امروزه انقلابی شگرف در فنون ارتباطی و اطلاعاتی بهوجود آمده است. شکل گیری یک نظام ارتباطی جدید مبتنی بر زبان همگانی دیجیتالی، بنیاد مادی جامعه را چنان دگرگون کرده که هیچ گونه انزوا گزینی وکنارهگیری را برنمیتابد و حتی دور افتاده ترین و سنتیترین جوامع نیز از بستن مرزهای خود به روی جریانها وشبکههای جهانی ناتوان هستند.
این مرحله از فرایند جهانی شدن که بیشتر از چند دهه قدمت ندارد و با شتاب و شدت فزاینده بی سابقهای پیش می رود، با زبان و بیان متفاوتی مورد تأکید نظریهپردازان مختلف قرار گرفته است. مدافعان تجدد، این مرحله را جزئی از تاریخ تجدد میدانند و هیچ گونه گسست یا دگرگونی کیفی و بنیادی را نمیپذیرند...
مقدمه امروزه انقلابی شگرف در فنون ارتباطی و اطلاعاتی بهوجود آمده است. شکل گیری یک نظام ارتباطی جدید مبتنی بر زبان همگانی دیجیتالی، بنیاد مادی جامعه را چنان دگرگون کرده که هیچ گونه انزوا گزینی وکنارهگیری را برنمیتابد و حتی دور افتاده ترین و سنتیترین جوامع نیز از بستن مرزهای خود به روی جریانها وشبکههای جهانی ناتوان هستند. این مرحله از فرایند جهانی شدن که بیشتر از چند دهه قدمت ندارد و با شتاب و شدت فزاینده بی سابقهای پیش می رود، با زبان و بیان متفاوتی مورد تأکید نظریهپردازان مختلف قرار گرفته است. مدافعان تجدد، این مرحله را جزئی از تاریخ تجدد میدانند و هیچ گونه گسست یا دگرگونی کیفی و بنیادی را نمیپذیرند. از دیدگاه آنان چنین تحولات و دگرگونی های پرشتابی در عرصه جهانی، در واقع نشانه های فرارسیدن آخرین و پیشرفتهترین مرحله تجدد است. این مرحلهی پیشرفته گاهی «جامعه اطلاعات محور»، گاهی «مرحله عالی تجدد»، و گاهی هم «تجدد انعکاسی» نامیده می شود (Lyon,45-49). منتقدان و مخالفان تجدد نیز از متأخرترین مرحلهی فزاینده در هم تنیدگی جهانی سخن میگویند ولی این مرحله جدید را در دورهی تداوم و یا گسترش تجدد به شمار نمیآورند. برخی این مرحله را نوعی آمریکایی کردن یا آمریکایی شدن جهان میدانند که با تثبیت رهبری هژمونیک آمریکا همراه است. به هر حال، چه آنان که رویکرد بدبینانه و چه آنان که نگاه خوشبینانهای به مقولهی جامعه اطلاعاتی دارند، همگی به نقش و اهمیت کلیدی اطلاعات در جهان کنونی اعتراف میکنند. باید گفت راهبرد مؤثر برخورد منفعلانه، جبههگیری بدبینانه و پذیرش خوشبینانه مهم نیست، بلکه موضع فعال و نقادانهی توأم با تعامل منطقی و هوشیارانه تأثیر گذار است، به گونهای که نخست به شناخت و تعریف درستی از این پدیده دست یابیم و آنگاه با توجه به شرایط موجود به بهرهگیری از دستاوردهای مثبت همت گماریم.
