وبلاگ به مثابه ابزاری برای مقاومت فرهنگی

وبلاگ به مثابه ابزاری برای مقاومت فرهنگی

چکیده

این مقاله تلاش دارد تا با مطالعه شواهد و مستندات، سایت Sarsart.org را (پروژه اینترنتی که در واکنش به شیوع بیماری سارس در بهار سال 2003 شکل گرفت ) مورد ارزیابی قرار دهد. متدهای کیفی تحقیق شامل مطالعه اسنادی، تحلیل نشانه شناختی و مصاحبه، بکار گرفته شده‌اند تا نمود و فحوای این برنامه مورد آزمون قرار گیرد. این تحلیل به شناسایی راه‌های مقابله هنرمندان و بلاگرها با بازنمایی های رسمی از بیماری سارس می‌پردازد . سایت Sarsart بازنمایی‌های صورت گرفته را در سه سطح به چالش کشانده است :

 1- بازنمایی های صورت گرفته از شهروندانی که تحت تأثیر بیماری سارس قرار گرفتند.

 2- بازنمایی هایی که از مشاغل پزشکی و متصدیان بهداشت انجام شده است‌

 3 - بازنمایی مخاطرات و هراسی که با بحران همراه شد.

طی بررسی هایی که در این زمینه صورت گرفت، می توان گفت پروژه های اینترنتی مانند Sarsart.org قادرند با ایجاد  فرصت های بزرگتر بیان مخالفت های سیاسی با اقتدار سازمان ها و  نهادهای رسمی، ظرفیت های مقاومت فرهنگی را افزایش دهند.

کلید واژه ها: وبلاگ، مقاومت فرهنگی و SARS

استفاده از رسانه برای بازنمایی تجربیات زندگی یا خود اظهاری، سالیان دراز است که جزئی از فرهنگ عامه در جوامع دمکراتیک امروزی است. سابقاً برای بازگویی، سند سازی و تسهیم جنبه های معنا دار زندگی روزمره از عکس ها، یادداشت های شخصی در مطبوعات یا سر رسیدها، کلکسیون ها، فیلم های شخصی یا خانگی استفاده می شد، اما در دهه ی اخیر همراه با بسط و توسعه تکنولوژی های رسانه ای جدید کنش ها ی مرسوم 'خود اظهاری' تشدید یافته است. دسترسی به اینترنت به وسیله بخش وسیعی از افراد فرصت جدیدی خلق می کند که تنها محدود به ارتباطات از راه ایمیل و پیام های فوری نیست، بلکه فرصتی برای بازنمایی خود از خلال سایت ها، وبلاگ ها و وب سایت های شخصی است. بیشتر گرایش های جدید در خود اظهاری های آن لاین به وسیله همکاری های گروهی یا فردی در محیطی بنام وبلاگ صورت می گیرد. محیطی که  شبیه دفترچه  یادداشت های آن‌لاین در حال پیشرفت است. گراهام و برتون (2004) درتحقیقات اخیرشان راجع به وبلاگ چند نوع متفاوت از وبلاگ را شناسایی کرده اند:

1- وبلاگ هایی که اطلاعات موضوعی را فراهم می آورند 2- وبلاگ هایی که فرهیختگی و خرد را از میان تجربیات شخصی عرضه می کنند. 3- وبلاگ هایی درباره پوچی فردی 4- وبلاگ هایی که مقالات و دست نوشته های تخیلی یا غیر تخیلی افراد را نشان می دهند. اگر چه اختلاف هایی در این زمینه وجود دارد، طبق نظر گراهام و برتون یک پارچگی مضمونی چیزی است که؛ در هر وبلاگی، ما را از دیدگاه های عمقی نویسندگانش آگاه می کند. بدون آنکه سایه خود نویسنده وجود داشته باشد، میلیون ها مشاهده روزانه، فکر، تجربه، خاطره و یاوه گویی همه در یک قالب زیبا در اینترنت خلاصه می شوند.

وبلاگ ها بیش از هر چیز بر فردیت علایق و گرایش های بلاگرها مبتنی هستند ، گذشته از بخشی محدودی  از طبقه ممتاز جامعه، شیوه بازنمایی از خود، کمک می کند تا صدای شهروندان عادی بگونه ای رساتر و متفاوت تر به گوش برسد.

آنچه پیرامون وبلاگ ها برای اهداف تحقیقاتی این مقاله اهمیت دارد رشد روز افزون استفاده مردم از اینترنت بر اساس منافع و علایق فردی است. بلاگرها در جریان ساخت شبکه های اجتماعی، خطوط ارتباطی جدیدی را توسعه داده اند که تاثیرگذاری زیادی دارد یا بهتر است بگویم ظرفیت تاثیر گذاری زیادی بر سنن و عرف های گسترده اجتماعی دارد (هیورن، 2004؛ هیوت 2005)

عمومیت یافتن وبلاگ ها سبب رشد فرصت و شانس نویسنده یا هنرمند شدن را از خلال خود اظهاری به افراد داده است؛ فرصتی برای هنرمندی از خلال نوشتن تجربیات فکری در زمینه علایق و زندگی روزمره.

این مقاله به ارزیابی چگونگی شکل گیری سایت SARSART می پردازد. سیری که یک وبلاگ از موضوعات مختص به چیزهای عجیب و غریب طی می کند تا با دخالت در مسائل سیاسی، پروژه سارس را تدارک ببیند.

پروژه SARSART از نتایج سیاسی شدن وبلاگ ها بود و از این میان وبلاگی به مشارکت وبلاگرها و هنرمندانی اختصاص یافت که جایگزینی برای بازنمایی های رسمی از سارس خلق کنند و به راستی می توان این حادثه را تصادم و برخورد اجتماعی نامید.

بر اساس ادبیات جامعه شناسی فرهنگ و اینترنت، این تحلیل می کوشد تا بر اساس  خود اظهاری های آن لاین بلاگرها، اینترنت را به عنوان چهارچوبی برای بحث درباره مقاومت فرهنگی و پتانسیل های مخالفت سیاسی مطرح سازد و بدین وسیله پلی میان دغدغه های فردی و مسائل عمومی برقرار سازد.

