روزنامهنگاری شهروندی/4
روزنامهنگاری شهروندی یک فرایند پویاست. از نظر بسیاری از اندیشمندان حوزه ارتباطات، تولد روزنامهنگاری شهروندی را باید مقارن با ظهور فناوری های نوی ارتباطی و ظهور جامعه اطلاعاتی دانست...
زینب کوهیار- روزنامهنگاری شهروندی یک فرایند پویاست. از نظر بسیاری از اندیشمندان حوزه ارتباطات، تولد روزنامهنگاری شهروندی را باید مقارن با ظهور فناوری های نوی ارتباطی و ظهور جامعه اطلاعاتی دانست. فناوریهایی که قانون را دور میزنند، از دیوارها میگذرند، و برسانسور غلبه میکنند. مطلوب شهروند روزنامه نگارها، رسیدن به دموکراسی و شنیده شدن صدای همگان است. همگانی که ممکن است در میدان التحریر مصر برای رسیدن به یک نظام سیاسی تازه خبر تولید کنند یا مردمی که در گوشه ای از دنیا از محیط زیست بگویند و برای نجات چند درخت، اطلاعاتی را به اشتراک بگذارند. به هرحال همه به دنبال برهم زدن وضعیت موجودند، اما چقدر میتوانیم از روزنامهنگاری شهروندی، توقع تغییر و بهبودی داشته باشیم؟ آیا میتوان تغییرات ناشی از آن را پیش بینی کرد؟ برخی فضای رسانه های شهروندی را لجام گسیخته میدانند، با این وجود با محتوایی که از هیچ فیلتری نگذشته چگونه باید برخورد کرد؟ آیا مقررات گذاری در این زمینه امری محال است؟ دکتر هادی خانیکی، استادیار دانشگاه علامه طباطبایی در چهارمین بخش از این سلسله مصاحبه ها در مورد روزنامهنگاری شهروندی، به این سوالات پاسخ داده اند. پیش از این سه بخش از این مجموعه گفتوگو ها ازنظرتان گذشت. در قسمت اول روزنامهنگاری شهروندی ریشه یابی و تعریف شده است، در قسمت دوم، روزنامهنگاری شهروندی در ارتباط با روزنامهنگاری حرفه ای بررسی شده است، و در قسمت سوم، از یک رهیافت تازه سخن به میان آمده که برخاسته از دیالکتیک بین حرفه ای ها و غیرحرفه ای هاست. قسمت چهارم را باهم میخوانیم.
- آیا میتوانیم برای روزنامهنگاری شهروندی مدل بسازیم و تغییرات ناشی از آن را با استفاده از مدل، توصیف کنیم؟
به روزنامهنگاری شهروندی نمیتوان شکل واحد داد و نمیتوانیم برایش مدل بسازیم. باید ببینیم روزنامهنگاری شهروندی دربرابر چه نیازی ایجاد میشود. گاهی به این دلیل برجسته میشود که محدودیتهایی برای روزنامهنگاری حرفهای وجود دارد اما روزنامهنگاری شهروندی تسلیم آنها نمیشود. گاهی پررنگ شدن عامل تکنولوژیکی دلیل برجستگی آن است. یک وقت هم هست که چیرگی بر زمان و مکان مطرح میشود. این در مورد رسانههای کلاسیک هم صادق است. میزان اشاعه این رسانهها نیز در جوامع مختلف، معلول عوامل جغرافیایی و طبیعی است و ... برای مثال چرا رادیو در اندونزی محوریت پیدا کرد؟ چون این کشور شامل چهارده هزار جزیره است که با رادیو بهتر پوشش داده میشود. علاوه بر اینها، توقعی که از روزنامهنگاری شهروندی داریم، به باسوادی و بیسوادی مردم جامعه و عوامل انسانی دیگر هم باز میگردد.
- حالا که نمیتوانیم مدلی برای روزنامهنگاری شهروندی بسازیم میتوانیم بگوییم که هیچ مقراراتی را هم برنمیتابد. درواقع یکی از ویژگیهایش دور زدن قانون است.
-بله. همینطور است.
