزه است. وی در نخستین گفتار با عنوان: 'انقلاب رسانهای در فرهنگ' در ضرورت و اهمیت این بحث برای جامعه ایران به سه دلیل اشاره کرد: مناسبات گسترده و پیچیده رسانهها و فرهنگ، چالشها، تضادها، تنشها و بحرانهای ناشی از این رابطه و انقلاب رسانهای در فرهنگ.
مقدمه: 'رسانه و فرهنگ' عنوان مجموعه گفتارهایی از دکتر نعمتالله فاضلی، دانشیار دانشگاه علامه طباطبایی و از جامعهشناسان و صاحبنظران برجسته این حوزه است. وی در نخستین گفتار با عنوان: 'انقلاب رسانهای در فرهنگ' در ضرورت و اهمیت این بحث برای جامعه ایران به سه دلیل اشاره کرد: مناسبات گسترده و پیچیده رسانهها و فرهنگ، چالشها، تضادها، تنشها و بحرانهای ناشی از این رابطه و انقلاب رسانهای در فرهنگ. اکنون در دومین بخش از این مجموعه گفتار در پاسخ به این سئوال که مطالعات رسانهای چه میگویند؟ دکتر فاضلی ابعاد و تاثیرات مختلف زندگی در جهان رسانه را تشریح کرده است.
***
[زمان: 14:59 - حجم: 3.43MB]
مطالعات رسانهای چه می گویند؟
به عنوان کسی که تاحدودی این بحثهای فرهنگی را در جهان امروز مطالعه میکنم میبینم که هر روز دهها، صدها و شاید هزاران مقاله جدید درباره رسانهها و جامعه و فرهنگ به زبانهای مختلف منتشر میشود. زمانی که این کتابها را مطالعه میکنم میبینم که کم و بیش همه اینها معطوف به جامعه خاصی هستند. به عنوان مثال چندی پیش یکی از دوستانم برای من چیزی حدود هزار عنوان کتاب انگلیسی الکترونیک فرستاد که فکر میکنم حدود هفتصد- هشتصد جلد از این کتابها مربوط به رسانهها و ارتباطات هستند. کارم تا 2 نصفه شب فقط این بود که این مجموعه کتابها را در کتابخانه الکترونیکی خودم در فولدرها و فایلها جای دهم. این حجم کتاب نشان میدهد که واقعا دنیای امروز دارد حجم عظیمی از مطالعات را در زمینه رسانهها و فرهنگ تولید میکند. این مطالعات میتوانند برای جامعه ایران مفید و یا مضر باشند. مفید باشد درصورتی که ما بتوانیم یک نگاه جهانمحلی داشته باشیم یعنی بتوانیم امر محلی رسانه و فرهنگ را در ایران ببینیم اما از زبان و مفاهیم نظریههای جهانی هم کمک بگیریم.
و میتواند مضر باشند اگر در چارچوب تجربه ایرانی رسانه و فرهنگ بحث و گفتوگو نکنیم. درست است که این بحث و گفتوگو باید توسط محققان و روشنفکرانی که در حوزه علوم اجتماعی و علوم انسانی هستند شروع شود ولی در صورتی میتواند موفق شود که این گفتوگو عمومیتر شود و مردم از تحربههای واقعی خودشان، از رسانهها و تاثیراتش بر زندگیاشان صحبت کنند، در غیر این صورت من به عنوان یک محقق که تا دیروقت مینشینم این متنها را میخوانم ممکن است که خودآگاه یا ناخوادآگاه فقط به تکرار ایدههایی بپردازم که در فرانسه یا انگلستان یا آمریکا در این زمینه تولید شده است، و من دائما دارم آنها را به موقعیت محلی-تاریخی خودم تعمیم میدهم بدون اینکه بدانم آیا واقعا این بحثها در مورد جامعه ما صادق است یا نیست.
منِ روشنفکر و محقق زمانی میتوانم تحربههای رسانهای شدن در ایران را توضیح دهم که اطرافیان من، مخاطبان، خوانندگان و شنوندگان متنها و بحثهایی که من مطرح میکنم بپذیرند که آنها تجربههای خودشان را در میان بگذارند و در یک گفتوگوی انتقادی با منِ وارد شوند و به من بگویند که کجا دارم تحلیلهای خودم را نادرست ارائه میکنم، یا اینکه این تجربههای رسانهای شدن فرهنگ در ایران احتمالا و قطعا یک تجربه یکدست و یکنواخت برای همه گروههای اجتماعی نیست، یعنی رسانهای شدن روستایی با رسانهای شدن جمعیت کم عشایری متفاوت است. رسانهای شدن آن جمعیت یک درصدی عشایری و جمعیت تقریبا 25 میلیون نفری روستایی با رسانهای شدن جمعیت شهری ایران یکسان نیست. به همین ترتیب در بین گروههای مختلف، رسانهای شدن ابعاد متکثر و متنوعی دارد. رسانهای شدن زنان متفاوت است با رسانهای شدن مردان یا رسانهای شدن اقوام با یکدیگر متفاوت است. رسانهای شدن فرادستان با فرودستان متفاوت است. رسانهای شدن گروههای سنتیتر با رسانهای شدن گروههای مدرنتر با هم تفاوتهایی دارد.