سیاست های مخالف و اینترنت:

مضمون بارز ادبیات جامعه شناختی درباره اینترنت، پتانسیل های سیاسی این تکنولوژی رسانه ای جدید است (کاستل 2000، 2001؛ جردن 1999، لوک 2003؛ پدروسکی و فری 2004) بر اساس گزارش های اولیه از تاریخ اینترنت، بسیاری از عناصری که ابتداً در توسعه اینترنت موثر بوده اند، عناصری مخالف وضع موجود بوده اند. آنگونه که جردن (1999) در این باره می گوید: مهمترین تأثیرات در ساختار اینترنت، تلاش های عوام گرایانه ای بود که درصدد بود با ساختن شبکه ها و کامپیوترها، قدرت آنها را در اختیار افراد قرار دهد .

کاستلز (2001، 2000) پیرامون نتایج ظهور عصر اطلاعات مطالب مفصلی نوشت، نتایجی که از دل  سرمایه گذاری های سازمانی بر روی فرا ساختار اینترنت بدست می آمد. همچنان که دغدغه های تجاری در اینترنت افزایش می یافت چرخه مطالعات به سمت تنش های بین فعالین، علایق تجاری و دولتهایی می چرخید که نقش تأثیرگذاری در اینترنت داشتند.

تحقیقات نشان داده اند که مسائل اجتماعی برخاسته از اینترنت امروز هر چه بیشتر به سمت نهادینه شدن پیش می روند، مسائل سانسور (مک کینون 1995، شید 1996)، محدودیت های انظباطی دولت ها بر محتوا و فعالیت های اینترنتی (جردن 1998) و یا مواردی که به حقوق فعالین آن لاین مربوط می شود مثال خوبی از مسائل اجتماعی در اینترنت است (گادوین 1998).

دانشمندان علوم اجتماعی در یک مقیاس محدود، سازمان دهندگان و فعالین جوامع را مورد ملاحظه قرار داده اند و به این نتیجه رسیده اند که ادبیات این حوزه بسیار گسترش یافته؛ اکنون اینترنت به عنوان یک رسانه جایگزین (آتون 2002)یا ابداعی در استراتژی های سیاسی جنبش های اجتماعی (جیمسون 1989) یا ابزاری در دست جستجوگرانی که به اینترنت برای تغییرات اجتماعی دل بسته اند (دریو 1995، دون کمپ 1997) مطرح است. در همین راستا کاربرد اینترنت به عنوان ابزاری در خدمت اهداف عمومی( علی رغم منافع فردی) محور ادبیات شکل گرفته در این عرصه است (دوینینک 1989، جرویک 1997). به عنوان مثال دلوکا و پی پیل (2002) به ارزیابی استراتژی ای پرداختند که اینترنت را به عنوان جزء بر سازنده یک عرصه عمومی جایگزین، در مقابل جهانی سازی به کار می برد. اگر چه تحقیقات درزمینه سیاست خرد استفاده از اینترنت  بر ارتباطات آن لاین و فرهنگ مجازی تمرکز داشت (بل وکندی 2000)، گرایش های اخیر این حوزه مسائلی را مطرح می کند که به وسیله اینترنت (به عنوان عضوی اززندگی روزمره مردم ) به وجود می آیند. (ولمن، های ثورثون ویت 2002). مطالعات اخیر تلاش دارد تا زمینه های دیگری را نیز مورد تحقیق قرار دهد. زمینه های مانند کاربرد اینترنت به مثابه ابزاری برای بازنمایی از خود و حوزه اینترنت و بهداشت، زمینه های فهم چنین مطالعاتی است (ژیلث 2003). برای مثال هاردی (2003) اینترنت را راهی پر جاذبه می داند که مردم علاقه مندند به وسیله آن،  داستان های زندگی با بیماری (و مصایب آن) را با همدیگر تسهیم کنند.

اینترنت، به مثابه ابزاری برای مقاومت فرهنگی، قدرت بحث درباره کسانی را فراهم آورده که یا سکوت کرده اند یا به حاشیه رفته اند؛ افرادی که دیدگاهشان از راه دیگری قابل دست یابی نیست ، آثار نوشته شده درحوزه سیاست و اینترنت مبین این نکته است که اینترنت در جوامع مدرن در سه سطح نهادی، سازمانی و شخصی بر ساختار قدرت تأثیر می نهد.

سوال اصلی این آثار پیرامون این ماجراست که، چگونه اینترنت - به مثابه ابزاری برای بازنمایی خود و مقاومت فرهنگی-  سبب ایجاد پیوند بین سطوح فردی، اجتماعی و نهادی زندگی اجتماعی می شود. بر اساس گزارش بوومن (1999) فقدان فضای عمومی در جایی که افراد می توانند پلی بین دغدغه های شخصی و مسائل اجتماعی خود ایجاد کنند چالش عمده در برابر جوامع دموکراتیک امروزین است. دیدگاه های موجود پیرامون نقش اینترنت در ساخت چنین فضایی بسیار متنوع است . اگر  چه دیدگاهی معتقد است هنگام وقوع جنبش های اجتماعی، اینترنت می تواند برای شهروندانی که خواهان تغییرات اجتماعی هستند ، سازنده یک بسیج توده ای باشد (داوینینگ 2001) اما اخیراً مطالعاتی که در زمینه زندگی روزمره و کالایی شدن محتوای ارتباطات آن لاین صورت گرفته می افزاید، اینترنت با تشدید فرایند فردیت یابی مانع خلق پیوند میان افراد و سیاست می شود. بومن و تستر (2001) با بیانی موجز این بدبینی را چنین شرح می دهند:

اینترنت چنان شاهراه آگاهی بخش نوید دهنده خوش خوان دموکراسی واقعی می نمود... ظهور مسیحایی آگاهی بخشش اگر نبود،  فاصله بین کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه و بین زورگویان و تن لش های هر جامعه، ای بسا عمیق تر می شد (P.138).

نتیجه پی آیند چنین مبحثی بیانگر نیاز به تحقیقی تجربی است تا بتوان کنش فرهنگی آن لاین را در چارچوب مطالعات انواع مقاومت فرهنگی بهتر فهمید.

