سانسور ممنوع است و هر اندیشهای مجاز است که منتشر شود چرا که تشخیص درستی یا نادرستی هر تفکری با دسترسی و بررسی آن امکان پذیر میشود. این عقیدهای است که نظریه 'مطبوعات آزاد' یا ' آزادی گرا' بر آن پافشاری میکند نظریهای که با تولدش درقرن هفدهم میلادی در مقابل نظریه اقتدارگرایی ایستاد. برای دانستن بیشتر از این نظریه با دکتر علیرضا دهقان استادیار دانشگاه تهران همراه میشویم.
مقدمه: فریبا نباتی- سانسور ممنوع است و هر اندیشهای مجاز است که منتشر شود چرا که تشخیص درستی یا نادرستی هر تفکری با دسترسی و بررسی آن امکان پذیر میشود. این عقیدهای است که نظریه 'مطبوعات آزاد' یا ' آزادی گرا' بر آن پافشاری میکند نظریهای که با تولدش درقرن هفدهم میلادی در مقابل نظریه اقتدارگرایی ایستاد. برای دانستن بیشتر از این نظریه با دکتر علیرضا دهقان استادیار دانشگاه تهران همراه میشویم.
***
انگیزه های پیدایش نظریه
ریشههای شکل گیری نظریه آزادیگرا متعدد است به طور کلی میتوان گفت این نظریه محصول دوره روشنگری است دوره ای که درآن در حوزه های مختلف از جمله در حوزه افکار و بیان عقاید، تحول رخ داد.
در فضای روشنگری توجه به حقوق اساسی افراد از جمله حق ابراز نظر آزادانه و تضارب آراء مورد تاکید بیشتری قرار گرفت. نوشته های فلاسفه انگلستان به ویژه در این مورد قابل توجه و دارای اهمیت بوده است و بسیار به آنها استناد میشود. این نوشته ها موجب توجیه، گسترش و تحول این نظریه شده است. بنابراین، این نظریه آزادیگرا یک باره مطرح نشده بلکه قدمت زیادی دارد اما همان طور که گفتم بعضی فلاسفه در پایه گذاری و تحکیم فلسفی آن بسیار نقش داشتهاند. جان استوارت میل از جمله این افراد است که رساله ای درباره آزادی در قرن نوزدهم نوشته است و در جهت دفاع از آزادی بیان و مبنای فلسفی و استدلالی نظریه آزادیگرا به آن استناد میشود. به عقیده میل اگر رسیدن به حقیقت امکان داشته باشد تنها راه این است که فضای ابراز نظر برای همه افراد فراهم باشد و افراد نظر خود را راجع به یک موضوع آزادانه بیان کنند. به نظر میل حتی عقیده جهانی یا عقیده اکثریت صرفا و تنها به خاطر کثرت افرادی که به آن باور دارند نمی تواند درست باشد و کثرت افراد هم دلیلی برای جلوگیری اقلیت یا حتی یک شخص معین برای اظهار نظر درباره یک موضوع نمی شود. به این ترتیب علل شکل گیری این نظریه میتواند متعدد باشد ولی نکته ای که مهم است الهام گرفتن از دوره روشنگری و همچنین مقابله آزادی خواهان با حکومت ها و پادشاهان مستبد، انگیزه ای همیشگی برای طرح این نظریه بوده است.
جنگ سرد و تولد نظریه
ریشه مبانی این نظریه به مباحث فلسفی کسانی مثل جان لاک و استوارت میل برمیگردد همچنین مبارزه آزادی خواهان ، جنبش های مدنی و شخصیت های اصلاح طلب در تدوین و شکل گیری این نظریه موثر بودهاند. اما کسانی که این مباحث را جمع آوری و نظم و سامان داده اند و ضمنا اشاره وارجاعی هم به کشورهایی که به نوعی به این نظریه مطبوعاتی عمل میکنند داشته اند، مولفان کتاب 'چهار نظریه در مطبوعات' یعنی سیبرت، پیترسون و شرام بوده اند که این کتاب را در دهه شصت یعنی در دوره جنگ سرد تدوین کرده اند. اگر چه آنها به تجارب تاریخی و مبانی فلسفی این نظریه استناد کرده اند ولی در عین حال تحت تاثیر دوره جنگ سرد هم بوده اند. بنابراین دنیای دوقطبی هم در تدوین این نظریه موثر بوده است چرا که نظریه آزادی خواهانه به کشورهای غربی به ویژه انگلستان و آمریکا نسبت داده شده است.
پاسخ هایی متفاوت
در این نظریه چند نکته وجود دارد که تفاوت نظریه های مربوط به مدیریت و شیوه اداره رسانه های جمعی مثل مطبوعات با توجه به آنها مشخص میشود. این نکته ها مربوط به چند پرسش و پاسخ به آنهاست.