ما برای توضیح، تحلیل و شناخت مناسبات فرهنگ و رسانه در ایران نیازمند یک گفتوگوی انتقادی جمعی هستیم که آدمها در موقعیتها و زیستجهانهای مختلفی که زندگی میکنند تجربه خودشان از تعامل یا زیستن در جهان رسانهای را برای دیگران توضیح دهند و تجربهاشان را توصیف کنند. مثلا من صدای یک زن خانهداری را بشنوم از یک طبقه متوسط یا طبقه پائینی که به من بگوید سِریال های تلویزیونی یا ماهوارهای یا تبلیغات تجاری که از طریق رسانهای پخش میشود چگونه بر رفتار او با همسرش یا فرزندانش تاثیر گذاشته و یا نگذاشته است، و او چه تاثیری را بر رسانه گذاشته، یعنی هنگام دیدن برنامههای رسانهای کجای برنامه را تفسیر کرده و متناسب با نیاز خودش قسمتهایی را گزینش، با قسمتهایی موافقت و یا با قسمتهایی مخالفت کرده است. یک زن خانهدار فقط یک لوح سفید نیست که برنامههای رسانهای آن را مینویسند یا پُر می کنند، بلکه انسانی است که وقتی از رادیو و تلویزیون استفاده میکند متناسب با نیاز و دانشی که دارد دخل و تصرفهایی در آن برنامه میکند. بنابراین میخواهم بگویم اگر ما به دنیای امروز نگاه کنیم، میبینیم انبوه دانش تولید میشود.
اگر اجازه دهید همین نگاه کوچکی به کتابخانه الکترونیک خودم بیاندازم در قسمت کتابهای انگلیسیmedia studies یا کتابهای مطالعات رسانهای،
1250 عنوان کتاب دارم که تقریبا همه آنها از 1995 به بعد منتشر شدهاند. در مورد زندگی روزمره و رسانه هم متن های زیادی هست؛ و همینطور قسمتهای دیگر. این شاید قطرهای باشد از دریای کتابهایی که در مورد مطالعات رسانهای و ارتباطات به زبان انگلیسی نوشته میشود. اما این فقط کتابهاست، صدها ژورنال و مجله داریم که به طور تخصصی به زبان انگلیسی منتشر میشوند. من زبانهای دیگر مثل فرانسه، آلمانی، روسی و زبانهای دیگر لاتین را بیان نمیکنم. میخواهم بگویم در این جهان گفتوگو درباره رسانه که دانشگاهیان یک قسمتش را گرفتهاند و خود رسانهها قمست دیگری دارند، ما زمانی میتوانیم موفق شویم که از این دانش کمک بگیریم که مردم ما از گروههای مختلف اجتماعی در همین برنامههای رسانهای، رادیوها، تلویزیونها، مجلهها، روزنامهها و در ارتباط با افرادی امثال من تجربههای خودشان و غمها و شادیهایشان را از زندگی در جهان رسانهای بازگو کنند.
من برای اینکه اهمیت بحث و نقشی که مردم میتوانند داشته باشند را بگویم، یک مثال ساده برایتان میزنم: موسیقی که ما در زندگی تجربه میکنیم، موسیقی رسانهای که رادیوها و تلویزیونها و شبکههای اینترنتی تولید و پخش میکنند، اینها سراسر زندگی ما را در بر گرفتهاند. ما به کمک این موسیقی ها غذا میخوریم، استراحت میکنیم یا به خواب میرویم. به کمک این موسیقیها عاشق می شویم یا تجربه عشق را بدست میآوریم. غمها، فراغها و دوریها، سوگواریهایمان یا غم از دست دادن عزیزمان را به کمک این موسیقیها تجربه میکنیم. میخواهم بگویم رسانهها از راههای مختلفی که یک مثالش فقط موسیقی است، عمیقترین لایههای وجودی ما مثل تجربه از دست دادن یک عزیز و غم آن یا سوگواری مذهبی مثل سوگواری برای امام حسین(ع) یا تجربه عشق، کامیابی و ناکامیهای ما را تحت تاثیر خود قرار میدهند.