این تحقیق در پی آن است تا عناصری را که سبب شدند سایت Sarsart به  شکلی از مقاومت فرهنگی تبدیل شود را کشف کند. این تحلیل بدنبال آن است تا با مطالعه تولید کنندگان فرهنگی در اینترنت (کسانی که به خود اظهاری و فعالیت اینترنتی این چنین مشغول بوده اند) معانی که آنان طی بحران   SARS به وجود آوردند را مورد ارزیابی قرار دهد و به طور مشخص نقش سایت SARSArt را در انباشت نظرهای مخالف (با بازنمایی های رسانه ای)  دنبال کند.

 روش شناسی

ما در این تحقیق اسلوب کیفی تحقیق را اختیار کرده ایم، همان رویکردی که هاین (2000) در کتاب مردم نگاری مجازی بکار برد در اینجا توسعه داده شده است. هاین موضوعش را به گونه ای مطرح کرد که در تحقیقات بعدی در زمینه جستجوی اینترنتی به دستگاه متدلوژی فربه تری نیاز نباشد.

اگر چه فضاهای اجتماعی آن لاین بسیار متمایزند،اما  آنها از رهگذر تکنولوژی های رسانه ای خلق و تجربه می شوند (کندال 1999، مان و استوارت 2002) به همین سبب ممکن است متدهای کیفی به کار برده به ترمیم هایی احتیاج داشته باشند تا بتوانند واقعیت های دنیای مجازی را بهتر ملاحظه کنند و این بدان معنا نیست که این روش ها قادر به راهنمایی و مساعدت ما در مصاحبه فضای مجازی یا اجتماعی آن لاین نیستند.

پروژه تحقیقاتی رو به رشدی که این مقاله بر آن استواراست از بهار سال 2003، آغاز می شود. درست زمانی که رسانه ها مرگ چندین نفر را در اثر ویروس تنفسی بدخیمی گزارش کردند. ویروسی که بعدها عامل بیماری سارس نامیده شد پس از آن پروژه SARSArt شروع به جمع آوری باز نمودهای مخالف با بازنماهای رسانه از این بیماری نمود.

تاریخ، شکل و محتوای پروژه SARSArt و دغدغه های کسانی که دیدگاهای خودشان را برای سایت فرستادند تحلیل شد. این روند درباره سایت های لینک شده ادامه یافت و تمامی عکس ها و شواهد سایت مورد تحلیل نشانه شناختی واقع شد که در نهایت با استقبال دست اندرکاران پروژه مواجه شد. این مطالعه با انتخاب محتوای لینک های که در سایت موجود بود شروع و تمامی شواهد، اطلاعات عینی هر همکار سایت و همه لینک های موجود در سایت هایشان مورد بررسی قرار گرفت. علاوه بر توضیحات سایت، همکاری های خاصی که با سایت انجام شده ارزیابی شد تا معانی جایگزین یا مخالفی که در آنها وجود دارد معین شوند.

تحقیقات اسنادی آن لاین با تهیه یک نمای کلی از مباحث، اجازه جعل یک تعریف کلی از مضامین سازمان دهی شده در تحقیق را فراهم آورد و به تدوین دستورالعملی برای فهم تاریخ و پیشرفت پروژه کمک کرد.

تحلیل نشانه شناختی نیز در ادامه رویکرد بارت(1957) پیش رفت . هنگام ارزیابی ساختار معانی، بارت بین معنا و مفهوم تمایز قابل می شود.او همچنین بین معنای ضمنی و آشکار متن تفاوت قائل می شود .

این تحلیل بر اساس مطالعات من از تصاویر و متونی است که توسط نویسندگان و ویراستاران پروژه خلق شده است . عمده دشواری کار در این لحظه تعریف معنای بطنی است که درپس واژه ها نهفته است .

عکس ها بر طبق چهار ضابطه متداخل تحلیل شدند؛ جنبه های بصری، ساخت عکس، معانی بصری و عکس های خود سایت (رزا 2000).

گزارشی که به وسیله ویراستار سازنده وب سایت تهیه شد جهت فهم معانی منظور شده موثر در پروژه، اطلاعات گویایی داشت.

برخلاف تمامی تحلیل های نشانه شناختی که تلاش دارند نظام ایدئولوژیکی یا اسطوره ای متن را در رسانه جستجو کنند در این تحلیل به دنبال آزمون معناهای استفاده شده ای بوده ایم تا بتوان به وسیله آن معناهای تولید شده که در گفتمان نهادی بیماری سارس پذیرفته نیستند را کشف کنیم.

طبقه بندی های گسترده ای از معانی اپوزیسیونی شواهدبه وجود آمد  و پس از آن قدرت معانی طبقه بندی شده در برابر بازنمایی رسمی بیماری (که در رسانه ها طرح شده بود و دولت آن را قبول داشت) آزموده شد.

تماس های ابتدایی با افرادی که پروژه SARS را شروع کرده بودند برقرار شد، از آنها خواسته شد که تاریخی از پروژه را شرح دهند؛ چرا سایت ساخته شد و پیرامون مطالب سایت ( درباره شیوع بیماری) دیدگاهشان را بیان کنند. علاوه بر مصاحبه با موسسین ، زیر مجموعه ای از نقش آفرینان( که در بازنمایی معانی اپوزیسیونی نیز فعال بودند) انتخاب گردیده و با آنها گفتگو شد. برای هماهنگ کردن تحلیل نشانه شناختی، از مجموعه ای از نقش آفرینان و ویراستاران خواسته شد ارزش های منحصر به فرد کارشان و نیز دلایل مشارکت در برنامه و تمامی جزئیات مهم کارشان  را یادداشت کنند.تمامی مصاحبه ها در این کار از طریق پست الکترونیکی یا پیام های فوری اجرا شده و این اطمینان ایجاد شد که یادداشت ها محرمانه و سری باقی خواهند ماند و نام ها فاش نخواهند شد.

تحلیلی که در پی می آید بر اساس تحلیل نشانه شناختی یادداشت های سایت Sarsart.org ، داده های تحقیقات اسنادی، مصاحبه های ویراستاران و نقش آفرینان این رویداد بوده است. همچنین متن اجتماعی که به وسیله شواهد و عکس ها، خلق و منتشر شد مورد تحلیل قرار گرفته است .