پرسش اول اینکه هدف از راه اندازی و کار رسانه ها چیست؟
دوم، چه کسانی سزاوار این هستند که مالکیت رسانه جمعی را در اختیار داشته باشند؟
سوم، راه کنترل و نظارت بر رسانه ها چیست؟
و پرسش آخر این است که محدوده اظهار نظر و آزادی بیان کجاست؟
اگر این پرسش ها را مبنا قرار دهیم میتوانیم بگوییم نظریه آزادیگرا پاسخش به این پرسش ها متفاوت از سایر نظریه هاست به ویژه با نظریه یا سیاستی که قبل از توسعه نظریه آزادیگرا حاکم بوده و اکنون هم در بعضی کشورها حاکم است یعنی نظریه اقتدار گرایی حکومت ها و پادشاهان مستبد.
رونمایی از واقعیت
به طور خلاصه باید گفت طبق این نظریه مقصود از کار و فعالیت رسانه های مختلف از جمله مطبوعات کشف و اظهار حقیقت و واقعیت و نظارت عمومی بر دولت ها و حکومت هاست. در کنار این مقصود البته سرگرمی و فروش خدمات و کالاها هم میتواند رخ دهد. بر این اساس و با توجه به این هدف، این نظریه مخالف انحصار دولتی بر رسانه هاست و میگوید آنهایی که توانایی فنی و اقتصادی دارند میتوانند صاحب رسانه باشند و در جهت اهداف و مقاصد گفته شده آن را به کار گیرند و اگر هم خطایی در این فعالیت رخ بدهد مثلا عقاید و اخبار نادرستی ارائه و منتشر شود چون همگان حق ابراز نظر و طرح عقاید خود را دارند بنابراین نظرصحیح را ه خودش را از میان تضارب آرا و مقابله افکار و عقاید پیدا خواهد کرد. در این بین مواردی هم هست که آزادی بیان را محدود میکند افترا و تهمت به دیگران ، جاسوسی و اغتشاش به ویژه در زمان جنگ، که از طریق دادگاه ها به آن رسیدگی میشود.
گسترش نظریه
نظریه آزادی خواهانه یا آزادیگرا در طول قرن نوزدهم در بعضی کشورها از جمله انگلستان و آمریکا رواج داشته و مدت ها به آن استناد و عمل میشد، البته با شدت و ضعف و با موارد نقص. در انگلستان از قرن هفده به بعد و در آمریکا در قرن نوزده و ابتدای قرن بیستم این نظریه گسترش زیادی داشته است تا اینکه در قرن بیستم با ارزیابی ها و نقد و انتقادها مواجه شد.
نقد نظریه
دو انتقاد در مورد این نظریه مطرح شده است. یک انتقاد به مالکیت و اقتصاد و انتقاد دیگر به بی توجهی به رشد و تعالی انسان و جامعه ، سطحی نگری و ابتذال محتوا مربوط میشود. البته باید گفت این دو به هم ارتباط دارند ویکی میتواند موجب ایجاد دیگری شود.
انتقاد اول- انگیزه های اقتصادی
مورد اول این است که اگر بنگاه های بزرگ رسانه ای بنگاه های کوچک را خریداری کنند و نوعی انحصار ایجاد کنند خودشان میتوانند همان کاری را بکنند که دولت های مستبد و پادشاهان زورگو انجام میدادند یعنی از اظهار نظرهای افراد منتقد جلوگیری کنند. تقاوتی که دارد این است که پادشاهان برای این جلوگیری در وهله اول انگیزه سیاسی داشتند اما بنگاه های بزرگ امروزی که انحصار فعالیت پیدا میکنند انگیزههای اقتصادی دارند، یعنی نمی خواهند منتقدان صنایع نامرغوب یا آلوده کننده محیط زیست از آنها انتقاد وازمصرف کنندگان حمایت کنند، بنابراین جلوی اظهار نظرهای حمایت کننده ازمصرف کننده را میگیرند.
انتقاد دوم- ابتذال محتوا
انتقاد دوم به این نظریه، به سطحی نگری ، سرگرم سازی، تاکید بر تبلیغات، فروش کالاها و خدمات به جای نقد و ارزیابی دولت، تضارب افکار و عقاید، آگاه سازی و رشد فکری مربوط میشود.