هویت احساس هویت ترکیبی از همسانیها و تمایزها است. این ادعا که چیزی یا فردی هویتی ویژه دارد، بدین معناست که این چیز یا فرد مانند دیگر وجودها، دارای آن هویت است و در عین حال چونان چیز یا فردی متمایز، هویت و خاصیتی دارد. به بیان روشنتر، هویت یعنی کیفیت یکسان بودن در ذات، ترکیب و ماهیت و نیز یکسان بودن در هر زمان و همه شرایط. در هرحال، هویت داشتن یا یگانه بودن، دارای دو جنبهی متفاوت است: همانند دیگران بودن در طبقه خود و همانند خود بودن در گذر زمان .(Hekman,5-11) هویت عبارت از نیازهای روانی انسان و پیشنیاز هر گونه زندگی اجتماعی است. اگرمحور و مبنای زندگی اجتماعی را برقراری ارتباط پایدار و معنادار با دیگران بدانیم، هویت اجتماعی چنین امکانی را فراهم میسازد. هویت اجتماعی نه تنها ارتباط اجتماعی را امکانپذیر میکند، بلکه به زندگی افراد هم معنا میبخشد. معناساز بودن هویت بر ساختگی بودن آن دلالت میکند. معنا خاصیت ذاتی واژهها واشیاء نیست، بلکه همیشه نتیجه توافق یا عدم توافق است. بنابراین، معنا میتواند موضوع قرارداد باشد و میتوان بر سر آن به مذاکره و گفتوگو نشست. پس هویت نیز چیزی طبیعی، ذاتی و از پیشموجود نیست، بلکه همیشه باید ساخته شود. انسانها باید همواره چیزها یا اشخاص راطبقهبندی کنند و خود را داخل آن طبقه قرار دهند. بیگمان فرهنگ را باید مهمترین و غنیترین منبع هویت دانست. افراد و گروهها همواره با توسل به اجزاء و عناصر فرهنگی گوناگون، هویت مییابند، زیرا این اجزا و عناصر توانایی چشمگیری در تأمین نیاز انسانها به متمایز بودن و ادغام شدن در جمع را دارا هستند. فرهنگ در جوامع سنتی به خوبی از عهده انجام کار ویژه هویتسازی برمیآمد، چرا که توانایی و قابلیت تفاوت آفرینی و معنابخشی بسیار بالایی داشت. در چنین جوامعی فرهنگ نه تنها مرزهای شفاف و پایداری را ایجاد میکرد، بلکه در عرضه کردن نظامهای معنایی منسجم و آرامش بخش هم توانا بود. بنابراین، انسانهایی که در دنیای شکل یافته با فرهنگی معین قرارمیگرفتند، خود به خود و منفعلانه وارث هویت و نظام معنایی آماده و از پیش موجود میشدند و هرگونه زمینهی بحران هویت و معنا تقریباً از بین میرفت. این توانایی چشمگیر فرهنگ در عرصه هویتسازی و معنابخشی، در درجه نخست از پیوند تنگاتنگ فرهنگ با مکان و سرزمین ناشی میشد. اما نفوذپذیری و فروریزی فزاینده مرزها به واسطه انقلاب اطلاعات و ارتباطات و ظهور جامعه شبکهای و اطلاعاتی، فضای امن و خلوت فرهنگها را نیز از بین میبرد و در فضای بسیار فراخ زندگی اجتماعی فرهنگهای مختلف به آسانی گسترش و جریان مییابند. تمامحوزههای استحفاظی درهم میریزند و هر فرهنگی نیز به ناچار در فضایی قرار میگیرد کهعرصه حضور و ابراز وجود فرهنگهای دیگر هم هست. در چنین دنیای بدون مرزی، اجزاء و عناصر مختلف فرهنگی به صورتی گریزناپذیر با هم برخورد میکنند و در کنار یکدیگر قرارمیگیرند، ثبات و «خلوص» فرهنگی کموبیش از بین میرود و نوسان، سیالیت و اختلاط جایگزین آن میشود.(گل محمدی 1380) 'استوارت هال' (1991) در مقالهای تحت عنوان «محلی، جهانی: جهانیشدن و قومیت» بر بعد تمایز هویتی در مواجههای محلی و جهانی تأکید میکند. او میگوید: زمانی که به اطراف جهان میروید، وقتی متوجه میشوید دیگران چه هستند، پس میفهمید، آنها چه نیستند؛ در نتیجه اینکه شما چه هستید، معنا پیدا میکند. بنابراین هویت، دائماً در یک چشمانداز نبودن، یعنی مشابه نبودنها و اساساً یک نگاه منفی و یا سلبی معنا مییابد. او معتقد است با ظهور جهانیشدن، روابط و هویت فرهنگ ملی بریتانیا، در حال از بین رفتن است. البته به نظر میرسد، هال به جنبههای بازگشتی هویت که در بستر مواجهه با دیگری شکل میگیرد و موجب نوعی بازگشت به خود میشود، توجه نکرده است.(عاملی، 1383)