- با این وجود میتوان مدخلی را در ارتباط با روزنامهنگاری شهروندی برای ورود بحثهای قانونی پیدا کرد؟
این مقرراتزدایی که اشاره کردید از ویژگیهای رسانههای نوست. به میزانی که فناوری تحول پیدا کرده، و خود رسانه جدیدتر شده جایگاهش هم تغییر پیدا کرده، این به معنای بیمقررات بودن یا بیمبنا و اصول بودن نیست. نکته مهم این است که وقتی قدرت انتشار در دست مخاطب قرار میگیرد، آن گرانیگاه مقررات هم روی انتشار قرار میگیرد نه روی خود تولید. یعنی دیگر ممیزی قبل از چاپ بیمعنی میشود. حالا سوال این است: بعد از اینکه محتوا نشر پیدا کرد، آیا بالاخره اصل و قاعده و قانونی میتوان برای آن گذاشت؟ به نظر من در بسیاری از جاها میتوان برایش قاعده گذاشت، متنهی کجا؟ در اخلاق حرفه ای، در اصول حرفهای روزنامهنگاری، و آموزش. به میزانی که روزنامهنگاری شهروندی به خود کنترلی برسد. خودش خودش را کنترل کند، این موفقتر هست تا دیگری کنترلش کند.
- یعنی باید مخاطب را به سمتی ببریم که مسئولانهتر تولید خبر کند؟
مسئولانهتر تولید خبر کند و حتی حرفهای هم برخورد کند.
- برای رسیدن به این مقصود راه طولانی در پیش است چون حتی روزنامهنگاران حرفهای و آموزش دیده را داریم که مسئولانه برخورد نمیکنند، حداقل در جوامعی مثل ما.
من قبول دارم که راه طولانی در پیش داریم ولی این مسئله از نظر من به بخشهایی در آموزش که در بحث آموزش مستمر برای همه و در همه جا مطرح میشود، نزدیک است. یعنی ساده و دست یافتنی و غیر بوروکراتیک کردن روزنامهنگاری، که به گونههای مختلفی توسط خود شهروندان پیش برده شود. زمانی در جامعه فاصلهای بین مراکز آکادمیک وجود داشت که مراکز آموزش مهارت این فاصله را کم کرد. الان هم در عالم واقع روزنامهنگاری شهروندی بیآموزش و بیمبنا و بیاخلاق نیست اما در حیطه خودش است. یعنی به محض اینکه وارد فرایند فناوری میشوید، خود بخود با شیوههاو دستورالعملهایی مواجه هستید.
- برای رسیدن به این خود کنترلی، باید منتظر ورود یک واسطه مثل دولتها یا دانشگاهها و مراکز آموزشی باشیم؟ یا اینکه خود شهروند روزنامهنگارها باید این مسیر را بپیمایند؟
من فکر میکنم در یک روند واقعی، و موثر، هرچقدر که به قول شما واسطهها و مراکز واسطه ایجاد شوند، این روند را اصلاح و موثرترش میکنند. جبر فناوری می تواند سر هرکسی را به سنگ زمانه بزند و درستش کند، ولی میتوان به سنگ زمانه هم نخورد و تن به این جبر نداد. این مراکز واسطه باید بوجود بیایند، میتوانند دولتی باشند ولی قطعا نقش نهادهای مدنی، شبکههای اجتماعی و خود شهروندان کمتر از دولتها نیست. نقش خود روزنامهنگاری جریان اصلی در اینجا کم نیست. درواقع این جریان قدیمیتر خودش را روزآمد میکند و این جریان جدیدتر خودش راحرفهایتر یا علمیتر.
