واژه 'توسعه' (Development) در اواخر دهه 1940 و اوایل دهه 1950، درحالیکه کشورهای آسیایی، آفریقایی و آمریکای لاتین در اندیشه رهایی از گرداب فقر همهگیر بودند، پا به عرصه وجود نهاد [1]، به دنبال آن، تعابیر و نظریات متفاوت و متعددی مطرح شد که وجه تشابه اصلی آنها، تکیه بر ابعاد اقتصادی و شکاف میان کشورهای شمال و کشورهای جنوب بود. اما امروزه در کنار شکاف اقتصادی، شکافهایی جدید ناشی از عصر جدید مطرح میشود: عصر دیجیتال، شکاف دیجیتالی و عصر دانشمداری، 'شکاف دانایی' (Knowledge Gap) را به وجود آورده است.
مقدمه
واژه 'توسعه' (Development) در اواخر دهه 1940 و اوایل دهه 1950، درحالیکه کشورهای آسیایی، آفریقایی و آمریکای لاتین در اندیشه رهایی از گرداب فقر همهگیر بودند، پا به عرصه وجود نهاد [1]، به دنبال آن، تعابیر و نظریات متفاوت و متعددی مطرح شد که وجه تشابه اصلی آنها، تکیه بر ابعاد اقتصادی و شکاف میان کشورهای شمال و کشورهای جنوب بود. اما امروزه در کنار شکاف اقتصادی، شکافهایی جدید ناشی از عصر جدید مطرح میشود: عصر دیجیتال، شکاف دیجیتالی و عصر دانشمداری، 'شکاف دانایی' (Knowledge Gap) را به وجود آورده است. نگاه به توسعه باید با مختصات زمانه و عصر خود، سازگاری داشته باشد؛ نمیتوان در عصر موسوم به 'عصر اطلاعات' (Information Age) از توسعه با ویژگیهای عصر صنعتی صحبت کرد. از همینرو، توسعه از منظر این نوشتار، دلالت بر فرایند همزمان بهبود شاخصهای زندگی، دگرگونی ساختاری در نظام تولید و توان رقابت در اقتصاد جهانی دارد. سؤالی که در پی این تعریف طرح میشود، این است که از میان شیوههای موسوم توسعه، از قبیل توسعه صنعتی، توسعه کشاورزی و 'توسعه اطلاعاتی' (Informational Development) کدام بیش از همه اولاً با واقعیات و مقتضیات زمانه همخوانی دارد و ثانیاً قادر به برآورده ساختن انگارههایی است که در ذیل تعریف توسعه بیان شده است؟
با نگاهی گذرا میتوان دریافت که نظام جهانی به دنبال تحولات پدید آمده در عرصه دانش و فنآوری و دگرگونی شیوههای تولید، توزیع و مصرف در ابعاد مختلف اجتماعی، سیاسی و فرهنگی در سطوح متفاوت متحول شده است. این تحولات، ورودیهای جدیدی را برای نظامهای تصمیمگیری به وجود آورده است که به شدت خواستار ذخیرهسازی زمان و مکان در پرتو سیطره بیچون و چرای نظام جهانی سرمایهداری است[2]. از این رو، ارائه خروجیهای متناسب، مستلزم انجام پردازشی است که بتواند بین ورودیهای جدید و خروجیها همپوشی ایجاد کند. انجام پردازش جدید، نیازمند طرح شیوه جدیدی از توسعه است که آن را «توسعه اطلاعاتی» نامیدهاند. ویژگی اصلی این شیوه توسعه، تأکید بر دانش به عنوان منبع اصلی بهرهوری است. در توسعه اطلاعاتی، تولید ثروت واعمال قدرت به توانایی تکنولوژیک جوامع و افراد بستگی دارد و کانون این توانایی، فناوری اطلاعات است. از همین روست که فرایند اصلی تولید دانش، بهرهوری اقتصادی، قدرت سیاسی، نظامی و ارتباطات رسانهای در جوامع متکی به شیوه توسعه اطلاعاتی، به شدت از الگوی بهرهوری اطلاعات تأثیر پذیرفته و به شبکههای جهانی ثروت و قدرت متصل شده است (ص 45 و 49).
تحقق توسعه اطلاعاتی و شکلگیری 'جامعه اطلاعاتی و دانشمدار'(Information and Knowledge Society) بیش از آنکه مبتنی بر ابعاد سختافزاری فناوری باشد، برپایه زیرساختهای نهادین فرهنگی و اجتماعی استوار است[3]. به عبارت روشنتر، برخلاف برخی تفکرات و پندارهای سطحینگر که صرف ورود سختافزار را معیار توسعه اطلاعاتی برمیشمارد، باید گفت توسعه اطلاعاتی نیازمند فرهنگ، اقتصاد، سیاست، دیپلماسی، آموزش، بانکداری و خدمات اطلاعات محور است. از این رو، در توسعه اطلاعاتی شاهد نوعی جابجایی در معیارها و شاخصهای پیشین برای سنجش توسعه هستیم. پیشتر طبق 'نظریات رئالیستی' (Realist Theories) روابط بینالملل و نظریات کارشناسان 'ژئوپلتیک' (Geopolitics)، قدرت و توسعه به واسطه در اختیار داشتن کنترل بر منابعی از قبیل سرزمین، جمعیت، تولید ناخالص ملی، تولید انرژی و ثروت اقتصادی سنجیده میشد[4]. اما امروزه اطلاعات و مهم تر از آن، دانش بهرهبرداری از این اطلاعات خود به عنوان پایهایترین عنصر توسعه و افزایش قدرت و ثروت ملی به شمار میرود. حجم اطلاعات تولید شده در 'تار جهانگستر' (World Wide Web)، تعداد اختراعات به ثبت رسیده، میزان استفاده از اطلاعات، از جمله مهم ترین شاخصهای توسعه به معنای جدید است.
تکنولوژی های جدید ارتباطی؛ سراب یا واقعیت؟
استفاده و به کارگیری تکنولوژی های نوین ارتباطی را که از جاذبه و فراگیری خاصی برخوردارند، نمیتوان به عنوان یک نحله فکری مستقل مورد ارزیابی قرار دارد. در همه مکاتب فکری و نظری ارتباطات و توسعه، بحث چگونگی انتخاب و استفاده از تکنولوژی ها نیز خود به خود مطرح میشود، ولی با توجه به تأثیر، گیرایی و پوشش جهانی این تکنولوژی ها، ابعاد ودیدگاه های تازهای در این زمینه مطرح است. برخی، استفاده از این تکنولوژی ها را ضروری، اجتنابناپذیر و عامل توسعه و بسط دموکراسی میدانند. عدهای دیگر که شمار آنها در کشورهای درحال توسعه رو به فزونی است، تکنولوژی های جدید ارتباطی را از مؤثرترین ابزارهای نفوذ و سلطه غرب در کشورهای پیرامون میدانند و به طور کلی، هرگونه تأثیر آنها در فرایند دموکراتیزه کردن جوامع، توسعه و توزیع عادلانهتر اطلاعات را انکار میکنند. در کنار این دو دیدگاه که یکی از موضع شیفتگی و دیگری از زاویه نفی با تکنولوژی های ارتباطی برخورد میکند، دیدگاه سوم معتقد به برخورد فعال و انتخاب خلاق با این پدیده شگرف اواخر قرن بیستم است[5].
'جان لنت' (John lent) پژوهشگر و استاد برجسته آمریکایی که با دید انتقادی به تکنولوژی های جدید ارتباطی مینگرد، با طرح این سوال که «آیا تکنولوژی های جدید ارتباطی منجر به استقلال بیشتر میشوند و به روند دموکراتیزه شدن کشورها کمک میکنند؟» میگوید: بدیهی است آنهایی که این تکنولوژی ها را ندارند، به آن چند کشوری که دارند، وابستهتر و دولتها قادر به افزایش اعمال قدرت روی مردم خواهند شد.
'جایا ویرا' منتقد ارتباطات، در بیان پارهای انتقادات نسبت به مدل تکنولوژی مدار میگوید: «رشد شتابان تکنولوژی های ارتباطی باعث شد که روابط اجتماعی، حکومتها و فرهنگها به سوی یکپارچگی گرایش پیدا کنند. این فرایند یکپارچگی به طور اجتنابناپذیری، تضادهای ذاتی در نظام به وجود میآورد که خود باعث فقدان توافقهای جدید میشود». بالاخره 'کلاین جانس' محقق دیگر آمریکایی، در انتقاد از تکنولوژی های مدرن میگوید: «علم و تکنولوژی را میتوان قرض کرد ولی نهایتاً خلاقیت از درون، تنها پاسخ است. لزوماً برای توسعه، مساله تکنولوژی یا رشد ناخالص ملی (GNP) مطرح نیست، بلکه رشد آگاهیهای تازه، تحرک افکار انسانی و بالا بردن روحیه انسانی و به دست آوردن رضایت انسانی مهم است.»