جامعهی اطلاعاتی دسترسی مداوم به رسانههای جدید در همهی ساعات شبانهروز عنصر بسیار مهمی در تجربه زندگی بشری است که فقط در جامعه اطلاعاتی امکانپذیر شده است. فنآوری اطلاعات در پگاه هزارهی سوم و در سپیده دم قرن بیست و یکم آنچنان تند و پرشتاب پیشرفت کرده که باورِ آن دشوار است. فنآوری اطلاعات، جهانگیر شده و به تعمیق سلطهی خود بر جهان ادامه میدهد بهطوری که سازمانها و نظامهای اجتماعی بدون بهکارگیریِ مظاهر و نمودهای آن به سختی میتوانند به حیات خود ادامه دهند. ظهور جامعه اطلاعاتی باعث شده است که امکان پردازش اطلاعات، برقراری ارتباطات و کنترلِ کلیه جنبههای زندگی جامعه و رفتار اجتماعی فراهم شود. (Beniger, 436) در جامعه اطلاعاتی انسانها به مدد تکنولوژیهای نوین اطلاعاتی و ارتباطی خود میتوانند بهطور مداوم و 24ساعته مصرف کننده و در عین حال تولید کننده پیام و اطلاعات (به ویژه در اینترنت) باشند. امری که در گذشته، سابقه نداشته است و فراگیری رسانهها نه تنها جامع و گسترده و جهانی نبوده، بلکه یک طرفه و از رسانه به مخاطب بوده است. کنش متقابل مخاطبان و رسانهها و تولیدکنندگان و مصرف کنندگان اطلاعات در جامعه اطلاعاتی با سرعت غیرقابلانکاری فراگیر شده است. جامعه اطلاعاتی، از بعد اقتصادی، با اقتصاد مبتنی بر اطلاعات تعریف میشود. اقتصاد مبتنی بر اطلاعات اساساً نوعی اقتصاد خدماتی است که با اقتصاد صنعتی و کشاورزی که در زمره اقتصادهای تولیدی هستند تفاوتهای کلی دارد. پدیدهی صنعتزدایی در کشورهای پیشرفته صنعتی، بازتابی از ظهور اقتصادهای اطلاعاتی در این کشورهاست. در نظامهای اقتصادی پیشرفته، کسب و کارهای خدماتی مبتنی بر اطلاعات و دانش، روز به روز در موقعیت بهتری قرار میگیرد. به گونهای که میتوان گفت «امروزه برای بازارهای جهانی ادامه فعالیت بدون مدد گرفتن از قدرت رایانهها (کامپیوترها) و سیستم مخابرات امکانپذیر نیست. ثروتمندترین کشورهای امروز جهان آنهایی هستند که بیش از دیگران از ساختار نوین اطلاعاتی جهان بهرهمند هستند. (محسنی،1375،ص 40)
تعریف فرهنگی جامعهی اطلاعاتی فرهنگ کنونی، به طور آشکار نسبت به تمامی دورههای پیشین دارای اطلاعات بیشتری است. ما در محیطی لبریز از رسانهها زندگی میکنیم، به این معنا که زندگی امروزی اصولاً پیرامون نمادسازی امور، مبادله و دریافت و... [پیامهایی درباره خود و اطرافیانمان] دور میزند. این امر به خاطر تأیید پدیدهی انفجار نشانهسازی است که براساس آن، برداشت بسیاری از نویسندگان این است که ما در حال ورود به «جامعه اطلاعاتی هستیم». ( وبستر،1380،صص 52-53) یکی از مشخصهها یا ویژگیهایی که جامعهی اطلاعاتی و شبکهای با آن تعریف میشود، جهانی شدن (Globalization ) است. مطابق معیاری که وبستر ارائه میدهد، جهانی شدن مقولهای است که ذیل جامعه اطلاعاتی معنا پیدا میکند. در تعریفی که اینجا مدنظر است، جهانی شدن عبارت است از درهم فشرده شدن جهان و تبدیل آن بهمکان واحد (رابرتسون ،1380،ص 12). به تعبیر دیگر جهانی شدن همان یگانه شدن جهان و نه وحدت و ادغام آن است. این تعبیر از جهانی شدن مبتنی بر تکنولوژیهای جدید ارتباطی و اطلاعاتی است. مطابق این تعریف، جامعه اطلاعاتی، جامعهای است که در آن تجارت، رسانهها و ارتباطات علمی دانشگاهی و آموزش در سراسر جهان یگانه میشود (Webster,4-13 )به مدد شبکههای اطلاعاتی و ارتباطی زبان دانشمندان یگانه میشود و حتی زندگی روزمره بهطور باورنکردنیای توسط مردم جهانی که ظاهراً با یکدیگر فرسنگها فاصلهدارند، در هم فشرده و یگانه میشود و انگار همگی در یک مکان واحد زندگی میکنند. آنچه که در این بین بهعنوان تمایز و اختلاف مشاهده میشود، صرفاً سلیقههای مختلفی خواهند بود که در یک مکان، همیشه امکان وجود داشته است. تکنولوژیهای جدید ارتباطی ابزارهایی هستند که توانستهاند این مهم را از عالم غیرواقع و مجازی به واقعیت تبدیل کنند. این تکنولوژیها، انسانهای مختلفی را از سراسر جهان به هم متصل ساختهاند و بین آنها ارتباط برقرار کردهاند. کاربران این تکنولوژیها، گاهی بیش از آن که با همسایهها و اطرافیان خود احساس نزدیکی کنند، با افرادی که فرسنگها از آنها فاصله دارند، احساس نزدیکی و قرابت میکنند و سلیقهها، افکار و خصوصیات اجتماعی مشابه پیدا میکنند. بنابراین، جامعه اطلاعاتی جامعهای است که در آن افراد مختلف جوامع گوناگون همگی حول یک سفره فشرده جهانی نشستهاند و با هم تعامل دارند. ازاینرو گفته میشود، جامعه اطلاعاتی، جهان فشرده شده و یگانه شده است؛ یگانگیای در عین افتراق و