فرهاد نیلی رئیس پژوهشکده پولی و بانکی بانک مرکزی در میزگردی که صدمین شماره تجارت فردا منتشر شد میگوید: «هشت سال هزینه بسیار بالایی پرداختیم تا آموختیم چه سیاستهایی در اقتصاد جواب نمیدهد...به برکت تجارب انباشت شده در دولتهای نهم و دهم، آموزههای بسیاری برای یادگیری وجود دارد که هزینه آن پرداخت شده است.» واقعیت همینطور است که دکتر نیلی میگوید.
فرهاد نیلی رئیس پژوهشکده پولی و بانکی بانک مرکزی در میزگردی که صدمین شماره تجارت فردا منتشر شد میگوید: «هشت سال هزینه بسیار بالایی پرداختیم تا آموختیم چه سیاستهایی در اقتصاد جواب نمیدهد...به برکت تجارب انباشت شده در دولتهای نهم و دهم، آموزههای بسیاری برای یادگیری وجود دارد که هزینه آن پرداخت شده است.» واقعیت همینطور است که دکتر نیلی میگوید. شاید اگر تمام تلاش ما هم در همین راستا باشد که به جامعه بقبولانیم هر تصمیم، اتفاق یا کاری هزینه دارد و باید هزینه فایده آن پیش از اجرا سنجیده شود، به اندازه کفایت باشد. این که قبل از اتخاذ هر تصمیمی بدانیم هزینه و فایده این تصمیم چه خواهد بود. در آن صورت دیگر از احتمالاً در تفکر ما هم تغییرات شگرفتری روی خواهد داد. شاید وقتی اعلام میشود که مثلاً زایمان طبیعی در بیمارستانهای دولتی رایگان است بیشتر به این فکر کنیم که دولت هزینه این طرح را از کدام منبع قرار است تامین کند. به این فکر کنیم که اگر قرار است هر ماه پولی به حساب ما واریز شود از کدام محل تامین میشود و آیا گرفتن این پول صرفه دارد که متحمل ظالمانهترین مالیات در دنیا یعنی تورم شویم یا خیر.
تجارت فردا چگونه متولد شد؟
در همان روزهایی که کمکم دغدغه اقتصاد بین مردم فراگیر میشد و فشار تورم باعث شده بود که مردم کمکم به فکر صرفهجویی بیفتند و در تفکر که چه کالاهایی را میتوان از سبد خانوار حذف کرد؛ تجارتفردا کارش را آغاز کرد. در همان شرایطی که روی مصرفکننده از کیوسکهای مطبوعاتی به سمت کالاهای ضروریتر خانوار برگشته بود، تجارت فردا با طرح و ایدههایی جدید متولد شد تا کمبود حضور یک هفتهنامه اقتصادی که هم دیدگاه کلان و هم دیدگاه خرد اقتصاد را پوشش دهد، به چشم نیاید. البته شروع کار بسیار سخت بود. از مسایل هزینهای تولید، چاپ و توزیع یک نشریه هفتگی گرفته تا جا باز کردن در دل خریدار و حضور در سبد خرید مردم و به ویژه فعالان اقتصادی. در این راه البته سازماندهی خوب و تیم کارشناسی قوی و خبرهای که جملگی از بزرگان اقتصاد و مدیریت در کشور بودند بسیار به کمک تیم تحریریه تجارت فردا آمد تا گذر از مراحل سخت ابتدایی امکانپذیر شود و امروز با گذشت دو سال و اندی از انتشار هفتگی تجارت فردا، اقبال نسبتا خوبی به این نشریه روی کند و گذر زمان گستره مخاطبان تجارت فردا را روز به روز فزونتر کند.