همان طور که گقتم دو انتقاد صورت گرفته به این نظریه به هم مربوط هستند یعنی اگر از صفحه خبر کم شود چه چیزی جای آن را میگیرد؟ تبلیغ و سرگرمی. حتی اگر این سرگرمی ازنوع خبر باشد چون خبر هم میتواند سرگرم کننده باشد. بیشتر خبرهای مربوط به اشخاص و چهره های هنری و ورزشی همین کارکرد را دارد، یعنی به رشد خواننده کمک نمی کند وفقط او را سرگرم میکند. خبرهای نرم و افزایش آن در مقایسه با خبرهای جدی و خبرهای سخت همین کارکرد را دارد و تنها مخاطب را سرگرم میکند.
پاسخی برای گذشته
طرح نظریه آزادی مطبوعات پاسخی برای نظریه اقتدارگرا بود. اگر نظریه ها را ظرف زمانی در نظر بگیریم طبیعی است یک نظریه یا جایگزین نظریه قبلی است و یا میخواهد آن را اصلاح کند یا گسترش و توسعه دهد. طبیعی است کسانی مثل میلز رساله 'درباره آزادی' را بدون زمینه فکری یا تجربی قبلی نمی نوشتند اگر میل از آزادی بیان دفاع میکند و آن را شیوه درستی برای رسیدن به حقیقت و تشخیص درست از نادرست میداند صرفا یک بحث فلسفی نمی کند. چون محدودیت بیان مشکلاتی برای جوامع داشته واین مشکلات مشاهده شده و موجب ناراحتی و گرفتاری جوامع بوده بنابراین در واکنش به آن شرایط این مباحث مطرح شده است.
آزادی مهمتر از همه چیز!
یک مسئله مهم در بحث نظریه مطبوعات آزادی خواه یا نظریه آزادی خواه اخلاق است. البته بخشی از مشکلات اخلاقی در روزنامه نگاری و رسانه به صورت کلی به تضاد ارزشها مربوط میشود. یک تضاد ارزشی به موضوع تضاد و تناسب بین هدف و وسیله برمیگردد. کشف و بیان فساد سیاستمداران برای عموم میتواند یک هدف خوب باشد که پی آمد آن میتواند در درازمدت مسوولیت پذیری سیاستمداران و دولت ها باشد. ولی پرسش این است که آیا از راه های نادرست و به صورت مخفیانه و با پرده پوشی میشود فساد را کشف کرد؟ مثلا آیا خبرنگار میتواند با عنوان و هدف دیگری خود را به سیاستمداری نزدیک کند و با جلب اعتماد وی به اطلاعات پنهانی مربوط به او دسترسی یابد و اخبار حاصله را منتشر کند؟ این وضعیت و وضعیت های مشابه که آن را تحت عنوان تضاد ارزشها میدانیم موجب ایجاد مشکلات اخلاقی در کار رسانه ای میشود.
اما بحث ارتباط اخلاق با نظریه آزادی خواه چیز دیگری است. نظریه آزادی خواه به آزادی توجه زیادی دارد و ممکن است به مسئولیت پذیری و یا نظارتی که باید به کار رسانه ها صورت گیرد به این اندازه توجه نداشته باشد. از سوی دیگر تجربه به ما میگوید هر نوع قدرتی میتواند بستر بی مسوولیتی و سوء استفاده از قدرت شود. در این صورت میتوان پرسید اگر بنگاه های خبری و روزنامه نگاران به استناد لزوم آزادی در کار خود از این آزادی سوء استفاده کنند چه خواهد شد؟
اگر در کنار آزادی بیان، آزادی مالکیت ، تعدد مالکیت و جمع کردن مالکیت های رسانه های مختلف پخش و چاپ به وجود آید که انحصار مالکیت و مدیرت را در پی داشته باشد به گونه ای که در نهایت رسانه های جدید به جای گسترش آزادی آن را به صاحبان منافع محدود کنند، نقض غرض خواهد شد، یعنی همان چیزی که در نظریه آزادی خواه مقصود اصلی بوده است از میان خواهد رفت. به عبارت دیگر هدف از آزادی بیان، رسید ن به تضارب آرا و کشف حقیقت بوده است حال اگر آزادی بیان در انحصار صاحبان منافع کلان اقتصادی قرار گیرد و گروه های اقلیت اقتصادی، گروه های منتقد، مصرف کنندگان و گروه های فاقد رسانه جمعی نتوانند صدای خود را به جایی برسانند در این صورت نظارت بر قدرت و تضارب آرا صورت نخواهد گرفت. در این وضعیت به جای کشف حقیقت، پرده پوشی و گمراه سازی مخاطبان و مصرف کنندگان را شاهد خواهیم بود. این نتیجه خلاف اخلاق و امری غیر انسانی و ضد ارزش است. بنابراین نگاه و عمل غیر انتقادی و افراطی به نظریه آزادی خواهانه ممکن است به بروز بی اخلاقی در روزنامه نگاری منجرشود.