تمایز. امروز فنآوری پست مدرن امکانات مناسبی را برای کشورهایی نظیر ایران فراهم ساخته است. از این طریق میتوانیم همگام با تحولات جامعه اطلاعاتی جهانی (به کمک فنآوری پست مدرن) برخی از سنتهای خود را حفظ کنیم. اما در شرایط شکلگیری قریب الوقوع جامعه شبکهای در عصر پساصنعتی یا پستمدرن (که اکثر کشورهای دنیا تاکنون از مزایای فنآوری مدرنیته و انقلاب صنعتی بهرهمند شدهاند)، دیگر نمیتوان این فنآوری را نادیده گرفت و به وضع پیشین یا پیش مدرن بازگشت. باید توجه داشت که در عصر ارتباطات و شکلگیری جامعهی اطلاعاتی جهانی، هیچ کشوری از منابع و اثرهای این جامعه بی نصیب نخواهد ماند، به نحوی که امروز شاهد گسترش روزافزون کاربری «اینترنت» در داخل کشور، در شرایطی هستیم که هنوز راجع به فنآوری ماقبل آن یعنی «ماهواره» هیچسیاست گذاری خاصی نداریم. این وضع در دورهی قبل نیز تجربه شده است. یعنی زمانی که هنوز هیچ سیاست و تصمیمگیری خاصی راجع به «ویدیو» و استفاده از آن نشده بود که کاربرد «آنتنهای بشقابی و گیرندههای آن» در کشور گسترش یافت. وضعیتی که نشان میدهد همواره سرعت پیدایش و دسترسی به فنآوریهای ارتباطی از سیاستگذاریهای ارتباطی و اطلاعاتی ما بیشتر است. این مسائل نشان میدهند که هنوز درک شکلگیری جامعه شبکهای یا جامعه اطلاعاتی جهانی برای مسئولان و برنامه ریزان کشور تا حدودی دشوار است. نگاهی به جایگاه ارتباطات در نظام برنامه سوم کشور برای تکمیل این بحث مفید به نظر میرسد. در برنامه پنجساله سوم (1379-83)، در ماده 103 قانون برنامه، دولت موظف شده تا امکانات لازم برای دستیابی آسان به اطلاعات و ارتباطات خارجی، زمینه سازی برای اتصال کشور به شبکههای جهانی، بهبود خدمات و ترویج استفاده از فنآوریهای جدید را ازطریق فراهم ساختن زیر ساختهای ارتباطی و شاهراههای اطلاعاتی لازم پهنای باند کافی و گسترده، از طریق وزارت پست و تلگراف و تلفن، ایجاد تسهیلات لازم برای استفادهی دانشجویان و اعضای هیأت علمی فراهم سازد و وظایف مجموعههای تأمین کننده اطلاعات، تأمین کننده خدمات و تأمین کننده ارتباطات را تفکیک کند. بنابراین، ماده 103 قانون برنامه را میتوان قانونی مترقی در سیاست گذاری لازم برای تسهیل و گسترش شبکههای ارتباطی رایانهای ارزیابی کرد. چرا که این سیاست گذاری در واقع دستهای عاملان اجرایی نظام را در توسعه و گسترش نظام ارتباطی باز نهاده است. (رضوی زاده،1381)
زاینترنت پدیده شگفت قرن، انقلاب مهمی در ارتباطات پدید آورده است. ویژگی عمدهای که در اینترنت وجود دارد و در سایر رسانهها دیده نمیشود، تعامل است. اینترنت مانند صنعت چاپ امکان ایجاد اطلاعات را برای عموم فراهم میکند، مانند تلفن تبادل اطلاعات را امکانپذیر میسازد، مانند کتابها و نشریات، امکان یادگیری و خودآموزی را بهوجود میآورد، مانند سینما و تلویزیون امکان سرگرمی را فراهم میآورد و کلیه این کارها را بهطور همزمان نیز انجام میدهد. اما ویژگی عمده آن در داشتن بازخور و قابلیت تعامل است که سبب شخصی کردن ارتباطات میشود. (selnow,60) اینترنت، بیش از ابزارهای تکنولوژیک دیگر، از توانایی کمک به کشورهای در حال توسعه برای پیشرفت در عصر اطلاعات برخوردار است. اگر در نظر داشته باشیم که اطلاعات، قدرت است، بنابراین اینترنت باید به عنوان آسانترین وسیلهی توانمند ساختن کشورها برای عبور از راه توسعه و پیشرفت، به کار گرفته شود. اینترنت، درهای گسترش آموزش الکترونی و بهداشت الکترونی را، که از متغیرهای مهم معادلهی توسعه به شمار میروند، باز میکند. اینترنت نیز کاربران و ارتباط گران را بهطور 24 ساعته به هم مرتبط می کند (webster,2001 ). در حال حاضر به عنوان یک رسانهی پست مدرن تداعیگر مرگ فاصلهها در جغرافیای ذهنی برخاسته از راهآهن است. با احداث راهآهن، انسان بر فاصله و مسافت غلبه کرد. تکوین زیرساخت اینترنت نیز بیانگر همان اتفاق است. انسان امروز بر مکان و زمان غلبه یافته است. به عبارت بهتر، صداهایی که شنیده نمیشدند حالا شنیده میشوند. میتوان گفت که آن تمرکزگرایی شدید در رسانههای حاکم سنتی با تمرکززدایی شدیدتری در رسانههای دیجیتالی و پست مدرن به چالش کشیده شده است.