مقاومت فرهنگی و پروژ سارس

سایت Boing Boing یک صحنه اینترنتی است که با کار گروهی چهار نفر اداره می شود. هر آنچه در زندگی روزمره برای این گردانندگان جالب باشد منتشر می شود به طوری که  سایت با چنین شعاری شناخته می شود: 'راهنمایی برای هر چیز شگفت انگیز' این سایت معمولاً مجموعه ای از اطلاعات را با تیترهای گوناگون گردآوری می کند، تیترهایی مثل 'هدفون هایی که می توانند داده های صوتی را به صورت mp ضبط کنند'، 'خوشبختی چرا و چگونه' و .... اکثر مطالبی که در این سایت قرار می گیرند از منابعی مانند آگهی های شهری، وبلاگ ها و سایت های دیگر گرفته شده اند و مانند بسیاری وبلاگ های دیگر، سایت بینگ بینگ، چکیده یا راهنمایی از وقایع روز، داستان ها و خبرهایی است که به نظر سردبیران سایت جالب توجه بوده است.

همچنان که در تاریخ اینترنت گفته شد مطالب وبلاگ ها به عنوان چشم انداز جایگزین در جریان رویدادها توصیف می شوند که جای منابع عمده رسانه ای را خواهد گرفت. یکی از خدمات ابتدایی که اینترنت به افراد می دهد در اختیار گذاشتن فضایی برای ساختن وبلاگ است. وبلاگ یک «دکمه انشار برای مردم» است. عقیده ی  عوامانه ای که وبلاگ را  جدی قلمداد نمی کند گمان می کند وبلاگ ها پتانسیل جذب مسائل سیاسی را ندارند، اما گهگاه در سایت Boing boing موضوعات سیاسی  نیز ظاهر می شوند اگر چه  کانون توجه قرار ندارد.  تحلیل های دقیق و یا گزارش ها که با بقیه پست ها هماهنگ است نیز در این وبلاگ دیده می شود ولی فضای کلی وبلاگ سرگرمی و تفنن است. همان گونه که از نام وبلاگ بر می آید سردبیران وبلاگ، انسان های جالبی هستند.

در کنار تمام آنچه صراحتاً طبیعتی سیاسی دارند وبلاگ نویسی بیشتر حول موضوعات زندگی روزمره، فرهنگی عمومی و اعتقادات شخصی است.

آنچه سایت Boing Boing را موضوع شایان بحث می کند واکنش او  به بیماری سارس است. در بهار سال 2003، چند هفته بعد از آنکه رسانه ها از مسری و مرگ بار بودن ویروس سارس خبر دادند، سر دبیران سایت Boing Boing از طرف خوانندگان خود عکس ها و گزارش هایی را در این مورد دریافت کردند. یکی از این سردبیران در این باره چنین نوشت است:

همزمان با افزایش توجه رسانه ها به ویروس سارس، خوانندگان در افزودن به شماره مطالب مربوط به آن کمک زیادی کردند. زینی (Xeni) (یکی از نویسندگان سایت) با نوشتن مطلبی با عنوان 'منتظر شما هستیم' از خوانندگان و فعالین دعوت کرد تا با طرح منابع و توضیح جوانب مختلف  اجتماعی بیماری با وبلاگ همکاری کنند.

در واکنش به شماری از تدابیر محلی و همکاری های که مخالفان با سایت داشتند یکی از سر دبیران با تأسیس بخش خاصی در سایت، به آرشیو بازتاب نظرات و مطالب مردم، اقدام کرد. همین بخش در نهایت ، پروژه مهار سارس نامیده شد.

تفکری که پشت طراحی این پروژه خوابیده بود، تلاش داشت، آوردگاهی برای اظهار نظر درباره بازتابهای فرهنگی ای بسازد که از سویی در بازتاب های رسمی درباره سارس مورد نظر قرار نمی گرفت و از سوی دیگر نظرات سردبیران سایت را نیز پوشش می داد. همچنان که سایت چینی اینترنت و وبلاگ ها را منابعی ارزان، سریع و قدرت مند معرفی می کند، آنها راهی موثر برای بازتاب اظهار نظرها و مباحث درباره وقایعی هستند که در سراسر جهان اتفاق می افتد. آنها تعیین می کنند که چه چیز جهانی است و چه چیز فردی . فوریت و قابلیت دستیابی و نسخه پیچی های آن لاین، بسیار موثر و تعدیل گر اند و مباحثی که عموماً در گالری ها و موزه ها در جریان است را به میان مردم عادی آورده و ابهام ماجرا را برای آنها قابل لمس می گردانند.

این پروژه صدها اظهار نظر و شرحی که در رابطه با بیماری سارس توسط افراد برایشان از سر تا سر جهان فرستاده شده بود را پوشش داد و بالینک کردن سایت ها و پوشش دهی به اظهارات و شواهد افرادی که یا مستقیم (در معرض بیماری قرار داشتند) یا غیر مستقیم (تحت تأثیر پوشش خبری و رسانه ای رسمی) در معرض SARS بودند جوانب مختلف امر را پوشش داد.

اگر چه مشارکت در پروژه مهار سارس توزیع یکسانی در جهان نداشت اما در عوض باید گفت دو منبع عمده دراین رابطه وجود دارد: الف) افرادی در آسیا و کانادا که مستقیماً تحت تأثیر سارس بودند ب ) بلاگرها و هنرمندان آمریکایی که اگر چه مستقیماً در معرض ویروس سارس نبودند اما پوشش جریان رسانه ای به SARS آنها را بشدت در بر گرفته بود اما در ساخت و تدارک پروژه اطفاء سارس نقشی فعالانه بازی می کردند.

تحقیقات در بازتاب های رسمی بیماری های واگیر دار (دو، 1999؛ فری موث، گرین بردی، دوویت و ری یون1984، لانتس و بووث 1998 ولدن 2001) و مسائل بهداشتی (بروکس، 2000، کاتزینگو 2000 و ریلی 1999) نشان داده است، پوشش رسانه ای که ترکیب مبالغه آمیزی از احساس ترس و هراس نسبت به مسائل سلامت را به اوج خود می رساند سه مضمون تکرار شونده در خود دارد(سیل 2003).

