میان تحصیلات و جیب شما با اطلاعات درون مغزتان رابطه ای وجود دارد، یعنی هرچقدر مدرک تحصیلیتان بالاتر و جیبتان پرتر باشد تمایل بیشتری نیز به اندوختن اطلاعات و کسب آگاهی دارید.
این ادعا توسط برخی نظریه پردازان علم ارتباطات و با عنوان نظریه 'شکاف آگاهی' مطرح شده است. نظریه ای که معتقد است با ادامه این روند بین شما و دیگرانی که در پایگاههای اجتماعی- اقتصادی متفاوت از شما هستند فاصله به وجود میآید.
اشاره: فریبا نباتی- میان تحصیلات و جیب شما با اطلاعات درون مغزتان رابطه ای وجود دارد، یعنی هرچقدر مدرک تحصیلیتان بالاتر و جیبتان پرتر باشد تمایل بیشتری نیز به اندوختن اطلاعات و کسب آگاهی دارید.
برای دانستن بیشترازاین نظریه با دکتر علیرضا دهقان استادیاردانشگاه تهران همراه میشویم.
سئوالی برای طرح نظریه
در آغاز تمامی رسانهها به دلیل اینکه هزینه تولیدشان بسیار زیاد بود رسانه هایی خاص با استفاده محدود و برای گروه های بالای اجتماعی بودند و همه افراد جامعه توانایی استفاده از آنها را نداشتند، اما پس از گذشت چند دهه رسانههایی چون تلویزیون، رادیو و روزنامه به رسانههایی عام و سراسری تبدیل شدند و همه به جز تعداد بسیار محدودی توانستند از اطلاعات آنها بهره مند شوند. داشتن آگاهی هایی که از طریق رسانه ها منتشر میشد برای افراد جامعه مهم بود و برای رفع نیازهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی از آن استفاده میکردند.
بنابر تجربه عمومی و مشاهداتی که بیشتر ما ممکن است داشته باشیم، میزان اطلاعات در اختیار افراد جامعه همچون منابع اقتصادی به صورت برابر توزیع نشده است. از آنجا که رسانه ها توانایی ایجاد این برابری را دارند این سوال مطرح شد که آیا واقعا رسانه ها این کار را انجام میدهند یعنی میشود از طریق رسانه های جمعی این نابرابری را کاهش داد یا نه؟
در واقع این سوال مهم انگیزه ای شد تا تیکنور، دونوهو و اولین در سال 1970 برای نخستین بار بحث شکافهای آگاهی و تاثیررسانه ها بر این شکافها را در مجله افکار عمومی مطرح کنند.
مهم تر از رسانه
نظریه شکاف آگاهی میگوید که میان میزان آگاهیهای افراد در مورد مسائل و موضوعاتی که مورد توجه، علاقه و نیاز عموم افراد است و وضعیت اجتماعی-اقتصادی آنها رابطه وجود دارد. یعنی در نابرابری اطلاعات، عنصر اصلی رسانه نیست. البته رسانه ها میتوانند در توزیع اطلاعات در میان بخش هایی از جامعه که قبل ازگسترش رسانه ها به اطلاعات دسترسی نداشتند کمک کنند و تسریع کننده باشند اما مسئله اصلی در این نظریه آن است که در بحث برابرسازی افراد در زمینه اطلاعات و دسترسی به آن، متغییر کلیدی پایگاه اجتماعی-اقتصادی افراد است. حتی اگر بتوانیم سرعت انتشار اطلاعات را زیاد و هزینه دسترسی را هم ارزان کنیم ،مانند وضعیتی که الان به وجود آمده است، باز پایگاه اجتماعی-اقتصادی افراد مانعی است تا برابری اتفاق نیفتد.
علاقه هم هست
در ابتدای طرح نظریه شکاف آگاهی یک رابطه ساده میان پایگاه اجتماعی-اقتصادی افراد و میزان شکاف آگاهی در بین گروه های متفاوت مطرح بود، یعنی تصور میشد که هرچقدر پایگاه اجتماعی- اقتصادی افراد پایین تر باشد دسترسی آنها به اطلاعات کمتر میشود و برعکس. اما بعد انتقاداتی به آن مطرح شد، پژوهشهایی صورت گرفت و نتایج جدیدی به دست آمد. بر اساس نتایج جدید گفته شد که فقط پایگاه اجتماعی- اقتصادی نیست که تعیین کننده دسترسی افراد به اطلاعات است بلکه میزان آگاهی های آنها در مورد مسائل مهم و مسائل مربوط به گروههای اجتماعی میتواند تحت تاثیر متغییرهای دیگری نیز باشد، متغییرهایی مانند علاقه یا نیاز افراد به اطلاعات.