نقش اینترنت در پژوهش، خلاقیت و علم از جمله مهمترین اقداماتی که میتوان از طریق اینترنت سازمان داد، عضویت استادان و متخصصان رشتههای مختلف در گروههای تخصصی است. با عضو شدن «کاربران» اینترنت در این گروهها، آنها میتوانند در جریان آخرین اطلاعات موجود در رشتههای تخصصی خود قرار گیرند زیرا همه اعضا در جریان پیامهای علمی که توسط یک نفر صادر میشود قرار دارند. در شرایطی که خطوط ارتباطی از کیفیت لازم برخوردار باشد و در ایستگاههای محل کار هر دو یا چند طرف با امکانات لازم (دوربین ویدئویی...) به سیستم اتصال داشته باشد، آنان میتوانند تصویر یکدیگر و فعالیتهای هریک را نیز مشاهده کنند. هم اکنون انجام عملهای مهم جراحی به شکل هدایت از راه دور و با شرکت چند متخصص که هر کدام در گوشهای از دنیا به کار مشغول هستند و میتوانند در یک آن، ناظر عمل جراحی یا راهنماییکننده آن باشند، در تعدادی از مراکز مجهز درمانی متداول شده است. یکی دیگر از شکلهای تا حدودی رایج فعالیتهای پژوهشی که در سطح کشورهای اروپای غربی و امریکا مورد استفاده قرار میگیرد، کنفرانس از راه دور است که در آن تعدادی از متخصصان (که هر کدام در یک گوشه از کره زمین زندگی میکنند) با یکدیگر درباره موضوع مورد علاقه خود به تبادل نظر میپردازند. این نوع کنفرانسهای الکترونیک در آینده رواج زیاد خواهد یافت و احتمال میرود که در مقیاس وسیعی از اهمیت کنفرانسهای حضوری (که بسیار پرهزینهتر است کاسته شود. (محسنی، 1375،صص 138-139) تکنولوژیهای ارتباطاتی ابزاری هستند که حرکت جهانی شدن را به واقعیت نزدیک میکنند و اینکه عدهای فکر میکنند این تکنولوژیها برای برخی کشورها مفید نیست و یا آنکه آن را ابزاری برای ایجاد تغییر و تحول در کشورهای به خصوصی تلقی میکنند درست نیست؛ چون این یک حرکت جهانی است، ماهوارهها و اینترنت همه کشورهای دنیا و همه فرهنگها را تحت تأثیر قرار میدهند. بنابراین آنچه حائز اهمیت است محتوای رسانهها و نحوه استفاده از فنآوری اطلاعات است. اما متأسفانه چون کشورهای در حال توسعه همیشه بهدنبال قافله حرکت کردهاند و در دنیای دیجیتالی امروز و عصر اطلاعات، به خاطر تکنولوژیهای ماهوارهای و ارتباطاتی، سرعت انتقال اطلاعات و سرعت تغییر و تحول آنقدر سرسامآور شده که اگر آنها خودشان را با این حرکت تطبیق ندهند، بیشتر عقب میمانند، رسانهها نقش مهمی در فرهنگسازی و افکار عمومی و حوزههای اقتصادی، اجتماعی و آموزشی دارند و باید تا آنجا که امکان دارد از آنها استفاده کرد و آن را بومی کرد. در مورد بومی کردن اینترنت هم باید توجه داشت که نمیتوان ذرهبین روی یک درخت گذاشت اما جنگل را نادیده گرفت. اینترنت بخشی از یک جریان و روند است، مهم این است که آن جریان را بشناسیم و از آن برای توسعهی کشورمان و بهتر شدن شرایط زندگی استفاده کنیم.
چگونه میتوان اینترنت را بومی کرد؟ اینترنت از دو چیز تشکیل شده است: 1- تکنولوژی به معنای ابزار و تکنیک 2- محتوا یعنی آنچه در بستر اینترنت جریان دارد. ما البته هم اکنون هم از ابزار اینترنت استفاده میکنیم اما باید بیاموزیم که چگونه از این تکنولوژی نه تنها در سطح داخلی، بلکه در سطح بینالمللی در جهت منافع ملی خود استفاده کنیم. اینترنت به ما این فرصت را میدهد که در سطح جهانی حضور داشته باشیم و حرف خودمان را بزنیم (کمالی پور،1382). از این طریق میتوانیم به جهانیان ارزشهای دینی و فرهنگی خودمان را بشناسانیم. اما ملتها به پدیدههایی که نمیشناسند واکنشی حاکی از ترس نشان میدهند. بدیهی است که اینترنت راه حل کامل مسائل و رفع دشواریها نیست، اما برای کمک به توسعه، تواناییهای مهمی را داراست.