مضامین رسانه ای که ترس از سلامتی را خلق می کنند سه گونه اند:

1. مضامینی که موکداً بر عوامل تهدید کننده بهداشت در فضای عمومی توجه دارند. (کرسون، کرسون و کرسون 2000 وات نی 1996 ویلینگز 1988)

 2. بدنام سازی و برچسب زدن به کسانی که در معرض مسائل بهداشتی قرار دارند همانگونه که نسبت به بیماران ایدزی در دهه هشتاد و نود اتفاق افتاد. (البرت 1986، گیلمن 1998، لیپتون 1999)

 3- همگرایی و اتحاد باهژمونی های کم نهادهای رسمی به عنوان نخستین ابزار پیشگیری از گسترش بیماری و کنترل مسائل بهداشتی (اسیل 2003، واشر 2004، ولدن 2001)

در همین رابطه واش (2004) هنگام بحث درباره چگونگی بازنمایی سارس در مطبوعات انگلیسی به وجود چنین مضامینی اشاره دارد و می گوید سر مقاله های خبری اولیه درباری Sars ، این بیماری را به عنوان 'قاتل پنهان' یا 'عاملی مرموز'، 'مرگ ' یا 'ویروس سینه پهلویی کشنده' یا 'ویروسی که مانند جت در حرکت است' ... یا 'هر چیزی که می تواند بلایی جدید باشد' توصیف کرده و مردمانی که بیمار شده بودند را نیز افرادی با رفتار عادی غیر مسوولانه تلقی کردند. علاوه بر مضامینی که سارس را یک طاعون جدید قلمداد می کرد نحوه پوشش دهی آن، مخاطبان را مطمئن می ساخت که تحقیقات بیولوژیکی و مطالعات پزشکی آن را مهار خواهد ساخت (واشر 2004). سومین مضمون غالب پوشش دهی رسانه ها، سرزنش کردن و مقصر دانستن  دست اند کاران رسمی، شرایط زندگی و بهداشت کشوری است که بیماری اول بار در آنجا رویت شده است که در این مورد کشور چین در مظان اتهام بوده است.

شواهد سایت Sarsart رویه‌ای از بیماری را نشان می دهد که توسط رسانه های رسمی گزارش نشد. بازتابهایی که در خصوص این موضوع، از سوی بلاگرها، انجام شد در جهتی مخالف با بازتاب های رسانه ای قرار داشت. به عنوان مثال اولین مطالب ارسالی، به شرح نقاطی بر روی نقشه می پرداخت که زنان آسیایی برای جلوگیری از سرایت بیماری، از ماسک های صورت استفاده می کردند. درست بر عکس تمامی بازتاب های رسانه ای که هول و هراس انبوهی از مردم را در مقابل گسترش بیماری نشان می داد، این شواهد زنانی را به تصویر می کشید که در کمال آرامش و سلامتی از خطر ابتلا به بیماری نجات یافته اند.

تصویر زنی بدون ماسک یکی از بازتاب های مخالف با بازنمایی های رسانه ای در سایت Sarsart بود. در مقابل تصاویر رسمی بازتاب داده شده در رسانه ها، مضمون تکرار شونده سایت Sarsart در سه بخش، گونه ای از مقاومت فرهنگی را  در مقابل هژمونی رسانه ها به نمایش می گذارد:

1- بازنمایی تأثیر سارس در جنبه های مختلف زندگی روزمره2

2- بازنمایی مراقبت های حرفه ای و بهداشتی در مقابل Sars

3- بازنمایی رونوشتی مسخره آمیز از سارس در فرهنگ عامه.

 سارس و زندگی روزمره

اینترنت به عنوان یک ابزار انتقادی یا جایگزین،  این قدرت را به شهروندان اعطا می کند تا در بیان سختی ها و ناملایمت های زندگی روزمره شان صدایی گویا و رسا داشته باشند و علی رغم نظم اجتماعی و ساختار نهادینه شده به بیان ناامیدی ها و سرخوشی هایشان بپردازند (بروکس 2000، سیل 2003)

اکثر مطالبی که برای سایت Sarsart فرستاده شد توسط افرادی تهیه شده بود که مستقیماً با ویروس سارس دست و پنجه نرم می کردند. برای مثال کن سو(کسی که یادداشتی با عنوان 'سازگاری' را برای سایت فرستاده بود): ' داغی که با ویروس سارس بر پیشانی شهروندان نجیب آسیایی تبار نشست سبب مشارکت  آنها در سازمان دهی تجربیاتشان در اینترنت شد.

من به تازگی سایت Sarsart را پیدا کرده ام ولی آرزو داشتم آن را زودتر می یافتم. بازتاب Sars در رسانه ها به گونه ای بود که گویا Sars مسئله ای مربوط به
آسیایی هاست که در تمام کانادا و همچنین شهر تورنتو پراکنده شده اند و سبب اضطرابی اخلاقی شده اند.' یادداشت 'سازگاری' ترسیم گر یک رباط بدون ماسک است که در جمعی از رباط های ماسک دار بر خلاف جهت آنها در حرکت است، بیانگر خشم و ناامیدی کانادایی های آسیایی تباری است که در تورنتو زندگی می کنند و در اوج بحران سارس با احساسی داغی ننگبار، از سایرین جدا شده اند. علاوه بر تمامی شواهد و عکس هایی که برای سایت Sarsart فرستاده شد، که شرحی از زندگی روزمره در شهرهایی نظیر  هنگ کنگ و بیجینگ( مکان هایی که صدها مورد ابتلا به سارس از آنجا گزارش شده بود) نیز انتشار یافت.

سایت Sarsart، عکس ها و فتوگالری های متفاوتی را برای مقایسه بازتاب های سارس لینک کرد تا زندگی مردم را در شهرهایشان علی رغم بحران سارس نشان دهد، عکس هایی که نشان دهنده ی هر دو رویه جدی و طنز آلود زندگی روزمره با سارس بودند.