- برای ارزیابی نقش هر یک از واسطه ها در فرایند شکل گیری روزنامهنگاری شهروندی، پیشروی آن و رسیدن به خودکنترلی، باید به چه عواملی توجه کرد؟
روزنامهنگاری شهروندی را به نظر من میتوان در سه سطح و دسته از معیارها و شاخصها، ارزیابی کرد. سطح اول دسترسی است. یعنی چگونه رسانه عمومیت پیدا میکند، و دسترسی عمودی را به افقی تبدیل میکند، و اینکه دسترسی به اطلاعات را بیشتر میکند، چون الزاما دسترسی به رسانه به معنی دسترسی به اطلاعات نیست، و دسترسی به اطلاعات هم به معنی تغییر رابطه عمودی به افقی نیست. در سطح دسترسی مباحث جدی وجود دارد و آن این است که به کمک اینترنت در فضای مجازی دسترسی به نهادهایی دارید که در رسانه های جریان اصلی نداشتید. در یک مطالعه تاریخی میتوانم بگویم این همان ماجرای تلگرافخانه است که در جریان مشروطه خواهی مردم در آن تحصن میکردند چون میتوانستند حرفشان را به گوش مسئولان برسانند. یعنی کسانی که در یک ارتباط عمودی به آنها دسترسی نداشتند اما به مدد تلگراف خانه، این دسترسی ممکن میشد.
- و رسانههای شهروندی به نظر شما چنین شرایطی را در ایران امروز دارند؟
در سطح دسترسیاش بله. رسانه های شهروندی میتوانند در سلسله مراتبی که ارتباط عمودی است، امکان برقراری رابطه از سطح پایین به بالا را فراهم کنند. از سوی دیگر، شهروندان ارتباطات افقی را نیز تجربه میکنند که همان ارتباط با دیگر شهروندان است یعنی ارتباطاتی که با قدرت نیست بلکه با شهروندان جامعه است. غیر از این دو دسترسی یک دسترسی به رسانهها هم داریم که به لحاظ فناوری روز به روز سادهتر و عمومیتر میشود و چهارمی دسترسی به اطلاعات است، یعنی اینکه پس از دسترسی به رسانه چیزی عایدت میشود یاخیر. در این سطح اول، بحث روی دسترسی هاست. سطح دومی که روزنامهنگاری شهروندی در آن ارزیابی میشود، گفتو گویی بودن است و اینجاست که بحث مخاطب فعال مطرح میشود. در روزنامهنگاری شهروندی مخاطب فعال است و باید بررسی کرد که گفتو گو با این تعریف گفتو گوییاش که بحث مستقلی هم هست، اتفاق میافتد و اینکه خلق معنایی صورت میگیرد یا نه. در نهایت، سطح سومی که در بخشی از روزنامهنگاری شهروندی مهم شده نه الزاما در همه آن، همان کنشگری است یعنی اینکه مخاطب کاری هم انجام دهد. در جریان مهسا و کوشا بعضا مخاطب کاری انجام نمیداد. آنجا اگر انجام میداد کنشگر میشد و به عنوان یک کنشگر جلوی حادثه را هم میگرفت. خب میبینید که اینها کل یا بخشی از شاخصهایی هستند که باید با آن روزنامهنگاری شهروندی را در این سطوح بسنجیم و ببینیم آیا در این سه سطح جای میگیرد یا نه. باتوجه به این سه سطح، آنجایی که میخواهیم نقش واسطه ها را در فرایند رسیدن روزنامهنگاری شهروندی به خودکنترلی بررسی کنیم، این نکته را باید در نظر بگیریم که اغلب منابع در جوامع درحال توسعه در دست دولت به معنای state است که قدرت سرمایهگذاری، قانونگذاری و اعمال قدرت را دارد. به همین دلیل است که در جوامع درحال توسعه از دولتها توقع میرود تا جریان ارتباطی را تسهیل کنند. اگر دولت از این نکته غافل شود، میگویم که روزنامهنگاری شهروندی دربرابر دولت قرار میگیرد. درحالی که در صورت اول یعنی تسهیل کردن میتواند در کنار دولت باشد، میتواند با دولت هم باشد یا دست کم دربرابر دولت نباشد.
- در واقع بستگی به دولت و سیاستهایش دارد.
بله.اگر یک زمینه یا بستر انتقادی فراهم باشد، روزنامهنگاری شهروندی شکل دیگری خواهد داشت، ولی در یک فضای دوقطبی و محدود کننده طبیعتا روزنامهنگاری شهروندی دربرابر دولت خواهد بود.