این بخش را با نقل قولی از دکتر مجید تهرانیان، پژوهشگر ارتباطات و توسعه و واضع «الگوی ترکیبی» توسعه و ارتباطات به پایان میبریم. تهرانیان میگوید: «به نظر میرسد که درس های تاریخی سه دهه گذشته توسعه، برنظریههای ارتباطات و توسعه تأثیر گذاشته است تا از تأکید بر توسعه مادی به توسعه انسانی برسد، از مفاهیم پندارگرایانه یا مادیگرایانه توسعه به وابستگی متقابل برسد، از تمرکز داخلی یا خارجی به تأثیر متقابل بین عوامل داخلی و خارجی در روند توسعه برسد، از نیاز برای انتقال فنآوری به نیاز برای جهشهای فناوری برسد، و بالاخره از مرکزیت رسانههای جمعی به اهمیت شبکههای ارتباطی میان فردی و جایگزین برسد.»
دگرگونی رسانهها؛ اینترنت
در تاریخ ارتباطات، هیچ تکنولوژی جدیدی وجود نداشته است که با چنین سرعتی در میان آمریکاییها گسترش یافته باشد؛ حتی تلفن نیز به سرعت اینترنت در ایالات متحده نفوذ پیدا نکرده بود. تا سال 1988 (قبل از اختراع وب) تقربیاً هرسال میزان نفوذ اینترنت دو برابر میشد. به نظر میرسد که اینترنت قبل از وب، از الگویی مشابه سایر رسانههای ارتباط جمعی ارائه شده در قرن بیستم پیروی میکرد.
'راجر فیدلر' (Roger Fidler) در مورد فرایندی که با ظهور هر رسانه ارتباطی جدید آغاز میشود، از اصطلاح «دگرگونی رسانه» استفاده میکند. او معتقد است: «رسانه جدید به طور خودانگیخته و مستقل پدید نمیآید، بلکه حاصل تدریجی «دگرگونی رسانه قدیمی» است و وقتی اشکال جدیدتر رسانههای ارتباطی ظهور مییابد، شکلهای قدیمیتر از میان نمیرود، بلکه به رشد تدریجی و منطبقسازی خود ادامه میدهد». فرایند «دگرگونی رسانه» آنچه را که در قرن بیستم برای هریک از رسانههای ارتباط جمعی جدید رخ داد، توصیف میکند. آینده رسانه بر اثر «جنجال» بر سر امکانات بالقوه رسانه نوظهور، مورد تردید قرار میگرفت، زیرا رسانه جدید معمولاً آنقدر انقلابی تلقی میشد که تصور بر این بود که رسانههای موجود را از میان میبرد. برای مثال، از دهه 1880 پیشبینی میشد که روزنامهها سقوط کنند اما آنها و نیز سایر رسانهها، همچون کتاب، رادیو، تئاتر و سینما ـ که قربانی تلقی میشدند ـ جایگاه خود را از دست ندادهاند. هر رسانه برای ادامه رقابت با اشکال جدید، رسانهای دچار تغییر تدریجی شده است.
شش مرحله «دگرگونی رسانه»
اگر وب تنها شکل تازهای از ارتباطات باشد که از الگوهای سنتی نوآوریهای فنآوری و اجتماعی در رسانهها پیروی میکند، پس فرایند «دگرگونی رسانه» هماکنون در جریان است. میتوانیم این فرایند را در شش اصل اساسی «دگرگونی رسانه» که فیدلر برشمرده استT مشاهده کنیم:
1. همرشدی (coevolution) و همزیستی (coexistence)
تمام اشکال رسانههای ارتباطی در درون سیستمی در حال توسعه، پیچیده و قابل انطباق در کنار هم وجود دارند و رشد میکنند. وقتی هریک از اشکال جدید پدید میآید و توسعه مییابد، در طول زمان با درجات گوناگونی، بر گسترش دیگر شکلهای موجود تأثیر میگذارد.
تاکنون رسانه جدید، تهدیدی واقعی برای موجودیت رسانههای قدیمی نبوده است. نتیجه پنج یا شش سال روزنامهنگاری الکترونیک، «هم رشدی و همزیستی» تمام اشکال ارتباطی بوده است. ترس روزنامهها از نابودی به دست رسانه دیگر، با آغاز فعالیت آنها در وب، از میان رفت. برای مثال، حتی نیویورک تایمز گزارش داده است که در نتیجه انتشار نسخه وب، تعداد فروش اشتراکی نسخه چاپی آن افزایش یافته است[6]. در بسیاری از شرکتهای جدید، نوعی ارتباط همزیستی بین رسانههای نو و سنتی به وجود آمده است و یک محصول یا قالب به سایر محصولات و قالبها کمک میکند. نمونهای از این همزیستی، رواج ارائه خبر در روزنامهها، مجلهها و برنامههای خبری تلویزیون، برای دعوت خوانندگان یا تماشاگران به یافتن جزئیات بیشتر در وب است. رسانه جدید کار خود را در قالبی شبیه به روزنامه آغاز کرد اما هماکنون در حال بازتابانیدن آثار این تأثیر است. طراحی وب بر صفحهآرایی روزنامهها و مجلهها و گرافیک و آرایش اخبار تلویزیون تأثیر گذاشته است.
2. دگرگونی
رسانههای جدید به طور خودانگیخته و مستقل پدیدار نمیشوند، بلکه به تدریج از دگرگونی رسانههای قدیمیتر به وجود میآیند. وقتی اشکال جدیدتر ظاهر میشوند، اشکال قدیمیتر به جای نابودی، خود را منطبق و به تدریج رشد میکنند.
همانطور که در بالا گفته شد، روزنامه الگویی ارائه کرد که این الگو به صفحات خبری وب تبدیل شد. از آنجا که محدود بودن عرض باندهای ارتباطی، استفاده از منابع چند رسانهای را محدود کرده است، وب به طور عمده مبتنی بر متن شده است و از ساختار قدیمی روزنامه به عنوان الگویی برای خود استفاده میکند. حتی شرکتهای تلویزیونی، هنگامی که فعالیتهای خود را در وب آغاز کردند، ناچار شدند از شکل کلی روزنامهها استفاده کنند و در عین حال، برای آنکه بتواننداز محصولات صوتی و تصویری بیشتری استفاده کنند، در انتظار پیشرفت عرض باند ماندند. تلاشهایی برای ایجاد وب سایتهای خبری بدون استفاده از شکل کلی روزنامه صورت گرفت اما این تلاشها با شکست روبرو شد. نمونهای از این تلاشها در شیکاگو تریبیون بصورت گرفت: در اواسط سال 1999، این روزنامه استفاده از آرایش دقیق صفحه اصلی خبر خود را در وب کنار گذاشت و به این ترتیب، بیشتر شبیه به بازیهای ویدئویی یا صفحات نمایش کامپیوتری شد تا یک روزنامه. اما تنها پس از گذشت یک سال و نیم، به همان سبک طراحی روزنامهای خود بازگشت.
استفاده از رسانه قبلی به عنوان الگویی برای شکل ظاهری، در مراحل اولیه ظهور هر قالب مفید است، زیرا این شیوه آسانتر، ارزانتر و کمخطرتر از ارائه راهحلی قطعی و ناگهانی است. به علاوه، این کار به کاربرانی که به قالب قدیمی خو گرفتهاند، در شناخت و سازگاری با رسانه جدید، کمک میکند. ژورنالیسم رادیو با روخوانی ساده اخبار روزنامهها آغاز شد و ژورنالیسم تلویزیون نیز همانند اخبار رادیویی بود که با تصویر همراه شده بود. دگرگونی به تدریج رخ میدهد و رسانه جدید، زبان خاص خود را به دست میآورد و در عین حال، رسانه قدیمی تلاش میکند تا خود را با وضعیت جدید هماهنگ کند. روزنامهها به ویژه پس از تثبیت جایگاه اخبار تلویزیون، انتشار چندین نسخه در روز را کنار گذاشتند. رادیو نیز شیوه برنامهسازی خود را به دلیل وجود تلویزیون به شکل چشمگیری تغییر داد. استفاده رسانههای خبری سنتی از وب، برای تکمیل و گسترش دامنه پوشش ژورنالیستی، نمونهای خوب از این نوع رفتارهای هماهنگشونده است.