این حرف البته خیلی کلی است. ارزش سخن و تحلیل و بحث من وقتی آشکار میشود که جوانها بتوانند به ما بگویند کدام موسیقی رسانهای و با چه ویژگی، چه نوع عشقی را برای آنها شکل داده و آن عشق چه تاثیری در سرنوشت آنها به جای گذاشته است. یا در مورد مناسبات بین والدین و فرزندان چه برنامه رسانهای، کدام سریال تلویزیونی، کدام فیلم سینمایی و کدام گزارش خبری آمده و موجب تاثیرگذاری بر احساس، ادراک و باور ما شده و در عمل رفتار و مناسبات ما را شکل داده است. بحث رسانه و فرهنگ را نباید یک بحث خیلی فلسفی فرض کنیم که قرار است فیلسوفان بیایند درباره آن مفهوم پردازی کنند. بحث رسانه و فرهنگ درست لقمه نانی است که روی سفره ماست و ما داریم آن را به یک شیوه خاصی در صبحانه، ناهار و شام میخوریم.
بحث فرهنگ و رسانه بحث لباسی است که به تن میکنیم، لباسی که با آن به مهمانی میرویم، یا لباس کار یا لباسی که در خیابان میپوشیم. رسانهها هستند که برند و مارک را برای ما تعریف میکنند. رسانهها هستندکه به ما میگویند چه بپوشیم، چه نپوشیم، چگونه بپوشیم و چه چیز را کجا مصرف کنیم.
وقتی از رسانه و فرهنگ صحبت میکنیم بحث مفاهیم پیچیدهای نیست که بخواهیم اینجا درباره آن مفاهیم صحبت کنیم. بحث رسانهها و فرهنگ بحث خواب و بیداری، احساس و عاطفه ماست، بحث پوشش لباس، تغذیه ، شیوه راه رفتن و بحث دوستیهای ماست. اینکه چگونه دوستی کنیم ، با چه کسانی دوست شویم، چقدر انرژی، زمان یا سرمایه مالی و مادی خودمان را صرف مناسبات انسانی کنیم و یا چقدر پرهیز کنیم. بحث رسانه و فرهنگ بحث ارزشهای اخلاقی است، اینکه کدامیک از خوبیها را خوبتر بدانیم و به کدامیک از بدیها بیشتر پشت کنیم. بحث رسانه در واقع یک بحث پیچیدهای است که تمام لایههای محسوس و نامحسوس زندگی ما را دربرمیگیرد. اگرچه من نمیخواهم افراط کنم و بگویم چیزی غیر از رسانه در زندگی ما وجود ندارد، من با این دیدگاه موافق نیستم. نمیخواهم از این دیدگاه حمایت کنم که ما دربرابر رسانه موجوات دستبستهای هستیم و از یک نوع جبر رسانهای در زندگیمان صحبت کنم، منتهی میخواهم در مورد قلمرو تاثیرگزاری رسانه بگویم، اینکه آیا یک جو رسانهای داریم یا نه، اینکه ما چگونه داریم بر رسانه تاثیر میگذاریم یا نمیگذاریم. اینها را باید در گفتوگو بدست بیاوریم.
هر گروه، قوم و ملتی در قرن 21 همانطور که در جهان رسانه زندگی میکند باید از این حق هم برخوردار باشد که تجربه منحصر به فرد و خاص فرهنگی خودش از رسانه را توصیف و تحلیل کند. در غیر اینصورت ما باید از دیدگاه هایی که ناشی از تجربههای ملتهای دیگر و گروههای دیگر هستند، پیروی کنیم و در واقع یک تصوری از رابطه رسانه و فرهنگ پیدا کنیم که شاید این تصور واقعبینانه نباشد، شاید این تصور مانع از این شود که ما بتوانیم نقش خلاقانهتر، فعالانهتر و نقش تاثیرگذارتری برای استفاده بهتر از جهان رسانهها ایفا کنیم.
میخواهم جهان رسانه را مثلا به اقتصاد نفتی خودمان تشبیه کنم. از زمانی که نفت در سرزمین ما به عنوان یکی از اصلیترین زیربناهای اقتصاد کشور تبدیل شد ما به نوعی در جهان نفت زندگی کردیم. اکنون که چندین دهه از زندگی ما در جهان نفت گذشته، گفته میشود که ما در این چند دهه اخیر بیش از هزار میلیارد دلار نفت فروختیم اما چون آگاهانه زندگی نکردیم گویا نفت به ضرر ما تمام شده است.