عکاسان و هنرمندان  تلاش داشتند تا با تمرکز بر روی جنبه های معتبر و واقعی بحران سارس و آشکار کردن واقعیت های آن غیر واقعی بودن گزارش ها و اخبار آژانس های خبری را رسوا سازند. شواهد سایت Sarsart بیانگر ناامیدی طعنه آمیزی از واقعه بود. یکی از کسانی که از بیجینگ با سایت همکاری می کرد، ون لینگ، در مقاله ای با عنوان 'چنین گفت [روزنامه] تایبه تایم'می نویسد:'اکثر مردم گمان می کنند که استفاده از ماسک چیز مسخره ای است چرا آنها نمی خواهند بفهمند آنچه اتفاق افتاده به راستی موحش است' (فریزر 2003 ص 18).

برخلاف کلی گوی های جریان  رسانه ای و گزارش هایی کلی که درباره گسترش جغرافیایی بیماری بود، سایت Sarsart به جمع آوری و بازتاب دیدگاه کسانی پرداخت که از نزدیک با این موضوع سر و کار داشتند؛ عقایدی که دیدگاه قلبی و محلی آن افراد بود.

بازنمایی زندگی روزمره با سارس نشان دهنده تفاوت پذیری و چند وجهی بودن معانی بحران سارس برای افراد در شهرهای متفاوتی مثل تورنتو و بیجنیگ بود.

 سارس و مراقبت های حرفه ای بهداشتی

در جریان فراهم شدن اطلاعات پیرامون بحران بهداشت، رسانه های عمده موضوع را تا اظهار نظر اهالی فن به تأخیر می اندازند (کرافت 1988، تورو 1989) این تاکید بر اقتدار نهادی چنین می رساند که دانشمندان و متخصصین، سیاستمداران و متصدیان بهداشت، همیشه قهرمان هستند اما شاید گاهی آدم های چندان خوبی هم نباشد (لیپتون مکلین 1998 و سیل 2003) اما چنانچه از شواهد سایت Sars نیز به نظر می رسد باید در این تصویر قهرمانانه تردید کرد. بیشترین سهم مطالب ارسالی درباره مسائل حرفه ای مرتبط با بهداشت و مسولین ذی امر مربوط به کشورهایی است که بیشترین گزارش های مربوط به سارس از آنجا گزارش شده است. ممکن است در تصاویر بازنمایی شده بارها عکس های از پزشکان و پرستارانی را ببینیم که در نقشی قهرمانانه با پوششی از تجهیزات پزشکی، در حال امداد رسانی به بیماران آلوده به سارس بوده اند در حالی که شواهد جمع آوری شده در سایت چنین تصویری را تأیید نمی کند، این شواهد بازتابنده دلسردی و عدم رغبت دست اندکارانی هستند که اغلب به صورت قهرمانان بحران در رسانه های رسمی ترسیم می شوند.

این شواهد با فراهم آوردن زمینه های انتقادی، تصویر سازی قهرمانانه پزشکان و پرستاران بحران سارس را مورد تردید قرار می دهد. برای مثال، دریکی از همین شواهد، تصویر پزشکی را در بحران  نشان می دهد که جلوی یک پرده گلدار تأتر ایستاده است. درست بر عکس مراقبت های بهداشتی و غیر کلینیکی، معنایی که این شواهد به مخاطب انتقال می دهد بازگو کننده دلالت های فردی و اجتماعی است که مراقبت های پزشکی را ممکن می سازد.

هر عکس مخاطب را به سوی زندگی ای رهنمون می سازد که در پس زمینه ی مراقبت های پزشکی نهفته است،  چیزی که در بازنمایی های رسانه ای نادیده گرفته می شود.

مرگ تعداد زیادی از متصدیان امور بهداشتی که با بحران سارس مواجه بودند
بحث هایی را در مورد سلامت حرفه ای پزشکان و پرستاران زنده کرد، بحث هایی که الزام و اجبار پرستاران و پزشکان در مواجه خود، خانواده و دوستانشان با بیماری و تهدیدات آن را به چالش می کشد. نشریه نیویورک تایمز در مقاله ای که قسمتی از آن در پی می آید به گزارش بهداشت حرفه ای این قشر طی بحران سارس در تورنتو می پردازد.

'سارس سلامت تعداد کثیری از پزشکان و پرستاران و سایر دست اندرکاران این حوزه را تحت تأثیر قرار داده است. تعدادی مرده اند، بسیاری هفته ها تحت تدابیر پزشکی و مراقبت های ویژه قرار گرفته اند و به کمک تجهیزات پزشکی تنفسی به زیست خود ادامه می دهند و هنوز ممکن است در اثر بیماری از بین بروند. این فاجعه کسانی که از سارس جان سالم بدر برده اند را با احساس گناه و ترس باقی گذاشت ترس از افتادن در دام ویروسی آلوده (آلتمن 2003 ص 1).'

بازنمایی های رسانه ای این رویداد در عوض تصویری را منتشر ساخت که نماینده ی قهرمانانی آزمون پس داده بود. مضامین انتقادی شواهد موجود در سایت پیرامون بهداشت کاری پزشکان و کارکنان بیمارستان ها با نشان دادن آسیب پذیری این قشر در برابر این تصاویر رسانه ای به مقاومت برخواست. حساسیت موضوع بهداشت کاری پزشکان و بهداشت یاران آنان را به پرسش از نفش قهرمانان خویش در اطفاء و مدیریت بحران کشانید. همانگونه که شواهد سایت از مواجه آن با زندگی روزمره نشان می دهد جامعه پزشکی از زاویه ای دیگر برای فهم بحران سارس سود می جوید، سهم روشنگر آنان در مورد مسئله بهداشت کاری در مقابل بازنمایی قهرمانانه پرورانه ی رسانه ها از جامعه پزشکی جلوه ای انتقادی را به وجود می آورد، همکاری آنان با سایت Sarsart طی شیوع بیماری یک نظام معنایی جدیدی را در حوزه بهداشت کاری و  سلامت کار خلق کرد که از تجربه زندگی روزمره جزء جزءشان نشأت می گرفت.

سارس و فرهنگ عامه

سایمه (2000) نوشته است:

الگوهای رفتاری مانند یک فکر مسری هستندکه همچون ویروسی تکثیر می شوند و از ذهنی به ذهن دیگری راه می یابند،اینترنت، زهدان تکثیر چنین الگوهای رفتاری است (p.231) . چیزی که پرداختن به سارس را برای سردبیران سایت Sarsart ناگزیر می کرد همین موضوع بود، پرداختن به سارس یک الگوی رفتاری بود که باید به عنوان یک گارد محافظتی بر علیه بیماری بکار می رفت.