جامعه اطلاعاتی و هویت جامعهی اطلاعاتی اجتماعات و هویتهای جدیدی خلق میکند. در جامعهای که به ارتباطات مبتنی برصنعت چاپ، تلویزیون و تلفن متکی است، شیوه تولید به گونهای است که هویتها را به صورت عاقل سودمند و خودبسنده در میآورد اما در جامعه اطلاعاتی، جامعهای که ارتباطات الکترونیکی سیطره دارد ذهنیتها و هویتهای ناپایدار، چند لایه و پراکنده ظهور میکند (پاستر،صص 68-69). مارک پاستر در «عصر دوم رسانهها» تأکید میکند در دوره جدید که اینترنت و ارتباطات الکترونیکی در جامعه سیطره دارد، این دادهها و اطلاعات و یا به عبارتدقیق کلمه این اجتماعات مجازی هستند که هویت افراد را میسازند. (کوزر،ص 527) در واقع در اجتماعات مجازی معمولاً افراد حداقل در یک چیز اشتراک دارند و آن علایق و منافعی است که آنها را دور هم جمع میکند. این منافع که همان دسترسی به اطلاعات است، هویتآنها را میسازد، هویتی که مدام در حال تغییر و ناپایدار است. در جوامع مبتنی بر صنعت چاپ، تلویزیون و تلفن که جوامع ارگانیک نیز نامیده میشوند، مجموعهای از عوامل و شاخصهای هویتی افراد را میسازند، از اینرو هویت آنها با آن مجموعه کاملاً هم بسته و در هم تنیده است و در مقابل هرگونه بیثباتی و تغییر پذیری میستیزد. هویت افراد در اجتماعات مجازی «هویتی دیجیتال (Digital Identity) است. دیگر، سرزمین، زبان بومی و محلی،کشور، فرهنگ ملی و نژاد، هویت افراد را در اجتماعات مجازی تعیین نمیکنند، بلکه منافعی که آنها را نزد هم جمع میکند، هویت آنها را میسازد. اطلاعات هویت افراد را در جامعهی جدید شکل میدهد. هویت دیجیتالی که محصول جامعهی اطلاعاتی و اجتماعات مجازی است، مخاطبان و کاربران وسایل نوین ارتباطی و اطلاعاتی را هدف قرار میدهد و هویت ملی و محلی آنها به سمت هویت فراملیتی تغییر میکند. وسایل نوین ارتباطی و اطلاعاتی مخاطبانی تغییرپذیر، منفعل و جهانی تربیت میکند، از اینرو مخاطبان و کاربران این وسایل در ایران هویت جهانی پیدا میکنند. هویتی که این وسایل میآفرینند در نهایت هویتی بسیار منعطف، سیال و تغییرپذیر است که بهنوعی همخوان و سازگار با اندیشه پست مدرن در مورد هویت انسان است. بهواسطهی این تحولات ساختاری و معرفتی و شکلگیری ذهنیت و هویت سیال و ناپایدار در جهان جدید، ذهنیت و هویت ما ایرانیان نیز به ناچار متحول و سیال و ناپایدار میشود و برداشتهای ما از مفاهیم هویت ملی، فرهنگی و مذهبی نیز دگرگون میشود. چاره کار آن است که دست به بازفهمی و بازسازی هویت بزنیم. بازسازی هویت به دو نوع کلی قابل تقسیم است: 1. بازسازی خاص گرایانه 2. بازسازی عام گرایانه بازسازی نوع اول در خاص گراییهای فرهنگی و بازسازی نوع دوم درعامگراییهای فرهنگی نمود مییابد.