3. ترویج
اشکال نوظهور رسانههای ارتباطی، ویژگیهای آشکار شکلهای قبلی را ترویج میکنند. این ویژگیها انتقال مییابند و به کدهای ارتباطی، موسوم به زبان، سرایت میکنند. همانطور که قبلاً گفته شد، 'روزنامهنگاری الکترونیک' (Electronic Journalism) هماکنون ویژگیهای روزنامهها را به عنوان الگوی اصلی سازماندهی محتوای خود اشاعه میدهد. مجلات وب نیز تلاش کردند تا خود را با ویژگیهای کلی، نشریات هفتگی و ماهنامهها هماهنگ کنند. در حالیکه جستجو برای زبان رسانه جدید ادامه داد، آخرین برداشت ژورنالیستهای الکترونیک از رسانههای قدیمی، الهام گرفتن از اختصار اخبار رادیو بوده است. از آنجاکه اخبار کوتاه به بخش مهمی از سایتهای ژورنالیستی تبدیل شده است، روزنامهنگاری الکترونیک از یادداشتهای کوتاه و سبک «مستقیماً مربوط به موضوع» رادیو تقلید کرده است. از سوی دیگر، این اخبار کوتاه بسیاری از مردم را به یاد نسخههای چندگانه روزنامه میاندازد که امروزه قربانی فرایند دگرگونی شده است. برای مثال، واشنگتن پست، بخش اخبار کوتاه خود را فوقالعاده 'پیام' (PM) نامید، یعنی نه تنها سبک، بلکه نامی را که روزنامههای قدیمی بعد از ظهر و عصر از آن استفاده میکردند، اقتباس کرد[7].
4. ادامه حیات
تمام اشکال رسانههای ارتباطی و نیز مؤسسات رسانهای، ناگزیر از سازگاری و رشد برای ادامه حیات در محیط در حال تغییر هستند. درغیر این صورت، تنها راه دیگر، نابودی است. انطباق و رشد، راهی است که رسانههای قدیمیتر برای ادامه حیات پس از ظهور رسانهای جدید، برای خود یافتهاند. در مورد موضوع حاضر، اشکال موجود نه تنها به هماهنگی با دوران جدید رسیدهاند، بلکه تلاش میکنند همه به طور یکپارچه، به رسانه جدید روی آورند. این بخش از استراتژی آنها برای ادامه حیات است.
5. فرصت و نیاز
رسانههای جدید تنها به دلیل امتیازهای فناورانهای که دارند، انتخاب نمیشوند. برای ایجاد فنآوری جدید رسانهای، همیشه باید علاوه بر انگیزه اجتماعی، سیاسی و یا اقتصادی، زمان کافی نیز وجود داشته باشد. نمونههای گوناگونی از فناوریهای رسانهای راهاندازی شده در چند دهه گذشته وجود دارد که تنها به دلیل آن که «فرصت» یا «نیازی» برای آن وجود نداشته، شکست خوردهاند. نمونه خوب آن، 'ویدئو تکست' (video text) است که روزنامهها در دهه 1980 با هزینه فراوان، آن را تجربه کردند. فناوری روزنامهنگاری الکترونیک و امکان انتقال متن از طریق کابل و توزیع تلویزیونی، در آن موقعیت وجود داشت، اما شرکتها برای انتخاب آن از انگیزه اجتماعی، سیاسی و یا اقتصادی برخوردار نبودند. رشد انتشار اخبار در اینترنت، نشاندهنده آن است که عامل فرصت و نیاز، برای روزنامهنگاری الکترونیک وجود دارد. شکل و اندازه واقعی روزنامهنگاری الکترونیک، به عنوان بخشی از پدیده گسترده ارتباطات کامپیوتری هنوز مشخص نشده است، اما هماکنون که بیش از 100 میلیون امریکایی به اینترنت دسترسی دارند و تعداد روزافزونی از آنها برای دریافت خبر به آن متکیاند، دیگر این نتیجهگیری که رسانهای جدید ظهور یافته است، گزاف به نظر نمیرسد.
6. انتخاب تاخیری
فناوریهای رسانهای جدید، همواره برای رسیدن به موفقیت اقتصادی، به زمان زیادی نیاز دارند. این فناوریها دستکم به زمانی معادل یک نسل بشر (20 تا 30 سال) نیاز دارند تا از مرحله 'اثبات مفهوم'، به مرحله 'انتخاب گسترده' برسند. این اصل مبتنی بر «قانون 30 سال» است که «پل سافو» (Paul Saffo)، مدیر 'مؤسسه آینده' (Institute for the Future) واقع در 'منلوپارک' کالیفرنیا آن را بنیان نهاد. او درباره چگونگی انتخاب فناوریهای جدید تحقیق کرده بود. این قانون را چگونه میتوان در مورد فناوری دیجیتال ارتباط کامپیوتری به کار برد؟ اگر زمان آغاز کار اینترنت در سال 1969 نقطه شروع در نظر گرفته شود، قانون 30 سال کاملاً صادق است. به نظر میرسد که قانون سافو،حتی اگر روزنامهنگاری الکترونیک به طور جداگانه موردنظر قرار گیرد. بازهم صادق است، زیرا روزنامهنگاری الکترونیک حدود 20 سال پیش با تجربیات پیش از وب در توزیع اخبار آغاز شد، نمونههای آن عبارتنداز: سیستمهای شکستخورده ویدئوتکست و بیبیاس.
تحلیل شش قانون فیدلر، فرضیه سناریوی «دگرگونی رسانه» را به عنوان پیامد تغییر اینترنت به رسانهای برای ارتباط جمعی، تقویت میکند. در نهایت، تمام رسانهها حتی اگر برای ادامه حیات به اصلاحاتی بنیادین نیاز داشته باشند، به حیات خود ادامه میدهند. در واقع، صفحه نمایش کامپیوتر با کاغذ که محصولی در دسترس عموم است، رقابتی ندارد. انتقال دادن تصاویر ویدئویی از طریق پنجرهای با ابعاد یک کارت اعتباری به صفحه نمایش کامپیوتر، باعث ایجاد رقابت با تلویزیون نمیشود؛ اما وب از بعضی جهات بهتر است، زیرا با رسانههای سنتی اختلاف یا رقابت ندارد، بلکه مکمل آنهاست. برای مثال، در رسانههای چاپی، فضای خبرها محدود و گرانقیمت است. در روزنامهنگاری الکترونیک، فضا عملاً نامحدود است و امکان استفاده از فناوری پایگاه اطلاعاتی برای سهولت دسترسی به حجم عظیمی از اطلاعات فراهم است. پخش رادیو تلویزیونی، شنونده یا تماشاگر را به تنظیم کانال یا فرکانس مناسب در زمانهایی خاص برای دریافت خبرها یا هر برنامه دیگر وامیدارد، حال آنکه اینترنت امکان دسترسی به محتوای خود را ـ براساس درخواست مخاطب ـ در هر زمانی فراهم میآورد. رسانههای سنتی تاکنون بر روی برخی از امکانات وب سرمایهگذاری کردهاند و از این امکانات، برای تکمیل محصولات خود استفاده میکنند. برای مثال، روزنامهها امکان دسترسی به آرشیوهای خود را در مقابل مبلغی فراهم میکنند، حال آنکه تلویزیون و رادیو، برنامههای دیداری و شنیداری را پیش از پخش، از طریق وب عرضه میکنند.
بُعدی جدید در ارتباطات
نظریه «دگرگونی رسانه» الگوی جدیدی را در ارتباطات ارائه میکند: 'انقلاب دیجیتالی' (Digital Revolution). تغییر در گردآوری و انتشار دانش و اطلاعات در این انقلاب دیجیتالی، چنان عمیق و چشمگیر است که تنها میتوان آن را با اختراع چاپ به دست 'گوتنبرگ'(Gutenberg) در قرن پانزدهم مقایسه کرد. اینترنتی که ما میشناسیم، همانند قله کوه یخ است، رسانهای موقت است و خبر از چیزی میدهد که در پیش روست. تنها چند سال بعد، مردم با یادآوردن این که ما این همه وقت را با استفاده از وسیلهای میانجی که براساس ماشینهای تحریر قدیمی ساخته شده بود، پای کامپیوتر تلف میکردیم، خواهند خندید. نرمافزار تشخیص صدا، اولین مرحله ایجاد یک واسطه کامپیوتری است که بر ارتباطات میانفردی مبتنی خواهد بود.