تجارت فردا در دوران تحریم
بدون شک اقتصاد ایران در سالهای 90 تا 92 یکی از سختترین دورههای خود را تجربه میکرد. وضعیتی که بیشباهت به اقتصاد دوران جنگ نبود که تحریمهای ظالمانه شاهرگهای ارتباطی اقتصاد متکی به نفت ایران را با بازارهای بینالمللی قطع کرده بود. دورانی که در کنار ضعفهای ناشی از سوءمدیریت اقتصادی در دولت، تحریمها فشاری دوچندان به اقتصاد وارد کردند. اقتصادی که در سالهای اواخر دهه هشتاد به لطف درآمدهای فراوان نفتی رو به اقتصاد توزیعی آورده بود و هر آنچه نیاز داشت را از خارج تهیه میکرد، از قطع ارتباط ضربه سنگینی خورد. تولید که باید در دوران رونق مورد توجه قرار میگرفت در دوران رکود ضعیفتر از آن بود که بتواند نقشی پررنگی ایفا کند و خود از کمبود مواد اولیه و کالاهای واسطهای به دلیل سختی واردات رنج برد. با این همه تجارت فردا بیش از آنکه در پرداختن به روزمرههای اقتصادی باشد و دائم از گران شدن این کالا و آن خدمت بنویسید، به سراغ متفکرانی رفت که اگرچه چند سالی بود مورد بیمهری قرار گرفته بودند اما توان تحلیل شرایط و ارائه راهکار برای تقویت اقتصاد و برونرفت از آن را در دست داشتند. در این دوران سخت به گواهی آنچه هماکنون در آرشیو و سایت نشریه موجود است، تجارت فردا گفتوگوها و گفتارهای تحلیلی از شرایط اقتصاد و دلایلی که باعث به رکود فرو رفتن هر چه بیشتر اقتصاد کشور شده بودند پرداخت. دلایلی که البته عمدهترین آن افزایش سال به سال سهم نفت در بودجه عمومی کشور بود و افزایش اتکای اقتصاد به طلای سیاه که دیگر تولید و صادرات آن بسیار سخت شده بود. تجارت فردا حتی در آن دوران نیز از طرحهای اصلاحی اقتصاد چون هدفمندی یارانهها دفاع کرد و گرچه در مورد اجرای نادرست آن نیز از زبان کارشناسان و اقتصاددانان هشدارهای لازم را بیان کرد؛ حتی اگر گوش شنوایی نبود. با این همه تجارت فردا نه از راه خود برگشت و نه ناامید شد چون با تکیه بر توان تحلیل اقتصادی شورای سیاستگذاری خود به این باور رسیده بود که تداوم این نوع مدیریت بر اقتصاد امکانپذیر نیست. میدانیم که هر تصمیم و هر عملی در حوزه اقتصاد، به همه حاضران در این عرصه اعم از بنگاه و خانوار، تولیدکننده و مصرفکننده سیگنال میفرستد و در نهایت اقدامات اشتباه و ارسال سیگنالهای غلط باعث میشود رایدهنده به این نتیجه برسد که راه سیاستگذار غلط است. تجارت فردا نه براساس گرایش و مکتبی خاصی که براساس آموزههای علم اقتصاد، اصلاحات ساختاری در اقتصاد ایران را لازم میدانست و همواره بر طبل لزوم در پیش گرفتن آن میکوبید و نتیجه این شد که با روی کار آمدن دولت جدید، که خود نتیجه افزایش آگاهی اقتصادی مردم بود، افرادی سکان اقتصاد را در دست گرفتند که یا «طبیب تورم» بودند یا «استراتژیست توسعه». نتیجه آنکه امروز ثبات و آرامش تاحدودی به اقتصاد برگشته و نرخ تورم که با سرعت تمام رو به بالا بود سر به کاهش فرو برده است.