1- بازسازی خاص گرایانه 'مانوئل کاستلز' با اذعان به اینکه تحولات جهان معاصر و شکلگیری جامعهی شبکهای فرایند سنتی و رایج هویتسازی را زیرسؤال میبرند و نوعی بحران هویت را پدید میآورند؛ وجه غالب بازسازی هویت را خاصگرایانه میداند. 'کاستلز' مدعی است برنامهریزی انعکاسی (رفلکسیو) زندگی، جز برای نخبگان واقع در فضای بیزمان جریانهای جهانی، ناممکن میشود. در جامعهی شبکهای بازسازی هویت بر پایهی اصول جمعی صورت میگیرد که بنیادگرایی دینی، ملیگرایی و قومیت نمودهای برجسته آن هستند. وی میافزاید: برای آندسته از کنشگران اجتماعی که از زندگی در شبکههای جهانی قدرت و ثروت طرد شدهاند و یا در برابر آن مقاومت میکنند، اصلیترین جایگزین بر ساختن معنا، جماعتهای فرهنگی استوار بر بنیادهای دینی، ملی یا منطقهای هستند. آنها هویتهایی تدافعی هستند که کارکردشان ایجاد انسجام و تأمین پناهگاه و حمایت در برابر دنیای خصمانه بیرونی است؛ زیرا وقتی جهان بزرگتر از آن میشود که بتوان آن را کنترل کرد، کنشگران اجتماعی در صدد برمیآیند تا دوباره جهان را به حد و اندازهی قابل دسترس خود تکهتکه کنند. وقتی شبکهها، زمان و مکان را محو میسازند، مردم خود را به جاهایی متصل میکنند و حافظه تاریخی خود را به یاری میخوانند. (کاستلز،1380)
بازسازی عامگرایانه در اندیشههای منادی و مروج بازسازی غیر خاصگرایانه هویت بر دو وجهی بودن تأثیر فرایند جهانیشدن و جامعهی شبکهای در عرصهی هویت تأکید میشود تا روشنشود که این فرایند در عین حال که هویت سازی سنتی را مخدوش و مختل میسازد، امکانات و بسترهایجدیدی را برای بازسازی هویت فراهم میکند. به همین علت، برخی نظریهپردازان در بحث از پیامدهای جامعه شبکهای و جهانیشدن، آن را موجد «آزادی و اضطراب» و «فرصت و خطر» میدانند و از دیالکتیک جهانیشدن سخن میگویند. (Giddens,1994:224) در عرصهی هویت، جامعه شبکهای از آن رو موجد امکان و فرصت است که منابع و ابزارهای لازم برای ساخت هویت را بسیار افزون میسازد و از آنجا که جامعهی شبکهای سبب پویایی، پیچیدگی و سیالیت روابط و زندگی اجتماعی میشود، هویتهای ساخته شده نیز معمولاً سیال، متغیر و نسبتاً موقتی هستند. افراد در جامعهی شبکهای با دگرگون ساختن ترکیب عناصر هویتبخش و تغییر دادن تقدم و تأخر و اولویتبندی آنها، به بازسازی هویت خود میپردازند (Thompson,1998). بنابراین، احتمال متصلب شدن هویتها نیز بسیار کاهش مییابد. 'داریوش شایگان' با اتخاذ دیدگاه غیرخاصگرایانه در بازسازی هویت، مینویسد: فضاهای سازندهی ما، فضاهایی متنوع و ناهمگونند. ما دیگر ریشهای واحد نداریم که تک و تنها در سرزمینی خاص فرو رفته باشد. ما ریزومهایی هستیم در ارتباط با دیگران، بافرهنگ، جهانها و آگاهیهای گوناگون. این وضعیت از ما افرادی خانه به دوش میسازد، بهاین معنا که در فضاهای باز رشد میکنیم و شیوه زندگی ما تعیینکنندهی کیفیت بینشهای ماست. ما برحسب ارتباط هایی که با حیطههای فرهنگی مختلف برقرار میکنیم میتوانیم بهشیوههای گوناگون در مکان جای گیریم. در روزگار ما هیچکس از این تماسها، از این حوزههای آمیزشی، از این اختلاطی که میتوان گفت اکنون شیوهی بودن ما در جهان شده، مصون نیست. شایگان میافزاید: بعضیها خود را در تنگنای مقولههای بسته محبوس میکنند، مقولههایی همچون ملت، قبیله، دارودسته یا تعلق به قومی واحد. این ترفندها گریزگاههاییاند که امکان مقاومت در برابر پراکندگی هویت متکثر انسان را فراهم میآورند، اما این گریز به هیچوجه مشکل را حل نمیکند. چنین واکنش زیانباری غالباً به در خود فرو رفتن یا تحجر هویت منجر میشود. (شایگان،1380)
نتیجهگیری: ما در عصری زندگی می کنیم که رسانه ها متحول شدهاند و نمی توان انتظار داشت که با این تحول هیچ تغییری در افراد جامعه پدید نیاید. انقلاب در رسانهها به معنی انقلاب در درون آدمهاست. در عصر صنعتی، رسانههای ما یکطرفه بود و اکنون دو طرفه است و تعاملی و این فرصتی است که باید از آن در جهت منافع ملی خود استفاده کنیم. ازاین طریق میتوانیم حرف خودمان را بزنیم و به ترمیم بخش آسیب دیده تصویرمان در نزد جهانیان بپردازیم و تواناییهای خودمان را نشان دهیم. ما باید با تکیه بر فرهنگ خودمان در جامعهی علمی و فرهنگی حضور فعالتر داشته باشیم و جهانیان را با فرهنگ خود آشنا کنیم. همه میدانیم که فنآوری، خود