فنآوری دیجیتالی با سرعت فراوان، به سوی شکلی از ارتباطات چند بعدی در حرکت است و این شکل از ارتباطات، مقایسه فرایند کنونی را با دگرگونی رسانههای قبلی دشوارتر میکند. هریک از رسانههای قبلی، مبتنی بر یک یا دو راه حسی بود[5]. روزنامه با بینایی، رادیو با شنوایی و تلویزیون با شنوایی و بینایی، سروکار دارد، اما رسانه جدید دیجتالی فرصتی برای تلفیق تصویر، متن و صدا را در فرایندهای ارتباطی یک سویه و دوسویه فراهم میکند. شایان ذکر است که ارتباطات دیجیتالی نیز موجب ابداعاتی میشود که احساسات را متحول میکند، درست مانند آنچه که در مورد تصاویر سه بُعدی رخ داد. رسانه جدید، راههای ارتباطی را به شیوهای تلفیق میکند که شبیه به «تجارت احساسی طبیعی وارتباطات بدون واسطه» ماست. به مفهوم واقعی، رسانه جدید شکل گسترش یافتهای از خود طبیعی و روش عادی عملکرد و ارتباطات روزمره ماست.
تکنولوژی های جدید ارتباطی و ظهور 'عصر دوم رسانهها' (Second Media Age)
گروهی از نظریهپردازان جدید، مدعی ظهور و شکلگیری نوع جدیدی از جامعهاند که با گذشته کاملاً متفاوت است. این عده معتقدند ما اکنون در حال پشت سر گذاشتن «عصر اول رسانهها» و شاهد ظهور «عصر دوم رسانهها» هستیم[9]. عصر اول رسانهها که با تکنولوژیهای ارتباطی فیلم، رادیو، تلویزیون و ویدئو شناخته میشود، امتداد و توسعه جریان ارتباطی تلفن است. در عصر اول رسانهها، بعد از جریان تلفن که یک نفر با یک نفر ارتباط برقرار میکرد، گروه کوچکی از تولیدکنندگان میتوانستند اطلاعات، آگاهیها و اخبار را برای اقشار وسیعی از مخاطبان بفرستند؛ به این معنی که با انتشار دست اول اطلاعات و اخبار، یک ارتباط «برتر» و یکجانبه برقرار میشد و به خصوص آنکه، نشر در انحصار تولیدکنندگان محدود و مصرفکنندگان بیشمار پیامها بود. این شکل از ارتباط، چالشها و پیامدهای خاص خود را داشت و دانشمندان زیادی، از جمله نظریهپردازان مکتب وابستگی، منتقدان جدی آن به شمار میرفتند[10]. وابستگی فرهنگی، سلطه فرهنگی غرب در جهان سوم، سلطه شرکتهای بزرگ ارتباطی (اجتماعی ـ فرهنگی) و تولیدکنندگان فیلمهای تلویزیونی و سینمایی آمریکا بر جهان سوم و غربی شدن، مهم ترین پیامدهای عصر اول رسانهها از منظر نظریهپردازان مکتب وابستگی و منتقدان جدی عصر اول رسانههاست.
اما، عصر دوم رسانهها که از دیدگاه نظریهپردازان، با ظهور و شکلگیری نوع جدیدی از جامعه همراه شده است، از طریق ادغام تکنولوژی های جدید ارتباطی ماهوارهای با رایانه، تلویزیون و تلفن ظاهر شده است. در اثر چنین ادغامی، جانشینهای تازهای برای سیستم قبلی که محدودیتهای فنی جدی داشت، به وجود آمده و این احتمال بسیار قوت میگیرد که نظامی مشترک از تولیدکنندگان، توزیعکنندگان و مصرفکنندگان به وجود آید. از این رو در این رسانههای الکترونیکی، عامل تازهای باعث شده که وضع کاملاً متفاوتی در روابط قبلی و مرزهایی که میان هریک از این گروه ها (تولیدکنندگان، توزیعکنندگان و مصرفکنندگان) وجود داشت، پدیدار شود؛ وضعیتی که حتی قادر است سیستم گذشته را به طور کامل ساقط کند و از اعتبار بیاندازد.
'مارک پاستر' (Mark Poster) از نظریهپردازان پست مدرنیسم در تشریح عصر دوم رسانهها چنین مینویسد: «...برخی از مرتبطان همواره قدرتمندتر از دیگران خواهند بود. اما فکر بزرگی که در پشت قصههای [این رسانههای الکترونیکی جدید] نهفته، آن است که برای نخستن بار، عدهای بسیار با عدهای بسیار، وارد صحبت میشوند، هر روز اشخاصی که استطاعت تهیه لوازم رایانه و پرداخت صورت حساب تلفن خود را دارند، میتوانند تهیهکننده، مجری، سردبیر و شنونده خود باشند. هر روز که میگذرد، داستانهای آنها بیشتر و بیشتر دارای سبکی خاص، تحت تأثیر کنش متقابل و توأم با فردگرایی میشود. داستانهایی که در میدانهای مختلف برای شنوندگان گوناگون و به روشهای متفاوت بیان میشود.» وی همچنین در ادامه مینویسد: «این انفجار... متکی به نوعی فناوری است که با چاپ و رسانههای الکترونیکی نخستن عصر رسانهها تفاوت دارد: ارزان، انعطافپذیر، در دسترس فوری و دارای سرعت است.» [11]
بدین ترتیب، ملاحظه میشود برخلاف عصر اول رسانهها که به قول 'آدورنو' (Adorno) و 'هورکهایمر' (Horkheimer) تضاد ذهنی همیشه میان چند مرکز معدود تولید و گروه بسیار وسیعی از مصرفکنندگان متفرق و پراکنده برقرار بود [12]. در عصر دوم رسانهها ظاهراً تضاد انحصاری میان تولیدکنندگان و مصرفکنندگان پیامها از بین میرود و تولید نه تنها دیگر یکطرفه نخواهد بود، بلکه در انحصار گروهی خاص قرار نخواهد گرفت.
جدول مقایسه کلی رسانههای جمعی سنتی و رسانههای جدید [13]
رسانههای جمعی سنتی
رسانههای جدید
محدودیت جغرافیایی: خود را با بازارهای جغرافیایی یا مخاطبان منطقهای تطبیق میدهند؛ بازار مشخص
فاصله نمیشناسند: خود را با نیازها، خواستها و علایق مصرفکنندگان، صرفنظر از محل فیزیکی آنها تطبیقی میدهند؛ موضوع مشخص
سلسله مراتب اخبار واطلاعات از طریق سلسله مراتب عمودی متشکل از دروازهبان خبری و ویراستان متعدد، به مخاطب میرسد
افقی: این امکان وجود دارد که اخبار واطلاعات به صورت افقی پخش شوند، از غیرحرفهایها به غیرحرفهایهای دیگر
جهت یک طرفه: انتشار اخبار و اطلاعات عموماً یک طرفه است، مکانیزم بازخورد محدود است
تعاملی: بازخوردها فوری بوده و در بسیاری از مواقع مورد سانسور یا دخل و تصرف واقع نمیشوند؛ بحث و گفتگو به جای مقالهها و نظرات متعلق به یک نفر
محدودیت مکانی/ زمانی: روزنامهها به لحاظ مکانی محدودند (خلاء خبری) و رادیو و تلویزیون به لحاظ زمانی
محدودیت مکانی/ زمانی کمتر: اطلاعات به صورت دیجیتالی ذخیره میشوند؛ فوق متنها (هایپرتکستها) امکان ذخیره حجم بزرگی از اطلاعات را به صورت «لایهها»ی روی هم، فراهم میآورد
گردانندگان حرفهای: روزنامهنگاران آموزش دیده، گزارشگران و «متخصصان»، کارکنان رسانههای جمعی سنتی را تشکیل میدهند
گردانندگان آماتور/ غیرحرفهای: هرکسی که حرفی برای گفتن دارد، میتواند آن را روی وب منتشر کند، حتی افراد آماتور و غیرحرفهای
هزینه: هزینههای بالای تأسیس یک نشریه یا ایستگاه رادیو و تلویزیون، عامل بازدارندهای برای اغلب مردم است
هزینههای پایین: در مقام مقایسه، هزینه چاپ و انتشار به صورت الکترونیکی روی اینترنت بسیار کمتر است
علایق عمومی: بسیاری از رسانههای جمعی رایج، مخاطبان پرشمار را هدف گرفتهاند و از این رو برنامههای همهپسند عرضه میکنند
مشتریگرا: رسانههای جدید، به دلیل محدودیتهای مکانی/ زمانی کمتر و دغدغه کمتری که به بازار دارد، علاقه های شخصی را به طور ریشهای مدنظر دارند
خطی بودن محتوا: اخبار و اطلاعات در قالب یک نظم منطقی خطی سازمان یافتهاند، رعایت سلسله مراتب خبری
غیرخطی بودن محتوا: اخبار و اطلاعات از طریق هایپرتکستها به هم مرتبط میشوند، از طریق علاقه و شهود دنبال میشوند، نه از طریق منطق
بازخورد: بازخوردها به صورت نامه و تلفن به سردبیر میرسد، در نتیجه کند، پرزحمت، تعدیلشده، و ویرایش شده است؛ محدودیت زمانی/ مکانی