هدف سایت تنها شناسایی یک بیماری مثل سارس نبود بلکه به نوعی ناشی از انگیزش رسانه ای ساخت اجتماعی بود.

'سارس یک بیماری مهلک است، همچنین یک الگوی رفتاری غیر ژنتیکی، شاید یک ویروس رسانه ای باشد یا یک پدیده فرهنگی که با استعاره ای بدست می آید. به راستی بیماری ها از کجا می آیند؟ من چگونه خود را در مقابل آنها محافظت کنم؟ من از کجا بدانم که آنها این جا هستند؟ این نادانستگی ها سرپوشی برای تخیلات و ترسانیدن های ماست.سرپوش بر لحظات سیاه و در عین حال طنز آلودی که می توانند در فضای اشباع شده رسانه ها و فضای مجازی حال حاضرمان اتفاق بیفتد.'

آنچه در فضای اشباع شده رسانه ای و ارتباطات فضای مجازی برای همکاران پروژه سارس معنا دار بود در هم بافتگی فهم ما از بحران و پوشش رسانه ای آن است (تریشلر).به عبارت دیگر سارس یک بحران پرداخته شده توسط رسانه ها بود.

بلاگرها و هنرمندان با کشف معناهای نهفته در رابطه ی بحران با فرهنگ عامه و نسبتش با سایر تجربیات زندگی، به این نوع پرداخت رسانه ای واکنش نشان دادند. شواهد سایت با تمرکز بر بازآفرینی تصویر سارس، بر روی زمینه های از فرهنگ عامه انگشت گذاشت که با شیوه های مرسوم ثبت جوانب بیماری پیوندی نداشت و به نوعی نادیده گرفته می شد؛ به عنوان مثال بازنمایی نامتعارف رفتار مردم در حالی که با ماسک های صورت همدیگر  را در آغوش می گرفتند و یا ماسک را بروی صورت حیواناتشان می کشیدند و یا تصاویر استفاده ی دکوری فشن ها از ماسک، جلوه ای از همین بازآفرینی است که در شواهد فرهنگ عامه، بازگو کننده تمایلی در جهت خنثی سازی تکنیک های ترس و وهم آفرینی جریان رسانه ای است، تکنیک هایی که همه چیز را به درجه ای از جدیت ترسناک تبدیل می کرد. همانطور که یکی از مصاحبه شوندگان گفته است:' سارس در ابتدا یک شوخی بود شوخی که از یک روزی خیلی بزرگ شد. جالب ترین مسئله در مورد وبلاگ ها اینکه آنها رسانه ها را مسخره می کنند بنابراین تفننی کردن و دست انداختن سارس اجتناب ناپذیر بود. 'این است که تمام برنامه هایی که به تقلید از Sarsart برای مقابله با سارس تهیه شدند یک نوع مقاومت فرهنگی بودند که با هدف بی اعتبار کردن اطلاعات رسانه ها (در مورد سارس) تهیه شده بود. پروژه های مانند Sars Co Health Canister و ... دقیقاً این هدف را دنبال می کرد.در سطحی دیگر در سنت gallows humor تمامی مستندات و شواهد در حکم عواملی فراهم آورنده لذتی تخریبگرانه و سرخوشانه نقش بازی می کنند، سنتی که به عنوان ابزار مقاومت فرهنگی بر ترس از Sars فائق آمد.

همچنانکه پوشش دهی رسانه ای به موضوع سارس در رسانه ها کم رنگ می شد، همکاری با Boing Boing نیز در این رابطه رو به افول نهاد. جالب آنکه همان اندازه که این بلاگرها علاقمند بودند تا بازتابی جدی و جهانی از بحران سارس را به کمک آسیب دیدگان داشته باشند، خوانندگان از اشتغال بیش از حد Boing Boing بر سارس نیز خسته شدند و در سایت که به بحث های Boing Boing اختصاصی یافته بود یادداشت می گذاشتند که بیانگر دلسردی آنها نسبت به موضوع سارس و مسائل مربوط به آن بود. آنها عقیده داشتند چنین کاری وجه انتقادی اش را دیگر از دست داده است.در واقع مقاومت فرهنگی شکل گرفته در برابر جریان رسانه ای تا وقتی به تداوم کار خود در مقام یک الگوی رفتاری منتقدانه اصرار داشت که جریان رسانه ای بدان می پرداخت و با محو شدن آن از تیتر یک اخبار نیازی به مقاومت در برابر چیزی احساس نمی شد. 

نتایج:

طی سی سال گذشته دگرگونی های بزرگ در استفاده از تکنولوژی های رسانه ای به وقوع پیوسته است که منتهی به خود گشودگی هر چه بیشتر کاربران گردیده است.

وب نویسی ها به سرعت هر چه تمام تر و با رشدی فزاینده در کشورهای پیشرفته و در حال توسعه هدفی دست یافتنی شده است (با کاردی جیوا 2003).این مقاله به ارزیابی تغییراتی پرداخت که سبب می شد تا سایتی مانند Sarsart به وجود آید و از چارچوب مباحث روزمره خارج شود و در نهایت امر با تبدیل شدن به قطب مقاومت فرهنگی، در برابر بازنمایی های رسانه ای به مخالفت بپردازد و روایت آنها را برنتابد و مخاطبان خود را تشویق کند تا با ارسال مستندات، بحران سارس را بازنمایند و دیدگاهی جایگزین رویکرد رسانه های عمده شود. در این مقاله اشکالی از مقاومت فرهنگی در دو محور توضیح داده شد.در محور اول به این پرداخته شد که اینترنت به افراد و به ویژه دست اندرکاران بهداشت وکسانی که در بطن ماجرا بودند این امکان را داد تا علی رغم حضور رسانه های قدرتمند دیگر صدایی قابل شنیدنی در حوزه عمومی داشته باشند و دوم اینکه چگونه فرهنگی عامه با ریشخند کردن و دست انداختن سلطه رسانه ای، روایت و خوانش آنها را از سارس مورد تردید قرار دهد. هر دو نوع مقاومت فرهنگی از خلال بسط خود گشودگی فردی به پرورش دیدگاهی مخالف و جایگزین فهم رسمی از بیماری می پرداخت.