این علاقه میتواند شخصی یا اجتماعی باشد. منظور از علاقه این است که بپرسیم این اطلاعات خاص به چه دردی میخورد.
یک مثال
مثلا بحث یارانه ها را در نظر بگیرید اطلاعات مربوط به اینکه چه گروههایی مشمول دریافت یارانه میشوند. ممکن است برای گروههای مختلف اجتماعی اهمیت متفاوتی داشته باشد. گروه های پایین ممکن است که خیلی به این اطلاعات نیاز داشته باشند و گروههای با درآمد بالا از آنجا که این یارانهها خیلی در زندگی آنها سهم ندارد علاقه ای به دانستن آن نداشته باشند. بنابراین علاقه میتواند تعیین کننده باشد که ما دنبال اطلاعات برویم یا نرویم.
متغییر موثر
نظریه ای ماندگاراست که بتواند خود را با تغییر سازش دهد و با شرایط متفاوت خود را تطبیق دهد و به انتقاداتی که به آن میشود جواب دهد. نظریه شکاف آگاهی نیز مانند هر نظریه دیگری دچارتغییرات شد بنابراین شکل اولیه نظریه تغییرکرد و متغییرهای علاقه شخصی و اجتماعی برای دریافت و استفاده از اطلاعات مطرح شد. با توجه به این متغییر جدید این بحث مطرح شد که افراد را به صورت فعال و جوینده اطلاعات در نظر بگیریم نه افرادی که به صورت منفعل عمل میکنند و باید اطلاعات به آنها عرضه شود. حال این متغییر میتواند به صورت مستقل از پایگاه اجتماعی-اقتصادی افراد در نظر گرفته شود یا اینکه میتواند عاملی مداخلهگر باشد که نقش پایگاه افراد در دریافت و بهره مندی از اطلاعات تعدیل شود و تاثیر اولیه خود را از دست بدهد.
شکاف در نگرش و رفتار
بحث نتایج و نوع شکافها محل اختلاف نظر وانتقادات در این نظریه است. یکی از انتقاداتی که به این نظریه صورت میگیرد این است که آیا شکاف فقط در آگاهی افراد وجود دارد یا این شکاف به نگرشها و رفتارهای افراد نیز مربوط میشود؟
در بحث های مقدماتی ارتباطات ما به این مطلب برمی خوریم که ارتباط یک فرایند است، مرحله اول آن آگاهی، دانستن و شناخت است مرحله بالاتر نگرش های افراد یعنی عقاید پایدار و زمینه ساز رفتار و احساسات افراد و نقطه آخر آن نیز میتواند رفتارهای انسانها باشد. مثلا آگهی یا تبلیغ تجاری کالایی را مشاهده میکنیم اطلاعاتی دریافت میکنیم بعد از اینکه اطلاعات دریافت شد یک نوع نگرش در ما ایجاد میشود، یعنی متقاعد میشویم که این کالا، کالای خوبی است و نسبت به برندهای دیگر مزیت دارد. با این نگرش این آمادگی در ما پیدا میشود که آن کالا را خریداری کنیم.
بنابراین در مورد پیامها و اطلاعاتی که از رسانه های جمعی دریافت میکنیم شکاف میتواند علاوه بر صرف آگاهی و دانستن به نگرشها و رفتارها هم تعمیم داده شود. اورت راجرز یکی از منتقدان نظریه شکاف آگاهی بود که این نکته را پیش کشید.
ارتباطات میان فردی و شکاف آگاهی
راجرز انتقاد دیگری را نیز مطرح و بیان کرد که اگرچه پایگاه اجتماعی-اقتصادی افراد در دریافت، فهمیدن و بهره برداری ازاطلاعات مهم است اما نباید شکافهای مربوط به اطلاعات افراد جامعه را تنها به رسانه های جمعی نسبت دهیم بلکه این شکافها را باید با توجه به ترکیب رسانه های جمعی و ارتباطات میان فردی توضیح دهیم. چرا که ارتباطات میان فردی گاهی میتواند کاستی های رسانه های جمعی را برطرف کند.