بازخورد: بازخوردها به صورت «پست الکترونیکی» (E.Mail) و گفتوگوهای گروهی مستقیم منتقل شده و به طور نسبی ساده و کمزحمت هستند و اغلب از ویرایش و دخل و تصرف مصون میمانند
متکی به آگهیهای تبلیغاتی: نیاز به جمع کردن مخاطبان بیشتر برای صاحبان کالا و خدمات به منظور رسیدن به درآمد بیشتر
منابع مالی گوناگون: ضمن اینکه آگهیها روز به روز افزایش مییابند، دیگر منابع تأمین مالی، امکان تهیه مطالب و محتوای متنوع را فراهم میآورد
وابستگی به نهادهای رسمی: بیشتر رسانههای سنتی را تشکیلات بسیار بزرگ با ساختارهای متمرکز اداره میکنند
تمرکززدایی: تکنولوژی نوین، امکان تولید و انتشار اخبار و اطلاعات را به صورت وسیع و همهجانبه فراهم میسازد
چارچوب ثابت: محتوای مطالب برحسب رسانهای خاص، تولید و توزیع میشوند و به طور نسبی، از نظر مکانی و زمانی ثابت هستند
چارچوب قابل انعطاف: مطالب و محتوا به طور مقاوم تغییر مییابند، به روز و تصحیح می شوند و مورد تجدیدنظر قرار میگیرند. به علاوه، امکانات چند رسانهای، امکان ادغام فرمهای مختلف رسانهها را در یک برنامه فراهم میآورند
ارزش خبری استاندارهای ژورنالیستی: محتوا براساس هنجارها و اخلاقیات سنتی تولید و ارزیابی میشوند
استاندارهای تکوینی: هنجارها و ارزشها مبهماند، همیشه در حال شکلگیری اند، محتوا براساس محاسن و اعتبارشان تولید و ارزشگذاری میشوند
ویژگیهای رسانههای نوین ارتباطی
به اعتقاد 'مک کوئیل' (Mc Quail)، تکنولوژیهای جدید دارای ویژگیهای ذیل هستند:
ـ ارتباطات تعاملی: دوطرفه بودن فرایند ارتباط (Interactivity)
ـ جمعزدایی: گرایش به ارتباطات فردی (Demassification)
ـ ارتباط ناهمزمان: ارتباط دائم با پیامها (Acyncronic)
ـ تمرکززدایی: تأکید بر پیام خاصی نیست (Decentralization)
ـ استفاده از ظرفیت بیشتر: افزایش کانالهای مجازی ارتباط و حافظه و ذخیره بیشتر (Higher capacity)
ـ حق انتخاب: انعطافپذیری (Flexibility)
از نظر دنیس مک کوئیل، این ویژگیها به برکت مقولههایی نظیر توزیع وانتشار تکنولوژی، کوچکسازی، تکنولوژی انباشت و دریافت، تکنولوژی ارزان نمایش یا دسترسیدهی پیام و تکنولوژی کنترل محقق شده است[14].
امکاناتی که در عصر حاضر از طریق رایانههای شخصی به همراه خطوط تلفن فراهم شده است، در حال حاضر نوع کارکرد تکنولوژی جدید (که البته در دنیا مورد استفاده قرار گرفته و برای کشورهای پیشرفته چندان هم جدید نیست) معرفهها و ابعاد جامعه اطلاعاتی را شکل داده است. سرعت در انتقال، کیفیت در انتقال و انتخابهای شخصی، ویژگیهای این جامعه را تشکیل میدهد. البته هنگامی که دانیل بل برای اولین بار، اصطلاح 'جامعه اطلاعاتی' را به کار برد، ویژگیهای دیگری نیز برای آن برشمرد؛ از جمله اضافه بار اطلاعاتی و سوخت شدن اطلاعات که میتوان به ویژگیهای عمل رسانهای در این چارچوب اضافه کرد.
مورد ایران
از یک منظر و مطابق آنچه که از پیامدهای رسانههای الکترونیک جدید در این مقال گنجانده شده است، جهان و به تبع آن ما (یعنی کشور ایران)، وارد عصر دوم رسانهها شدهایم که برخلاف عصر اول رسانهها، آینده آن به طور کامل قابل پیشبینی نیست. در عصر دوم رسانهها که در آن رسانههای الکترونیک جدید حاکمیت دارند و «اطلاعات» حرف نهایی را میزند، پدیدهها کمتر قابل پیشبینی شدهاند. جهان امروز، جهانی انباشته از سرگشتگیها، دودلیها، تردیدها، عدم قطعیتها، (حتی علوم طبیعی و فیزیک نیز از آن در امان نماندند) سوالات جدید، ریسکها و در یک کلام، جهان بیثبات و بسیار متغیر است. این جهان، دیگر مثل گذشته منظم و کاملاً قابل کنترل نیست. این جهان پیامدهای ناخواستهی بسیاری دارد. رسانههای جدید الکترونیکی از این پس نقش بسیار مؤثری در تغییرات فرهنگی ایران ایفا خواهد کرد. صرفنظر از قابل پیشبینی نبودن همه پیامدهای این وسایل، باز به نظر میرسد، به خاطر «خاص» بودن مورد ایران، تأثیر این وسایل بیش از جاهای دیگر باشد.
کشورمان ایران بعد از انقلاب اسلامی سال 1357 به طور کلی در عرصه فرهنگ، بسته عمل کرد و رادیو و تلویزیون، دولتی ماند. همچنین حوزه مطبوعات، کتاب، موسیقی، سینما وهنر از گستره رقابت دور بوده است. از این رو، در حال حاضر به نظر میرسد اشتهای سیریناپذیری نسبت به آنچه در آن سوی مرزها (خصوصاً اروپا و آمریکا) میگذرد، وجود دارد. البته این امر، در جای خود میتواند بسیار خطرناک و ویرانگر باشد. امروزه فرهنگ در غرب به صورت کالا درآمده و تجاری شده است و بازار خود را میجوید[15]. اکنون دیگر نمیتوان و نمیباید دور خود حصار کشید و خود را از دنیا دور نگه داشت.
در یک نگاه اجمالی، مهم ترین آثار این وسایل را برای ایران میتوان چنین برشمرد:
1. اطلاعرسانی غیرقابل کنترل
2. ظهور انسان هایی با تابعیت بینالمللی
3. رواج فرهنگ جهانی (و غربی) در ایران
4. تغییر هویت در جوانان
5. افزایش نابرابریها و طبقاتی شدن بیشتر جامعه
6. غالب شدن زبان انگلیسی و تهدید زبان فارسی
7. فقدان سانسور
8. رواج فردگرایی و انزواطلبی
راه پیشرفت
قبل از بررسی استراتژیهای محتمل برای حل و فصل مسائل کشورهای فقیر از لحاظ اطلاعات، برخی ملاحظات کلی باید مدنظر قرار گیرد. به رغم پیشرفتهای عظیم در ICT، دستیابی به اطلاعات، هیچگاه به طور منصفانه در میان اعضای یک جامعه، اعم از فقیر یا غنی و بزرگ یا کوچک، توزیع نشده است واحتمال چنین توزیع منصفانه نیز کم است. با این شرایط برای مدتی، دستیابی به اطلاعات همچنان از آن اقلیت مرفهی در تمام جوامع خواهد بود. حتی اگر همه شهروندان دستیابی فراگیر، آزادانه و برابری به اطلاعات داشته باشند، تضمینی وجود ندارد که همه از ICT استفاده کنند؛ همواره بخشهایی از جامعه بوده و هستند که به دلایل بسیاری، از جمله آسودگی خاطر و تمایل نداشتن صرف به سازگاری با تحول، نمیخواهند از فناوری بهرهمند شوند.
ما میتوانیم بهترین بزرگراه های اطلاعاتی را در سطح کشور ایجاد کنیم، ولی اگر فرد شهروند نتواند ارزش آن را در امور روزمره زندگیاش مشاهده کند، این امر هیچ سودی نخواهد بخشید. بنابراین همه افراد تشکیلدهنده ملت، باید منافع و کارایی مهم ICT را مشاهده کنند[16]. با توجه به افزایش شدید کاربران این فناوری، بزرگراه های اطلاعاتی میتوانند در زمینه توسعه اجتماعی و اقتصادی مفهوم پیدا کنند و با توجه به اینکه جمعیت وسیعی از آسیاییها با مسائل و مشکلات معیشتی بزرگی دست به گریبان هستند، این سوال پیش میآید که آیا بزرگراه های اطلاعاتی، کارآیی واقعی برای آنان خواهد داشت؟
به احتمال قوی، کارشناسان و متخصصان رسانهها و ارتباطات میتوانند در پراکندگی و انتشار، اشاعه و تدارک اطلاعات، برای دادن آموزش به شهروندان نقش مهمی ایفا کنند. نکته مهم این که آنان باید در امور مربوط به سیاستگذاری برای مردم، مشارکت یافته و بر روندهای توسعه اجتماعی تأثیر بگذارند. چه چیزی متخصصان رسانهها و ارتباطات، سازمانها و نهادها را از پذیرش جوامع و ایجاد دهکدههای الکترونیک، مدارس الکترونیک، کتابخانههای الکترونیک و پروژههای مشابه، بازمیدارند؟ بدون شک، اثرات جانبی صرفاً میتواند فرصتهای تجاری بالقوهای ـ اگر از منظر یک مصرفکننده و مشتری بدان نگاه شود ـ پدید آورد.