این مطالعه موردی جوانبی از کنش فرهنگی آن لاین را مطالعه قرار می دهد که
می تواند پتانسیل های مخالفت سیاسی را افزایش دهد، همچنانکه در بحث از مقاومت فرهنگی گفته شد سایت Sars افراد را قادر ساخت تا ضمن ارتباط با یکدیگر به باز خوانی و تفهیم معانی مشترک بپردازند. معانی که از احساسی ضربه ی روحی و بازنمایی بد وقایع، منشاء می گیرد.

دون کامب (1967) در مطالعات خود درباره سیاست فرهنگی جایگزین، نشان داد سهم دیگر این موضوع در ایجاد ادبیات مقاومت فرهنگی، شناسایی محدودیت های آشکار مخالفت در فضای آن لاین برای بسیج سیاسی و تغییرات اجتماعی است. در مورد پروژه سارس Sarsart نیز مصالح پروژه، در پیوستار مدت زمان بیماری و پوشش دهی رایانه ای اش واقع شد. واشر (2004) در مطالعه اش پیرامون بازنمایی سارس نوشت، مانند تمامی بازنمایی های رسانه ای درباره بحران های اپیولیک تا جایی ادامه خواهد یافت که بحران برای جامعه خطری جدی قلمداد شود و از آن پس دیگر چیزی در میان نخواهد بود.در پروژه سارس نیز تا مادامی که بیماری برای رسانه ها حاوی ارزش های خبری بود جنبشی موقتی در برابر بازنمای رسمی صورت گرفت. جنبشی که حاکی از مقاومتی فرهنگی بود و ماجرا به همین جا ختم شد. این داستان توجهات را به این امید معطوف کرد که هر عاملیت و مقاومتی احتیاج به دشمنی خارجی دارد، تا با کمک عناصری مثل ظلم و ستمی پیشرونده و سیاه نمایی، در وقایع اشکال گوناگون مقاومت فرهنگی را ممکن و مستدام سازد.

دومین بینش که از ملاحظه محدودیتهای مقاومت فرهنگی آن لاین بدست می آید مطابق بحث های جوردن (1999) این است که ساز و کار تکنیکال اینترنت برای کنش های فرهنگی و نیازشان به بسیج سیاسی نقشی دوگانه دارد.به بیان دیگر هم می تواند تسهیل کننده

 مقاومت فرهنگی باشد و هم می‌توانند تضیقاتی به همراه داشته باشد. ازسویی سلطه سیاسی و فرهنگی توانایی کنترل فرهنگ آن لاین را ندارند و این فرهنگ گستره ای بسیار سهل الوصل دارد و از سوی دیگر به پشت سازمان رسانه ای سایت های اینترنتی توانایی دست یابی به مخاطبان وسیعی را ندارند و آنان را در پهنه عمومی به حاشیه می راند. این مسئله درباره پروژه های اینترنتی نیز صادق است وهمانگونه که پروژه  سایت سارس بازتابی کم نمود را در نشریه نیویورک تایمز و سایر
سازمان های رسانه ای داشت  اگر چه به عنوان طرحی بی سابقه نسبت به سایر گزارش های جدی و منابع اطلاع رسانی بیماری بازتاب یافت.

ماهیت و حاشیه های  بسیاری ازپروژه های اینترنتی پتانسیل های سیاسی اجتماعی حربه نهایی کنش فرهنگی آن لاین را محدود می کند. محدودیت منابع در محیط آن لاین این سوال را پیش می کشد که آیا اینترنت باید نقش احیاگر فضای عمومی در جوامع دمکراتیک امروزی را داشته باشد؟ اخیراً استفاده وسیع از تکنولوژی های رسانه ای جدید نشانه ای بر این موضوع است.

در بهار سال 2004 شرکت کانادایی پخش گسترده رادیویی برنامه هایی بنام پیام ها را ساخت که محور ش نقش اطلاع رسانی تلفن های وایرلس و اینترنت در اسپانیا بود.این برنامه کشش این تکنولوژیها را در تظاهرات مردمی علیه بمب گذاری قطار بارسلون را مورد تحلیل قرار داد.

در سطحی دیگر سازمان های فعال در رژیم های سرکوبگر مانند سازمان انقلابی زنان افغان از تکنولوژی های مانند اینترنت استفاده می کنند تا با گذر از محدودیت های ارتباطی شان نوعی آگاهی جهانی از عمل سیاسیشان به وجود بیاورند.

مثال دیگری از این موضوع سایت ohmy news از کره جنوبی است که این منبع سهل الوصل روزنامه ای بود که تمام نظرات مردم را منتشر می ساخت.

هر کدام از این مثال ها و دسترسی وسیع به تکنولوژی های رسانه ای، به گسترش عرصه عمومی کمک می کند.آنچنانکه سبب حمایت از تغییرات در ساختار نهادهای سیاسی می شود. به هر روی دراین زمان در جوامع دمکراتیک امروزین، تکنولوژی های رسانه ای مانند ابنترنت تنها شرط لازم و مکفی برای بروز و فعلیت محیط  نت های مخالف نیستند و آنها تنها می کوشند نقش تسهیل گر جریان بسیج سیاسی و همکاری بر علیه بی عدالتی را بازی کنند.

در این مسیر پروژه های مانند Sarsart سبب پرورش یافتن خرده مقاومت های فرهنگی می شود که سبب افزایش ظرفیت های تشکیلات سیاسی مخالف هستند. همزمان با رشد دسترسی به رسانه ها، نیاز به تحقیق بیشتر در نقش مشارکت مدنی در تغییر شکل ماهیت بحث های عمومی در جوامع صنعتی دمکراتیک احساس می شود.

منبع:
جیمز ژیلت؛ استادیار دپارتمان جامعه شناسی و دپارتمان سلامت دانشگاه مک ماستر، همیلتون، انتاریو، کانادا، مطالعه در پروژه SARS ART

- Gilet, Jaems(2007),Weblog as a Cultural Resistance: A Case Study about Sars Art Project, Published by Sage Publication