نوبلیستها در تجارت فردا
با این همه تجارت فردا طی این دوران خود را محدود به مرزهای جغرافیایی نکرد که علم اقتصاد بیحد و مرز است و تجربه کشورهای مختلف بهترین درس برای یافتن راهکار. تجارت فردا از همان ابتدای روی انتشار خود سعی کرد رابطهای با اقتصاددانان بزرگ دنیا در حیطه تخصص و تجربهای که داشتند به گفتوگو بنشیند و با مطرح کردن مسایل اقتصاد ایران، نظرات و پیشنهادات دانشمندان شناختهشده در دنیا که تجارب فراوانی نیز در کشورهای خود داشتند اخذ کند. از مهمترین چهرههای علم اقتصاد که را هفتهنامه تجارت فردا به ایران آمدند میتوان از گری بکر، رابرت لوکاس، یوجین فاما، آلوین راث، محمد یونس، دارون عجماوغلو، پل کالییر، جان کمپبل، دیوید کاتلر، استیو هورویتز، والتر بلاک و ... نام برد که یا چهرههای نوبل گرفته هستند یا عالمانی سرشناس و موجه. کسانی که هر کدام با دریافت و شناخت خود از اقتصاد ایران هم آسیبشناسی کردند و هم راهکار ارائه دادند.
بازگرداندن اقتصاددانان ایرانی خارجنشین به وطن
به نظرم یکی دیگر از نقاطی که میتوان از آن در کارنامه تجارت فردا به عنوان یک موفقیت و توفیق یاد کرد، بازگرداندن چهرههای شاخص ایرانی علم اقتصاد در سراسر دنیا به حوزه نقد و نظر در اقتصاد ایران بود. کسانی که یا ارتباطی با اقتصاد و سیاستگذاران اقتصادی ایران نداشتند یا اگر داشتند ارتباطی محدود به برخی نشستها و جلسات سالانه یا حتی چند سالانه بود. امروز اما بسیاری چهره محمدهاشم پسران اقتصاددان برجسته ایرانی را میشناسند و نظرات او را در تجارت فردا خواندهاند؛ حتی بارها از او برای حضور در سمینارها و کارگاهها دعوت میکنند که خوشبختانه حداقل برای یکبار موفق هم شدند. جواد و هادی صالحی اصفهانی که پژوهشها و تحقیقات به روز و مشخصی روی اقتصاد ایران دارند، جواد شیرازی که تنها ایرانی است که در بانک جهانی تا مرتبه مدیر منطقهای ارتقا یافته است، و چندین و چند اقتصاددان جوان که این روزها در بزرگترین و معتبرترین مراکز علمی و پژوهشی دنیا مشغول به تدریس و تحقیق هستند و هر هفته در تجارت فردا به کمک ما و اقتصاد نیازمند ما میآیند. حضوری که اثرگذاری آن بسیار فراتر از حوزه نشریات و مطبوعات، که بر اقتصاد و تک تک آحاد اقتصادی جامعه ایران بوده است.
این اقتصاد است احمق
در اوایل دهه 1992، زمانی که بیل کلینتون و جرج بوش پدر برای مقام ریاست جمهوری مبارزه میکردند، جیمز کارویل مشاور سیاسی و رسانهای شعاری برای کمپین تبلیغاتی کلینتون انتخاب کرد که علاوه بر کمک فراوان به پیروزی کلینتون در انتخابات کرد، به شعاری تبدیل شد که بعدها نیز بسیار به کار برده شد: «این اقتصاد است احمق» شعاری که برای انتقاد از سیاستهای اقتصادی بوش پدر به کار رفت. جالب آنکه بدانیم طولانیترین دوره رشد اقتصادی در زمان ریاستجمهوری کلینتون در آمریکا ثبت شد. اگر از کلمه تاحدودی نازیبای آخر این عبارت بگذریم بد نیست همه این عبارت را همواره در یاد داشته باشیم که «این اقتصاد است.» ما در دورهای هستیم که نیاز داریم بدانیم اقتصاد علم وعده و وعید نیست، علم علت و معلول است؛ سختیهای امروزه ما ریشه در عافیتطلبیهای دیروز دارد و سختکوشی ما میتواند رفاه فردا را در برداشته باشد.