فناوری اطلاعات، به صورت بالقوه، معماری نوینی از رابطه فرد و حکومت ارائه میدهد. فنآوری اطلاعات سطوح دسترسی انسان را افزایش میدهد و عملاً حوزه آزادیهای فردی شهروندان را توسعه میدهد و مفهوم 'شهروند سنتی' (Traditional Citizen) را به 'شهروند الکترونیکی' (Electronic Citizen) مبدل میسازد. از سوی دیگر، اقتدار حکومت بر شهروندان را محدود میسازد. از این رو نهاد حکومت، چارهای جز توزیع اختیارات و کاهش حجم خود نخواهد داشت؛ چرا که در غیر اینصورت، کارآیی این نهاد در دنیای به هم پیوسته، روز به روز کاهش مییابد. در واقع دولت الکترونی افق دیجیتالی چنین حکومتی است. طبیعی است که دموکراسی به عنوان یک آرمان اجتماعی ارزشمند، همچنان تداوم خواهد داشت، اما در چارچوبی نوین که فناوری اطلاعات آن را بسط داده است. در این فضای نو، دموکراسی الکترونی به عنوان واسطی نرمافزاری، ساختار و نوع تعاملات میان شهروند و حکومت الکترونی را شکل خواهد داد. فناوری اطلاعات میتواند فاصله سنتی میان حکومت و شهروندان را کاهش دهد و به این ترتیب، امکان انتقال سریع خواستهها و مطالبات اجتماعی شهروندان را به حاکمان فراهم سازد؛ رویارویی که نه افلاطون میتوانست آن را تصور کند، نه هگل و نه لاک.
امروزه دسترسی به حجم وسیع اطلاعاتی و برخورداری از امکانات وابزارهای نوین فناوری ارتباطی، افق جدیدی را پیش روی دولتها و مردم گشوده است. دسترسی به این حجم وسیع اطلاعات به عنوان یک امتیاز خاص در عصر اطلاعات و در واقع، عامل تفکیک این دوره از دورههای قبل است. این امتیاز به همراه خود، دستاوردهای مهمی را به جامعه بشری تقدیم میکند که تا به حال به عنوان یک رویا و تنها در داستانهای تخیلی قابل تصور بوده است، اما امروزه این امر ممکن است[17]. از آنجا که تحول جامعه اطلاعاتی، منجر به تحولات گسترده اجتماعی، سیاسی و فرهنگی میشود، مسلماً حقوق شهروندان نیز با گذشته تفاوت خواهد داشت. از ویژگیهای بارز این عصر، سرعت تولید و گسترش اطلاعات و سرعت و سهولت دسترسی به حجم گسترده اطلاعاتی در اقصی نقاط دنیاست که همین عامل، خود سرمنشأ تحولات بسیار گستردهای است. حال در جامعهای که اقتصاد، سیاست و حکومت و... متأثر از اطلاعات و فناوری است، در جامعهای که مرزهای ملی در هم نوردیده و سرمایههای ملی مفهوم گذشته را ندارد، ملیت و ملیگرایی و فرهنگ و فرهنگپرستی وابسته به مسائل جهانی شدن است. در وضعیتی که تجارت در خارج از مرزهای ملیف به سهولت و راحتتر از داخل کشور صورت میپذیرد، سیاست و اقتصاد آن تابعی از مسائل سیاسی و اقتصادی کل دنیاست. کار در محیطهای کاری، مفهوم گذشته را ندارد و کار از راه دور و کار در خانه، طرفداران بیشتری دارد. دولتها روز به روز در حال کوچک شدن هستند و وظایف، به بخشهای خصوصی و کوچکتر ارجاع میشود. آموزش دیگر تابع وضعیت اقلیمی، سیاسی و فرهنگی کشور نیست و ما با پدیده جهانی شدن آموزش و آموزش از راه دور مواجه هستیم.
تأثیرات اجتماعی جامعه اطلاعاتی
در دو دهه اخیر فناوری اطلاعات، ساختار جهان معاصر را دگرگون ساخته است. سرعت تحول به گونهای است که جوامع در حال توسعه قادر به نظارت کامل بر ملتهای خود نیستند. البته این پیشرفت سریع، حاصل اختلاط بین رایانه و فنآوری اطلاعات از راه دور است که با اصطلاح جدید «جامعه اطلاعاتی» معروف شده است. این اختلاط را سرآغاز جامعه مبتنی بر فناوری اطلاعات میدانند که به طور قابل ملاحظهایف معادله عرضه و تقاضا را تغییر داده است. رشد سریع تقاضای رایانه موجب تحول در وضعیت توزیع یا انتقال پیام از یک نقطه به نقطه دیگر شده است. شبکه تلفن که به طور معمول برای انتقال صدا بود، اکنون به شبکه انتقال دادهها، آمار و ارقام تبدیل شده است. به عبارتیف ما در فرایند انقلاب جدیدی قرار داریم که روز به روز بر زندگی روزمره ما تأثیر میگذارد. گاهی خودمان متوجه نیستیم که انقلاب 'میکروالکترونیک' (Micro_Electronic)با ساختار «دیجیتال» خود و کاربرد (Silicon Cheap) زندگی ما را که با نظام «آنالوگ» هماهنگ بود، به سوی نظام دیجیتال سوق داد. یعنی منطق فناوری اطلاعات با همگرایی، زمینهساز جامعه اطلاعاتی شد و به تدریج، امکانات تحول و تغییر را در تمام زمینههای ارتباطی و اجتماعی فراهم ساخت. اکنون تصور میکنیم که این فرایند، خارج از حوزه نظارت ماست؛ درحالی که موجب پدیدار شدن راه های متفاوتی در جامعه بشری شده است که مهم ترین آن؛ تحقق 'جامعه اطلاعاتی' (Information Society) است[18]. اثرات اجتماعی پدیده جامعه اطلاعاتی را میتوان به طور اجمال به سه گروه تقسیم کرد:
1. اثرات اجتماعی فناوری اطلاعات، موجب کاهش تصور خطر انرژی هستهای در جامعه میشود، چون امروزه نزدیکی منافع تجاری با منافع نظامی برای فروش فناوری اطلاعات، به تدریج اهمیت و شدت بحران هستهای را در جهان کاهش داده است. منابع تجاری در تولید بازی های رایانهای، موجب نزدیکی تفکر نظامی و تجاری در جامعه اطلاعاتی شده است.
2. در زمینههای نظری، اغلب فناوری اطلاعات موجب نادیده گرفتن نقش انسان در فرایند تکنولوژی میشود؛ یعنی جبر تکنولوژی، تعیینکننده ی حیات اجتماعی است. انسان قرن نوزدهم هیچوقت تصور نمیکرد که صنعت اتومبیل تا این حد در زندگی انسان های قرن بیستم تأثیر گذارد. همانطور که مشاهده میکنید، زندگی بدون اتومبیل در قرن بیستم غیرقابل تصور است. اگر دقیق بررسی کنیم، بدون انتخاب انسان، امکان توسعه اتومبیل در این حد امکانپذیر نمیشود. برای این که تکنولوژی اتومبیل خود به تنهایی نمی تواند موجب تغییر در نحوه زندگی انسان شود، مگر با اختیار انسان. به بیان دقیقتر، فرایند تکنولوژی صنعت اتومبیل، بدون قدرت سیاسی، نظامی و اقتصادی تا این حد توسعه نمییافت. بدون شک، عامل «انسان» نقش بسیار مؤثری در این فرایند داشته است.
3. نقش تکنولوژی در جامعه و همین طور نقش جامعه در شکل دادن تکنولوژی، در گشودن راه ها و هدایت کردن توسعه تکنولوژی، عامل بسیار مهمی است. فرم فنآوری اطلاعات در جامعه و توزیع آن، از قاعده فوق بیرون نیست. بنابراین توسعه فناوری اطلاعات با همه ابتکارات و ابداعات خود، تابع فرهنگ و شرایط حاکم بر جامعه است.