رسانه کافی نیست
برای اینکه نابرابری و شکاف در آگاهی ها کاهش پیدا کند لازم است که رسانه ها گسترش یابند اما این مسئله به تنهایی کافی نیست. رسانه ها به ویژه رسانهای مانند تلویزیون،می توانند زمینه انتشار و تولید سریعتر و ارزانتر اطلاعات را فراهم کنند اما آن چیزی که این زمینه را عملیاتی و نابرابری را برطرف میکند در دسترس بودن رسانه ها نیست بلکه توانایی های اجتماعی-اقتصادی افراد است. وقتی میگوییم توانایی های اجتماعی-اقتصادی، به لحاظ اقتصادی ممکن است که این اتفاق بیفتد و گروه های زیادی از جامعه به این رسانه خاص دسترسی پیدا کنند اما چون متغییرهای فرهنگی و اجتماعی مهم است وآنها را هم باید دخالت دهیم، بنابراین صرف وجود رسانه ها کافی نیست.
به ویژه این مسئله در جوامع در حال توسعه بیشتر نمود دارد. چرا که در این کشورها میان گسترش رسانه ها و افزایش رفاه عمومی فاصله وجود دارد. در حالی که در کشورهای توسعه یافته این فاصله بسیار کم است. نهادهای جدید یعنی نهادهایی که در کشورهای توسعه یافته و صنعتی به وجود آمد و توسعه یافت در کشورهای در حال توسعه نیز وجود دارد مانند رادیو، تلویزیون و روزنامه اما توسعه ای که در رسانه ها به وجود آمد دروضعیت اقتصادی افراد اتفاق نیفتاد. مثلا روزنامه وجود دارد اما بخشهای زیادی از افراد جامعه یا سواد خواندن ندارند و یا فراغت کافی برای خواندن.
دموکراسی و توزیع اطلاعات
نظریه هایی مانند نظریه شکاف آگاهی را باید از جهت دیگری نیز نگاه کرد اینکه این نظریهها را در کدام حوزه جغرافیایی مطرح میکنیم.
از جهت جغرافیایی، کشورهای در حال توسعه و کشورهای توسعه یافته وجود دارند که با یکدیگر تفاوتهایی دارند. در کشورهای توسعه یافته حداقل در توزیع اطلاعات خیلی کنترل صورت نمی گیرد و دولت در انتشار و توزیع اطلاعات به صورت مستقیم دخالت نمی کند، بنابراین شکافهایی که اتفاق میافتد بیشتر مربوط به خود افراد میشود، یعنی اینکه چقدر به لحاظ اجتماعی-اقتصادی با یکدیگر تفاوت دارند. اما در کشورهای در حال توسعه که از یک سو دولت کنترل بیشتری بر توزیع اطلاعات دارد و ازسوی دیگر شکاف طبقاتی محسوس تر و بزرگتر است شکاف آگاهی نیز بیشتر است. با توجه به این مسئله کاربرد نظریه شکاف آگاهی در کشورهای مختلف ممکن است که متفاوت باشد.
شکاف غیر مستقیم
برخی رسانه ها چون کتاب، روزنامه و مجله با پایگاه های اجتماعی-اقتصادی بالاتر جامعه تطبیق دارند بنابراین موضوعات و آگاهی هایی که از طریق این نوع رسانه ها منتشر میشود ممکن است که به صورت غیر مستقیم در اینکه گروه های بالای اجتماعی راحت تر و بیشتر اطلاعات دریافت کنند نقش داشته باشد.
هرچند که هیچ رسانهای به صورت برنامهریزی شده و سازمان یافته تفکرات و برنامههای خود را با پایگاه های بالای جامعه همسو نمی کند اما هر رسانه ای برای اینکه بتواند به لحاظ اقتصادی پایدار باشد باید توجه کند که چه گروه هایی را میتواند پوشش دهد و این گروه ها به چه میزان میتوانند درآمد و منبع اقتصادی برای آن تامین کنند. بنابراین به موضوعاتی میپردازد و مسائل را به گونه ای مطرح میکند که نیاز مخاطب خود را تامین کند که این مسئله ممکن است به صورت غیر مستقیم به شکاف اگاهی منجر شود.