روی انسان ها تأثیر نمیگذارد، بلکه این محتواست که انسانها را تحت نفوذ در میآورد و اگر از این فرصت به نفع خود استفاده نکنیم، میتواند موجد خطر باشد؛ چرا که علایق ملتها به سمت ارزشهای غربی میرود. وابستگی بیش از حد به غرب، فرهنگ خودی را ضعیف و آسیب پذیر میکند. دلبستگی به هویت ملی از آگاهی نسبت به خصیصهها ،مفاخر و ارزشهای ملی سرچشمه میگیرد و عدم شناخت موجب بیگانگی میگردد. تفکر، مطالعه و آگاهی ملت در زمینهی فرهنگ ملی موجب حفظ هویت و اصالت و پیشرفت میشود. شناخت هویت ملی مستلزم درک درست معارضان این هویت از جمله پایگاه غرب است و برای آگاهی نسبت به غرب باید باطن، حقیقت و انگیزهی حاکم بر این فرهنگ را به درستی شناخت. رویکرد نسل جوان به فرهنگ غرب زمانی که با نقد و بررسی و ارزیابی آگاهانه همراه باشد با تکوین هویت ملی در تعارض نیست و این نوعی از تجلی تبادل فرهنگهاست. درمقابل برخورد منفعلانه با دستاورد فرهنگ غرب، فرهنگهای ملی را از هم متلاشی میکند، در نتیجه جایی برای حضور هویت ملی باقی نمیماند. تعامل فرهنگها نیز روش خرد مندانهای است که موجب غنای بیشتر فرهنگهای ملی شده و به روند مسالمت آمیز ملتها نیز کمک می کند؛ به ویژه فرهنگهایی که از مشترکاتی با فرهنگ خودی برخوردارند. چنین موقعیتی زمینه ساز انس و الفت فرهنگی است زیرا آدمی با پدیدهای مأنوس میشود که با آن ارتباط شناختی داشته باشد و حاصل این، نوعی تعلق خاطر و دلبستگی به هویت ملی است. استمرار این دلبستگی موجد شکل گرفتن بخشی از هویت فرهنگی است. همچنین روند مبتنی بر گفت وگو، بحث و انتقاد و مناظرات علمی، فلسفی، اجتماعی و سیاسی به نسل جوان فرصتی میبخشد تا هویت اجتماعی خویش را بیابد و برای تقویت و تکوین آنها اقدام کند.
منابع:
- پاستر، مارک. عصر دوم رسانهها، ترجمه غلامحسین صالحیار، تهران، مؤسسه ایران، 1377. - رابرتسون، رونالد. جهانیشدن، ترجمه کمال پولادی، تهران، نشر ثالث و مرکز بینالمللی گفتگویتمدنها، 1380. - رضوی زاده، سید نورالدین .«عصررتباطات وجهانی سازی لزوم تغییرات در انگاره توسعه »همایش ایران وجامعه اطلاعاتی در سال 1400هجری شمسی،تهران 25-28آذر 1381 وهمچنین www.iranwsis.com
- شایگان، داریوش. افسون زدگی جدید: هویت چهل تکه و تفکر سیار، ترجمه فاطمه ولیانی،نشر فرزانروز، 1380. - عاملی سیدسعید رضا.« دو جهانی شدنها و آینده هویتهای همزمان»، دوشنبه ۳ فروردِین www.iranwsis.com .1383
- کمالی پور یحیی. بومی کردن اینترنت ،گفتگوی حمید ضیایی پرور با دکتر یحیی کمالی پور، روزنامه خراسان، 17مرداد1382. - کوزر، لوئیس و روزنبرگ، برنارد. نظریههای بنیادی جامعهشناختی، ترجمه فرهنگ ارشاد، تهران، نشرنی، 1378. - کاستلز، مانوئل. عصراطلاعات: ظهور جامعه شبکهای، ترجمه احد علیقلیان افشین خاکباز،انتشارات طرح نو،1380 - گلمحمدی، احمد. جهانی شدن و بحران هویت، فصلنامه مطالعات ملی، سال سوم، زمستان1380 - محسنی، منوچهر. «شبکه اطلاعاتی اینترنت، ویژگیها و تأثیرات اجتماعی ـ فرهنگی»؛ فصلنامه رسانه، سال هشتم، شماره اول. (بهار 1375) - وبستر، فرانک، نظریههای جامعه اطلاعاتی، ترجمه اسماعیل قدیمی، تهران: نشر قصیدهسرا(1380
- Beniger, James, R. 'The Control Revolution, Technological and Economic Origins of the Information Society', Harvard University Press, Massachusetts,1986. - Giddens,A1994:Living in a post-traditional Society.In Beck,Giddens and Lash,Reflexive Modernization. - Hall, S. (1991) New identities and New Ethnicities, in A. King, Culture, Globalization and The World-System, New York, State University of New York at Binghamton, pp: 41-68. - Hekman',S.1999:Identity Crises.In S.Hekman(ed)Feminism,Identity and Diferent.Frank Cass. - Lyon.D.1999: postmodernity.Open University Press. - Selnow, Gary(2000), 'The Internet: The soul of Democracy', Vital Speeches of the Day; New York, Nov. 1, - Taylor.P.1999:Modernities.cambridge:Polity Press. - Thompson,J.1998:Community Identity and World Citizenship.In Archibugi,Held and Kohler(eds) Re-imagining Community.Cambridge:Polity. - Webster, Frank(2001), Culture and politics in The Information Age, (ed),Routledge.