فناوریهای نوین اطلاعاتی، اقتصاد جدید
در آغاز قرن بیستم، با مکانیزه شدن کشاورزی، تراکتورها تولید کار کارگران کشاورزی را چند برابر کرد. همین طور در اواخر قرن بیستم، با توسعه جامعه اطلاعاتی، تولیدات اقتصادی از طریق کاربرد رایانه چندین برابر افزایش یافت. همانطور که ماشین بخار موجب افزایش قدرت بازوی کارگر شد، رایانه هم موجب افزایش تفکر و و کاربرد اندیشه در تولید شد؛ با این تفاوت که کاربرد اطلاعات براساس میکروالکترونیک تأثیر شگرفی بر اقتصاد گذاشت و مطابق نظر پیشگویان و آیندهنگران، شکل و مسیر زندگی در حال تغییر و دگرگونی است. قرن بیستم به طور سریع، تفکر سنتی تولید را با کمک فناوری اطلاعات دگرگون ساخت. همانطور که شاهد بودیم، بعد از جنگ جهانی دوم، شیوه زندگی روز به روز تغییر کرد؛ شهرها گسترش یافت؛ شغل های جدید به وجود آمد، روستاها کم شدند و شهرک های صنعتی پدید آمدند، و بخش عظیمی از اقتصاد تولید، تبدیل به اقتصاد خدمات شد. طبقهبندی جدیدی به شغل های موجود اضافه شد، مانند تلفنچی، کاربران رایانه و کافینتها، تعمیرکار رایانه، برنامهریز نرمافزار و سختافزار و بسیاری دیگر از شغل های مربوط به خدمات رایانهای. به تدریج، تقاضای اطلاعات در بخش تکنولوژی اطلاعاتی مضاعف شد. این تغییر و افزایش تقاضا چنان فزونی یافت که میتوان گفت تکنولوژی، جلوتر از مردم و نیاز آنها بود.
اکنون ما در جامعهای زندگی میکنیم که مجبوریم همه ضوابط و روابط خود را با خودمان و محیطی که در آن زندگی میکنیم و همانطور با فضای پیرامون خود، دوباره تعریف کنیم. یعنی در جهان ارتباطی پیرامون مان، نیازمندیم در مفاهیم و مقولات سنتی که از گذشته به ما رسیده و به آنها عادت کردهایم، تجدیدنظر و تعریف کنیم. به قول کارل مارکس، تحول در تکنولوژی، عامل مهم تغییر در قدرت و روابط آن با جامعه است. همانطور که آسیاب دستی، رابطه جامعه و اربابان فئودال را تعیین میکرد، آسیاب بخار تعیینکننده جامعه سرمایهداری و صنعتی شدف ولی اکنون نمیدانیم با وجود قدرت رایانهای و کاربرد آن، چه رابطهای بین ما و اربابان قدرت در جامعه دارد؟ یعنی در اواخر قرن بیستم، با توسعه روزافزون جامعه اطلاعاتی و تغییر رابطه قدرت و نظارت بر جامعه، آینده ما چگونه خواهد بود؟
چالش بزرگ در جامعه
به نظر میرسد نبود آگاهی کافی، یکی از مهم ترین چالشهای ما برای درک جامعه اطلاعاتی است. اگر کاربرد صحیح فناوری اطلاعات را در آموزش به کار گیریم، نظام سنتی آموزش و پرورش باید دگرگون شود و شغل های جدیدی در ارتباط با کاربرد رایانه باید به وجود آید. اگر جوامع سنتی که با نوگرایی پیوسته در ستیزند، در پذیرفتن آن مقاومت نشان میدهند، جامعه اطلاعاتی به طور یقین، بیگانگی و فردگرایی را در جامعه توسعه خواهد داد. البته در آن شرایط با جوامع سنتی در تضاد خواهد بود. در جامعه اطلاعاتی، نظام سنتی اداری دگرگون خواهد شد. ساعات کار از 9 صبح تا 5 بعد از ظهر و رفت و آمد از منزل به محل کار تغییر خواهد کرد. به طور خلاصه، وضع فعلی زندگی یعنی 8 ساعت خواب، 8 ساعت کار و 8 ساعت در ترافیک، شهر را عوض خواهد کرد. نظریه قدرت در رابطه با طبقات اجتماعیف با پیدایش کارکنان و کاربران رایانهای تغییر خواهد کرد. بخش جدیدی در اقتصاد به وجود آمده است که آن را کارکنان اطلاعاتی و بخش اطلاعاتی اقتصاد جامعه میدانند.
در حال حاضر اغلب کشورهای اروپایی مانند انگلیس، فرانسه، آلمان و کشورهای اسکاندیناوی، از نظر ساختار شغلی، در این فرایند قرار دارند و بخش اطلاعاتی در برنامههای اقتصادی آنها روز به روز رو به گسترش است. کاربرد فناوری اطلاعات در کشورهای پیشرفتهف پایه و منبع اصلی رشد اقتصادی آنها به شمار میرود. افزایش فناوری اطلاعات از راه دور، قدرت و نفوذ این کشورها را افزایش میدهد. امروزه در کشور انگلیس 65 درصد از کارکنان در بخش اطلاعات و رشتههای وابسته به آن مشغول کارند. این فناوری اطلاعات در کشورهای پیشرفتهف منجر به پدیدار شدن طبقه جدیدی از کاربران رایانه شده است. بنا به تحلیل مارکس، ماشین بخار زمینهساز طبقه سرمایهدار در جامعه شد. حال باید پرسید که رایانه یا فناوری اطلاعات چه نوع طبقهای را در جامعه به وجود میآورد؟ جامعه کشاورزی زمینهساز جامعه صنعتی و سرمایهداری شد. باید دید سرمایه که موجب پدید آمدن تکنولوژی جدید شد است، میتواند قوانین قدرت را عوض کند؟ این یکی از مهم ترین چالشهای جامعه اطلاعاتی است. 'دانیل بل' (Daniel Bell) جامعهشناس آمریکایی میگوید: «جامعه اطلاعاتی میتواند بدیل نگرش مارکس نسبت به جامعه سرمایهداری باشد»[19]. در این مورد، بدیل را میتوان به سه گونه تعریف کرد:
نخست، تکنولوژی جدید میتواند جامعه بدون طبقه بوجود آورد و از طریق انقلاب اجتماعی، تحلیل طبقاتی مارکس را رد میکند.
دوم، فناوری اطلاعات قادر است قدرت سرمایهداری جهان و طبقات سرمایهدار را افزایش دهد. در واقع وسیلهای است برای نظارت بر کل جهان، یعنی تمرکز بر قدرت سرمایهداری که مارکس همیشه بر آن تأکید کرده است.
و سوم این که گفتههای مارکس کاملاً قدیمی شده و تحلیل او دیگر کاربرد ندارد، چون مقوله طبقه دیگر بیمعنی است.
از این که بگذریم، امروزه پدیده تکنولوژی جدید، تعادل قدرت جهانی را به هم زده و یک جنبش جدید اجتماعی در حال شکلگیری است. برخی را عقیده بر این است که جامعه اطلاعاتی، پدیدآورنده ارتباطات جدید اجتماعی است که به تدریج جای ارتباطات سنتی را خواهد گرفت. سرمایهدار سنتی و سوسیالیزم با فرارسیدن جامعه اطلاعاتی، محکوم به فنا هستند، چون با توسعه شبکههای ارتباطی و تغییر در سنت مشارکت، مساله «طبقه» مفهوم بیمسمایی خواهد بود. اکنون، ژاپنیها برخلاف آمریکاییها به صورت گروهی غیرمتمرکز تصمیمگیری میکنند. به دنبال فناوری ارتباطات، رابطه طبقات در جوامع کاملاً به هم خورده است و جامعه اطلاعاتی، موجب آزادی عمل واقتدار فردی کارکنان شده است. امروزه با تأسیس کارخانههای مونتاژ، رشد مساوی درکار فراهم شده است. در کشورهای اروپای غربی در اوایل دهه 1980 گذار جامعه صنعتی به جامعه اطلاعاتی، پیامآور تساوی و تعادل درکار بوده است، زیرا فناوری اطلاعات وسیلهای است که زندگی آدمی را به طرف تساوی و عدالت سوق میدهد و خلاصه، موضوع 'طبقه' دیگر مطرح نیست. برخی معتقدند که جامعه اطلاعاتی، تأییدکننده طبقات در جامعه است.
تکنولوژی ارتباطات نقش مؤثری در جوامع سرمایهداری دارد و به عبارتی انقلاب 'ریزپردازشگر' (Microprocessor) بخشی از فرایند کوشش سرمایهداری، در ادامه سلطه بر توسعه اقتصادی و اجتماعی جامعه است؛ همانطور که کوشش مارکسیست ها، برملا کردن منافع طبقات جامعه است. به عبارت دیگر، میتوان گفت مارکسیسم، نظریه جوامع تکنولوژی مدار است؛ چراکه طبیعت به وسیله انسان مهار میشود. طبیعت به تنهایی نمیتواند ماشین بسازد. آنچه در جوامع وجود دارد، محصول دست بشر جامعه صنعتی است. اگر با دقت بنگریم، به قول مارکس، اختراعات بشر از سال های 1830 به بعد، بوجود آورنده سرمایه و ابزار جنگی علیه شورش های طبقه کارگر بوده است. تولید ماشین و خط تولید صنعتی، نیازمند مدیریت علمی و رباط های اتوماتیک است و همه اینها مبین منافع طبقاتی جامعه هستند. به عبارت سادهتر، جامعه اطلاعاتی دنبالهرو جامعه صنعتی است و تأیید و تعیینکننده همان روابط طبقاتی در جامعه؛ با این تفاوت که مقوله فرهنگ برجستهتر خواهد شد و نظارت بر فرهنگ، مهم ترین نقش را در جامعه اطلاعاتی خواهد داشت.
اکنون این سوال مطرح است که رایانه چه معنا و مفهومی برای طبقه اجتماعی در جهان امروزی دارد؟ اکثر افراد معتقد به نظریه مارکس میگویند چیزی تغییر نکرده، همان شراب است فقط بطری آن عوض شده است. یعنی این طور به نظر میرسد که جامعه، تسهیلات بیطبقه شدن به وسیله فناوری اطلاعات را فراهم کرده و فرصت های جدیدی را ایجاد کرده است و جامعه اطلاعاتی، بیشتر با شکستن فاصله طبقات اجتماعی در مدت زمان کوتاهتری، تناقض ها و تضادهای سرمایهداری را برملا میکند. فناوری اطلاعات، به مدد سرمایه، در حال نفوذ و یافتن زمینه جهانی در تمام ابعاد و محکم کردن و محدود نمودن نیروی تولید و کار برای استثمار بیشتر است. به مدد فناوری اطلاعات، امکان سلطه و نفوذ خیلی آسانتر شده است. تکنولوژی جدید، مهارت های جدید و امکانات شغلی دیگری به وجود آورده است. زندگی در جامعه اطلاعاتی، تصویر مشخصی به ما میدهد که به ترتیب میشود توضیح داد: خط مونتاژ، تولید توسط ماشین های روبات یا تصویر افرادی که مشغول استفاده از رایانه در ادارههای مدرن هستند و یا کارخانههای تولید سیلیکان که مشغول ساختن میکروچیپ جدید هستند.
نتیجه
انتظار میرود تکنولوژیهای جدید ارتباطی، به خصوص بزگراه های اطلاعاتی، تغییرات قابل توجهی در سطوح مختلف زندگی و همچنین در روح و روان افراد به وجود آورند. متفکران، صاحبان سرمایه و حکومتها، هرکدام به نحوی، با انقلاب ارتباطات برخورد کردهاند و خود را برای عصر جدید آماده میسازند. برخی از چپگرایان هشدار میدهند که اختلاف طبقاتی بیشتر خواهد شد، زیرا دستیابی به خدمات بزرگراه های اطلاعاتی، مستلزم دانش مناسب و امکانات اقتصادی قابل توجهی است که تنها، قشرهای مرفه قادر به تأمین آن هستند و در نتیجه محرومان، محرومتر میشوند و به این ترتیب، این خطر، در سطوح ملی و بینالمللی، جوامع را تهدید میکند. آنها عقیده دارند که رسانههای نوین، تأثیر دیگر وسایل ارتباط جمعی را شدت میبخشند و باعث میشوند فرهنگ حاکم، سایر فرهنگها را مورد تهاجم قرار داده و نابود سازد. در مقابل، دستاندرکاران تولید و فروش رسانههای جدید و کسانی که در توسعه بزرگراه های اطلاعات مهم هستند، نوید میدهند که استفاده از این بزرگراه ها، به زودی برای بیشتر جهانیان امکانپذیر خواهد شد و پیشرفتهایی که در زمینه سواد و فرهنگ، اطلاعات، جوانان و... حاصل شود، برقراری تساوی را در میان ساکنان جوامع تسهیل میکند.
هماکنون کشورهای در حال توسعه نیز، به سرعت به اینترنت متصل میشوند. طبق آخرین آمار منتشره از سوی جامعه اینترنتی، در حالی که در کشورهای پیشرفته، رشد تعداد کامپیوتر و تقاضای اتصال به شبکه، مراحل اولیه خود را پشت سر گذاشته و رو به رکود میرود، در کشورهای در حال توسعه اروپای شرقی و آمریکای لاتین، آهنگ این تقاضا رو به افزایش است.
یکی از محاسن بزرگراه های اطلاعاتی در کشورهای در حال توسعه، این است که اگر زمینه فکری مناسب و تقاضای لازم برای آنها ایجاد شود، میتوانند کاربرد علمی ـ فرهنگی و آموزشی خارقالعادهای داشته باشند. گرچه بزرگراه های اطلاعاتی از لحاظ خبری، علمی، آموزشی و تفریحی، خدمات گستردهای به ساکنین دهکده جهانی میدهند، اما از جنبه سیاست های ملی و تأثیرات فرهنگی، این بزرگراه ها برای برخی از دولتها مسالهساز تلقی میشوند، چرا که سانسور بر روی اینترنت، دیگر معنایی ندارد و اعمال آن مستلزم وقت، بودجه و مهارتهای خاص است. در حال حاضر، تجربه نشان داده است که مراجعان اولیه بزرگراه ها، از هرجا که باشند، پس از کمی سیر و سیاحت در دریای اطلاعاتی که به آنها عرضه میشود، به انتخاب پرداخته و فقط به دادههایی رجوع میکنند که پاسخگوی احتیاجات شخصی و محلی آنها باشد. به همین دلیل، هرچه دهکده جهانی پرجمعیتتر شود، دستاندرکاران ارتباطات ملی و منطقهای بیشتر باید در صدد آن باشند که جهانی فکر کنند و محلی به اجرا بگذارند.
منابع:
[1] بائر، پیتر و دیگران (1376). پیشگامان توسعه. مترجم: سیدعلیاصغر هدایتی و علی یاسری. تهران: انتشارات سمت.
[2] Castells M. (1999). Information Technology, Globalization and social Development; 1999. UNISD/DP 114/99/13
[3] Hart, J. and H.kim; 'power in the information age' , [online] available at: http://www.vii.org/papers/ciprut2.htm
[4] بشریه، حسین (1380). آموزش دانش سیاسی، مبانی نظری علم سیاست؛ تهران: انتشارات نگاه معاصر.
[5] فرقانی، محمدمهدی (1380). ارتباطات و توسعه؛ چهاردهه نظریهپردازی .... و امروز؟ فصلنامه رسانه، 12 (2).
[6] Jeffrey A. perlman, online newspapers as cyber cannibals? Online journalism Review, posted 30 sep 1998 from: http://ojr.usc.edu/content/story.cfm?id=246
[7] Jeff south, EXTRA! Makes a comeback breaking local news online journalism Review, posted 14 oct 1999 http://ojr.usc.edu/content/story.cfm?ib=258
[8] Greg Hearn; Manderille, Tom & Anthony, David (1998). The Communication superhighway social and economic change in the digital age. Australia: Allen and unwin, st leonards.
[9] مارک، پاستر (1377). عصر دوم رسانهها، ترجمه غلامحسین صالحیار، مؤسسه ایران.
[10] ر.ک. جرالد ساسمن و جان ای. لنت (1374)، ارتباطات فراملی وجهان سوم، ترجمه طاهره ژیان حیدری، مرکز مطالعات و تحقیقات رسانهها.
[11] مارک، پاستر (1377). همان، صص 75ـ74.
[12] Adorno, Theodor & Horkheimer, Max (1972). Dialectic of English Important Metter, New York.
[13] Kawamoto, Kevin (2001). things you should know About New media: A user Friendly primer. London: McMillan Palgrave.
[14] و [15] بهرامپور، شعبانعلی (1381). «فناوریهای نوین ارتباطی و چالشهای فرهنگی در ایران»، رسانه، 13، (4).
[16] بهادر، مریم (1379). «بزرگراههای اطلاعاتی»، رسانه، 11، (1).
[17] دیلمقانی، میترا (1382). «شهروند الکترونی در عصر اطلاعات»، رسانه، 14، (3).
[18] lyon, David (1988). The information society (Issues and Illusions) Cambridge: polity press.
[19] محمدی، علی (1384). «گرایش به غرب، نقش رسانههای ارتباطی و پدیده جامعه اطلاعاتی»، رسانه، 16، (4).